سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 2- صفر :: شب 7 صفر شهادت امام حسن» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز ۲۸ صفر ۱۴۰۱

سلامِ ذات خدای کریم ها به حسن
سلامِ جمله ی انوار انبیا به حسن

هر آن کسی که بدون حساب بخشش کرد
بدان که وقت کرم، کرده اقتدا به حسن

به وقت کُشتیِ او با حسین فهمیدم
چه مهر و عاطفه ای داشت مصطفی به حسن

ندید غیر محبت، ندید غیر کرم
همان کسی که فقط داد ناسزا به حسن

زمان سختی در معرکه فقط خوش بود
خیال و خاطر مولایِ لافتی به حسن

مدینه شهر نبی بود و او عزیز رسول
کسی نکرد در آن شهر، اعتنا به حسن

به پول، لشگرش او را معاوضه کردند
نداشت هیچ کسی ذره ای وفا به حسن

فقیر شهر سر سفره اش عزیز شد و
چه حرف های بدی گفت بی حیا به حسن

رسید محضر او پیر مرد ملعونی
چشاند زهر جفا با نوک عصا به حسن

تمام داغ حسن، ماجرای یک کوچه است
چه ها گذشت در آن کوچه، سال ها به حسن

غریب کیست؟ کسی که به خانه مظلوم است
نکرد همسر او هم به جز جفا به حسن

اذان شد و دم افطار آمد و جعده
رسید تا که دهد ظرفِ زهر را به حسن

میان طشت، غم و غربتش نمایان شد
رسید از همه ی روضه ها چرا به حسن؟!

کسی به ناله ی او اعتنا نخواهد کرد
مگر حسین بیاید دهد جواب حسن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۱ ، ۰۴:۳۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۶ محرم ۱۴۰۱

ذات حق است فقط قدر و بهای حسنین
راه قرب به خدا چیست؟ لقای حسنین

در حسینیه موحد شدنم کامل شد
بنده ام، سجده کنم رو به خدای حسنین

آبرودار شدن، ماحصل نوکری است
هست، عزت همه اش تحت لوای حسنین

فاطمه بی برو برگرد تلافی بکند
هر کسی کارِ کمی کرد برای حسنین

کیمیا می شود از خیرِ مجاور شدنش
گردِ خاکی که نشیند به سرای حسنین

اینکه در سلسله ی سینه زنان، سینه زدیم
بوده تأثیر مناجات و دعای حسنین

ذکر مادر پدرم نام حسین است و حسن
جان مادر پدرم هم به فدای حسنین

نذر کردم بروم ماه صفر، صحن نجف
تا کنم طوف علی بهر رضای حسنین

اربعین پای پیاده، حرم ثارالله
کاش دستم برسد تذکره های حسنین

دل من لک زده تا زائر شش گوشه شود
دست خالی من و لطف و عطای حسنین

بارها گفت نبی این دو پسر جان منند
این همه ظلم نبوده است سزای حسنین

هر دو آقای مرا تشنه به مقتل بردند
کاش لب‌تشنه بمیرم به عزای حسنین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۱ ، ۲۱:۲۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ ۷ صفر ۱۴۰۰

حسن وجه است، وجه کردگارش
همیشه بوده عالم ریزه خوارش
صلاح کارها در اختیارش
فلک چرخیده عمری بر مدارش
جهان دارد امان در سایه سارش

حسن را میوه ی دل خوانده خاتم
سپس نامیده اش عقل مجسم
عزیزش را بغل می کرد محکم
به روی شانه می بردش دمادم
چنان بوده پیمبر دوستدارش

ندارد صحن، گنبد هم ندارد
رواقی مثل مشهد هم ندارد
بمیرم رفت و آمد هم ندارد
نه تنها اینکه مرقد هم ندارد
ندارد سنگ قبری بر مزارش

شده فریادهایش بی اجابت
گرفته روزگارش رنگ غربت
به او فرمانده اش کرده خیانت
خیالش از خودی ها نیست راحت
غریبه گشته حتی در دیارش

مُعزّالمؤمنین، سهمش جفا شد
جواب لطف هایش ناسزا شد
نصیبش زهرِ در نیش عصا شد
سر سجاده، بد حقش ادا شد!
زمین افتاد با چشمان تارش

به یاد کوچه و دیوارِ خونی
به یاد چشم های تار خونی
به یاد مادر و رخسار خونی
به یاد داغی مسمار خونی
شده گریه تمام روزگارش

به سینه ریخت عمری مشکلش را
غریبی برده حال منزلش را
میان خانه دیده قاتلش را
به که گوید حسن درد و دلش را؟!
ربابی که ندارد در کنارش

گرفته زهر از رخ، رنگ و رویش
شده لب تشنه، می سوزد گلویش
حسین آمد به چشم تر به سویش
نظر کن تا ببینی رو به رویش
میان تشت، داغ بی شمارش

میان تشت تا پاره جگر ریخت
حسینش خاک ها را روی سر ریخت
دل زینب به آهی شعله ور ریخت
به دامن، اشک از چشمانِ تر ریخت
حسن را دید وقت احتضارش

خدا را شکر اینجا ساربان نیست
عقیله هست... بین دشمنان نیست
به دورش، حرمله خنده کنان نیست
کنار تشت، چوب خیزران نیست
خدا صبرش دهد در داغ یارش
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۵۸
عبدالرقیه

شرر زده به دلم، جام زهر بوالهوسی
نمانده است دگر بین سینه ام نفسی

میان خانه ی خود هم نبوده ام ایمن
غریب تر ز من مجتبی ندیده کسی

***

چقدر پول معاویه، لشگرم را راند
زمانه شاهد بی مهریِ سپاهم ماند

امیر لشگرم از دور تا نگاهم کرد
مسیر خویش عوض کرد و روی برگرداند

***

نمک به زخم دلم، از سر حسد زده اند
به سینه ام همه ی شهر، دست رد زده اند

چقدر نان مرا خورده اند این مردم
ولی به پشت سرم حرف های بد زده اند

***

نشان ماتم عظماست زخم پلک ترم
زمان کودکی ام شد، سفید موی سرم

گرفت خواب و خوراک مرا غم کوچه
همان زمان که زمین خورد مادرم به برم

***

همان زمان که سرش خورد آه بر دیوار
همان زمان که زمین خورد مادرم با بار

مرا ندید در آن کوچه و صدایم کرد
مرا ندید... بمیرم که شد نگاهش تار

***

میان طشت، غم سالیان دورم ریخت
میان طشت، غم سینه ی صبورم ریخت

شرر کشید به جانم غم حسین غریب
همین که با دل خون اشک در حضورم ریخت

***

اگرچه خون دل از غصه ای کهن دارم
حسین گریه نکن من که سر به تن دارم

شبیه روز تو را هیچ کس نخواهد دید
غریب هستم و تنها ولی کفن دارم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۹ ، ۰۲:۰۶
عبدالرقیه

نفس راحت رسول، حسن
رازدارِ دل بتول حسن
مات از رحمتت عقول، حسن
پایه ی اصلیِ اصول، حسن

گُل خوشبوی خانه ی زهرا
برکت آشیانه ی زهرا

ای که دریایی از کرم داری
حُسن ها را همه رقم داری
در دل نوکران، حرم داری
سینه چاکانی از عجم داری

أحسنُ الخُلق، نور لَم یَزَلی
دوست دارم تو را شبیه علی

از خودی های خود بلا دیدی
لطف کردی ولی جفا دیدی
هرچه دیدی از آشنا دیدی
نیش زهر، از نوک عصا دیدی

من بمیرم، سرت چه آورده؟!
ران پایت چرا ورم کرده؟!

گریه در زیر آفتاب نکن
بعد از این، یاری انتخاب نکن
دل ما را دگر کباب نکن
روی یاران خود حساب نکن

لشگرت با تو زاویه دارند
دست خط، از معاویه دارند

طشت، خون جگر، گرفتاری
باز هم زهر، باز دشواری
شده خونابه از لبت جاری
جگری پاره در دهن داری

چه بلاهای اعظمی دیدی...
هفت باری که زهر نوشیدی

داغ تو زهر نیست فدات شوم
غربتِ دهر نیست فدات شوم
طعنه ی شهر نیست فدات شوم
این همه قهر نیست فدات شوم

سال ها گریه، دیده ات را بست
داغ تو داغِ " یَومُ الإثنَین" است

آن دوشنبه که مادرت افتاد
یاسِ چون لاله در برت افتاد
گوشوارش برابرت افتاد
سرش افتاد تا، سرت افتاد

وقت رفتن تو را خودش می برد
وقت برگشت، هی زمین می خورد

دشمنی رو سیاه، پیرت کرد
سرخی روی ماه، پیرت کرد
چادری بین راه، پیرت کرد
مادری پا به ماه، پیرت کرد

دیدنش داغِ کارسازی شد
با غرورت عجیب بازی شد

وقت رفتن حسین شد سخنت
تا که دیدی به دست او کفنت
به دل ما، زمان پر زدنت...
شعله زد این کلامِ دل شکنت

نیست روزی شبیه روز حسین
آه از داغ سینه سوز حسین

تشنه بین دو نهر آب، سرش...
می شود از قفا جدا، نظرش...
سوی خیمه است خیره و جگرش...
سوخت از زینب و دو چشم ترش

کفنش تکه ای حصیر شود
وای اگر زینبت اسیر شود

وای اگر خواهرت به شام رود
بین مردانِ بی مرام رود
سرِ بازار و ازدحام رود
وسط مجلس حرام رود

چه کند خواهری که معصومه است؟!
آه زینب چقدر مظلومه است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۸ ، ۱۲:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز بیست و هشتم صفر ۹۸

سوگند به نام دلربایش
نور است وجود و ابتدایش

با خَلقِ حسن کرد مباهات
در روز ازل، ذاتِ خدایش

آنان که نوشتند کریمش
ما را بنویسند گدایش

بخشید "سه بار" هرچه را داشت
جانِ همه ی خلق فدایش

حقاً که پسندِ قلب زهراست
شد هرکه عزیزِ مجتبایش

هستند تمام انبیا هم
محتاج عطای دست هایش

هم او شده راضی از خدا هم...
حق بوده رضایش به رضایش

چشمان حسین بر لب اوست
وقتی حسن است مقتدایش

در معرکه ی جمل که آمد
دیدند به شکل مرتضایش

آن قدر رئوف است که می خورد...
در پیشِ جذامیان غذایش

آن مرد، هر آنچه ناسزا گفت
آخر نشنید ناسزایش

تازه به کرم نوازشش کرد
جا داد به او بینِ سرایش

صد بحر اگر که مدح گویم
یک قطره نگفتم از ثنایش

هفت صفر است آی مَردم...
روز غم و غربت و عزایش

آن قدر بلا به او رسیده
ماندم که بگویم از کجایش

از کوچه نپرسید ازین مرد
یک عمر، شده است مبتلایش

جانسوزتر است داغ زهرا...
از کل غم جهان برایش

یاران مُقربش کشیدند
سجاده و فرشِ زیر پایش

درد است که زهر خورده آقا
از همسر بی مهر و وفایش

خونی شده با سرفه ی سختش
دست کرم و گره گشایش

قاسم به سر و صورت خود زد
خونی شده دید تا عبایش

پا می کشد این مردِ پر از درد
در حجره، به روی بوریایش

آن قدر جگر به دامنش ریخت
تا جوهره رفت از صدایش

بگذار بماند به قیامت
دنیا که نفهمید بهایش

آتش زده بر تمام عالم
لایَوم کَیَومِ کربلایش

گر کرب و بلا همیشه جاری است
صلح حسن است مقتضایش

صد شکر که سنگ ها نخوردند
بر صورت مثل مصطفایش

صد شکر که نیزه ای نیامد
تا قطع کند صوت رسایش

صد شکر نبود خنجری کند
تا بوسه بگیرد از قفایش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۸ ، ۱۹:۲۶
عبدالرقیه

ذکرتو تسبیح ما یا حسن بن علی

یاد تو در سینه ها یا حسن بن علی

 

خاک نشین درت جمله ی کروبیان

شیفته ات انبیا یا حسن بن علی

 

پرچم تو تا ابد مُظهر حق گشته است

مَظهر حلم خدا یا حسن بن علی

 

روح کرم دست تو عشق وصفا مست تو

معنی جود و سخا یا حسن بن علی

 

این همه بخشنده دید عالم امکان، ندید

دست کریم تو را یا حسن بن علی

 

روز جزا هر کسی در پی یاری رود

کی شوم از تو جدا یا حسن بن علی

 

 پاره جگر گشته ای در وسط کوچه ها

مادرتان شد فدا یا حسن بن علی

 

آب شدی سوختی چشم به در دوختی

دیده ای آن ماجرا یا حسن بن علی

 

طشت پر از خون دل قاتل زینب شده

ناله زند یا اخا یا حسن بن علی

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۲۰:۰۵
مجتبی قاسمی

جانم فدای آن امامی که غریب است

از سنگ قبر کوچکی هم بی نصیب است

 

یک روضه خوان یا شاعری پیشش نمانده

خاکی است قبر و زائری پیشش نمانده

 

نان کریمی حسن را خورد تاریخ

روز وداعش را ز خاطر بُرد تاریخ

 

هفتِ صفر روز غم و حزنی عظیم است

مَردم... زمان داغ آقایی کریم است

 

بی مهریِ این قوم، تنها ساخت او را

حتی امیر لشگرش نشناخت او را

 

سردارهایش غیر زر چیزی ندیدند

سجاده را از زیر پاهایش کشیدند

 

گرچه میان خیمه اش تنهای تنهاست

درد حسن تنها همان جریان زهراست

 

دیوار سنگی... تو بگو او چه کشیده؟!

درد عظیمی بین آن کوچه کشیده

 

یک روز خوش دیگر ندید از آن دوشنبه

موی سرش هم شد سپید از آن دوشنبه

 

مردی که روزی فاتح جنگ جمل شد

ایام سخت غربتش ضرب المثل شد

 

وای از هوای خانه ای که سرد باشد

مظلوم یعنی همسرت نامرد باشد

 

مظلوم یعنی هی بیافتی برنخیزی

خونِ جگر را روی دامانت بریزی

 

مظلوم یعنی تشنه باشی آب خواهی

بر خود بپیچی در کنار روسیاهی

 

وقتش شده تا که حسینش را بجوید

با کام خشک و خونی اش لا یوم گوید

 

مانند آن تشییعِ سختِ مادرانه

ای کاش تشییع تنش می شد شبانه

 

وقت نمازش یک سواره فتنه کرده

فتنه گر یثرب دوباره فتنه کرده

 

آن زن که نفرین خدا دائم بر او باد

دستور بر قوم کمان داران خود داد

 

آورده شیخ عباس آن شیخِ مقید

تیر نخستین را خودِ ملعونه اش زد

 

جسمی که روزی روی دوش مصطفی بود

حالا اسیر مردمانی بی حیا بود

 

از تیرها یکباره شد یاقوت، خونی

دیوارهای کوچه و تابوت، خونی

 

دیگر حسینش جز دو چشم تر ندارد

غارت زده یعنی حسن دیگر ندارد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۷ ، ۱۹:۲۸
عبدالرقیه

همیشه باب رحمت حسین می شود حسن

حقیقتِ کرامت حسین می شود حسن

 

حسین جنت نبی و مرتضی و فاطمه است

چه حکمتی است، جنت حسین می شود حسن

 

علامت ارادتم به مجتباست یاحسین

ارادتم به ساحت حسین می شود حسن

 

فنون رزم کربلا همان جمل نوشته شد

زمان جنگ، هیبت حسین می شود حسن

 

حسین شاه عالم است و قبله ی جهان ولی

ولی امر حضرت حسین می شود حسن

 

زرنگ باش و کربلای خود بگیر از حسن

که بانی زیارت حسین می شود حسن

 

وجود قاسمش به دشت کربلاست حجتم

فدای راه و نهضت حسین می شود حسن

 

غریبی حسن هم از کرامت است منشأش

فدای روز غربت حسین می شود حسن

 

جگر رسیده بر لبش ولی به فکر کربلاست

بیانگر مصیبت حسین می شود حسن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۷ ، ۱۹:۲۶
عبدالرقیه

در تحیر از عطایای تو حاتم می شود

سائل درگاه تان آزاد از غم می شود

 

تا که می بینم سرای خاکی ات را در بقیع

روزی ام تا روز محشر اشک نم نم می شود

 

من احب الله آغازش محبت بر شماست

دین ما اصلا به عشق توست محکم می شود

 

ای بساط نوکری ام درکنارت پهن پهن

قد و بالایم به پیش نام تان خم می شود

 

تا حسن گفتم تمام درد هایم محو شد

نام تو بر دردهای کهنه مرهم می شود

 

تربت خاکی تو چشم و چراغ فاطمه

ای به قربان غریبی تو جان ما همه

 

در دل این شهر، نامردی مکرر دیده ای

اجتماع نانجیبان ضد حیدر دیده ای

 

دیدن قنفذ میان کوچه ها درد آور است

قاتلان مادرت را روی منبر دیده ای

 

گفتن این حرف دشوار است اما ای غریب

بارها بر روی منبر سب حیدر دیده ای

 

این همه اصحاب بی غیرت تعجب آور است

غارت اموال خود را بین لشگر دیده ای!!!

 

از زمان کودکی تا روز دفنت در بقیع

بی نهایت ظلم از، این قوم کافر دیده ای

 

تربت خاکی تو چشم و چراغ فاطمه

ای به قربان غریبی تو جان ما همه

 

دشمنان تو حرامی، دوستانت پاک پاک

در مدینه ذکر لب شد یا حسن روحی فداک

 

هر که از نام تو ابراز تنفر می کند

نامسلمان است، کافر سر گذارد روی خاک

 

گفت من از مجتبی بیزار هستم، روز دفن

ناگهان با تیرها شد پیکر تو چاک چاک

 

دید با چشمان خود ارباب ما جسم تو را

چشم تر را بست بر این ماجرای دردناک  

 

فاش می گویم که عالم این سخن را بشنود

با حسن هر کس که در افتاد می گردد هلاک

 

تربت خاکی تو چشم و چراغ فاطمه

ای به قربان غریبی تو جان ما همه

 

حاج مجتبی قاسمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۷
مجتبی قاسمی

بعد از آن روز دوشنبه حال و روزش درهم است

غربت و غم سینه اش را روز و شب پر می کند

 

می رود مسجد به منبر سب حیدر می کنند

بین کوچه می رسد با خود تفکر می کند

 

دیدن هربارِ قنفذ یا مغیره... بگذریم

در خودش می ریزد و یادی ز چادر می کند

 

می شود آیا کریمی را به دِرهم ها فروخت؟

آدم از این حرف، احساس تحیر می کند

 

می کِشد از زیر پا سجاده اش را آشنا

اینچنین سرباز از رهبر تشکر می کند؟!

 

صلحِ آقا جنگ با تزویر بود و جاهل است...

...هر کسی این صلح را سازش تصور می کند

 

آب می خواهد لب روزه امام از همسرش

همسرش با زهر دارد جام را پر می کند

 

پاره های این جگر در تشت بی علت که نیست

سنگِ سخت از سوز این جرعه تغیّر می کند

 

مطمئنم در دو عالم جزء قوم اشقیاست

هرکه از آقام احساس تنفر می کند

 

وقت تشییع تنش آمد زنی استر سوار

با کمانداران خود حسِ "تکاثر" می کند

 

می رسد آخر زمان انتقام منتقم

می رسد خواری آن کس که تکبر می کند

**********

 

سنگ دل هستم... بدرد گِل شدن که می خورم

این دلِ سنگم برایش کار آجر می کند

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۹/۱۸

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۶:۳۷
عبدالرقیه

یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه

 

قبل از سلام کردن سائل سلام کرد

این بار هم کرامت خود را تمام کرد

 

در حیرت است واژه ایثار از حسن

نان شبش دوباره نثار غلام کرد

 

تا دید فاطمه که گره خورده کار من

ذکر مرا "کریم علیه السلام" کرد

 

زنجیر عقل مانع عشقش نمی شود

هر کس که پای درس حسن ثبت نام کرد

 

رحمت به آن کریم که از لطف بی حدش

با جبرئیل، شاعر خود هم کلام کرد

 

ابیات مِدحتش همه بیت المقدس اند

ترویج مدح، صاحب بیت الحرام کرد

 

در خاطر یلان عرب ماند، در جمل

جنگی که با سپاه سواره نظام کرد

 

چشمم به احترام قدومش به سجده رفت

کامم برای بوسه به دستش قیام کرد

 

نامرد آمدم به در خانه اش ولی

آقا نظاره کرد و مرا با مرام کرد

 

در خاطرم نمانده که شغلم گدایی است

از بس گدای فاطمه را احترام کرد

 

از خود گریختم که مرا بندِ خود کند

حالا غلام یا سگ خود هر کدام کرد

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۵

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۹
عبدالرقیه