سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷۱۸ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا :: 6- محمد جواد شیرازی» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

درد بفرست که ترجیح به درمان بدهم
تا که تسکین به دل زار و پریشان بدهم
 
دور ماندم ز امام و سر من رفت کلاه
حقم این است ازین فاصله تاوان بدهم
 
سال ها منتظرم ماند به سویش بروم
کِی شود خاتمه بر این همه هجران بدهم؟!
 
کاش اشک بصرم باز مرا یار شود
تا جلایی به دلِ خسته ز عصیان بدهم
 
نکند قسمت من نیست کنارش بودن
چقدر وعده بر این دیده‌ ی گریان بدهم؟!
 
چه کنم؟! آخر شعبان شد و من غرقِ گناه
ترسم این است که قبل از رمضان، جان بدهم
 
بی پناهم، نجفم را بده تا که بروم...
تکیه بر گوشه ای از نرده ی ایوان بدهم
 
مرغِ روحم به سوی کرب و بلا پر زده باز
تا سلامی به سوی شاه شهیدان بدهم
 
کاش می شد بدهم زندگی ام را، عوضش
جرعه ای آب بر آن حضرت عطشان بدهم
 
کاش می شد که چنان حر و حبیب و عابس
سر خود را به دفاع از سرِ جانان بدهم
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۰۴
عبدالرقیه

بعد سرما بهار می آید

لطف پروردگار می آید

بی قراری؟ قرار می آید

به سر این انتظار می آید

 

جام اعلاتری دهید امشب

باده ی کوثری دهید امشب

مژده بر عسکری دهید امشب

دلبرِ گل عذار می آید

 

عید موعودِ نیمه ی شعبان

روز مسعودِ نیمه ی شعبان

برکت و جودِ نیمه ی شعبان

ناجی روزگار می آید

 

پسر نرجس، آفتاب زمین

بهجت و شور هر دل غمگین

آرزوی تمام صدیقین

نور لیل و نهار می آید

 

مهر جانانِ خود نگه دارید

در دل، ایمان خود نگه دارید

عهد و پیمان خود نگه دارید

مرد باشیم، یار می آید

 

لحظه لحظه گناه من را دید

واسطه شد، خدا مرا بخشید

باز چشم از معاصی ام پوشید

با بدی ام کنار می آید

 

دیده ام اشک بار می بیند

همه را جز نگار می بیند

مثل یعقوب، تار می بیند

مرهمِ چشم تار می آید

 

از کرامات حضرتش خجلم

مِهر خود ریخت بینِ آب و گلم

نخلِ خشکیده ی کویرِ دلم...

...با نگاهش به بار می آید

 

شده قلبم به ذکر او مأنوس

مُحرمش نیستم هزار افسوس

خسته ام از فراق، نه مأیوس

مژده بر دل، نگار می آید

 

چهره اش انعکاسی از مادر

روی دوشش عبای پیغمبر

بر سر خود عمامه ی حیدر

یار با اقتدار می آید

 

هیبتش مثل هیبت زهرا

وارث نور عصمت زهرا

باز با یادِ غربت زهرا...

... بر دل او فشار می آید

 

می شود دولتش به نام حسین

سر دهد در جهان، پیام حسین

می رسد روز انتقام حسین

صاحب ذوالفقار می آید 

 

روضه با آه و ناله می خواند

روضه از باغ لاله می خواند

گر که از آن سه ساله می خواند

چشم ما هم به کار می آید

 

یاد عمه رقیه و حالش

یاد آتش گرفتنِ بالش

یاد حال کنار گودالش

اشک، بی اختیار می آید

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۵۲
عبدالرقیه

دانلود فایل تصویری شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ مشهد مقدس

فقط نه این که خمیده چنان هلال شدی

شبیه فاطمه چون سایه و خیال شدی

 

شبانه روز فقط مرگ را طلب کردی

چه شد که این همه لب تشنه ی وصال شدی؟!

 

چه حیف! تشنه ی دیدار دخترت ماندی

دچارِ غربت این دوری و ملال شدی

 

میان ظلمت زندان، به قلبِ بدکاره...

هبوط کردی و خورشیدِ لم یزال شدی

 

چقدر وقت نمازت تو را کتک زده اند

چقدر مضحکه ی قومِ بدخصال شدی

 

مگر به ساحتِ پاکِ علی ولی الله

چه گفته مرد یهودی، مریض حال شدی؟!

 

شدید  ناخوشی ساق پا عذابت داد

عجیب وقت پریدن شکسته بال شدی

 

چه گفته اند مقاتل بگو زبانم لال

اگر غلط نکنم زنده زنده چال شدی

 

برای روضه ی جانسوزِ سیدالشهدا

همیشه منتظرِ لحظه ای مجال شدی

 

لبت همین که چنان چوب خشک می لرزید

اسیرِ تشنگی شاه بی مثال شدی

 

برای ذبحِ غریبانه، بین گودالش

شبانه گریه کنش در سیاهچال شدی

 

تنت اگرچه روی تخته پاره رفت اما

کجا به زیر سم اسب پایمال شدی؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۵۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم
حرارتی است قدیمی که در دلم دارم
 
اگرچه دستِ تهی دارم و گدا طبعم
دلِ شکسته ی خود را که دستِ کم دارم
 
میان نامه ی من خالی است از خوبی
گناه و جرم و خطا را همه رقم دارم
 
مرا به حُرمتِ مولا رضاست می بخشید
خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم
 
به امرِ حضرت سلطان، حسین می گویم
به لطف فاطمه ارباب محترم دارم
 
حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد
مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم
 
نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد
دلم خوش است میان دلم حرم دارم 
 
برات کرب و بلایم به دست عباس است
دوباره مُلتمس دامنِ علمدارم
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۳۱
عبدالرقیه

وقتی دلت شکست، حدیث کسا بخوان

غم بر دلت نشست، حدیث کسا بخوان

 

حبل المتین، تمسکِ بر دامن علی است

تا رشته ات گسست، حدیث کسا بخوان

 

آسان شود مقرب آل عبا شدن

جبریل شاهد است، حدیث کسا بخوان

 

روزی خلق در گرو امر فاطمه است

ای عبد تنگدست، حدیث کسا بخوان

 

وقتی که بغضِ دوریِ از صحن کربلا

راه گلوت بست، حدیث کسا بخوان

 

وقتی تمام دهر به تو پشت می کنند

وقتی دلت شکست، حدیث کسا بخوان

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۲۷
عبدالرقیه

 

عینِ نور است همه روز و شب ام بنین
قدر عرش است میان وجب ام بنین
 
ترس داری پسرت نوکر خوبی نشود؟
بسپارش به کلاس ادب ام بنین
 
پدرش پای علی دوست شدن سیلی خورد
مهر مولاست عیارِ نسب ام بنین
 
دلشان هر دو پر از معرفت زهرا بود
رحمت حق به دلِ اُم و أبِ ام بنین
 
قدر این زن به طلا نیست، فقط مهر علی است
حق مولاست رود در طلبِ ام بنین
 
محضر زینب کبری نشنیده است کسی
هیچ جز سیدتی از دو لب ام بنین
 
شمسِ منظومه شد و چهار یل بی باکش
می درخشند همه در عقب ام بنین
 
اگر عباس نگاهش همه را می لرزاند
ارث برده است یقین از غضب ام بنین
 
از معاویه بپرسید چه آمد به سرش
چه کشید از سکناتِ خُطب ام بنین
 
با دو چشم تر و برپایی روضه آخر
کرد بر دشمن بی دین غلبه ام بنین
 
هر زمان دید رباب آمده با چشم پر آب
آمد از شرم و حیا، جان به لب ام بنین
 
سر پیری پسری نیست عصایش بشود
گریه دار است عجب این لقب ام بنین
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۰۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

کاش قسمت بشود لطف الهی گاهی

به گدایان برسد طُرفه نگاهی گاهی

 

می شود بنده ی درمانده و آواره شده

سخت محتاج به آغوشِ پناهی گاهی

 

هرچه کردم بشوم زائر میخانه نشد

نیست جز گریه سوی میکده راهی گاهی

 

گاه با یک حسنه پاک شود کوهِ گناه

کوهِ خیرات بسوزد به گناهی گاهی

 

به خودم گفته ام اصلا شده چون حجتِ حق

از غم و غصه ی یک شیعه بکاهی گاهی؟!

 

ناله زن نامِ علی را که رجب نزدیک است

دم بزن از بشرِ نامتناهی گاهی

 

از دلِ سوخته و دوریِ ایوان نجف

می دهد چشم پُر از اشک گواهی گاهی

 

یادِ بین الحرمین و حرم ثارالله

می کِشیم از جگر سوخته آهی گاهی

 

باعث قُرب، به دربار ولی الله است

اشکِ در روضه به قدرِ پر کاهی گاهی

 

می تواند سبب مردن نوکر بشود

روضه ی جسم به خون مانده ی شاهی گاهی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۱۰
عبدالرقیه

مرده ام... از نفست شور و توان می گیرم

سرِ صبحی به دعاهای تو جان می گیرم

 

گفته ام مرثیه خوان نام تو را سر بدهد

از مسیحاییِ نامت هیجان می گیرم

 

هرچه دارم همه را می دهم و در عوضش

یک دل سوخته و اشک روان می گیرم

 

مستحقِ غضب و آتش قهرم اما

باز از مرحمتت برگ امان می گیرم

 

برنگشتی و گذر کرد بهارِ عمرم

ذره ذره پس از این رنگ خزان می گیرم

 

حال که آب گذشت از سر من، با حاجت...

روضه ی امّ بنین و پسران می گیرم

 

با دل سوخته می گفت: عصا نیست مرا

دست را بر کمرم گریه کنان می گیرم

 

ای بَشیر، از پسر حضرت زهرا چه خبر؟

خبر از او به دو چشمِ نگران می گیرم

 

آن قدر روضه بخوانم که بگریند همه

روضه را در وسط شهر، عیان می گیرم

 

از سرِ شرم دم مرثیه خوانیِ رباب

روی خود را ز نگاه دگران می گیرم

 

ختمِ کارم شده مسموم شدن، عیبی نیست

از غریبیِ نبی رد و نشان می گیرم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۲۷
عبدالرقیه

 

یادته از اُحد اومده بودم
پُر بود از زخم، تموم وجودم
 
سر و روم رو دیدی غرقِ خون بودش
تازه اول عروسیمون بودش
 
میدیدی روی تنم سرتا پا زخم
دیدی روی بدنم نودتا زخم
 
دونه دونه زخمامو دوا زدی
باز منو پسر عمو صدا زدی
 
با دعات کار علی نخورد گره
خندیدی دردِ تنم یادم بره
 
قول دادم بهت تلافی بکنم
دور بسترت توافی بکنم
 
تو که گفتی بی علی نمی تونی
چرا روتو از علی می پوشونی
 
این همه حرف نزدن برا چیه؟!
بغضای زهرای من برا چیه؟!
 
پهلوتو تکون میدی تیر میکشه!
زخم سینه ات آهِ شبگیر می کشه!
 
اشکِ ریخته روی دامنت چیه؟!
جریانِ گل های پیرهنت چیه؟!
 
غصه های ما تمومی نداره
سرتو بستی چرا باز دوباره؟!
 
زینبت میون تب میگه بمون
اگه میشه دو سه شب دیگه بمون
 
چی دیده که فضه ناامید شده؟!
دیدی موی حسنت سفید شده؟!
 
خوب شو تا خونه رو زیر و رو کنیم
خونِ رو دیوارو شست و شو کنیم
 
 
تو فقط گریه نکن جونِ علی
بعد تو زنده نمیمونه علی
 
جواب منو با این سکوت نده
به کسی سفارش تابوت نده
 
مرگو تو سجده هات آروزو نکن
اینقد این بقچه رو زیر و رو نکن
 
بیشتر از سه تا کفن جور نمیشه
برا کربلا کفن جور نمیشه
 
قسمت اینه پسرت تشنه باشه
زیر کوه نیزه و دشنه باشه
 
قسمت اینه سرشو جدا کنن
دور قتلگه سر و صدا کنن
 
قسمت اینه زیر و رو بشه تنش
قسمت اینه تو حصیر بپیچنش
 
قسمت اینه بمونه رو خاک داغ
زینبم بمونه و غم فراق
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۱۵
عبدالرقیه

هجران ما کی می شود سر؟! از کجا معلوم

می بینمت فرزند کوثر؟! از کجا معلوم

 

پروانه را وعده مده بر روزی فردا

یک وقت دیدی مُرد آخر، از کجا معلوم

 

یک عمر آه از دل کشیدم، ممکن است آخر

روزی بگیرد آه مضطر از کجا معلوم

 

از دردهایم شاکی ام اما به خود گفتم

حتما برایم بوده بهتر از کجا معلوم

 

حق من است آتش ولی از لطف این اشک

شاید نجاتم داد مادر از کجا معلوم

 

وقتی که هر دو دست زهرا بند آن در بود

شاید زمین افتاده با سر، از کجا معلوم

 

شاید همان رد غلاف قنفذ ملعون

باشد دلیل مرگ حیدر از کجا معلوم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۱۶:۱۷
عبدالرقیه

دین حق در خطر افتاده، کمک کن فضه

حرف حق از اثر افتاده، کمک کن فضه

 

قول داده به نبی حیدرِ من صبر کند

یاد حرفِ پدر افتاده، کمک کن فضه

 

درب این خانه که خود بوی نبی را دارد

گیرِ چندین نفر افتاده، کمک کن فضه

 

سرخ شد حلقه و مسمارِ درِ این خانه

شعله بر جانِ در افتاده، کمک کن فضه

 

با لگد ریخت درِ خانه... ببین روی سرم...

یک درِ شعله ور افتاده، کمک کن فضه

 

مردک پست چنان ضربه به پهلویم زد

شاخه ام از ثمر افتاده، کمک کن فضه

 

سوی کوچه ببرم زود، علی را بُردند

حیدرم در خطر افتاده کمک کن فضه

 

دست من... گوشه ی شالِ علی و ضرب غلاف...

از تنم بال و پر افتاده، کمک کن فضه

 

حیدر و بیعت با کفر؟! نمرده زهرا

یار، در دردسر افتاده کمک کن فضه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۲۲
عبدالرقیه

وزن شعر:

"مَفعولُ مَفاعیلُ فَعولُن، مَفعولُ فَعولُن"

 

خورشید، نهان گشته ز انظار، انگار نه انگار

ماییم همان قوم گرفتار، انگار نه انگار

 

مستانه به دنبال گناهیم، در ظلمت چاهیم

او مانده ولی منتظر یار، انگار نه انگار

 

جز جرم و خطا هیچ نداریم، شرمنده ی یاریم

خون شد دل زهرایی دلدار، انگار نه انگار

 

در نافله اش فکر احباست، آن قدر که آقاست

انگار نبودیم خطاکار، انگار نه انگار

 

گفتیم عزدار بتولیم، با آل رسولیم

گفتند خوش آمد به گنهکار، انگار نه انگار

 

شب ها به در خانه ی شان رفت، با قد کمان رفت

دیدند شده دست به دیوار... انگار نه انگار

 

زهرا و دو چشمان پر از آب! ای وای بر اصحاب

دیدند همه حق شده انکار...انگار نه انگار

 

این شاخه ی فردوس ثمر داشت، مسمار خبر داشت

بی عاطفه انگار نه انگار، انگار نه انگار

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۸
عبدالرقیه

بر تاج عرش حک شده یکتاست فاطمه

آرام و بهجت دل طاهاست فاطمه

 

ام الائمه، طاهره، صدیقه، مرضیه

معصومه و زکیه و زهراست، فاطمه

 

حنانه بر حسین و حسن شد به جای خود

جان نبی است، ام ابیهاست فاطمه

 

جز چادر قدیمی و پر وصله ای که داشت

چیزی برای خویش نمی خواست فاطمه

 

زینب اگر صبورترین خلق عالم است

استاد صبر زینب کبراست فاطمه

 

بر روی خاک، محور اهل کسا شده

نورِ نخست عالم بالاست فاطمه

 

تسبیح فاطمه به محبان فریضه است

سر منشأ تمام دعاهاست فاطمه

 

فردا که کل خلق هراسان و مضطرند

تنها امید و دلخوشی ماست فاطمه

 

با او علی نیاز ندارد به جوشنی

خود جوشن یگانه ی مولاست فاطمه

 

جان را گذاشت پای غریبی مرتضی

در این مسیر یکه و تنهاست فاطمه

 

از روی خاک با کمک فضه عاقبت

با جسم لاله گون شده برخاست فاطمه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی


فدک ارث شماست مادرجان

شاهدِ ما خداست مادرجان

 

خطبه ات شهر را بهم زده است

همه ی دهر را بهم زده است

 

دشمنت مانده ساکت و تسلیم

سندت را بگیر تا برویم

 

دل شده بی قرار لبخندت

خسته ای؟! تکیه کن به فرزندت

 

با تو باشد اگر حسن... عشق است

در کنارت قدم زدن عشق است

 

نیست راهی دگر به کاشانه

کوچه ای مانده تا درِ خانه

 

چقدر کوچه سرد و تاریک است

چقدر راه تنگ و باریک است

 

چقدر آسمان سیاه شده

کوچه مانند قتلگاه شده

 

مردکِ بی حیا چه می خواهد؟!

بین کوچه ز ما چه می خواهد؟!

 

دست من را رها نما مادر

پشت من باش و کن دعا مادر

 

اذن میدان بده جهاد کنم

ارض را خالی از فساد کنم

 

به دلت اضطراب راه مده

سندت را به رو سیاه مده

 

وای دستور صبر داده پدر

چه کنم در میان این معبر

 

کاش دستم به صبر بسته نبود

کاش مادر دلت شکسته نبود

 

سوختم ذره ذره در دل خود

کاش قدم بلندتر می شد

 

چه غباری! دو چشم من تار است

رد خون چیست روی دیوار است؟!

 

چه به روز دو چشمت آورده؟!

چشم هایت چرا ورم کرده

 

بر غریبی ما اماره شده

این قباله که پاره پاره شده

 

بند آمد دگر زبان حسن

پا شو از روی خاک، جان حسن

 

حسنت هست اگر کنیزی نیست

گوشوارت شکسته؟! چیزی نیست

 

چه کنم از زمین بلند شوی؟!

روی پایت دوباره بند شوی

 

بین این کوچه سخت جان دادم

چادر خاکی ات تکان دادم

 

هر قدم را به گریه بردارم

شرم از دیدن پدر دارم

 

مثل مردی که مملو از دردم

با چه رویی به خانه برگردم؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۷ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

چشمم به رخت، ذوالکرم افتاد؟ نیفتاد

از چشم تو چشم ترم افتاد؟ نیفتاد

 

انگار نه انگار دلت خون شده از من

عاداتِ گناه از سرم افتاد؟ نیفتاد

 

یک بار به عشقت شده تا بگذرم از خواب؟

اشک سحرم در برم افتاد؟ نیفتاد

 

دلشوره ی این فکر که عبد تو نباشم

یک دم ز دل مضطرم افتاد؟ نیفتاد

 

هرجا که رسیدم ز مرامت زده ام دم

نامت دمی از حنجرم افتاد؟ نیفتاد

 

زهراست فقط محور نورانی خلقت

یک خدشه بر این باورم افتاد؟ نیفتاد

 

ساکت ننشینید، بمیرید از این درد

صدیقه به راهِ حرم افتاد، نیفتاد؟

 

با بُهت حسن گفت: به حیدر چه بگویم؟!

کوچه تو بگو مادرم افتاد؟! نیفتاد؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۷ ، ۱۹:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

زمان، زمانِ بلا شد، پدر بیا و ببین

چه ظلم ها که به ما شد، پدر بیا و ببین

 

هر آن چه غربت و بی مِهری و مصیبت بود

نصیب آل کسا شد پدر بیا و ببین

 

هنوز تربت قبر تو تازه است، ولی

چه فتنه ها که به پا شد پدر بیا و ببین

 

برای مردم بی معرفت، بُتِ امت

رسید و قبله نما شد، پدر بیا و ببین

 

شبانه بر روی استر به خانه ها رفتم

چه گویم این که چه ها شد پدر بیا و ببین

 

به حرف و حجت صدیقه بی محلی شد

امامِ شهر رها شد، پدر بیا و ببین

 

شنیده ای وسط کوچه ی بنی هاشم...

به ما چقدر جفا شد؟! پدر بیا و ببین

 

سر قباله ی باغ فدک، کتک خوردم

چه خوب حقم ادا شد پدر بیا و ببین

 

سراغ محسنِ مظلوم را مگیر از من

ثمر ز شاخه جدا شد، پدر بیا و ببین

 

چقدر پای علی ماندم و زمین خوردم

قدم ز غصه دو تا شد، پدر بیا و ببین

 

نشسته ام سر قبرت که جان دهم این جا

ببین زمان لقا شد، پدر بیا و ببین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

گم شدی بنده ی گمراه؟ بگو یا زهرا

با ولی باش، سحرگاه بگو یا زهرا

 

هر زمان از نظرِ حجت حق افتادی

زود هنگامِ بزنگاه بگو یا زهرا

 

چاه دنیا چقدر شأن تو را پایین بُرد

در دل ظلمت این چاه بگو یا زهرا

 

گر دلت خواست دعاگوی تو باشد مهدی

با دل زخمی و با آه بگو یا زهرا

 

صاحب العصر دلش سوخته از فاطمیه

بهرِ قلب ولی الله بگو یا زهرا

 

هر زمان مادری آمد برود از گذری

گر زمین خورد سرِ راه، بگو یا زهرا

 

دیده ات خورد به مسمار بگو یا حیدر

دیده ات خورد به درگاه بگو یا زهرا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۱۸:۵۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی 

 

در دیده ام غایب شدی، در جان من نه

خالی شد از یادت جهان، کنعانِ من نه

 

مؤمن شدم بر کعبه ی رویت ندیده

عمرم به سر آمد ولی ایمان من نه

 

دیشب که خوابیدم به یادم گریه کردی

چشمان تو گریان شد و چشمان من نه

 

احسان و لطفت هر دقیقه شاملم شد

یک لحظه دیدی خوبی و احسان من؟ نه

 

جز در غم زهرا شده قدری گذارم...

رؤیت کند اشک مرا مژگان من؟ نه

 

ای دل بسوز از غربت حیدر که می گفت:

رو بر مگردان فاطمه جان، جانِ من نه

 

باور ندارم... یارِ هجده ساله زود است

پر می کشی از کلبه ی احزان من؟! نه...

 

باید به چاه کوفه گویم درد خود را

دامان تو گلگون شده دامان من نه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۷ ، ۱۴:۴۶
عبدالرقیه

از امام باقر علیه السلام و همچنین از امام صادق علیه السلام روایت کرده اند که فرموده اند:

«اذا ضللت فی الطریق فناد «یا صالح » أو «یا ابا صالح » اُرشدنا الی الطریق رحمکم الله »


دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

 

شکر خدا... گفتیم: "اُرشدنا اباصالح"

رو بر کسی ننداختیم الا اباصالح

 

هر بار گم کردیم راه هل أتایی را

گفتیم با گریه مدد کن یا اباصالح

 

ای مُصلح عالَم، نظر کن صالحم فرما

سویت رسیده قطره، ای دریا اباصالح

 

بنده شدن اوج تمنای بزرگان است

وقتی که باشد سرور و مولا اباصالح

 

امروز هر کس نوکر زهرای اطهر شد

دستش بگیرد از کرم فردا اباصالح

 

ای راه گم کرده بیا، وقت توسل شد

همدرد شو در این مصیبت با اباصالح

 

گریان زهرا که شدی دیگر بدان قطعا

راهی نمانده تا خدا یا تا اباصالح

 

من عذر خواهی می کنم از ساحتت آقا

آتش به پشت در شده برپا اباصالح

 

این در که می سوزد میان شعله ی آتش

ای وای اگر افتد روی زهرا، اباصالح

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۷ ، ۲۲:۵۰
عبدالرقیه

بدون گوهر باطن، صدف دل آزار است

کنار غم زده حرف از شعف دل آزار است

 

برای مستی عاشق ملاک یلدا نیست

شب بلند، بدون "نجف" دل آزار است

____

خوشا به حال کسی که طریقه اش عشق است

رسیده است نجف چون سلیقه اش عشق است

 

نشسته کنج حرم یک دقیقه بیش از پیش

میان صحن، دقیقه دقیقه اش عشق است

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۷ ، ۱۶:۵۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

عمرم سرآمد، خونجگر ماندم، ضرر کردم

محروم از روی قمر ماندم، ضرر کردم

 

باد صبا از او خبر آورد اما حیف

در شام جهلم کور و کر ماندم، ضرر کردم

 

رزق سحرگاهی به دست شخص معصوم است

هربار بی فیض سحر ماندم ضرر کردم

 

یک بار شد من هم دعاگویش شوم؟! نه

مشغولِ حاجات دگر ماندم، ضرر کردم

 

دلبستگی باعث شد از کوچ شهیدانش

جا ماندم و بی بال و پر ماندم، ضرر کردم

 

وقتی ملاک کارهایم حرف مردم شد

در چشم مردم معتبر ماندم، ضرر کردم

 

دنیا مقر ابتلای اهل ایمان است

گر بین دنیا بی ضرر ماندم، ضرر کردم

 

جز آل عصمت رو به سوی هر کسی کردم

درمانده ماندم، پشتِ در ماندم، ضرر کردم

 

پای بساط روضه های حضرت ارباب

هر دفعه که بی چشم تر ماندم، ضرر کردم

 

جای کفن بر بوریا چیدند جسمش را

زنده از این ماتم اگر ماندم ضرر کردم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۷ ، ۲۲:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

با کریمان فقط تعالی هست

راه پرواز ایده آلی هست
 
من گدای چهارده نورم
بر سرم سایه ی موالی هست
 
تا دمی که حسن حسن گویم
مطمئنا ره کمالی هست
 
برسانید زیر پای نگار
روی دوشم شکسته بالی هست
 
وقت لطف کریم سامراست
شاکرم این دو دستِ خالی هست
 
در میان سبوی مولایم
هر صفت از می جلالی هست
 
وقت الطاف بی کران آمد
پدر صاحب الزمان آمد
 
ذکر لب را ابامحمد کن
کوچه های غریب را رد کن
 
سامرا می رسی، توسل کن 
دل خود را بر این مقید کن
 
این حرم منزل ولی خداست
با وضو باش و رفت و آمد کن
 
بنشین در میان صحنِ حسن
عاشقانه نظر به گنبد کن
 
جامعه را بخوان به چشم ترت
یاد الطاف شاه مشهد کن
 
خوب که بی قرار یار شدی
قصد بوسه زدن به مرقد کن
 
امشب احوال خوش تری دارم
شوق دیدار عسکری دارم
 
از ازل بوده ام گرفتارش
سائل لطف ناب و بسیارش
 
نه فقط سنگ دل ازین دوری
کعبه ی حق شده است تب دارش
 
غیر زندان و خلوت و غربت
نیست آگاه، کس ز اسرارش
 
مانده در جای جای آن زندان
نور آیات و صوت اذکارش
 
حرف تقوا و زهد او که شود
دشمنش هم شود طرفدارش
 
با نگاهش شدند آخر سر
شیرهای درنده بیمارش
 
دلم امشب اگر که آباد است
دل صاحبْ زمانمان شاد است
 
معتکف های کنج محرابیم
بی قراران روی مهتابیم
 
از غم دوری گل نرجس
سال ها خیره سوی سردابیم
 
عیدها می رسند اما ما
تا ظهور نگار بی تابیم
 
هر شب از داغ این غم اعظم
با دو چشم پُر آب می خوابیم
 
ما رعایای در به در شده ایم
که به فکر وصال اربابیم
 
علت این فراق از سوی ماست
خودمان بر فراق اسبابیم
 
حقّ انوار صاحب امشب
برسان صاحب الزمان یا رب
محمد جواد شیرازی
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۷ ، ۰۶:۲۵
عبدالرقیه

تا دست تهی می شود از لطف خدا پُر

دیگر چه دلیلی است بر این خوی تکبر؟!

 

صبر است و رضا راه تقرب به جنابش

اسباب جدایی است فقط شکوه و غر غر

 

یک روز شده بندگی اش را بکنم؟ نه

یک عمر فقط بوده ام از اهل تظاهر

 

خوردم نمک و ظرف نمک باز شکستم

زحمت شده ام بر سرِ حق، جای تشکر

 

غافل شده ام از غم عظمای قیامت

باید بنشینم سحری را به تفکر

 

ماندم به چه رویی بزنم ناله ی العفو

ای کاش دمی توبه کنم، توبه چنان حر

 

گریان شدم و فاطمه با مرحمت افکند...

بالای سرم سایه ای از رحمت چادر

 

اموال دو عالم به فدای سر زهرا

هستیم گدازاده ی کوثر نه تکاثر

 

اندازه ی حبی که ز مادر به دلم هست

از دختر طاغوت کنم حس تنفر

 

گفتم "بِحُسَیْنٍ..." نظرش بر دلم افتاد

والله ندارد نظر فاطمه رد خور

 

در نسخه ی من قید شده " گریه بر ارباب"

این گریه مگر سنگ دلم را بکند دُر

 

آن قدر نوک نیزه به صحن بدنش خورد

آن قدر که جسمش شده مافوق تصور

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۲:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۸ صفر ۹۹

رسید موعد داغی که سخت، سوزان بود

غمی که در اثرش فاطمه پریشان بود

 

رسید لحظه و ساعات آخر مردی

که اوج دغدغه اش یاری فقیران بود

 

رسید روز وداع رسول خوبی ها

همان که بر همگان رحمتی فراوان بود

 

به یاد یا ابتا گفتنش به پیغمبر

دو چشم ام ابیها عجیب گریان بود

 

دوباره یاد اُحد بود و یاد دندانش

دوباره خسته ازین لشگر دو رویان بود

 

همان زمان که بنای سقیفه برپا شد

دمِ شهادت خاتم، زمانِ هجران بود

 

اگرچه زهر گرفت از وجود او طاقت

ولی هنوز رخش مثل شمس تابان بود

 

چقدر تشنه شد و سوخت لحظه ی آخر

همان نبی که دلیل نزول باران بود

 

هنوز جای همان سنگ های اهل جفا

به روی بال و پر خسته اش نمایان بود

 

هنوز اهل کسا مست عطر او بودند

هنوز خانه پر از خاطرات جانان بود

 

چقدر حیف نگاهش اگرکه بسته شود

همان نگاه که اوج یقین سلمان بود

 

چقدر حیف نفس های آخرش باشد

همان نفس که معطر به عطر قرآن بود

 

کلامِ راه گشا را نبی به لب آورد

رسید نطفه حرامی و گفت هذیان بود

 

چقدر خون به دل پاک و خسته اش کردند

چقدر خسته ز شر فلان و بهمان بود

 

رسول رفت و فدک غصب شد در آن اوضاع

امان ز حال علی... سخت نابه سامان بود

 

رسول رفت و در این خانه چادر زهرا

میان دود لگدمالِ حزب شیطان بود

 

رسول رفت و علی را کشان کشان بردند

بتول در عقبش بین راه بی جان بود

 

رسول رفت و به بازوی او غلاف زدند

همان دمی که در آن کوچه راه بندان بود

 

رسول رفت و به اشک بتول خندیدند

سه ماه فاطمه از خلق، روی گردان بود

 

پس از رسول فقط بود جنگ حیدر صبر

جهاد فاطمه رفتن به بیت الاحزان بود

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۳:۳۷
عبدالرقیه

 

قل هو الله بخوان... اول و آخر حیدر
ظاهر و باطن دین است سراسر حیدر
 
نه فقط بین صحابه است مُقدم شدنش
هست از جمعِ رسل یک تنه برتر حیدر
 
هر کسی منزلتی داشت به آن می نازد
یک نفر بود فقط نفس پیمبر، حیدر
 
چه کسی بود اُحد دور نبی می چرخید؟
چه کسی بود مگر فاتح خیبر؟ حیدر
 
جنگ خندق شد و آن لحظه تمام اصحاب
خوف کردند ولی لا یَتَغَیَّرْ حیدر
 
این بشر کیست که عمری است تمام فقها
هرچه گفتند از آن بود فراتر حیدر
 
نیستم پیرو ابلیس که سجده نکنم
آمدم روی زمین سجده کنم بر حیدر
 
ذکر معراجی حیدر شده زهرا زهرا
ذکر زهراست فقط نغمه ی حیدر حیدر
 
عُلقه ی مِهر نجف با جگرم خورده گره
منم و این دل مجنون و مُسخر، حیدر...
 
وسعتِ ظرف، عطا کن پس از آن باده بریز
وقت تنگ است، مدد ساقی کوثر حیدر
 
از نجف که بروم زود دلم می گیرد
قستم کن برسم باز مکرر حیدر
 
خاک عالم به سرم لال شوم آقاجان
چه کسی لعن تو را کرد به منبر حیدر؟!
 
مَن یَمُت گفتی و من ماندم و شوق یَرَنی
مرگ من را بنما زود مقدر حیدر
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۷ ، ۰۷:۰۱
عبدالرقیه

جانم فدای آن امامی که غریب است

از سنگ قبر کوچکی هم بی نصیب است

 

یک روضه خوان یا شاعری پیشش نمانده

خاکی است قبر و زائری پیشش نمانده

 

نان کریمی حسن را خورد تاریخ

روز وداعش را ز خاطر بُرد تاریخ

 

هفتِ صفر روز غم و حزنی عظیم است

مَردم... زمان داغ آقایی کریم است

 

بی مهریِ این قوم، تنها ساخت او را

حتی امیر لشگرش نشناخت او را

 

سردارهایش غیر زر چیزی ندیدند

سجاده را از زیر پاهایش کشیدند

 

گرچه میان خیمه اش تنهای تنهاست

درد حسن تنها همان جریان زهراست

 

دیوار سنگی... تو بگو او چه کشیده؟!

درد عظیمی بین آن کوچه کشیده

 

یک روز خوش دیگر ندید از آن دوشنبه

موی سرش هم شد سپید از آن دوشنبه

 

مردی که روزی فاتح جنگ جمل شد

ایام سخت غربتش ضرب المثل شد

 

وای از هوای خانه ای که سرد باشد

مظلوم یعنی همسرت نامرد باشد

 

مظلوم یعنی هی بیافتی برنخیزی

خونِ جگر را روی دامانت بریزی

 

مظلوم یعنی تشنه باشی آب خواهی

بر خود بپیچی در کنار روسیاهی

 

وقتش شده تا که حسینش را بجوید

با کام خشک و خونی اش لا یوم گوید

 

مانند آن تشییعِ سختِ مادرانه

ای کاش تشییع تنش می شد شبانه

 

وقت نمازش یک سواره فتنه کرده

فتنه گر یثرب دوباره فتنه کرده

 

آن زن که نفرین خدا دائم بر او باد

دستور بر قوم کمان داران خود داد

 

آورده شیخ عباس آن شیخِ مقید

تیر نخستین را خودِ ملعونه اش زد

 

جسمی که روزی روی دوش مصطفی بود

حالا اسیر مردمانی بی حیا بود

 

از تیرها یکباره شد یاقوت، خونی

دیوارهای کوچه و تابوت، خونی

 

دیگر حسینش جز دو چشم تر ندارد

غارت زده یعنی حسن دیگر ندارد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۷ ، ۱۹:۲۸
عبدالرقیه

همیشه باب رحمت حسین می شود حسن

حقیقتِ کرامت حسین می شود حسن

 

حسین جنت نبی و مرتضی و فاطمه است

چه حکمتی است، جنت حسین می شود حسن

 

علامت ارادتم به مجتباست یاحسین

ارادتم به ساحت حسین می شود حسن

 

فنون رزم کربلا همان جمل نوشته شد

زمان جنگ، هیبت حسین می شود حسن

 

حسین شاه عالم است و قبله ی جهان ولی

ولی امر حضرت حسین می شود حسن

 

زرنگ باش و کربلای خود بگیر از حسن

که بانی زیارت حسین می شود حسن

 

وجود قاسمش به دشت کربلاست حجتم

فدای راه و نهضت حسین می شود حسن

 

غریبی حسن هم از کرامت است منشأش

فدای روز غربت حسین می شود حسن

 

جگر رسیده بر لبش ولی به فکر کربلاست

بیانگر مصیبت حسین می شود حسن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۷ ، ۱۹:۲۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ حرم سیدالکریم سال ۹۷

چهل سال است در تب گریه کردم

چهل سال است هر شب گریه کردم

 

چهل سال است من بیدار ماندم

صحیفه را نوشتم روضه خواندم

 

چهل سال است غرق اشک و آهم

شبانه روز یاد قتلگاهم

 

چهل سال است خواب شمر دیدم

به دستش خنجری دیدم پریدم

 

چهل سال است گفتم دادِ بیداد

همیشه ظرف آب از دستم افتاد

 

چهل سال است تا مذبوح دیدم

نشستم بر زمین، ضجه کشیدم

 

چهل سال است دشت کربلایم

به یاد روز دفن و بوریایم

 

چهل سال است فکر اصغرم من

عزادار ذبیحی پرپرم من

 

چهل سال است مانند ربابم

به کام تشنه، زیر آفتابم

 

چهل سال است می گویم خدایا

عطا کن خیر، سهلِ ساعدی را

 

چهل سال است یاد شهر شامم

کنار عمه ها در ازدحامم

 

چهل سال است بر زخمم نمک خورد

بمیرم عمه ام زینب کتک خورد

 

چهل سال است می گویم رقیه

زنم بر دست می گویم رقیه

 

چهل سال است در بزم شرابم

به یاد خیزران خانه خرابم

 

چهل سال است می سوزد وجودم

به روی ناقه با غل بسته بودم

 

چهل سال است داد از سنگ دارم

به روی خود نشان از چنگ دارم

 

نگو این زهر امانم را بریده

چهل سال است عمرم سر رسیده

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۷ ، ۲۱:۳۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

فرصتم طی شد و بیدار نشد که بشوم

آخرش لایق دیدار نشد که بشوم

 

باعث دلخوشی ات با ورع و ترک گناه

پسر فاطمه، یک بار نشد که بشوم

 

من که یک عمر فقط مشغله ام دنیا بود

سر کوی تو گرفتار نشد که بشوم

 

شهدا اوج گرفتند و زمینی ماندم

وای از نفس، سبک بار نشد که بشوم

 

اثر مرحمتت بود که با کوه گناه

آبرو ریخته و خوار نشد که بشوم

 

برکت نان حلالت همه جا با من ماند

به کسی جز تو بدهکار نشد که بشوم

 

حاجتم بود به پابوس ابالفضل رسم

زائر صحن علمدار نشد که بشوم

 

گفت زینب چه کنم، هرچه که کردم آخر

راحت از کوچه و انظار نشد که بشوم

 

هرچه کردم که نخندند به ما مردم شام

مانعِ خنده ی اغیار نشد که بشوم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۷ ، ۱۶:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی رسولی

به خاک تربتت هر بار بگذارم جبینم را

درونم حس کنم انوار رب العالمینم را

 

معاد و عدل و توحید و نبوت را تو معیاری

نخواهم داد بر شک بقیه این یقینم را

 

منِ گمراه و حیران را به راه راست آوردی

ز گیسویت گرفتم رشته ی حبل المتینم را

 

همیشه روح من حس امانت کرد با مهرت

نگیر از من به جان مادرت روح الامینم را

 

شکسته دل شدن را از سخای مادرت دارم

گدایی کرده ام از فاطمه قلب حزینم را

 

اگرچه دست خالی آمدم، چشم پُری دارم

بخر چشم ترم را، این متاع کمترینم را

 

گره افتاده در کارم، گرفتارِ گرفتارم

پذیرا باش نذرِ سفره ی اُم البنینم را

 

همه آماده ی رفتن شدند و باز جا ماندم

بیا امضا کن از لطفت برات اربعینم را

 

نگیر از عمر من اوقات خیر و برکتم، یعنی

همین که در میان روضه هایت می نشینم را

 

سرش را دید و با گریه سکینه گفت با بابا

تماشا کن میان شام حال شرمگینم را

 

همین که معجرم در آن شلوغی سوخت با شعله

به روی سر گرفتم تکه های آستینم را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۷ ، ۲۰:۲۰
عبدالرقیه