سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷۲۵ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری» ثبت شده است

در گنهکاری ز بس مشهور هستم

هر کجایی می روم مقهور هستم

 

طعنه ی مردم به من، دردی ندارد

درد من این است از تو دور هستم

 

بال پرواز مرا غفلت شکسته

در حصار جهل خود محصور هستم

 

غافل از سرمایه ی عمرم که طی شد

در سراشیبی تند گور هستم

 

معصیت های زیادم را ندیدم

بر عبادات کمم مغرور هستم

 

ذره ای سختی صدایم را درآورد

این همه نعمت، ولی من کور هستم

 

حق من عریانی و بی آبرویی است

با بزرگی خودت مستور هستم

 

سر پرستم باش در بازار دنیا

کودکی ناپخته و محجور هستم

 

سائلم، دور و بر باب الجوادم

در شعاع انتشار نور هستم

 

وقت جان کندن به دنبال رضایم

مثل سلمانی نیشابور هستم

 

خادم زوار اربابم حسینم

از تبار فُطرس و منصور¹ هستم

 

دوست دارم روضه را، پس در قیامت

با غم ارباب خود محشور هستم

 

ساربان مزدش گرفت اما خدایا

شاکی از وجدان آن مزدور هستم

 

در نیامد خاتم از انگشت و می گفت:

حلقه ات تنگ است پس مجبور هستم...

 

محمد جواد شیرازی 

 

۱ «أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَکٍ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ رَئِیسُهُمْ مَلَکٌ یُقَالُ لَهُ مَنْصُورٌ وَ لَا یَزُورُهُ زَائِرٌ إِلَّا اسْتَقْبَلُوهُ وَ لَا یُوَدِّعُهُ مُوَدِّعٌ إِلَّا شَیَّعُوهُ وَ لَا یَمْرَضُ إِلَّا عَادُوهُ وَ لَا یَمُوتُ إِلَّا صَلَّوْا عَلَیْهِ [وَ عَلَى جِنَازَتِهِ‏] وَ اسْتَغْفَرُوا لَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ؛

چهارهزار فرشته در اطراف قبر حسین علیه‌السلام هستند که جملگى ژولیده و غبارآلودند و تا روز قیامت بر آن جناب مى‏‌گریند. رئیس ایشان فرشته‌اى است که به او منصور گفته مى‏‌شود. هیچ زائرى به زیارت آن حضرت نمى‌‏رود، مگر آنکه این فرشتگان به استقبالش مى‌‏روند و هیچ وداع‏ کننده‏‌اى [با آن حضرت وداع نمی‌کند] مگر آنکه این فرشتگان مشایعتش مى‌کنند و مریض نمى‏‌شود مگر آنکه عیادتش می‌کنند و نمى‏‌میرد مگر آنکه ایشان بر او [و بر جنازه‌‏اش] نماز می‌خوانند و پس از مرگش از خدا برای او طلب آمرزش مى‏‌کنند»؛ 

کامل‌الزیارات، ص١١٩

کافی، ج‏۴، ص۵۸۷؛

بحارالانوار، ج‏۴۵، ص۲۲۰و۲۲۶؛ ج‏۵۲، ص۳۲۹.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۵ ، ۲۰:۲۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج عبدالرضا هلالی

دانلود صوت شعر با نوای حاج حیدر خمسه

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رضا بذری

 

هر کس برای توبه مصمم نمی شود

با صد هزار موعظه آدم نمی شود

 

امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم

فردا همین مجال فراهم نمی شود

 

طاعات ما و حلقه ی پیوند با خدا

خالص نبوده است که محکم نمی شود

 

نامردی است بندگی لحظه ای ما

شوق گناه و نافله با هم نمی شود

 

باید برای خشکی چشم التماس کرد

این چاه خشک یک شبه زمزم نمی شود

 

ساکت نباش، حرف بزن با خدا، بگو:

من آمدم کنار تو باشم، نمی شود؟

 

شاید که از نگاه تو افتاده ام دگر 

وقتی دلم، شکسته و محرم نمی شود

 

در بین خوب ها منِ آلوده هم بخر

چیزی که از کریمی تو کم نمی شود

 

حلوا نخواستم، تو خودت را به من بده

حلوا برای غم زده مرهم نمی شود

 

جای بهشت کرب و بلا روزی ام کنید

بی کربلا بهشت، مجسم نمی شود

 

هرکس که آمده قدمی سمت کربلا

شرمنده ی رسول مکرم نمی شود

 

نان علی و فاطمه را سائلی که خورد

دیگر مقابل احدی خم نمی شود

 

شمشیر زهر خورده به فرق علی زدند

پس مرهمی براش فراهم نمی شود

 

جوری که آیه های سرش ریخته بهم

هر کار هم کنند منظم نمی شود

 

این ضربه سخت بود ولی در دل علی

بر دردهای کوچه مقدم نمی شود

 

زینب... مدینه، کوفه، مدینه، زمین طَف

یک زینب است و این همه ماتم؟! نمی شود

 

محمد جواد شیرازی

رمضان ۹۵

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۰۶:۲۵
عبدالرقیه

بر لب هر عاشقی گل کرده امشب یا حسن

می شوم عبد خدا ماه مبارک با حسن

 

ما اگر عبد حسینیم و گدای زینبیم

بر خود زینب قسم کرده جدا ما را حسن

 

رزق آب و نان من دائم ازین خانه رسید

نیستم مدیون دربار کسی الا حسن

 

سود با ما می شود گر کلب او گردیم ، چون...

...لقمه بر سگ می دهد ،  دردانه ی زهرا ، حسن

 

تا که جان دارم میان تن دم از او می زنم

شافع عقبی حسن ...مولا حسن... آقا حسن

 

ذکر یاسبّوح و قدوسم شده یا مجتبی

می روم سجده به عشق اینکه گویم یا حسن

 

کوری چشم زنی که قاتل پیغمبر است

می نویسم روی قلبم "سیدی مولا حسن"

 

ای که در شهر مدینه شهره گشتی بر کرم

یک نظر بر این گدا کن ماه دل آرا حسن

 

نیمه ی ماه است و دستم خالی و رویم سیاه

حقّ زهرا مادرت اُنظُر الیّ یاحسن

 

مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۱۷:۰۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری رمضان ۹۸

 

من عبد روسیاهم دست مرا بگیرید

شرمنده از گناهم دست مرا بگیرید

 

از بس که دور گشتم از خانه ی حبیبم

گم گشته است راهم دست مرا بگیرید

 

عبد جمودالعینم ازکثرت معاصی 

رفته زکف سپاهم دست مرا بگیرید

 

با زورقی شکسته خود را رساندم اینجا

تنها و بی پناهم دست مرا بگیرید

 

آغوش خود گشودی اما فرار کردم

برگشته غرق آهم دست مرا بگیرید

 

وقتی که غیرتم رفت شوق عبادتم رفت 

درمانده از گناهم دست مرا بگیرید

 

عهد شباب رفت و مویم سفید گشته 

بی حد شداشتباهم دست مرا بگیرید

 

شد آرزوی این دل ایوان طلای حیدر 

غیر از نجف نخواهم دست مرا بگیرید

 

تنها ره نجاتم شش گوشه ی حسین است

بی کربلا تباهم دست مرا بگیرید

 

شبهای جمعه قلبم در روضه ی حسین است

گریان قتلگاهم دست مرا بگیرید 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۴۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

 

دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم

نمانده باطنی اصلا به ظاهر دینم

 

نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم

هنوز جاهلم و بنده ی شیاطینم

 

گناه کردم و از رو نرفتم و حالا

مرا زمین زده این کوله بار سنگینم

 

قساوت دل آلوده ام سبب شده است

امام عصر خودم را اگر نمی بینم

 

همیشه بر در این خانه محترم بودم

منی که مستحق ناسزا و نفرینم

 

خودم اگر چه خودم را دگر نمی بخشم

ولی به رحمت پروردگار خوش بینم

 

درست نیست بیایم به خانه، می دانم

اجازه هست کمی پشت خانه بنشینم؟

 

اگرچه شیعه نبودم تمام عمرم را

خوشم به لطف علی در صف محبینم

 

شنیده ام که علی همدم فقیران بود

در آرزوی علی سال هاست مسکینم

 

خدا کند که بیاید کنار من باشد

خدا کند که بیاید زمان تلقینم

 

مرا به مرهم و طب و طبیب حاجت نیست

که اشک روضه ی عباس هست تسکینم

 

شکسته ای کمرم را بلند شو برویم

سکینه را چه کنم من شهید خونینم؟

 

هزار شکر که ام البنین نمی بیند

چقدر غنچه ی تیر از تن تو می چینم

 

محمد جواد شیرازی

رمضان ۹۵

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۰۴:۴۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی 

 

در سینه مانده آهم، خیلی دلم گرفته

خسته از اشتباهم، خیلی دلم گرفته

 

بر نفس خود اسیرم، از شرم سر به زیرم

از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته

 

خیلی مرا صدا کرد، آخر خودش حیا کرد

شرمنده از الٰهم، خیلی دلم گرفته

 

در بندگی ضعیفم، شیطان شده حریفم

 گمراه بین راهم، خیلی دلم گرفته

 

نامحرمان به لبخند، اشک مرا گرفتند

خشکیده شد نگاهم، خیلی دلم گرفته

 

وقتی اطاعتم رفت، دوران عزتم رفت

درمانده قعر چاهم، خیلی دلم گرفته

 

شاه نجف امیدم، دیشب به خواب دیدم

ایوان طلای شاهم، خیلی دلم گرفته

 

تشنه شدم دوباره، دلتنگ و بی قرارِ

ارباب و قتلگاهم، خیلی دلم گرفته

 

یک سو سه ساله افتاد، خواهر به ناله افتاد:

برخیز ای پناهم خیلی دلم گرفته

 

بعد از علیِ اکبر، بعد از تو ای برادر

در بند یک سپاهم، خیلی دلم گرفته

 

من می روم اسیری، جای کفن حصیری

شاید شود فراهم، خیلی دلم گرفته

 

محمد جواد شیرازی

رمضان ۹۵

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۲۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

 

ماهت  آغاز شد و غرق در احسان شده ام

سفره ات پهن شد و شامل غفران شده ام

 

عبد فرار توام راه بده برگردم

سر به زیر آمده ام، سخت پشیمان شده ام

 

همه جا سر زده ام با همه کس دوست شدم

باز برگشته ام و باز پریشان شده ام

 

چه قدر توبه شکستم چه قدر بخشیدی

از همه بیشتر از ستر تو حیران شده ام

 

باعث شادی ابلیس شدم وای به من

بی سبب نیست که اینگونه هراسان شده ام

 

من که آلوده شدم قلب علی محزون شد

باعث اشک دو چشم شه مردان شده ام

 

هر چه بودم به دعای علوی برگشتم

مستمند کرم خسرو خوبان شده ام

 

چشمه ی چشم من از بار گنه خشک شده

بی سبب نیست پناهنده به سلطان شده ام

 

ماه ماه علی و رحمت حق در جوش است

پر کشیده دل من راهی ایوان شده ام

 

تشنه ام پس دم افطار کنم یاد حسین

یاد لبهای ترک خورده ی عطشان شده ام

 

گر چه پر خون بدنش روی زمین افتاده

ولی از داغ غم خواهر خود جان داده

حاج مجتبی قاسمی 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۵
مجتبی قاسمی

منم امید پیمبر، ستاره ی مادر

نهم پسر به حسین و سلاله ی حیدر

 

منم که لیله ی قدر نهان طاهایم

عصاره ی نبی مرتضی و زهرایم

 

اگر که احمد مختار گشته ختم رسل

 منم کسی که گرفته مدال خاتم کل

 

شدم به عترت احمد نشان حسن ختام

منم که جمع خصالم به اهل بیت عظام

 

نوید آمدنم را پیمبران دادند

امید وصل مرا بر همه جهان دادند

 

پیمبران اولوالعزم وصف من گفتند

در آرزوی وصالم به خاک غم خفتند

 

به نوح در دل طوفان رسید وعده ی من

چو خضر آب بقا خورد گشته بنده ی من

 

به یوسف از حسناتم به چاه گفته خدا

و یونس از دل دریا شنید وصف مرا

 

خلیل در دل آتش به یاد من افتاد

کلیم نام مرا بین نیل سر می داد

 

در انتظار من عیسی به آسمان پر زد

به عرش حضرت خاتم به عشق من سر زد

 

منم که وصف جمالم بیان نموده رسول

منم که منتقمم بر گلایه های بتول

 

به خطبه های مکرر علی مرا خوانده

برای رؤیتم از دیده اشک افشانده

 

به آب لب نزد و تشنه شاه کرب و بلا

میان قتلگه و زیر دشنه خواند مرا

 

شنید نام مرا چون رضا ز جا برخواست

ز درگه احدیت ظهور من را خواست

 

به سوره ها و به آیات حق شدم توصیف

محبتم به همه انبیا شده تکلیف

 

به عشق من همه افلاک دست بر کارند

تمام خلقت حق انتظار من دارند

 

به یمن من به زمین رزقِ خلق می بارد

به وقت موهبتش حق نظر به من دارد

 

منم ذخیره ی معبود در زمان شما

منم مدافع ایمان و حرز جان شما

 

رسید نیمه ی شعبان و آمدم دنیا

دعا کنید ظهورم ز خالق یکتا

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۵/۲

 
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۳
مجتبی قاسمی

بدون عشق تمام وجودم افسرده است

بدون عشق دلم مثل پیکری مرده است

 

چه می شود که کریمان به داد من برسند؟

چرا که باغ دلم از گناه پژمرده است

 

منم جوانم و بد جور بر زمین خوردم

سرم به سنگ، سرِ خوابِ غفلتم خورده است

 

نمی شود بشود عبد خانه ی ارباب

به شاهزاده دلش را کسی که نسپرده است

 

من آمدم که غلامش شوم ولی دیدم

کریم بود و مرا تا خود خدا برده است

 

خوشم نشسته به عرش دلم علی اکبر

نشان عاشقی یار بر دلم خورده است

 

نشسته ام که برای رضایت حیدر

بخوانم از نوه ی فاطمه، علی اکبر

 

اجازه هست که میخانه را بهم بزنم؟

دم از رسیدن مولود محترم بزنم؟

 

اجازه هست بیافتم به آستانه و بعد

به زیر قبه و پایین پا قدم بزنم؟

 

همیشه کار من افتاده با علی اکبر

چگونه حرف از این شاهزاده کم بزنم

 

بدون دوست، مُخیر به آب لب نزنم

کنار دوست ولی باده پشت هم بزنم

 

غلام هستم و پس حق بده که در گوشم

نشان حلقه ی ارباب ذوالکرم بزنم

 

کسی که بوسه زده روز و شب به دست حسین

به زیر پاش فقط بوسه می برم بزنم

 

خصال و وصفِ کمالش محمدی است، علی

جمال و نور هلالش محمدی است، علی

 

اذان بگو که مسیحا شوی علی اکبر

مسیح عالم بالا شوی علی اکبر

 

 رجز بخوان وسط کارزار تا این که

دلیل بهجت لیلا شوی علی اکبر

 

دعای ام بنین بوده که میان نبرد

قرین حضرت سقا شوی علی اکبر

 

رقابتی است که قبل از عمو بیایی و

رکاب زینب کبری شوی علی اکبر

 

بمان کنار پدر تا که نیرویش باشی

عصای پیری بابا شوی علی اکبر

 

از این نسیمِ گل یاس پهلویت پیداست

شبیه حضرت زهرا شوی علی اکبر

 

خودت کمک بده هر طور می شود به حسین

درون سطح عبا جا شوی علی اکبر

 

هنوز جای لبت بر لب پدر مانده

ببین کنار تنت "...بَعْدَکَ الْعَفٰا" خوانده

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۴۰
عبدالرقیه

السلام علی علیِّ بن الحسین

 

ماندم کنار ارباب پایینِ پای ارباب

از بس که هست نایاب پایینِ پای ارباب

 

قلبش رود به تاراج گویا که رفته معراج...

...مَن زارَ اِبن الارباب پایینِ پای ارباب

 

امشب عجیب مستم ساقی گرفته دستم

نوشیده ام میِ ناب پایینِ پای ارباب

 

شبه پیمبر آمد هم نام حیدر آمد

امشب شده چومهتاب پایینِ پای ارباب

 

هستم فقیر و نوکر عبد علیِ اکبر 

سجده کنم از این باب پایینِ پای ارباب

 

کلّ حرم بهشت است اما همیشه روی...

...دیوارِ خانه شد قاب پایینِ پای ارباب

 

بیچاره ام...فقیرم ...خیلی خدا حقیرم

بیچاره را تو دریاب پایینِ پای ارباب

 

بر من شده است روشن کرده بروز قطعا  

این اسم ذاتِ وهّاب پایینِ پای ارباب

 

من از بهشت سیرم کرده حرم اسیرم

هستم خراب و بی تاب پایینِ پای ارباب

 

«در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند»

ما را بَرید در خواب پایینِ پای ارباب

 

شد کشته ارباً اربا در خون عزیز لیلا

از غصه می شوم آب پایینِ پای ارباب

 

یک روز پای عهدی تحت لوای مهدی 

حاضر شوند اصحاب پایینِ پای ارباب

 

مهدی علی قاسمی

 
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۲۶
مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رستمی

 

آغاز می کنم سخنم را به نام ماه

دم می زنم دوباره ز لطف مدام ماه

 

سر می زنم به دور سرایش تمام سال

شعبان که می شود به خدا در تمام ماه...

 

...خیره به دست رازق باب الحوائجم

چون دست گیری است فقط در مرام ماه

 

فردا که می رسد همگی غبطه می خورند

هم اولیاء و هم شهدا بر مقام ماه

 

در سجده خواستم که در این شام با شکوه

کلب سرای دوست شوم یا غلام ماه

 

دار و ندار خود همه را بذل می کنم

هر بنده را مرید ابالفضل می کنم

 

تا که صدای شیر دلاور شنیده شد

لبخند بر لب اسدالله دیده شد

 

تبریک را به حضرت ام البنین بگو

کوه ادب ز کوه ادب آفریده شد

 

با صد امید ارمنی آمد به مجلسش

عباس مشتری است، یقین کن خریده شد

 

این چشم کال ما به نوایی نمی رسید

با آب مشک حضرت ساقی رسیده شد

 

کف می زنیم و باز کمی گریه می کنیم

دیوانگی ما به کجاها کشیده شد

 

دینم کنار ماه فقط کامل است و بس

صحن دلم به نام ابوفاضل است و بس

 

عمری دخیل و سائل کاشانه ات شدیم

مست از سبوی کوثر میخانه ات شدیم

 

از بس به ما بزرگی و شوکت رسانده ای

معتاد بر مواهب پیمانه ات شدیم

 

ما پست ها کجا... تو کجا... پس خودت بگو

اصلا چه شد که ما همه دیوانه ات شدیم؟!

 

حاشا به تو اگر که مریض از درت رویم

امشب که جمع، بین شفاخانه ات شدیم

 

آتش بزن تو این همه پَر را کنار خود

حالا که شمعی و همه پروانه ات شدیم

 

بالای کعبه خطبه بخوان بنده ات شویم

ما آمدیم تا که پناهنده ات شویم

 

در کاروان عشق سپاه عقیله ای

این روزها محافظ راه عقیله ای

 

در لفظ عام اگر چه که ماه قبیله ای

اما علی الخصوص تو ماه عقیله ای

 

در این مسیر قوت قلب رقیه ای

در این مسیر ضربِ سلاح عقیله ای

 

فکر کسی به هتک حریمش نمی رسد

تا علت شکوه نگاه عقیله ای

 

گیرم که روی نیزه رَوی باز حیدری

در مجلس یزید، پناه عقیله ای

 

ای تو رکاب زینت بیت ابوتراب

آبی بریز، تشنه شده کودک رباب

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

السلام علیک یا اباعبدالله

 

حال ما را گاه گاهی باده می ریزد به هم

گاه گاهی تربت سجاده می ریزد به هم

 

هر کجایی می رسم می گویم از آقایی اش

عالمی را عبد نوکر زاده می ریزد به هم

 

در گذرگاهش کمی پیراهنش خاکی شده

عابران را عطر سیب جاده می ریزد به هم

 

گاه از بس که سرم را سوی پایش می کشم

حلقه های دور این قلاده می ریزد به هم

 

در رحِم از بس انا العطشان انا المظلوم گفت

مادرش را روضه های ساده می ریزد به هم

 

از غم زهرا دل احمد، دل حیدر گرفت

از غمش هر عاشق دل داده می ریزد به هم

 

نیمه شعبان... کربلا... من را نینداز از قلم

مجلسی را از قلم افتاده می ریزد به هم

 

راهی ام کن از نجف با عطر سیب کربلا

سوی وادی جنون، صحن غریب کربلا

 

 

پشت درب خانه ات سر می زنم تا وقت هست

سر به میخانه مکرر می زنم تا وقت هست

 

با پر و بال شکسته روی خاک افتاده ام

دور این گهواره پر پر می زنم تا وقت هست

 

من حسینی هستم و بر سینه ام در هر کجا

مهر و سنگ عشق دلبر می زنم تا وقت هست

 

نان نمی خواهم خودت از پشت در بیرون بیا

بی حیایم پشت هم در می زنم تا وقت هست

 

این بزرگی های تو من را موحد کرده است

حرف از "اللهُ اکبر" می زنم تا وقت هست

 

تا سحر بر عاشقانت جام کوثر می دهند

پس شراب از جام کوثر می زنم تا وقت هست

 

تا که بر حال من هجران زده رحمی کنی

به جنون خود را من آخر می زنم تا وقت هست

 

روسیاهم، پستم و بی ارزشم ای پادشاه

می نشینم پشت این خانه به امید نگاه

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۲۸
عبدالرقیه

شبیه پیر کنعان نه که من یوسف دو تا دارم

غم معصومه را دارم، به دل شوق رضا دارم

 

از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم

در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم

 

امان از سِجن هارون و امان از سندی ملعون

در این غربتکده دیوانی از درد و بلا دارم

 

به هم می ریزد احوال مرا با ناسزاهایش

خبر دارد که غیرت روی نام مرتضی دارم

 

برای هتک حرمت، سمت من بدکاره آوردند

دعا کردم به سجده رفت و شد حالا هوادارم

 

زمان سجده می افتم شبیه یک عبا بر خاک

به درگاه خدایم روز و شب دست دعا دارم

 

هزاران رد پا و چکمه بر روی عبا دارم

هزاران رد شلاقِ جفا زیر عبا دارم

 

کمی از چهره ام نیلی، کمی سرخ و کمی زرد است

شده رنگین کمان رویم، خزانِ رنگ ها دارم

 

شبانه قعر این گودال، سرپا ماندنم سخت است

نمی فهمند انگاری که دردِ ساق پا دارم

 

میان هر نمازم خوانده ام "عجل وفاتی" را

تمسک بر طریق مادرم خیرالنسا دارم

 

لبان تشنه ام مثل دو تا چوب است و حق دارم

اگر که گریه بر لبْ تشنه ی کرب و بلا دارم

 

به دور گردنم جای غل و زنجیر می سوزد

گریز روضه بر شاه ذَبیحاً بِالْقَفا دارم

 

تنم بر روی تخته پاره ای رفته ولی دیگر

کجا جای کفن تکه حصیر و بوریا دارم؟!

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۵۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمد حسین پویانفر

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی حسین طاهری

 

بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر

در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر

 

تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج"

بانی احسان می شود موسی بن جعفر

 

مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان

والی ایران می شود موسی بن جعفر

 

یک قطره از دریای آقایی اش این است

یار فقیران می شود موسی بن جعفر

 

فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی

کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر

 

باید که با پای برهنه رفت سویش

وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر

 

خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش

بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر

 

جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که

زندان به زندان می شود موسی بن جعفر

 

وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد

دردش فراوان می شود موسی بن جعفر

 

وقتی که می افتد میان سجده انگار

در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر

 

حالا که زندان بان غرورش را شکسته

داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر

 

کارش فقط گریه است بر جد غریبش

وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر

 

جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟!

یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟!

 

یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر 

قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟!

 

واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است

حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۵۱
عبدالرقیه

السلام علیک یا امین الله فی ارضه

 

نمی رسد به خدا بنده ی خدا بی تو

 

میان راه شود تحبِسُ الدّعا بی تو

 

 

 

خدا مرا ز سر کوی تو جدا نکند

 

که می رسد به من از هر طرف بلا بی تو

 

 

 

عُبَیدُک بفنائک ذلیلُک بفداک

 

خودت بگو که کجا من روم؟ کجا بی تو؟

 

 

 

بهشت بی تو علی جان حقیقتش نار است

 

به منکرت بسپارم بهشت را بی تو

 

 

 

دلیل حب شما هست اصل طینت مان

 

و گرنه نیست محبت به دل روا بی تو

 

 

 

و خاک منکر تو از تبار سجّین است

 

کشیده شد گِل آن ها به ناکجا بی تو

 

 

 

بیا و خاک مرا با محبتت دُر کن

 

منم اسیر تراب و ابوترابی تو

 

 

 

جلا بده  به دل تیره ام علی جانم

 

نخورده است عقیق دلم جلا بی تو

 

 

 

قسم به چادر خیرالنسا که درد مرا

 

مسیح هم نتواند دهد شفا بی تو

 

 

 

نمی شود که دوباره مرا نجف ببری؟

 

چه قدر خسته کننده است لحظه ها بی تو

 

 

 

همیشه بودی و هستی، همیشه خواهی بود

 

چرا که خلق نشد کل ماسوا بی تو

 

 

 

تمام مظهر اسماء حق تعالایی

 

نشد شناخته هرگز دمی خدا بی تو

 

 

 

صفای کعبه فقط سمت مستجارش هست

 

نمی بَرَد کسی از بیت حق صفا بی تو

 

 

 

به سجده هم که روم ذکر یا علی گویم

 

نکرده خالق خود را کسی صدا بی تو

 

 

 

همیشه کرب و بلا می رویم بعد نجف

 

نمی رویم سوی شهر کربلا بی تو

 

مهدی علی قاسمی ۹۵/۲

 
 
۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۲۹
مهدی علی قاسمی

" فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم"

پر شد از مهر علی پیکره و بنیادم

مست میخانه شدم یاد نجف افتادم

بنده ی حیدرم و از دو جهان آزادم

 

ساقی امشب بده باده به شعف آمده ام

با امیدی به سر خم نجف آمده ام

 

امشب از عشق تو مولا همه جا ریخت به هم

از قدومت همه ی ارض و سما ریخت به هم

بهر دیدار تو ای شاه ، گدا ریخت به هم

بی سبب نیست که این سینه ی ما ریخت به هم

 

صدف کعبه شکست و گوهرش پیدا شد

فاطمه بنت اسد هم قمرش پیدا شد

 

آمدی و حرم از شور و نوا پر شده است

کعبه از جلوه ی الطاف خدا پر شده است

جام های تهی از لطف شما پر شده است

 عالم از نعره ی مستانه ی ما پر شده است

 

ما همه مست تو هستیم همه مجنونت

سالیانی است که هستیم همه مدیونت

 

 

انبیا ریزه خور خوان تو هستند همه

محو در سوره ی انسان تو هستند همه

تشنه ی بارش احسان تو هستند همه

هر سحر خادم ایوان تو هستند همه

 

بی تو اصلا احدی نزد خدا محرم نیست

تو نباشی به خدا ختم رسل خاتم نیست

 

ای که بر هر دو جهان حکم ولایت داری

بر سر سائل خود دست حمایت داری

نسل در نسل به ما ویژه عنایت داری

بر همه انس و ملک حکم امامت داری

 

بهر هر سوخته دل یار علی باشد و بس

تا ابد سید و سالار علی باشد و بس

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۳۰
عبدالرقیه


دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی


مخمسی تضمینی با تضمین از غزل جناب استاد لطیفیان

✅ تقدیم به عشاق مولا الموحدین امیرالمومنین علیه السلام

 

بسم حق... بسم محمد... بسم سلطان نجف

سینه ام آتش گرفت از داغ هجران نجف

تشنه ام من تشنه ی خورشید تابان نجف

"گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف

می ‌دمد خورشید از چاک گریبان نجف"

 

 

مرتضی انداخت با یاری زهرا سفره ای

بین صحرا، بین دریا، در ثریا سفره ای

پهن شد در عرش، نزد حق تعالی سفره ای

"سفره مولاست گر پهن است هر جا سفره‌ای

عرش هم باشیم اگر هستیم مهمان نجف"

 

 

تشنه ایم و دست از کوزه کشیدن کار ماست

صبح تا شب سختی روزه کشیدن کار ماست

از طعام دیگران پوزه کشیدن کار ماست

"دور تا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست

می‌شود نوح نبی وقتی نگهبان نجف"

 

 

بی ولای مرتضی نیت نکردم هیچ وقت

جز برای مرتضی خدمت نکردم هیچ وقت

در نجف حس غم و غربت نکردم هیچ وقت

"آرزوی دیدن جنت نکردم هیچ‌وقت

من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف"

 

 

می شود ذکر قنوتش یا علی و فاطمه

منتهای حاجتش تنها علی و فاطمه

کار دارد در دو عالم با علی و فاطمه

"نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه

هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف"

 

 

در قنوتم، در میان ربنا اغفرلنا

دیده ام افتاد بر انگشترم بین دعا

زیر لب با چشم تر خواندم همین یک بیت را

"به قنوت ما نمی‌آید عقیق هیچ جا

می‌خرم انگشتر از ملک سلیمان نجف"

 

 

در دو عالم عبد دربار بتول و حیدریم

سالیانی هست سربار بتول و حیدریم

شاکر الطاف بسیار بتول و حیدریم

"ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم

سر به قربان مدینه جان به قربان نجف"

 

 

هستی الله در هست حسین است و علی

خلقت عالم همه پست حسین است و علی

هر دل آزاده ای مست حسین است و علی

"رزق آب ‌و نان ما دست حسین است و علی

سال‌ها خوردیم آبِ کربلا... نانِ نجف"

 

 

از نفس هایم دوباره آه دارد می رسد

وقت دیدار گدا و شاه دارد می رسد

بوی عطر سیب ثارالله دارد می رسد

"نیمه ی ماه رجب از راه دارد می‌رسد

کربلای ما چه شد دستم به دامان نجف"

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۵/۱/۳۱

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۰
عبدالرقیه

میکده پر ز می شده ساقی

من بیچاره پشت در ماندم

بین طعنه... میان زخم زبان...

نامتان را به روی لب خواندم

 

آمدم بنده ام کنی آقا

بنده ی تو شدن ولی سخت است

حیدری... عاشقان تو بسیار

قنبر تو شدن علی سخت است

 

مثل من در سپاه تو خیلی

مثل تو در نگاه من یکتا

کم نیاید ز تو یقین دارم

گر نگاهی به من کنی مولا!

 

بهترین جای این جهان حرمت

شرف این مکان به تو باشد

فاش می گویم این یقین من است

خلقت این جهان به تو باشد

 

نام تو رفع مشگل همه است

دشمنت هم به تو توکل کرد

در مصاف تو، در دل میدان

به عنایات تو توسل کرد

 

بی سبب نیست مست و حیرانم

ما عرفناک حق معرفتک

هر کس از ظن خود ز تو دم زد

عجز الواصفون عن صفتک

 

چقدر زخم در احد خوردی

جان ما نذر خاک پای تو باد

از فدا کاری تو دین خدا

تا خود روز حشر شد آباد

 

رایت حق فقط شما هستی

لعنت حق به پرچم دگران

آرزویم تمام عمر این است

پای تو من دهم علی جان، جان

 

هر کسی دل به دلبری داده

دلبر من فقط تویی حیدر

خادمی ات سبب شده آقا

فخر بر انبیا کند قنبر

 

اشهد انک امین الله

نامتان رافع گرفتاری

تا شنیدم و من یمت یرنی

بر لبم شد شهادتم جاری

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۵/۱

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۲۱
مجتبی قاسمی

بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِین...

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

 

از دلم زنجیر عشق این و آن را باز کن

من به پایان آمده کارم، خودت آغاز کن

 

شوق وصل تو مرا کشته است بس کن ای حبیب

با دلم بازی نکن این قدر... در را باز کن

 

بی نیازِ مطلقی اما ز باب عاشقی

گفته ای: "من می خرم... بنده برایم ناز کن"

 

من صدایم در نمی آید... خجالت می کشم

در مناجاتت مرا داوود خوش آواز کن

 

هر شبم بی ذکر و یادت طی شد و عمرم گذشت

پس بیا و امشبم را یک شب ممتاز کن

 

من جوانی کرده ام آخر سرم خورده به سنگ

با دو دست رحمتت قدری سرم را ناز کن

 

معجزه می خواهد آخر این دل آلوده ام

با ولای مرتضی در سینه ام اعجاز کن

 

یا قدیمَ المَنِّ وَ الرَّحْمَة بِمَولانا الحُسَین

جلوه ی رحمانی ات را باز هم ابراز کن

 

سینه زن! گیرم که بالت را شکسته معصیت

یک حسین امشب بگو تا کربلا پرواز کن

 

فاطمه روضه گرفته، ای خدا لطفی کن و...

...بهر یاری کردنش چشم مرا سرباز کن

 

"سنگ هم خوردی عزیزم پیرهن بالا نزن

چاره ای بر تیر آن ملعون تیر انداز کن

 

دستبافم را به غارت برده اند، ای بی کفن

چادر من را بگیر و زود رو انداز کن"

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۱

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۱۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محسن صائمی

 

علت روی زمین ریختنم معلوم است

اثر زهر به هر عضو تنم معلوم است

 

جگرم سوخته از زهر... تنم می سوزد

لخته های جگرم در دهنم معلوم است

 

چقدر درد از این شهر به خاطر دارم

از دل سوخته درد و محنم معلوم است

 

حق من رفتن در خان صعالیک نبود¹

در نگاهم غم هجر وطنم معلوم است

 

وسط سجده به کاشانه ی من ریخته اند

رد پا روی عبا و بدنم معلوم است

 

از همین کوچه و توهین و دو دسته بسته

روضه ی ارثیه از پنج تنم معلوم است

 

هتک حرمت جلوی اهل و عیالم شده ام

شرم در چهره ی هر یاسمنم معلوم است

 

مردک پست به من باده تعارف کرده

خجلتم در دل شعر و سخنم معلوم است

 

یک نفر هست کنار من و شکرش باقی است

دور بالین من اشکِ حسنم معلوم است

 

حسنم روضه بخوان، روضه ی جسمی عریان

من که بر روی تنم پیرهنم معلوم است

 

در میان کفنم تربت یک بی کفن است

غربت جد من از این کفنم معلوم است

 

یاد تشنه شدن و پا زدنش افتادم

تشنه ام علت پر پر زدنم معلوم است

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۱

 

۱. طبق دستور «متوکل لعنة الله علیه» روز ورود به سامراء به بهانه اینکه هنوز محل اقامت امام آمده نیست! حضرت را در محل پستى که به «خان الصعالیک» (کاروانسراى گدایان و مستمندان) معروف بود، وارد کردند و حضرت آن روز را در آنجا به سر برد. البته هدف از این کار تحقیر موذیانه و دیپلمات مآبانه حضرت بود.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۵۸
عبدالرقیه

السلام علیکِ یا بنت رسول الله

داتلود صوت شعر با نوای حجت الاسلام والمسلمین حاج محمد روشن ضمیر

 

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی علی قاسمی

 

قرّة العین مرتضی زهرا

بهجة القلب مصطفی زهرا

 

می شوم بنده زاد خانه ی او

میروم تا به عرش با زهرا

 

میرسد بوی سیب از مکه

میوه ی عرش کبریا زهرا

 

اصلا ای سائلان خبر دارید

آمده مادر سخا زهرا

 

آمده همدم ابالحسن و

مادر شاه کربلا زهرا

 

ذکر تسبیح انبیا حیدر

ذکر تسبیح مرتضی زهرا

 

مرتضی می شود فدای بتول

بهر حیدر گره گشا زهرا

 

پدر خاک انما الحیدر

مادر آب إنّما زهرا

 

هرکسی را که کشت بین نبرد...

...مرتضی،  دم گرفت یازهرا

 

می کنم سجده بر در حیدر

ذکر من هست در دعا زهرا

 

ذکر لبهای ما در این شبها

«حسبنا الله ....حسبنا الزّهرا»

 

***************

 

عاقب در ره تو می میرم

روزی ام را من از تو می گیرم

 

حلقه بر گوش خانه ات هستم

گر بگویی بمیر می میرم

 

خنکای محبتت در دل

تا قیامت نمی کند پیرم

 

بر سر خوان پر کرامت تو

سالیانی است من نمک گیرم

 

ذکر «یا فاطمه اغیثینی»

می کند از گناه تطهیرم

 

منکران فضائلت بانو

تا ابد گر کنند تعزیرم...

 

...بی خیالت نمی شوم هرگز

در بیان مناقبت شیرم

 

با همه غیر مرتضی قهرم

از همه من به جز شما سیرم

 

دائما می کنم خدا را شکر

که گره خورده با تو تقدیرم

 

نظری کن به من سر سالی...

...به ته دیگ خورده کفگیرم

 

ای که هستی محمدی وجنات

بر تو و روح قدسی ات صلوات

 

**********************

 

فاش می گویم و ندارم باک

کلّ من فیه حبّکِ بفداک

 

هرکسی بغضتان به دل دارد

نسب اندر نسب بوَد ناپاک

 

خلقت شیعه هست از گِلتان

خلقت دیگران خَس و خاشاک

 

میرود در جحیم باصورت

در مقام تو هرکه باشد شاکّ

 

کی مرا می بری نجف بانو؟

کرده ام میل باده ای از تاک

 

آخر از دوری حرم یک روز

می شوم من مریض یا که هلاک

 

من ندارم به جز تو پشت و پناه

 مانده ام که چه می شدم لولاک... 

 

ای پدر مادرم به قربانت

بندگی می کنم  تورا ایّاک

 

من همان نوکر حسین توام

که دهم از غمش گریبان چاک

 

هر دو عالم گدات بی بی جان

هستی ما فدات بی بی جان

 

شاعر: مهدی علی قاسمی

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۰۹
مهدی علی قاسمی

السلام علیک یا فاطمة الزهرا

خسران زده است هر که توکل نمی کند

بر خاک چادر تو توسل نمی کند

یا بلبلی که طوف سر گل نمی کند

قلبم میان سینه تحمل نمی کند...

 

...امشب نخواند از جلوات خدایی ات

از تابش و تلالؤ خیرالنسایی ات

 

ای که کنیز خانه ات از عالمی سر است

نامت نجات بخش هزاران پیمبر است

یک گوشه از تجلی تو قدر و کوثر است

کوثر شدی و ساقی این چشمه حیدر است

 

حوریه ای و دور و برت جای خار نیست

غیر از علی نصیب تو در روزگار نیست

 

صاحبْ کتاب... باطن قرآنِ مرتضی

زیبا ترین ستاره ی تابان مرتضی

جان تو هست جان نبی جان مرتضی

لبخند صبح و شام تو رضوان مرتضی

 

وصله بزن به چادرت اما فقط بخند

رخت عروسی ات بده زهرا... فقط بخند

 

بر سائلت بزرگی و سرمایه می رسد

آنقدر که عطای گرانمایه می رسد

در مدح بنده پروری ات آیه می رسد

نان می پزی و باز به همسایه می رسد

 

این بار نه... نده همه اش را به این و آن

افطار کن بس است عطای دو لقمه نان

 

حتی به مریمش زکریا نگفته است

اصلا کسی به دخترش این را نگفته است

قطعا رسول صحبت بی جا نگفته است

بی خود به تو که "ام ابیها" نگفته است

 

تو مادر یتیم حجازی و کوثری

از مریم و خدیجه و آسیه برتری

 

مهر تو در خرابه ی این دل عنایت است

روح تمام بندگی از این محبت است

نامت به لب رسید، همین هم عبادت است

خدمت به آستان تو عین شرافت است

 

این ظرف دل به یمن وجودت شریف شد

کار دلم به لطف نگاهت ردیف شد

 

امشب بیا دوباره حدیث کسا بخوان

سیب بهشتی نبوی هل اتی بخوان

در جمع ما بیا و کمی ربنا بخوان

مادر به جای ما همه اغفرلنا بخوان

 

 از بخشش تو قلب خدا شاد می شود

ویرانه خانه ی دلم آباد می شود

محمد جواد شیرازی

۹۵/۱/۱۰

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۰۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

 

مستجیرٌ بکم... سلام آقا، ناجی انبیا علی جانم

مهبط الوحی، معدن الرحمة، یا أخَ المصطفیٰ علی جانم

 

مستم و حالت طرب دارم، میل بوسیدن عنب دارم

لائذٌ عائذٌ... به لب دارم، أنتَ کهفُ الوریٰ علی جانم

 

با دلی پر گناه آمده ام، باز هم رو سیاه آمده ام

به امید پناه آمده ام، مَن أتٰکُم نَجیٰ علی جانم

 

عصمة المؤمنین امین الله، شاه اهل یقین امین الله

آبروی همین امین الله، آبروی دعا علی جانم

 

مدح تو بر لسان جبریل است، بین تورات بین انجیل است

بین قرآن سخن به تفصیل است از تو یا مرتضی علی جانم

 

گرچه آلوده ام ولی گفتم، در نجف بی معطلی گفتم

 صد و ده بار یاعلی گفتم، ذکر مشکل گشا علی جانم

 

جلوه ی پنج تن شما هستی، قل هو الله من شما هستی

 اولین بت شکن شما هستی، قاتلُ الأشقیا علی جانم

 

ای نمایانگر مسیر از چاه، بی تو هر بنده می شود گمراه

نقطه ی تحت باء بسم الله، زوج خیرالنسا علی جانم

 

شاکرم در دلم تو را دارم، بین آب و گلم تو را دارم

گرچه من سائلم تو را دارم، همنشین گدا علی جانم

 

لالم از گفتن ثنای شما، پدر و مادرم فدای شما

هر چه دارم همه برای شما، لَکَ روحی فِدا علی جانم

 

هادیِ راه سر به راهم کن، تو فقط لحظه ای نگاهم کن

برده ات می شوم سیاهم کن، همدم برده ها علی جانم

 

به قلم میخورم قسم، به کتاب... سائلت را نمی کنی تو جواب

تَرْزُقُ مَنْ تَشَا بِغَیْرِ حِساب، تَرْزُقُ مَنْ تَشا علی جانم

 

محمد جواد شیرازی_ نجف اشرف

 

۹۴/۱۲

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۵۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

مثل ابر بهار می بارم، رحم کن بر دل علی زهرا

چاره ی لحظه های دشوارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

اندکی تا دم سحر مانده، تازه آغاز دردسر مانده

لحظه ها را چگونه بشمارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا

 

وقت تنگ است و کار بسیار است، غسلت ای باغ لاله دشوار است

گره افتاده است در کارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

وقت غسلت چقدر لرزیدم، خون تازه به پهلویت دیدم

ای زمین گیرِ زخمِ مسمارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

فاطمه جان مُحوّل الاحوال، بازویت... بازویت!!! زبانم لال

چه شد آخر شریک اسرارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا

 

بین محراب زینب من را... فضه دریاب زینب من را...

 جان این دختر عزادارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

غسل دادم تو را حسین افتاد، صورتت دیدم و حسن جان داد

نظری کن بر این دل زارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

به من مرده جان تازه بده، لااقل لحظه ای اجازه بده

سر روی شانه ی تو بگذارم ، رحم کن بر دل علی زهرا

 

با قد خم قدم قدم رفتم، زیر تابوت همسرم رفتم

کمرم تا شد ای هوادارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

رکن من یار و یاورم زهرا، من چگونه به دست خود حالا

هستی ام را به خاک بسپارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا

 

وسط قبر بین این گودال، پدرت آمده است استقبال

چه کنم می روی و ناچارم... رحم کن بر دل علی زهرا

 

جان حیدر مرا حلالم کن، دم آخر مرا حلالم کن

خیلی آخر به تو بدهکارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۲/۲۳

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۵۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

پا شدی از میان این بستر، نکند اتفاقی افتاده؟!

بسته ای چادرت به دور کمر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

پاشدی تا کمی قدم بزنی، آب و جارو به این حرم بزنی

بازویت خوب شد مگر مادر؟! نکند اتفاقی افتاده؟!

 

دست خود را نگیر بر دیوار، کار این خانه را به من بسپار

زینبت که نمرده است آخر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

نان نپز جان من خطر دارد، سرفه هایت فقط ضرر دارد...

... نان نپز بین دود و خاکستر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

رحم کن بر دل حسن بس کن، شانه بر موی من نزن بس کن

دست خود را تکان نده دیگر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

لیلة القدر... باطنِ قرآن، به لبت آمده است الرحمن

چه شده شأن سوره ی کوثر؟ نکند اتفاقی افتاده؟!

 

دست زخمی خود به آب نزن، تا بشویی خودت حسین و حسن

تو چرا نور خانه ی حیدر؟ نکند اتفاقی افتاده؟!

 

به تن خود لباس نو کردی، روی لب یاس خنده آوردی

بهتری؟ نه... نمی کنم باور، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

بوی رفتن گرفته کاشانه، پرشکسته... نپر از این لانه

عزم کردی بدون ما به سفر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

غصه ام را چرا دوتا کردی؟ صحبت از عصر کربلا کردی

روضه خواندی..‌‌ دلم شده مضطر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

دستبافت به من سپردی و... روضه ها را خودت شمردی و...

...گفتی از داغ بوسه بر حنجر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

محمد جواد شیرازی

94/11

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۰۵:۳۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمد حسین یونسی

 

مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند

چادرش حتی یهودی را هدایت می کند

 

ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش

تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند

 

نور زهرا ابتدائا خلق عالم کرده است

عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند

 

انبیا هر یک گروهی را شفاعت می کنند

انبیا را یک به یک زهرا شفاعت می کند

 

گفت پیغمبر که زهرا پاره‌ی جان من است

این روایت بر همه اتمام حجت می کند

 

محو نورانیت او می شود هفت آسمان

ساعتی که بین محرابش عبادت می کند

 

روزه می گیرد سه روز اما طعام خانه را

بین مسکین و یتیم و بنده قسمت می کند

 

ظاهرا نان می دهد دست گدا و باطنا

سائلش را فاطمه صاحبْ کرامت می کند

 

چشم هایش نه... همین خاک به روی چادرش

خلقِ صدها مجتهد مانند بهجت می کند

 

پای حیدر که وسط باشد هزینه می دهد

هرچه دارد فاطمه خرج ولایت می کند

 

ماجرای کوچه و مادر بیانش مشکل است

بغض پنهانِ حسن آن را روایت می کند

 

درد زهرا را کمی مقداد می فهمد فقط

رو گرفتن هایش از چیزی حکایت می کند

 

ضربه ای خورد و سرش بدجور بر دیوار خورد

تنگیِ کوچه بر این صحبت دلالت می کند

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

هستی بنا شد از ازل تنها برای فاطمه

جان تمام شیعیان گردد فدای فاطمه

 

زهرا بماند فضه اش حاجات ما را می دهد

باب شفاعت شد به پا اصلا برای فاطمه

 

چرخ فلک در چرخش از چرخیدن تسبیح او

انس و ملک محتاج بر خاک عبای فاطمه

 

در مجلسش شور و نوا تا عرش اعلی می رود

دارُالشفای ما بود بیتُ العزای فاطمه

 

روز تولد نذر او کرده مرا چون مادرم

در هر مکان با هر زبان گویم ثنای فاطمه

 

در بین قبرم تا ملک این سینه را بو می کند

گوید که صاحب دارد و باشد گدای فاطمه 

 

سِلمٌ لِمن سالَمَکم، حَربٌ لِمن حارَبَکم

مبنای حب وبغض من باشد ولای فاطمه

 

از چرخش دستاس او روزی به ما هم می رسد

رزق زمین و آسمان هست از عطای فاطمه

 

صحرای محشر هر کسی تحت لوایی می رود

مأمن برای انبیا باشد لوای فاطمه

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۴/۱۲

 
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۵۹
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

آمده موسم تنهایی و حیران شده ام

دادم از دست تو را، سخت پریشان شده ام

رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام

نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام

 

چشم بد بعد تو دنبال من افتاد حسین

خواهرت را نکند برده ای از یاد حسین؟!

 

چند مرکب پیِ من پشت سرم تاخته اند

عده ای چشم به سوی حرم انداخته اند

این طرف روی تنت کوه سنان ساخته اند

سنگ دل ها سرفرصت به تو پرداخته اند

 

یک نفر هستم و از چند طرف درگیرم

به خود فاطمه سوگند که بی تقصیرم

 

رکن من بودی و از رکن و اساس افتادم

کعب نی خوردم و عشق تو نرفت از یادم

" زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم"

گم شده بین شلوغی سخن و فریادم

 

شاهدی داد زدم... گریه کنان می گفتم

با صدایی که گرفته سویشان می گفتم:

 

جوشن مانده به روی بدنش را نبرید

سخت جا رفته... عقیق یمنش را نبرید

با سر نیزه توان سخنش را نبرید

هرچه بردید ولی پیرهنش را نبرید

 

بگذارید نگاهی به سویش بندازم

لااقل چادر خود را به رویش بندازم

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۳۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

دائما از بعد پیغمبر اذیت می شوم

خیلی از تنهایی حیدر اذیت می شوم

 

تا که می بینم کسی جای علی این روزها

بین مردم می رود منبر اذیت می شوم

 

من که می افتم زمین فضه بلندم می کند

چون ندارم غیر دردسر...اذیت می شوم

 

دست من که نیست می افتد سرم از هر طرف

سر که می افتد روی پیکر اذیت می شوم

 

درد سینه خواب را از چشم تارم برده است

هر نفس از زخم میخ در اذیت می شوم

 

لاله لاله،لاله لاله... پر شده دور و برم

دشت لاله می شود بستر اذیت می شوم

 

در نمازم درد بازویم قنوتم را شکست

وقت سجده رفتنم بدتر اذیت می شوم

 

جای پنج انگشت گرچه مانده روی گونه ام

بیشتر از جای انگشتر اذیت می شوم

 

قدر کوثر را ندانستند،اما از غمِ...

... فجر قرآن،شاه بی لشکر اذیت می شوم

 

روضه ی گودال و بوسه بر گلویش جای خود

بیشتر از کندی خنجر اذیت می شوم

 

قتلگاه از غارت پیکر مصیبت می کشم

در حرم از غارت معجر اذیت می شوم

 

علی سپهری

 

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۵۶
علی سپهری

 فصل خزان باغ مرا دلگیر کرده

حال و هوای خانه ام تغییر کرده

 

از کوچه بیزارم خدا... این کوچه ی تنگ

یاس جوانم را کمان و پیر کرده

 

صبر و سکوت من برای حفظ اسلام

روباهِ یثرب را برایم شیر کرده

 

ریحانه ام در بستر است و درد دارد

سرتاسرش از ضربه ها تغییر کرده

 

این که چرا زهرایم از من رو گرفته

این روزها فکر مرا درگیر کرده

 

پهلو به پهلو کرد... رنگش مثل گچ شد

سرّ درونش را رخش تفسیر کرده

 

در خواب دیدم فضه با اسماء می گفت:

مرهم به زخم بازویش تأثیر کرده

 

سجاده اش را نیمه شب انداخت زهرا

دیدم نشسته نیت تکبیر کرده

 

رفته به سجده دست بر پهلو گرفته

هنگام برگشتش چرا تأخیر کرده؟!

 

شأن نزول آیه‌ی تطهیر قرآن

با خون خود بیت مرا تطهیر کرده

 

با گفتن عجل وفاتی در قنوتش

از زندگی کردن مرا هم سیر کرده

 

فهمیدم از رنگ در و دیوار خانه

مسمار بدجوری به یاسم گیر کرده

 

قنبر خدا خیرش دهد با چشم گریان

میخ در این خانه را تعمیر کرده

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۵۹
عبدالرقیه