دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
وزن شعر: (مُفتَعِلُن فاعِلُن مُفتَعِلُن فَع)
مصحف حق سایه بر کوثرش افتاد
کل جهان لرزه بر پیکرش افتاد
مادر خود را حسن تا که نهان کرد
ولوله ای در دل مضطرش افتاد
دست کسی شد بلند از سر کینه
سایه ی نحسی سرِ معبرش افتاد
از سر او رد شد آن سیلی و ناگه
پیش نگاه حسن مادرش افتاد
تا که بفهمد چه شد، برگ قباله
پاره شد و ناگهان در برش افتاد
خورد به یک گونه اش ضربه، چه شد پس...
سایه روی گونه ی دیگرش افتاد؟!
هرچه تلاشِ حسن بود نیفتد
تا به حرم روی خاک، آخرش افتاد
فاصله ای نیست از کوچه به خانه
آه چرا این همه معجرش افتاد؟!
یک تن بیمار داشت رحم نکردند
مادر ما بار داشت رحم نکردند
خدا به کوثر خود کوثری عطا کرده
برای مَظهر حق مُظهری عطا کرده
علی است مَظهر حق مُظهرش شده زینب
برای شیر عرب گوهری عطا کرده
مقربان الهی گدای درگاهش
خدا به خیل ملک دلبری عطا کرده
به خنده، باز شده غنچه ی لبان حسن
که حق به شاه کرم خواهری عطا کرده
حسین آمده قنداقه را بغل گیرد
خدا به خون خدا لشگری عطا کرده
دخیل یک نخی از معجرش پیمبرها
فقیر یک نظرش می شوند اکبرها
چه دختری که سرا پا جمال فاطمه است
علیمه است و فهیمه، مثال فاطمه است
دوباره دختر خیرالبشر دلش شاد است
به یمن مقدم او خوب، حال فاطمه است
حقیقتی است که دختر به مادرش برود
چقدر چهره ی او چون جمال فاطمه است
که هست؟ سبط نبی زینت دل حیدر
که هست؟ دختر نیکو خصال فاطمه است
به شام و کرب و بلا طرز خطبه خوانی او
نشان دهنده ی اوج جلال فاطمه است
بیان کننده ی قرآن، مُفسر آیات
بگیر دست مرا ای عقیله ی سادات
نبی است زینت هستی و زینتش کوثر
علی است زینت عرش و تو زینت حیدر
تمام علت خلقت اگر چه فاطمه است
تویی به حضرت ریحانه برترین دختر
تو آمدی که تجلی کند صبوری حق
به بحر عصمت و بحر حیا شدی گوهر
رسیده ای که ببخشد خدا به "العفوت"
حسینیان گنه کار را دم محشر
حسین فلک نجات است و کشتی ایمان
برای کشتی حق ناخدایی و لنگر
بدون هیچ معلم تو عالمه هستی
پناهگاه ولایت چو فاطمه هستی
حاج مجتبی قاسمی
هر کسی عبد خدا شد بی قرار فاطمه است
خلق عالم در حقیقت شاهکار فاطمه است
مرگ و حشر ما ، حساب ما همه در دست اوست
انتهای کار ما در اختیار فاطمه است
خلقت عالم طفیلیِ رخ زهرایئش
چرخش هستی تماماً بر مدار فاطمه است
او پیمبر زاده و رب تمام انبیاست
خاتم پیغمبران خود بی قرار فاطمه است
شکر حق قبرش اگر مخفی است نورش ظاهر است
روشنایی دو عالم از مزار فاطمه است
کاش میمردیم در راهش بداند عالمی
شیعه ی حیدر همیشه جان نثار فاطمه است
بعد مرگم کاش بنویسند این جا قبر یک
نوکری از نوکران مستجار فاطمه است
***
محسنش بر او فدا شد او فدای مرتضی
مرگ در راه ولایت افتخار فاطمه است
با چهل تن در کشاکش دامن مولا به دست
این حمایت، گوشه ای از اقتدار فاطمه است
عشق حیدر داشت با این جرم، بد او را زدند
قلب هامان تا قیامت غصه دار فاطمه است
حاج مجتبی قاسمی
به نبی و خدیجهی اطهر
به " فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ"
از نماز شب است بالاتر
نیت دستبوسی مادر
طب و مرهم نبود و هرگز نیست
برکتی هم نبود و هرگز نیست
در دو عالم نبود و هرگز نیست
از دعاهای خیر او بهتر
چهره اش نور کهکشان دارد
در دلش مهر بی کران دارد
با همین قامت کمان دارد
زیر پایش بهشت سرتاسر
دشمنان رسول می لرزند
داده حق بر رسول خود فرزند
صد هزاران پسر نمی ارزند
بر رسول خدا به این دختر
هست زهرا سراسر قرآن
بین احزاب و فاطر و لقمان
آل عمران و مریم و فرقان
قدر، انسان، تبارک و کوثر
فاطمه خود تعالی خود شد
عزت لایزالی خود شد
در همان خردسالی خود شد
مادر مهربان پیغمبر
مادر کربلا و عاشورا
حجت الله بر حجج، زهرا
در میان تمام اهل کسا
فاطمه می شود فقط محور
فاطمه کیست؟ صاحب افلاک
جلوه ی رب العالمین در خاک
طبق نص روایت لولاک
نیست از فاطمه کسی برتر
روز مادر دعا دو چندان کن
یاد، از رفتگان فراوان کن
یاد، از مادر شهیدان کن
یادی از مادر علی اصغر
محمد جواد شیرازی
کنج بستر مانده ای بال و پرت را بسته ای
لاله زار زخم های پیکرت را بسته ای
تا که یک چشمت کمی مبهم تماشایم کند
پلک مجروح و کبود دیگرت را بسته ای
جان من گریه نکن، این قدر که لاغر شدی...
... تا نیفتد بر زمین، انگشترت را بسته ای
آفتاب خانه ی حیدر چرا این روزها
کم فروغی و چرا دیگر سرت را بسته ای؟!
دلخوری از دست من یا قهر کردی با علی
این چنین که بر سر خود معجرت را بسته ای
بازویت را، پهلویت را، سینه ات را... ای دریغ
یاور حیدر چرا سرتاسرت را بسته ای؟!
لااقل زهرا بیا و پاسخ من را بده
با چه دستی گیسوان دخترت را بسته ای؟!
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی
شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟
گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب
کمکم کن که به محراب نمازم بروم
تا به آرامگه راز و نیازم بروم
گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز
من به سجده برسم کار تمام است عزیز
تا به محراب بیاید دل من غوغا شد
چند باری وسط راه نشست و پا شد
تا خود صبح فقط غصه ی مردم را خورد
آن قدر آه کشید و جگرم را آزرد
در کنارش چقدر آیه ی قرآن خواندم
تا کمی خوب شود ذکر فراوان خواندم
وسط معرکه ی خوف و رجا خوابم برد
وسط گریه و ما بین دعا خوابم برد
حق، نگاهی به دعای دل غم بارم کرد
بوی نان آمد و این رایحه بیدارم کرد
بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده
فضه جان گریه نکن مادر من خوب شده
شاد بودم که غم و ماتم مان می میرد
مادرم باز مرا در بغلش می گیرد
تشنه ی دیدن او تشنه ی ماه رویش
با چه شور و شعفی باز دویدم سویش
نظرم بر رخ رنجور و صبورش افتاد
بر دل خونی دستاس و تنورش افتاد
خاک غم ریخت سرم تا که نگاهش کردم
دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم
سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت
شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت
چقدر در وسط دود تنش می لرزید
وقت برداشتن نان بدنش می لرزید
تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست
به روی دست خودش دسته ی جارو را بست
بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد
وسط کار نگاهش سوی مسمار افتاد
گفت: ای دست مدارا کن عزیزم با من
گفت: باید که بشویم حسنینم را من
آب می ریخت حسن، بی کفنش را می شست
آب می ریخت حسین و حسنش را می شست
لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند
آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند
بار پرواز خودش را به روی دوش گرفت
آخرین بار مرا مادرم آغوش گرفت
بوسه را حضرت حنانه به گیسویم زد
با پر زخمی خود شانه به گیسویم زد
رنگ از چهره ی غمگین شده ی کوثر رفت
با دل غم زده ی خود به سوی بستر رفت
ناگهان ناله ی اسما همه جا را پر کرد
داغ جانسوز عظیمی دل ما را پر کرد
اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا
بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا
محمد جواد شیرازی
ظاهرا زهرا به احمد، جان به جانان می رود
پشت پرده باطنا قرآن به قرآن می رود
دختر خیرُ البشر اُم ابیها می شود
رحمت موصوله ی باران به باران می رود
بین محرابش که مشغول عبادت می شود
نور زهرایی او تا عرش رحمن می رود
جود و ایثار و کرم یک گوشه از اوصاف اوست
شرح این اوصاف تا آیات انسان می رود
خادمان خانه اش خیل ملائک می شوند
این کرامت ها مگر از یاد سلمان می رود؟!
گرچه شأن فاطمه همواره معراج است و بس
در کنار مرتضی بالاتر از آن می رود
حرف حیدر که وسط باشد هزینه می دهد
با تمام هستی اش زهرا به میدان می رود
ننگ بر دنیا و بر اهلش که ناموس خدا
وقت گریه کردنش تا بیت الاحزان می رود
نهی از منکر اگر که ترک شد در مردمی
ذره ذره از دل آن مردم ایمان می رود
مردمی که رو به طاغوت زمانه می زنند
عزت این قوم همچون برکت از نان می رود
آبرویش را وسط آورد زهرا ای دریغ
حرف حق اصلا مگر در گوش اینان می رود؟!
دست در دست پسرهایش به سختی فاطمه
بر مزار همزه با چشمان گریان می رود
بانویی که قامتش مثل رسول الله بود
در میان چادرش حالا چه پنهان می رود
از فضای خانه مولا مشخص می شود
دارد عمر یاس حیدر رو به پایان می رود
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
یاس مان را تبر آزرده خدایا چه کنم؟
بین معبر شده پژمرده خدایا چه کنم؟
دست خود را روی ریحانه ی ما کرد بلند
آن حرامی سیه چرده، خدایا چه کنم؟
تا به امروز کسی مادر ما را اصلا
آه، کوچک شده نشمرده خدایا چه کنم؟
مادرم... ام ابیها، جلوی چشمانم
وسط کوچه زمین خورده، خدایا چه کنم؟
نظرم بر رخش افتاد، دلم ریخت به هم
با رخی که شده خون مرده خدایا چه کنم؟
حس بینایی چشمان خدابینش را
دست سنگین کسی برده، خدایا چه کنم؟
علتش اشک من است این همه تکثیر شده؟
یا نه آیینه ترک خورده، خدایا چه کنم؟
محمد جواد شیرازی
چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را
که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را
بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است
مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را
اگر چه آسیابش محور ارزاق گردون است
از این دنیا برای خود نمی خواهد پشیزش را
غلامی حر شد و قرضی ادا گشت و فقیری سیر
خدا با خنده برگرداند بر او سینه ریزش را
اگر چه زیر و رو شد پیکرش اما کسی از او
ندید اصلا سکوت حنجر دشمن ستیزش را
دری که سوخته با ضربه ای آرام می ریزد
بگو کمتر کند ملعون از این در دورخیزش را
نمی فهمد اگر آن بی حیا پس لااقل ای کاش
درِ خانه نگه دارد عقب، مسمار تیزش را
ثمر از شاخه افتاد و خدا بر خویش واجب کرد
برای قاتل محسن عذاب رستخیزش را
الهی هیچ مردی در کنار بستر همسر
نبیند در بهارانش خزان برگ ریزش را
محمد جواد شیرازی
نای خوبان دو عالم از نوای فاطمه است
خلقت جن و بشر اصلا برای فاطمه است
مدح او از ما نیاید حق سروده وصف او
خط به خط آیات قران در ثنای فاطمه است
افتخار مصطفی شد بوسه بر دستان او
این نشان از شوکت و قدر و بهای فاطمه است
هر چه نعمت گشت نازل از سما سوی زمین
از عنایات علی و از عطای فاطمه است
ما اگر ماندیم در خیل محبان علی
لطف زهرا هست و تاثیر دعای فاطمه است
نام ما را جزو خدامش اگر حک کرده اند
این هم از الطاف مخفی خدای فاطمه است
نسل در نسلیم سائل بر در میخانه اش
چشم ما بر دست های با سخای فاطمه است
همت ما در جهان جلب رضای مادر است
چون رضای حضرت حق در رضای فاطمه است
یک نخی از چادرش فردا قیامت می کند
روز محشر کار ما با بچه های فاطمه است
فاش میگویم قیامت کار ما بیچارگان
دست سالار شهیدان، سر جدای فاطمه است
حاج مجتبی قاسمی
حزنی عجیب شادی ما را خراب کرد
ما را برای غصه و غم انتخاب کرد
ما شیعه ایم، مست دو چشمان حیدریم
حب علی است غوره ی ما را شراب کرد
رحمت بر آن کسی که از آغاز زندگی
ما را غلام حضرت زهرا خطاب کرد
در فاطمیه ها که خدا غرق ماتم است
زهرا به روی گریه کنانش حساب کرد
غوغا نموده ذکر شریفش میان شهر
پرچم سیاه مادرمان انقلاب کرد
ما با دعای فاطمه عزت گرفته ایم
رحمت بر او که عزت ما بی حساب کرد
راه نجات در همه جا دست فاطمه است
باید ز هر چه معصیتش اجتناب کرد
آرامش علی است به لبخند فاطمه
با خنده اش دعای علی مستجاب کرد
قاتل عجیب پیش دو چشمان مجتبی
بهر شکستن گل حیدر شتاب کرد
دستی پلیدصورت گل را نشانه رفت
ردی کبود خون به دل بوتراب کرد
حاج مجتبی قاسمی
منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم
سُروری بی بدل در خانهی پیغمبر آوردم
علی جان از سوی جنت به عشقت آمدم دنیا
خودت گفتی برایت روزگاری دیگر آوردم
قرارت بودم ای مولا، کنارت بودم ای دریا
برایت لؤلؤ و مرجان، برایت گوهر آوردم
زمان عقدمان یادت نمی آید که می گفتم:
سپر را دادی و جایش حفاظی بهتر آوردم؟
گمان کردی که در سختی فراموشت کنم... هرگز
برایت بین کوچه شاخه ای نیلوفر آوردم
سر من را اگر بر زانویت افتاده می بینی
پرم پر پر شده... جایش برای تو سر آوردم
نه تنها چشم و پهلویم، نه تنها دست و بازویم
برایت از سر مویم، هزارن لشگر آوردم
به نفرین و به اشک و هر توانی داشت بازویم
از آن مسجد به این خانه، تو را آخر سر آوردم
بهارش را خزان کردم، نفاقش را عیان کردم
همین که از خیالات خلیفه سر در آوردم
نبین آشفته احوالم، بدان امروز خوشحالم
تو را از کنج خانه ماندن و غربت در آوردم
بزن بر موی خود شانه، برو مسجد بیا خانه
برایت امنیت سرتاسرِ این معبر آوردم
دلم می خواهد اشک از گونه ی مظلوم بردارم
بیا که دست زخمی را سوی پلکِ تر آوردم
پر از دلشوره ام امشب، برای دخترم زینب
چرا که کار یک مادر برای دختر آوردم
کنار پیکری بی سر، به لب دارد نوا خواهر:
لبم را سوی این حنجر به جای مادر آوردم
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
نزد خالق هر کسی باشد فرودش بیشتر
در مسیر بندگی باشد صعودش بیشتر
اهل صوم و صمت باش و دل به پرحرفان مبند
مزبله وقتی بسوزد هست دودش بیشتر
خواست لیلا تا که مجنون را مقرب تر کند
کاسه ی او را شکست و آزمودش بیشتر
بهره ها دارد دل ویرانه... می دانم ولی
دل که می گیرد، شود با گریه سودش بیشتر
وادی عشق است کیش ما، شکسته تر شود
هر کسی باشد دراین وادی ورودش بیشتر
عاشقی که دل نبست اصلا به دنیا، می شود
با امام عصر خود گفت و شنودش بیشتر
بیشتر اصلا خودم دل را سپردم دست او؟!
یا نه اصلا با محبت ها ربودش بیشتر؟
این همه دست تمنا از سر دلگرمی است
هر که لطفش بیشتر خواهان جودش بیشتر
رحمت و خیری که از سوزِ دعایش می رسد
در زمان ابتلا بوده نمودش بیشتر
در میان روضه ها می آید و حس می شود
در عزای مادرش زهرا وجودش بیشتر
بال پروانه اگر مسمار آزارش دهد
می شود در شعله درهم تار و پودش بیشتر
درد پهلو که کسی دارد نمازش مشکل است
دردسر دارد سجودش از قعودش بیشتر
بهر قتل شیر خیبر هر کدامش کافی است
درد بازو جای خود، روی کبودش بیشتر
محمد جواد شیرازی
صلی الله علیک یا بنت رسول الله
می نشینم وسط روضه ی روح افزایت
تا کمی یاد کنم از محن عظمایت
اولین آرزویم هست بمیرم زیر
پرچم مشکی یا فاطمة الزهرایت
می رود فکر بهشت از سر آن عاشق که
گریه ها کرده و دارد به سرش سودایت
تو همان دختر پیغمبر رحمت هستی
که به نفرین کسی وا نشده لب هایت
مهر تو فیض عظیمی است که روی منبر
سال ها کرد سفارش به همه بابایت
اهل یثرب همه دیدند که هر روز سه بار
بر علی نورفشانی بکند سیمایت
بارها دید علی حال تو را بین نماز
بارها دید ورم کرده سراسر پایت
حاضری جان بدهی زیر لگدها اما
دست بسته، سوی مسجد نرود مولایت
بعد تو، هم سخن چاه شود در دل شب
شوهر خسته دل غم زده و تنهایت
مهدی علی قاسمی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
روضه از لسان امیرالمومنین علیه السلام
بهر نزول رحمت حق آیه می شوی
گریان برای حاجت همسایه می شوی
بانو بس است این همه گریه که می کنی
داری خیال می شوی و سایه می شوی
اذکارِ آسمانیِ تسبیح مرتضی
پر پر شدی چقدر مفاتیح مرتضی
دیروز هر کجای مدینه که سر زدم
دیدم نشسته اند به تقبیح مرتضی
مردم توجهی به کلامم نمی کنند
قدری حیا ز شأن و مقامم نمی کنند
جای همه بیا و جواب مرا بده
حالا که کل شهر سلامم نمی کنند
هفتاد روز مبهم و مسکوت مانده ای
از آن دوشنبه فاطمه مبهوت مانده ای
با صد امید گفتی و گهواره ساختم
حالا به فکر روکشِ تابوت مانده ای؟!
رد خزان به چهره ات ای یاس مانده است
وضعت هنوز فاطمه حساس مانده است
خیلی دلم شکسته... بدان می کشد مرا
خونی که روی دسته ی دستاس مانده است
دیشب سر نماز شبت گریه ام گرفت
با آه آهِ روی لبت گریه ام گرفت
وقتی قنوت نیمه شبت نیمه کاره ماند
بر دست های با ادبت گریه ام گرفت
زهرا غم مرا چه کنم تا که حل کنی
زهری که مانده بر جگرم را عسل کنی
بغضی نهفته موی حسن را سپید کرد
قدری نمی شود حسنت را بغل کنی
دیدی دعای مضطرمان هم اثر نکرد
امن یجیبِ دخترمان هم اثر نکرد
قرآن به سر گرفته حسن با برادرش
حتی امید آخرمان هم اثر نکرد
فکری برای غربتِ حالم نمی کنی
رحمی به حال و روز دو عالم نمی کنی
تازه جوان من چقدر قدکمان شدی!
زهرا مرا ببخش، حلالم نمی کنی؟!
****
وقتی کفن برای حسینت نیافتی
چادر سیاه سوخته ات را شکافتی
هر طور بود با پر زخمی و درهمت
پیراهنی براش غریبانه بافتی
محمد جواد شیرازی
بسم رب الفاطمه
در این عالم اگرچه رو زدن بر دیگران عار است
گدای فاطمه بودن برایم بهترین کار است
صدایم را، دعایم را، نوای ربنایم را
همیشه گریه هایم را فقط مادر خریدار است
اگرچه بنده ای پستم، غلام فاطمه هستم
گرفته دست او دستم، مرا زهرا هوادار است
پر از غم شد سراپایم، مصیبت خوان زهرایم
برای معصیت هایم همیشه روضه کفاره است
الا یا ایها العالم، عزای بضعه ی خاتم
به قلب مرتضی مرهم به چشم منکرش خار است
کسی که فاطمه دارد، غم او خاتمه دارد
همیشه واهمه دارد کسی که بند اغیار است
شروع روضه شد با در، زمانی کوچه حالا در
نود روز است یک مادر میان خانه بیمار است
شده چون یاسِ پژمرده، مسیر سنگ دل مرده
به بار شیشه اش خورده... گواهم خون و مسمار است
ادا کن حق این مطلب، برای مادر زینب
چنان ناله بزن امشب که گویا آخرین بار است
مهدی علی قاسمی
هستی تمام غرق تماشای زینب است
عالم اسیر چهره ی زیبای زینب است
عفت ،حیا، ادب، همه می بارد از رخش
صبر و وقار درس الفبای زینب است
تا که رسید حیدر کرار خنده کرد
امشب میان دست علی جای زینب است
او پادشاه سینه زنان است تا ابد
شور و نوای ما همه از نای زینب است
هفت آسمان نظاره گر خنده اش شده
حتی حسین غرق تماشای زینب است
شاد است قلب حضرت زهرا ز مقدمش
از ابتدا حسین شده یار و هم دمش
زینب رسید تا که شود خواهر حسین
در بین خصم یک تنه او یاور حسین
او زینت است زینت زهرا و مرتضی
آری رسید تا که شود زیور حسین
از بس که شاد شد دل زهرا ز مقدمش
غنچه شکفت روی لب مادر حسین
نام حسین را همه جا جار می زند
زینب رسید تا که شود لشگر حسین
بانو رسید تا که دعا گوی ما شود
پاینده می کند همه جا نوکر حسین
ما را غلام زینب کبری نوشته اند
حلقه به گوش دختر زهرا نوشته اند
زینب اگر نبود نشان از وفا نبود
توحید مرده بود کسی با خدا نبود
زینب اگر نبود موحد نداشتیم
بتخانه بود دایر و میخانه ها نبود
سعی و صفا وکعبه دگر ارزشی نداشت
تا روز حشر صحبت قالو بلی نبود
هر چند انبیا همه بودند کربلا
زینب نبود یک اثر از کربلا نبود
یا لیتناست تا به ابد ذکر مومنین
زینب نبود این همه یا لیتنا نبود
الگوی صبر بر همه عالم رسیده است
رنگ از رخ تمام شیاطین پریده است
#حاج_مجتبی_قاسمی
السلام علیکِ یا بنت رسول الله
داتلود صوت شعر با نوای حجت الاسلام والمسلمین حاج محمد روشن ضمیر
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی علی قاسمی
قرّة العین مرتضی زهرا
بهجة القلب مصطفی زهرا
می شوم بنده زاد خانه ی او
میروم تا به عرش با زهرا
میرسد بوی سیب از مکه
میوه ی عرش کبریا زهرا
اصلا ای سائلان خبر دارید
آمده مادر سخا زهرا
آمده همدم ابالحسن و
مادر شاه کربلا زهرا
ذکر تسبیح انبیا حیدر
ذکر تسبیح مرتضی زهرا
مرتضی می شود فدای بتول
بهر حیدر گره گشا زهرا
پدر خاک انما الحیدر
مادر آب إنّما زهرا
هرکسی را که کشت بین نبرد...
...مرتضی، دم گرفت یازهرا
می کنم سجده بر در حیدر
ذکر من هست در دعا زهرا
ذکر لبهای ما در این شبها
«حسبنا الله ....حسبنا الزّهرا»
***************
عاقب در ره تو می میرم
روزی ام را من از تو می گیرم
حلقه بر گوش خانه ات هستم
گر بگویی بمیر می میرم
خنکای محبتت در دل
تا قیامت نمی کند پیرم
بر سر خوان پر کرامت تو
سالیانی است من نمک گیرم
ذکر «یا فاطمه اغیثینی»
می کند از گناه تطهیرم
منکران فضائلت بانو
تا ابد گر کنند تعزیرم...
...بی خیالت نمی شوم هرگز
در بیان مناقبت شیرم
با همه غیر مرتضی قهرم
از همه من به جز شما سیرم
دائما می کنم خدا را شکر
که گره خورده با تو تقدیرم
نظری کن به من سر سالی...
...به ته دیگ خورده کفگیرم
ای که هستی محمدی وجنات
بر تو و روح قدسی ات صلوات
**********************
فاش می گویم و ندارم باک
کلّ من فیه حبّکِ بفداک
هرکسی بغضتان به دل دارد
نسب اندر نسب بوَد ناپاک
خلقت شیعه هست از گِلتان
خلقت دیگران خَس و خاشاک
میرود در جحیم باصورت
در مقام تو هرکه باشد شاکّ
کی مرا می بری نجف بانو؟
کرده ام میل باده ای از تاک
آخر از دوری حرم یک روز
می شوم من مریض یا که هلاک
من ندارم به جز تو پشت و پناه
مانده ام که چه می شدم لولاک...
ای پدر مادرم به قربانت
بندگی می کنم تورا ایّاک
من همان نوکر حسین توام
که دهم از غمش گریبان چاک
هر دو عالم گدات بی بی جان
هستی ما فدات بی بی جان
شاعر: مهدی علی قاسمی
السلام علیک یا فاطمة الزهرا
خسران زده است هر که توکل نمی کند
بر خاک چادر تو توسل نمی کند
یا بلبلی که طوف سر گل نمی کند
قلبم میان سینه تحمل نمی کند...
...امشب نخواند از جلوات خدایی ات
از تابش و تلالؤ خیرالنسایی ات
ای که کنیز خانه ات از عالمی سر است
نامت نجات بخش هزاران پیمبر است
یک گوشه از تجلی تو قدر و کوثر است
کوثر شدی و ساقی این چشمه حیدر است
حوریه ای و دور و برت جای خار نیست
غیر از علی نصیب تو در روزگار نیست
صاحبْ کتاب... باطن قرآنِ مرتضی
زیبا ترین ستاره ی تابان مرتضی
جان تو هست جان نبی جان مرتضی
لبخند صبح و شام تو رضوان مرتضی
وصله بزن به چادرت اما فقط بخند
رخت عروسی ات بده زهرا... فقط بخند
بر سائلت بزرگی و سرمایه می رسد
آنقدر که عطای گرانمایه می رسد
در مدح بنده پروری ات آیه می رسد
نان می پزی و باز به همسایه می رسد
این بار نه... نده همه اش را به این و آن
افطار کن بس است عطای دو لقمه نان
حتی به مریمش زکریا نگفته است
اصلا کسی به دخترش این را نگفته است
قطعا رسول صحبت بی جا نگفته است
بی خود به تو که "ام ابیها" نگفته است
تو مادر یتیم حجازی و کوثری
از مریم و خدیجه و آسیه برتری
مهر تو در خرابه ی این دل عنایت است
روح تمام بندگی از این محبت است
نامت به لب رسید، همین هم عبادت است
خدمت به آستان تو عین شرافت است
این ظرف دل به یمن وجودت شریف شد
کار دلم به لطف نگاهت ردیف شد
امشب بیا دوباره حدیث کسا بخوان
سیب بهشتی نبوی هل اتی بخوان
در جمع ما بیا و کمی ربنا بخوان
مادر به جای ما همه اغفرلنا بخوان
از بخشش تو قلب خدا شاد می شود
ویرانه خانه ی دلم آباد می شود
محمد جواد شیرازی
۹۵/۱/۱۰
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
مثل ابر بهار می بارم، رحم کن بر دل علی زهرا
چاره ی لحظه های دشوارم، رحم کن بر دل علی زهرا
اندکی تا دم سحر مانده، تازه آغاز دردسر مانده
لحظه ها را چگونه بشمارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا
وقت تنگ است و کار بسیار است، غسلت ای باغ لاله دشوار است
گره افتاده است در کارم، رحم کن بر دل علی زهرا
وقت غسلت چقدر لرزیدم، خون تازه به پهلویت دیدم
ای زمین گیرِ زخمِ مسمارم، رحم کن بر دل علی زهرا
فاطمه جان مُحوّل الاحوال، بازویت... بازویت!!! زبانم لال
چه شد آخر شریک اسرارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا
بین محراب زینب من را... فضه دریاب زینب من را...
جان این دختر عزادارم، رحم کن بر دل علی زهرا
غسل دادم تو را حسین افتاد، صورتت دیدم و حسن جان داد
نظری کن بر این دل زارم، رحم کن بر دل علی زهرا
به من مرده جان تازه بده، لااقل لحظه ای اجازه بده
سر روی شانه ی تو بگذارم ، رحم کن بر دل علی زهرا
با قد خم قدم قدم رفتم، زیر تابوت همسرم رفتم
کمرم تا شد ای هوادارم، رحم کن بر دل علی زهرا
رکن من یار و یاورم زهرا، من چگونه به دست خود حالا
هستی ام را به خاک بسپارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا
وسط قبر بین این گودال، پدرت آمده است استقبال
چه کنم می روی و ناچارم... رحم کن بر دل علی زهرا
جان حیدر مرا حلالم کن، دم آخر مرا حلالم کن
خیلی آخر به تو بدهکارم، رحم کن بر دل علی زهرا
محمد جواد شیرازی
۹۴/۱۲/۲۳
دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی
پا شدی از میان این بستر، نکند اتفاقی افتاده؟!
بسته ای چادرت به دور کمر، نکند اتفاقی افتاده؟!
پاشدی تا کمی قدم بزنی، آب و جارو به این حرم بزنی
بازویت خوب شد مگر مادر؟! نکند اتفاقی افتاده؟!
دست خود را نگیر بر دیوار، کار این خانه را به من بسپار
زینبت که نمرده است آخر، نکند اتفاقی افتاده؟!
نان نپز جان من خطر دارد، سرفه هایت فقط ضرر دارد...
... نان نپز بین دود و خاکستر، نکند اتفاقی افتاده؟!
رحم کن بر دل حسن بس کن، شانه بر موی من نزن بس کن
دست خود را تکان نده دیگر، نکند اتفاقی افتاده؟!
لیلة القدر... باطنِ قرآن، به لبت آمده است الرحمن
چه شده شأن سوره ی کوثر؟ نکند اتفاقی افتاده؟!
دست زخمی خود به آب نزن، تا بشویی خودت حسین و حسن
تو چرا نور خانه ی حیدر؟ نکند اتفاقی افتاده؟!
به تن خود لباس نو کردی، روی لب یاس خنده آوردی
بهتری؟ نه... نمی کنم باور، نکند اتفاقی افتاده؟!
بوی رفتن گرفته کاشانه، پرشکسته... نپر از این لانه
عزم کردی بدون ما به سفر، نکند اتفاقی افتاده؟!
غصه ام را چرا دوتا کردی؟ صحبت از عصر کربلا کردی
روضه خواندی.. دلم شده مضطر، نکند اتفاقی افتاده؟!
دستبافت به من سپردی و... روضه ها را خودت شمردی و...
...گفتی از داغ بوسه بر حنجر، نکند اتفاقی افتاده؟!
محمد جواد شیرازی
94/11
دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمد حسین یونسی
مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند
چادرش حتی یهودی را هدایت می کند
ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش
تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند
نور زهرا ابتدائا خلق عالم کرده است
عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند
انبیا هر یک گروهی را شفاعت می کنند
انبیا را یک به یک زهرا شفاعت می کند
گفت پیغمبر که زهرا پارهی جان من است
این روایت بر همه اتمام حجت می کند
محو نورانیت او می شود هفت آسمان
ساعتی که بین محرابش عبادت می کند
روزه می گیرد سه روز اما طعام خانه را
بین مسکین و یتیم و بنده قسمت می کند
ظاهرا نان می دهد دست گدا و باطنا
سائلش را فاطمه صاحبْ کرامت می کند
چشم هایش نه... همین خاک به روی چادرش
خلقِ صدها مجتهد مانند بهجت می کند
پای حیدر که وسط باشد هزینه می دهد
هرچه دارد فاطمه خرج ولایت می کند
ماجرای کوچه و مادر بیانش مشکل است
بغض پنهانِ حسن آن را روایت می کند
درد زهرا را کمی مقداد می فهمد فقط
رو گرفتن هایش از چیزی حکایت می کند
ضربه ای خورد و سرش بدجور بر دیوار خورد
تنگیِ کوچه بر این صحبت دلالت می کند
محمد جواد شیرازی
۹۴/۱۲
هستی بنا شد از ازل تنها برای فاطمه
جان تمام شیعیان گردد فدای فاطمه
زهرا بماند فضه اش حاجات ما را می دهد
باب شفاعت شد به پا اصلا برای فاطمه
چرخ فلک در چرخش از چرخیدن تسبیح او
انس و ملک محتاج بر خاک عبای فاطمه
در مجلسش شور و نوا تا عرش اعلی می رود
دارُالشفای ما بود بیتُ العزای فاطمه
روز تولد نذر او کرده مرا چون مادرم
در هر مکان با هر زبان گویم ثنای فاطمه
در بین قبرم تا ملک این سینه را بو می کند
گوید که صاحب دارد و باشد گدای فاطمه
سِلمٌ لِمن سالَمَکم، حَربٌ لِمن حارَبَکم
مبنای حب وبغض من باشد ولای فاطمه
از چرخش دستاس او روزی به ما هم می رسد
رزق زمین و آسمان هست از عطای فاطمه
صحرای محشر هر کسی تحت لوایی می رود
مأمن برای انبیا باشد لوای فاطمه
حاج مجتبی قاسمی
۹۴/۱۲
دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی
دائما از بعد پیغمبر اذیت می شوم
خیلی از تنهایی حیدر اذیت می شوم
تا که می بینم کسی جای علی این روزها
بین مردم می رود منبر اذیت می شوم
من که می افتم زمین فضه بلندم می کند
چون ندارم غیر دردسر...اذیت می شوم
دست من که نیست می افتد سرم از هر طرف
سر که می افتد روی پیکر اذیت می شوم
درد سینه خواب را از چشم تارم برده است
هر نفس از زخم میخ در اذیت می شوم
لاله لاله،لاله لاله... پر شده دور و برم
دشت لاله می شود بستر اذیت می شوم
در نمازم درد بازویم قنوتم را شکست
وقت سجده رفتنم بدتر اذیت می شوم
جای پنج انگشت گرچه مانده روی گونه ام
بیشتر از جای انگشتر اذیت می شوم
قدر کوثر را ندانستند،اما از غمِ...
... فجر قرآن،شاه بی لشکر اذیت می شوم
روضه ی گودال و بوسه بر گلویش جای خود
بیشتر از کندی خنجر اذیت می شوم
قتلگاه از غارت پیکر مصیبت می کشم
در حرم از غارت معجر اذیت می شوم
علی سپهری
۹۴/۱۲
فصل خزان باغ مرا دلگیر کرده
حال و هوای خانه ام تغییر کرده
از کوچه بیزارم خدا... این کوچه ی تنگ
یاس جوانم را کمان و پیر کرده
صبر و سکوت من برای حفظ اسلام
روباهِ یثرب را برایم شیر کرده
ریحانه ام در بستر است و درد دارد
سرتاسرش از ضربه ها تغییر کرده
این که چرا زهرایم از من رو گرفته
این روزها فکر مرا درگیر کرده
پهلو به پهلو کرد... رنگش مثل گچ شد
سرّ درونش را رخش تفسیر کرده
در خواب دیدم فضه با اسماء می گفت:
مرهم به زخم بازویش تأثیر کرده
سجاده اش را نیمه شب انداخت زهرا
دیدم نشسته نیت تکبیر کرده
رفته به سجده دست بر پهلو گرفته
هنگام برگشتش چرا تأخیر کرده؟!
شأن نزول آیهی تطهیر قرآن
با خون خود بیت مرا تطهیر کرده
با گفتن عجل وفاتی در قنوتش
از زندگی کردن مرا هم سیر کرده
فهمیدم از رنگ در و دیوار خانه
مسمار بدجوری به یاسم گیر کرده
قنبر خدا خیرش دهد با چشم گریان
میخ در این خانه را تعمیر کرده
محمد جواد شیرازی
۹۴/۱۲
اعتبارت پیش حق از انبیا بالاتر است
نام تو در آسمانها از زمین پیداتر است
صاحبِ هستی تو هستی، ما همه عبد توایم
هر که عبدت شد مقامش پیش حق بالاتر است
چشم من عمری به دنبال عطای دست تو است
چون که احسان و کرم از مادران زیباتر است
چادرت یک قوم کافر را هدایت می کند
زهره ای و چهره ات از انبیا زهراتر است
هر کسی که گفت یا زهرا جوابش را گرفت
چون توسل بر شما از هر کسی گیراتر است
فاطمه یعنی تجلی خدا روی زمین
فاطمه همتای یکتای امیرالمومنین
قصهی شیعه اساسش ناله های مادر است
زخم قلب فاطمه اما ز درد حیدر است
شیعه مدیون حمایتهای زهرا از علی است
دین اگر شد پایدار از گریه های مادر است
پشت در، افتاد بر روی زمین، بیهوش شد
فضه آمد دید زهرا غرق خون پشت در است
تا به هوش آمد دوید و دامن مولا گرفت
دید بسته دست های پهلوان خیبر است
دست او با ضرب قنفذ از علی کوتاه شد
ضربه ای که عامل پایان عمر کوثر است
بازویش افتاد تا دست علی گردد رها
جان فدای دختر خیرالبشر، خیر النسا
حاج مجتبی قاسمی
۹۴/۱۲
السلام علی المحدثة العلیمه
دانلود صوت مداحی با نوای کربلایی محسن صائمی
شامل الطاف بی حدّ علی گردیده است
هر که را در این عزا با دیده ی تر دیده است
نوکر زهرا مقامش از مَلَک هم برتر است
خاک پاهایش مقدس ، جای آن بر دیده است
هر گنهکاری که آمد عبد این دربار شد...
...رحمت حق را به خود چندین برابر دیده است
لحظه ی جان دادنش هرکس که نوکر بوده است
صاحب این خانه را ساعات آخر دیده است
چندسالی می شود در فاطمیه چشم من
در میان روضه ها تا دیده نوکر دیده است
هرکه شد سینه زن او در قبالش خیر دید
منکر زهرا فقط در زندگی شر دیده است
با عنایات خود زهراست گر هر بنده ای
شیعه و دیوانه ی کوی علی گردیده است
همچو زهرا لعن کرده شیعه بعد از مصطفی
هرکسی را جای حیدر روی منبر دیده است
علت اسلام آن مرد یهودی روشن است:
دستهای بسته ی سردار خیبر دیده است
بعد از آن کوچه گرفته مجتبی لکنت زبان
پیر شد وقتی که خون سینه بر در دیده است
باید از فضه بپرسی که چه شد در پشت در
ماجرای پشت در را فضه بهتر دیده است
زخم پهلو ، خون سینه ، بازوی مجروح را
گر ندیده هیچ چشمی... چشم دختر دیده است
دخترش دق کرده از بس لاله های سرخ را...
...بر لباس مادر و بر روی بستر دیده است
مهدی علی قاسمی ۹۴/۱۱