سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۰۳ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 5،6- جمادی الاولی و جمادی الثانی» ثبت شده است

با عنایاتت درِ این خانه خدمت می کنم

با غزل گفتن فقط عرض ارادت می کنم

 

دلبر شیر خدایی و کنیز فاطمه

با ثنایت از علی جلب رضایت می کنم

 

مثل زهرا مادرم هستی و نامت فاطمه است

پس از این بابت به تو حس قرابت می کنم

 

قوم و اجدادم همه عبد و غلامت بوده اند

بین مردم افتخار از این اصالت می کنم

 

تا ابد با دشمنان تو عداوت می کنم

تا ابد با نوکران تو رفاقت می کنم

 

نوکری زیر علم میرفت و گفتی ای جوان

روز محشر از تو من حتما شفاعت می کنم

 

ارمنی ها بی شمار از معجزاتت گفته اند

گاهی از اوقات بر آنها حسادت می کنم!

 

یا أبافاضل دخیلک…ذکر هر روز و شبم

حل مشکل های خود با این عبارت می کنم

 

چای ریز و نوکر دربست فرزند تو أم

چای می ریزم ولی دارم عبادت می کنم

 

هر کجا که روضه ی عباس باشد می روم

من میان روضه احساس سعادت می کنم

 

التماست می کنم جانِ حسین فاطمه

تا جواز کربلای خویش را حتمی کنم

 

در دلم افتاده بی بی کربلایم می بری

در دلم افتاده سقا را زیارت می کنم

 

در میان روضه چشمانم اگر گریان نشد

بعد هیأت تا سحر خود را ملامت می کنم

 

مردک پستی عمود خویش بالا برد و گفت

من خیال شمر از عباس راحت می کنم

 

دختری گریان صدا می زد میان خیمه ها

عمه سقا رفت…من فکر اسارت می کنم

 

شاعر:علی سپهری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۰۸
علی سپهری

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی حسین طاهری ۹۷

مادرم در گوش من خوانده است:«یا ام البنین»

ذکر من تا روز محشر هست:«یا ام البنین»

 

هرکسی که توبه اش در محضر ربّ شد قبول

قبل از آن در زیر لب گفته است:«یا ام البنین»

 

مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار

بر گدایان درت پیوست یا ام البنین!

 

ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم...

...هرکجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین!

 

هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند

نوکر عباس تو دربست یا ام البنین!

 

در حمایت از غریب کربلا ، عباس تو

دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین!

 

فرق او را با عمودی تا دم ابرو شکافت

آن «حکیم بن طُفِیلِ» پست یا ام البنین!

 

خون چکید از چشمهایش روی نیزه تا که دید

دست زینب را کسی می بست یا ام البنین!

 

بعد عباست برای غارت اهل حرم

حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین!

 

گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی

حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین!

 

#مهدی_علی_قاسمی 

۹۴/۵/۱۵

 

پ ن : بنابر نقل برخی از مقاتل آن حرام زاده ای که عمود بر فرق مبارک باب الحوائج زد حکیم بن طفیل ملعون بوده که

خدا لحظه به لحظه بر عذابش زیاده کنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۰
مهدی علی قاسمی

شأن نزول سوره ی کوثر رسیده است

پشت و پناه حضرت حیدر رسیده است

 

امشب خدا به ختم رسل داده دختری

دختر نگو که اُمّ پیمبر رسیده است

 

آنکس که از مقام رفیعش کنیز او

گردیده اند مریم و هاجر، رسیده است

 

آنکس که نام او شده در بین کارزار

ذکرِ لبان فاتح خیبر ، رسیده است

 

کوری چشم هرکه بوَد منکر علی

از بهر شیعه حضرت مادر رسیده است

 

مادر مرا به نوکریَت انتساب کن

امشب مرا گدای درِ بوتراب کن

 

ای انتهای جاده ی وهم و خیال ها

عاجز به وصفِ حُسنِ ثنایت مثال ها

 

با مهرِ تو تمام جهنم شود بهشت

بی تو جهنم است مسیر کمال ها

 

آدم به استغاثه به تو گشته سربلند

حاتم گدای خانه ی تو بوده سال ها

 

مرده به نامِ نامی تو زنده می شود

ای مظهر صفات جمال و جلال ها

 

آیینه ی تمام نمای خدا تویی

آرامش و قرار دل مرتضی تویی

 

شیعه هماره نوکر دربست فاطمه است

عالم ز بَدو خلق تهیدست فاطمه است

 

بالا نشسته است و جهان زیر دست اوست

حتی خدای کون و مکان مست فاطمه است

 

بی فاطمه محال بوَد خلق اهل بیت

هستی مصطفی و علی هست فاطمه است

 

ای آنکه عاشق نجف و مستِ حیدری!

اذن ورود شهر نجف دست فاطمه است

 

مادر بیا و قلب مرا غرق شور کن

امشب برات صحن علی را تو جور کن

 

مهدی علی قاسمی - ۹۴/۱/۲۰

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۰۵
مهدی علی قاسمی

اللّهُمَ صَلّ عَلی فاطِمَه و اَبیها و بَعلِها وَ بَنیها

وَ السِّر المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ به عِلمُکَ

 

با نوکری ات سینه زن شوکت گرفته

هر چه گرفته از همین کِسوَت گرفته

 

شرکت، میان مجلست دارد قداست
عاشق وضویش را به این نیت گرفته

 

بی بی دعاکن تا دوباره بازگردد
حال بکایی را که معصیت گرفته

 

ما هرچه بالا می رویم از فاطمیه است
از روضه ات ایمان ما برکت گرفته

 

هرکس توسل کرد بر خاک قدومت
حاجات خود از مرتضی راحت گرفته

 

روزه بگیر و باز افطارت عطا کن
حاتم به پشت خانه ات نوبت گرفته

 

سائل، پیِ کهنه لباست آمد اما
رَخت عروسی از تو بی منت گرفته

 

شرحِ نماز تو همین بس که نوشتند
وصف کبودی و ورم پایت گرفته

 

فردا خیالش تخت باشد هرکه امروز
دنباله ی کار تو با همت گرفته

 

نوع اراداتش به مادر فرق دارد...
...هر کس که از خطِ ولایت خط گرفته

 

در اوج سختی ها خودش فرمود رهبر
در خیمه گاه فاطمه حاجت گرفته

 

خاک دو عالم بر سرم آخر چه شد که
مادر نشسته قصد قد قامت گرفته

 

وقت رکوعش خم شد آهسته ولی وای
انگار پهلویش از این بابت گرفته

...

محمد جواد شیرازی 12/93

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۱۴
عبدالرقیه

دانلود صوت این شعر با نوای حاج سید مهدی میرداماد

 

افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است

برکت این زندگی از روضه های فاطمه است

 

درس توحیدم بوَد زهرا شناسی، زین سبب

می پرستم آن خدایی که خدای فاطمه است

 

منکر این روضه ها! بشنو که گفته رهبرم

روزی یک سالِ کشور در عزای فاطمه است

 

چشم دل واکردم و دیدم که قرآنِ خدا

آیه هایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است

 

هیچ کس با پای خود در مجلس روضه نرفت

هرکجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است

 

گرچه باشد قبر او بین قلوب شیعیان

عالم امکان ولی دولتسرای فاطمه است

 

خلقت جنت برای شیعه ی حیدر بود

نار، جای منکرین بی حیای فاطمه است

.

بین قبرم دو ملک تا سینه ام را بو کنند

پیش خود گویند:«به به، این گدای فاطمه است»

 

روز محشر سینه زن هایش شفاعت می کنند

این شفاعت برکتِ شال عزای فاطمه است

 

نیست ذکری برتر از ذکر شریف فاطمه

افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است

 

مهدی علی قاسمی ۹۳/۱۲/۲۸

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۵۱
مهدی علی قاسمی

زبان حال امام مجتبی علیه السلام:

 

پیر گردیدم من از غمهای مادر سوختم

با نگاه مادرم در بین بستر سوختم

 

سینه چاک مرتضی جز همسرش زهرا نبود

از غریبی علی بعد از پیمبر سوختم

 

لَحْمُکَ لَحْمیِ... پیغمبر ، مرا خوشحال کرد

با طنابی دست او بستند بر سر سوختم

 

با نگاه بستر خونین مادر مرده ام

از صدای گریه ی زهرای اطهر سوختم

 

قول دادم باکسی چیزی نگویم از هجوم

بغض کردم گوشه ای با دیده ی تر سوختم

 

بین کوچه مادرم افتاد بر روی زمین

از صدای خنده ی آن مرد کافر  سوختم

 

آب گشتم باهزاران زحمت ازجا شد بلند

تا که دیدم چادر خاکی کوثر سوختم

 

کاش بین کوچه می مردم نمی دیدم به چشم

گوشوارش بر زمین... در بین معبر...سوختم

 

تاکه درب سوخته افتاد روی صورتش

مادرم فریاد زد در پشت آن در: "سوختم"

 

روز آخر گفت با زینب صبوری کن اگر

دلبرت را دیده ای گردیده بی سر، سوختم

 

خواهرم تا که شنید از کربلا رنگش پرید

از هجوم و غارت خلخال و معجر سوختم

 

عصر عاشورا صدای دختری آید به گوش:

«دامنم آتش گرفته ، وای مادر! سوختم»

 

مهدی علی قاسمی 

۹۳/۱۲/۲۱

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۵۰
مهدی علی قاسمی


غزلی از زبان حضرت زینب سلام الله علیها

مادرم در بستر است این روزها
روزی ام چشم تر است این روزها

 

مردمِ شهر مدینه کارشان
ترک نهی از منکر است این روزها

 

از زبان دوست و دشمن فقط
طعنه سهم حیدر است این روزها

 

ذکر من امن یجیب و پر زدن...
...آرزوی مادر است این روزها

 

خواست تا حال علی بهتر شود
گفت: حالم بهتر است این روزها

 

هیچ کس این جمله را باور نکرد

پهلویش گویاتر است این روزها

 

چه بلایی بر سرش آورده اند
مردم دنیا پرست این روزها

 

نیمه شب ها درد پهلو می کشد
بازویش دردسر است این روزها

 

دردها از دست مادر خسته اند
دردش از پا تا سر است این روزها

 

مجتبی هم پیر شد بس که فقط
فکر مسمار و در است این روزها

 

شانه زد موی مرا فهمیده ام
روزهای آخر است این روزها

محمد جواد شیرازی
93/12

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۳۹
عبدالرقیه

یا علی مددی 

السَّلامُ عَلَى أَبِی الْأَئِمَّةِ وَ خَلِیلِ النُّبُوَّةِ وَ الْمَخْصُوصِ بِالْأُخُوَّةِ

السَّلامُ عَلَى یَعْسُوبِ الْإِیمَانِ وَ مِیزَانِ الْأَعْمَالِ وَ سَیْفِ ذِی الْجَلالِ

السَّلامُ عَلَى صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ عِلْمِ النَّبِیِّینَ الْحَاکِمِ فِی یَوْمِ الدِّینِ

السَّلامُ عَلَى شَجَرَةِ التَّقْوَى السَّلامُ عَلَى حُجَّةِ اللهِ الْبَالِغَةِ وَ نِعْمَتِهِ السَّابِغَةِ وَ نِقْمَتِهِ الدَّامِغَةِ

السَّلامُ عَلَى الصِّرَاطِ الْوَاضِحِ وَ النَّجْمِ اللائِحِ وَ الْإِمَامِ النَّاصِحِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه 

شبیه کوه آرامی که آتش در دلش بند است
بدان بانوی من مردت به حکم صبر پابند است

 

خودت که خوب می دانی چرا امروز آرامم
من آن شیرم که در خیبر، در قلعه ز جا کنده است

 

سلامم را اگر در شهر پاسخ نیست، عیبی نیست
تو لبخندی بزن زهرا، دوای مرد لبخند است

 

شنیدم در قنوت آخرت "عجل وفاتی" را
نگو جان علی دیگر، برایم ناخوشایند است

 

بیا و مهربانی کن، دوباره خطبه خوانی کن
که حامیِ علی بودن فقط بر تو برازنده است

 

جواب این سؤالم را، بده تو لااقل زهرا
چرا این لاله های سرخ در بستر پراکنده است؟

 

الهی بشکند دستش، همان روباه ترسویی
که جرأت کرد و بالا برد بر روی زنِ من دست

 

چرا آشفته گیسویت؟ چرا زخم است بازویت؟
چرا خونی است پهلویت؟ علی از روت شرمنده است

 

زمان غسل فهمیدم، چه بر روز تو آوردند
به روی بازویت ردی شبیه یک کمربند است

 

ادا شد حق این مطلب، که تشییع تو شد در شب
که شاهد بر غریبی ات فقط ذاتِ خداوند است 

***

کنارِ علقمه سقا زمین افتاد در حالی_
_که ذکر فاطمه لبیک خونین نقشِ سربند است

 

امان از دشمن یاغی، بیا برگرد ای ساقی
به دست شمر ذی الجوشن، گمانم یک گلوبند است 

 

محمد جواد شیرازی
93/12 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۳۴
عبدالرقیه

 صل الله علیک یا فاطمه الزهرا

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

غزلی از زبان بی بی خطاب به رسول الله صل الله علیه و آله و سلم

 

اصلا نفوذ خطبه ی من بی اثر شده است...
...یا اینکه گوش مردم این شهر کر شده است؟

دیگر نمانده قدرت در جبهه ماندنم
بابا ببین که دختر تو خون جگر شده است

آنقدر بعد تو بدنم ضرب دیده است
دستم...سرم....تمامِ تنم مختصر شده است

مرهم اثر نمی کند و دردسر شده
این زخم روی دست، سرش بازتر شده است

دیگر توانِ بازویم از دست رفته است
گویا کبودی و ورمش بیشتر شده است

اجرِ رسالتت ثمرش تار گشتنِ...
...چشمانِ من ز ضربه ی آن خیره سر شده است

باعث شده است دور و برم تیره تر شود
دردی که روی گونه ی من مستقر شده است

هرشب برای محسن خود گریه می کنم
از آن زمان که قتلگهش پشت در شده است

یادم نمی رود که بدون مقدمه
دیدم که چادرِ سر من شعله ور شده است

باز استخوان سینه ی من درد می کند
حتی نفس کشیدن من دردسر شده است

فضه بیا که وقت نماز است چاره کن
از خونِ دست، پیرهنم باز، تر شده است

مهدی علی قاسمی
محمد جواد شیرازی 

93/12/8

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۳۰
عبدالرقیه

نفس نفس زدنت شد هجا هجا بانو

بهارِ من به خزان میروی چرا بانو؟

 

نگاهِ لطف خودت را ز من دریغ مکن

که گشته بعد پیمبر به من جفا بانو

 

بیا بخند و مرا از خجالت آب نکن

ز حال تو شده روز و شبم عزا بانو

 

بگو چرا دو سه ماه است در کنارِ علی

نمی شود ز سرت روسری جدا بانو؟

 

دگر کسی به مدینه مرا محل ندهد

کسی به من نکند جز تو اعتنا بانو

 

حسن به گوشه ی خانه بغل زده زانو

بگو چه دیده مگر بین کوچه ها بانو

 

مگر چه دیده که هرشب بلرزد و با بغض

تمام گریه ی او گشته بی صدا بانو

 

هزار بار بمیرم نبینم آن روزی

که روی چادر تو مانده ردّ پا بانو

 

از آن زمان که کشیدند بین کوچه مرا

دعا کنم که نبینم مغیره را بانو

 

هنوز مانده به گوشم نوای پشت درت

که کشت فضّه خذینی ِ تو مرا بانو 

 

#مهدی_علی_قاسمی - ۹۳/۱۲/۴

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۲۳
مهدی علی قاسمی

السلام علیک یا بنت امیرالمؤمنین 

"مددی یازینب" 

السلام ای همه ی جلوه ی مادر زینب
فخر پیغمبری و زینت حیدر زینب

می نویسیم فقط نامِ شما را بانو
سطرِ اول، سر هر برگه ی دفتر "زینب"

چه مبارک غزلی گشت و چه فرخنده ردیف
غزلم گشت به نام تو مُعطر زینب

آمدی تا که حسینیه شود سینه ی ما
کائنات است ز نور تو مُنور زینب

وصفِ زینب بنویسیم به اوصافِ حسین...
...یا حسین است به اوصاف، سراسر زینب؟

جلوه کرده است حیا، عفت و صبر و شوکت
رأفت و لطف و شجاعت، همگی در زینب

از شکیبایی ایّوب دگر هیچ نگو
صفت صبر شده وقف فقط بر زینب

تا محبینِ حسینیم یقینا فردا
یادمان هست میان صفِ محشر، زینب

کوریِ دشمن حیدر که اجاقش کور است
دومین شأنِ نزول است به کوثر، زینب

آیت الله ترین مرجع تقلید جهان
اسوه ی خطبه ی هر صاحبِ منبر زینب

در مقامش سر سجاده همین بس باشد
گفت محتاج دعای تو برادر، زینب

مثل زهرا همه جا گرد ولایت چرخید
لحظه ی واقعه چون شیر دلاور زینب

نه فقط کرب و بلا، بین مدینه حتی
همه جا بود فقط حامی رهبر زینب

وای از آن لحظه ی سختی که به صوتی محزون
ناله زد سمت نبی خسته و مضطر زینب

گفت این صید به خون خفته حسین است حسین
ریخت از خاکِ همان بادیه بر سر زینب

وای از شام چه آمد به سرش در این شهر
آتش افتاد به روی نخ معجر... زینب_

_همه جا بود دمش گرم دمش ذکرِ حسین
دم زد از یار فقط تا دمِ آخر زینب

محمد جواد شیرازی 4/12/93

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۰۴
عبدالرقیه

دل در پناه ذکر علی با صفا شود

گفتم علی و جلوه ی ذکرم خدا شود

 

هر شیعه ای که سمت نجف می کند سلام

در روز حشر قیمت آن بر ملا شود

 

با ذکر حیدر است که دل مست می شود

خاک دلم به حب علی کیمیا شود

 

آید ندا زعرش الهی علی علی

اینجا خدا به نام علی رونما شود

 

وقتی محبتش  دل من را خنک کند

دامان مادرم زخیانت جدا شود

 

شاهی که قنبرش به قیامت شود شفیع

خاک مزار نوکر او طوطیا شود

 

من غیر مرتضی به کسی رو نمیزنم

دنیا اگر چه ضد علی یکصدا شود

 

قرآن کتاب مدح امیر نجف بوَد

یک گوشه از مناقب او «انّما...» شود

 

پرچم به دوش ، بهر نبی کیست جز علی؟

مدحش به کارزار فقط لافتی شود

 

در حیرتم که فاتح خیبر پس از نبی

خانه نشین ز دشمنی اشقیا شود؟

 

دستی که درب قلعه ی خیبر جدا نمود

این گونه با طناب جفا آشنا شود

 

درکوچه دامنش ز دو دستان فاطمه

با ضربه ی مغیره و قنفذ رها شود

 

در غربتش چه گویم ازین غصه سوختم

بر منبر مدینه به او ناسزا شود

 

#مهدی_علی_قاسمی - 93/11/30

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۴۴
مهدی علی قاسمی

صوت شعر با مداحی حاج محمد رستمی 

 

آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه
پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه

 

هر که می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود
نیست راهی جز شود اول فنای فاطمه

 

گفت پیغمبر رضایم در رضای کوثر است
پس رضای حق شده جلب رضای فاطمه

 

هر کسی آخر به دین مالکِ خود می شود
من پرستش می کنم تنها خدای فاطمه

 

در عبادت یار حیدر بود زهرای بتول...
...یا که حیدر آمد اصلا پا به پای فاطمه؟

 

احترامش می کند مولا هر آن کس که شود
ذره ای از خاک پایِ پر بهای فاطمه

 

روز محشر چون همه حیران شوند آسوده است
هر که آمد بر در دولتسرای فاطمه

 

تا قیامت روزی ما بسته بر دستان اوست
دست های خسته ی مشکل گشای فاطمه

 

"حق او با گریه ی تنها نمی گردد ادا
پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه"*

 

بی هوا در را شکستند و به جانش ریختند
مانده رد گرگ ها بر دست و پای فاطمه

 

ناله زد "فضه خُذینی" آسمان بغضش گرفت‌
سوخت قلب حق تعالی هم برای فاطمه

 

خانه در هم گشته اما بیشتر مبهم شده
بین خانه حال و روز مجتبای فاطمه

 

سخت تر از روضه های کوچه و در گشته است
طعنه ی همسایگان بر گریه های فاطمه 

 

بیت ستاره دار از غزل آقای محمد حسین رحیمیان

محمد جواد شیرازی 

11/93

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۴۰
عبدالرقیه