سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۶۴ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 7- رجب» ثبت شده است

دانلود فایل تصویری شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ مشهد مقدس

فقط نه این که خمیده چنان هلال شدی

شبیه فاطمه چون سایه و خیال شدی

 

شبانه روز فقط مرگ را طلب کردی

چه شد که این همه لب تشنه ی وصال شدی؟!

 

چه حیف! تشنه ی دیدار دخترت ماندی

دچارِ غربت این دوری و ملال شدی

 

میان ظلمت زندان، به قلبِ بدکاره...

هبوط کردی و خورشیدِ لم یزال شدی

 

چقدر وقت نمازت تو را کتک زده اند

چقدر مضحکه ی قومِ بدخصال شدی

 

مگر به ساحتِ پاکِ علی ولی الله

چه گفته مرد یهودی، مریض حال شدی؟!

 

شدید  ناخوشی ساق پا عذابت داد

عجیب وقت پریدن شکسته بال شدی

 

چه گفته اند مقاتل بگو زبانم لال

اگر غلط نکنم زنده زنده چال شدی

 

برای روضه ی جانسوزِ سیدالشهدا

همیشه منتظرِ لحظه ای مجال شدی

 

لبت همین که چنان چوب خشک می لرزید

اسیرِ تشنگی شاه بی مثال شدی

 

برای ذبحِ غریبانه، بین گودالش

شبانه گریه کنش در سیاهچال شدی

 

تنت اگرچه روی تخته پاره رفت اما

کجا به زیر سم اسب پایمال شدی؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۵۸
عبدالرقیه

 

قل هو الله بخوان... اول و آخر حیدر
ظاهر و باطن دین است سراسر حیدر
 
نه فقط بین صحابه است مُقدم شدنش
هست از جمعِ رسل یک تنه برتر حیدر
 
هر کسی منزلتی داشت به آن می نازد
یک نفر بود فقط نفس پیمبر، حیدر
 
چه کسی بود اُحد دور نبی می چرخید؟
چه کسی بود مگر فاتح خیبر؟ حیدر
 
جنگ خندق شد و آن لحظه تمام اصحاب
خوف کردند ولی لا یَتَغَیَّرْ حیدر
 
این بشر کیست که عمری است تمام فقها
هرچه گفتند از آن بود فراتر حیدر
 
نیستم پیرو ابلیس که سجده نکنم
آمدم روی زمین سجده کنم بر حیدر
 
ذکر معراجی حیدر شده زهرا زهرا
ذکر زهراست فقط نغمه ی حیدر حیدر
 
عُلقه ی مِهر نجف با جگرم خورده گره
منم و این دل مجنون و مُسخر، حیدر...
 
وسعتِ ظرف، عطا کن پس از آن باده بریز
وقت تنگ است، مدد ساقی کوثر حیدر
 
از نجف که بروم زود دلم می گیرد
قستم کن برسم باز مکرر حیدر
 
خاک عالم به سرم لال شوم آقاجان
چه کسی لعن تو را کرد به منبر حیدر؟!
 
مَن یَمُت گفتی و من ماندم و شوق یَرَنی
مرگ من را بنما زود مقدر حیدر
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۷ ، ۰۷:۰۱
عبدالرقیه

صاحب سر خدا مخزن اسرار علیست

معنی رحمت حق مظهر غفار علیست

 

ما گدایی نجف را به دو عالم ندهیم

رازق ارض وسماء حیدر کرّار علیست

 

جای صد عمره نجف رفتن ما می ارزد

قبله ام روی علی ، کعبه ی احرار علیست

 

دل طوفان زده با نام علی آرام است

تا ابد در همه جا سیدالاذکار علیست

 

نام او برده ام و می ز لبم می ریزد

علت قهقهه و مستی بسیار علیست

 

بی ولایش عمل دهر هباءً منثور

با ولایش همه مقبول، که معیار علیست 

 

قاری حق علی و قاری حیدر قران

ناصر دین خدا در همه ادوار علیست

 

چیست در خاک نجف، عشق علی دُر گشته 

دُر زِ خاک و گوهر خلقت دوارعلیست

 

بعد نامش به خدا (هو) چه قدر می چسبد

هو الارباب ، هوالّرب، شه ابرار علیست

 

تا که فرمود علی با حق و حق با علی است

فاش شد تا به ابد سید و سالار علیست

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۷ ، ۱۹:۵۳
مجتبی قاسمی

هرکه را با نجفت وعده و پیمانی نیست

آخر و عاقبتش غیر پشیمانی نیست

 

اصلا از کِی گذرت بر دل من افتاده؟

اصلا این عشقِ مرا اول و پایانی نیست

 

عاشقی شیوه ی مردان بلاکش باشد

عاشقی بر در میخانه به ارزانی نیست

 

ما بر آنیم که دیوانه ی ایین عشق شویم

چه کسی گفته که این عاشقی عقلانی نیست

 

درد این عاشق غمدیده فراق نجف است

بهر عشاق به جز یار که درمانی نیست

 

چند وقتیست که رزق نجفم قطع شده

چند وقتیست در این مصر فراوانی نیست

 

من فقط بر سر ایوان تو سر خم کردم

همه جا جار زدم غیر تو سلطانی نیست

 

هر چه کنکاش نمودند در این دل دیدند

جز تولای تو و نفرتِ از ثانی نیست

 

دوستانت همگی در دل من جا دارند

دل بریدن ز محب تو به آسانی نیست

 

فیلسوفی که نفهمید تو واجب هستی

اهل علم است ولی عالم ربانی نیست

 

غیر آن ها که مریدان ولایت هستند

فرق، ما بین هزار عابد و یک زانی نیست

 

مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۱۲
مهدی علی قاسمی

 

هرچه گویم همه اش بوی تو دارد سخنم

آنکه دارد به سرش حال و هوای تو منم

 

"اشهد ان علیا ولی الله" ام را

گفته ام تا بنویسند به روی کفنم

 

هر کجا غیر سرای تو نمازم قصر است 

غیر دربار نجف نیست سرایی وطنم

 

چند وقتی است فقط خواب نجف می بینم

بده رخصت به خدا طول کشید آمدنم

 

پسرم هست غلامی زغلامان شما

گر دم از غیر تو زد ریشه ی او را بکنم

 

نام دادند مرا خادم دربار حسن

من غدیری شده ی دست امام حسنم

 

بس که شیرینی نام تو به من ساخته است

غیر نام تو دگر ذکر نگفته دهنم

 

از خدا خواسته ام تا که به من اذن دهد

پیر راه تو شوم، وقف تو باشد بدنم

 

نذر کردم که به پای تو سرم را بدهم 

نذر کردم که نباشد به رهت سر به تنم

 

هر طرف می نگرم نام تو را می بینم

کنده ام نام تو را روی عقیق یمنم

 

همه جا جار زده، سینه سپر می گویم:

اهل عالم بشناسید سگ پنج تنم

 

دست من را تو بیا تا به محرم برسان

دائما فکر دم و روضه و سینه زدنم

 

مهدی علی قاسمی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۳
مهدی علی قاسمی

اوج اهداف نبوت بی علی بی فایده است

بندگی جز با توسل بر ولی بی فایده است

 

روز و شب در سجده گویی: "یا اله العالمین"

در کنار آن نگویی یا علی بی فایده است

 

"اشهد ان علی..." را بر سر هر ماذنه

گر نمی گویی به آوای جلی بی فایده است

 

منقبت های علی را بر همه باید رساند

بهر تبلیغ ولایت تنبلی بی فایده است

 

سنت احمد تماما دست اولاد علی است

اجتهاد شافعی و حنبلی بی فایده است

 

بی ولای مرتضی اصلا سراغ حج نرو

چون به جا آری هزاران حج، ولی بی فایده است

 

باطن بی مرتضی بوی تعفن می دهد

گرچه باشد ظاهر آن صیقلی بی فایده است

 

من یقین دارم که حبّ اهل بیت مصطفی

جز به لعن دومی و اولی بی فایده است

 

بر سر اصل تبرّی با کسی صحبت نکن

گفت و گو با مرد جاهل، کَل کَلی بی فایده است

 

مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۸
مهدی علی قاسمی

به قلب من محبت قاب گردید

علی گفتن برایم باب گردید

 

غدیرت چشمه ای صاف و زلال است

از آن هر تشنه ای سیراب گردید

 

به دست پاک علامه امینی

"امامت" صاف و عالمتاب گردید

 

قضاوت کردی و دیدند مردم

خلیفه از خجالت آب گردید

 

برای شیعیانت جای جنّت

فقط شهر نجف جذاب گردید

 

پس از تو ای عدالت پرور محض

عدالت در جهان نایاب گردد

 

فزون تر از عبادات خلایق

فقط یک ضربه ی احزاب گردید

 

 

خداوندا به حق شاه مردان

مرا دور سر قنبر بگردان

 

 

نباشد هیچکس بالاتر از تو

ندیدم رحمتی گیراتر از تو

 

نداری نوکری رسواتر از من

ندارم سروری آقاتر از تو

 

به مسجد دومی فریاد می زد:

ندیدم عالمی داناتر از تو

 

خلایق غیر تو پنهانِ محض اند

خدا باشد کمی پیداتر از تو

 

بشر که نیستی، حتما خدایی

تو یکتایی خدا یکتاتر از تو

 

ندیده آسمان مجنون تر از من

ندیده کهکشان لیلاتر از تو

 

کسی را تاب نور جلوه ات نیست

به جز زهرا که شد زهراتر از تو

 

 

امیرالمومنین در کائناتی

برای سائلان کهف نجاتی

 

 

چه شد ابلیس را خوشحال کردند؟

چرا حق تو را پامال کردند؟

 

چرا با سامری همراه گشتند؟

از آن گوساله استقبال کردند

 

همه مرتد شدند و عده ای کم

فقط راه تو را دنبال کردند

 

وصایای نبی را هم شنیدند 

ولی در آخرش اهمال کردند

 

پشیمانند مثل سگ قیامت

کسانی که به من اشکال کردند:

 

چرا لعن فلانی را گرفتی؟

برای لعن، قیل و قال کردند

 

به غیر از بغضِ او پیدا نکردند

دلم را هر زمان غربال کردند

 

 

تمام دین تولی و تبری است

مرا آیین تولی و تبری است

 
مهدی علی قاسمی
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۷ ، ۱۷:۲۵
مهدی علی قاسمی

به اذن فاطمه رام ابوتراب شدم

به حکم عشق غلام ابوتراب شدم

دوباره تشنه ی جام ابوتراب شدم

منی که مست به نام ابوتراب شدم

 

دلم خوش است به این که دو چشم تر دارم

عجیب حال و هوای نجف به سر دارم

 

چگونه پست از آن کوه آبرو گوید؟!

چگونه تشنه از آن صاحب سبو گوید؟!

کجاست طبع بلندی که مدح او گوید؟!

همیشه شاعر او جای شعر "هو" گوید

 

علی است عالی اعلی، علی است حق و یقین

علی است باطن قرآن، علی است باطن دین

 

خریده روز ازل، حق به شوق نازش را

به دست، بافته مرضیه جانمازش را

نبی شنیده رجزهای چاره سازش را

کمیل بود و علی بود و هر فرازش را

 

شبیه شمع در این ظلمت جهان افروخت

مرام بنده شدن را به شیعیان آموخت

 

علی است آن که حقیقت برای ایمان شد

برای یافتن راه راست، میزان شد

به عرش، صوتِ خداوندی اش نمایان شد

نشست روی زمین، مرکب یتیمان شد

 

اسیر کرده دلم را طلوعِ احسانش

خوشا به حال گدای رکوعِ احسانش

 

یگانه حامی احمد علی است بی تردید

برای حفظ نبی با وقار می جنگید

به دور مرکب او مثل شیر می چرخید

میان بستر خیرالبشر، علی خوابید

 

وفای آن که پُر از زخمِ تیر شد پیداست

تمام حرف از آن غزوه ی اُحد پیداست

 

علی است آن که ندیده کسی فرارش را

چشیده است درِ قلعه اقتدارش را

خدا ستوده خودش تیغ ذوالفقارش را

نخواست ذره ای از مال روزگارش را

 

میان چاه غریبانه سر فرو کرده

عبای کهنه و نعلین خود رفو کرده

 

نوای حضرت حق در دم و خروش علی است

همیشه کعبه ی رحمن سیاهپوش علی است

صدای فاطمه اش تا ابد به گوش علی است

شبانه کیسه ی خرما به روی دوش علی است

 

برای او به خدا این جهان پشیزی نیست

کنار شأن علی، ردّ شمس چیزی نیست

 

همان که در همه ی جنگ هاش غالب شد

همان که مِهر و ولایش به خلق واجب شد

همان که در همه جا مظهر العجائب شد

کنار فاطمه خانه نشین یثرب شد

 

به قتل فاطمه حق نبی ادا کردند

چقدر خون به دل پاک مرتضی کردند

 

به جز علی به کسی دل نبسته ام اصلا

به نور او دل ظلمانی ام شده روشن

خدا... محبت او را دمی نگیر از من

کنار من برسانش به لحظه ی مردن

 

کنار خوان کریمان پُر التماسم کن

به لعن دشمن زهرا، علی شناسم کن

محمد جواد شیرازی

۱۰ فروردین ۹۷

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۰۵:۴۷
عبدالرقیه

دلبرا آیه بخوان، راه به ما یاد بده

راه نزدیک به درگاه به ما یاد بده

عشق بازیِ سحرگاه به ما یاد بده

وَ بِکُم عَلَّمَنَا الله به ما یاد بده

 

بهترین نسخه ی هر غصه و هر دردی تو

جامعه خواندی و ما را علوی کردی تو

 

رحمتت کاش به قلبم برسد، محتاجم

گره کور دلم باز شود... محتاجم

نظری کن به منِ خسته که بد محتاجم

من به لطف و کرمت تا به ابد محتاجم

 

گوهر اشک به بازار غمت روزی کن
سحری، روضه میان حرمت روزی کن

 

راه این روضه ی غمناک، مسیری سخت است

دور از خانه غریبانه اسیری سخت است

این همه جام بلا را بپذیری سخت است

یادِ تخریب حرم روضه بگیری سخت است

 

آب بستند به صحن و حرم جدت آه

سال ها سوختی از داغ اباعبدالله

 

رتبه ی فاطمی ات قابل تشکیک نبود

این همه اذیت معصوم خدا، نیک نبود

حق تو دیدن ویرانه ی تاریک نبود

جایگاهت به خدا "خان صعالیک" نبود

 

کنج ویرانه دلت سوخت و در تب بودی

مطمئنم که به یاد دل زینب بودی

 

حمله بر حصن حصین؟! بر متوکل لعنت

طعنه بر هادی دین؟! بر متوکل لعنت

خوردی آقا به زمین؟! بر متوکل لعنت

آه از کوچه، همین... بر متوکل لعنت

 

بهر آزار، تو را بین طناب آوردند
با چه رویی به سویت ظرف شراب آوردند؟!

 

خوب شد پاره، گریبان کسی این جا نیست

خوب شد دختر حیران کسی این جا نیست

خوب شد چوب به دستان کسی این جا نیست

خواهری بی سر و سامان کسی این جا نیست

 

تا ز حلقوم حسین آیه به لب هاش نشست

خیزران زود به دندان ثنایاش نشست

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۲۸
عبدالرقیه

‏یا صاحب الزمان

دلم را به لطف نگاهت رفو کن

دعایی بر احوال بی آبرو کن

 

کریما به یمن جوادالأئمه

در این ماه غفران مرا زیر و رو کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۴۳
عبدالرقیه

موسای آل احمدم و برگزیده ام
جای وصال، غربت و دوری خریده ام
با اشتیاق جام بلا سر کشیده ام
چون زینبم، حماسه ی صبر آفریده ام

در قعر چاه، سِیر صعودی به من رسید
رخسار زرد و چشم کبودی به من رسید
از آن زمان که مرد یهودی به من رسید
قدر تمام عمر، مصیبت چشیده ام

امشب دوباره قلب مرا گردِ غم گرفت
از درد هجر فاطمه ام گریه ام گرفت
اصلا نباید آه مرا دستِ کم گرفت...
...چندی گذشته و پسرم را ندیده ام

زنجیرها از این همه آزار خسته اند
دیگر، تمام نافله هایم نشسته اند
هر صبح و شام حرمت من را شکسته اند
آن قدر، ناسزا من از این ها شنیده ام

خورشیدِ خاک خورده ی هفتم شدم اگر
این روزها به گریه تجسم شدم اگر
در لابه لای جامه ی خود گم شدم اگر
مانند شمع، در کف زندان چکیده ام

من را به زورِ سلسله بسیار می کشند
تا آن سیاهچالِ دل آزار می کشند
از ساق پای درهم من کار می کشند
گودال تنگ و پیکر قامت خمیده ام؟!

شِکوه ز داغ مستمر خود نمی کنم
اصلا نظر به دردسر خود نمی کنم
گریه بر آتش جگر خود نمی کنم
گریان داغِ تشنه لبِ سر بریده ام

با جسم چاک چاک، سری در بدن نداشت
در زیر آفتاب، به تن یک کفن نداشت
یک عمر، یادِ این که لباسی به تن نداشت
با اشک و آه، جامه ی خود را دریده ام

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۱۳
عبدالرقیه


ترجیع بند مدح امیرالمؤمنین علیه اسلام

خوشم با حب حیدر قد کشیدم
دلم را از همه عالم بریدم

به غیر از مرتضی چیزی ندارم
به غیر از مرتضی چیزی ندیدم

چه شوری در دلم افکنده عشقش
پر از عشقم، پر از از خوف و امیدم

خوشم حلقه به گوش این سرایم
به هر محفل ثنایش را شنیدم

حیاتش ساده تر از بندگان بود
عجب شاه و امیری برگزیدم

گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه
علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه
***

صد و ده بار ذکر هو گرفتم
از این دنیا و اهلش رو گرفتم

مگر عقلم کم است از او نخوانم
مگر کم آبرو از او گرفتم

دل من زیر و رو شد از شبی که
به دستم در حرم جارو گرفتم

خراسان و نجف، این آبرو را
هم از این سو، هم از آن سو گرفتم

علی گفتم کمی زهرا بخندد
چه پاداشی از این بانو گرفتم

گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه
علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه
***

خدا رو کرد با او گوهرش را
تجلی صفات و مظهرش را

زمان وحی نور قل هو الله
میان کعبه خوانده مادرش را

نبی هم در شب تاریک فتنه
به حیدر می سپارد بسترش را

میان اوج پرواز نمازش
به سائل می دهد انگشترش را

همه بی تاب بر سجده می افتند
اگر افشا نماید قنبرش را

گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه
علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه
***

نجاتم داده استغفارهایش
دلم را برده با رفتارهایش

شده سرتاسر نهج البلاغه
نَمی از باطن پندارهایش

ملائک از شعف هو می کشیدند
همیشه لحظه ی پیکارهایش

نبی دلگرم بازوی علی بود
به جای تک تک سردارهایش

چنان از قلعه در را مرتضی کند
ترک برداشت تا تالارهایش

گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه
علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه
***

رها کردن مرامِ پیر من نیست
به دست دیگران زنجیر من نیست

مرا دیوانه می خوانند مردم
اگر مجنون شدم تقصیر من نیست

اگر از مرتضی کمتر بخوانم
اثر بر ناله ی شبگیر من نیست

بدون گوهر حب ولایت
به غیر از معصیت تکبیر من نیست

گره خورده دلم با حب حیدر
به جز این عشق در تقدیر من نیست

گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه
علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه
***

ازل از جام خود بر ما چشانده
همین باده دل ما را کشانده

زمان خلقت آب و گل ما
کمی خاک عبایش را تکانده

کسی که روی دوش مصطفی رفت
یتیمان را سر دوشش نشانده

خدا هم از زبان مرتضایش
پیمبر را شب معراج خوانده

به شوق وعده ی " یا حارَ هَمْدان..."
برایم طاقت و صبری نمانده ¹

گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه
علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه
***
برای مؤمنین یعسوب دین است
خداوند کرم روی زمین است

عبای وصله دار کهنه ی او
تجلی همان حِصن حصین است

نشستن زیر ایوان طلایش
برایم بهتر از خلد برین است

اگرچه منکرانش هم نفهمند
فقط حیدر امیرالمومنین است

به یمن شیر پاک مادر خود
تمام عمر، حرفم این چنین است

گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه
علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه
***

۱. امیر المومنین علیه السلام فرمودند:
یا حار همدان! من یمت یرنی
بحار الانوار، ج 6، ص 160

محمد جواد شیرازی

 

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۲۵
عبدالرقیه

بیدار شو، با رستخیز فصل ها بیدار شو
هشیار شو، ای غافل از روز جزا هشیار شو

قدری تفکر در زمین و خلقت افلاک کن
از پرده ی ظاهر گذر کن، از اولوالابصار شو

از رو سیاهی سر به زیر افتادنت را چاره کن
با آب روی دیده ات دلگرمی رخسار شو

یک خشم بی جا گاه می بندد در توفیق را
آتش مزن بر بخت خود حیف است، خوش رفتار شو

با این دل آلوده می خواهی ببینی یار را؟!
خانه تکانی کن دلت را طالب دیدار شو

آیینه ی جانت که از آلودگی ها پاک شد
در معرض انوار حق، آیینه ی اسرار شو

کوشش بدون معرفت هرگز ندارد فایده
جام تهی قلب من از معرفت سرشار شو

تنها ملاک قرب، در این خانه اخلاص است و بس
هم چون شهیدان باش، از اخلاص برخوردار شو

خود را مهیا کن برای فتنه های پیش رو
وقت حمایت از ولی فریاد کن، عمار شو

ماه رجب آمد به پابوس علی پرواز کن
قدری در این ماه علی سرگرم استغفار شو

زیباترین لحظات را در صحن حیدر دیده ام
لحظات خوب زیر ایوان طلا تکرار شو

جا ماندی از کرب و بلا، اما شب جمعه بیا
با یک سلامی از همین جا زائر دلدار شو

مادر رسیده قتلگه، اخنس از این جا دور شو
نامرد بس کن، بی خیال غارت دستار شو



محمد جواد شیرازی
 

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۴
عبدالرقیه

شبیه پیر کنعان نه که من یوسف دو تا دارم

غم معصومه را دارم، به دل شوق رضا دارم

 

از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم

در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم

 

امان از سِجن هارون و امان از سندی ملعون

در این غربتکده دیوانی از درد و بلا دارم

 

به هم می ریزد احوال مرا با ناسزاهایش

خبر دارد که غیرت روی نام مرتضی دارم

 

برای هتک حرمت، سمت من بدکاره آوردند

دعا کردم به سجده رفت و شد حالا هوادارم

 

زمان سجده می افتم شبیه یک عبا بر خاک

به درگاه خدایم روز و شب دست دعا دارم

 

هزاران رد پا و چکمه بر روی عبا دارم

هزاران رد شلاقِ جفا زیر عبا دارم

 

کمی از چهره ام نیلی، کمی سرخ و کمی زرد است

شده رنگین کمان رویم، خزانِ رنگ ها دارم

 

شبانه قعر این گودال، سرپا ماندنم سخت است

نمی فهمند انگاری که دردِ ساق پا دارم

 

میان هر نمازم خوانده ام "عجل وفاتی" را

تمسک بر طریق مادرم خیرالنسا دارم

 

لبان تشنه ام مثل دو تا چوب است و حق دارم

اگر که گریه بر لبْ تشنه ی کرب و بلا دارم

 

به دور گردنم جای غل و زنجیر می سوزد

گریز روضه بر شاه ذَبیحاً بِالْقَفا دارم

 

تنم بر روی تخته پاره ای رفته ولی دیگر

کجا جای کفن تکه حصیر و بوریا دارم؟!

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۵۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمد حسین پویانفر

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی حسین طاهری

 

بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر

در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر

 

تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج"

بانی احسان می شود موسی بن جعفر

 

مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان

والی ایران می شود موسی بن جعفر

 

یک قطره از دریای آقایی اش این است

یار فقیران می شود موسی بن جعفر

 

فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی

کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر

 

باید که با پای برهنه رفت سویش

وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر

 

خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش

بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر

 

جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که

زندان به زندان می شود موسی بن جعفر

 

وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد

دردش فراوان می شود موسی بن جعفر

 

وقتی که می افتد میان سجده انگار

در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر

 

حالا که زندان بان غرورش را شکسته

داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر

 

کارش فقط گریه است بر جد غریبش

وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر

 

جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟!

یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟!

 

یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر 

قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟!

 

واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است

حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۵۱
عبدالرقیه

السلام علیک یا امین الله فی ارضه

 

نمی رسد به خدا بنده ی خدا بی تو

 

میان راه شود تحبِسُ الدّعا بی تو

 

 

 

خدا مرا ز سر کوی تو جدا نکند

 

که می رسد به من از هر طرف بلا بی تو

 

 

 

عُبَیدُک بفنائک ذلیلُک بفداک

 

خودت بگو که کجا من روم؟ کجا بی تو؟

 

 

 

بهشت بی تو علی جان حقیقتش نار است

 

به منکرت بسپارم بهشت را بی تو

 

 

 

دلیل حب شما هست اصل طینت مان

 

و گرنه نیست محبت به دل روا بی تو

 

 

 

و خاک منکر تو از تبار سجّین است

 

کشیده شد گِل آن ها به ناکجا بی تو

 

 

 

بیا و خاک مرا با محبتت دُر کن

 

منم اسیر تراب و ابوترابی تو

 

 

 

جلا بده  به دل تیره ام علی جانم

 

نخورده است عقیق دلم جلا بی تو

 

 

 

قسم به چادر خیرالنسا که درد مرا

 

مسیح هم نتواند دهد شفا بی تو

 

 

 

نمی شود که دوباره مرا نجف ببری؟

 

چه قدر خسته کننده است لحظه ها بی تو

 

 

 

همیشه بودی و هستی، همیشه خواهی بود

 

چرا که خلق نشد کل ماسوا بی تو

 

 

 

تمام مظهر اسماء حق تعالایی

 

نشد شناخته هرگز دمی خدا بی تو

 

 

 

صفای کعبه فقط سمت مستجارش هست

 

نمی بَرَد کسی از بیت حق صفا بی تو

 

 

 

به سجده هم که روم ذکر یا علی گویم

 

نکرده خالق خود را کسی صدا بی تو

 

 

 

همیشه کرب و بلا می رویم بعد نجف

 

نمی رویم سوی شهر کربلا بی تو

 

مهدی علی قاسمی ۹۵/۲

 
 
۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۲۹
مهدی علی قاسمی

" فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم"

پر شد از مهر علی پیکره و بنیادم

مست میخانه شدم یاد نجف افتادم

بنده ی حیدرم و از دو جهان آزادم

 

ساقی امشب بده باده به شعف آمده ام

با امیدی به سر خم نجف آمده ام

 

امشب از عشق تو مولا همه جا ریخت به هم

از قدومت همه ی ارض و سما ریخت به هم

بهر دیدار تو ای شاه ، گدا ریخت به هم

بی سبب نیست که این سینه ی ما ریخت به هم

 

صدف کعبه شکست و گوهرش پیدا شد

فاطمه بنت اسد هم قمرش پیدا شد

 

آمدی و حرم از شور و نوا پر شده است

کعبه از جلوه ی الطاف خدا پر شده است

جام های تهی از لطف شما پر شده است

 عالم از نعره ی مستانه ی ما پر شده است

 

ما همه مست تو هستیم همه مجنونت

سالیانی است که هستیم همه مدیونت

 

 

انبیا ریزه خور خوان تو هستند همه

محو در سوره ی انسان تو هستند همه

تشنه ی بارش احسان تو هستند همه

هر سحر خادم ایوان تو هستند همه

 

بی تو اصلا احدی نزد خدا محرم نیست

تو نباشی به خدا ختم رسل خاتم نیست

 

ای که بر هر دو جهان حکم ولایت داری

بر سر سائل خود دست حمایت داری

نسل در نسل به ما ویژه عنایت داری

بر همه انس و ملک حکم امامت داری

 

بهر هر سوخته دل یار علی باشد و بس

تا ابد سید و سالار علی باشد و بس

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۳۰
عبدالرقیه


دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی


مخمسی تضمینی با تضمین از غزل جناب استاد لطیفیان

✅ تقدیم به عشاق مولا الموحدین امیرالمومنین علیه السلام

 

بسم حق... بسم محمد... بسم سلطان نجف

سینه ام آتش گرفت از داغ هجران نجف

تشنه ام من تشنه ی خورشید تابان نجف

"گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف

می ‌دمد خورشید از چاک گریبان نجف"

 

 

مرتضی انداخت با یاری زهرا سفره ای

بین صحرا، بین دریا، در ثریا سفره ای

پهن شد در عرش، نزد حق تعالی سفره ای

"سفره مولاست گر پهن است هر جا سفره‌ای

عرش هم باشیم اگر هستیم مهمان نجف"

 

 

تشنه ایم و دست از کوزه کشیدن کار ماست

صبح تا شب سختی روزه کشیدن کار ماست

از طعام دیگران پوزه کشیدن کار ماست

"دور تا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست

می‌شود نوح نبی وقتی نگهبان نجف"

 

 

بی ولای مرتضی نیت نکردم هیچ وقت

جز برای مرتضی خدمت نکردم هیچ وقت

در نجف حس غم و غربت نکردم هیچ وقت

"آرزوی دیدن جنت نکردم هیچ‌وقت

من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف"

 

 

می شود ذکر قنوتش یا علی و فاطمه

منتهای حاجتش تنها علی و فاطمه

کار دارد در دو عالم با علی و فاطمه

"نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه

هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف"

 

 

در قنوتم، در میان ربنا اغفرلنا

دیده ام افتاد بر انگشترم بین دعا

زیر لب با چشم تر خواندم همین یک بیت را

"به قنوت ما نمی‌آید عقیق هیچ جا

می‌خرم انگشتر از ملک سلیمان نجف"

 

 

در دو عالم عبد دربار بتول و حیدریم

سالیانی هست سربار بتول و حیدریم

شاکر الطاف بسیار بتول و حیدریم

"ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم

سر به قربان مدینه جان به قربان نجف"

 

 

هستی الله در هست حسین است و علی

خلقت عالم همه پست حسین است و علی

هر دل آزاده ای مست حسین است و علی

"رزق آب ‌و نان ما دست حسین است و علی

سال‌ها خوردیم آبِ کربلا... نانِ نجف"

 

 

از نفس هایم دوباره آه دارد می رسد

وقت دیدار گدا و شاه دارد می رسد

بوی عطر سیب ثارالله دارد می رسد

"نیمه ی ماه رجب از راه دارد می‌رسد

کربلای ما چه شد دستم به دامان نجف"

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۵/۱/۳۱

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۰
عبدالرقیه

میکده پر ز می شده ساقی

من بیچاره پشت در ماندم

بین طعنه... میان زخم زبان...

نامتان را به روی لب خواندم

 

آمدم بنده ام کنی آقا

بنده ی تو شدن ولی سخت است

حیدری... عاشقان تو بسیار

قنبر تو شدن علی سخت است

 

مثل من در سپاه تو خیلی

مثل تو در نگاه من یکتا

کم نیاید ز تو یقین دارم

گر نگاهی به من کنی مولا!

 

بهترین جای این جهان حرمت

شرف این مکان به تو باشد

فاش می گویم این یقین من است

خلقت این جهان به تو باشد

 

نام تو رفع مشگل همه است

دشمنت هم به تو توکل کرد

در مصاف تو، در دل میدان

به عنایات تو توسل کرد

 

بی سبب نیست مست و حیرانم

ما عرفناک حق معرفتک

هر کس از ظن خود ز تو دم زد

عجز الواصفون عن صفتک

 

چقدر زخم در احد خوردی

جان ما نذر خاک پای تو باد

از فدا کاری تو دین خدا

تا خود روز حشر شد آباد

 

رایت حق فقط شما هستی

لعنت حق به پرچم دگران

آرزویم تمام عمر این است

پای تو من دهم علی جان، جان

 

هر کسی دل به دلبری داده

دلبر من فقط تویی حیدر

خادمی ات سبب شده آقا

فخر بر انبیا کند قنبر

 

اشهد انک امین الله

نامتان رافع گرفتاری

تا شنیدم و من یمت یرنی

بر لبم شد شهادتم جاری

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۵/۱

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۲۱
مجتبی قاسمی

بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِین...

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

 

از دلم زنجیر عشق این و آن را باز کن

من به پایان آمده کارم، خودت آغاز کن

 

شوق وصل تو مرا کشته است بس کن ای حبیب

با دلم بازی نکن این قدر... در را باز کن

 

بی نیازِ مطلقی اما ز باب عاشقی

گفته ای: "من می خرم... بنده برایم ناز کن"

 

من صدایم در نمی آید... خجالت می کشم

در مناجاتت مرا داوود خوش آواز کن

 

هر شبم بی ذکر و یادت طی شد و عمرم گذشت

پس بیا و امشبم را یک شب ممتاز کن

 

من جوانی کرده ام آخر سرم خورده به سنگ

با دو دست رحمتت قدری سرم را ناز کن

 

معجزه می خواهد آخر این دل آلوده ام

با ولای مرتضی در سینه ام اعجاز کن

 

یا قدیمَ المَنِّ وَ الرَّحْمَة بِمَولانا الحُسَین

جلوه ی رحمانی ات را باز هم ابراز کن

 

سینه زن! گیرم که بالت را شکسته معصیت

یک حسین امشب بگو تا کربلا پرواز کن

 

فاطمه روضه گرفته، ای خدا لطفی کن و...

...بهر یاری کردنش چشم مرا سرباز کن

 

"سنگ هم خوردی عزیزم پیرهن بالا نزن

چاره ای بر تیر آن ملعون تیر انداز کن

 

دستبافم را به غارت برده اند، ای بی کفن

چادر من را بگیر و زود رو انداز کن"

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۱

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۱۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محسن صائمی

 

علت روی زمین ریختنم معلوم است

اثر زهر به هر عضو تنم معلوم است

 

جگرم سوخته از زهر... تنم می سوزد

لخته های جگرم در دهنم معلوم است

 

چقدر درد از این شهر به خاطر دارم

از دل سوخته درد و محنم معلوم است

 

حق من رفتن در خان صعالیک نبود¹

در نگاهم غم هجر وطنم معلوم است

 

وسط سجده به کاشانه ی من ریخته اند

رد پا روی عبا و بدنم معلوم است

 

از همین کوچه و توهین و دو دسته بسته

روضه ی ارثیه از پنج تنم معلوم است

 

هتک حرمت جلوی اهل و عیالم شده ام

شرم در چهره ی هر یاسمنم معلوم است

 

مردک پست به من باده تعارف کرده

خجلتم در دل شعر و سخنم معلوم است

 

یک نفر هست کنار من و شکرش باقی است

دور بالین من اشکِ حسنم معلوم است

 

حسنم روضه بخوان، روضه ی جسمی عریان

من که بر روی تنم پیرهنم معلوم است

 

در میان کفنم تربت یک بی کفن است

غربت جد من از این کفنم معلوم است

 

یاد تشنه شدن و پا زدنش افتادم

تشنه ام علت پر پر زدنم معلوم است

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۱

 

۱. طبق دستور «متوکل لعنة الله علیه» روز ورود به سامراء به بهانه اینکه هنوز محل اقامت امام آمده نیست! حضرت را در محل پستى که به «خان الصعالیک» (کاروانسراى گدایان و مستمندان) معروف بود، وارد کردند و حضرت آن روز را در آنجا به سر برد. البته هدف از این کار تحقیر موذیانه و دیپلمات مآبانه حضرت بود.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۵۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

 

مستجیرٌ بکم... سلام آقا، ناجی انبیا علی جانم

مهبط الوحی، معدن الرحمة، یا أخَ المصطفیٰ علی جانم

 

مستم و حالت طرب دارم، میل بوسیدن عنب دارم

لائذٌ عائذٌ... به لب دارم، أنتَ کهفُ الوریٰ علی جانم

 

با دلی پر گناه آمده ام، باز هم رو سیاه آمده ام

به امید پناه آمده ام، مَن أتٰکُم نَجیٰ علی جانم

 

عصمة المؤمنین امین الله، شاه اهل یقین امین الله

آبروی همین امین الله، آبروی دعا علی جانم

 

مدح تو بر لسان جبریل است، بین تورات بین انجیل است

بین قرآن سخن به تفصیل است از تو یا مرتضی علی جانم

 

گرچه آلوده ام ولی گفتم، در نجف بی معطلی گفتم

 صد و ده بار یاعلی گفتم، ذکر مشکل گشا علی جانم

 

جلوه ی پنج تن شما هستی، قل هو الله من شما هستی

 اولین بت شکن شما هستی، قاتلُ الأشقیا علی جانم

 

ای نمایانگر مسیر از چاه، بی تو هر بنده می شود گمراه

نقطه ی تحت باء بسم الله، زوج خیرالنسا علی جانم

 

شاکرم در دلم تو را دارم، بین آب و گلم تو را دارم

گرچه من سائلم تو را دارم، همنشین گدا علی جانم

 

لالم از گفتن ثنای شما، پدر و مادرم فدای شما

هر چه دارم همه برای شما، لَکَ روحی فِدا علی جانم

 

هادیِ راه سر به راهم کن، تو فقط لحظه ای نگاهم کن

برده ات می شوم سیاهم کن، همدم برده ها علی جانم

 

به قلم میخورم قسم، به کتاب... سائلت را نمی کنی تو جواب

تَرْزُقُ مَنْ تَشَا بِغَیْرِ حِساب، تَرْزُقُ مَنْ تَشا علی جانم

 

محمد جواد شیرازی_ نجف اشرف

 

۹۴/۱۲

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۵۱
عبدالرقیه

باید سرود از حلم زینب ایها الناس
باید نوشت از رکن مذهب ایها الناس

با اشک چشمم در مقاماتش نوشتم:
"استاد بی همتای مکتب" ایها الناس

آیا کسی مانند او در وادی عشق
کرده ادای حق مطلب ایها الناس؟

چادر نمازش سوخت اما کم نیاورد
گرچه شد از ماتم لبالب ایها الناس

دروازه ی ساعات بود و زینب ای وای
رقاصه ها بر دور مرکب ایها الناس

ناموس حق را بر سر بازار بردند
با حال و روز نامرتب ایها الناس

بزم شراب و خیزران... قاری قرآن
کوه حیا می سوخت از تب ایها الناس

جای تمام بچه ها او کعب نی خورد
در شام، قدش شد مورب ایها الناس

آنقدر این عالم بلا در جام او ریخت
بر کعبه ی غم شد ملقب ایها الناس

مانند زهرا شد... تعجب هم ندارد
این گریه های در دل شب ایها الناس

می آید امشب باز از کنج خرابه
سوز نوایش "ربی یا رب..." ایها الناس

با خطبه هایش شام را از پا درآورد
زینب و ما ادراک زینب ایها الناس


محمد جواد شیرازی
94/8/20

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۳
عبدالرقیه

گاهی میان راه عقب را نگاه کن

خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن

 

بی خود نبوده که شب و روزت علی شده

از لطف فاطمه است سبب را نگاه کن

 

هرگز پیِ فلان و فلان زاده ها نرو

 در راه عشق، اصل و نسب را نگاه کن

 

از برکت زراعت حیدر چنین شده

شیرینی میان رطب را نگاه کن

 

هرجا که رد شده است بهشتی بپا شده

خاک نجف وجب به وجب را نگاه کن

 

سوگند میخورم که به چشمش طلا کند

در زیر پاش ظرف حلب را نگاه کن

 

از من نپرس این همه سائل برای چیست؟!

کیسه به دوشِ نیمه ی شب را نگاه کن

 

تا که طبیب شد، همه بیمار او شدند

خیل مریض پشت مطب را نگاه کن

 

در جنگ تن به تن که همه خوف کرده اند

تنها امیرِ داوطلب را نگاه کن

 

عمربن عبدود سر خود را به باد داد

بنشین و رزم شیر عرب را نگاه کن

 

نَفسُ الرَّسول بودن او جای خود سپس...

"زوج البتول" گشت... "لقب" را نگاه کن

 

نذر نگاه او صدقه، سر عطا نما

یعنی طریق ام وهب را نگاه کن

 

زهرا اجازه داد... محب علی شدیم

خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن

 

محمدجواد شیرازی

۹۴/۶

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۳۵
عبدالرقیه

السَّلامُ عَلَى حُجَجِ اللَّهِ وَ أَوْصِیَائِهِ وَ خَاصَّةِ اللَّهِ وَ أَصْفِیَائِهِ وَ خَالِصَتِهِ وَ أُمَنَائِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

 

دوباره سائلی آمد به در بار تو یا سلطان

دوباره بر سر خوانت شده ریزه خورت مهمان

 

اگر روزی کند مادر به دردت می خورم آخر

مگر صحن و سرای تو نمی خواهد سگ دربان؟

 

نگاه لطف تو بدکاره را هم بُرد در سجده

تفضل کن بر این عاصی نظر کن از سر احسان

 

برای غربتت آقا شده این روضه ها برپا

که زهرا مادرت باشد برای تو مصیبت خوان

 

دمِ عجل وفاتی را تو ارث از فاطمه داری

شبیه مادرت این روزها جسمت شده بی جان

 

شنیدم در دل زندان شکسته ساق پای تو

شنیدم هتک حرمت شد به اجداد شما آسان

 

لبت از تشنگی مثل دوتا چوب است روی هم 

گریز روضه ای باشد به لبهای شه عطشان

 

تو را با تازیانه در دل زندان عدو می زد

به یاد عمه ات زیر لگد شد دیده ات گریان

 

به یاد غربت و داغ سه ساله ناله می کردی

دلت از گوشه ی زندان رود تا گوشه ی ویران

 

تنت را با غل و زنجیر بسته روی یک تخته

به لب «هذا امام الرافضه» می گفت زندانبان

 

به دور از دیده ی دختر تنت تشییع شد آخر

امان از آن تن بی سر ، رها زیر سم اسبان

 

تن سالار زینب را سه روزی در دل صحرا

رها کردند روی ریگِ داغِ کربلا ، عریان

 

مهدی علی قاسمی

۹۴/۲/۲۳

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۲۴
مهدی علی قاسمی

دانلود بخشی از شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
السلام علی المعذب فی قعر السجون و ظلم المطامیر ذی الساق المرضوض

 از زخم و درد و رنج ها منظومه دارم
از عمر خود پرونده ای مختومه دارم
دردی شبیه مادر مظلومه دارم
امشب هوای دخترم معصومه دارم

 

از اشک، روی گونه ام سِیلی گرفته
بابا کجایی که دلم خیلی گرفته؟!

 

تحقیرهای دشمنم را صبر کردم
زنجیرِ دور گردنم را صبر کردم
خونابه ی روی تنم را صبر کردم
این روزها جان کندنم را صبر کردم

 

کاظم اگرچه من لقب دارم خدایا
عجل وفاتی روی لب دارم خدایا

 

بدکاره آمد تا نظر کردم دلش سوخت
تا یک نگاهِ مختصر کردم دلش سوخت
از غفلتش او را خبر کردم دلش سوخت
وقتی دعایش بیشتر کردم دلش سوخت

 

من معجزه کردم که شد چون بشْرِ حافی
این ها برای قوم غافل نیست کافی

 

 تشنه که بودم حرف از آب خنک زد
وقت نمازم بی هوا من را کتک زد
با ناسزا بر روی زخم من نمک زد
بی احترامی کرد و هی من را محک زد

 

نامرد می داند که چون عباس هستم
بر نام زهرا و علی حساس هستم

 

قدِ تنومند مرا چون دال کردند
ساق پر از درد مرا پامال کردند
جسم نحیفم داخل گودال کردند
ساده بگویم پیکرم را چال کردند

 

حتی برای خم شدن هم جا ندارم
دیگر برای این همه غم جا ندارم

 

باید فقط گریانِ بر کرب و بلا شد
جد غریبم با لب تشنه فدا شد
جانم فدایش که ذبیحاً بِالْقَفا شد
جسمش سه روزی در دل صحرا رها شد

 

با روضه های نعلِ تازه آشنایم
هر استخوان او شده چون ساق پایم

 

جسمم اگر چه رفت روی تخته پاره
دیگر نشد پیراهن من پاره پاره
پیر لعینی باز هم زد استخاره
با قصد قربت با عصا می زد دوباره

 

نامردها جد مرا صد جور کشتند
نامردها جد مرا بد جور کشتند

محمد جواد شیرازی  ۹۴/۲/۲۱

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۱۴
عبدالرقیه

السلام علیک یا بنت امیرالمومنین

 

دانلود صوت این شعر با نوای کربلایی جواد مقدم

 

هوای وصل دلبر را به سر دارم در این شبها

رسیده جان من برلب دگر سیرم از این دنیا

 

حسین جان بعد تو دیگر خمیده قامت خواهر

بمیرد از غمت زینب همین امروز یا فردا

 

اگر مویم سپید است و اگر من تار می بینم

دلیلش هجر تو بوده ، کجایی ماه بی همتا ؟

 

در این یکسال و نیم از بعد عاشورا شده کارم

بگیرم مجلس روضه ، کنم بزم عزا برپا

 

لباس خونی ات را باز روی سینه ام دارم

دوباره یادم افتاده غروب روز عاشورا

 

به زور ضربه ی نیزه ز روی اسب افتادی

سپاهی حلقه زد دورت شدی در قتلگه تنها

 

خودم دیدم که قاتل خنجری را دست و پا می کرد

خودم دیدم که می آمد به روی سینه ات با پا

 

خودم دیدم ز روی تل که می لرزید دستانش

جدا می کرد رأست را به پیش مادرم زهرا

 

برادر جان پس از تو خیمه هایت سوخت در آتش

عدو خوشحال و طفلانت فراری در دل صحرا

 

به دست دشمنت عمامه و  انگشترت دیدم

میان عده ای بوده سر پیراهنت دعوا

 

مرا با کعب نی از کوفه میزد دشمنت تا شام

به زیر تازیانه ناله ی من بوده : واجدّا

 

به روی نیزه تا دیدم جبینت غرق در خون است

به پای چوبه ی محمل شکستم من سر خود را

 

ز بام خانه های شام آتش بر سرم افتاد

ولی دستان بی جان و کبودم بسته بود آنجا

 

جسارت شد به دختر ها میان بزم و محفل ها

به پیش دیدگانِ خونی و شرمنده ی سقا

 

عدو ما را میان کوچه های شام می گرداند

شکسته شد غرور ما میان آن یهودی ها

 

گدایی می کنم هرشب ، سر کویِ تو یا زینب

گدایی می کنم تا کربلای من شود امضا

 

مهدی علی قاسمی - علی سپهری ۹۴/۲/۱۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۲۲
مهدی علی قاسمی

سرچشمه بود، روشن و پاک و زلال بود
زینب خدایِ بندگی ذوالجلال بود

در قله های معرفت و عاشقیِ حق
زهرا سرشت و عابد و احمد خصال بود

در مدح او بس است همین که نوشته اند
عالِم به بطنِ هر سخن و هر سؤال بود

زهرا که رفت مادر یک خانواده شد
در آن زمانه ای که خودش خردسال بود

او سال های سال کنار حسین بود
یعنی جدایی اش ز برادر محال بود

اما میان کرب و بلا حرمتش شکست
روزی که داغْ دیده و بشکسته بال بود

خود را رساند بر سر گودال پر ز خون
با حالتی که تشنه و آشفته حال بود

صد تازیانه خورد ولی باز هم رسید
زینب تمام فکر و خیالش وصال بود

بی بی جدا نشد ز تن پاره پاره اش
مست شمیم رایحه ی لایزال بود

میگفت ای برادر من، از فراز تل
دیدم برای پیرهنت هم جدال بود

با کعبِ نی زدند بماند بقیه اش
این قد خم نتیجه ی آن انفصال بود

حق داشت بعد کرب و بلا روضه خوان شود
او شاهد مصیبت سخت هلال بود*

مقتل نوشته است "که در شام..." بگذریم
کاش آنچه گفته ابن مقرم خیال بود

آتش گرفت و سوخت در آن شهر بی حیا
آن جا نظر به آل پیمبر حلال بود

داغی چشیده است که محصور واژه نیست
این روضه های سخت برای مثال بود

محمد جواد شیرازی_ 94/2/13

*بیت یازده اشاره به روضه هلال بن نافع دارد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۴۲
عبدالرقیه

یامن أعطیتنی الکثیر تقبل منی هذا القلیل

دانلود صوت شعر با نوای سید رضا نریمانی

قبل از سخن و هر عملی سینه دریده

حتی خود حق بهر علی سینه دریده
سر را نشکسته است ولی سینه دریده
امروز اگر ربّ جلی سینه دریده

معشوق رسیده است، پس این شوق از این است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

هم رتبه ی آب آمده از عالم بالا
بابای تراب آمده از عالم بالا
پرسید: شراب آمده از عالم بالا؟
فی الفور جواب آمده از عالم بالا:

در عشق، شرابِ علوی ناب ترین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

او یاور یکتای هو الله احد شد
در کعبه ی حق مظهر الله صمد شد
خشنود دل مادر او تا به ابد شد
چون بنت اسد بود و دگر ام اسد شد

او قبله و مقصود همه اهل یقین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

گشتند ملائک همه خرسند به دورش
عشاق رسیدند چو اسپند به دورش
حجاج همه وقت طوافند به دورش
قبل از همه چرخید خداوند به دورش

"حق است علی" حک شده بر عرش برین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

قطره همه ی عمر نگاهش پیِ نهر است
هر نهر امیدش همه در وصلتِ بحر است
"دریاست علی" زمزمه ی صاحب دهر است
بر طبق حدیثِ نبوی علم چو شهر است

فرمود که من شهر و علی باب مدینه است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

تا دید علی دست گدا گشته مشخص
انگشترش از زیر عبا گشته مشخص
پس معنی آیات ولا گشته مشخص
با نور علی نور خدا گشته مشخص

خورشیدِ سماواتیِ ربُ الارضین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

حیدر که رجز خواند عدو بی خبر افتاد
در معرکه دیدند هزاران سپر افتاد
با تیغ دو سر، سر پیِ سر ضربدر افتاد
با شیر خدا هر که در افتاد ور افتاد

پس خصم علی تا به ابد نقش زمین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

تنها اسدالله به خیبر شده فائق
مبهوت شدند آن دو فراری منافق
از واهمه گشتند به هر سو متفرق
جا داشت همان لحظه که طاغوت کند دق

نفرین خدا پشت سر آن دو لعین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

تا هست علی هیبت اسلام بماند
اوهام شیاطین همه ناکام بماند
میخواست دل فاطمه آرام بماند
نگذاشت علی فاطمه گمنام بماند

حیدر همه ی دغدغه اش ماندن دین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

بی مهرِ علی کل عبادات تلف شد
ا
مشب دلم از حب علی پر ز شعف شد
پابوسی سلطان نجف باز هدف شد
هرکس که شبی داخل ایوان نجف شد

با مهرِ علی داخل در حصن حصین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

من زار علیاً بنجف صار سعیدا
و مَضْجَعُهُ لیس مِنَ العرش بعیدا
جِبْریٖلُ یُنادِی بِنِدٰاءٍ لَنْ یَبِیٖدَا:
من مات على حبّ علی مات شهیدا

با حب علی هر جگر پاک عجین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

از شهر نجف راهی دربارِ حسینیم
دیوانه و آواره ی بین الحرمینیم
در کرب و بلا غرق غم و شیون و شینیم
مبهوت نظر بر حرم نور دوعینیم

خاک حرم کرب و بلا نقش جبین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

گفتند حسین از کمرش تیر کشیده
گفتند که از پشت سرش تیر کشیده
قطعا همه ی بال و پرش تیر کشده
زینب به روی تل جگرش تیر کشیده

از قتل حسین است که این داغ به سینه است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

محمد جواد شیرازی - 2/94

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۱۳
عبدالرقیه

صَلّی اللّه علیکَ یا أمیرالمؤمنین

 

دانلود صوت این مداحی با نوای کربلایی حسین طاهری

 

عالم فدای خاک درت یا ابوتراب

هستم اسیر و در به درت یا ابوتراب

 

امشب ملائکه همگی صف کشیده اند

بهر طواف دور سرت یا ابوتراب

 

موسی و خضر و یوسف و یعقوب بوده اند

عمری گدای یک نظرت یا ابوتراب

 

عیسی اگر که معجزه اش زنده کردن است

این گوشه ای است از هنرت یا ابوتراب

 

لا فرق بینک....به خدا غرق حیرتم

رب خوانمت و یا بشرت یا ابوتراب(۱)

 

چشم رسول بوده به هنگام کارزار

بر دست های معتبرت یا ابوتراب

 

در مدح تو بس است همین قدر گفته اند:

جوشن نداشت پشت سرت یا ابوتراب

 

بی شک دعای فاطمه در بین جنگ ها

بوده مدافع و سپرت یا ابوتراب

 

یک تکه استخوان بدهی تا ابد بس است

افتاد اگر به ما گذرت یا ابوتراب

 

آیند سوی تو همه ی شیعیان به حشر

همچون گدا به دور و برت یا ابوتراب

 

ما ریزه خوار لطف حسینیم تا ابد

ما سائلیم بر پسرت یا ابوتراب

 

ذُخرالحسین و پشت و پناهش که بوده است

در کربلا به جز قمرت یا ابوتراب؟

 

هر بار آمدم به نجف مست گشتم از 

فیض زیارت سحرت یا ابوتراب

 

از بس نخورده است هوای نجف به ما

گردیده ایم خون جگرت یا ابوتراب

 

ای کاش عاقبت سحری در حریمتان

باشم غلام و رفتگرت یا ابوتراب

 

هر کس ندیده صحن تو را غصه میخورد

هر کس نرفته کرب و بلا غصه میخورد

 

مهدی علی قاسمی ۹۴/۲/۱۰

 

۱)پ ن:

در دعای ماه رجب چنین تعبیری آمده:

«...لافرق بینک و بینها إلّا أنَّهم عِبادُک و خَلقُک...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۱۹
مهدی علی قاسمی