سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۳۴ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا :: 3- علی سپهری» ثبت شده است

با این که دائم مایه‌ی ننگ و عذابم
از خاکساری درت رو برنتابم

لطفا گذشته را فراموشش کن اصلا
امروز دیدن دارد این حال خرابم

"از تو به غیر از تو تمنایی ندارم"
نه خائف از نارم، نه دنبال ثوابم

مشتاق دیدارم بِنَفْسِی‏ أَنْتَ‏ مولای
یابن الحسن از داغ هجرانت کبابم

وقت گرفتاری به سویم می شتابی
شرمنده ام که سوی دنیا می شتابم

از تو به من نزدیک تر آقا کسی نیست
من دورم از تو با گناهم در حجابم

من نقطه ضعفم دوری از صحن حسین است
لطفا مکن با هجر شش گوشه عقابم

زهرم شده این روزهای بی زیارت
فکر حرم نگذاشته راحت بخوابم

هر وقت در حقت بدی کردم، به جایش
در مجلس روضه نشستن شد جوابم

روز و شبت وقف غم جدت حسین است
مثل شما گریان داغ آن جنابم

می خواست دستش را بگیرد، بی رمق گفت:
ای شمر! من لب تشنه ی یک جرعه آبم

من زنده ام سمت خیامم حمله کردید
ای وای زن های حرم... زینب... ربابم...

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۳۸
عبدالرقیه

دوباره سینه ها ناخواسته دریایی از غم شد
ألا یا اهل عالم! فصل ماتم شد...محرم شد

زمین نوحوا علی العطشان، زمان حی علی الروضه
لباس خونی ارباب روی عرش پرچم شد

دوباره روی دامان پیمبر فاطمه غش کرد
نوای "وا حسینا"یش نوای کل عالم شد

خدا و انبیا و اولیا دارند می گریند
چه آشوبی میان خلق از این داغ معظم شد

حلالش باد شیر مادرش هر کس در این شب ها
بساط روضه بر اهل و عیال او مقدم شد

خدا را شکر اجازه داده تا گریه کنش باشیم
خدا را شکر سود نوکری ما همین غم شد

مرا روضه کشانده مطمئنا دوستم دارد
مرامش این دهه بر هر گنهکاری مسلم شد

طبیب ما حسین است و برای دردهای ما
همین با هم نشستن های بین روضه مرهم شد

همه ابن شبیب روضه ی شاه خراسانیم
بساط گریه با سوز روایاتش فراهم شد

منظم هِی صدا می کرد: زینب جان نیا... برگرد
سنان با نیزه کاری کرد صوتش نامنظم شد

میان بوسه گاه مصطفی، در سینه ی ارباب
لعینی نیزه را خم کرد و قدّ خواهرش خم شد
 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۳۹
علی سپهری

وقت ضیافت آمد و در پشت در ماندم
تنها میان این قفس بی بال و پر ماندم
جا ماندم از کرب و بلا و در به در ماندم
این روزها جانم به لب آمد اگر ماندم

انگار که روی زمین تنها ترین هستم
محروم از خیر کثیر اربعین هستم

مونس ندارم غیر این چشمان گریانم
خیره شدن بر عکس شش گوشه است درمانم
زوار، راهی بهشتند و پریشانم
خیلی خجالت می کشم من از رفیقانم

کارم فقط اشک است و ناله از فراق دوست
تربت ببوسم هر سحر از اشتیاق دوست

اصلا ندیده پستی و روی سیاهم را
دیده همیشه خواهش و شوق نگاهم را
قبل از دعایم داده هر آنچه بخواهم را
او مطمئنا خوب می داند صلاحم را

من راضی ام بر آن چه که جانان پسندیده
امسال قربانش شوم هجران پسندیده

تنها پناه و ملجأ جا مانده ها مشهد
در وقت غربت دلخوشی هر گدا مشهد
شاه خراسانی صدا زد که بیا مشهد
تنها شدم رفتم به جای کربلا مشهد

خیلی رئوفانه به فریادم رسید آقا
خیلی عطوفانه سرم دستی کشید آقا

دستم به دامانت رضا کاری برایم کن
قدری از این درد و غمِ در سینه ام کم کن
و انظر إلیَّ...سائلت را باز محرم کن
سلطان! برات کربلایم را فراهم کن

تسکین هر درد و غمی روضه است، می دانی
ابن شبیبم، چند خطی روضه می خوانی؟

فابک علی المظلوم.. جدم دست و پا می زد
فابک علی المحروم.. زینب را صدا می زد
فابک علی المهموم.. خولی بی هوا می زد
فابک علی المغموم.. پیری با عصا می زد

او نیزه می خورد و علی آن لحظه آن جا بود
عطشانِ زیر دست و پا فرزند زهرا بود

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۸ ، ۱۷:۵۳
علی سپهری

شرر به خرمن آل عبا زدی ای شمر
چه آتشی به دل ماسوی زدی ای شمر

مگر که زینت دوش نبی نبود حسین
چرا قدم روی عرش خدا زدی ای شمر؟

حسین فکر نجات تو بود اما حیف
لگد به بال و پرش بی هوا زدی ای شمر

هنوز جان به تنش بود مرتضی آمد
به ناله گفت: عزیز مرا زدی ای شمر

نفس نفس زد و ناله کشید "یا أماه" 
میان پهلوی او نیزه جا زدی ای شمر

نسوخت قلب تو از ناله ی " بُنیَّ حسین"
به پیش دیده ی خیر النسا زدی ای شمر

حسین آب طلب کرد در ته گودال
تو در عوض شه لب تشنه را زدی ای شمر

هزار و نهصد و پنجاه زخم کاری داشت
چرا تو رحم نکردی، چرا زدی ای شمر؟

چه کردی از نفس افتاد خنجر کندت؟!
رویت سیاه باد چند تا زدی ای شمر؟

سرش به نیزه شد و وقت غارت خیمه...
تمام لشکر خود را صدا زدی ای شمر

برای دخترکان خواهرش سپر بود و...
عقیله را جلوی بچه ها زدی ای شمر

علی سپهری

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۵۶
علی سپهری

یا صاحب العصر و الزمان

درمانده ام...چیزی ندارم غیر آهم
این قحطی اشک دو چشمانم گواهم

اصلا حواسم به تو و تنهایی ات نیست
شرمنده آقای غریبم...رو سیاهم

هنگام معصیت به یاد تو نبودم
تو گریه کردی جای من بر اشتباهم

ای آبرودار ! آبرویم را نبردی
طوری که اصلا فکر کردم بی گناهم

می ترسم آخر سر ز چشمانت بیفتم
بر این گدایت رحم کن ای تکیه گاهم

دیگر برایم طاقت و صبری نمانده
می افتد آخر سر به روی تو نگاهم ؟

اصلا مرا چه به وصال و شِکوه از هجر ؟!
وقتی که انقدر از شما دور است راهم

گیرم که بین معصیت بال و پرم سوخت
گیرم حقیری بی نوا در قعر چاهم

با این همه وضع بدم مثل تو آقا
گریان شاه بی کفن هر صبحگاهم

جان ها فدای خواهری که ناله می زد:
ای کشته ی افتاده قعر قتلگاهم ...

آخر تو را با قتل صبر از من گرفتند
حالا ببین بی یار و بی پشت و پناهم

کل حرم غارت شده، چشم تو روشن
همراه دخترهات در بند سپاهم

دور از وطن، ای جان من، تکه حصیری
جای کفن آخر برایت شد فراهم

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۶ ، ۲۱:۰۱
علی سپهری

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین

غرق در عصیانم و خیلی پشیمانم حسین

 

سفره ی دل را همیشه پیش تو وا میکنم

مونس تنهایی ام... گرمی مژگانم حسین

 

با همه آلودگی ام دوستت دارم حسین

دوست داری نوکرت را، خوب می دانم حسین

 

جان من این چند قطره اشک را از من نگیر

چون که با این اشک ها لبریز ایمانم حسین

 

کشته ی اشکی و من پاره گریبان تو ام

ای تمام حاجت چشمان گریانم حسین

 

خوش به حال نوکری که پیر این درگاه شد

در حرم یا بین روضه ها بمیرانم حسین

 

هر شب جمعه که دلتنگ حریمت می شوم

از سر شب تا سحر هر لحظه می خوانم: حسین

 

"نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم"

کربلایم را بده... دیگر مرنجانم حسین

 

وقت هر درد و غمی فرمود: "فابک للحسین"

روضه ی روز و شب شاه خراسانم حسین

 

دست و پا کمتر بزن، خواهر فدای پیکرت

ای غریب مادرم...گیسو پریشانم...حسین

 

پنجه ی گرگی به جان زلف تو افتاده است

تو ته گودال و من پاره گریبانم حسین

 

یک طرف آتش گرفته روسری دختران

یک طرف آتش گرفته صحن دامانم حسین

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج مهدی رعنایی

 

بی تابم و شعله ورم، اصلا خبر داری؟

از دوری ات در به درم، اصلا خبر داری؟

 

محبوب من! تو شمعی و من در وصال تو

پروانه نه...خاکسترم، اصلا خبر داری؟

 

از این لباس پاره و موی پریشان و...

...وضع خجالت آورم اصلا خبر داری؟

 

از زخم های صورتت بابا خبر دارم

از دردهای پیکرم اصلا خبر داری؟

 

من هم شبیه تو به زیر دست و پا ماندم

زخمی شده بال و پرم، اصلا خبر داری؟

 

دارم شبیه پیرِ زن ها می شوم بابا

از لرز دست لاغرم اصلا خبر داری؟

 

بابا بگو از جانب من به عمو عباس :

از روسری و معجرم اصلا خبر داری؟

 

انگشترت را من به دست ساربان دیدم

از گوشوار و و زیورم اصلا خبر داری؟

 

افتاد جای آن گلوبندم که غارت شد

زنجیر دور حنجرم، اصلا خبر داری؟

 

سنگی به چشمت خورد و پیش پای من افتاد

خون شد دو چشمان ترم، اصلا خبر داری؟

 

چشمان هیز شامیان و طبل و سوت و کف

جنجال شد دور و برم، اصلا خبر داری؟

 

همراه ده ها مرد شامی بزم مِی رفتم

دیدی چه آمد بر سرم؟ اصلا خبر داری؟

 

مرد پلیدی یک کنیز از ما طلب می کرد

اصلا نمی شد باورم... اصلا خبر داری؟

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۲۱:۱۵
علی سپهری

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

 

عاشق فقط به دیده ی گریان دلش خوش است

هجران زده به حال پریشان دلش خوش است

 

عشق است هر چه را بپسندی برای من

دلداده ات به غربت و هجران دلش خوش است

 

" گفتی بسوز در غم من ... اِی به روی چشم "

دلسوخته به لذت درمان دلش خوش است

 

با فقر محض آمدنم عیب و نقص نیست

وقتی که مور هم به سلیمان دلش خوش است

 

محتاج یک نگاه کریمانه ی تو ام

قحطی زده به قطره ی باران دلش خوش است

 

در پشت در نشستن من بی دلیل نیست

سائل فقط به لطف کریمان دلش خوش است

 

با دست مهربان خودت لقمه ای بگیر

خیلی گدا به لقمه ای از نان دلش خوش است

 

اینجا بساط شاه و گدا فرق می کند

اینجا خود کریم به مهمان دلش خوش است

 

گیرم که خشک هم بشود چشم نوکرت

بر ابر رحمت تو کماکان دلش خوش است

 

می گفت عاشقی که زیارت نرفته بود

تنها به لطف شاه خراسان دلش خوش است

 

وقتی دلت گرفت فقط فابک للحسین

نوکر به روضه ی شه عطشان دلش خوش است

 

ای شهریار نیزه نشین آیه ای بخوان

دردانه ات به آیه ی قرآن دلش خوش است

علی سپهری

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۳
علی سپهری

مست از سبوی دلبرم، از این چه بهتر!

سرخوش ز جام کوثرم، از این چه بهتر!

 

چیزی ندارم محضر حیدر بیارم

غیر از دو چشمان ترم، از این چه بهتر!

 

از اول عمرم عبای وصله دارش

سایه کشیده بر سرم، از این چه بهتر!

 

مِهر علی شد مُهر تأییدی برای 

دامان پاک مادرم، از این چه بهتر!

 

قنبر غلام حضرت پروردگار و...

...من هم غلام قنبرم، از این چه بهتر!

 

پوزه کشیدن بر درش چیز کمی نیست

کلب سرای حیدرم، از این چه بهتر!

 

من را نگاه فاطمه عبد علی کرد

با لطف زهرا نوکرم، از این چه بهتر!

 

وقت سحر با "یا علی" در سجده هایم

از رب خود دل می برم، از این چه بهتر!

 

او فاتح قلب من است و من اسیرِ

زلف امیر خیبرم، از این چه بهتر!

 

وقتی قسیم النار و الجنة علی شد

مشتاق روز کیفرم، از این چه بهتر!

 

هجر نجف خاک غریبی بر سرم کرد

در به درم...غم می خرم، از این چه بهتر!

 

مرد است و قولش، او خودش گفته می آید...

...در لحظه های آخرم، از این چه بهتر!

 

علی سپهری 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۵ ، ۱۳:۱۶
علی سپهری

دانلود صوت شعر با نوای حاج حیدر خمسه

دانلود صوت شعر با نوای حاج احمد سلطانی

 

از بس که تلخی غم هجران چشیده ام

جانی نمانده است برایم...بریده ام

 

عیب وصال چیست نصیبم نمی شود؟

خیری که از فراق و جدایی ندیده ام

 

گاهی هم از گدای خودت یک خبر بگیر

رحمی کن ای عزیز بر این اشک دیده ام

 

نفرین به معصیت که مرا از تو دور کرد

بر باد داده هر چه که زحمت کشیده ام

 

خیلی دلم شکسته...گرفتار و خسته ام

از بس که در پی هوس خود دویده ام

 

دارم به راه عاشقی ات پیر می شوم

ناز تو را ببین به چه قیمت خریده ام

 

بحر العلوم...حلی و فرزند مهزیار

توصیف روی تو ز بزرگان شنیده ام

 

با این همه گناه به روضه کشاندی ام

با لطف توست که به نوایی رسیده ام

 

گریان زینبی و پریشان زینبم

من غصه دار عمه ی قامت خمیده ام

.

 

در پیش چشم فاطمه کم دست و پا بزن

ای یادگار مادرم...ای سر بریده ام

علی سپهری

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۵ ، ۰۱:۳۵
عبدالرقیه

یا حسین

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی جواد مقدم

 

دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم
غرق محبتیم...به دنبال وصلتیم

هجران کشیده ایم...گناهی نکرده ایم
از دوری نگار پر از درد غربتیم

گیسوی یار بود که ما را اسیر کرد
لطفش مدام باد ! که خود بی لیاقتیم

سینه زنیم و یکسره معراج می رویم
سرمست،بین میکده گرم عبادتیم

ما بی حسین معنی دیگر نمی دهیم
بی عشق یار تیره و تاریم...ظلمتیم

لطف حسین بوده که درهم خریده است
لطف حسین بوده که مشمول رحمتیم

با "یا حسین" مرده ی مان زنده می شود
چون عاشقیم...عارف و صاحب کرامتیم!

ما را علی برای حسینش بزرگ کرد
از کودکی بزرگ شده بین هیأتیم

زهرا اجازه داده که ما گریه می کنیم
در بین روضه ها همه تحت عنایتیم

منصب چه منصبی!همگی عبد زینبیم
ما نوکریم و تا به قیامت رعیتیم

در روز حشر که همه از هم فراری اند
ذیل نگاه عمه ی سادات راحتیم
.
.
.
بزم شراب و می به خدا جایمان نبود
مایی که کوه و مظهر ایمان و عفتیم

دیدی حسین مردک شامی به ما چه گفت؟
نفرین به حرف هاش...گمان کرده کلفتیم

علی سپهری

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۵ ، ۰۳:۱۹
علی سپهری

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

دائما از بعد پیغمبر اذیت می شوم

خیلی از تنهایی حیدر اذیت می شوم

 

تا که می بینم کسی جای علی این روزها

بین مردم می رود منبر اذیت می شوم

 

من که می افتم زمین فضه بلندم می کند

چون ندارم غیر دردسر...اذیت می شوم

 

دست من که نیست می افتد سرم از هر طرف

سر که می افتد روی پیکر اذیت می شوم

 

درد سینه خواب را از چشم تارم برده است

هر نفس از زخم میخ در اذیت می شوم

 

لاله لاله،لاله لاله... پر شده دور و برم

دشت لاله می شود بستر اذیت می شوم

 

در نمازم درد بازویم قنوتم را شکست

وقت سجده رفتنم بدتر اذیت می شوم

 

جای پنج انگشت گرچه مانده روی گونه ام

بیشتر از جای انگشتر اذیت می شوم

 

قدر کوثر را ندانستند،اما از غمِ...

... فجر قرآن،شاه بی لشکر اذیت می شوم

 

روضه ی گودال و بوسه بر گلویش جای خود

بیشتر از کندی خنجر اذیت می شوم

 

قتلگاه از غارت پیکر مصیبت می کشم

در حرم از غارت معجر اذیت می شوم

 

علی سپهری

 

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۵۶
علی سپهری

السلام علیک یا صاحب الزمان

 

دانلود صوت این شعر با نوای حاج محمد طاهری

 

یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست

خوابمان برده ست…در اینجا کسی هشیار نیست

 

تو دعامان می کنی،ما بی محلی می کنیم

هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست

 

بی قراری از غم هجر تو کار عاشق است

من که عاشق نیستم،وقتی که حالم زار نیست

 

آخرش می میرم و رویت ندیده می روم

ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست

 

زحمتت دادم،برایت درد سر بودم ببخش

در میان نوکرانت مثل من سربار نیست

 

باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین

توبه و بد قولی من که همین یکبار نیست

 

من فقیر و رو سیاهم،بی نوایم…بی کسم

هم نشینی کریمان با فقیران عار نیست

 

این دل ویرانه را آباد کن یابن الحسن

بهر این ویرانه دل غیر از شما معمار نیست

 

دست من در محضرت خالی است می دانم ولی

مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست

 

من که سر تا پا گناهم….غیر گریه بر حسین

مرهمی بر زخم های این دل بیمار نیست

 

زینب و دروازه ی ساعات و یک شهر شلوغ

یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست

 

بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا

جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست

 

مثل اینکه باز از زوار او جا مانده ام

قسمتم کرب و بلا در اربعین انگار نیست

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۲۲:۲۴
علی سپهری

السلام علیک یا سکینه بنت الحسین

 

شب ما را سحر نمی آید

خواب، در چشمِ تر نمی آید

مدحش از من که بر نمی آید

چون سکینه دگر نمی آید

 

دختر شاه...گوهر نایاب

بی قرینه... درست مثل رباب

 

روضه می خواند، روضه با احساس

روضه اش داشت عطر و بوی یاس

شرم یک مرد... روضه ای حساس

وای از مشک پاره ی عباس

 

روضه ی دست و چشم و مشک عمو

روضه ی قطره قطره اشک عمو

 

روضه خوان چشم های خود را بست

مادرش دست خود زند بر دست

رأس اصغر به روی نیزه نشست

پای نیزه قد سکینه شکست

 

به خدا خواهر است حق دارد

خواهر اصغر است حق دارد

 

بر سر ناقه خواند نافله را

دور ناقه شنید هلهله را

چه کند خنده های حرمله را

چشم دشمن به سوی قافله را

 

مثل یک مرد... مثل عمه ی خود

صبر می کرد... مثل عمه ی خود

 

قلبش از غصه ها کباب شد و

بعد سقا فقط عذاب شد و

مثل او از خجالت آب شد و

وارد مجلس شراب شد و

 

خیزرانِ یزید پیرش کرد

حرف مردی پلید پیرش کرد

 

دختر بی قرینه ی پدرش

روضه خوان مدینه ی پدرش

همه جا شد سکینه ی پدرش

یادش افتاده سینه ی پدرش

 

زیر پای سوارها افتاد

روی گل، ردِ خارها افتاد

 

یادش افتاد آه آهِ حسین

غرق در خون همه سپاه حسین

بود یک نیزه تکیه گاه حسین

داد می زد که قتلگاهِ حسین...

 

...پر شد از خونِ زخم های تنش

پر شد از تیر و نیزه ها بدنش

 

وسط حجره ی محقر خود

با دل خون میان بستر خود

باز در لحظه های آخر خود

یادش افتاد داغِ خواهر خود

 

کنج ویرانه خواهرش جان داد

سر بابا برابرش... جان داد

 

علی سپهری

محمد جواد شیرازی

۹۴/۹/۲۵

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۱۴:۴۵
عبدالرقیه

در محکومیت خون های به ناحق ریخته شده ی شیعیان مظلوم نیجریه:

 

دانلود صوت این مداحی با نوای کربلایی محسن محمدی پناه

 

غصه میان سینه ی ما جا گرفته

ظلم و جنایت کل دنیا را گرفته

غربت میان شیعیان بالا گرفته

امروز قلب یوسف زهرا گرفته

 

در نیجریه...در یمن شیعه غریب است

مثل تمام پنج تن شیعه غریب است

 

در نیجریه شیعیان در اضطراب اند

مردان و زنها،کودکانش در عذاب اند

آن وقت یک عده در ایران خواب خواب اند

حرف از فرانسه می شود حاضرجواب اند!

 

دشمن جنایت می کند با هر بهانه

شیعه کشی راحت شده در این زمانه

 

ما سالیانی بر غم هجران دچاریم

ما سالیانی می شود در انتظاریم

از بس که مشتاق وصال آن نگاریم

در انتظارش لحظه ها را میشماریم

 

کی گفته که ما بی کس و کاریم مردم؟!

شکر خدا صاحب زمان داریم مردم 

 

ما غیر زهرا که خریداری نداریم

مادر که باشد، ما گرفتاری نداریم

جز حیدر کرار دلداری نداریم

با دشمنان مرتضی کاری نداریم

 

ما شیعه ایم و عشق حیدر مذهب ماست

مهر علی واجب تر از نان شب ماست

 

ما در پی عشقیم و حب جاه هرگز

با حب حیدر رفتنِ در چاه هرگز

ما و فراق از خط روح الله هرگز

خون می دهیم و دوری از این راه هرگز

 

عیبی ندارد شیعه با غم خو گرفته است

از مرتضی... از فاطمه... الگو گرفته است

 

در کربلا از دست قاتل خنجر افتاد

تا خنجر افتاد این طرف هم خواهر افتاد

زینب به یاد لحظه ی پشت در افتاد

یاد در و دیوار و آه مادر افتاد

 

بی شک اساس کربلا روز سقیفه است

اصلا اساس هر بلا روز سقیفه است

 

علی سپهری

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۹/۲۴

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۴ ، ۲۳:۳۲
عبدالرقیه

بابا من از دنیای بی تو دل بریدم

یک روز خوش بعد از تو در دنیا ندیدم

 

هر چند که دیر آمدی عیبی ندارد

شکر خدا امشب به دلدارم رسیدم

 

خیلی شبیه مادرت زهرا شدم…نه؟

با این دو چشم تار و گیسوی سپیدم

 

این زجر یاغی دخترت را زجر می داد

از ترس او در بین صحرا می دویدم

 

از روی ناقه تا زمین خوردم مرا زد

من ضربه ی دستان سنگینش چشیدم

 

در راه شام از خستگی خوابیدم اما

از خواب با ضرب لگدهایش پریدم

 

هم گوش من سنگین شده هم پلک هایم

طوری کتک خوردم که یک ماهه خمیدم

 

وقتی که دشمن برد ما را بین بازار

من هم شبیه تو خجالت می کشیدم

 

هر چند بالم سوخته با این همه باز…

…هر شب به یاد عمه و بزم یزیدم

 

یک مرد شامی بین مجلس حرف بد زد

آن حرف زشتی که به عمه زد شنیدم

 

خیلی تحمل می کنم درد کمر را

چاره ندارم…از علاجش ناامیدم

 

من را ببر با خود…نمی خواهم بمانم

بابا من از دنیای بی تو دل بریدم…

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۴ ، ۲۲:۲۵
علی سپهری

دانلود فایل تصویری این مداحی با نوای حاج محمد کمیل
دانلود صوت شعر با نوای حاج حمید علیمی

 

یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری

سینه زنی و شور و ماتم را نگیری

 

خیلی میان روضه هایت سود کردیم

یک موقع از ما روضه و غم را نگیری

 

 

سینه زدم تا که گناهم را بریزی

این کمترین چیزی که دارم را نگیری

 

حال بد ما با وجود روضه خوب است

از دست نوکرهات مرهم را نگیری

 

آقا برای ما محرم خیرها داشت

از ما گنهکاران محرم را نگیری

 

با هم خریدی خوب و بد را بین روضه

این گریه کردن های با هم را نگیری

 

در بین روضه التماست می کنم من

جانم بگیری،گریه هایم را نگیری

 

در بین هیأت کار من پرچم زدن شد

دستان من خالیست…پرچم را نگیری!

 

یک شب میان روضه ات گفتم خدایا

از نوکران،شاه دو عالم را نگیری

 

شاعر:علی سپهری

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۴ ، ۲۲:۲۱
علی سپهری

منم مجنون و دلتنگت،تویی دلبر تویی لیلا

رسیدی کنج ویرانه،قرار این دل شیدا

 

در این ایام تنهایی،قسم بر جان بابایی

برای دخترت هرشب،تویی شیرین ترین رویا

 

 

عمو رفت و تو رفتی و نگفتی بی تو می میرم

نگفتی دختری داری؟نگفتی می شوم تنها؟

 

لب و دندان من مثل لب و دندان تو زخم است

از این وجه شباهت عاشقی من شده معنا

 

تو رفتی وقت غربت شد،تمام خیمه غارت شد

به دخترها جسارت شد،ولی سقا نبود آنجا

 

ز روی نیزه افتادی،ز روی ناقه افتادم

تو را با سنگ می زد دشمنت اما مرا با پا

 

میان این همه دشمن چقدر این زجر بی رحم است

مرا زد در دل صحرا،به پیش نیزه ی سقا

 

کف دستان سنگینش به قدر صورت من بود

ببین سنگینی پلک دو چشمان مرا بابا !

 

دو چشمم تار می بیند،دو بازویم پر از درد است

شدم در کودکی بابا،شبیه مادرت زهرا

 

گمانم گوشوار من به گوش دختر شمر است

ولی هر قدر هم گشتم النگویم نشد پیدا

 

به هر پهلو که می خوابم،تن من درد می گیرد

مکافات است خواب من برای عمه این شبها

 

برای عمه ام زینب،فقط زحمت هر شب

مرا با خود ببر دیگر،پدر سیرم از این دنیا

 

شاعر:علی سپهری

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۲۲:۱۹
علی سپهری

یک روز می رسد به خدا خوب می شوم

بیمارم و به طب شما خوب می شوم

 

تنها امید بنده ی عاصی نگاه توست

آخر به این امید و رجا خوب می شوم

 

از من دعا و از تو اجابت رسیدن است

در هر سحر به ذکر و دعا خوب می شوم

 

تنها سلاح عبد گنهکار گریه است

من با همین سلاح بکا خوب می شوم

 

دستان من به دامن جز تو دراز نیست

غیر از تو رو زنم به کجا خوب می شوم؟

 

هر بار با گناه و خطا می خورم زمین

فورا به لطف آل عبا خوب می شوم

 

وقتی میان سینه ی من حب مرتضی است

پس با هزار جرم و خطا خوب می شوم

 

گیرم که هیچ کس گره ام وا نمی کند

من می روم امام رضا خوب می شوم

 

بیمار،هر که شد به شفاخانه می رود

یک کربلا روم به خدا خوب می شوم

 

من کربلا نرفته ام اما ز دیدن

عکس ضریح کرب و بلا خوب می شوم

 

از خوان سیدالشهدا رزق می خورم

با لطف سیدالشهدا خوب می شوم

 

خود را همه اش به روضه ی ارباب می کشم

در بین این حسینیه ها خوب می شوم

 

کنج خرابه دخترکی ناله زد پدر

یک شب به این خرابه بیا...خوب می شوم

 

پهلوم با نفس زدنم تیر می کشد

عمرم بگو سر آمده یا خوب می شوم

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۰:۴۹
علی سپهری

وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم

وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم

وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است

امشب عزای اشرف اولاد آدم است

شور قیامت است که گویا به پا شده

زیرا عزای حضرت ابن الرضا شده

او که برای عالم و آدم طبیب بود

حتی میان خانه ی خود هم غریب بود

خواهر نداشت تا برسد پیش پیکرش

مادر نبود تا که کند گریه در برش

از درد زهر کل تنش تیر می کشید

خونابه از لبش به کف حجره می چکید

در وقت احتضار کسی کف نمی زنند

هنگام دست و پا زدنش دف نمی زنند

اما امان ز ظلم و جفای کنیزها

گم شد صداش بین صدای کنیزها

در لحظه های آخر خود بی شکیب بود

او غصه دار روضه ی شیب الخضیب بود

با اینکه تشنه بود ولی نیزه ای نخورد

در بام خانه پیرهنش را کسی نبرد

شکر خدا که دختر او را کسی نزد

با کعب نیزه خواهر او را کسی نزد

خیلی حسین در ته گودال خسته بود

قاتل به روی سینه ی آقا نشسته بود

شمر از صدای ناله ی زهرا حیا نکرد

در قتلگاه گیسوی او را رها نکرد

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۲۲:۱۴
علی سپهری

 

بابا غرور دخترت آخر شکسته شد

 

دستم به دست حرمله با خنده بسته شد

 

در مجلس یزید که پر ازدحام بود

 

عمه نبود کار رقیه تمام بود...

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۸
علی سپهری

باید شکست ساغر و از می وضو گرفت

باید ز دست بانی باده سبو گرفت

از عرش آمده است… زمین آبرو گرفت

هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت

 

 

گفته است این که از همه ی دلبران سر است

نامش رضاست زاده ی موسی ابن جعفر است

 

گیسو کمند، خوش قد و بالا و محشری

کارت شده است از همه ی خلق دلبری

پیغمبری و حضرت زهرا و حیدری

یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری

 

ای نام دلربات دوای فقیرها

اصلا رسیده ای تو برای فقیرها

 

باید که سر دهیم همه بی مقدمه

روحی فداک یابن علی، یابن فاطمه

با عشق تو ز هول قیامت چه واهمه

سلطان ماسوایی و عبد تو ما همه

 

ما سال هاست ریزه خور سفره ی توایم

هشتم امام ! ما همه آواره ی تو ایم

 

مجنونم و جنون دل زار بی حد است

جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است

مثل کبوتری که به امید گنبد است

اصلا دوای این دل بیمار مشهد است

 

آخر به من اجازه ی پابوس می دهی

اذن زیارت حرم طوس می دهی

 

یکبار هم محل به من بی نوا بده

قلبم سیاه گشته، تو آن را جلا بده

دردی که داده اید برایش دوا بده

جان جواد کرب و بلای مرا بده

 

مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند

امروز اگر مسافر کرب و بلا شدند

 

حالا که چند وقت دگر ماه ماتم است

عاشق به فکر نوکری اش در محرم است

با تو بساط گریه ی ما هم فراهم است

گریه برای روضه ی کرب و بلا کم است

 

روضه بخوان که ابن شبیب تو ایم ما

هر شب به یاد جد غریب تو ایم ما

 

یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند

یابن شبیب جد مرا با عصا زدند

یابن شبیب عمه ی ما را چرا زدند؟

نامردها برای رضای خدا زدند

 

وقتی حسین در ته گودال رفته بود

زهرا کنار پیکرش از حال رفته بود

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۳
علی سپهری

دانلود صوت این مداحی با نوای حاج رضا غضنفری

 

کاری نکرده نام ما را گدا نوشتند

در جمع نوکران آل عبا نوشتند

 

من که به قدر کلب کوی علی نبودم

اصلا کسی نبودم من را چرا نوشتند؟

 

یک گوشه چشم قنبر ما را بس است والله

کار غلام حیدر را کیمیا نوشتند

 

عشق علی صراطم حلال مشکلاتم

این عشق را برایم مشکل گشا نوشتند

 

بیراهه رفته آنکه حب علی ندارد

از خیل آدمیزاد او را جدا نوشتند

 

هم اول است و آخر هم ظاهر است و باطن

بی خود نبوده برخی او را خدا نوشتند

 

صحن و سرای حیدر بهتر ز صد بهشت است

اصلا بهشت ما را ایوان طلا نوشتند

 

با اینکه بی نواییم ریزه خور رضاییم

ما را گدا و عبد کوی رضا نوشتند

 

آقا دعام کرده حاجت روام کرده

با اذن او برایم کرب و بلا نوشتند

 

دیدند پر گناهم من را به روضه بردند

بی شک به جای هیأت،دار الشفا نوشتند

 

در بین روضه ها بر ارباب گریه کردم

در نامه ی سیاهم این جمله را نوشتند:

 

“هرچند رو سیاهی زهرا تو را خریده

با لطف او تو را از آتش رها نوشتند”

 

جای کفن برایم یک بوریا بیارید

وقتی نصیب اربابم بوریا نوشتند….

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۱۱
علی سپهری

با عنایاتت درِ این خانه خدمت می کنم

با غزل گفتن فقط عرض ارادت می کنم

 

دلبر شیر خدایی و کنیز فاطمه

با ثنایت از علی جلب رضایت می کنم

 

مثل زهرا مادرم هستی و نامت فاطمه است

پس از این بابت به تو حس قرابت می کنم

 

قوم و اجدادم همه عبد و غلامت بوده اند

بین مردم افتخار از این اصالت می کنم

 

تا ابد با دشمنان تو عداوت می کنم

تا ابد با نوکران تو رفاقت می کنم

 

نوکری زیر علم میرفت و گفتی ای جوان

روز محشر از تو من حتما شفاعت می کنم

 

ارمنی ها بی شمار از معجزاتت گفته اند

گاهی از اوقات بر آنها حسادت می کنم!

 

یا أبافاضل دخیلک…ذکر هر روز و شبم

حل مشکل های خود با این عبارت می کنم

 

چای ریز و نوکر دربست فرزند تو أم

چای می ریزم ولی دارم عبادت می کنم

 

هر کجا که روضه ی عباس باشد می روم

من میان روضه احساس سعادت می کنم

 

التماست می کنم جانِ حسین فاطمه

تا جواز کربلای خویش را حتمی کنم

 

در دلم افتاده بی بی کربلایم می بری

در دلم افتاده سقا را زیارت می کنم

 

در میان روضه چشمانم اگر گریان نشد

بعد هیأت تا سحر خود را ملامت می کنم

 

مردک پستی عمود خویش بالا برد و گفت

من خیال شمر از عباس راحت می کنم

 

دختری گریان صدا می زد میان خیمه ها

عمه سقا رفت…من فکر اسارت می کنم

 

شاعر:علی سپهری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۰۸
علی سپهری

صل الله علیک یا بقیة الله

 

باده ز دست ساقی امشب چشیدنی است!

ناز نگارزاده ی امشب خریدنی است!

امشب جمال یوسف زهرا چه دیدنی است!

از اهل عشق وصف جمالش شنیدنی است :

 

او دلبری است کز همه ی دلبران سر است

از نسل و از سلاله ی ساقی کوثر است

 

ای وارث علوم پیمبر خوش آمدی

ای صاحب شجاعت حیدر خوش آمدی

امّیدِ قلب حضرت مادر خوش آمدی

صاحب زمان! حضرت دلبر خوش آمدی!

 

جنت ز عطر و بوی تو آقا معطر است

از یمن مقدمت همه عالم منور است

 

ایران که هیچ،کل جهان کشور شماست!

اصلا تمام إنس و ملَک لشکر شماست

سردار قدس کشور ما قنبر شماست

سید علی خامنه ای اشتر شماست

 

“بی شک امید و رهبر سید علی تویی“

پشت و پناه و یاور سید علی تویی

 

دیگر در این بساطِ دلِ من جز آه نیست

دیگر کسی شبیه منِ رو سیاه نیست

در نامه ام به غیر خطا و گناه نیست

امّید من به غیر نگاه تو شاه نیست

 

من را بخر برای خودت یابن فاطمه

با خود ببر برای خودت یابن فاطمه

 

تنها ترین مسافر صحرا ظهور کن

آرامش و قرار دل ما ظهور کن

آقا بیا به خاطر زهرا ظهور کن

اصلا بحق زینب کبری ظهور کن

 

هر صبح و هر مساء تو گریان زینبی

خود گفته ای به ما که پریشان زینبی

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۳۸
علی سپهری

در کل سال ، ماه خدا چیز دیگری ست

حال دعا و اشک و نوا چیز دیگری ست

 

یک کوله بار معصیت و ماه رحمت است

گریه میان خوف و رجا چیز دیگری ست

 

با جوشن و مجیر و ابوحمزه آمدم

این جا بساط شاه و گدا چیز دیگری ست

 

در ابتدای ماه اگر محض روی یار

بخشد خدا گناه مرا چیز دیگری ست

 

" مَن إسمُه دَواء " حسین است تا ابد

ذکر حسین بهر شفا چیز دیگری ست

 

ماه صیام آمد و آن سینه ای که از ...

... گریه بر او گرفته جلا چیز دیگری ست

 

با یک دَمَش حبیب حیاتی دوباره یافت

بی شک بقای بعد فنا چیز دیگری ست

 

با لطف مادرش همگی نوکرش شدیم

آری رفیق ! منصب ما چیز دیگری ست

 

محشر میان خلق به سمت خودش اگر

آقا صدا زند " تو بیا " چیز دیگری ست

 

برگ برات کرب و بلای مرا اگر

امضا کند امام رضا چیز دیگری ست

 

فرمود: " اُسْتُجیبَ دُعا تَحتَ قُبَّته "

یعنی به زیر قبه دعا چیز دیگری ست

 

فهمیده هر که زائر شش گوشه اش شده

شب های جمعه کرب و بلا چیز دیگری ست

 

مادر رسیده است بُنیَّ به روی لب

زهرا که روضه خواند بُکا چیز دیگری ست

 

قلبش شکسته است ز زخم جبین ولی

آن ضربه های چوبِ عصا چیز دیگری ست

 

پرسید دختری که پدر جان لبِ تو را

سر نیزه ای به هم زده یا چیز دیگری ست ؟

 

بر روی خاک یک تنِ صد چاک مانده بود

بر روی نیزه زلف رها چیز دیگری ست

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۱
علی سپهری

السلام علیک یا زین العابدین

 

ساقی ز پشت پرده ، تا که برون شد امشب

مستی عاشقان از حدش فزون شد امشب

چشم خمار و مستم یکباره خون شد امشب

بعد از دو شب گدایی وقت جنون شد امشب

 

ساقی بریز باده نور دو عین آمد

مژده که عشق ارباب ابن الحسین آمد

 

باران لطف ایزد امشب دوباره بارید

زین العباد آمد ، شیطان دوباره نالید !

نور جمالش اول بر مادرش درخشید

بعدش رسید دست بابا حسین ، خندید !

 

از یمن مقدم او قلب حسین شاد است

کوری دشمنانش نامش علی نهاده است !

 

پیغمبران مرسل محتاج بر عطایش

جان هزار عاشق قربانی و فدایش

عاجز شده زبان ها از مدح و از ثنایش

ما را بس است امشب قدری ز خاک پایش

 

او مظهر صفات رحمانی خدا شد

آقاترین مردم هم سفره با گدا شد

 

زین العباد بود و آقای ساجدین شد

او اسوه و امام و مقصود زاهدین شد

شمع و چراغ ایزد در بین عابدین شد

حرف تمام مردم در بین مسجد این شد :

 

گرچه ولای او شد شرط قبول طاعات

قوت شبش همیشه شد گریه و مناجات

 

بعد از پدر همیشه گریان کربلا بود

گریان برای شاه عریان کربلا بود

هر روز و شب به یاد عطشان کربلا بود

بعد از پدر پناه طفلان کربلا بود

 

در بین شام و کوفه آقا چه ها کشیده

زخم زبان و دشنام از دشمنان شنیده

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۶
علی سپهری

امشب ز دل میکده پیمانه رسیده

 

جبریل خبر کرده که دردانه رسیده

 

هر کس که به پشت در میخانه رسیده

 

از زیر لبش ناله ی مستانه رسیده :

 

جز ساقی خود با همه بیگانه ام امشب

 

"زنجیر بیارید که دیوانه ام امشب"

 

هر کس که شده عاشق دلدار بیاید

 

هر غمزده ی بی کس و بی یار بیاید

 

گویید به هر عبد گنهکار بیاید

 

ابلیس طمع کرده که این بار بیاید!

 

فطرس به تمنای نگاهی شده راهی

 

پر سوخته تا درگه شاهی شده راهی

 

تا دیده نبی آن رخ تابنده و مه رو

 

گل کرده به روی لب او نغمه ی یاهو!

 

دل برده پسر از پدرش با خم ابرو

 

از یمن قدومش شده در عرش هیاهو

 

او مظهر تابنده ی احسان قدیم است

 

الحق که حسین است!رحیم است و کریم است

 

عاشق همه جا ذکر لبش نام حسین است

 

ورد سحر و نان شبش نام حسین است

 

چشمش که بگرید سببش نام حسین است

 

اصلا همه ی تاب و تبش نام حسین است

 

با اسم حسین است که دردم شده درمان

 

با ذکر حسین است شفا بحر مریضان

 

هم در حرمش ذکر و دعا مست کننده است

 

هم تربت قبرش به خدا مست کننده است

 

عطر حرم کرب و بلا مست کننده است

 

مثل سحر صحن رضا مست کننده است

 

مستانه بخواهید که دلدار رسیده

 

عشق نبی و حیدر کرار رسیده

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۲
علی سپهری

مهر کسی شبیه تو بر ما شدید نیست

 

بُرده است نوکری که ز تو ناامید نیست

 

در فتح باب رحمت حق دست سائلان

 

غیر از محبت به کریمان کلید نیست

 

بی شک که باوفاتر از آن کس که قامتش

 

در راه نوکری تو آخر خمید نیست

 

زیر لبان نوکرتان غیر “یا حسین”

 

فردا اگر مقابل جنت رسید نیست

 

هرکس غلام و خادم این روضه ها نشد

 

محشر به پیش مادرتان روسفید نیست

 

حنانه تر از آن که به لطف نگاه خود

 

ما را به سوی مجلس روضه کشید نیست

 

زهرا کریمه ای است که محشر اگر خدا

 

بخشد گناه خلق به عشقش بعید نیست

 

از دوری حریم تو جان بر لبم حسین

 

صبری برای وصل ضریح جدید نیست

 

با اشک بر تو بود که آدم نجات یافت

 

توبه بدون گریه ی بر تو مفید نیست

 

گریه میان روضه ات اوج سعادت است

 

هر کس که گریه بر تو نکرده سعید نیست

 

وقتی نوشته اند که “چندین هزار زخم”

 

پس تا ابد شبیه تو آقا شهید نیست

 

از روضه های رأس تو چیزی شبیه آن

 

خونابه ای که روی زمین می چکید نیست

 

دیگر مجال روضه ی آن دختری که زجر

 

دنبال او میان حرم می دوید نیست

 

زینب اشاره کرد به سقا و گفت أخا

 

جای مخدرات که بزم یزید نیست

 

شاعر:علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۷
علی سپهری

جامِ مِی عشاق پر از باده ی ناب است

این مستی بی سابقه تقصیر شراب است

هر کس که خمار است و پریشان و خراب است

بر او ز دل میکده اینگونه خطاب است :

 

برخیز و بیا بر در میخانه ی عباس

مِی سر کش و عاشق شو و دیوانه ی عباس

 

از عرش هوادار حسین آمده دنیا

سقا و علمدار حسین آمده دنیا

عباس به دیدار حسین آمده دنیا

می گفت علی یار حسین آمده دنیا

 

او حیدر ثانی و سپهدار حسین است

صاحب علم و ساقی و سردار حسین است

 

بر عرش برین حضرت عباس نگین است

نامش همه جا زمزمه ی اهل یقین است

دریای ادب بود و دلیلش فقط این است :

اول پسر و شیر یل اُم بنین است

 

مادر پدر و هستی نوکر به فدایش

ای کاش شود جان من آخر به فدایش

 

جز ساقی لب تشنه که دلدار ندارم !‌

جز حضرت عباس خریدار ندارم

" گیرم بخرندم به کسی کار ندارم "‌

از نوکری درگه او عار ندارم

 

من کلب سرای حرمش بوده و هستم

محتاج عطا و کرمش بوده و هستم 

 

باز این دل من پر زده تا صحن و سرایش

جانم به فدای سحر کرب و بلایش

ای کاش که آقا بگذارد که گدایش

یک شب بشود زائر ایوان طلایش

 

تا حشر گرفتار علمدار حسینیم

دلسوخته از دوری بین الحرمینیم

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۰:۳۳
علی سپهری