سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۳۰ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 9- رمضان» ثبت شده است

چه خوش است معصیت را دهم آنچنان طلاقی
که نسیم رحمتت با گذرم کند تلاقی

پر از آه و شرمسارم که نداشت نامه ی من
به قیاس با مطیعانِ سرایت انطباقی

سر غفلت از معاد و سر خدعه های نفسم
شده ام اسیر و حیران، به میان باتلاقی

همه بوده از عطایت، شده ام مقیم این در
نه که خود رسیده باشم، نه که بوده اتفاقی

سر کوی تو می ارزد به بهای کل عالم
چه ظریف گفته در شعرِ خود اینچنین عراقی:

"همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت"
به امید یک نگاهی، نه به شوق ارتزاقی

دل خویش را سپردم ز ازل به نورِ اعظم
همه زائلند جز او، علی است حی و باقی

دو جهان، مرا کفایت کند اینچنین تفضل
قدحی شرابِ انگورِ نجف ز دست ساقی

به حسین و کربلایش برسان سلام ما را
که برای وصل دلبر، به دل است اشتیاقی

چه خوش است مرقدش را سحری طواف کردن
چه خوش است شب نشینی به میانه ی رواقی

سرِ ذبح او خبیثان، همگی وفاق کردند
اثر حرام خوردن، شده اینچنین وفاقی

به عصا و تیغ و خنجر، به عمود و سنگ و نیزه
به تنش زدند ضربه، به ستم به هر سیاقی

چه گذشت بر حسین و بدنش که جای سالم ...
به کفاف بوسه ای هم به تنش نماند باقی

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۰۶
عبدالرقیه

بازهم مرحمت یار نصیبم شده است
لطف بی منت غفار نصیبم شده است

بس که غافل شدم و دیر سویش آمده ام
محضرش چهره ی غم بار نصیبم شده است

شرمسارم که به دنبال رها کردنِ نفس...
دل آلوده و بیمار نصیبم شده است

یخِ عمرم، سرِ دنیاطلبی آب شد و ...
حسرتش عاقبتِ کار نصیبم شده است

گرچه از جانب من شر به سویش بالا رفت
خیر از جانب دلدار نصیبم شده است

با وجود دل آلوده و این روی سیاه
باز آقاییِ ستار نصیبم شده است

کاش الساعه ببینم سحری وقت اذان
نجفِ حیدر کرار نصیبم شده است

بوی انگور ضریح حرمش مستم کرد
طوفِ آن میکده هربار نصیبم شده است

شب به شب یاد حسین و جگر سوخته اش
رزق اشکی سرِ افطار نصیبم شده است

لطف زهراست نشسته به لبم ذکر حسین
بهترین ذکر در اذکار نصیبم شده است

صاحب رزق، رقیه است، مقدر کرده
روزیِ گریه ی بسیار نصیبم شده است

درِ گوشی به پدر گفت: شنیدی بابا
شرم از طعنه ی اشرار نصیبم شده است

حمدُلله که با چشم ورم کرده و تار
آخرین فرصت دیدار نصیبم شده است

در سه ساله شدنم پیر و زمینگیر شدم
بس که رنج و غم و آزار نصیبم شده است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۰۳ ، ۲۲:۰۵
عبدالرقیه

گرچه از وضع اسفبار خودم می نالم
بر خدایی که مرا پس نزده، می بالم

من نه آنم که دمی لایق بزمش باشم
کرمش را بنگر، آمده استقبالم

شمعِ عمرم همه اش سوخت سر حرص و طمع
چه بلاها سرم آورده همین امیالم

قفل، از سلسله ی غفلت من باز نشد
نفسِ اماره ز بس کرد مرا اغفالم

معصیت کرد مشوش دل آرامم را
بی سبب نیست که هنگام دعا بی حالم؟!

توشه ای از عمل خیر ندارم به کفم
وای از روز تهیدستی و استیصالم

جابِر العَظم، الهی که جوابم نکند
که زمین خورده ام و سخت شکسته بالم

عادت سرور من بنده رها کردن نیست
شاهمردِ نجف آمد به مدد دنبالم

می شناسند به آقای خودش نوکر را
علوی هستم و صد شکر که خوش اقبالم

روزی ام باز اگر دیدن صحنش بشود
چهره بر خاک در بارگهش می مالم

جگرم سوخته یاد حرم ثارالله
تا نبینم حرمش را به همین منوالم

برترین توشه ی ما هست بکاء به حسین
گریه بر تشنگی شاه غریب عالم

ناله زد با جگر سوخته و دیده ی تار
بوی زهراست که پیچیده ته گودالم

جلوی مادر من پیرهنم رفت بس است
بی حیا شرم کن و چنگ نزن بر شالم

نه عبایی به تنم مانده، نه عمامه به سر
کاش اینگونه نبینند مرا اطفالم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۰۳ ، ۱۱:۰۵
عبدالرقیه

بی کسان را پناه خواهد داد
همه را گفته راه خواهد داد 

در سرایش هر آنچه را خواهیم
بهترش را اله خواهد داد 

چه کنم که خجالتم نزدش
کوله باری گناه خواهد داد 

مانده ام از چه رو محلی باز
به منِ روسیاه خواهد داد 

وای ازآن دم که مرگ، پایان بر
روزگاری تباه خواهد داد 

نیستم ناامید و خیر من است ...
هر چه آن خیرخواه خواهد داد 

مطئنم کسی نجاتم از
غفلت و اشتباه خواهد داد 

مادرانه ز رحمتش زهرا
به دلم سرپناه خواهد داد 

پادشاه دلم یکی است، علی است
ضربانم گواه خواهد داد 

روزی بندگان کویش را
آخر سال، شاه خواهد داد 

به دل تیره ام، امیر نجف
جلوه با یک نگاه خواهد داد 

شخصِ زهرا به زائران حسین
عزت و جایگاه خواهد داد 

سحری عاقبت مرا اذنِ
طوف آن بارگاه خواهد داد 

خواهرش بین روضه های حسین
روزی اشک و آه خواهد داد 

وای ازآن لحظه ای که بر نیزه
تکیه، آن بی سپاه خواهد داد 

خبر ذبح شاه را به حرم
شیهه‌ی ذوالجناح خواهد داد 

چه عذابی به سیدالشهدا
شمر در قتلگاه خواهد داد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۳ ، ۱۶:۱۹
عبدالرقیه

ثواب شعر هدیه بر روح والای شهید سیدحسن نصرالله رضوان الله تعالی علیه

صدایت می زنم با نام زیبای علی یارب
که من را هم بخوانی از أحِبای علی یارب

کمک کن تا شوم آماده ی مهمانی و بزمت
مهیا کن مرا هم بر بفرمای علی یارب

ازین زندان که محبوس است در بندش دعاهایم
رهایم کن به حق صوت گیرای علی یارب

بر این آلوده دامانی که از نفسش رکب خورده
عطا کن قطره ای از بحر تقوای علی یارب

حسابی شرمسار و روسیاهم، زیر و رویم کن
به حق نورِ ربانیِ سیمای علی یارب

بر این سینه که دور افتاده از بحر مناجاتت
بده یک جرعه از جام گوارای علی یارب

بیا سی شب سر افطار ما را مرتضایی کن
تعارف کن به ما از نخل خرمای علی یارب

خوشا بر قسمت سیدحسن، روزی ما هم کن
چو نصرالله جان دادن به امضای علی یارب

شب قدری مقدر کن که سرتاسر علی باشد
قسم بر گریه ی شب های احیای علی یارب

نه... الله اش نمی خوانم، ولی اصلا نمی دانم
قیامت می نشینم به تماشای علی  یا  رب

ز تاج و تخت فردوست برایم برتری دارد
نشستن زیر ایوانِ مُطلای علی یارب

دلم بی تاب دربار حسینش شد، فراهم کن
برات کربلایم را به اعطای علی یارب

گرفته کشتی شعرم به یاد روضه ای پهلو
به یاد روضه ی پهلوی زهرای علی یارب

نمی دانم در آن غوغای وانفسا چه پیش آمد
چه شد زهرا صدا زد فضه را جای علی یارب

محمدجواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۰۳ ، ۲۲:۴۰
عبدالرقیه

ای نفسِ سرکش فارغ از شکل و ادا باش
برگرد و در این آستان، بی ادعا باش

دیدی ضرر کردی ازین خانه که رفتی
حالا که برگشتی به این در مبتلا باش

فرمود پیر ما که عالم محضر اوست
در محضر حق، عاری از جرم و خطا باش

مانند موسی بین نیلِ مشکلاتت
تنهای تنها هم که بودی با خدا باش

بیش و کم این چند روزه دائمی نیست
هر قدر از دنیا نصیبت شد رضا باش

هرگز به پیش دیگران گردن مکن کج
دنیا و عقبی سائل آل عبا باش

یا لَیتَنی کُنتُ تُرابا یعنی ای نفس
تا می توانی خاک کوی مرتضی باش

از فتنه های سخت، خواهانِ امانی
در سایه سارِ رحمت ایوان طلا باش

خواهی که در آتش نسوزی روز محشر
تا عمر داری زائر کرب و بلا باش

هر وقت ابر گریه در چشمت عیان شد
گریانِ مظلومِ ذبیحاً بِالقَفا باش

بالای مقتل خیره مانده چشم زهرا
بر دست شمر و ضربه های بی محاباش

شب های جمعه تا نوای مادر آمد
دلخون بر آن جسم به زیر دست و پا باش

حتی دم جان دادنت، ساعات آخر
یاد حسین و یاد کهنه بوریا باش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۳ ، ۰۸:۴۸
عبدالرقیه

رفته ام تا پرتگاه اما خدا نگذاشته
لطف او هرگز مرا بر خویش وا نگذاشته

دوست دارم عادت او را که بنده پروری است
فرقی اصلا بین دارا و گدا نگذاشته

کارِ این صاحب‌کرم همواره دارد حکمتی
بنده ای را بی جهت در تنگنا نگذاشته

شد مقرب هر کسی که بعد از توبه کردنش
عهد خود را با خدایش زیر پا نگذاشته

نیمه شب ها بی قراریم و برای عاشقان
خواب راحت، دوری از کرب و بلا نگذاشته

سربلند عالم است آن کس که وقت بندگی
سر به جز بر تربت خون خدا نگذاشته

کِشتی این روضه ها امن است و ظلمت بارها
خواست غرقم سازد اما ناخدا نگذاشته

او که باب رحمت و باب نجات امت است
بین سختی ها مرا هرگز رها نگذاشته

دوستان رفتند از دورم، فقط مانده حسین
باز هم تنها مرا آن باوفا نگذاشته

روضه ی لب های خشک و تشنه اش در کربلا
روزِ خوش اصلا بر اهل کبریا نگذاشته

مادرش اینجاست برگردان سخن را روضه خوان
خنجرش را شمر اصلا بر قفا نگذاشته

پیکرش حتما کفن شد، آن تن صدپاره را...
حضرت سجاد، بین بوریا نگذاشته

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۳ ، ۰۳:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۹ ماه رمضان ۱۴۰۳

آمد ندا که وقت اقامت تمام شد
چشمی بهم زدیم و ضیافت تمام شد

یار دلم، دعای ابوحمزه الوداع
صد حیف، انس ما به چه سرعت تمام شد

کم می کنیم زحمتِ خود را و می رویم
ای میزبان ببخش، اذیت تمام شد

مانند ابرهای بهاری دلم پر است
ماه نجات و بخشش و رحمت تمام شد

ای وای اگر دوباره شوم تحبس الدعا
باید چه کرد، ماه اجابت تمام شد

هر شب به یاد صحن نجف مست می شدیم
شب های دلنشین زیارت تمام شد

گفتم: نماز و روزه و حجم فقط علی است
گفتند: با علی است که دینت تمام شد

او یکه جانشین بلافصل مصطفاست
روز غدیر، بر همه حجت تمام شد

هنگام مرگ کاش بگویند در برم
دلتنگی اش به وصل شهادت تمام شد

وقت وداع آمد و زینب به یار گفت:
ایام، زود طی شد و فرصت تمام شد

بوسه به حنجرت زدم و گریه ام گرفت
پنجاه و شش بهار، چه راحت تمام شد

رفتی و پیر کرد مرا داغ غربتت
ذبحت حسین، بعدِ سه ساعت تمام شد

رفتی حسین، داغ اسارت شروع شد
رفتی و حفظ عزت و حرمت تمام شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۰۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۶ ماه رمضان ۱۴۰۳

خوان جود و رحمتش را میزبان انداخته
سفره را از بی کران تا بی کران انداخته

دعوتم در میهمانی لیک دستم بسته است
نفسِ بد بر دور دستم ریسمان انداخته

شرح من شرح کسی باشد که از نادانی اش
توبه اش را پشت گوشش هر زمان انداخته

با که گویم از خطایم هیچ کس بویی نبرد
بس که پرده بر گناهم، غیب دان انداخته

مِنُ و مِن کردن، نشان از بازگشت کودک است
این زبانم را خجالت از بیان انداخته

شرمِ از حق جای خود اما بغل وا کردنش
شوق توبه در دل پیر و جوان انداخته

شب نشینان، شادمان باشید چون شاه نجف
کیسه بر دوشش به عشق سائلان انداخته

ساقی من آن یداللّهی است که بر مرقدش
دستِ زهرا، طرح انگور از جنان انداخته

کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ، باقی است مولانا علی
سر به سجده محضرش هفت آسمان انداخته

تا ابد پرسه فقط دور سرایش می زنم
بس که بی منت برایم استخوان انداخته

یاد عشاق امیرالمؤمنین، وقت سحر
دانه ی تسبیح را صاحب زمان انداخته

سفره ی افطار شد پهن و لب خشک حسین
از غذا خوردن مرا وقت اذان انداخته

صوت تسبیحش چه شد دیگر نمی آید به گوش؟!
از صدا آخر گلویش را سنان انداخته

خواهرش بی تاب شد تا دید بر انگشترش
وقت غارت، گوشه چشمی ساربان انداخته

چوب دستِ بی حیا بر جای لب های نبی
آن قدر کوبید، رد خیزران انداخته

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۳ ، ۰۱:۲۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۲ ماه رمضان ۱۴۰۳

مولایَ یا مولای، سرتاپا گناهم
عذری ندارم، شرمسارم، روسیاهم

مولایَ یا مولای، بیرونم مینداز
چیزی نمی خواهم، گدای یک نگاهم

قلبم به ذکرت زنده می ماند حبیبم
ای منتهای حاجتم، ای تکیه گاهم

تا پای من لغزید، دستم را گرفتی
از کودکی دادی نجات از پرتگاهم

قدری مصیبت، های و هویم را در آورد
غافل ازین بودم که هستی خیرخواهم

مولایَ یا مولای، با قبرم چه سازم؟!
دلواپسِ تاریکی آن جایگاهم

از مادریِ فاطمه بالانشینم
بیرون کشیده بارها از قعر چاهم

شاهم فقط مولا علی باشد ولاغیر
دور از ضلالت با علی در شاهراهم

مولایَ یا مولای، از هجرش خرابم
دلتنگِ ایوان طلا و صحن شاهم

یاد وداع آخرش با بچه هایش
در پشت درب خانه اش افتاده راهم

مولایَ یا مولای، کوفه بی علی شد
چون پیر مرد کوفه غرق اشک و آهم

پشتم شکسته گرچه، شکرش باز باقی است
بین کفن پیچیده شد پشت و پناهم

کوفه کفن هم داشت پس! ماندم که از چه
بهر حسینش بوریایی شد فراهم؟!

بیچاره ام کرده غمش، گریان برای...
آن جسم گرمادیده بین قتلگاهم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۳:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۴ ماه مبارک رمضان ۱۴۰۳

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمود کریمی_ ماه مبارک رمضان ۱۴۰۳

دانلود صوت شعر با نوای حاج سیدرضا نریمانی

عبد ضعیف، تابِ قهر و تشر ندارد
جز آستانِ ربّش، جایی دگر ندارد

بنده رسیده اما با کوله بار خالی
نزد رئوس الأشهاد، جز چشم تر ندارد

بیچاره تر کسی از این تحبسُ الدعا نیست
درد است که دعایم دیگر اثر ندارد

لطفی مرا کشانده بر آستان توبه
این لطف از کجا بود؟! روحم خبر ندارد

حُسن توکلم بر دست دعای زهراست
گرچه محبی از من آلوده تر ندارد

خیر و صلاح طفلِ خورده زمینِ خود را
هرگز شبیه مادر، کس در نظر ندارد

شب زنده دار بودن، کار علی و زهراست
جز اقتدا به عشقش، عاشق هنر ندارد

آقایی علی را هر سائلی چشیده
او از گناهکاران هم چشم برندارد

مستیِ ناب، از چیست؟ انگور مرقد او
حتی درخت فردوس، چون آن ثمر ندارد

راه نجات یعنی کرب و بلا، زیارت
قلبم جز آن حوالی شوق سفر ندارد

فیض سحر تماما از گریه بر حسین است
بی فیضِ ذکر روضه، فیضی سحر ندارد

زهرا رسیده نزد جسم حسینش اما
جسم عزیز زهرا، ای وای سر ندارد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۳۵
عبدالرقیه

آمدم ای خدای بخشنده
با دلی از گناه، آکنده
کرده غفلت مرا سرافکنده
شده ام بر درت پناهنده

ای که خیرت همیشه شد نازل
رحم کن ای خدا بر این جاهل

گرچه آلوده است دامانم
از گناهان خود پشیمانم
حق من، آتش است می دانم
یا سریعَ الرضا نسوزانم

گرچه یک عمر بوده ام غافل
رحم کن ای خدا بر این جاهل

خواب بودم، مرا صدا کردی
به رویم باب توبه وا کردی
از بدی ها مرا جدا کردی
با مناجاتت آشنا کردی

ملجأ آخرینِ هر سائل
رحم کن ای خدا بر این جاهل

همه ی عمر، تا دم مردن
دلبرم حیدر است منحصراً
ای خدا قدرِ یک سر سوزن
حب او را مگیر از دل من

عمر، بی حب اوست بی حاصل
رحم کن ای خدا بر این جاهل

قلبِ بی حبِ مرتضی، سنگ است
صَدَقَ اللهِ بی علی، ننگ است
بی ولایش کمیت ها، لنگ است
من نجف لازمم، دلم تنگ است

برسانم دگر بر آن منزل
رحم کن ای خدا بر این جاهل

خیر و الطافِ بی حدش عشق است
آستانِ زبانزدش عشق است
تابش نور گنبدش عشق است
طرح انگور مرقدش عشق است

به علی، چاره سازِ هر مشکل
رحم کن ای خدا بر این جاهل

من خرابم ولی خرابِ حسین
ذره ام ذیل آفتاب حسین
مستم از لطف بی حساب حسین
پس مرانم ز پشت باب حسین

نیستم گرچه بر غمش قابل
رحم کن ای خدا بر این جاهل

شاهراه وصالِ من، عباس
ماه نیکو جمالِ من، عباس
أحسن الحالِ حالِ من، عباس
ذکر تحویل سالِ من، عباس

به لب تشنه ی ابوفاضل
رحم کن ای خدا بر این جاهل

آه از آن لحظه که پریشان شد
ماند بی دست و سخت حیران شد
مشک او را زدند، گریان شد
شرمسار از حسین و طفلان شد

حقِ آهی که او کشید از دل
رحم کن ای خدا بر این جاهل

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۰۲ ، ۲۲:۵۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۶ ماه رمضان ۱۴۰۳

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

حمد شایسته ی ربّی است که نامحدود است
او که هر جا که بر آن می نگری موجود است

گرچه دیر آمدم و عمر هدر شد اما
بخشش صاحب این خانه، همیشه زود است

آخر کبر، تباهی است، گواهش این بس
پشه ای قاتل خودکامگیِ نمرود است

دل اگر نشکند و اشک مهیا نشود
توبه و ذکر و دعا بی ثمر و بی سود است

آخر سال، همه خانه تکانی کردند
دل من مانده که بدجور غبارآلود است

برسانید مرا زود به ایوان نجف
طفلِ آواره کنار پدرش خشنود است

بارها با مددش پا شدم از روی زمین
در همه زندگی ام لطف علی مشهود است

کاش تا هست زمان، کرب و بلایی بشوم
که اجل پشت سرم هست و زمان محدود است

روزه و ذکر و مناجات بهانه است رفیق
گریه بر تشنه لبِ کرب و بلا مقصود است

دید زینب بدن زخمی و بی جان حسین...
ته گودالِ بلا، بین سنان مفقود است

تشنه لب رفت به گودال و یقین دارم که
خونِ جاری ز تنش بر عطشش افزوده است

گیسویش هست معطر به شمیم مادر
شمر بس کن، مبر آخر سوی آن گیسو دست

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۰۲ ، ۰۴:۵۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه ۱۴۰۲، حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

طوری حجاب روی جرمم خدا کشیده
گویی که اصلا از من معصیتی ندیده

رویی برای برگشت، بر درگهش ندارم
از این همه خجالت، رنگ از رخم پریده

نه یاد مرگ بودم، نه فکر تنگی قبر
پس کِی به خود می آیم عمرم که سر رسیده

وقت گناه اصلا از او حیا نکردم
وای از فریب نفس و از سستیِ عقیده

خواهم امان ز روزی که دیده ها ببینند
ظالم به آه حسرت، دستان خود گزیده

بار خرابم اما در کیسه ی کریمم
ما را سوا نکرده، زهرا خودش خریده

از کودکی به لطف دامان پاک مادر
قلبم به حب حیدر، در سینه ام تپیده

پایان ندارد اصلا بی تابی از فراقش
هر کس که از شراب صحن علی چشیده

باید بمیرم از غم، بودند بین یثرب
هم مرتضی وحید و هم فاطمه وحیده

گویای لطف زهرا، آن محور وجود است
اشکی که در عزایش بر گونه ام چکیده

می رفت سوی مسجد حق را اقامه دارد
می رفت محکم اما با قامت خمیده

گفتند با تمسخر، صدیقه شاهدت کو؟!
آزرده شد ازین حرف صدیقه ی شهیده

ناگاه بین صحبت، شد منقطع کلامش
انداختش به زحمت، پهلوی ضرب دیده

یک روز هم می آید پیش تن حسینش
بر روی نی ببیند زهرا سرِ بریده

پایان ظلم دنیا روز ظهور مهدی است
این شب ادامه دارد تا سر زند سپیده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۰۲ ، ۰۹:۵۵
عبدالرقیه

ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید مدافع حرم نوید صفری

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

منم و حسرت یک عمر پر از پرده دری
باورم نیست ولی آبرویم را ببری

قبح تأخیر مرا از کرمت زود ببخش
چون نمانده است ازین عمر، دگر آنقدری

هر کجا رفتم و دیدم که پناهم ندهند
بازگشتم به سرایت، به امید نظری

ضرر عمر هدر رفته، شود سود کلان
اگر از بنده ی خسران زده ات درگذری

جز در فیض علی را نکنم دَق الباب
همه ی خیر، فقط هست در اینگونه دری

اشک هایم همه از دوری صحن نجف است
کاش قسمت بشود دیدن صحن پدری

تازه فهمیده ام از سیر مرام شهدا
کارِ بی خصلتِ اخلاص، ندارد اثری

آرزویم همه این است شوم نذر حسین
سر دهم پای غمش مثل نوید صفری

کاش مادر بدهد کرب و بلایم را تا
تحت قبه بنشینم شب جمعه سحری

جگرم سوخته از صوت بُنَیّ، حتما...
فاطمه کرده میان حرمش نوحه گری

همه با بغضِ علی ضربه زدند اما شمر
رفت سوی بدنش با غضب بیشتری

رفت زینب به حرم سر بزند تا برگشت
پیش چشمان ترش رفت روی نیزه سری

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۲ ، ۱۰:۳۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

همین که خواندمت یارب مرا فورا بغل کردی
تمام غصه هایم را به لطف خویش حل کردی

تو گفتی یک قدم بازا، می آیم ده قدم سویت
نه من خود آمدم اما تو بر قولت عمل کردی

نخوانده نامه ام را تا زدی یعنی فقط برگرد
چه گویم که بدی دیدی و بر خوبی بدل کردی

فدایت که مرا در خواب جهل و غفلتم دیدی
ولی بیدارم از این خواب ها قبل از اجل کردی

به حبل الله اعظم، بر علی دادی عنانم را
چنین ایمن مرا از هر کجی و هر دغل کردی

چنان دلبسته ام کردی به ایوانِ طلایش که
خلاصم از غم دنیا و از طول امل کردی

قَدیم المَنِّ وَ الاحسان، فدای قِدمت لطفت
مرا مجنون ثارالله از صبح ازل کردی

فدایت که میان روضه خانه منزلم دادی
دگر آسوده ام از بزم های مبتذل کردی

فقط گریه به غم های حسین است آبروی من
ندارم غیر از این گریه پس انداز و عملکردی

به زینب گفت با گریه: عزیزم بردباری کن
زمانی که نظر بر قتلگاه از روی تل کردی

بدان که مهر تو در عضو عضو پیکرم باشد
همان دم که ته مقتل، مرا بی سر بغل کردی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۲ ، ۱۱:۲۹
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۶ ماه رمضان ۱۴۰۲

اوقات رسیدن به خدا، زود گذشتند
شب های مناجات و دعا زود گذشتند

من دیر رسیدم درِ این میکده اما
از جرم من بی سر و پا زود گذشتند

"اوقات خوش آن بود که با دوست سپر شد"
اوقات خوش ما، رفقا زود گذشتند؟!

از شر بساطی که شود ختم به عصیان
با یاد خدا، اهل حیا زود گذشتند

تا اینکه خجالت نکشد بعد کرامت
از پیش گدا، اهل سخا زود گذشتند

حق می گذرد زود از آن طایفه ای که
در مسند قدرت ز خطا زود گذشتند

پلکی نزده، عمر شتابان سپری شد
چون باد، دو روز گذرا زود گذشتند

آن زمره ی خوش نام که حداثِ حسینند
از زینت این دار فنا زود گذشتند

در راه رسیدن به حسین و به حریمش
از جان و تن خود، شهدا زود گذشتند

از معصیتی که نگذشتند کریمان
در صحن گوهرشاد رضا زود گذشتند

هر شب منم و خاطره ی صحن گوهرشاد
کِی از دلم این خاطره ها زود گذشتند؟

کس قدر ندانست مقامات رضا را
از شأن عظیمش به خدا زود گذشتند

نساب کجا و نسب پاک امامان؟!
اصحاب ازین داغ چرا زود گذشتند؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۲ ، ۰۴:۰۴
عبدالرقیه

علاج من شده گریانی و تباکی نیست
حلال کن اگر این چشم، چشم پاکی نیست

بهای عمر گران را به معصیت دادم
که گفته وضعیتم، وضع دردناکی نیست؟

میان خویشتن و صالحین درگاهت...
هر آنچه می نگرم، وجه اشتراکی نیست

فقط تو با غضبت بنده را نگاه مکن
وگرنه از غضب و خشمِ غیر، باکی نیست

ببین نیاز مرا... یا کریم کاری کن
مگر که اشک گدا از نیاز، حاکی نیست

برای سنجش ایمان و سنجش اعمال
به روز حشر، به غیر از علی ملاکی نیست

اگر تمام وجود مرا بسوزانی
میان حب علی و من انفکاکی نیست

به غیر گنبد گیرای ناخدای نجف
برای کشتی دل، شمس تابناکی نیست

اگرچه سینه زنانِ حسین، بسیارند
چنان رقیه بر او هیچ سینه چاکی نیست

برای گریه کن دختر غریب حسین
میان هر دو جهان صحبت از هلاکی نیست

فدای جسم نحیفش که با پدر می گفت:
گرسنه مانده ام و جز کتک خوراکی نیست

تمام راه، مرا بی هوا زمین زده است
رقیه از احدی مثل زجر، شاکی نیست

به شرح، صحبتی از موی خود نخواهم کرد
فقط بدان که سرم بی دلیل خاکی نیست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۲ ، ۱۷:۴۴
عبدالرقیه

ندارم قدر و ارزش، پر خطایم
شب قدر آمد اما بی بهایم

حیا از ساحت پاکت نکردم
حلالم کن که دیدی بی حیایم

ندارم آبرو، رسواترینم
حسابی مستحق ناسزایم

عتابم کن ولی رو برمگردان
نده با قهر خود یارب سزایم

نیاوردی به رویم هرچه دیدی
نیاوردی به رویم بی وفایم

حبیبم، مونسم، آرامش من
نخوان ناآشنا... ای آشنایم

من از خیره سری خیری ندیدم
نکن یک لحظه هم دیگر رهایم

شبیه کودک زار و هراسان
پناهنده سوی آل عبایم

مقدر می شود خیر دو دنیا
دعایی گر کند زهرا برایم

همه با طعنه رفتند از کنارم
فقط شاه نجف کرد اعتنایم

بهشتم روی حیدر باشد و بس
خوش اقبالم که عبد مرتضایم

مقدر کن ببینم کربلا را
خمار وصل آن صحن و سرایم

شب جمعه است و بی تابم حسابی
عزادار حسین سرجدایم

نمی خواهم کفن، گریان برای..‌‌.
تنی پیچیده بین بوریایم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۴۶
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۲ ماه رمضان ۱۴۰۲

بهای عمر، هدر داده ام به ارزانی
چه سود و منفعتی دارد این پشیمانی؟!

گناهکار قدیمی شدم به درگاهت
خودت مقصری از بس قدیم الاحسانی

بس است خیره سری کردنم، مرا یارب...
به خویش وا مگذارم به کمتر از آنی

مؤاخذه کن و دادی بزن ولی دیگر
نگو که از من بی دست و پا گریزانی

بیا و بخششِ آواره را عقب ننداز
ببخش زود که تنگ است وقت مهمانی

گناه، رزق نجف رفتن مرا سوزاند
گناه کردم و پس داده ام چه تاوانی

بهشت چیست؟ نشستن به گوشه ای تنها
میان صحن نجف در هوای بارانی

دل شکسته بیا و بگو علی مددی
خیال کن که دوباره به زیر ایوانی

همیشه ملت ما هست پای کار علی
به عشق شیر حرم، قاسم سلیمانی

میان تخته ی تابوت، جسم حیدر رفت
به سوی فاطمه بر شانه های لرزانی

نخوان رفیقِ خودت را که او سفر کرده
مگر که پیر خرابه نشین، نمی دانی؟!

دوباره زینب و یک بستری که خالی ماند
شده دو مرتبه سهم دلش پریشانی

نه فاطمه دگر این خانه دارد و نه علی
عجب سرای غریبی، چه بیت الاحزانی

زمین کوفه و زینب، چه بر سرش آید
اگر به خاک ببیند ذبیح العطشانی

خبر دهید به شاه نجف، ابالایتام
که گم شدند از اهل حرم یتیمانی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۵۲
عبدالرقیه

ازین اتاق نرو، یار زینب من باش
قمر، میان شب تار زینب من باش

بیا جلو پسر نازنینم ای عباس
بیا قرار دل زار زینب من باش

میان این همه محرم، دلش به تو قرص است
فقط کفیل و علمدار زینب من باش

بیا و قول بده هر چه هم که پیش آمد
تمام عمر، هوادار زینب من باش

بمان کنار حسینم، فدای راهش شو
امیر لشگرِ سردار زینب من باش

رشید اُم بنین، در شریعه چون رفتی
به یاد تشنگی یار زینب من باش

قسم به این تب زهری که آتشم زده است
به دور قافله، تبدار زینب من باش

پس از تو وای به حالش میان کوفه و شام
در آن مسیر، عزادار زینب من باش

اگر به نیزه سرت شد بلند، در آن حال
بیا و سایه به بازار زینب من باش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۳۴
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۱ ماه رمضان ۱۴۰۲

وقتی بساط غفران، چاره گشای کار است
توبه بر اهل خسران، چاره گشای کار است

بر عبد روسیاهی که چاره ای ندارد
تنها دو چشم گریان، چاره گشای کار است

کوه گناه بخشند اینجا به سوز آهی
آه از وجود سوزان، چاره گشای کار است

بزمی که میزبانش ستار و پرده پوش است
شرمندگی مهمان، چاره گشای کار است

وقتی رسیده کارم تنها به تار مویی
ذکر قدیم الاحسان، چاره گشای کار است

بر من که زیر دینم، دیوانه ی حسینم...
یک کربلا به قرآن چاره گشای کار است

یک عمر، نور رویش داد از خطا نجاتم
مصباح او کماکان چاره گشای کار است

حبی که از علی بر لوح دلم نشسته
روز حساب و میزان، چاره گشای کار است

در اوج بی پناهی، وقتی نمانده راهی
تکیه به شاه ایمان، چاره گشای کار است

هجر نجف حسابی اشک مرا در آورد
سجده به زیر ایوان، چاره گشای کار است

بر مصحفی که وا شد با تیغ ابن ملجم
کِی مرهم طبیبان، چاره گشای کار است؟!

تا زینبش نبیند فرق شکسته اش را
رفتن به پای لرزان، چاره گشای کار است

دلتنگ روی زهراست سی سال و این جراحت...
بر ختم درد هجران، چاره گشای کار است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۵۳
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۹ ماه رمضان ۱۴۰۲

الله اکبر، این نماز آخرین است
پشت سر من، ابن ملجم در کمین است

کوفه، صدایم را نکن هرگز فراموش
سوز نوایم را نکن هرگز فراموش

با مردم بی چشم و رو حرفی ندارم
محراب مسجد، بهر رفتن بی قرارم

شمشیر، کاری کرد کامل شد جنایت
شد منهدم بر خلق، ارکان هدایت

فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه... شد فرقم شکسته
انگار زهرا آمده پیشم نشسته

یادم نرفته فاطمه بر من سپر شد
در پشت در ماند و وجودش شعله ور شد

ایثار زهرا داد از فتنه نجاتم
در مسجد یثرب نشد مو از سرم کم

بی فاطمه اوضاع حیدر شد دگرگون
در مسجد کوفه سرم شد غرق در خون

سی سال با یاد در و دیوار مُردم
در بین کوچه از مغیره طعنه خوردم

هر بار از در رد شدم، افتادم از پا
از پیش بستر رد شدم، افتادم از پا

اطرافیان، خاک عبایم را تکاندند
تا خانه با زحمت مرا آخر رساندند

گفتم که دستم را کسی اینجا نگیرد
در پیش زینب بازوانم را نگیرد

زینب که تاب غصه را آخر ندارد...
ای وای اگر بیند حسینم سر ندارد

زینب کجا و دیدن ساعات آخر؟!
زینب کجا و دیدن ذبح برادر؟!

ای وای اگر باشد ببیند ماجرا را
رأس جدای بر فراز نیزه ها را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۵۸
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۷ ماه رمضان ۱۴۰۲

وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا...

اهل توحید چنین نقل کرامت کردند
ساقی بدری و توصیف مقامت کردند

در شب هفدهم ماه خداوند، علی
سه هزار و سه مَلک مدح و سلامت کردند

قبل پیدایش افلاک، بزرگان مَلک
دل خود را همه دربست به نامت کردند

برتر از عرش شد آن چاه که در آن رفتی
ساقیان دو جهان سجده به جامت کردند

صبح فردا شد و آن ها که مقابل بودند
با رجزخوانی ات، احساس ندامت کردند

تیغت آنقدر از آن بی صفتان کشته گرفت
شرحِ برپایی تصویر قیامت کردند

آن کسانی که به اعجاز تو مؤمن نشدند
خودشان را همه ی عمر ملامت کردند

ساقی بدر، نبودی که ببینی در طف
چه ستم ها که به اولاد کرامت کردند

به حسینت به خدا هیچ کسی آب نداد
پشت بر آن همه ایثار و مرامت کردند

یاعلی، ساقی طفلان حرم حیران شد
تیرها خون به رخ ماه تمامت کردند

تا که بی دست زمین خورد، به جسم و بدنش...
نیزه داران به نوک نیزه، لئامت کردند

وسط علقمه یک بی سر و پا گفت: حسین

لشگری حمله سوی اهل خیامت کردند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۲۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۴ ماه رمضان ۱۴۰۲

گفتم ازین گنهکار، بدتر کسی ندیده
گفتی بیا ازین غم بگذر، کسی ندیده

با پرده پوشی خود، کردی مرا خرابت
بنده نوازی ات را، کمتر کسی ندیده

یاذالکرم بنازم خوان کرامتت را
مهمان پذیر تر از این در کسی ندیده

دلبستگی به دنیا بال مرا شکسته
در وقت کوچ، مرغی بی پر کسی ندیده

خیر و صلاحِ طفلِ بی دست و پای خود را
از ابتدا به غیر از مادر کسی ندیده

چاره گشاتر از آن دست گره گشایش
وقت دعای خیرش آخر کسی ندیده

دستان مرتضی را نامیده حق یدالله
بالاتر از دو دست حیدر کسی ندیده

گوهر، ولایت اوست ما بین ظرف سینه
جز حب او وگرنه گوهر کسی ندیده

تنها برای حیدر سینه دریده کعبه
کور است مستجارش را هر کسی ندیده

باب نجات امت در گریه بر حسین است
باب نجاتی از او بهتر کسی ندیده

زینُ العباد، یک عمر با گریه زیر لب خواند:
چون من تن پدر را، بی سر کسی ندیده

وای از مصیبت شام، دشنام پشت دشنام
آن صحنه ها که دیدم دیگر کسی ندیده

جز من که در تقلا، با دست بسته بودم
ناموسِ خویشتن را مضطر کسی ندیده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۲ ، ۰۴:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۳ ماه رمضان ۱۴۰۲

معصیت، زابراه کرده مرا
پیش تو روسیاه کرده مرا

آخرش نفس، کار دستم داد
اینچنین بی پناه کرده مرا

همچون آتش، میان مخزن کاه
ناسپاسی، تباه کرده مرا

حسرتِ غفلت از قیامت و قبر
پر از اندوه و آه کرده مرا

تا که خواندی مرا، به خود گفتم:
باز مادر نگاه کرده مرا

فاطمه با دعای خیر خودش
عاری از هر گناه کرده مرا

میزبانیِ خوبت این شب ها
بندِ این خیمه گاه کرده مرا

سربلندم که نور نام علی
خارج از قعر چاه کرده مرا

به مناجات هر شبش سوگند
نجفش سر به راه کرده مرا

آرزوی وصال صحن حسین
مست آن بارگاه کرده مرا

عطش روزه ام به وقت غروب
متوسل به شاه کرده مرا

خواهرش گفت: دست و پا زدنت
زار و بی تکیه گاه کرده مرا

قاتل مست تو، به ضرب لگد...
خارج از قتلگاه کرده مرا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۲ ، ۰۴:۱۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۰ ماه رمضان ۱۴۰۲

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

هرچه گشتم، مثل من خیره سری پیدا نشد
بار بد بودم، برایم مشتری پیدا نشد

جای من آخر حیا کردی که بین توشه ام...
جز گناه غفلت و پرده دری پیدا نشد

روسیاهی که دلش از جرم بسیارش شکست
همدمی نزدش به جز چشم تری پیدا نشد

یا قدیمَ المَنّ وَ الإحسان برای این گدا
از همین خانه، پناه بهتری پیدا نشد

بهتر از زهرا که لطفش دائم و بی منت است
واسطی تا از گناهم بگذری، پیدا نشد

سال ها از آتش هر رنج و غم جز چادرش...
بر سرم حصنی و سایه گستری پیدا نشد

در میان اولیائت بهتر از شاه نجف
بهر اسم اعظم تو مظهری پیدا نشد

هرچه پیغمبر صدا زد در میان لشگرش
روز خندق جز علی، جنگاوری پیدا نشد

اول هر اول و آخِر به هر آخِر علی است
بر وجودش اولی و آخِری پیدا نشد

چون حریم کربلا و مثل آغوش حسین
بین عالم کهف امن دیگری پیدا نشد

آی روزه دارهای تشنه، فَابکِ لِلحسین
چون که از او هیچ لب تشنه تری پیدا نشد

تشنگی اش جای خود آخر بگو دیگر چرا
بهر ذبحش غیر کهنه خنجری پیدا نشد؟!

زینب کبری هرآنچه گشت، بر جسم حسین
جای سالم، قدر یک انگشتری پیدا نشد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۵۴
عبدالرقیه

بانوی بی همتای پیغمبر، خدیجه
از مریم و آسیه بالاتر، خدیجه
ظرف نزول سوره ی کوثر، خدیجه
بر شیعیان مرتضی مادر، خدیجه

طعم خوشی را مصطفی با او چشیده
جور زنان بی وفا را هم کشیده

بوده حیا و غیرت و عفت صفاتش
در عین مکنت، طی شده ساده حیاتش
بر مصطفی خیر فراوان داشت، ذاتش
ما را حسینی کرده او با التفاتش

نخل رسالت داد با مالَش نتیجه
رحمت بر ام المؤمنین، بانو خدیجه

وای از وداع آخر او با پیمبر
شد جایگاه هجمه ی غم ها، پیمبر
از هر زمان شد بیشتر، تنها پیمبر
گریان شده با گریه ی زهرا پیمبر

میخواست تا چاره کند پیش آمدش را
انداخت روی سر، عبای احمدش را

او که تمام خانه اش را مهد دین کرد
سرمایه اش را نذر این راه مبین کرد
با مرتضی یاری خیرالمرسلین کرد
تا غصه ای در دل، وجودش را حزین کرد...

مزد جهادش شد چه نیکو سرنوشتی
از عرش نازل شد کفن هایی بهشتی

رخت سفر را آفتاب مکه بست و
بند دل خیرالبشر از هم گسست و
وقت وصیت شد، دل زهرا شکست و
با چشم تر، در محضر مادر نشست و

حس کرد گرد غربت بی مادری را
او که ندارد طاقت بی مادری را

بانو خدیجه تا نظر سوی کفن کرد
ذکر حسین بی کفن با خویشتن کرد
گریه به داغ آخرین از پنج تن کرد
یاد غریب و تشنه ی دور از وطن کرد

تصویر آخر در نگاهش کربلا شد
شعب ابی طالب از آهش کربلا شد

ناله بر احوال ذبیحاً بالقفا زد
آن تشنه ای که بین خونش دست و پا زد
هر کس هر آنچه داشت سویش بی هوا زد
زهرا دلش خون شد، حسینش را صدا زد

با غارتش یک خیمه را کوچک شمردند
حتی لباسی را که مادر دوخت، بردند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۵ ماه رمضان سال ۱۴۰۲

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مهدی رسولی

از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟
من مانده ام و این همه ذلت، به چه قیمت؟

از نعمت سرمایه ی خود، بهره نبردم
سرمایه ی عمرم شده حسرت، به چه قیمت؟

گیرم که گناه است و نشاطش که چنین نیست
ای دل تو بگو بردنِ لذت، به چه قیمت؟

یکبار نگفتم به خودم، لحظه ی غفلت
آزرده شود حضرت حجت به چه قیمت؟

از بس که نچرخیده زبانم به مناجات
شد ورد لبم تهمت و غیبت، به چه قیمت؟

غافل شدن از مرگ و قیامت هنری نیست
رسوایی در روز قیامت به چه قیمت؟

دلبسته ی دنیا شدم و ماحصلم سوخت
رفت از کف من فیض شهادت، به چه قیمت؟

درمانده ام از معرفت حق که مرا هم
با کوه گناه، کرده دعوت، به چه قیمت؟

مقصود، علی باشد و فردوس بهانه است
بی روی علی، دیدنِ جنت به چه قیمت؟

صد شکر که در خیل محبین حسینم
خارج شوم از بزم محبت به چه قیمت؟

در کوفه همه پشت به ارباب نمودند
حیرت زده ام که به چه قیمت؟ به چه قیمت؟

از کوچکی و پستی دنیا چه بگویم
غارت شده پیراهن حضرت به چه قیمت؟
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۲ ، ۰۵:۰۴
عبدالرقیه

جهان تیره پر از نور شد، الهی شکر
بساط توبه ی ما جور شد، الهی شکر

شقاوت و ظلمات گناه، از دل ها
به لطفِ ذکر و دعا دور شد، الهی شکر

دوباره سنگ دلم با نوازش این اشک
شبیه آینه، مکسور شد الهی شکر

به برکت شهدایی که نزد معشوقند
دلم مجاور این طور شد، الهی شکر

برات بندگیِ سی شبِ علی طلبان
به دست فاطمه، ممهور شد الهی شکر

دل شکسته و غمگین من به ذکر علی
دوباره واله و مسرور شد الهی شکر

علی است هر تپش بین سینه ام که دلم
اسیر باده ی انگور شد، الهی شکر

نگاه لطف سلیمان کربلا یک عمر
به روضه، قسمت این مور شد، الهی شکر

به گریه بر لب خشک حسین، چشمانم...
چه بی مقدمه مأمور شد الهی شکر

نماند پیکرش عریان، به زیر تیر و سنان
عزیز فاطمه مستور شد ...

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۲ ، ۱۴:۲۳
عبدالرقیه