سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۰۳ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 5،6- جمادی الاولی و جمادی الثانی» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ فاطمیه اول ۹۹

تبدارِ خانه ام نشده کم حرارتت
پایان نداشته غم و داغ و مصیبتت

اینجا محارمت همه جمعند فاطمه
آخر چرا نقاب زدی روی صورتت

هجده بهار دیدی و رنگ خزان شدی
حوریه ی علی چه شده قد و قامتت

این بچه ها به شوق نگاه تو زنده اند
هستند باز تشنه ی جام محبتت

یادم نرفته ضربه ی دیوار و میخ داغ
یادم نرفته لحظه ی سخت اصابتت

ای کاش مرده بود علی و نمی شنید
تا آرزوی مرگ کنی وقت خلوتت

با هر تکان، دوباره تنت تیر می کشد
بهتر نشد گمان کنم اصلا جراحتت

تا سرفه می کنی و رخت زرد می شود
من آب می شوم به خدا از خجالتت

خورشید خانه ام نرو، وقت غروب نیست
از ما نگیر فاطمه جان نور رحمتت

با تو بهشت بود فقط خانه ی علی
ویرانه است خانه ی بعد از شهادتت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۲۱:۲۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ سال ۹۹

 

فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر
بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر

هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است
هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر...

سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در
سرخ شد دیوار اما سینه ی در بیشتر

هرچه زهرا می کشید ازین طرف مولای خود
می کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر

نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست
تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر

در شلوغی ناگهان با ضربه ی سخت غلاف
ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر

بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید
بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر

ارث بردند از مصیبات بتول این بچه ها
یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر

زخم های سنگ و تیغ و نیزه ها جای خودش
سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۲۲:۲۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه دوم ۹۸

همه خوابند، فقط چند نفر بیدارند
چند تن جای همه دلهره و غم دارند

داغ سنگین که شود، پیر شدن هم دارد
خانه بی فاطمه، دلگیر شدن هم دارد

هر که یک گوشه از این خانه عزادار شده است
جای جایِ حرم فاطمه گلدار شده است

خانه از بوی گل یاس معطر مانده
روی دستاس رد پنجه ی مادر مانده

سرخ شد پلک علی بس که جراحت می دید
آسمان سوخت دلش وقت غروب خورشید

آب می ریخت ولی آب دگرگون می شد
نه فقط آب، دو تا چشم علی خون می شد

داغ صدیقه به اندازه ی کافی سخت است
وای بر بازوی او رد غلافی سخت است

حق تعالی جلوی چشم جهان پرده کشید
تا علی دست به بازوی ورم کرده کشید

دست از غسل کشید و ولی الله نشست
همه دیدند قد حیدر کرار شکست

سر به دیوار زد و ناله زد از عمق وجود
فاطمه کاش علی ثانیه ای زنده نبود

داشت کل بدن شیر خدا می لرزید
پیکر فاطمه را بین کفن می پیچید

داغ ها را به دلش ریخت و مسکوت گذاشت
بدنی ناحله را داخل تابوت گذاشت

بچه هایی که ازین داغ سراسر دردند
آستین بین دهان گریه فقط می کردند

بدنش را چه غریبانه ز خانه بردند
طبق فرموده ی صدیقه شبانه بردند

اشک، چشمان حسن را سر کوچه پر کرد
یادی از خاکِ نشسته به روی چادر کرد

یادش آمد وسط کوچه چه آمد به سرش
بار شیشه به زمین خورد به پیش نظرش

دست بر بند کفن، با دلِ پُر صبر گذاشت
پدر خاک تن فاطمه در قبر گذاشت

خوب شد تا که علی فاتحه بر فاطمه خواند
خوب شد دفن شد این پیکر و بر خاک نماند

خوب شد خنده به چشم تر اطفال نشد
خوب شد هیچ کسی داخل گودال نشد

خوب شد تشنه لبی ناله نزد وا عطشا
وای از تشنگی تشنه لب کرب و بلا...

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۸ ، ۲۰:۴۸
عبدالرقیه

کار نکن، فاطمه جان غم به دلم بار نکن
جان علی، پیش علی تکیه به دیوار نکن

امن نبوده حرمم، جرم علی را تو ببخش
تا که رَوی از بر من، این همه اصرار نکن

نان نپز و درد نکش، دست به دستاس نزن
مرد خودت را به خودت باز بدهکار نکن

با غم جانکاه نرو، آه نرو، راه نرو
چادر خاکی شده را، چادر گلدار نکن

من چه کنم تا که بر این غمکده جارو نکشی؟!
خاک نکن، پاک نکن، چشم مرا تار نکن

با پر زخمی به سر زینب خود شانه نزن
بین پر زخمی خود، درد تلمبار نکن

زار و گرفتار نمان، خیره به مسمار نمان
آبرویم را بخر و حال مرا زار نکن

چشم ورم کرده ی تو قاتل جان علی است
روی نگیر از من و این حادثه انکار نکن

داغ پی داغ رسد، بقچه چرا باز شده؟!
پای کفن ضجه نزن، گریه ی بسیار نکن

پیرهن بافته ات، کار کفن را بکند
روضه ی گودال نخوان، صحبتِ اسرار نکن

هر دوی ما بعد نبی روزه ی غم داشته ایم
جام لقا سر نکش و فاطمه افطار نکن

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۸ ، ۱۹:۴۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی شب دوم فاطمیه دوم

در مقامی که نبی مستِ خصال زهراست
نور توحیدی حق، وصف جمال زهراست

فخر حیدر به همین همسر زهرا شدن است
همنشینیِ علی، اوج کمال زهراست

لیلة القدر که بهتر ز هزاران ماه است
تابشِ کوچکی از روح زلال زهراست

همه ی هستی خود را به فقیران بخشید
زیور و زینت این خاک، وبال زهراست

فاطمه کوکبِ دُرّی است در افلاک رسول
أنتِ مِنّیِ نبی، شرح جلال زهراست

می چشد از نفسش ختم رسل، عطر بهشت
روح معراج نبی، حب وصالِ زهراست

ما اگر پای ولی تا دم آخر ماندیم
اثر تربیت و نان حلال زهراست

هر کسی مهر علی داشت، مدالش دادند
سینه ی سوخته با میخ، مدال زهراست

نور سرخی که به چشمان علی تابیده
نور خورشید رخِ رو به زوال زهراست

بر بهارش چقدر رنگ خزان پاشیدند
قاتل جان علی، قد هلال زهراست

****

صورت و بازو و پهلوی کبودش گویاست
منشأ روضه ی جانسوز سه ساله زهراست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۸ ، ۱۹:۳۹
عبدالرقیه

وابسته است مسجد و منبر به فاطمه
رکن تمام دین شده باور به فاطمه

تنها نه این که جن و ملک خادمش شدند
خدمت کنند مریم و هاجر به فاطمه

درهای آسمان به رویش باز شد سریع
هر دم رسید سائلِ مضطر به فاطمه

دنیا شده است، فاطمه ریحانةُ النبی
عقبی، بهشت هست معطر به فاطمه

حتی دو چشم دشمن او دید روز و شب
کل مدینه بود منور به فاطمه

هر جا که کار سخت شد و فتنه پا گرفت
بوده همیشه دیده ی رهبر به فاطمه

وابسته است نزد خداوندِ ذوالجلال
کار شفاعت همه، محشر به فاطمه

حتی مقربینِ خدا بین انبیاء
محتاج می شوند در آخر به فاطمه

دلتنگِ یار می شد و محتاج و تشنه بود...
روزی سه بار دیده ی حیدر به فاطمه

نامرد، روزگار چه کرده که هاج و واج
خیره شده است فاتح خیبر به فاطمه؟!

از در مپرس، هر چه کشیدیم از در است
بدجور خورد ضربه ی آن در به فاطمه

مُردند شیعیانِ امیر عرب مگر؟!
باید که دومی بزند سر به فاطمه؟!


****

آن نیزه ای که خورد به پهلو عیان نمود
رفته شهادتِ علی اکبر به فاطمه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۸ ، ۲۰:۰۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ فاطمیه دوم ۹۸

چه شد که مجتبی دگر به جز غم و فغان نداشت؟!
چه دیده بود در گذر، تحمل بیان نداشت؟!

چه حالتی است؟! آسمان چرا به خاک می کشد؟!
رشیده ی علی که قد و قامتی کمان نداشت!

چگونه خورد بر زمین که وقت پا شدن فقط
به خاک پنجه می کشید و در بدن توان نداشت

مگر چگونه ضربه خورده بود؟! بعدِ چند ماه
شبی خلاصی از هجوم درد استخوان نداشت

کسی که نان سفره ها نتیجه ی دعاش بود
دگر به بازویش توان پختِ قرص نان نداشت

چرا به جست و جوی گوشواره اش نشسته بود؟!
عزیز مصطفی دو چشم تار، بی گمان نداشت

به هر طریق پا شد و تکاند خاک چادرش
برای رفتنِ به خانه بیش از این زمان نداشت

به روی صورتش کشیده بود گل، حجاب را
چرا که تابِ دیدنش، نگاه باغبان نداشت

حسن به سینه ریخت این مصیبت عظیم را
از آن زمان دگر به جز دو چشم خون فشان نداشت

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۸ ، ۰۹:۰۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ فاطمیه اول ۹۸

فاطمه، سر منشأ اذکارِ اهل بیتی است
روضه هایش رحمت سرشارِ اهل بیتی است

آن قدر نامش بها دارد میان شاعران
نام زهرا، زینتِ اشعار اهل بیتی است

هر که می خواهد چنان "سلمان" شود، "مِنّا" شود
حب زهرا، برترین کردار اهل بیتی است

مهر زهرا را علی در سینه ی ما ریخته
دل نگو این سینه ها، بازار اهل بیتی است

این که بر همسایه می بخشید نان خانه را
گوشه ای از رحمتِ رفتار اهل بیتی است

حاج قاسم را که دیدی سوخت پای رهبرش
فاطمه، الگوی این سردارِ اهل بیتی است

گریه بر زهرای مرضیه عمومی نیست، نه
کار چشمان تر ما، کارِ اهل بیتی است

روضه را مستوره باید خواند، دستم بسته است
روضه ی صدیقه از اسرار اهل بیتی است

ماجرای غسل زهرا... ماجرای بازویش...
ماجرای روضه ی دشوارِ اهل بیتی است

روی نیلی و کبود فاطمه، تا روز حشر
بغض هر دلداه و غم خوارِ اهل بیتی است  

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۸ ، ۰۵:۴۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ فاطمیه اول ۹۸

با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شد
در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد

خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه
گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد

وقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبر
چشم پر آب حیدر کرار خونی شد

از بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گل
روی سپید غنچه اش انگار خونی شد

بالقوه محسن یک حسین و یک حسن بوده
بالفعل در راه علی، آن یار خونی شد

تا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شد
بال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد

در کربلا جسم حسین آن قدر زخمی بود
هم پیرهن، هم شال، هم دستار خونی شد

از بس که با کینه به جسمش نیزه را جا کرد
حتی لباس و دستِ نیزه دار خونی شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۸ ، ۱۲:۱۶
عبدالرقیه

نرفته غربتش از یاد، یا رسول الله
ز داغ فاطمه فریاد، یا رسول الله

به ضربه ای درِ آتش گرفته با مسمار
به روی دخترت افتاد یارسول الله

****

چه شد که حُرمت این بیت، در مدینه شکست؟!
درِ حریمِ الهی به خشم و کینه شکست

چه شد وصیتِ بر دوستی به اهل کسا؟!
سه روز بعد شما استخوان سینه شکست

***

پیام غربت او شد به عاشقان ابلاغ
که پر کشید پرستو نیامده از باغ

شکست شاخه و افتاد سِرّ مُستَودع
نشست فاطمه بر خاک، آه از این داغ

***

برای دفن، تنش دستِ خادمه مانده
به گاهواره ی او خیره فاطمه مانده

می آید آخرِ سر روز دادخواهیِ او
به روز حشر نخستین محاکمه مانده

***

ندید چشم فلک رحمت نگاهش را
ندید چهره ی معصوم و بی گناهش را

اگرچه منزلتش هم تراز معصوم است
هنوز شیعه نفهمیده جایگاهش را

***

دل امام زمان در مصیبتش خون است
هر آن که حرمت او را شکست ملعون است

تن مطهر این میوه ی بَنِی الزَّهرا
در آستانه ی بیت بتول مدفون است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۴:۵۸
عبدالرقیه

 

عینِ نور است همه روز و شب ام بنین
قدر عرش است میان وجب ام بنین
 
ترس داری پسرت نوکر خوبی نشود؟
بسپارش به کلاس ادب ام بنین
 
پدرش پای علی دوست شدن سیلی خورد
مهر مولاست عیارِ نسب ام بنین
 
دلشان هر دو پر از معرفت زهرا بود
رحمت حق به دلِ اُم و أبِ ام بنین
 
قدر این زن به طلا نیست، فقط مهر علی است
حق مولاست رود در طلبِ ام بنین
 
محضر زینب کبری نشنیده است کسی
هیچ جز سیدتی از دو لب ام بنین
 
شمسِ منظومه شد و چهار یل بی باکش
می درخشند همه در عقب ام بنین
 
اگر عباس نگاهش همه را می لرزاند
ارث برده است یقین از غضب ام بنین
 
از معاویه بپرسید چه آمد به سرش
چه کشید از سکناتِ خُطب ام بنین
 
با دو چشم تر و برپایی روضه آخر
کرد بر دشمن بی دین غلبه ام بنین
 
هر زمان دید رباب آمده با چشم پر آب
آمد از شرم و حیا، جان به لب ام بنین
 
سر پیری پسری نیست عصایش بشود
گریه دار است عجب این لقب ام بنین
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۰۲
عبدالرقیه

 

یادته از اُحد اومده بودم
پُر بود از زخم، تموم وجودم
 
سر و روم رو دیدی غرقِ خون بودش
تازه اول عروسیمون بودش
 
میدیدی روی تنم سرتا پا زخم
دیدی روی بدنم نودتا زخم
 
دونه دونه زخمامو دوا زدی
باز منو پسر عمو صدا زدی
 
با دعات کار علی نخورد گره
خندیدی دردِ تنم یادم بره
 
قول دادم بهت تلافی بکنم
دور بسترت توافی بکنم
 
تو که گفتی بی علی نمی تونی
چرا روتو از علی می پوشونی
 
این همه حرف نزدن برا چیه؟!
بغضای زهرای من برا چیه؟!
 
پهلوتو تکون میدی تیر میکشه!
زخم سینه ات آهِ شبگیر می کشه!
 
اشکِ ریخته روی دامنت چیه؟!
جریانِ گل های پیرهنت چیه؟!
 
غصه های ما تمومی نداره
سرتو بستی چرا باز دوباره؟!
 
زینبت میون تب میگه بمون
اگه میشه دو سه شب دیگه بمون
 
چی دیده که فضه ناامید شده؟!
دیدی موی حسنت سفید شده؟!
 
خوب شو تا خونه رو زیر و رو کنیم
خونِ رو دیوارو شست و شو کنیم
 
 
تو فقط گریه نکن جونِ علی
بعد تو زنده نمیمونه علی
 
جواب منو با این سکوت نده
به کسی سفارش تابوت نده
 
مرگو تو سجده هات آروزو نکن
اینقد این بقچه رو زیر و رو نکن
 
بیشتر از سه تا کفن جور نمیشه
برا کربلا کفن جور نمیشه
 
قسمت اینه پسرت تشنه باشه
زیر کوه نیزه و دشنه باشه
 
قسمت اینه سرشو جدا کنن
دور قتلگه سر و صدا کنن
 
قسمت اینه زیر و رو بشه تنش
قسمت اینه تو حصیر بپیچنش
 
قسمت اینه بمونه رو خاک داغ
زینبم بمونه و غم فراق
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۱۵
عبدالرقیه

قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت

باید که پای این مصیبت از جگر سوخت

 

ریحانه ی احمد پس از او تا نوَد روز

شب ها درون بستر خود تا سحر سوخت

 

خورشید حیدر آتشی بر جانش افتاد

از سوز آن آتش ستاره با قمر سوخت

 

ذکر لبش در پشت در، یا مرتضی بود

با عشق حیدر فاطمه در پشت در سوخت

 

مادر درون آتش نمرودیان رفت 

آری ولی در گوشه ی خانه پدر سوخت

 

با یک لگد افتاد در بر روی زهرا

آتش به جانش شعله زد تا موی سر سوخت

 

دیگر نباید زد به بالش تازیانه 

پروانه بی جان است در آتش اگر سوخت

 

این شاخه ی طوبای پیغمبر ثمر داشت

فضه فقط دیده که پشت در ثمر سوخت

 

اجر رسالت را ادا کرده است امت

مادر درون خانه در پیش پسر سوخت

 

آن روز کل اهل بیت آتش گرفتند

قطعا غلط گفته کسی که: یک نفر سوخت

 

مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۵۳
مهدی علی قاسمی

دین حق در خطر افتاده، کمک کن فضه

حرف حق از اثر افتاده، کمک کن فضه

 

قول داده به نبی حیدرِ من صبر کند

یاد حرفِ پدر افتاده، کمک کن فضه

 

درب این خانه که خود بوی نبی را دارد

گیرِ چندین نفر افتاده، کمک کن فضه

 

سرخ شد حلقه و مسمارِ درِ این خانه

شعله بر جانِ در افتاده، کمک کن فضه

 

با لگد ریخت درِ خانه... ببین روی سرم...

یک درِ شعله ور افتاده، کمک کن فضه

 

مردک پست چنان ضربه به پهلویم زد

شاخه ام از ثمر افتاده، کمک کن فضه

 

سوی کوچه ببرم زود، علی را بُردند

حیدرم در خطر افتاده کمک کن فضه

 

دست من... گوشه ی شالِ علی و ضرب غلاف...

از تنم بال و پر افتاده، کمک کن فضه

 

حیدر و بیعت با کفر؟! نمرده زهرا

یار، در دردسر افتاده کمک کن فضه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۲۲
عبدالرقیه

بر تاج عرش حک شده یکتاست فاطمه

آرام و بهجت دل طاهاست فاطمه

 

ام الائمه، طاهره، صدیقه، مرضیه

معصومه و زکیه و زهراست، فاطمه

 

حنانه بر حسین و حسن شد به جای خود

جان نبی است، ام ابیهاست فاطمه

 

جز چادر قدیمی و پر وصله ای که داشت

چیزی برای خویش نمی خواست فاطمه

 

زینب اگر صبورترین خلق عالم است

استاد صبر زینب کبراست فاطمه

 

بر روی خاک، محور اهل کسا شده

نورِ نخست عالم بالاست فاطمه

 

تسبیح فاطمه به محبان فریضه است

سر منشأ تمام دعاهاست فاطمه

 

فردا که کل خلق هراسان و مضطرند

تنها امید و دلخوشی ماست فاطمه

 

با او علی نیاز ندارد به جوشنی

خود جوشن یگانه ی مولاست فاطمه

 

جان را گذاشت پای غریبی مرتضی

در این مسیر یکه و تنهاست فاطمه

 

از روی خاک با کمک فضه عاقبت

با جسم لاله گون شده برخاست فاطمه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی


فدک ارث شماست مادرجان

شاهدِ ما خداست مادرجان

 

خطبه ات شهر را بهم زده است

همه ی دهر را بهم زده است

 

دشمنت مانده ساکت و تسلیم

سندت را بگیر تا برویم

 

دل شده بی قرار لبخندت

خسته ای؟! تکیه کن به فرزندت

 

با تو باشد اگر حسن... عشق است

در کنارت قدم زدن عشق است

 

نیست راهی دگر به کاشانه

کوچه ای مانده تا درِ خانه

 

چقدر کوچه سرد و تاریک است

چقدر راه تنگ و باریک است

 

چقدر آسمان سیاه شده

کوچه مانند قتلگاه شده

 

مردکِ بی حیا چه می خواهد؟!

بین کوچه ز ما چه می خواهد؟!

 

دست من را رها نما مادر

پشت من باش و کن دعا مادر

 

اذن میدان بده جهاد کنم

ارض را خالی از فساد کنم

 

به دلت اضطراب راه مده

سندت را به رو سیاه مده

 

وای دستور صبر داده پدر

چه کنم در میان این معبر

 

کاش دستم به صبر بسته نبود

کاش مادر دلت شکسته نبود

 

سوختم ذره ذره در دل خود

کاش قدم بلندتر می شد

 

چه غباری! دو چشم من تار است

رد خون چیست روی دیوار است؟!

 

چه به روز دو چشمت آورده؟!

چشم هایت چرا ورم کرده

 

بر غریبی ما اماره شده

این قباله که پاره پاره شده

 

بند آمد دگر زبان حسن

پا شو از روی خاک، جان حسن

 

حسنت هست اگر کنیزی نیست

گوشوارت شکسته؟! چیزی نیست

 

چه کنم از زمین بلند شوی؟!

روی پایت دوباره بند شوی

 

بین این کوچه سخت جان دادم

چادر خاکی ات تکان دادم

 

هر قدم را به گریه بردارم

شرم از دیدن پدر دارم

 

مثل مردی که مملو از دردم

با چه رویی به خانه برگردم؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۷ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

زمان، زمانِ بلا شد، پدر بیا و ببین

چه ظلم ها که به ما شد، پدر بیا و ببین

 

هر آن چه غربت و بی مِهری و مصیبت بود

نصیب آل کسا شد پدر بیا و ببین

 

هنوز تربت قبر تو تازه است، ولی

چه فتنه ها که به پا شد پدر بیا و ببین

 

برای مردم بی معرفت، بُتِ امت

رسید و قبله نما شد، پدر بیا و ببین

 

شبانه بر روی استر به خانه ها رفتم

چه گویم این که چه ها شد پدر بیا و ببین

 

به حرف و حجت صدیقه بی محلی شد

امامِ شهر رها شد، پدر بیا و ببین

 

شنیده ای وسط کوچه ی بنی هاشم...

به ما چقدر جفا شد؟! پدر بیا و ببین

 

سر قباله ی باغ فدک، کتک خوردم

چه خوب حقم ادا شد پدر بیا و ببین

 

سراغ محسنِ مظلوم را مگیر از من

ثمر ز شاخه جدا شد، پدر بیا و ببین

 

چقدر پای علی ماندم و زمین خوردم

قدم ز غصه دو تا شد، پدر بیا و ببین

 

نشسته ام سر قبرت که جان دهم این جا

ببین زمان لقا شد، پدر بیا و ببین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

می نویسم به اذن ثارالله

از زنی با وقار همچون ماه

 

راوی صادق بنی هاشم

از علوم خفی حق آگاه

 

مهد علم و مفسر قرآن

کوه عصمت، مقرب درگاه

 

چون حسین و حسن سخاوتمند

مثل زینب صبور آل الله

 

مثل زینب بلا چشیدن را

ام کلثوم بوده خاطرخواه

 

با صلابت مبارزه می کرد

با سلاح دعا و اشک و آه

 

خطبه مانند مرتضی می خواند 

خطبه هایی پر از غم جانکاه

 

مدح او را بس است چون بوده

دختر فاطمه، سخن کوتاه

 

دختر دوم ولی خدا

ام کلثومِ حضرت زهرا

 

 

آن قدر داغ و دردسر دیده

قد کمان و نحیف گردیده

 

بعد داغ غم رسول الله

یاس را در دل شرر دیده

 

وسط کوچه ی بنی هاشم

یک نفر به چهل نفر دیده

 

خاک غم روی چادرش مانده

چون شکاف سر پدر دیده

 

جگرش سوخت در کنار حسن

طشت لبریز از جگر دیده

 

چادر خواهر بزرگش را

وسط خیمه شعله ور دیده

 

لب گودال بر زمین خورده

غارت جسم محتضر دیده

 

کوفه و شام پر بلا رفته

بر سر نیزه ها قمر دیده

 

نیزه ها را ببر از این جا شمر

دور کن چشم بی حیا را شمر

 

 

با دلی پر شراره و گریان

لقمه ها را گرفت از طفلان

 

خطبه اش شام و کوفه را لرزاند

دشمنش شد از این بیان حیران

 

داغ بازار شام را حس کرد

وسط چشم های بی ایمان

 

با دو چشم خودش تماشا کرد

خیزران خورد بر لب و دندان

 

رفت ویرانه ای که شامش بود

سرد و روزش جهنمی سوزان

 

گریه می کرد پا به پای رباب

تا دهد بر دلش سر و سامان

 

چه فراقی کشید این خواهر

اربعین بود آخر هجران

 

درد، این است قدر این بانو

مانده حتی میان ما پنهان

 

ما بدهکار ام کلثومیم

عبد دربار ام کلثومیم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۶ ، ۰۸:۱۷
عبدالرقیه

"انا عند منکسرة قلوبهم"

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

از این زمانه جدا می شویم با گریه

ز دام نفس، رها می شویم با گریه

 

به روی خاک می افتیم از سرِ غفلت

ولی دو مرتبه پا می شویم با گریه

 

دل شکسته حریم مقدس یار است

مُقربین خدا می شویم با گریه

 

به عشق شاه نجف ما کمیل می خوانیم

غریقِ نور دعا می شویم با گریه

 

همین که بوی شب جمعه می رسد از راه

اسیر کرب و بلا می شویم با گریه

 

حسین کشته ی اشک است، پس به عشق حسین

فدای شاهِ وفا می شویم با گریه

 

به زخم های تن کشته ی میان دو نهر

شبانه روز، دوا می شویم با گریه

 

برای روضه ی سقا به لطف اُمّ بنین 

به روز حشر سوا می شویم با گریه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۵۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ روز شهادت

سلام بر بدن زخمی ات پرستویم

توان نمانده دگر در میان زانویم

خودم تمام تنت را به اشک می شویم

ازین به بعد غمم را به چاه می گویم

 

هنوز باور من نیست می روی زهرا

پس از تو حامی من کیست؟ می روی زهرا؟

 

دوباره فاطمه پلکی بزن، نگاهی کن

به زینبین پریشان من، نگاهی کن

بلند شو، به حسین و حسن، نگاهی کن

به ناتوانی خیبر شکن، نگاهی کن

 

سکوت می کنم و داد می زند جگرم

از این مصیبت دشوار خم شده کمرم

 

چه لاله زار عجیبی شده است پیکر تو

خدا به خیر کند حال و روز حیدر تو

هزار بار می افتد ز گردنت، سر تو

هزار بار می افتم زمین برابر تو

 

به روی سینه ات از چه شکاف افتاده؟!

به بازویت، ردِ ضرب غلاف افتاده

 

امان ز رد شدن از درب خانه و درگاه

چقدر مانده هنوز از مصیبت جانکاه

رسید لحظه ی تشییع جسم زهرا... آه

" به عزت و شرف لااله الا الله..."

 

هنوز بود دلم بی قرار و مبهوتت

زمانه بُرد مرا زیر چوب تابوتت

 

دعای خیر بر آشفتگیِ حالم کن

نگاهِ گرم به شاه غریب عالم کن

هلالِ من نظری بر قد هلالم کن

نشد برای تو کاری کنم، حلالم کن

 

به حکم امر نبی صبر کرده ام زهرا

روانه ات به سوی قبر کرده ام زهرا

 

رسید موعد دیدار یا رسول الله

در این هجوم شب تار یا رسول الله

امان ز غربت بسیار یا رسول الله

شدم بدون هوادار یا رسول الله

 

از این مصیبت عُظمی بپرس از زهرا

به من نگفت غمش را، بپرس از زهرا

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۴۴
عبدالرقیه

محدثه، به فدای سکوت پر حرفت

سخن بگو به علی، این همه نخور حرفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۰۵:۵۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

سه ماه...

 آب شدی، آبروی این خانه

سه ماه...

 سوختی از درد مثل پروانه

 

سه ماه... 

با غم خون های تازه درگیری

سه ماه...

 دست به دیوار خانه می گیری

 

سه ماه...

پا شدی از بستر و زمین خوردی

سه ماه...

خیره شدی بر در و زمین خوردی

 

سه ماه...

لاله دمیده به روی پهلویت

سه ماه...

می شود اصلا ندیده ام رویت

 

سه ماه...

نیمه شب و اشک های پنهانی

سه ماه...

نافله ات را نشسته می خوانی

 

سه ماه...

آرزوی مرگ می کنی هر شب

سه ماه...

شانه نخورده به گیسوی زینب

 

سه ماه...

هق هق روز و شب حسن بودی

سه ماه...

بغض گلوی حسین من بودی

 

سه ماه...

در قفس گریه هام محبوسم

سه ماه...

رفتنت از خانه گشته کابوسم

 

سه ماه...

گرد و غبار دلم نخوابیده

سه ماه...

نور طلوعت به من نتابیده

 

سه ماه...

پشت در خانه سخت می سوزم

سه ماه...

فکر غم ماجرای آن روزم

 

سه ماه...

دیدن وضع تو بی قرارم کرد

سه ماه...

میخ در خانه شرمسارم کرد

 

سه ماه...

غیرت من سوخت دم به دم زهرا

سه ماه...

منتظر خنده ی توام زهرا

 

سه ماه...

روضه ی این خانه هم نشد کافی

سه ماه...

هست لباسی به گریه می بافی

 

سه ماه...

فکر حسین غریب و عطشانی

سه ماه...

می شود از داغ او پریشانی

 

سه ماه...

از سر شب تا به صبح می نالی

سه ماه...

گریه کن ماجرای گودالی

 

سه ماه...

روضه ی ما ختم شد به عاشورا

سه ماه...

گریه ی ما نذر سیدالشهدا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۶ ، ۰۷:۰۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

این اشک که خود گوشه ای از رحمت زهراست

عرض ادب کوچک ما ساحت زهراست

 

آن کس که پیمبر به دو دستش زده بوسه

او اُم ابیهای نبی حضرت زهراست

 

فضه که خودش محرم اسرار الهی است

فخرش شده این رتبه که در خدمت زهراست

 

پاهای ورم کرده و چشمان پر از اشک

در وقت عبادات و دعا خصلت زهراست

 

نان پختن زهرا دل ما را علوی کرد

بنده شدن ما اثر برکت زهراست

 

فردا که خلایق همه در حال فرارند

امید دل ما، نظر رحمت زهراست

 

نگذاشت علی بی کس و بی یار بماند

آرامش حیدر، نفس راحت زهراست

 

بستند درِ خانه به رویش همه ی شهر

این گوشه ای از درد و غم غربت زهراست

 

خورشید پُر از نور علی از چه گرفته؟!

این سایه دگر چیست که بر صورت زهراست؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور

به رسم فرقه ی عشاق ساده باید مُرد
به احترام علی ایستاده باید مُرد
چه بی اراده و چه با اراده باید مُرد
برای غربت این خانواده باید مُرد
 
چه خوب حق رسول خدا ادا کردند
کنار درب حرم کوه هیزم آوردند
 
میان مسلک کفار این عمل بد بود
هنوز فاطمه مشغول داغ احمد بود
اگرچه بعد نبی غصه هاش بی حد بود
ولی به حرمت حفظ علی مُقید بود
 
به داد و نعره علی را حرامیان خواندند
درِ حریم نبی را به شعله سوزاندند
 
رسید این طرف در زبانه ی آتش
و بود فاطمه شانه به شانه ی آتش
امان ز حوریه و تازیانه ی آتش
نشست بر سر و رویش نشانه ی آتش
 
کسی که بر همه ی خلق نان عطا می کرد
به پای حیدر کرار جان فدا می کرد
 
آهای مردم نامرد حرف بد نزنید
نمک به زخم عزادار با حسد نزنید
هر آن که دم ز غم بوتراب زد، نزنید
زنی که خورده زمین را دگر لگد نزنید
 
به روی خاک چرا اشک یاس افتاده؟!
چرا به صورت گل رد داس افتاده؟!
 
لگد زدند، در افتاد بی هوا این سو
زدند فاطمه را تازیانه رو در رو
میان حجره زمین خورد آه با پهلو
قسم به حرمت کعبه که بار دارد او
 
نجات شیشه ازین ضربه غیر ممکن بود
طلوع نه... که زمان غروب محسن بود
 
هجوم لشگر اشرار ماند آثارش
به خانه و در و دیوار ماند آثارش
به جسم فاطمه انگار ماند آثارش
فشار و تیزی مسمار ماند آثارش
 
برای غصب خلافت زدند زهرا را
بدون جرم و جنایت زدند زهرا را
 
محمد جواد شیرازی
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
وزن شعر: (مُفتَعِلُن فاعِلُن مُفتَعِلُن فَع)

مصحف حق سایه بر کوثرش افتاد
کل جهان لرزه بر پیکرش افتاد

مادر خود را حسن تا که نهان کرد
ولوله ای در دل مضطرش افتاد

دست کسی شد بلند از سر کینه
سایه ی نحسی سرِ معبرش افتاد

از سر او رد شد آن سیلی و ناگه
پیش نگاه حسن مادرش افتاد

تا که بفهمد چه شد، برگ قباله
پاره شد و ناگهان در برش افتاد

خورد به یک گونه اش ضربه، چه شد پس...
سایه روی گونه ی دیگرش افتاد؟!

هرچه تلاشِ حسن بود نیفتد
تا به حرم روی خاک، آخرش افتاد

فاصله ای نیست از کوچه به خانه
آه چرا این همه معجرش افتاد؟!

یک تن بیمار داشت رحم نکردند
مادر ما بار داشت رحم نکردند

محمد جواد شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۸
عبدالرقیه

خدا به کوثر خود کوثری عطا کرده

برای مَظهر حق مُظهری عطا کرده

 

علی است مَظهر حق مُظهرش شده زینب

برای شیر عرب گوهری عطا کرده

 

مقربان الهی گدای درگاهش

خدا به خیل ملک دلبری عطا کرده

 

به خنده، باز شده غنچه ی لبان حسن 

که حق به شاه کرم خواهری عطا کرده

 

حسین آمده قنداقه را بغل گیرد

خدا به خون خدا لشگری عطا کرده

 

دخیل یک نخی از معجرش پیمبرها

فقیر یک نظرش می شوند اکبرها 

 

چه دختری که سرا پا جمال فاطمه است

علیمه است و فهیمه، مثال فاطمه است

 

دوباره دختر خیرالبشر دلش شاد است

به یمن مقدم او خوب، حال فاطمه است

 

حقیقتی است که دختر به مادرش برود

چقدر چهره ی او چون جمال فاطمه است

 

که هست؟ سبط نبی زینت دل حیدر

که هست؟ دختر نیکو خصال فاطمه است

 

به شام و کرب و بلا طرز خطبه خوانی او

نشان دهنده ی اوج جلال فاطمه است

 

بیان کننده ی قرآن، مُفسر آیات

بگیر دست مرا ای عقیله ی سادات

 

نبی است زینت هستی و زینتش کوثر

علی است زینت عرش و تو زینت حیدر

 

تمام علت خلقت اگر چه فاطمه است

تویی به حضرت ریحانه برترین دختر

 

تو آمدی که تجلی کند صبوری حق

به بحر عصمت و بحر حیا شدی گوهر

 

رسیده ای که ببخشد خدا به "العفوت"

حسینیان گنه کار را دم محشر

 

حسین فلک نجات است و کشتی ایمان

برای کشتی حق ناخدایی و لنگر

 

بدون هیچ معلم تو عالمه هستی

پناهگاه ولایت چو فاطمه هستی

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۱۷
مجتبی قاسمی

هر کسی عبد خدا شد بی قرار فاطمه است

خلق عالم در حقیقت شاهکار فاطمه است

 

مرگ و حشر ما ، حساب ما همه در دست اوست

انتهای کار ما در اختیار فاطمه است

 

خلقت عالم طفیلیِ رخ زهرایئش

چرخش هستی تماماً بر مدار فاطمه است

 

او پیمبر زاده و رب تمام انبیاست

خاتم پیغمبران خود بی قرار فاطمه است

 

شکر حق قبرش اگر مخفی است نورش ظاهر است

روشنایی دو عالم از مزار فاطمه است

 

کاش میمردیم در راهش بداند عالمی

شیعه ی حیدر همیشه جان نثار فاطمه است

 

بعد مرگم کاش بنویسند این جا قبر یک

نوکری از نوکران مستجار فاطمه است

***

محسنش بر او فدا شد او فدای مرتضی

مرگ در راه ولایت افتخار فاطمه است

 

با چهل تن در کشاکش دامن مولا به دست

این حمایت، گوشه ای از اقتدار فاطمه است

 

عشق حیدر داشت با این جرم، بد او را زدند

قلب هامان تا قیامت غصه دار فاطمه است

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۶ ، ۲۰:۰۸
مجتبی قاسمی

 

کوه اعتلا ز رفعت ام البنین گرفت
دریا سخا ز رحمت ام البنین گرفت
 
خورشید اگر که واسطه ی نور عالم است
نور از جمال و طلعت ام البنین گرفت
 
روح الامین برای تقرب، به طور عرش
چله برای خدمت ام البنین گرفت
 
افتادم از نفس سرِ نفسم ولی خدا
دست مرا به حرمت ام البنین گرفت
 
دست نیاز ما به خدا از همان ازل
پیوند با کرامت ام البنین گرفت
 
معصومه است بی شک و مانند فاطمه
عصمت بها ز عصمت ام البنین گرفت
 
عباس را به قله ی طاعت رسانده است
درسی که از بصیرت ام البنین گرفت
 
دستش شفیع خلق شود چون که بوسه از
دستان با سخاوت ام البنین گرفت
 
فردا علم به دوش حسین است یاورش
هر کس به دوش، رایت ام البنین گرفت
 
باید برات صحن ابالفضل را فقط
از دست های حضرت ام البنین گرفت
 
از بس بقیع رفت و ز عباس روضه خواند
یثرب هوای غربت ام البنین گرفت
 
داغش به جای خود، سپر خونی اش چنان
صبر و قرار و طاقت ام البنین گرفت...
 
مقتل نوشته است که از هوش رفته است
جان مرا مصیبت ام البنین گرفت
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۶ ، ۲۲:۲۴
عبدالرقیه

به نبی و خدیجه‌ی اطهر

به " فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ"

از نماز شب است بالاتر

نیت دست‌بوسی مادر

 

طب و مرهم نبود و هرگز نیست

برکتی هم نبود و هرگز نیست

در دو عالم نبود و هرگز نیست

از دعاهای خیر او بهتر

 

چهره اش نور کهکشان دارد

در دلش مهر بی کران دارد

با همین قامت کمان دارد

زیر پایش بهشت سرتاسر

 

دشمنان رسول می لرزند

داده حق بر رسول خود فرزند

صد هزاران پسر نمی ارزند

بر رسول خدا به این دختر

 

هست زهرا سراسر قرآن

بین احزاب و فاطر و لقمان

آل عمران و مریم و فرقان

قدر، انسان، تبارک و کوثر

 

فاطمه خود تعالی خود شد

عزت لایزالی خود شد

در همان خردسالی خود شد

مادر مهربان پیغمبر

 

مادر کربلا و عاشورا

حجت الله بر حجج، زهرا

در میان تمام اهل کسا

فاطمه می شود فقط محور

 

فاطمه کیست؟ صاحب افلاک

جلوه ی رب العالمین در خاک

طبق نص روایت لولاک

نیست از فاطمه کسی برتر

 

روز مادر دعا دو چندان کن

یاد، از رفتگان فراوان کن

یاد، از مادر شهیدان کن

یادی از مادر علی اصغر

محمد جواد شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۲۶
عبدالرقیه

کنج بستر مانده ای بال و پرت را بسته ای

لاله زار زخم های پیکرت را بسته ای

 

تا که یک چشمت کمی مبهم تماشایم کند

پلک مجروح و کبود دیگرت را بسته ای

 

جان من گریه نکن، این قدر که لاغر شدی...

... تا نیفتد بر زمین، انگشترت را بسته ای

 

آفتاب خانه ی حیدر چرا این روزها

کم فروغی و چرا دیگر سرت را بسته ای؟!

 

دلخوری از دست من یا قهر کردی با علی

این چنین که بر سر خود معجرت را بسته ای

 

بازویت را، پهلویت را، سینه ات را... ای دریغ

یاور حیدر چرا سرتاسرت را بسته ای؟!

 

لااقل زهرا بیا و پاسخ من را بده

با چه دستی گیسوان دخترت را بسته ای؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۹
عبدالرقیه