ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید حاج احمد کاظمی
نور دل زهرای اطهر، ام کلثوم
سبط پیمبر، بنت حیدر، ام کلثوم
ای میوه ی بر شاخه ی طوبی، دخیلک
ای هم رکاب زینب کبری، دخیلک
هر چند کمتر در غمت هیئت گرفتیم
اما ز لطفت بارها حاجت گرفتیم
بر خشکسال جان ما باران رساندی
فرش غبارآلود دل ها را تکاندی
مظلومیت یعنی قلم هم شرم دارد
از صحبتِ در باب این غم، شرم دارد
ازچه نفهمیدند برخی ها مقامت؟!
در باب تزویجت، شکستند احترامت
بر لب نخواهم برد اصلا حرف بد را
بانو ببخش آن حرف های بی سند را
تو دختر تطهیر و نور و هل أتایی
نوری نهان، تابیده از عرش خدایی
ای جلوه ی پنهان حق، ای قدر مکتوم
ای دختر خیرالنساء، یا ام کلثوم
مانند زینب باده ی غم را چشیدی
چه روضه هایی را به چشم خویش دیدی
دیدی چگونه بلبل از گلشن جدا شد
دیدی علی اصغر سرش از تن جدا شد
دیدی که تشنه، آب را دلبر صدا زد
دیدی که در خون، بین مقتل دست و پا زد
بودی کنار زینب و نزد ربابه
در شهر کوفه چون پدر کردی خطابه
نیش کلام پست ها را صبر کردی
داد و هوار مست ها را صبر کردی
بر دور ناقه، مردمی بدنام دیدی
خیلی جسارت بین شهر شام دیدی
دروازه ی ساعات آتش زد به جانت
هر لقمه ی خیرات آتش زد به جانت
نام حسینت را به هر جایی که بردی...
افتادی از پا بس که کعب نیزه خوردی
یاد جراحات زیادش گریه کردی
تا آخر عمرت به یادش گریه کردی
محمد جواد شیرازی