سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲۳۹ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 1- محرم» ثبت شده است

دل شده مهمان أبناء الحسن
جان ما قربان أبناء الحسن

همچنان بابای خود پر برکت است
بخشش دستان أبناء الحسن

بر خدا نزدیک تر شد هر که شد
سائل احسان أبناء الحسن

نیست تنها در دل میدان حسین
دارد او گردان أبناء الحسن

بی زره در رزم رفتن بوده است
میوه ی ایمان أبناء الحسن

دست ها کوچک ولی دل ها بزرگ
لشگری حیران أبناء الحسن

بهر جنگیدن مهیا قاسم است
کار ازرق زاده ها با قاسم است


بعد اکبر از همه سبقت گرفت
با چه زحمت از عمو نوبت گرفت

تا بگیرد اذنِ میدان آنقدر
بوسه از دستان آن حضرت گرفت

مرتضی پشتش فقط جوشن نداشت
کیست او که بی زره رخصت گرفت

بست سربند پدر را بر سرش
تا که جسم تشنه اش قوت گرفت

آن قدر مولا برایش گریه کرد
کربلا رنگ غم و غربت گرفت

تیغ خود را چون حسن طوری کشید
ابن سعد از دیدنش لکنت گرفت

بود بین معرکه آن دلربا
بر لبش ذکر أنا ابن المجتبی


ساعتی طی شد، بلایش شد عظیم
خون روان بود از تن إبن الکریم

نجمه بین خیمه اش احساس کرد
می وزد عطر حسن بین نسیم

سنگ های تیز کاری کرد تا
بی رمق شد حال و روزش شد وخیم

آن که آمد موی قاسم را کشید
شد به شمشیر عمو دستش دو نیم

جام أحلی مِن عسل را سرکشید
زیر پا... از آن چگونه بگذریم؟!

نعل ها بی وقفه با هم رد شدند
از روی جسم نحیفش، مستقیم

امتحانی سخت را پس داد، وای
بر رخش رد هلال افتاد، وای


جسم قاسم بی رمق از جنگ بود
مادرش در خیمه ها دلتنگ بود

بی علی اکبر در این دنیا دگر
زندگی کردن برایش ننگ بود

خون چنان از زخم هایش می چکید
پیکرش چون لاله، خونین رنگ بود

در میان چهره ی إبن الحسن
هم نشان از پا و هم از چنگ بود

سینه ای که همچنان زهرا شکست
حاصل یک جنگ تنگاتنگ بود

هیچ جای سالمی در تن نداشت
نقل دامادی او از سنگ بود

بر روی دوش عمو او را ببین
می کشد انگار پایش بر زمین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۲ ، ۰۷:۱۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۶ محرم ۱۴۰۲

توحید ما شروعش، از دعوت حسین است
تکمیل هر عبادت، معرفت حسین است

یُعطی الکَثیر یعنی محدودیت ندارد
رزق تمام عالم از برکت حسین است

رحمت بدون منت، بخشش بدون علت
حیرت نکن عزیزم، این عادت حسین است

گفتند کار ما نیست معراج رفتن اما
معراج سینه زن ها در هیئت حسین است

فرموده حاج قاسم ما ملت حسینیم
قطعا دعای زهرا با ملت حسین است

با چشم خویش دیدیم این حرفِ مستند را
تنها شفای هر درد، در تربت حسین است

شرط کمال تکبیر در هفتمینِ آن است
این شیوه، اقتدا بر قدقامت حسین است

هل مِن مُعینِ مولا، شرح ألَستُ... باشد
قالوا بلای عشاق بر نصرت حسین است

گریان نمی شود در گرمای روز محشر
هر کس که اهل گریه بر غربت حسین است

وای از لباس کهنه، وای از تنی برهنه
چشم تمام لشگر، بر غارت حسین است

بهتر ندید آقا، حمله به خیمه اش را
این روضه و مصیبت، حیثیت حسین است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۳۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۵ محرم ۱۴۰۲

بسم رب النور، نور هر سخن
هستم عبدالله و بابایم حسن
چون امیرالمؤمنینم، بت شکن
می کنم هر فتنه ای را ریشه کن

اسوه ام قاسم شد و شیر جمل
نزد ما مرگ است أحلی مِن عسل

من حسینی هستم و پابست او
یازده سال است مستم، مست او
بوسه گاهم بوده عمری، دست او
حال افتاده به مقتل، خسته او

از میان دست عمه، بی قرار
دست خود را می کشم بی اختیار

هیچ کس جز من نماند از لشگرش
تشنگی آتش زده بر حنجرش
مانده جای زخم بر سرتاسرش
می کشد روی زمین بال و پرش

عده ای شمشیر در آورده اند
شمر و خولی رو به مقتل کرده اند

با عصا محراب ابرویش شکست
نیزه ای در بین پهلویش شکست
سنگ تیزی، روی نیکویش شکست
دیدی آخر شأن گیسویش شکست

با خدایش بود در راز و نیاز
دست ناپاکی به مویش شد دراز

جان به قربانش، فدایش می شوم
مرهمی بر زخم هایش می شوم
بین مقتل، سر جدایش می شوم
با پرم جوشن برایش می شوم

قتلگه، کوچه شد و من هم سپر
ایستادم روی پنجه چون پدر

تیغ، بی رحمانه دستم را برید
تیر، با شدت گلویم را درید
جز عمو چشمم دگر کس را ندید
پیکرم را بین آغوشش کشید

تا که لب تشنه صدا کردم، عمو
تیری آمد دوخت جسمم را بر او

بعد من، خیلی جسارت می شود
بر عمو جانم اهانت می شود
احتضار او سه ساعت می شود
پیکرش بدجور غارت می شود

نیست ذبحی مثل او در عالمین
فاطمه گوید بُنیَّ یاحسین

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۲ ، ۲۳:۳۲
عبدالرقیه

ما دو شیریم، دو دلیر حرم
سرسپرده به خاندان کرم

دو ابالفضلی و دو شهزاده
بر مصاف و نبرد آماده

نام ما بین مصحفِ مکتب
هست عون و محمد زینب

مادری بی نظیر مادر ماست
نه فقط مادر است، سرور ماست

هست برتر ز جنت الاعلی
دستبوسی زینب کبری

در رکاب و رکاب او هستیم
دور محمل حجاب او هستیم

او به ما عشق را نشان داده
درس ذکر حسین جان داده

گفته دیوانه ی حسین شوید
تا که آقای عالمین شوید

اشک چشم حسین قاتل ماست
داغ اکبر نشسته بر دل ماست

بی علی اکبرش شکسته شده
خیلی از روزگار خسته شده

تشنه هستیم و بی قرار ولی
جان به قربان داغ سخت علی

تشنگی مات شور و مستی ماست
نذر دایی حسین، هستی ماست

اذن میدان ماست طیّ طریق
نشد آسان میّسر این توفیق

مادر ما قسم به زهرا داد
تا به ما هم اجازه مولا داد

رفت در خیمه اش توسل کرد
به خدای علی توکل کرد

رفت تا آه حسرتی نکشد
تا حسینش خجالتی نکشد

بین میدان دلاوری کردیم
از چپ و راست حیدری کردیم

چهره ی دشمنان پریشان شد
لشگر ابن سعد حیران شد

کرد دایی ز رزم ما دیدن
یاد جنگیدنش کنار حسن

ساعتی رفت و بی رمق گشتیم
تشنه لب، خیس از عرق گشتیم

دور ما را محاصره کردند
همه در دست، سنگ آوردند

آنقدر سنگ بر سر ما خورد
تا تمام توان ما را برد

نیزه خون کرد پهلوی ما را
زنده کردیم یاد زهرا را

خون شد از کل جسم ما جاری
نیزه و تیغ و تیر بسیاری...

خورد از هر طرف به پیکر ما
تا که آمد حسین بر سر ما

خوب شد پای یار افتادیم
روی پای حسین جان دادیم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۲ ، ۱۰:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز سوم محرم ۱۴۰۲

ثواب شعر هدیه به روح کنیز حضرت رقیه، حاجیه خانم فاطمه طاهری

به صد امید به این روضه ها گذر دارم
چگونه دست ازین خانواده بر دارم
در این بساط، تمنای چشم تر دارم
به خیرِ دست رقیه فقط نظر دارم

دلم گرفته برای مصیبتش یارب
شکست مثل پرش، شأن و حرمتش یارب

به این فقیر بجز فیض اشک و ناله نده
خمار باده نگهدارم و پیاله نده
مرا بجز به رقیه به کس حواله نده
عنان کار مرا جز به این سه ساله نده

خوشم که حلقه به گوش رقیه ساداتم
فقیر خانه به دوش رقیه ساداتم

همان رقیه که در کودکی مصیبت دید
به دست، جای عروسک، غل اسارت دید
سه آیه بود و هزار آیت از جراحت دید
شبیه فاطمه، هر روز و شب مشقت دید

قد خمیده و طفل سه ساله یعنی چه؟!
به روی پیرهنش، باغ لاله یعنی چه؟!

به پشت قافله با حال زار می افتاد
شبیه فاطمه با چشم تار می افتاد
چنان زدند که بی اختیار می افتاد
بدون حرف، فقط یک کنار می افتاد

صدای زجر، شب و روز اضطرابش داد
شکسته بال شد و هر تکان عذابش داد

سه سال داشت که غم های بی کران هم دید
به چند جای تنش درد استخوان هم دید
به کام خشک پدر، چوب خیزران هم دید
ندیده بود سری بین طشت، آن هم دید

سر بریده به دامان گرفت و هق هق کرد
بغل گرفت پدر را رقیه و دق کرد

شکست ضربه ی پا، پایه و اساسش را
چو لاله کرد کتک روی مثل یاسش را
دوا نکرد کسی درد ناشناسش را
نشد عوض کند آخر کسی لباسش را

چنان تمام وجودش کبود شد، آری
ز شستنش زن غساله کرد خودداری

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۲ ، ۰۸:۱۸
عبدالرقیه

ره گشایید، کاروان آمد
کاروان حسین جان آمد

دور مولا چه خوب اصحابی است
نزد خورشید، بَه چه مهتابی است

کودکان حرم که چون یاسند
همه آسوده نزد عباسند

نور وجهش به عرش می تابد
روی دوشش رقیه می خوابد

شیر زن های مذهب آمده اند
ام کلثوم و زینب آمده اند

عون و قاسم حجاب محملشان
علی اکبر رکاب محملشان

چشم یک خیمه بر دهان علی است
عشق این کاروان، اذان علی است

شیرخوار رباب در خواب است
مشک های حرم پر از آب است

گفت آقا چه نام این صحراست؟
یک نفر گفت دشت کرب و بلاست

هاهُنا... بر لب حسین آمد
روضه ها بر لب حسین آمد

شد سرازیر اشک چشمانش
زینب از غم دلش گرفت آتش

دلهره در دلش فراوان شد
بیشتر از حسین، گریان شد

گفت: حس می کنم غریبی را
بوی خون، بین عطر سیبی را

نکند وعده ی نبی اینجاست
نکند تل زینبی اینجاست

سنگ ها بر زمین چه بسیارند
نخل ها را ببین چه بسیارند

این غم در گلو چه خواهد شد؟
جان زینب بگو چه خواهد شد؟

دست من نیست می روم از حال
نرو دیگر میان این گودال

چه کنم تا سرت جدا نشود؟
چه کنم پیکرت رها نشود؟

من نمردم به تو لگد بزنند
به پدر، حرف های بد بزنند

تک و تنها اگر بمانم چه؟!
بین اعدا اگر بمانم چه؟!

نکند که اسیر خواهم شد؟!
با که من هم مسیر خواهم شد؟!

هر چه باشد قضا و تقدیرم
نیست فرقی، که بی تو می میرم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۲ ، ۰۸:۰۵
عبدالرقیه

سلام ماه محرم، سلام ماه حسین
سلام پرچم مشکیِ خیمه گاه حسین

هزار شکر نمردیم و فرصتی داریم
برای عرض ارادت به پیشگاه حسین

تمام عزت عالم میان روضه ی اوست
چه عزتی است که هستیم در پناه حسین

نوشته فاطمه نام تمامی ما را
به لطف آمدنِ روضه، در سپاه حسین

تمام سال اگر رفته ام به بیراهه
شدم به برکت این ماه، سر به راه حسین

جواز نوکری ام برترین مدال من است
جواز نوکری ام داده یک نگاه حسین

شبیه کل رسل اذن گریه داده به من
چه منتی است بر این عبد روسیاه حسین

شفاست تربت پاک و مقدس قبرش
رواست ذکر دعا تحت بارگاه حسین

دوباره بوی لباسی که غرق در خون است
رسانده است دلم را به قتلگاه حسین

چنان زدند به نیزه به پهلوی حضرت
رسید از ته مقتل صدای آه حسین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۲ ، ۲۳:۵۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز اول محرم ۱۴۰۲

پر شده قلبم از ولای حسین
دوست دارم شوم فدای حسین

روی دارالعماره حس کردم
می وزد عطر آشنای حسین

شرمسارم از آن همه نامه
شرم دارم ز بچه های حسین

کاش یک لحظه محضرش بودم
تا بیفتم به دست و پای حسین

بر غریبی خود نمی گریم
هست اشکم فقط برای حسین

جز من و هانی و یکی دو نفر
هیچ کس نیست مبتلای حسین

مانده ام این جماعت نامرد
چه گرفتند در ازای حسین؟!

همه بیتاب کشتنش هستند
چه بلایی است کربلای حسین

وسط نیزه دارها گفتم:
بزنیدم مرا به جای حسین

می شود ذبح، تشنه لب اصغر
غم عظماست ماجرای حسین

وای اگر پیکر علی اکبر
نشود جمع در عبای حسین

شد اگر پیکرم رها بر خاک
به فدای تن رهای حسین

لب خونی و تشنه ام گویاست
تشنگی می شود جزای حسین

گونه ام را شکافت سنگ اما
آه از روی حق نمای حسین

می رسد پیش زینبین آخر
روی نیزه، سرِ جدای حسین

تنش اینجا کفن نخواهد شد
لالم از داغ بوریای حسین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۲ ، ۰۶:۰۷
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۴ ماه رمضان ۱۴۰۲

پس از طلوع سرت، رنگ آسمان خونی است
دو چشم تارم ازین ماتم گران خونی است

نگار تشنه لبم، تشنه کام جان دادی
لبان خشک تو بر نیزه، همچنان خونی است

دریده پیرهنی بین ما علامت بود
خودم به دست کسی دیدم آن نشان خونی است

بگو چه بر سرت آورده لحظه ی غارت
چرا نگین تو در دست ساربان، خونی است؟!

همان دهان که مناجات خوان زینب بود
چه خاک بر سرم آمد، همان دهان خونی است

چگونه نیزه زده نیزه دار؟! حیرانم
چه شد حسین؟! چرا چهره ی سنان خونی است؟!

فرشته های حرم را به تازیانه زدند
نگاه کن که پر و بال دختران خونی است

شتابِ چوب کمان بر رخم نشان انداخت
نکن تعجب اگر چوبه ی کمان خونی است

لباس پاره ز تو ماند و جوشن از عباس
هر آنچه مانده برایم در این جهان خونی است

محمد جواد شیراری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۵۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب اربعین ۱۴۰۱، کربلای معلی

چون قلب مرده ام، ضربانم دهد حسین
در وقت پیری ام هیجانم دهد حسین

من بی خیال هر دو جهان، عاشقش شدم
دیدم ولی که هر دو جهانم دهد حسین

گرچه نشسته روی دلم گرد معصیت
در روضه اش دوباره تکانم دهد حسین

در فتنه های بی عددِ آخر الزمان
عزت، کنار سینه زنانم دهد حسین

در زیر قبه اش به حسن دادمش قسم
تا هر چه خیر هست، همانم دهد حسین

با صد امید آمده ام تا که لحظه ای
شاید که روی خویش نشانم دهد حسین

ای کاش بین کرب و بلا جان به لب شوم
ای کاش کنج صحن، مکانم دهد حسین

احساس می کنم که حرم می شود دلم
وقتی به روضه، اشک روانم دهد حسین

زینب رسید کرب و بلا و به گریه گفت:
باید به شرح روضه توانم دهد حسین

افتاده ام به خاک که با خاک تربتش
تسکین به داغ های گرانم دهد حسین

پرسش ز هر چه خواست کند از رقیه نه
باید ازین سؤال امانم دهد حسین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۰۱ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

در سه سالش هزار و یک غم دید
غم به قدر تمام عالم دید
قامتش را شکسته و خم دید
تازه درد فراق را هم دید

مثل زهرا نحیف و لاغر شد
غنچه ای بود و زود پرپر شد

روی زخم کسی نمک نزنید
ضربه بر بال شاپرک نزنید
به زمین خورده را کتک نزنید
با لگد بچه را محک نزنید

استخوان های بچه باریک است
عالمِ بی رقیه، تاریک است

صورتی زرد داشتی یا نه؟!
عرق سرد داشتی یا نه؟!
استخوان درد داشتی یا نه؟!
درد صد مرد داشتی یا نه؟!

درد پهلو و سینه بد دردی است
زدن بچه اوج نامردی است

شب و روزش به درد، سر می شد
بی صدا دست بر کمر می شد
تا که ذکر لبش پدر می شود
حال و روزش خراب تر می شد

تا که آخر سر پدر را دید
از سر او سؤال ها بپرسید

چه کسی این چنین یتیمم کرد؟!
کنج ویرانه ای مقیمم کرد
در غم حنجرت سهیمم کرد
داغدار غمی عظیمم کرد

پیش رأس پدر به خاک افتاد
گفت زینب: رقیه جان، جان داد

زن غساله چشم خود را بست
نزد اصلا به پیکر او دست
گفت: این تن چو سیبِ لک خورده است
زده او را مگر که مردی مست؟!

ازچه این بچه زیر و رو شده است؟!
خواهرش گفت: بی عمو شده است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۲۱:۰۵
عبدالرقیه

بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد
بلا از اهل حسینیه دور خواهد شد

مسیر بندگی و طاعت بدون حسین
مسیر ظلمت و صعب العبور خواهد شد

اگر که لوح دلت شد سیاه و آلوده
بگو حسین، دلت غرق نور خواهد شد

همینکه چای عزا دم کشید در روضه
شفای درد و شراب طهور خواهد شد

خوشا به حال هر آن نوکری که زندگی اش
فقط هزینه ی خیر الامور خواهد شد

خودِ حسین پناه تمام نوکرها
میان حیرت یوم النشور خواهد شد

اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم
برات کرب و بلا جفت و جور خواهد شد

حرارت غم او در دل است و این گریه
گواه گرمیِ "ما فِی الصدور" خواهد شد

کنار جسم حسینش عقیله با گریه
اسیر خنده ی قومی شرور خواهد شد

سری که از نوک نیزه میان خرجین رفت
شبی روانه به سوی تنور خواهد شد

بدان که شام، بلند است و منتقم بیدار
سحر می آید و عصر ظهور خواهد شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۲۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۶ محرم ۱۴۰۱

ذات حق است فقط قدر و بهای حسنین
راه قرب به خدا چیست؟ لقای حسنین

در حسینیه موحد شدنم کامل شد
بنده ام، سجده کنم رو به خدای حسنین

آبرودار شدن، ماحصل نوکری است
هست، عزت همه اش تحت لوای حسنین

فاطمه بی برو برگرد تلافی بکند
هر کسی کارِ کمی کرد برای حسنین

کیمیا می شود از خیرِ مجاور شدنش
گردِ خاکی که نشیند به سرای حسنین

اینکه در سلسله ی سینه زنان، سینه زدیم
بوده تأثیر مناجات و دعای حسنین

ذکر مادر پدرم نام حسین است و حسن
جان مادر پدرم هم به فدای حسنین

نذر کردم بروم ماه صفر، صحن نجف
تا کنم طوف علی بهر رضای حسنین

اربعین پای پیاده، حرم ثارالله
کاش دستم برسد تذکره های حسنین

دل من لک زده تا زائر شش گوشه شود
دست خالی من و لطف و عطای حسنین

بارها گفت نبی این دو پسر جان منند
این همه ظلم نبوده است سزای حسنین

هر دو آقای مرا تشنه به مقتل بردند
کاش لب‌تشنه بمیرم به عزای حسنین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۱ ، ۲۱:۲۶
عبدالرقیه

هربار آب دیدم و هربار سوختم
بسیار گریه کردم و بسیار سوختم

ای زهر، داغ سینه ی من حاصل تو نیست
من سال ها به دیده ی خون بار سوختم

از سال شصت و یک که چهل سال طی شده
هر لحظه یاد قتلگه یار سوختم

دادم به گریه حکم عَلیکُنَّ بِالفرار
در بین خیمه، تشنه و تبدار سوختم

یادم نرفته در وسط نیزه دارها
دیدم نشسته عمه گرفتار، سوختم

وقتی به نیزه شد سر بابای بی کسم
شد کل دهر بر سرم آوار، سوختم

یادم نرفته بوسه به رگ های حنجرش
هر روز یاد آن غم دشوار سوختم

دیدم رقیه خورده زمین روی بوته ای
بیرون کشیدم از بدنش خار، سوختم

در بند مست ها چقدر حرمتم شکست
با ناسزای دسته ی اشرار، سوختم

تا ازدحام می شود از حال می روم
خیلی به یاد روضه ی بازار سوختم

گهواره ی رضیع حرم را میان شام
دیدم میان دکه ی تجار، سوختم

زخم عمیق سلسله هم آن قدر نسوخت
طوری که از تهاجم انظار، سوختم

با دیدن سکینه ی مظلومه خواهرم
یک عمر یاد شرم علمدار سوختم

دیدم کفن به پیکر هر مرده می کنند...
سر را گذاشتم روی دیوار، سوختم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۱ ، ۰۶:۳۵
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، روز ۲۵ محرم ۱۴۰۱

 

این نسخه را عمل کن و آویزه کن به گوش
جز در رضای حضرت صاحب زمان نکوش

چشمی به هم زدی و جوانی تمام شد
ای دل بگیر عبرت از آن مرد یخ فروش

لوح سیاه قلب مرا دید و دم نزد
شرمنده ام من از رخ مولای پرده پوش

گویید با امام زمان از غم فراق
دیگر برای گریه کنانش نمانده هوش

گریه نکرد آن که به جد مطهرش
والله هست معرفتش کمتر از وحوش

بار گناه و معصیتش ریخت بر زمین
هر کس کشید بار غمش را به روی دوش

جانم فدای داغ امامی که بین تب
می سوخت بین خیمه و داغش نشد خموش

مقتل نوشته است که زین العباد را
بستند بین سلسله بر مرکبی چموش

لعنت به شمر، حضرت سجاد هرچه گفت:
از خیمه دور باش، حرامی نکرد گوش

تبدار بود و روضه ی ناموس را چشید
آمد میان سلسله خون در رگش به جوش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۱ ، ۰۶:۳۱
عبدالرقیه

دانلود صوت با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۴ محرم ۱۴۰۱

سلام احترام مدام خودم
عزیز دلم، هم کلام خودم

نماز من و قبله گاه منی
رخ توست بیت الحرام خودم

علی نفسِ احمد، تو نفس منی
تمام وجودم، تمام خودم

دوتا دسته گل تربیت کرده ام
که هدیه دهم بر امام خودم

نمردم که تنها و بی کس شوی
مرا رد نکن التیام خودم

قسم می خورم بر نخ معجرم
قسم می خورم من به نام خودم

به زینب قسم با دلم بد نکن
کمِ خواهرت را بیا رد نکن


از آن کودکی بی قرارت شدم
شب و روز هر لحظه یارت شدم

مرا هیچ گاه از سرت وا مکن
گره خورده با روزگارت شدم

خودت شاهدی سالیانی حسین
به هر ماتمی غصه دارت شدم

پس از رفتن اکبرت، بی قرار
از این دیده ی اشکبارت شدم

جلوتر بیا بچه ها نشنوند
من آماده بهر اسارت شدم

الهی شهیدان راهت شوند
الهی نبینند غارت شدم

اجازه بده از برت می روم
دگر می نشینم میان حرم


شنیدم که راهی میدان شدند
دوتا شیرمردم رجز خوان شدند

شنیدم چنان حیدری کرده اند
که یل های دشمن گریزان شدند

به یاد رخ فاطمه بوده اند
اگر در دل جنگ گریان شدند

شنیدم که در اوج گرمای جنگ
دوتایی گرفتار و عطشان شدند

گرفتند از هر طرف دورشان
دو تا لاله ام سنگ باران شدند

شنیدم پر از زخم شد جسمشان
سپس طعمه ی نیزه داران شدند

به عون و محمد قسم یا حسین
ندارم غمی بر دل الا حسین


اگر داغ دیدم فدای سرت
شده قامتم خم فدای سرت

محمد سرش رفت بر نیزه ها
زمین خورد عونم فدای سرت

اگر زیر مرکب تن جفتشان
شده نامنظم فدای سرت

دوتا بچه ام نذر تو بوده اند
نکن فکر این غم فدای سرت

نبینم که از شرم گریان شوی
عزیزم دو عالم فدای سرت

اجازه بده تا زره تن کنم
وجود خودم هم فدای سرت

همه می روند و بمان در برم
بگو بار دیگر به من خواهرم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۳ محرم ۱۴۰۱

چنان شمعی چکیده بر زمینم، رو به سوسویم
پدر چشمم نمی بیند، تو را با دست می جویم

چرا موی مرا دیگر نمی بوسی، نمی بافی؟!
یقین دارم دلت خون است از اوضاع گیسویم

لبت بوسیدم و بر کام خود با مشت کوبیدم
خودم زخم لبانت را به اشک چشم می شویم

تکان خوردن برای شیشه ی عمرم ضرر دارد
مضاعف می شود با هر تکانی درد پهلویم

غذایم ترک شد اما نمازم را نکردم ترک
به هر داغی شبیه عمه ام زینب ثناگویم

برای من علی اکبر النگویی خرید اما
به دست دختری در کوچه ها دیدم النگویم

زمین خوردن شده تکرار دشوار شب و روزم
نمانده قوتی دیگر میان هر دو زانویم

لباسم از تنم مانند زهرا در نمی آید
خبر داری مرا بیچاره کرده درد بازویم؟

یقین دارم زن غساله هم غسلم نخواهد داد
خجالت می کشم خیلی ازین وضع سر و رویم

در آغوشت بگیرم تا از این ویرانه پر گیرم
ندارم حاجت مرهم، فقط وصل است دارویم

عجب حسن ختامی شد سه سالم را نصیب امشب
نگاهت می کنم تا جان دهم با چشم کم سویم 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۵۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، محرم ۱۴۰۱

منزل به منزل، غصه ام، اشک روانم
با دست بسته، پشت محمل، روضه خوانم

خورشید، بعد از سال ها روی مرا دید
او هم دگر فهمید که بی سایه بانم

با این لباس پاره و وضعی که دارم
همراه با یک لشگر از نامحرمانم

دوره شدم از هر طرف شلاق خوردم
رویم کبود و مثل مادر قدکمانم

ماه دل آرایم، به شوقت سر شکستم
وقتی که کامل شد رخت در آسمانم

در محمل بی پرده رفتم بین انظار
شاگردها دادند با طعنه نشانم

همسایه ی سابق مرا خیرات بخشید
آتش گرفته بند بند استخوانم

دریاب حال دختر دردانه ات را
اشک یتیمی اش زده آتش به جانم

شد هم کلامم ابن مرجانه، برادر
فرزند بد‌کاره زده زخم زبانم

با خطبه هایم خوار کردم بی حیا را
صوت پدر خارج شد انگار از دهانم

میخواست زین العابدین را سر ببرد
سینه سپر کردم که باشد در امانم

لب های تو خونی شد و من دردم آمد
آشفته از برخورد چوب خیزرانم

باور نمی کردم که در زندان بخوابم
باور نمی کردم شود این امتحانم

نذرم شده این که بیایم اربعینت
تا قبر خاکی ات، اگر زنده بمانم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۵
عبدالرقیه

سر خورشید به نی شد، سر مهتاب افتاد
از سر اهل حرم بعد عمو خواب افتاد

هر طرف دختری از ترس فراری شده بود
عمه زینب پی یک قافله بی تاب افتاد

در نمازش که قدش صاف نشد وقت قیام
یادش افتاد که زهرا دم محراب افتاد

چقدر چادر اطفال حرم خاکی شد
چقدر روی زمین گوهر نایاب افتاد

نه فقط سوخت تن دخترکان بین حرم
آتش خیمه روی پیکر اصحاب افتاد

باب شد آنچه که از گفتن آن باید مرد
به سوی اهل حرم دیده ی ناباب افتاد

نور مانع شد و خیره نظران کور شدند
چشم شان تا که به خورشید جهان تاب افتاد

مشک در دست، سکینه به سوی مقتل رفت
شک ندارم که به یاد لب ارباب افتاد

رفت از هوش دوباره وسط این همه غم
تا که چشمان ربابه به رخ آب افتاد

پشت خیمه چه خبر شد؟! به گمانم آخر
ماهی کوچک این برکه به قلاب افتاد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۱ ، ۰۷:۱۷
عبدالرقیه

محرم شد و بی قرار حسینم
شب و روز دنبال کار حسینم

به الطاف زهرای مرضیه هر شب
در این خیمه ها در جوار حسینم

شبیه تمامیِ ایل و تبارم
نمک گیر ایل و تبار حسینم

چه ربّی است ربّی که ربّ الحسین است
مسلمان پروردگار حسینم

به لب های او ذکر تکبیر، زیباست
موحد از آن هفت بار حسینم

سگ کهفم اما نه هر کهف و غاری
پناهنده در بین غار حسینم

عجب منتی بر سر من نهاده
عجب نعمتی، دوستدار حسینم

الهی که این اربعین زنده باشم
ببینم کنار مزار حسینم

دو چشمِ ترم هم از الطاف آقاست
من از کودکی، وامدار حسینم

لبش تشنه بود و فقط دود می دید
پریشان چشمان تار حسینم

در آن حال زهرا صدا زد بُنیّ
از آن ناله اینگونه زار حسینم

صدا زد حسینم غریب است و تنها
نمانده غیوری کنار حسینم

چرا لشگری دور تا دور مقتل
کند هلهله بر مدار حسینم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۲۸
عبدالرقیه

بیا خواهرم در بلا صبر کن
چنان صبر خیر النسا صبر کن

قدیمی ترین دوستدارِ حسین
در این داغ پر ابتلا صبر کن

اگر عصر فردا که لب تشنه ام
کسی زد مرا بی هوا صبر کن

فدای دل مضطرت زینبم
عزیزم برای خدا صبر کن

به هنگام طغیان سر نیزه ها
تنم می شود نخ نما، صبر کن

سر و صورت خونی ام، می شود
محل نزول عصا، صبر کن

سرم مثل یحیی جدا می شود
سرم از قفا شد جدا صبر کن

سه ساعت زمان می برد ذبح من
ببین قتل صبر مرا صبر کن

اگر زیر خنجر زدم دست و پا
نزن جان من دست و پا، صبر کن

مرا یاد کن در نماز شبت
مرا یاد کن هر کجا، صبر کن

اگر وقت مغرب شد و در برت
سرم رفت بر نیزه ها صبر کن

اگر بسته شد کتف تو در طناب
به حیدر نما اقتدا، صبر کن

رها می شوم بی کفن خواهرم
نپرس از غم بوریا، صبر کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۵۰
عبدالرقیه

داغ حسینی بین دل ها سر گرفته
عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته

هر کس که در کشتی امنش می نشیند
اذن ورود از ساحت مادر گرفته

حتی خدا نزد تمام انبیایش
روضه برای سبط پیغمبر گرفته

شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده
بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته

آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم
ما را حسین بن علی در بر گرفته

از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است
فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته

نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟!
نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته

تا روز محشر هر کسی شد کربلایی
برگ برات از جانب خواهر گرفته

آن قدر شأن زینب کبری عظیم است
عمری رکابش را علی اکبر گرفته

گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل
زینب دو دستش را به روی سر گرفته

خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد
زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۰۳
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، صبح تاسوعا محرم ۱۴۰۱

به جز عطای درش را کرم نمی دانم
هر آنچه غیر غم اوست غم نمی دانم

غلام کوی حسینم، هر آنچه او خواهد
اگر مرا بزند هم ستم نمی دانم

حسین از کرمش خواست نوکرش باشم
محبتی که به من کرده، کم نمی دانم

به غیر گریه چه کردم مگر که از طرفش
رسیده خیر و عطا پشت هم، نمی دانم

کجاست مبدأ و آغاز عشقِ این آقا
چه شد که این همه عاشق شدم، نمی دانم

خدا گواهِ دلم هست، هر که در عالم
نبود منتصبش، محترم نمی دانم

چقدر یاد غروب حرم گرفته دلم
نمی رسم به وصال حرم؟ نمی دانم

فدای ناله ی ارباب، بین علقمه گفت:
کجاست صاحب مشک و علم؟! نمی دانم

بگو فرات، بگو علقمه، بگو ای دشت
چه آمده سر آب آورم، نمی دانم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۱:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز تاسوعا سال ۱۴۰۱

فراق، منع نموده وصال رویت را
ولی دوباره دلم کرده آرزویت را

به قلب خویش نظر کرده ام، حلالم کن
ندارد این دلِ آلوده رنگ و بویت را

قسم به حرمت مشک دریده ی عباس
مرا ببخش اگر بردم آبرویت را

به لوح تیره ی رفتار و خلق و خوی بدم
عطا کن از کرمت، نور خلق و خویت را

نظاره بر رخ مولاست حق بنده ی او
نشان نمی دهی از چه رخ نکویت را؟!

میان روضه ی عباس می رسی و دلم...
همیشه کرده در این روضه جستجویت را

تمام بغض تو از حال شرم عباس است
به ما بگو کمی از بغض در گلویت را

بگو که قاتل عباس، یک امان نامه است
خودت بیا و بخوان روضه ی عمویت را

برای قلب رئوفت بگو چه کار کنم؟!
خدا بخیر کند روز پیش رویت را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب تاسوعا سال ۱۴۰۱

غلامم غلام ابوفاضلم
اسیر مرام ابوفاضلم
نمک گیر نام ابوفاضلم
فقیر مقام ابوفاضلم

به هر گوشه این حرف رایج شده
ابالفضل باب الحوائج شده

بخوانش خداوند فضل و ادب
به ام البنین می رسد در نسب
فدای مرامش حبیب و وهب
ندیده کسی ساقیِ تشنه لب؟!

شد از کودکی عاشق پنج تن
فدایی راه حسین و حسن

چنین یار ناصح کجا دیده ای؟
به هر جنگ، فاتح کجا دیده ای؟
چنین نور واضح کجا دیده ای؟
چو او عبد صالح کجا دیده ای؟

نشد عبد هر پستِ خودکامه ای
غمش بوده داغ امان نامه ای

امان از زمان بلای عظیم
شد از تشنگی وضع خیمه وخیم
کنار شریعه، به دور از حریم
چه شد حال سقا؟! بیا بگذریم

دلش یاد یعسوب دین کرده بود
به راهش سپاهی کمین کرده بود

فدایش که بی دست و حیران شد و
دم علقمه تیرباران شد و‌
خجالت کشیده ز طفلان شد و
ز یک مشک پاره پریشان شد و...

به ضرب عمودی سرش باز شد
به بالین زهرا سرافراز شد

دلش سوخت از داغ بی حد، حسین
به دستان او بوسه می زد حسین
خمیده به بالینش آمد حسین
نشد چشم او را گشاید حسین

عقیله ندارد کفیلی دگر
شده آسمان حرم بی قمر

قسم بر ابالفضل، روح صلاة
که آن سرو خوش قامت کائنات
کنار شریعه، کنار فرات
تنش خُرد شد از جمیع جهات

مگر قبر او قبر یک کودک است؟!
چرا اینهمه مدفنش کوچک است؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۰۱:۳۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ماه صفر ۱۴۰۱

 

این حسین است که در روضه نجاتم بدهد
با مسیحا نفسش باز حیاتم بدهد

شده هر ذکر و دعا از جهتی منشأ خیر
ذکر او خیر ز مجموع جهاتم بدهد

ذات من ذات حسینی است، نبینید بدم
یک نفر کاش که ارجاع به ذاتم بدهد

دلبری هست مرا، بردن نامش به خدا
طعم شیرین تری از نقل و نباتم بدهد

کیست جز او که شده شهره به ارباب وفا
لحظه ی مرگ نجات از سکراتم بدهد؟

روز محشر که شود، نوکری بزم حسین...
قدر و ارزش به مناجات و صلاتم بدهد

سخت دلتنگ سحرهای حریمش شده ام
اربعین کاش برات عتباتم بدهد

در شب قدر من از فاطمه خواهش کردم
رزق گریه به قتیل العبراتم بدهد

کاش تا اینکه خدا جای کفن، لحظه ی مرگ
یاد ارباب، حصیری ز دهاتم بدهد

شرح یک گوشه از اعضاء مقطع شده را
داغ انگشت و غم غارت خاتم بدهد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز هشتم محرم ۱۴۰۱

رسیده ام به تن نامنظمت ولدی
بلند شو که زمین زد مرا غمت ولدی

چقدر خشکی کامت دل مرا سوزاند
حلال کن که نبود آب مرهمت ولدی

کنار جسم تو عمامه از سرم افتاد
نشد هرآنچه که کردم ببوسمت ولدی

شکست چوب عصایم، شکست تکیه گهم
شکست قامت رعنا و محکمت ولدی

به دست و پا زدنت من به رعشه می افتم
چقدر سخت شده داغ و ماتمت ولدی

اذان بگو و مرا زنده کن دوباره علی
گرفته جان مرا صوت مبهمت ولدی

قسم به زخم عمیق به روی پهلویت
رسیده فاطمه بر خیر مقدمت ولدی

نگاه کن که کسای یمانی آوردم
بگو چکار کنم با تن کمت ولدی

تمام خیمه کمک داده اند اما باز
نشد که جمع شود جسم درهمت ولدی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۲۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز هفتم محرم ۱۴۰۱

درد از ما، دوا علی اصغر
آیه ی حق نما، علی اصغر

هست در بین ظلمت عالم
شاهراه لقا، علی اصغر

گره ها از مصائبش وا شد
هر کسی گفت یا علی اصغر

مطلق حق، علی مع الحق است
حیدر کربلا علی اصغر

به خدا یک تنه عوض کرده
حاصل جنگ را علی اصغر

عمر سعد دست و پا گم کرد
تا که زد دست و پا علی اصغر

گریه اش داشت شرح عرفانی
داشت بر لب دعا علی اصغر

اقتدا بر علیِ اکبر کرد
تا شود جانفدا علی اصغر

خون او بر زمین نریخت، نریخت
داشت از بس بها علی اصغر

وای از آب و بی نصیبی او
شرح کن روضه ی غریبی او


شیرخواری گرسنه و مغموم
رفته از حال با رخی معصوم

جان فدای حسین و اطفالش
شده اند از فرات هم محروم

از عطش آن قدر به خود پیچید
گریه اش شد سکوت نامفهوم

درد فرزند، غصه ی پدر است
این دو هستند لازم و ملزوم

با نسیمی که داغ و سوزان بود
شد سفیدی حنجرش معلوم

بی هوا سر روی زمین افتاد
با سه شعبه بریده شد حلقوم

قامتش قدر یک سه شعبه نبود!
ذبح شد طفل، ذبح نامرسوم

مات و حیران میان میدان ماند
پدری خسته، بی کس و مظلوم

پشت خیمه چه صحنه هایی دید
حق بده که رباب شد مغموم

جلوی چشم مادرش ای وای
رفت بر روی نی سرش ای وای

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۹
عبدالرقیه

ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید مدافع حرم عبدالله اسکندری

 

آیه ی فضل عظیمم، غم عظمی شده ای
تازه داماد حرم بودی و تنها شده ای

مثل باباحسنت ذکر لبت فاطمه بود
بر زمین خوردی و چون اُم ابیها شده ای

جگر تشنه ات از سوز عطش گفت: حسن
با لب تشنه ی خود جلوه ی بابا شده ای

آسمان بدنت پر شده از شکل هلال
چه سرت آمده اینگونه معما شده ای؟!

دست و پا میزنی از دردِ دهانی که شکست
سوختم بس که تو مشغول تقلا شده ای

فأنا بن الحسنی که به رجز می خواندی
کرد اثبات در این سن کم آقا شده ای

تا که افتاد نقابت به سویت سنگ زدند
علت بغض من و زینب کبری شده

همه جا پر شده از رایحه ی عطر حسن
بس که آمیخته با تربت صحرا شده ای

جوشنی لحظه ی رفتن نشد اندازه ی تو
چه سرت آمده هم قامت سقا شده ای؟!

خوش ذوق حرمم، نور دلم، عمر عمو
طعم شیرین تری از شهد عسل ها شده ای

از همین خنده ی وقت سفرت فهمیدم
پدرت آمده و مست تولا شده ای

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب پنجم محرم ۱۴۰۱

عهد و پیمان خود نمی شکنیم
پای عشق حسین، هم سخنیم

دل سپرده به روضه ها شده ایم
فارغ از غصه های خویشتنیم

مُهر عشق حسین بر تن ماست
تا نفس می کشیم سینه زنیم

با دو ارباب بندگی زیباست
هم غلام حسین، هم حسنیم

دم به دم یاد ما دعا کردند
همه مدیون لطف پنج تنیم

به کسی جز حسین دل ندهیم
به کسی جز حسین رو نزنیم

وطن ماست کربلای حسین
سخت دلتنگ دیدن وطنیم

سنت اهل بیت، گریه بر اوست
دلسپرده به أحسنُ السُّنَنیم

بدنش سنگ خورد و با گریه
مرهم زخم های آن بدنیم

یاد داغی دوباره می سوزیم
یاد تاراج کهنه پیرهنیم

داغ یک بوریا به سینه ی ماست
گریه کن های شاه بی کفنیم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۰۷:۱۱
عبدالرقیه