سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷۲۷ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا :: 6- محمد جواد شیرازی» ثبت شده است

وقت دیدار با پدر، گریه
کار ما هست بیشتر، گریه
گریه گریه به پشتِ در، گریه
سرِ شب تا خودِ سحر، گریه
 
اشک، راه وصول عاشق هاست
اشک، اذن دخول عاشق هاست
 
عاصی ام، تازیانه می خواهم
عفو کردی؟! نشانه می خواهم
بغضِ محضم که شانه می خواهم
بغلی حیدرانه می خواهم
 
ای نبی سیرت و خدا صورت
بچشان باده ای ز انگورت
 
خاک بودم، ابوتراب شدی
بر منِ ذره، آفتاب شدی
من گنه کردم و تو آب شدی
فقط از دست من عذاب شدی
 
با وجودی که عبدِ رسوایم
پدری کرده ای و اینجایم
 
فکرِ سیر تعالی ام، حیدر
سائل این حوالی ام، حیدر
خسته و دستِ خالی ام، حیدر
آه... مُولی الموالی ام حیدر...
 
مات و مبهوت مانده ام در راه
مستجیرٌ بکم ولی الله
 
چه خوش است این دل و گرفتاری
در نجف با امید بسیاری
جامعه خواندن و سبک باری
خوش بر اقبالِ شیخ انصاری
 
سالیانی است غرقِ در کرم است
پاسبان ورودی حرم است
 
مشهدت هست مشهد زهرا
مرقدت عینِ مرقد زهرا
ریزه خوارم به مسند زهرا
پرچمم را گره زده زهرا
 
حَرمت بوی فاطمه دارد
جلوه از کوی فاطمه دارد
 
دلم از غصه هست مالامال
روضه ی فاطمه، زبانم لال
چادری روی خاک، شد پامال
مانده رد غلاف، با این حال...
 
دست از دامن ولا نکشید
ناله ای غیر مرتضی نکشید
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۸ ، ۰۲:۴۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

به نام خالق عالم، به حق حضرت سرمد

بیا که سینه ی ما پُر شد از مصیبت بی حد

 

اگرچه قسمت این دل، همیشه بوده جدایی

زبان به شکوه ندارم، هر آنچه یار بخواهد

 

رسیده ام به ته خط، ولی برای رضایت

نشد دلم به خلاصیِ از گناه، مقید

 

همیشه نامه ام آزرد قلب فاطمی ات را

ولی دوباره نکردی مرا ز خانه ی خود، رد

 

نشسته ام به دو چشم پُر آب تا که بمیرم

به پای روضه ی جانسوز جعفر بن محمد

 

رئیسِ مکتب حق باشی و غریب؟! بمیرم

نه زائری، نه رواقی، نه گنبدی و نه مرقد

 

خیال کن سرِ پیری میان سجده که هستی

کسی به چکمه به روی عبات پا بگذارد

 

دوباره واژه ی چکمه مرا رساند به گودال

به روی عرش برین شمر... وای فاطمه آمد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۸ ، ۰۰:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

از غربتت، چشمان ما را اختیاری نیست

بر روی قبرِ خاکی ات، سنگ مزاری نیست

 

کاشانه ام آباد باشد، قبر تو خاکی؟!

جانم به قربانت مرا دیگر قراری نیست

 

با این همه شاگرد، ماندم از چه در کوچه...

در شام فتنه، عاشقی و جان نثاری نیست

 

اشرار یثرب، ناسزا و هیزم و آتش

این رسم، رسم بردنِ پرهیزکاری نیست

 

در هست، آتش هست اما میخِ بر در نه

ضرب لگد نه، هول دادن نه، فشاری نیست

 

غصه نخور، این دود می خوابد، خدا را شکر...

پشت در این خانه یار بارداری نیست

 

شیخ و بزرگ شهر را وقتی که می افتد

ضربه زدن با تازیانه افتخاری نیست

 

روی سفیدت از چه رو اینقدر سرخ است؟!

برخیر ما را طاقت این داغِ کاری نیست

 

افتاده ای بر خاک کوچه، بهتر از صحراست

حداقل در معبرت، تیزیِ خاری نیست

 

خاکی شده پیشانی ات اما به رخسارت

از ضربِ سنگی تیز، خونِ تازه جاری نیست

 

عمامه ات افتاده از روی سرت اما

دورت برای غارتت، داد و هواری نیست

 

روی زمین آرام و راحت حمدِ حق را گو

بالاسرت، در انتظارت نیزه داری نیست

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۸ ، ۲۱:۲۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

بی تو دل من زار شود، بی برو برگرد

پیش همه کس خوار شود، بی برو برگرد

 

خورشیدی و هرکس ننشیند به شعاعت

مانند شب تار شود، بی برو برگرد

 

قلبی که نباشد ضربانش به هوایت

در قبر، گرفتار شود، بی برو برگرد 

 

آن چشم که از عکسِ گنه شرم ندارد

خود، مانعِ دیدار شود بی برو برگرد

 

وقتی که دعایت بشود شامل عبدی

فی الحال سبکبار شود، بی برو برگرد

 

هر کس که رود کرب و بلا، صحن ابالفضل

مجنون علمدار شود، بی برو برگرد

 

با روضه ی شرمندگی اش از رخ طفلان

یک عمر عزادار شود، بی برو برگرد

 

عباس نباشد چه کنند این زن و بچه؟!

کار همه دشوار شود، بی برو برگرد

 

زینب چه کند داغِ خودش، بعدِ کفیلش

زندانی اغیار شود، بی برو برگرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۸ ، ۰۹:۰۴
عبدالرقیه
گرچه میان مُلک رضا رعیتی بدم
اما هنوز خیره سوی عکس گنبدم
 
هجر حرم صدای مرا در می آورد
با چشم خیس، پاره گریبانِ مشهدم
 
دیشب شکست بغض من و در تخیلم...
در صحن جامعِ رضوی اش قدم زدم
 
با چشم خیس جامعه خواندم نفس نفس
رفتم به پایبوسی سلطان قدم قدم
 
وقتی نسیم، روی سرم دست می کشید
شاید خودش رسید برای خوشامدم
 
ریزه خورِ رضایم و بیچاره می شوم...
یک دم خدا نکرده اگر که نخواهدم
 
با ذکر یا امام رضا کیف می کنم
هر صبح و شام بر صلواتش مقیدم
 
در آرزوی خدمت و سلمانی اش شدن
در انتظار پیچشِ زلفی مجعدم
 
کفر است اگر که عشق رضا، رافضی منم
دین گرکه مهر و عشق رضا نیست، مرتدم
 
آقاست آن قدر که می آید سه مرتبه
هر مرتبه به سوی خراسانش آمدم
 
هربار پشت پنجره فولاد مانده ام
از شهر طوس کرب و بلا گشته مقصدم
 
یابن الشبیب خوانده ام و سال های سال
از غربت حسین پر از داغ بی حدم
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۱۱
عبدالرقیه

أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِی الْعُظْمَى...

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۷ رمضان ۹۸

ماندم میان خوف و رجا، دست من بگیر

وقتم کم است آه خدا دست من بگیر

 

چیزی نمانده جمع شود خوان رحمتت

حالا که هست سفره به پا دست من بگیر

 

درهم بخر، سوا بکنی گریه می کنم

امشب کنار این رفقا دست من بگیر

 

من صاحبِ مصائب سنگین و بی حدم

با این همه گناه و خطا، دست من بگیر

 

ای دستگیر، باخبری کرده اند خلق...

دست مرا دوباره رها، دست من بگیر

 

باد صبا هوای نجف را می آورد

مستم به بوی باد صبا، دست من بگیر

 

باشد... دخیل پنجره فولاد می شوم

در روضه ی امام رضا دست من بگیر

 

بر رشته ی محبت او چنگ می زنم

چنگی که لَا انْفِصامَ لَها، دست من بگیر

 

بر خاکِ کوچه رو به اباصلت ناله زد

در زیر پام مانده عبا، دست من بگیر

 

پنجاه بار بینِ گذر خورده ام زمین...

یاد غریب کرب و بلا، دست من بگیر

.

.

.

عباس نیست، زینب و یک محملِ بلند!

گوید سکینه عمه بیا دست من بگیر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۴۶
عبدالرقیه

 عَظُمَ یا سَیدی اَمَلی وَسآءَ عَمَلی فَاَعْطِنی مِنْ عَفْوِکَ بِمِقْدارِ اَمَلی وَلا تُؤاخِذْنی بِاَسْوَءِ عَمَلی

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۴ رمضان ۹۸

 

وقت توبیخ نبین زشتی اعمالم را

وقت بخشش بنگر کثرت آمالم را

 

با تعمد دم در ماندم و داخل نشدم

تا که جویا بشوی لحظه ای احوالم را

 

با نظر سوی گناهان خودم، داد زدم

عفو کن این همه گستاخی و جنجالم را

 

کرمت زود رسید و به طمع افتادم

چشم پوشی بنما دوزخ افعالم را

 

زیر و رو کن دل من را، خبری در پیش است

خوانده ام قبل نبأ، سوره ی زلزالم را

 

با تسامُح، حسناتم دو سه مثقال شود

جلوه ای بخش خدا این دو سه مثقالم را

 

من زمینگیر گناهم، نجفم را بده زود

تا بمالم به حرم گوشه ای از بالم را

 

پیشکش کرده ام از روز ازل بهر حسین

پدر و مادر و جان و تن و اموالم را

 

باز هم لطف کریمانه ی موسی الکاظم

می دهد روزی پر برکت یکسالم را

 

جان فدایش که غریبانه میان زنجیر

گفت باید چه کنم درد سیهچالم را؟!

 

رد شود داغ جهان از جلوی چشمانم

تا تکانی بدهم ساق لگدمالم را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۰ رمضان ۹۸

همین که گفتم الهی... اجابتم کردی

سریع آمدی و غرق رحمتم کردی

 

کسی که دست منِ پر گناه را نگرفت

خودت همیشه رسیدی، حمایتم کردی

 

بزرگواری و اصلا ندیده ای انگار

زمانِ معصیتم گرچه رؤیتم کردی

 

به پشتوانه ی فضلت گناه کردم من

به پشتوانه ی حِلمت رعایتم کردی

 

حیا نکردم و مهلت به بنده ات دادی

حیا به جای من و این وقاحتم کردی

 

به برکتِ نفس و رحمت امام زمان

محب فاطمه و اهل هیئتم کردی

 

همین که ناله زدم عائذٌ بِأسمائک

گدای دائمیِ آل عصتم کردی

 

صدا زدم مددی... زود آمدی حیدر

به لطف باده ی کوثر طهارتم کردی

 

پناه می برم امشب به زیر ایوانت

که زیر سایه ی ایوان شفاعتم کردی

 

اگرچه عبد بدم، باز مُنتسب به توام

تویی همان که همیشه ضمانتم کردی

 

تو قدر بودی و قدر تو را ندانستند

خودت برای شب قدر، دعوتم کردی

 

چقدر ناله زدی بین چاه، مظلومم

چقدر گریه کنِ این مصیبتم کردی

 

فدای زخم عمیق سرت شوم آقا

پرت به خاک مکش، غرق غربتم کردی

 

صدا زدی به سوی قاتلت، ز دنیایی...

که فاطمه به برم نیست، راحتم کردی

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۴۹
عبدالرقیه

با چشم تر بر روی سر قرآن گرفتیم

ذکر بِکَ یا رب و یا رحمن گرفتیم

 

با ذکر آن سرچشمه ی رحمت، محمد

در راه دریای خدا جریان گرفتیم

 

جانی نمانده بود بین سینه هامان

گفتیم فورا بِعَلیٍ، جان گرفتیم

 

بِفاطِمَه گفتیم، مادر سر رسید و

از دست هایش رزق آب و نان گرفتیم

 

ذکر لب ما سینه زن ها بِالحَسَن شد

خیر دو دنیا را از آقامان گرفتیم

 

گفتیم یاد رأسِ بر نی، بالحُسَینِ

آتش گرفتیم و سپس باران گرفتیم

 

از خیر ذکر بِعَلیِ بنِ الحُسَینِ

از خوان زین العابدین ایمان گرفتیم

 

وقتی به ذکر حضرت باقر رسیدیم

فهم معارف را ز رب آسان گرفتیم

 

بردیم نام حضرت شیخ الائمه

قول نجات از آتش سوزان گرفتیم

 

بر روی لب آمد دم موسی بن جعفر

از برکت این دم، سر و سامان گرفتیم

 

تا نوبت ذکر علی موسی الرضا شد

رفتیم با هم دامن سلطان گرفتیم

 

آمد میان، نام جواد و از سخایش

خیر کثیر و برکت و احسان گرفتیم

 

با بردن نام علیِ بنِ محمد

قول وصالِ جنت و رضوان گرفتیم

 

گفتیم ذکر بِالحَسَن را، روزی خود

از سامرا با دیده ی گریان گرفتیم

 

یعقوب وار از هجر یوسف گریه کردیم

بِالحُجةِ... بوی غم کنعان گرفتیم

 

قرآن بالاسر گواه این بیان است

قُرب خدا را از خداوندان گرفتیم

 

قرآن به سر، سر شد... الهی بِالرقیه

از غربتش بر آستین دندان گرفتیم

 

از شام قدرش که سر بابا بغل کرد

ویرانه غوغا شد، دل ویران گرفتیم

 

آن قدر ناله زد " أبَ..." کنج خرابه

ما نوکرانش درد بی پایان گرفتیم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۱۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب هفتم رمضان ۹۸

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید مهدی حسینی

 

إِلَی مَنْ یَذْهَبُ الْعَبْدُ إِلا إِلَی مَوْلاهُ...

 

راه گم کرده ام و زار شدم، برگشتم

دور ازین خانه گرفتار شدم، برگشتم

 

آن قدر دور گناهان کبیره گشتم

عاقبت عاصی و بیمار شدم، برگشتم

 

گفته بودی که نرو، عزت عالم اینجاست

رفتم و پیش همه خوار شدم، برگشتم

 

روحِ پاکی که دمیدی به دلم، تار شده

عفو کن مثل لجن زار شدم، برگشتم

 

بارها داشت می آمد گل زهرا سویم

بارها مانع دیدار شدم، برگشتم

 

نیتِ ترک خطا کردم و نفسم نگذاشت

خسته از نفسِ طمعکار شدم، برگشتم

 

تا منادی به ندا گفت: گنهکار کجاست؟!

زودتر از همه بیدار شدم، برگشتم

 

دیشب از هجر نجف نادعلی می خواندم

زائرِ حیدر کرار شدم، برگشتم

 

بار، سنگین شد و با عرض سلامی به حسین

دم افطار، سبک بار شدم، برگشتم

 

جان فدای دل زینب که چهل روز فقط

به همه گفت عزادار شدم، برگشتم

 

ای برادر تو نبودی و به شام و کوفه

خسته از ظلمت انظار شدم، برگشتم

 

دیده ای؟! سوخته ام، آب شدم، گریه شدم

موجب خنده ی اغیار شدم برگشتم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۲۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب دوم رمضان ۹۸

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مهدی سلحشور

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدمجید بنی فاطمه 

 

به اذن عالیِ اَعلی، به احترامِ علی

شروع می کنم این ماه را به نام علی

 

ببخش با عجله، دست خالی آمده ام

شنیده ام که مهیاست بارِ عامِ علی

 

چقدر نان شبش را به سائلان بخشید

دلم خوش است به الطاف مستدام علی

 

سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر

دعای مسجد کوفه شرابِ جامِ علی

 

دعای ما که دعا نیست... باز مقبول است

به احترام دعا کردن و صیام علی

 

دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی

هوای باده ی انگورِ با دوامِ علی

 

ز حنجرش نفس گرمِ وحی می جوشد

نبی شده است به معراج، همکلام علی

 

یهود و آل سعود از هراس می میرند

اگر طلوع کند، تیغ از نیامِ علی

 

خوشا به روزی زوار سیدالشهدا

به زائران حسین است چون سلامِ علی‌

 

چنان علی شده ممسوسِ حق، علی اکبر

همان علی که شده وارث مرام علی

 

چقدر تشنه ی بوسیدن پدر شده بود

فدای خشکیِ وقت وداعِ کام علی

 

زدند از سر کینه علیِ اکبر را

زدند یاس حرم را به انتقامِ علی

 

چقدر بین عبا چیدنش نفسگیر است

چگونه جمع شود در عبا تمامِ علی؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۳۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

درد بفرست که ترجیح به درمان بدهم
تا که تسکین به دل زار و پریشان بدهم
 
دور ماندم ز امام و سر من رفت کلاه
حقم این است ازین فاصله تاوان بدهم
 
سال ها منتظرم ماند به سویش بروم
کِی شود خاتمه بر این همه هجران بدهم؟!
 
کاش اشک بصرم باز مرا یار شود
تا جلایی به دلِ خسته ز عصیان بدهم
 
نکند قسمت من نیست کنارش بودن
چقدر وعده بر این دیده‌ ی گریان بدهم؟!
 
چه کنم؟! آخر شعبان شد و من غرقِ گناه
ترسم این است که قبل از رمضان، جان بدهم
 
بی پناهم، نجفم را بده تا که بروم...
تکیه بر گوشه ای از نرده ی ایوان بدهم
 
مرغِ روحم به سوی کرب و بلا پر زده باز
تا سلامی به سوی شاه شهیدان بدهم
 
کاش می شد بدهم زندگی ام را، عوضش
جرعه ای آب بر آن حضرت عطشان بدهم
 
کاش می شد که چنان حر و حبیب و عابس
سر خود را به دفاع از سرِ جانان بدهم
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۰۴
عبدالرقیه

بعد سرما بهار می آید

لطف پروردگار می آید

بی قراری؟ قرار می آید

به سر این انتظار می آید

 

جام اعلاتری دهید امشب

باده ی کوثری دهید امشب

مژده بر عسکری دهید امشب

دلبرِ گل عذار می آید

 

عید موعودِ نیمه ی شعبان

روز مسعودِ نیمه ی شعبان

برکت و جودِ نیمه ی شعبان

ناجی روزگار می آید

 

پسر نرجس، آفتاب زمین

بهجت و شور هر دل غمگین

آرزوی تمام صدیقین

نور لیل و نهار می آید

 

مهر جانانِ خود نگه دارید

در دل، ایمان خود نگه دارید

عهد و پیمان خود نگه دارید

مرد باشیم، یار می آید

 

لحظه لحظه گناه من را دید

واسطه شد، خدا مرا بخشید

باز چشم از معاصی ام پوشید

با بدی ام کنار می آید

 

دیده ام اشک بار می بیند

همه را جز نگار می بیند

مثل یعقوب، تار می بیند

مرهمِ چشم تار می آید

 

از کرامات حضرتش خجلم

مِهر خود ریخت بینِ آب و گلم

نخلِ خشکیده ی کویرِ دلم...

...با نگاهش به بار می آید

 

شده قلبم به ذکر او مأنوس

مُحرمش نیستم هزار افسوس

خسته ام از فراق، نه مأیوس

مژده بر دل، نگار می آید

 

چهره اش انعکاسی از مادر

روی دوشش عبای پیغمبر

بر سر خود عمامه ی حیدر

یار با اقتدار می آید

 

هیبتش مثل هیبت زهرا

وارث نور عصمت زهرا

باز با یادِ غربت زهرا...

... بر دل او فشار می آید

 

می شود دولتش به نام حسین

سر دهد در جهان، پیام حسین

می رسد روز انتقام حسین

صاحب ذوالفقار می آید 

 

روضه با آه و ناله می خواند

روضه از باغ لاله می خواند

گر که از آن سه ساله می خواند

چشم ما هم به کار می آید

 

یاد عمه رقیه و حالش

یاد آتش گرفتنِ بالش

یاد حال کنار گودالش

اشک، بی اختیار می آید

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۵۲
عبدالرقیه

دانلود فایل تصویری شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ مشهد مقدس

فقط نه این که خمیده چنان هلال شدی

شبیه فاطمه چون سایه و خیال شدی

 

شبانه روز فقط مرگ را طلب کردی

چه شد که این همه لب تشنه ی وصال شدی؟!

 

چه حیف! تشنه ی دیدار دخترت ماندی

دچارِ غربت این دوری و ملال شدی

 

میان ظلمت زندان، به قلبِ بدکاره...

هبوط کردی و خورشیدِ لم یزال شدی

 

چقدر وقت نمازت تو را کتک زده اند

چقدر مضحکه ی قومِ بدخصال شدی

 

مگر به ساحتِ پاکِ علی ولی الله

چه گفته مرد یهودی، مریض حال شدی؟!

 

شدید  ناخوشی ساق پا عذابت داد

عجیب وقت پریدن شکسته بال شدی

 

چه گفته اند مقاتل بگو زبانم لال

اگر غلط نکنم زنده زنده چال شدی

 

برای روضه ی جانسوزِ سیدالشهدا

همیشه منتظرِ لحظه ای مجال شدی

 

لبت همین که چنان چوب خشک می لرزید

اسیرِ تشنگی شاه بی مثال شدی

 

برای ذبحِ غریبانه، بین گودالش

شبانه گریه کنش در سیاهچال شدی

 

تنت اگرچه روی تخته پاره رفت اما

کجا به زیر سم اسب پایمال شدی؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۵۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم
حرارتی است قدیمی که در دلم دارم
 
اگرچه دستِ تهی دارم و گدا طبعم
دلِ شکسته ی خود را که دستِ کم دارم
 
میان نامه ی من خالی است از خوبی
گناه و جرم و خطا را همه رقم دارم
 
مرا به حُرمتِ مولا رضاست می بخشید
خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم
 
به امرِ حضرت سلطان، حسین می گویم
به لطف فاطمه ارباب محترم دارم
 
حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد
مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم
 
نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد
دلم خوش است میان دلم حرم دارم 
 
برات کرب و بلایم به دست عباس است
دوباره مُلتمس دامنِ علمدارم
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۳۱
عبدالرقیه

وقتی دلت شکست، حدیث کسا بخوان

غم بر دلت نشست، حدیث کسا بخوان

 

حبل المتین، تمسکِ بر دامن علی است

تا رشته ات گسست، حدیث کسا بخوان

 

آسان شود مقرب آل عبا شدن

جبریل شاهد است، حدیث کسا بخوان

 

روزی خلق در گرو امر فاطمه است

ای عبد تنگدست، حدیث کسا بخوان

 

وقتی که بغضِ دوریِ از صحن کربلا

راه گلوت بست، حدیث کسا بخوان

 

وقتی تمام دهر به تو پشت می کنند

وقتی دلت شکست، حدیث کسا بخوان

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۲۷
عبدالرقیه

 

عینِ نور است همه روز و شب ام بنین
قدر عرش است میان وجب ام بنین
 
ترس داری پسرت نوکر خوبی نشود؟
بسپارش به کلاس ادب ام بنین
 
پدرش پای علی دوست شدن سیلی خورد
مهر مولاست عیارِ نسب ام بنین
 
دلشان هر دو پر از معرفت زهرا بود
رحمت حق به دلِ اُم و أبِ ام بنین
 
قدر این زن به طلا نیست، فقط مهر علی است
حق مولاست رود در طلبِ ام بنین
 
محضر زینب کبری نشنیده است کسی
هیچ جز سیدتی از دو لب ام بنین
 
شمسِ منظومه شد و چهار یل بی باکش
می درخشند همه در عقب ام بنین
 
اگر عباس نگاهش همه را می لرزاند
ارث برده است یقین از غضب ام بنین
 
از معاویه بپرسید چه آمد به سرش
چه کشید از سکناتِ خُطب ام بنین
 
با دو چشم تر و برپایی روضه آخر
کرد بر دشمن بی دین غلبه ام بنین
 
هر زمان دید رباب آمده با چشم پر آب
آمد از شرم و حیا، جان به لب ام بنین
 
سر پیری پسری نیست عصایش بشود
گریه دار است عجب این لقب ام بنین
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۰۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

کاش قسمت بشود لطف الهی گاهی

به گدایان برسد طُرفه نگاهی گاهی

 

می شود بنده ی درمانده و آواره شده

سخت محتاج به آغوشِ پناهی گاهی

 

هرچه کردم بشوم زائر میخانه نشد

نیست جز گریه سوی میکده راهی گاهی

 

گاه با یک حسنه پاک شود کوهِ گناه

کوهِ خیرات بسوزد به گناهی گاهی

 

به خودم گفته ام اصلا شده چون حجتِ حق

از غم و غصه ی یک شیعه بکاهی گاهی؟!

 

ناله زن نامِ علی را که رجب نزدیک است

دم بزن از بشرِ نامتناهی گاهی

 

از دلِ سوخته و دوریِ ایوان نجف

می دهد چشم پُر از اشک گواهی گاهی

 

یادِ بین الحرمین و حرم ثارالله

می کِشیم از جگر سوخته آهی گاهی

 

باعث قُرب، به دربار ولی الله است

اشکِ در روضه به قدرِ پر کاهی گاهی

 

می تواند سبب مردن نوکر بشود

روضه ی جسم به خون مانده ی شاهی گاهی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۱۰
عبدالرقیه

مرده ام... از نفست شور و توان می گیرم

سرِ صبحی به دعاهای تو جان می گیرم

 

گفته ام مرثیه خوان نام تو را سر بدهد

از مسیحاییِ نامت هیجان می گیرم

 

هرچه دارم همه را می دهم و در عوضش

یک دل سوخته و اشک روان می گیرم

 

مستحقِ غضب و آتش قهرم اما

باز از مرحمتت برگ امان می گیرم

 

برنگشتی و گذر کرد بهارِ عمرم

ذره ذره پس از این رنگ خزان می گیرم

 

حال که آب گذشت از سر من، با حاجت...

روضه ی امّ بنین و پسران می گیرم

 

با دل سوخته می گفت: عصا نیست مرا

دست را بر کمرم گریه کنان می گیرم

 

ای بَشیر، از پسر حضرت زهرا چه خبر؟

خبر از او به دو چشمِ نگران می گیرم

 

آن قدر روضه بخوانم که بگریند همه

روضه را در وسط شهر، عیان می گیرم

 

از سرِ شرم دم مرثیه خوانیِ رباب

روی خود را ز نگاه دگران می گیرم

 

ختمِ کارم شده مسموم شدن، عیبی نیست

از غریبیِ نبی رد و نشان می گیرم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۲۷
عبدالرقیه

 

یادته از اُحد اومده بودم
پُر بود از زخم، تموم وجودم
 
سر و روم رو دیدی غرقِ خون بودش
تازه اول عروسیمون بودش
 
میدیدی روی تنم سرتا پا زخم
دیدی روی بدنم نودتا زخم
 
دونه دونه زخمامو دوا زدی
باز منو پسر عمو صدا زدی
 
با دعات کار علی نخورد گره
خندیدی دردِ تنم یادم بره
 
قول دادم بهت تلافی بکنم
دور بسترت توافی بکنم
 
تو که گفتی بی علی نمی تونی
چرا روتو از علی می پوشونی
 
این همه حرف نزدن برا چیه؟!
بغضای زهرای من برا چیه؟!
 
پهلوتو تکون میدی تیر میکشه!
زخم سینه ات آهِ شبگیر می کشه!
 
اشکِ ریخته روی دامنت چیه؟!
جریانِ گل های پیرهنت چیه؟!
 
غصه های ما تمومی نداره
سرتو بستی چرا باز دوباره؟!
 
زینبت میون تب میگه بمون
اگه میشه دو سه شب دیگه بمون
 
چی دیده که فضه ناامید شده؟!
دیدی موی حسنت سفید شده؟!
 
خوب شو تا خونه رو زیر و رو کنیم
خونِ رو دیوارو شست و شو کنیم
 
 
تو فقط گریه نکن جونِ علی
بعد تو زنده نمیمونه علی
 
جواب منو با این سکوت نده
به کسی سفارش تابوت نده
 
مرگو تو سجده هات آروزو نکن
اینقد این بقچه رو زیر و رو نکن
 
بیشتر از سه تا کفن جور نمیشه
برا کربلا کفن جور نمیشه
 
قسمت اینه پسرت تشنه باشه
زیر کوه نیزه و دشنه باشه
 
قسمت اینه سرشو جدا کنن
دور قتلگه سر و صدا کنن
 
قسمت اینه زیر و رو بشه تنش
قسمت اینه تو حصیر بپیچنش
 
قسمت اینه بمونه رو خاک داغ
زینبم بمونه و غم فراق
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۱۵
عبدالرقیه

هجران ما کی می شود سر؟! از کجا معلوم

می بینمت فرزند کوثر؟! از کجا معلوم

 

پروانه را وعده مده بر روزی فردا

یک وقت دیدی مُرد آخر، از کجا معلوم

 

یک عمر آه از دل کشیدم، ممکن است آخر

روزی بگیرد آه مضطر از کجا معلوم

 

از دردهایم شاکی ام اما به خود گفتم

حتما برایم بوده بهتر از کجا معلوم

 

حق من است آتش ولی از لطف این اشک

شاید نجاتم داد مادر از کجا معلوم

 

وقتی که هر دو دست زهرا بند آن در بود

شاید زمین افتاده با سر، از کجا معلوم

 

شاید همان رد غلاف قنفذ ملعون

باشد دلیل مرگ حیدر از کجا معلوم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۱۶:۱۷
عبدالرقیه

دین حق در خطر افتاده، کمک کن فضه

حرف حق از اثر افتاده، کمک کن فضه

 

قول داده به نبی حیدرِ من صبر کند

یاد حرفِ پدر افتاده، کمک کن فضه

 

درب این خانه که خود بوی نبی را دارد

گیرِ چندین نفر افتاده، کمک کن فضه

 

سرخ شد حلقه و مسمارِ درِ این خانه

شعله بر جانِ در افتاده، کمک کن فضه

 

با لگد ریخت درِ خانه... ببین روی سرم...

یک درِ شعله ور افتاده، کمک کن فضه

 

مردک پست چنان ضربه به پهلویم زد

شاخه ام از ثمر افتاده، کمک کن فضه

 

سوی کوچه ببرم زود، علی را بُردند

حیدرم در خطر افتاده کمک کن فضه

 

دست من... گوشه ی شالِ علی و ضرب غلاف...

از تنم بال و پر افتاده، کمک کن فضه

 

حیدر و بیعت با کفر؟! نمرده زهرا

یار، در دردسر افتاده کمک کن فضه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۲۲
عبدالرقیه

وزن شعر:

"مَفعولُ مَفاعیلُ فَعولُن، مَفعولُ فَعولُن"

 

خورشید، نهان گشته ز انظار، انگار نه انگار

ماییم همان قوم گرفتار، انگار نه انگار

 

مستانه به دنبال گناهیم، در ظلمت چاهیم

او مانده ولی منتظر یار، انگار نه انگار

 

جز جرم و خطا هیچ نداریم، شرمنده ی یاریم

خون شد دل زهرایی دلدار، انگار نه انگار

 

در نافله اش فکر احباست، آن قدر که آقاست

انگار نبودیم خطاکار، انگار نه انگار

 

گفتیم عزدار بتولیم، با آل رسولیم

گفتند خوش آمد به گنهکار، انگار نه انگار

 

شب ها به در خانه ی شان رفت، با قد کمان رفت

دیدند شده دست به دیوار... انگار نه انگار

 

زهرا و دو چشمان پر از آب! ای وای بر اصحاب

دیدند همه حق شده انکار...انگار نه انگار

 

این شاخه ی فردوس ثمر داشت، مسمار خبر داشت

بی عاطفه انگار نه انگار، انگار نه انگار

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۸
عبدالرقیه

بر تاج عرش حک شده یکتاست فاطمه

آرام و بهجت دل طاهاست فاطمه

 

ام الائمه، طاهره، صدیقه، مرضیه

معصومه و زکیه و زهراست، فاطمه

 

حنانه بر حسین و حسن شد به جای خود

جان نبی است، ام ابیهاست فاطمه

 

جز چادر قدیمی و پر وصله ای که داشت

چیزی برای خویش نمی خواست فاطمه

 

زینب اگر صبورترین خلق عالم است

استاد صبر زینب کبراست فاطمه

 

بر روی خاک، محور اهل کسا شده

نورِ نخست عالم بالاست فاطمه

 

تسبیح فاطمه به محبان فریضه است

سر منشأ تمام دعاهاست فاطمه

 

فردا که کل خلق هراسان و مضطرند

تنها امید و دلخوشی ماست فاطمه

 

با او علی نیاز ندارد به جوشنی

خود جوشن یگانه ی مولاست فاطمه

 

جان را گذاشت پای غریبی مرتضی

در این مسیر یکه و تنهاست فاطمه

 

از روی خاک با کمک فضه عاقبت

با جسم لاله گون شده برخاست فاطمه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی


فدک ارث شماست مادرجان

شاهدِ ما خداست مادرجان

 

خطبه ات شهر را بهم زده است

همه ی دهر را بهم زده است

 

دشمنت مانده ساکت و تسلیم

سندت را بگیر تا برویم

 

دل شده بی قرار لبخندت

خسته ای؟! تکیه کن به فرزندت

 

با تو باشد اگر حسن... عشق است

در کنارت قدم زدن عشق است

 

نیست راهی دگر به کاشانه

کوچه ای مانده تا درِ خانه

 

چقدر کوچه سرد و تاریک است

چقدر راه تنگ و باریک است

 

چقدر آسمان سیاه شده

کوچه مانند قتلگاه شده

 

مردکِ بی حیا چه می خواهد؟!

بین کوچه ز ما چه می خواهد؟!

 

دست من را رها نما مادر

پشت من باش و کن دعا مادر

 

اذن میدان بده جهاد کنم

ارض را خالی از فساد کنم

 

به دلت اضطراب راه مده

سندت را به رو سیاه مده

 

وای دستور صبر داده پدر

چه کنم در میان این معبر

 

کاش دستم به صبر بسته نبود

کاش مادر دلت شکسته نبود

 

سوختم ذره ذره در دل خود

کاش قدم بلندتر می شد

 

چه غباری! دو چشم من تار است

رد خون چیست روی دیوار است؟!

 

چه به روز دو چشمت آورده؟!

چشم هایت چرا ورم کرده

 

بر غریبی ما اماره شده

این قباله که پاره پاره شده

 

بند آمد دگر زبان حسن

پا شو از روی خاک، جان حسن

 

حسنت هست اگر کنیزی نیست

گوشوارت شکسته؟! چیزی نیست

 

چه کنم از زمین بلند شوی؟!

روی پایت دوباره بند شوی

 

بین این کوچه سخت جان دادم

چادر خاکی ات تکان دادم

 

هر قدم را به گریه بردارم

شرم از دیدن پدر دارم

 

مثل مردی که مملو از دردم

با چه رویی به خانه برگردم؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۷ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

چشمم به رخت، ذوالکرم افتاد؟ نیفتاد

از چشم تو چشم ترم افتاد؟ نیفتاد

 

انگار نه انگار دلت خون شده از من

عاداتِ گناه از سرم افتاد؟ نیفتاد

 

یک بار به عشقت شده تا بگذرم از خواب؟

اشک سحرم در برم افتاد؟ نیفتاد

 

دلشوره ی این فکر که عبد تو نباشم

یک دم ز دل مضطرم افتاد؟ نیفتاد

 

هرجا که رسیدم ز مرامت زده ام دم

نامت دمی از حنجرم افتاد؟ نیفتاد

 

زهراست فقط محور نورانی خلقت

یک خدشه بر این باورم افتاد؟ نیفتاد

 

ساکت ننشینید، بمیرید از این درد

صدیقه به راهِ حرم افتاد، نیفتاد؟

 

با بُهت حسن گفت: به حیدر چه بگویم؟!

کوچه تو بگو مادرم افتاد؟! نیفتاد؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۷ ، ۱۹:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

زمان، زمانِ بلا شد، پدر بیا و ببین

چه ظلم ها که به ما شد، پدر بیا و ببین

 

هر آن چه غربت و بی مِهری و مصیبت بود

نصیب آل کسا شد پدر بیا و ببین

 

هنوز تربت قبر تو تازه است، ولی

چه فتنه ها که به پا شد پدر بیا و ببین

 

برای مردم بی معرفت، بُتِ امت

رسید و قبله نما شد، پدر بیا و ببین

 

شبانه بر روی استر به خانه ها رفتم

چه گویم این که چه ها شد پدر بیا و ببین

 

به حرف و حجت صدیقه بی محلی شد

امامِ شهر رها شد، پدر بیا و ببین

 

شنیده ای وسط کوچه ی بنی هاشم...

به ما چقدر جفا شد؟! پدر بیا و ببین

 

سر قباله ی باغ فدک، کتک خوردم

چه خوب حقم ادا شد پدر بیا و ببین

 

سراغ محسنِ مظلوم را مگیر از من

ثمر ز شاخه جدا شد، پدر بیا و ببین

 

چقدر پای علی ماندم و زمین خوردم

قدم ز غصه دو تا شد، پدر بیا و ببین

 

نشسته ام سر قبرت که جان دهم این جا

ببین زمان لقا شد، پدر بیا و ببین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

گم شدی بنده ی گمراه؟ بگو یا زهرا

با ولی باش، سحرگاه بگو یا زهرا

 

هر زمان از نظرِ حجت حق افتادی

زود هنگامِ بزنگاه بگو یا زهرا

 

چاه دنیا چقدر شأن تو را پایین بُرد

در دل ظلمت این چاه بگو یا زهرا

 

گر دلت خواست دعاگوی تو باشد مهدی

با دل زخمی و با آه بگو یا زهرا

 

صاحب العصر دلش سوخته از فاطمیه

بهرِ قلب ولی الله بگو یا زهرا

 

هر زمان مادری آمد برود از گذری

گر زمین خورد سرِ راه، بگو یا زهرا

 

دیده ات خورد به مسمار بگو یا حیدر

دیده ات خورد به درگاه بگو یا زهرا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۱۸:۵۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی 

 

در دیده ام غایب شدی، در جان من نه

خالی شد از یادت جهان، کنعانِ من نه

 

مؤمن شدم بر کعبه ی رویت ندیده

عمرم به سر آمد ولی ایمان من نه

 

دیشب که خوابیدم به یادم گریه کردی

چشمان تو گریان شد و چشمان من نه

 

احسان و لطفت هر دقیقه شاملم شد

یک لحظه دیدی خوبی و احسان من؟ نه

 

جز در غم زهرا شده قدری گذارم...

رؤیت کند اشک مرا مژگان من؟ نه

 

ای دل بسوز از غربت حیدر که می گفت:

رو بر مگردان فاطمه جان، جانِ من نه

 

باور ندارم... یارِ هجده ساله زود است

پر می کشی از کلبه ی احزان من؟! نه...

 

باید به چاه کوفه گویم درد خود را

دامان تو گلگون شده دامان من نه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۷ ، ۱۴:۴۶
عبدالرقیه