سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷۱۸ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا :: 6- محمد جواد شیرازی» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورا محرم ۹۸

هرکجا سینه زنت دستِ دعا بالا بُرد

مادرت با عجله دستِ عطا بالا برد

 

بارها بوسه زد و پیش همه جسم تو را

بر سرِ دوش، رسولِ دو سرا بالا برد

 

ما کجا ظرفیتِ عشقِ تو را داشته ایم؟!

نظر فاطمه، ظرفیتِ ما بالا بُرد

 

از روی خاک جدا کرد و حسینیه رساند

" ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد "

 

پشت در ماند رخت تا که خجالت نکشیم

دست لطفت همه جا شأن گدا بالا برد

 

رو به کعبه نزدم جز به تمنای خودت

نرخِ توحید مرا کرب و بلا‌ بالا برد

 

کم ندیدیم گنهکار پشیمان شده را...

اشکِ در روضه ی جانسوز شما بالا برد

 

گریه کرده است چو اسپندِ میان آتش

هر که از تشنگی ات سوخت، صدا بالا برد

 

حرمله تیر زد و از کمرت بیرون زد

همه ی خون تو را زود خدا بالا برد

 

مانده ام مات، زمانی که دعا می کردی

این سنان بین دعا، نیزه چرا بالا برد؟!

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۱۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۸ روز هفتم

از کربلا رنگ خوشی دیدم؟! ندیدم
بی شیر ماندم، بین هر خیمه دویدم

دیشب فقط تا صبح طفلم داد می زد
خیلی خجالت از بنی هاشم کشیدم

***

ای کاش این داغی که دیدم خواب باشد
طفلم سلامت، محضر ارباب باشد

گفتم: حسینم، حاضرم در بین این دشت...
تشنه بمیرم، اصغرم سیراب باشد

***

مولای من حیران و سرافکنده آمد
رو زد سوی دشمن ولی شرمنده آمد

وقتی که بر می گشت با چشم پر از آب
از لشگر دشمن صدای خنده آمد

***

تیری در این لشگر نبود الا سه شعبه؟!
چیدند آخر غنچه ام را با سه شعبه

ای حرمله انصاف داری بی مروت؟!
اصغر سه شعبه... حضرت سقا سه شعبه؟!

***

مانده حسین و کل آغوشش پر از خون
صورت پر از خون، بر روی دوشش پر از خون

چشمم پر از خون شد که شد از ضرب آن تیر...
شش ماهه ام از گوش تا گوشش پر از خون

***

باور کنم شش ماهه ی من، اصغرم رفت؟!
از نعره ی تکبیر این لشگر سرم رفت

خیلی مرا سوزانده این غصه که طفلم...
با حالت قهر آخرین بار از برم رفت

***

نشنیدم آخر، صحبت نشنیده اش را
بستند بر نی، حنجر پاشیده اش را

خیلی خجالت می کشم آبی بنوشم
بر نیزه اش، دیدم لب خشکیده اش را

***

مَردم... منِ محزونِ غمدیده ربابم
هم قافیه نه... همنشینِ آفتابم

تا آب می بینم، سرم پایین می افتد
هم قافیه نه... داغدارِ مشک آبم

محمدجواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۸ ، ۰۵:۲۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز ششم محرم ۹۸

دلت سیاه شده؟ نور هل أتی کافی است
ز خَلق رانده شدی؟ حجت خدا کافی است

نیازِ بنده ی عاشق به مال و زیور نیست
دلی که بر غم مولاست مبتلا کافی است

که گفته وصل، دوای تمامِ درد من است
هر آنچه یار بخواهد، همان مرا کافی است

از آستانِ امامی که معدنِ خیر است
برای نوکرِ درمانده یک دعا کافی است

بیا به خاطر قلب امام، قول دهیم
اگرچه دیر شد اما دگر خطا کافی است

برای هرکه هوای دلش نفسگیر است...
نفس کشیدنِ در مشهد الرضا کافی است

حرم کجا و منِ روسیاه می دانم
همین که سوختم از هجرِ کربلا کافی است

دوید زینب و با گریه گفت با قاتل
نزن عزیز مرا، شمر بی حیا کافی است

همه کفن بخرند و همه کفن بشوند
فقط برای حسین است بوریا کافی است؟!

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۰۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۸ شب ششم

سیزده ساله ی امامِ کریم

شده آماده بلای عظیم

 

رفت و افتاد روی پای حسین

بوسه می زد به دست های حسین

 

سوختند از غم و کباب شدند

هر دو از گریه خیسِ آب شدند

 

گریه در حالت عطش کردند

آن قدر گریه تا که غش کردند

 

گریه های عمو مکرر شد

تشنه ی دیدنِ برادر شد

 

زیر لب روضه ی حسن را خواند

قاسمش را به سینه اش چسباند

 

دست خطِ حسن به کار آمد

ناگهان بر دلش قرار آمد

 

جلوی خیمه، جان تازه گرفت

آخرش از عمو اجازه گرفت

 

اذن میدان گرفت و عازم شد

نوبت نعره های قاسم شد

 

حال باید خودی نشان می داد

دشت، را یک تنه تکان می داد

 

وقت برچیدنِ هبل شده بود

فأنا بن الحسن... جمل شده بود

 

همه گفتند آمده حیدر

پسر پورِ ارشدِ حیدر

 

هرکه افتاد سوی او گذرش

ازرق و هر چهار تا پسرش...

 

همه بر روی خاک افتادند

غرقِ در خون، هلاک افتادند 

 

نعره می زد، علی مع الحق را

کند از ریشه نسل ازرق را

 

وقت رزمش قمر، بلند شده

مادرش نجمه سربلند شده

 

فخر دارد به خود عروس حرم

که شده نذر اهل بیت کرم

 

طالب مرگ، بین لشگر کیست؟!

دید دشمن، حریف قاسم نیست

 

حیله شد چاره، دوره اش کردند

همه یک باره، دوره اش کردند

 

ابرویش بین جنگ، زخمی شد

سرش از نقلِ سنگ، زخمی شد

 

ضربِ شمشیر نانجیبی، آه

بر سرش خورد و گفت: یاعماه

 

از روی اسب، دور از حضرت

بر زمین خورد با سر و صورت

 

تا صدا زد، سواری از خیمه

مثل بازِ شکاری از خیمه...

 

آمد و اشک، از دو دیده فشاند

قاتلش را به قعر دوزخ راند

 

رفت بالا صدای فریادش

آمدند اشقیا به امدادش

 

بس که مرکب به رفت و آمد بود

شد هوا ناگهان غبار آلود

 

بود دشت از غبار مالامال

وسط دشت، نجمه رفت از حال

 

نوعروسِ حرم زمین افتاد

بر روی خاک، با جبین افتاد

 

چه گذشت آن وسط؟! نمی دانم

روضه را بازتر نمی خوانم

 

دشت در حالتِ سکونی بود

همه جا رد نعلِ خونی بود

 

داشت قاسم به خاک می غلطید

شانه های حسین می لرزید

 

در دهان تا زبان، تکان می خورد

دنده هایش تکان تکان می خورد

 

آه... آخر به دوش مولایش

بر زمین می کشید پاهایش

 

غرقِ خون، وصل یار، شیرین بود

سرّ احلی مِن العسل این بود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۳۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور

نوشته به روی نگینم حسین

شد از کودکی کل دینم حسین

نمازم حسن شد، یقینم حسین

تجلیِ خُلد برینم حسین

 

از آن کودکی عبد این درگهم

من عبدالحسینم که عبداللهم

 

حسین است رازِ سرآغاز ما

جز او نیست در دیده ی باز ما

جنون، وقتِ رزم است اعجاز ما

به سن نیست معیارِ پرواز ما

 

مگر یادتان رفته بابای من؟!

بیایید سویم، أنا بنُ الحسن

 

بمانم چرا؟! عمه مانع نشو

عمو شد فدا، عمه مانع نشو

نکن پا به پا، عمه مانع نشو

مرا کن رها، عمه مانع نشو

 

نمردم که رفته تنش زیر پا

عموی مرا می زند بی حیا؟!

 

دلم سوخت تا دیدم ابروش را...

پُر از خون و خاکی سر و روش را

به دست کسی تاب گیسوش را

سرِ نیزه ی بین پهلوش را...

 

چه سازم، که کمتر اذیت شود؟!

عمویم ازین درد، راحت شود

 

نمردم که پاکوبِ مرکب شود

دلیلِ غم عمه زینب شود

تنش زیر پا نامرتب شود

لباسش نماند، مُعذّب شود

 

بمیرم که تشنه شده، سوخته

نگاهش به سمت حرم دوخته

 

اگر باورم انگِ تکفیر خورد

سرم سنگ از کوفیان، سیر خورد

اگر بازویم زخم شمشیر خورد

به صحن دلم، تیزی تیر خورد

 

فدای دل مضطر عمه ام

فدای دو چشم تر عمه ام

 

شدم ذبح راه ولا، تشنه کام

سلامٌ علی اهلِ بیت الکرام

رسیدم پدرجان حسن السلام

بده بر منِ سوخته، التیام

 

یتیمت رسیده که نازش کنی

در آغوش خود سرفرازش کنی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب پنجم محرم ۹۸

می نشینیم سر کوی اباعبدالله
به امید رخ نیکوی اباعبدالله

از کریمیِ خودش بوده که ما هم شده ایم
همه ی عمر ثناگوی اباعبدالله

صحنِ پیشانی ما بوی حسینیه گرفت
از گِل تربتِ خوشبوی اباعبدالله

اهل معراج نشد هیچ رسولی الا...
با توسل به سرِ موی اباعبدالله

نزد پیغمبر ما خوب تر از هر عملی است
زدنِ بوسه به بازوی اباعبدالله

دستگیر است اگر از همه ی خلق حسین
بوده چون فاطمه الگوی اباعبدالله

رحمت واسعه اش، جلوه و یاد حسن است
رفته بر خوی حسن، خوی اباعبدالله

نیست انصاف، نگوییم از ایمانِ رباب
ذوبِ مولا شده بانوی اباعبدالله

فاطمه در صف محشر به سویش خواهد رفت
هر که رفته قدمی سوی اباعبدالله

مُحرمِ کعبه ی بی دلبر زینب نشویم
قبله ی ماست فقط روی اباعبدالله

زودتر خورد زمین، خواهر مظلوم حسین
دید تا، خم شده زانوی اباعبدالله

دست بر پهلوی خود بُرد عقیله، ناگاه...
نیزه ای خورد به پهلوی اباعبدالله

آسمانِ رُخش از لطمه غروبین شده بود
سنگ چون خورد به ابروی اباعبدالله

آتش از بام سرش ریخت، سرِ مویش سوخت
دید تا سوخته گیسوی اباعبدالله

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۲۰:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز چهارم محرم ۹۸

بغض نفس گیری گلویم را فشرده

تنها شدی ای یار، زینب که نمرده

طفلان من هستند مولا سرسپرده

تا بی کسی ات آبرویم را نبرده...

 

بگذار تا میدان روند این دو، برادر

قربانی راهت شوند این دو، برادر

 

خواهر نباشم من اگر درمانده باشی

طفلان من باشند، أشهد خوانده باشی؟!

یادم نمی آید مرا گریانده باشی

یا وقت حاجت، خواهرت را رانده باشی

 

جان سه ساله دخترت بر غم رضایم

نامردم از خیمه اگر بیرون بیایم

 

بعد از علی اکبر دو چشمی تار دارند

میل پریدن از قفس بسیار دارند

در سینه حب حیدر کرار دارند

یک عمر، شِکوه از نوک مسمار دارند

 

شمشیرِ خود را دیده ای مایل گرفتند؟

تعلیم از رزم ابوفاضل گرفتند

 

هستی امیر و والهِ نعمَ الامیرند

از جان خود این دو کبوتر سیرِ سیرند

بر چادرم حساس و بر مویم اسیرند

بگذار با هم بین این صحرا بمیرند

 

بگذار تا ناموس، بی معجر نبینند

رخت اسیریِ مرا بهتر نبینند

 

بر سجده افتادم زمین، مریم زمین خورد

از غصه ام پیغمبر خاتم زمین خورد

تسبیح من پاره شد و عونم زمین خورد

در خیمه حس کردم محمد هم زمین خورد

 

گرچه زمان جنگشان بیرون نبودم

در خیمه بوی خونشان را حس نمودم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۴۰
عبدالرقیه

منم و خجلت بسیار، حلالم فرما
در شبِ آخر دیدار حلالم فرما

اولین بار شده آمدی و پا نشدم
حال و روزم شده دشوار، حلالم فرما

بوسه بر گونه ی من؟! آه... فراموشش کن
صورتم خورده به دیوار، حلالم فرما

از سپیدی رخم نیست خبر، رنگِ کبود...
بر رخم گشته پدیدار، حلالم فرما

چادرم سوخت پدر، صورت خود را بگذار...
روی این دامنِ گلدار، حلالم فرما

نه مرا موی بلند و نه تو را پنجه ی ناز
بگذر از موی من اینبار، حلالم فرما

سنگ خوردم سرِ بازار که سنگت نزنند
سنگ خوردی سرِ بازار؟! حلالم فرما

خار، در پای من و نیزه نصیب تو شده
وارثِ روضه ی مسمار، حلالم فرما

دست من بسته شد و چوب به دندانت خورد...
وسط مجلس اغیار، حلالم فرما

بر لبم آمده با ناله ی بابا بابا...
نفس آخرم انگار، حلالم فرما

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۱۰
عبدالرقیه

ورودیه

نشست دلهره در جان زینب کبری
رسید قافله ی اهل بیت، کرب و بلا

 

عجیب رنگ غریبی به خود گرفت افلاک
عجیب بوی جدایی می آید از این خاک

 

چقدر نزد خدا این زمان بها دارد
رقیه قصدِ نزول از کجاوه را دارد

 

ملائکه پرِ خود زیرِ پاش، باز کنید
"وَ إن یَکاد بخوانید و در فراز کنید"

 

خدا کند که نیفتد به حالِ دشواری
خدا نکرده نگیرد به چادرش خاری

 

به زیر سایه ی عباس و قاسم و اکبر...
رباب آمده در خیمه با علی اصغر

 

علی که غنچه ی لبخند را نشان می داد
عروس فاطمه، گهواره را تکان می داد

 

بُریر و جون و وهب در طواف اربابند
چه خوب... محضر ارباب، جمعِ اصحابند

 

حمیده تا که دلش ریخت گفت یا عباس
سکینه تشنه شده، غصه نیست با عباس

 

اگرچه دشمن این خانواده بی شرم است
دل همه به علمدارِ خیمه ها گرم است

 

دل عقیله شده مثل سوره ی زلزال
همین که خیره شده سوی گودیِ گودال

 

نشست روی زمین مثل طفل درمانده
حسین، روضه ی جانسوز هاهُنا... خوانده

 

حسین گفت که باید فدا شویم اینجا
حسین گفت که باید جدا شویم اینجا

 

امان ز غربت آن خواهری که بی حد شد
ز دیده فرصت پنجاه ساله اش رد شد

 

نگاه کرد عقیله به سوی آن گودال
نگاه کرد و به چشم پر آب، رفت از حال

 

نگاه کرد که گودال پر شده از تیر
ز هر کرانه رسد سنگ و نیزه و شمشیر

 

نگاه کرد حسینش غریب و عطشان است
دوباره نیزه میان دهان قرآن است

محمدجواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۳۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۸

برگرد تا در سینه ام ماتم نماند
بر گونه ام رد نم و شبنم نماند

یک دم تصور کن که زینب بی تو باشد!
اکبر نباشد تازه سقا هم نماند

برگرد تا زخم گلوی خشک اصغر
تشنه برای جرعه ای مرهم نماند

نزد رقیه باش تا آرام باشد
در سینه اش یک ذره درد و غم نماند

برگرد تا اینکه زبانم لال، زینب...
وقت شلوغی بین نامحرم نماند

انگشترت دستت نمی ماند، ردش کن
تا ساربان در فکر این خاتم نماند

آخر وصیت را به ابن سعد گفتم!
یارب کسی اینگونه بی همدم نماند

ای کوفه شاهد باش جسمم ریخت برهم
تا جسم شاه و دلبرم درهم نماند

بر من بزن هر قدر سنگ تیز داری
یک سنگ، در این شهر می خواهم نماند

خیلی تنم مبهم شده روی قناره
تا جسم اربابم دگر مبهم نماند

طفلان من نذر علی، ای کوفه بگذار
پیش علی اکبر، قدِ او خم نماند

لب تشنه جان دادم که آقای غریبم...
هر طور شد، لب تشنه، دستِ کم نماند

دلشوره دارم غارتش سازند این ها
حتی لباس کهنه می ترسم نماند

دلشوره دارم وقت تکفین امیرم
غیر از حصیری بین این عالم نماند

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۱۵
عبدالرقیه

حسین جان...

هر که بر کار تو پرداخت، یقینا بُرده است
زیر پا، کارِ خود انداخت، یقینا بُرده است

وسط ساختنِ خیمه ی ماه ماتم
خادمی که دلِ خود ساخت، یقینا بُرده است

سائلی که به کسی رو نزد و راهی را
غیر ازین میکده نشناخت، یقینا بُرده است

بِأبی أنتَ و اُمی، همه ی اموالش...
آن که در راه تو پرداخت، یقینا بُرده است

نوکری که به دلش، مادرت از باب کرم
نظر مرحمت انداخت، یقینا بُرده است

عمر، کالای گرانی است، ولی در راهت
هر کسی عمر خودش باخت، یقینا بُرده است

خونِ اعضای تو را نعل، به هفتاد ذراع
مرکب از بس به تنت تاخت، یقینا بُرده است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۲۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی غدیر ۹۸

گِل آدم و رد پای نجف

گِل نوح، از ناخدای نجف

گِل هود و صالح، فدای نجف

به جان همین انبیای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

رسیدم به خیرِ کثیرِ غدیر

که بیعت کنم با امیر غدیر

موحد شدم از مسیر غدیر

به هر ذره ی حق نمای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

قسیم است بین سعید و شقی

نرفته سرم زیر هر بیرقی

غدیریه خوانده علیَ النَّقی...

که باشم به زیر لوای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

نمک گیر، از سفره ی حیدرم

علی رازقِ اول و آخرم

به ‌خوش یمنی عصمتِ مادرم...

شدم از ازل مبتلای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

به نور کمیل و مناجات خود

به تفسیر قرآن و آیات خود

به این عبدِ آیینه از ذات خود...

مباهات دارد خدای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

چه ننگی است، جویای فانی شدن

گرفتار هر آستانی شدن

مرید فلان و فلانی شدن

چه دانند قدر و بهای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

چه خوب است میل عنب داشتن

ارادت به ماه رجب داشتن

علیٌ مَعَ الحَق به لب داشتن...

سر کوی دارالشفای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

ره عاشقی را رصد می کنم

به خود، "ذکرِ هو" گوشزد می کنم

توسل به بنت اسد می کنم...

که جویم دلِ مقتدای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

به نور علی شد قرین، فاطمه

علی دین و معیار دین، فاطمه

در این راه، تنها معین، فاطمه

دهد بوی او جای جای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

هلاک بتولم، هلاک علی

شدم فاطمی، سینه چاک علی

به یک جرعه باده ز تاک علی...

شدم مست ایوان طلای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

دوباره دچار مُحرم شدم

دچارِ نگارِ محرم شدم

ببین بیقرار محرم شدم

حسینی شو از کربلای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

اگر غم چشیدی، بگو یاحسین

اگر آب دیدی، بگو یاحسین

کفن گر خریدی، بگو یا حسین

برو گریه کن پا به پای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

محمد جواد شیرازی

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

(به سبک میخانه دگر جای من بی سرو پا نیست)

 
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت
رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت
 
ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم
مستانه به دور سر آقام بچرخم
 
ای کعبه ی من، روی حیدر
بهتر از وطن، کوی حیدر
 
****
با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم
آقا نظری کن که دلم ریخته برهم
 
دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم
تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم
 
بر من خراب کن نگاهی
یا ابوتراب کن نگاهی
 
****
گیرم که دلم عصمت دیدار ندارد
اصلا تو بگو باغ مگر خار ندارد؟!
 
باشد دل من لایق بر طور نجف نیست
گر قسمت من باده ی انگور نجف نیست
 
جان من بگیر، من تمامم
ساقی غدیر، تشنه کامم
 
****
من تشنه لب چشمه ی جوشان غدیرم
جز باده کوثر ز کسی باده نگیرم
 
هم جان منی، هم نفس و معنی دینم
با هرکه تو را دوست ندارد ننشینم
 
ای قبله و میزان، لک لبیک
ای باطن قرآن، لک لبیک
 
****
دلگرم توام گرچه شدم از همه دلسرد
عمری است که بابای منی، بی برو برگرد
 
با لطف خودت نوکر این درگهم آقا
بر چادر زهرا قسمت می دهم آقا
 
ای حی و مجیر یاعلی جان
دست من بگیر یاعلی جان
 
****
 
ای چشمه ی جوشان نوه ات تشنه فدا شد
رأس علی آن کودک بی شیر جدا شد

از خون علی صورت ارباب خضاب است
بعد ازین فقط حسرت و غم کار رباب است

دلبرم بخواب، لایی لایی
اصغرم بخواب، لایی لایی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۲۱
عبدالرقیه

از خدعه های مردم بی عار، ای امام

کار پسرعموی تو ناچار شد تمام

 

مسلم، اسیر خدعه ی طومارها شده

مِنّی، عَلیکَ یا أبا الأحرار ألسّلام

 

فهمیده ام ازین همه لب تشنه ماندنم

باید سرم رَود به سرِ دار، تشنه کام

 

این جا به جای مرهم بر زخم و جای تیر

با سنگ می دهند به بیمار، التیام

 

هَل مِن مُعینِ تو به جوابی نمی رسد

چون بطنِ کوفه پُر شده بسیار از حرام

 

هر جای کوفه رفتم و هر لحظه می رسید

بوی سلاح و شعله ز بازار بر مشام

 

یک نانجیب، تیر سه شعبه خریده بود

گفتم به گریه دست نگهدار، بی مرام

 

کوفه نیایِ من که به مولا نمی رسد

بادِ صبا رسان سوی دلدار این پیام

 

بگذار تا حمیده یتیمِ حرم شود

نزد رقیه سایه ات، ای یار مستدام

 

دیدی تنم به دکه ی قصاب ها رسید؟!

در شهر کوفه، دفن شد انگار احترام

 

واژه به واژه در دل من روضه می شوند

بازار... کوچه... زینب و انظار... ازدحام...

 

آتش ز بام... ناقه ی عریان... نگاه بد...

رقاصه... سنگ... خنده ی اشرار... شهر شام...

 

این سِیر را، به خاطر حلقوم اصغرت

از خیر کوفه بگذر و بگذار ناتمام

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۳۰
عبدالرقیه

خیر، یعنی ذوالجلالی داشتن

بابتِ توبه مجالی داشتن

 

بهر پوزش، زیر نور آفتاب

وقتِ ناب و ایده آلی داشتن

 

خیر یعنی با دل آلوده هم

با کریمان اتصالی داشتن

 

علت این سر به زیریِ من است

محضرت دستانِ خالی داشتن

 

می شود درد و غم صاحب زمان

بنده هایِ بی خیالی داشتن

 

حقِ فرزند است بر بابای خود

گاه آغوشِ وصالی داشتن

 

خیر، یعنی از تنور فاطمه

لقمه ی نان حلالی داشتن

 

از تمامِ خیرها بالاتر است

چون علی مولی الموالی داشتن

 

خیر یعنی با مناجات حسین

لذت شوریده حالی داشتن

 

باز هم جا ماندم از کرب و بلا

کربلا یعنی تعالی داشتن

 

باید اصلا رو کند سوی حسین

کوفه وقتِ خشکسالی داشتن

 

می شود حاصل به اشک روضه اش

باطن و روح زلالی داشتن

 

زینب و فریاد، یعنی بین خون...

نورِ چشمِ پایمالی داشتن

 

درد یعنی این وسط، دنبالِ یک...

کهنه پیراهن، جدالی داشتن

 

روضه را بدجور مشکل می کند

دورِ پهلو... آه... شالی داشتن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۲۴
عبدالرقیه

 

سلام بر دل خونِ امامِ معصومی
که سوخت از ستم و جورِ همسر شومی
 
کنار محتضر آواز و رقص و پاکوبی؟!
عجب طریقه ی آزارِ غیر مرسومی!
 
کسی توجهی اصلا نمی کند این جا
به سوزِ پاره جگرهای مردِ مسمومی
 
دوباره روی زمین ظرف آب می ریزند...
به پیش تشنه، چه رفتار زشت و مذمومی 
 
چه فرق می کند اصلا هلال یا که کنیز؟
قرار نیست که آبی رسد به مظلومی
 
ندارد او به برش خواهری چنان زینب
کنار بستر او نیست اُم کلثومی
 
چگونه جسم رشیدش به پشت بام رسید؟!
چه ماجرای پُر ابهام و غیر مفهومی!
 
هزار شکر که بغداد پشت بامی داشت
نرفته تا ته گودال شاه مهمومی
 
هزار شکر که بر بام رفت و آمد نیست
سُم فرس ننشسته میان حلقومی
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۲۲
عبدالرقیه

 

بیمار می شویم، دوا لطف می کنند
دلمرده می شویم، دعا لطف می کنند
 
هر قدر هم که پشت، بر این خاندان کنیم
بر ما همیشه آل عبا لطف می کنند
 
ما غافلیم و زود فراموش می کنیم
این قوم، بی صدا به گدا لطف می کنند
 
آن قدر با وقار و بزرگند، وقت جود...
از پشت درب و زیر عبا لطف می کنند
 
هرجا حسین گفته شود صحن کربلاست
هرجا که هست کرب و بلا لطف می کنند
 
با این همه گناه شدم زائر حسین
خیلی به من امام رضا لطف می کنند
 
برگ برات خویش گرفتم به روی دست
امضای شاه طوس روی برگه ی من است
 
 
با کسب اذن از سوی آب آور حسین
رفتیم زیر قبه و بالاسر حسین
 
این حب باطنی است، همان گرمی دل است
با گریه می رسیم همه محضر حسین
 
خیلی برای این که حسینی شویم ما
زحمت کشیده اند پدر مادر حسین
 
بالانشین شدن اثر یک توسل است
پایینِ پا، کنار علی اکبر حسین
 
این بوی سیب چیست که پیچیده در حرم؟
گویا هنوز مانده زمین، پیکر حسین
 
آتش گرفته ایم ازین خشکی و تَری
خشکی کام و غربتِ چشم تر حسین
 
گر که حسین طرفه نگاهی عطا کند
از این خراب، حُر حسینی بنا کند
 
 
جسمم به کوی یار وطن داشت، کاش داشت
لفظم توانِ عرض سخن داشت، کاش داشت
 
در پیشگاه حضرت ارباب ذوالکرم
جانم بهای هدیه شدن داشت، کاش داشت
 
اشکم، به زیر قبه ی کرب و بلا سرود:
یک بارگاه، صحنِ حسن داشت، کاش داشت
 
شمر لعین اگر طمع ملک ری نداشت
شرم از حسین مطمئنا داشت، کاش داشت
ای کاش کربلا عوض تکه ای حصیر
بر این غریبِ تشنه، کفن داشت، کاش داشت
 
زهرا رسید‌ه است، حسینِ شهید کاش
حداقل سری به بدن داشت، کاش داشت
 
جسمش سه روز روی زمین ماند تا شود
سهمش حصیر و دفن به دست بنی اسد
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۱۶:۲۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

حال خوش، در گرو فیض سحر داشتن است

قرب حق، لازمه اش دیده ی تر داشتن است

 

آی کنعانِ پر از غم شده، حق یعقوب

گاه، حدّ اقل از یار خبر داشتن است

 

امرِ معشوق رقم خورده جدایی، یعنی

سهم عشاق فقط چشم به در داشتن است

 

بند اگر بندِ نگار است پرت را بشکن

گاه گمراه شدن حاصلِ پر داشتن است

 

اولین مرحله ی بنده ی مهدی بودن

همه جا خاطرِ او، مد نظر داشتن است

 

این که لبخند رضایت بنشانی به لبش

دوره ی غربت او، اوج هنر داشتن است

 

یار او نیستم و امر فرج می طلبم!

شرط، در امرِ ظهورش به نفر داشتن است

 

پدر ماست علی شیر خدا، شاه نجف

خیرِ اولاد در این گونه پدر داشتن است

 

علت اصلی نان شب پُر برکت مان

صبح، از روضه ی ارباب گذر داشتن است

 

کربلا راه نجات است و نجات از آتش...

در قدم سوی گل فاطمه برداشتن است

 

بدترین درد و مصیبات برای مادر

بین گودالِ پر از نیزه پسر داشتن است

محمدجواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۸ ، ۱۸:۰۴
عبدالرقیه
وقت دیدار با پدر، گریه
کار ما هست بیشتر، گریه
گریه گریه به پشتِ در، گریه
سرِ شب تا خودِ سحر، گریه
 
اشک، راه وصول عاشق هاست
اشک، اذن دخول عاشق هاست
 
عاصی ام، تازیانه می خواهم
عفو کردی؟! نشانه می خواهم
بغضِ محضم که شانه می خواهم
بغلی حیدرانه می خواهم
 
ای نبی سیرت و خدا صورت
بچشان باده ای ز انگورت
 
خاک بودم، ابوتراب شدی
بر منِ ذره، آفتاب شدی
من گنه کردم و تو آب شدی
فقط از دست من عذاب شدی
 
با وجودی که عبدِ رسوایم
پدری کرده ای و اینجایم
 
فکرِ سیر تعالی ام، حیدر
سائل این حوالی ام، حیدر
خسته و دستِ خالی ام، حیدر
آه... مُولی الموالی ام حیدر...
 
مات و مبهوت مانده ام در راه
مستجیرٌ بکم ولی الله
 
چه خوش است این دل و گرفتاری
در نجف با امید بسیاری
جامعه خواندن و سبک باری
خوش بر اقبالِ شیخ انصاری
 
سالیانی است غرقِ در کرم است
پاسبان ورودی حرم است
 
مشهدت هست مشهد زهرا
مرقدت عینِ مرقد زهرا
ریزه خوارم به مسند زهرا
پرچمم را گره زده زهرا
 
حَرمت بوی فاطمه دارد
جلوه از کوی فاطمه دارد
 
دلم از غصه هست مالامال
روضه ی فاطمه، زبانم لال
چادری روی خاک، شد پامال
مانده رد غلاف، با این حال...
 
دست از دامن ولا نکشید
ناله ای غیر مرتضی نکشید
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۸ ، ۰۲:۴۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

به نام خالق عالم، به حق حضرت سرمد

بیا که سینه ی ما پُر شد از مصیبت بی حد

 

اگرچه قسمت این دل، همیشه بوده جدایی

زبان به شکوه ندارم، هر آنچه یار بخواهد

 

رسیده ام به ته خط، ولی برای رضایت

نشد دلم به خلاصیِ از گناه، مقید

 

همیشه نامه ام آزرد قلب فاطمی ات را

ولی دوباره نکردی مرا ز خانه ی خود، رد

 

نشسته ام به دو چشم پُر آب تا که بمیرم

به پای روضه ی جانسوز جعفر بن محمد

 

رئیسِ مکتب حق باشی و غریب؟! بمیرم

نه زائری، نه رواقی، نه گنبدی و نه مرقد

 

خیال کن سرِ پیری میان سجده که هستی

کسی به چکمه به روی عبات پا بگذارد

 

دوباره واژه ی چکمه مرا رساند به گودال

به روی عرش برین شمر... وای فاطمه آمد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۸ ، ۰۰:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

از غربتت، چشمان ما را اختیاری نیست

بر روی قبرِ خاکی ات، سنگ مزاری نیست

 

کاشانه ام آباد باشد، قبر تو خاکی؟!

جانم به قربانت مرا دیگر قراری نیست

 

با این همه شاگرد، ماندم از چه در کوچه...

در شام فتنه، عاشقی و جان نثاری نیست

 

اشرار یثرب، ناسزا و هیزم و آتش

این رسم، رسم بردنِ پرهیزکاری نیست

 

در هست، آتش هست اما میخِ بر در نه

ضرب لگد نه، هول دادن نه، فشاری نیست

 

غصه نخور، این دود می خوابد، خدا را شکر...

پشت در این خانه یار بارداری نیست

 

شیخ و بزرگ شهر را وقتی که می افتد

ضربه زدن با تازیانه افتخاری نیست

 

روی سفیدت از چه رو اینقدر سرخ است؟!

برخیر ما را طاقت این داغِ کاری نیست

 

افتاده ای بر خاک کوچه، بهتر از صحراست

حداقل در معبرت، تیزیِ خاری نیست

 

خاکی شده پیشانی ات اما به رخسارت

از ضربِ سنگی تیز، خونِ تازه جاری نیست

 

عمامه ات افتاده از روی سرت اما

دورت برای غارتت، داد و هواری نیست

 

روی زمین آرام و راحت حمدِ حق را گو

بالاسرت، در انتظارت نیزه داری نیست

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۸ ، ۲۱:۲۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

بی تو دل من زار شود، بی برو برگرد

پیش همه کس خوار شود، بی برو برگرد

 

خورشیدی و هرکس ننشیند به شعاعت

مانند شب تار شود، بی برو برگرد

 

قلبی که نباشد ضربانش به هوایت

در قبر، گرفتار شود، بی برو برگرد 

 

آن چشم که از عکسِ گنه شرم ندارد

خود، مانعِ دیدار شود بی برو برگرد

 

وقتی که دعایت بشود شامل عبدی

فی الحال سبکبار شود، بی برو برگرد

 

هر کس که رود کرب و بلا، صحن ابالفضل

مجنون علمدار شود، بی برو برگرد

 

با روضه ی شرمندگی اش از رخ طفلان

یک عمر عزادار شود، بی برو برگرد

 

عباس نباشد چه کنند این زن و بچه؟!

کار همه دشوار شود، بی برو برگرد

 

زینب چه کند داغِ خودش، بعدِ کفیلش

زندانی اغیار شود، بی برو برگرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۸ ، ۰۹:۰۴
عبدالرقیه
گرچه میان مُلک رضا رعیتی بدم
اما هنوز خیره سوی عکس گنبدم
 
هجر حرم صدای مرا در می آورد
با چشم خیس، پاره گریبانِ مشهدم
 
دیشب شکست بغض من و در تخیلم...
در صحن جامعِ رضوی اش قدم زدم
 
با چشم خیس جامعه خواندم نفس نفس
رفتم به پایبوسی سلطان قدم قدم
 
وقتی نسیم، روی سرم دست می کشید
شاید خودش رسید برای خوشامدم
 
ریزه خورِ رضایم و بیچاره می شوم...
یک دم خدا نکرده اگر که نخواهدم
 
با ذکر یا امام رضا کیف می کنم
هر صبح و شام بر صلواتش مقیدم
 
در آرزوی خدمت و سلمانی اش شدن
در انتظار پیچشِ زلفی مجعدم
 
کفر است اگر که عشق رضا، رافضی منم
دین گرکه مهر و عشق رضا نیست، مرتدم
 
آقاست آن قدر که می آید سه مرتبه
هر مرتبه به سوی خراسانش آمدم
 
هربار پشت پنجره فولاد مانده ام
از شهر طوس کرب و بلا گشته مقصدم
 
یابن الشبیب خوانده ام و سال های سال
از غربت حسین پر از داغ بی حدم
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۱۱
عبدالرقیه

أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِی الْعُظْمَى...

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۷ رمضان ۹۸

ماندم میان خوف و رجا، دست من بگیر

وقتم کم است آه خدا دست من بگیر

 

چیزی نمانده جمع شود خوان رحمتت

حالا که هست سفره به پا دست من بگیر

 

درهم بخر، سوا بکنی گریه می کنم

امشب کنار این رفقا دست من بگیر

 

من صاحبِ مصائب سنگین و بی حدم

با این همه گناه و خطا، دست من بگیر

 

ای دستگیر، باخبری کرده اند خلق...

دست مرا دوباره رها، دست من بگیر

 

باد صبا هوای نجف را می آورد

مستم به بوی باد صبا، دست من بگیر

 

باشد... دخیل پنجره فولاد می شوم

در روضه ی امام رضا دست من بگیر

 

بر رشته ی محبت او چنگ می زنم

چنگی که لَا انْفِصامَ لَها، دست من بگیر

 

بر خاکِ کوچه رو به اباصلت ناله زد

در زیر پام مانده عبا، دست من بگیر

 

پنجاه بار بینِ گذر خورده ام زمین...

یاد غریب کرب و بلا، دست من بگیر

.

.

.

عباس نیست، زینب و یک محملِ بلند!

گوید سکینه عمه بیا دست من بگیر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۴۶
عبدالرقیه

 عَظُمَ یا سَیدی اَمَلی وَسآءَ عَمَلی فَاَعْطِنی مِنْ عَفْوِکَ بِمِقْدارِ اَمَلی وَلا تُؤاخِذْنی بِاَسْوَءِ عَمَلی

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۴ رمضان ۹۸

 

وقت توبیخ نبین زشتی اعمالم را

وقت بخشش بنگر کثرت آمالم را

 

با تعمد دم در ماندم و داخل نشدم

تا که جویا بشوی لحظه ای احوالم را

 

با نظر سوی گناهان خودم، داد زدم

عفو کن این همه گستاخی و جنجالم را

 

کرمت زود رسید و به طمع افتادم

چشم پوشی بنما دوزخ افعالم را

 

زیر و رو کن دل من را، خبری در پیش است

خوانده ام قبل نبأ، سوره ی زلزالم را

 

با تسامُح، حسناتم دو سه مثقال شود

جلوه ای بخش خدا این دو سه مثقالم را

 

من زمینگیر گناهم، نجفم را بده زود

تا بمالم به حرم گوشه ای از بالم را

 

پیشکش کرده ام از روز ازل بهر حسین

پدر و مادر و جان و تن و اموالم را

 

باز هم لطف کریمانه ی موسی الکاظم

می دهد روزی پر برکت یکسالم را

 

جان فدایش که غریبانه میان زنجیر

گفت باید چه کنم درد سیهچالم را؟!

 

رد شود داغ جهان از جلوی چشمانم

تا تکانی بدهم ساق لگدمالم را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۰ رمضان ۹۸

همین که گفتم الهی... اجابتم کردی

سریع آمدی و غرق رحمتم کردی

 

کسی که دست منِ پر گناه را نگرفت

خودت همیشه رسیدی، حمایتم کردی

 

بزرگواری و اصلا ندیده ای انگار

زمانِ معصیتم گرچه رؤیتم کردی

 

به پشتوانه ی فضلت گناه کردم من

به پشتوانه ی حِلمت رعایتم کردی

 

حیا نکردم و مهلت به بنده ات دادی

حیا به جای من و این وقاحتم کردی

 

به برکتِ نفس و رحمت امام زمان

محب فاطمه و اهل هیئتم کردی

 

همین که ناله زدم عائذٌ بِأسمائک

گدای دائمیِ آل عصتم کردی

 

صدا زدم مددی... زود آمدی حیدر

به لطف باده ی کوثر طهارتم کردی

 

پناه می برم امشب به زیر ایوانت

که زیر سایه ی ایوان شفاعتم کردی

 

اگرچه عبد بدم، باز مُنتسب به توام

تویی همان که همیشه ضمانتم کردی

 

تو قدر بودی و قدر تو را ندانستند

خودت برای شب قدر، دعوتم کردی

 

چقدر ناله زدی بین چاه، مظلومم

چقدر گریه کنِ این مصیبتم کردی

 

فدای زخم عمیق سرت شوم آقا

پرت به خاک مکش، غرق غربتم کردی

 

صدا زدی به سوی قاتلت، ز دنیایی...

که فاطمه به برم نیست، راحتم کردی

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۴۹
عبدالرقیه

با چشم تر بر روی سر قرآن گرفتیم

ذکر بِکَ یا رب و یا رحمن گرفتیم

 

با ذکر آن سرچشمه ی رحمت، محمد

در راه دریای خدا جریان گرفتیم

 

جانی نمانده بود بین سینه هامان

گفتیم فورا بِعَلیٍ، جان گرفتیم

 

بِفاطِمَه گفتیم، مادر سر رسید و

از دست هایش رزق آب و نان گرفتیم

 

ذکر لب ما سینه زن ها بِالحَسَن شد

خیر دو دنیا را از آقامان گرفتیم

 

گفتیم یاد رأسِ بر نی، بالحُسَینِ

آتش گرفتیم و سپس باران گرفتیم

 

از خیر ذکر بِعَلیِ بنِ الحُسَینِ

از خوان زین العابدین ایمان گرفتیم

 

وقتی به ذکر حضرت باقر رسیدیم

فهم معارف را ز رب آسان گرفتیم

 

بردیم نام حضرت شیخ الائمه

قول نجات از آتش سوزان گرفتیم

 

بر روی لب آمد دم موسی بن جعفر

از برکت این دم، سر و سامان گرفتیم

 

تا نوبت ذکر علی موسی الرضا شد

رفتیم با هم دامن سلطان گرفتیم

 

آمد میان، نام جواد و از سخایش

خیر کثیر و برکت و احسان گرفتیم

 

با بردن نام علیِ بنِ محمد

قول وصالِ جنت و رضوان گرفتیم

 

گفتیم ذکر بِالحَسَن را، روزی خود

از سامرا با دیده ی گریان گرفتیم

 

یعقوب وار از هجر یوسف گریه کردیم

بِالحُجةِ... بوی غم کنعان گرفتیم

 

قرآن بالاسر گواه این بیان است

قُرب خدا را از خداوندان گرفتیم

 

قرآن به سر، سر شد... الهی بِالرقیه

از غربتش بر آستین دندان گرفتیم

 

از شام قدرش که سر بابا بغل کرد

ویرانه غوغا شد، دل ویران گرفتیم

 

آن قدر ناله زد " أبَ..." کنج خرابه

ما نوکرانش درد بی پایان گرفتیم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۱۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب هفتم رمضان ۹۸

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

 

إِلَی مَنْ یَذْهَبُ الْعَبْدُ إِلا إِلَی مَوْلاهُ...

 

راه گم کرده ام و زار شدم، برگشتم

دور ازین خانه گرفتار شدم، برگشتم

 

آن قدر دور گناهان کبیره گشتم

عاقبت عاصی و بیمار شدم، برگشتم

 

گفته بودی که نرو، عزت عالم اینجاست

رفتم و پیش همه خوار شدم، برگشتم

 

روحِ پاکی که دمیدی به دلم، تار شده

عفو کن مثل لجن زار شدم، برگشتم

 

بارها داشت می آمد گل زهرا سویم

بارها مانع دیدار شدم، برگشتم

 

نیتِ ترک خطا کردم و نفسم نگذاشت

خسته از نفسِ طمعکار شدم، برگشتم

 

تا منادی به ندا گفت: گنهکار کجاست؟!

زودتر از همه بیدار شدم، برگشتم

 

دیشب از هجر نجف نادعلی می خواندم

زائرِ حیدر کرار شدم، برگشتم

 

بار، سنگین شد و با عرض سلامی به حسین

دم افطار، سبک بار شدم، برگشتم

 

جان فدای دل زینب که چهل روز فقط

به همه گفت عزادار شدم، برگشتم

 

ای برادر تو نبودی و به شام و کوفه

خسته از ظلمت انظار شدم، برگشتم

 

دیده ای؟! سوخته ام، آب شدم، گریه شدم

موجب خنده ی اغیار شدم برگشتم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۲۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب دوم رمضان ۹۸

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

 

به اذن عالیِ اَعلی، به احترامِ علی

شروع می کنم این ماه را به نام علی

 

ببخش با عجله، دست خالی آمده ام

شنیده ام که مهیاست بارِ عامِ علی

 

چقدر نان شبش را به سائلان بخشید

دلم خوش است به الطاف مستدام علی

 

سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر

دعای مسجد کوفه شرابِ جامِ علی

 

دعای ما که دعا نیست... باز مقبول است

به احترام دعا کردن و صیام علی

 

دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی

هوای باده ی انگورِ با دوامِ علی

 

ز حنجرش نفس گرمِ وحی می جوشد

نبی شده است به معراج، همکلام علی

 

یهود و آل سعود از هراس می میرند

اگر طلوع کند، تیغ از نیامِ علی

 

خوشا به روزی زوار سیدالشهدا

به زائران حسین است چون سلامِ علی‌

 

چنان علی شده ممسوسِ حق، علی اکبر

همان علی که شده وارث مرام علی

 

چقدر تشنه ی بوسیدن پدر شده بود

فدای خشکیِ وقت وداعِ کام علی

 

زدند از سر کینه علیِ اکبر را

زدند یاس حرم را به انتقامِ علی

 

چقدر بین عبا چیدنش نفسگیر است

چگونه جمع شود در عبا تمامِ علی؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۳۴
عبدالرقیه