سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷۱۸ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا :: 6- محمد جواد شیرازی» ثبت شده است

بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد
بلا از اهل حسینیه دور خواهد شد

مسیر بندگی و طاعت بدون حسین
مسیر ظلمت و صعب العبور خواهد شد

اگر که لوح دلت شد سیاه و آلوده
بگو حسین، دلت غرق نور خواهد شد

همینکه چای عزا دم کشید در روضه
شفای درد و شراب طهور خواهد شد

خوشا به حال هر آن نوکری که زندگی اش
فقط هزینه ی خیر الامور خواهد شد

خودِ حسین پناه تمام نوکرها
میان حیرت یوم النشور خواهد شد

اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم
برات کرب و بلا جفت و جور خواهد شد

حرارت غم او در دل است و این گریه
گواه گرمیِ "ما فِی الصدور" خواهد شد

کنار جسم حسینش عقیله با گریه
اسیر خنده ی قومی شرور خواهد شد

سری که از نوک نیزه میان خرجین رفت
شبی روانه به سوی تنور خواهد شد

بدان که شام، بلند است و منتقم بیدار
سحر می آید و عصر ظهور خواهد شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۲۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۶ محرم ۱۴۰۱

ذات حق است فقط قدر و بهای حسنین
راه قرب به خدا چیست؟ لقای حسنین

در حسینیه موحد شدنم کامل شد
بنده ام، سجده کنم رو به خدای حسنین

آبرودار شدن، ماحصل نوکری است
هست، عزت همه اش تحت لوای حسنین

فاطمه بی برو برگرد تلافی بکند
هر کسی کارِ کمی کرد برای حسنین

کیمیا می شود از خیرِ مجاور شدنش
گردِ خاکی که نشیند به سرای حسنین

اینکه در سلسله ی سینه زنان، سینه زدیم
بوده تأثیر مناجات و دعای حسنین

ذکر مادر پدرم نام حسین است و حسن
جان مادر پدرم هم به فدای حسنین

نذر کردم بروم ماه صفر، صحن نجف
تا کنم طوف علی بهر رضای حسنین

اربعین پای پیاده، حرم ثارالله
کاش دستم برسد تذکره های حسنین

دل من لک زده تا زائر شش گوشه شود
دست خالی من و لطف و عطای حسنین

بارها گفت نبی این دو پسر جان منند
این همه ظلم نبوده است سزای حسنین

هر دو آقای مرا تشنه به مقتل بردند
کاش لب‌تشنه بمیرم به عزای حسنین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۱ ، ۲۱:۲۶
عبدالرقیه

هربار آب دیدم و هربار سوختم
بسیار گریه کردم و بسیار سوختم

ای زهر، داغ سینه ی من حاصل تو نیست
من سال ها به دیده ی خون بار سوختم

از سال شصت و یک که چهل سال طی شده
هر لحظه یاد قتلگه یار سوختم

دادم به گریه حکم عَلیکُنَّ بِالفرار
در بین خیمه، تشنه و تبدار سوختم

یادم نرفته در وسط نیزه دارها
دیدم نشسته عمه گرفتار، سوختم

وقتی به نیزه شد سر بابای بی کسم
شد کل دهر بر سرم آوار، سوختم

یادم نرفته بوسه به رگ های حنجرش
هر روز یاد آن غم دشوار سوختم

دیدم رقیه خورده زمین روی بوته ای
بیرون کشیدم از بدنش خار، سوختم

در بند مست ها چقدر حرمتم شکست
با ناسزای دسته ی اشرار، سوختم

تا ازدحام می شود از حال می روم
خیلی به یاد روضه ی بازار سوختم

گهواره ی رضیع حرم را میان شام
دیدم میان دکه ی تجار، سوختم

زخم عمیق سلسله هم آن قدر نسوخت
طوری که از تهاجم انظار، سوختم

با دیدن سکینه ی مظلومه خواهرم
یک عمر یاد شرم علمدار سوختم

دیدم کفن به پیکر هر مرده می کنند...
سر را گذاشتم روی دیوار، سوختم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۱ ، ۰۶:۳۵
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، روز ۲۵ محرم ۱۴۰۱

 

این نسخه را عمل کن و آویزه کن به گوش
جز در رضای حضرت صاحب زمان نکوش

چشمی به هم زدی و جوانی تمام شد
ای دل بگیر عبرت از آن مرد یخ فروش

لوح سیاه قلب مرا دید و دم نزد
شرمنده ام من از رخ مولای پرده پوش

گویید با امام زمان از غم فراق
دیگر برای گریه کنانش نمانده هوش

گریه نکرد آن که به جد مطهرش
والله هست معرفتش کمتر از وحوش

بار گناه و معصیتش ریخت بر زمین
هر کس کشید بار غمش را به روی دوش

جانم فدای داغ امامی که بین تب
می سوخت بین خیمه و داغش نشد خموش

مقتل نوشته است که زین العباد را
بستند بین سلسله بر مرکبی چموش

لعنت به شمر، حضرت سجاد هرچه گفت:
از خیمه دور باش، حرامی نکرد گوش

تبدار بود و روضه ی ناموس را چشید
آمد میان سلسله خون در رگش به جوش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۱ ، ۰۶:۳۱
عبدالرقیه

دانلود صوت با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۴ محرم ۱۴۰۱

سلام احترام مدام خودم
عزیز دلم، هم کلام خودم

نماز من و قبله گاه منی
رخ توست بیت الحرام خودم

علی نفسِ احمد، تو نفس منی
تمام وجودم، تمام خودم

دوتا دسته گل تربیت کرده ام
که هدیه دهم بر امام خودم

نمردم که تنها و بی کس شوی
مرا رد نکن التیام خودم

قسم می خورم بر نخ معجرم
قسم می خورم من به نام خودم

به زینب قسم با دلم بد نکن
کمِ خواهرت را بیا رد نکن


از آن کودکی بی قرارت شدم
شب و روز هر لحظه یارت شدم

مرا هیچ گاه از سرت وا مکن
گره خورده با روزگارت شدم

خودت شاهدی سالیانی حسین
به هر ماتمی غصه دارت شدم

پس از رفتن اکبرت، بی قرار
از این دیده ی اشکبارت شدم

جلوتر بیا بچه ها نشنوند
من آماده بهر اسارت شدم

الهی شهیدان راهت شوند
الهی نبینند غارت شدم

اجازه بده از برت می روم
دگر می نشینم میان حرم


شنیدم که راهی میدان شدند
دوتا شیرمردم رجز خوان شدند

شنیدم چنان حیدری کرده اند
که یل های دشمن گریزان شدند

به یاد رخ فاطمه بوده اند
اگر در دل جنگ گریان شدند

شنیدم که در اوج گرمای جنگ
دوتایی گرفتار و عطشان شدند

گرفتند از هر طرف دورشان
دو تا لاله ام سنگ باران شدند

شنیدم پر از زخم شد جسمشان
سپس طعمه ی نیزه داران شدند

به عون و محمد قسم یا حسین
ندارم غمی بر دل الا حسین


اگر داغ دیدم فدای سرت
شده قامتم خم فدای سرت

محمد سرش رفت بر نیزه ها
زمین خورد عونم فدای سرت

اگر زیر مرکب تن جفتشان
شده نامنظم فدای سرت

دوتا بچه ام نذر تو بوده اند
نکن فکر این غم فدای سرت

نبینم که از شرم گریان شوی
عزیزم دو عالم فدای سرت

اجازه بده تا زره تن کنم
وجود خودم هم فدای سرت

همه می روند و بمان در برم
بگو بار دیگر به من خواهرم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۳ محرم ۱۴۰۱

چنان شمعی چکیده بر زمینم، رو به سوسویم
پدر چشمم نمی بیند، تو را با دست می جویم

چرا موی مرا دیگر نمی بوسی، نمی بافی؟!
یقین دارم دلت خون است از اوضاع گیسویم

لبت بوسیدم و بر کام خود با مشت کوبیدم
خودم زخم لبانت را به اشک چشم می شویم

تکان خوردن برای شیشه ی عمرم ضرر دارد
مضاعف می شود با هر تکانی درد پهلویم

غذایم ترک شد اما نمازم را نکردم ترک
به هر داغی شبیه عمه ام زینب ثناگویم

برای من علی اکبر النگویی خرید اما
به دست دختری در کوچه ها دیدم النگویم

زمین خوردن شده تکرار دشوار شب و روزم
نمانده قوتی دیگر میان هر دو زانویم

لباسم از تنم مانند زهرا در نمی آید
خبر داری مرا بیچاره کرده درد بازویم؟

یقین دارم زن غساله هم غسلم نخواهد داد
خجالت می کشم خیلی ازین وضع سر و رویم

در آغوشت بگیرم تا از این ویرانه پر گیرم
ندارم حاجت مرهم، فقط وصل است دارویم

عجب حسن ختامی شد سه سالم را نصیب امشب
نگاهت می کنم تا جان دهم با چشم کم سویم 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۵۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، محرم ۱۴۰۱

منزل به منزل، غصه ام، اشک روانم
با دست بسته، پشت محمل، روضه خوانم

خورشید، بعد از سال ها روی مرا دید
او هم دگر فهمید که بی سایه بانم

با این لباس پاره و وضعی که دارم
همراه با یک لشگر از نامحرمانم

دوره شدم از هر طرف شلاق خوردم
رویم کبود و مثل مادر قدکمانم

ماه دل آرایم، به شوقت سر شکستم
وقتی که کامل شد رخت در آسمانم

در محمل بی پرده رفتم بین انظار
شاگردها دادند با طعنه نشانم

همسایه ی سابق مرا خیرات بخشید
آتش گرفته بند بند استخوانم

دریاب حال دختر دردانه ات را
اشک یتیمی اش زده آتش به جانم

شد هم کلامم ابن مرجانه، برادر
فرزند بد‌کاره زده زخم زبانم

با خطبه هایم خوار کردم بی حیا را
صوت پدر خارج شد انگار از دهانم

میخواست زین العابدین را سر ببرد
سینه سپر کردم که باشد در امانم

لب های تو خونی شد و من دردم آمد
آشفته از برخورد چوب خیزرانم

باور نمی کردم که در زندان بخوابم
باور نمی کردم شود این امتحانم

نذرم شده این که بیایم اربعینت
تا قبر خاکی ات، اگر زنده بمانم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۵
عبدالرقیه

سر خورشید به نی شد، سر مهتاب افتاد
از سر اهل حرم بعد عمو خواب افتاد

هر طرف دختری از ترس فراری شده بود
عمه زینب پی یک قافله بی تاب افتاد

در نمازش که قدش صاف نشد وقت قیام
یادش افتاد که زهرا دم محراب افتاد

چقدر چادر اطفال حرم خاکی شد
چقدر روی زمین گوهر نایاب افتاد

نه فقط سوخت تن دخترکان بین حرم
آتش خیمه روی پیکر اصحاب افتاد

باب شد آنچه که از گفتن آن باید مرد
به سوی اهل حرم دیده ی ناباب افتاد

نور مانع شد و خیره نظران کور شدند
چشم شان تا که به خورشید جهان تاب افتاد

مشک در دست، سکینه به سوی مقتل رفت
شک ندارم که به یاد لب ارباب افتاد

رفت از هوش دوباره وسط این همه غم
تا که چشمان ربابه به رخ آب افتاد

پشت خیمه چه خبر شد؟! به گمانم آخر
ماهی کوچک این برکه به قلاب افتاد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۱ ، ۰۷:۱۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، صبح عاشورا محرم ۱۴۰۱

کاش هجران کمی امان می داد
یار ما را به ما نشان می داد

به دل ما که خون جگر شده ایم
خبری از اماممان می داد

کاش با جلوه اش ربیع الأنام
مژده ی رفتن خزان می داد

به دلی که شکست و بی بال است
کاش در کربلا مکان می داد

صاحب ما صلاح را می دید
خیرمان هر چه بود از آن می داد

رزق درک عزای جدش را
از ازل صاحب الزمان می داد

به هر آن کس که خیر او می خواست
در غمش اشک بی امان می داد

بود دلواپس خیام خودش
با چه وضعی حسین، جان می داد

در همین حال یک نفر با پا
جسم او را تکان تکان می داد

کاش تا ذکر او تمام شود
لحظه ای فرصتش سنان می داد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۰
عبدالرقیه

محرم شد و بی قرار حسینم
شب و روز دنبال کار حسینم

به الطاف زهرای مرضیه هر شب
در این خیمه ها در جوار حسینم

شبیه تمامیِ ایل و تبارم
نمک گیر ایل و تبار حسینم

چه ربّی است ربّی که ربّ الحسین است
مسلمان پروردگار حسینم

به لب های او ذکر تکبیر، زیباست
موحد از آن هفت بار حسینم

سگ کهفم اما نه هر کهف و غاری
پناهنده در بین غار حسینم

عجب منتی بر سر من نهاده
عجب نعمتی، دوستدار حسینم

الهی که این اربعین زنده باشم
ببینم کنار مزار حسینم

دو چشمِ ترم هم از الطاف آقاست
من از کودکی، وامدار حسینم

لبش تشنه بود و فقط دود می دید
پریشان چشمان تار حسینم

در آن حال زهرا صدا زد بُنیّ
از آن ناله اینگونه زار حسینم

صدا زد حسینم غریب است و تنها
نمانده غیوری کنار حسینم

چرا لشگری دور تا دور مقتل
کند هلهله بر مدار حسینم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۲۸
عبدالرقیه

بیا خواهرم در بلا صبر کن
چنان صبر خیر النسا صبر کن

قدیمی ترین دوستدارِ حسین
در این داغ پر ابتلا صبر کن

اگر عصر فردا که لب تشنه ام
کسی زد مرا بی هوا صبر کن

فدای دل مضطرت زینبم
عزیزم برای خدا صبر کن

به هنگام طغیان سر نیزه ها
تنم می شود نخ نما، صبر کن

سر و صورت خونی ام، می شود
محل نزول عصا، صبر کن

سرم مثل یحیی جدا می شود
سرم از قفا شد جدا صبر کن

سه ساعت زمان می برد ذبح من
ببین قتل صبر مرا صبر کن

اگر زیر خنجر زدم دست و پا
نزن جان من دست و پا، صبر کن

مرا یاد کن در نماز شبت
مرا یاد کن هر کجا، صبر کن

اگر وقت مغرب شد و در برت
سرم رفت بر نیزه ها صبر کن

اگر بسته شد کتف تو در طناب
به حیدر نما اقتدا، صبر کن

رها می شوم بی کفن خواهرم
نپرس از غم بوریا، صبر کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۵۰
عبدالرقیه

داغ حسینی بین دل ها سر گرفته
عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته

هر کس که در کشتی امنش می نشیند
اذن ورود از ساحت مادر گرفته

حتی خدا نزد تمام انبیایش
روضه برای سبط پیغمبر گرفته

شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده
بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته

آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم
ما را حسین بن علی در بر گرفته

از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است
فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته

نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟!
نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته

تا روز محشر هر کسی شد کربلایی
برگ برات از جانب خواهر گرفته

آن قدر شأن زینب کبری عظیم است
عمری رکابش را علی اکبر گرفته

گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل
زینب دو دستش را به روی سر گرفته

خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد
زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۰۳
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، صبح تاسوعا محرم ۱۴۰۱

به جز عطای درش را کرم نمی دانم
هر آنچه غیر غم اوست غم نمی دانم

غلام کوی حسینم، هر آنچه او خواهد
اگر مرا بزند هم ستم نمی دانم

حسین از کرمش خواست نوکرش باشم
محبتی که به من کرده، کم نمی دانم

به غیر گریه چه کردم مگر که از طرفش
رسیده خیر و عطا پشت هم، نمی دانم

کجاست مبدأ و آغاز عشقِ این آقا
چه شد که این همه عاشق شدم، نمی دانم

خدا گواهِ دلم هست، هر که در عالم
نبود منتصبش، محترم نمی دانم

چقدر یاد غروب حرم گرفته دلم
نمی رسم به وصال حرم؟ نمی دانم

فدای ناله ی ارباب، بین علقمه گفت:
کجاست صاحب مشک و علم؟! نمی دانم

بگو فرات، بگو علقمه، بگو ای دشت
چه آمده سر آب آورم، نمی دانم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۱:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز تاسوعا سال ۱۴۰۱

فراق، منع نموده وصال رویت را
ولی دوباره دلم کرده آرزویت را

به قلب خویش نظر کرده ام، حلالم کن
ندارد این دلِ آلوده رنگ و بویت را

قسم به حرمت مشک دریده ی عباس
مرا ببخش اگر بردم آبرویت را

به لوح تیره ی رفتار و خلق و خوی بدم
عطا کن از کرمت، نور خلق و خویت را

نظاره بر رخ مولاست حق بنده ی او
نشان نمی دهی از چه رخ نکویت را؟!

میان روضه ی عباس می رسی و دلم...
همیشه کرده در این روضه جستجویت را

تمام بغض تو از حال شرم عباس است
به ما بگو کمی از بغض در گلویت را

بگو که قاتل عباس، یک امان نامه است
خودت بیا و بخوان روضه ی عمویت را

برای قلب رئوفت بگو چه کار کنم؟!
خدا بخیر کند روز پیش رویت را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب تاسوعا سال ۱۴۰۱

غلامم غلام ابوفاضلم
اسیر مرام ابوفاضلم
نمک گیر نام ابوفاضلم
فقیر مقام ابوفاضلم

به هر گوشه این حرف رایج شده
ابالفضل باب الحوائج شده

بخوانش خداوند فضل و ادب
به ام البنین می رسد در نسب
فدای مرامش حبیب و وهب
ندیده کسی ساقیِ تشنه لب؟!

شد از کودکی عاشق پنج تن
فدایی راه حسین و حسن

چنین یار ناصح کجا دیده ای؟
به هر جنگ، فاتح کجا دیده ای؟
چنین نور واضح کجا دیده ای؟
چو او عبد صالح کجا دیده ای؟

نشد عبد هر پستِ خودکامه ای
غمش بوده داغ امان نامه ای

امان از زمان بلای عظیم
شد از تشنگی وضع خیمه وخیم
کنار شریعه، به دور از حریم
چه شد حال سقا؟! بیا بگذریم

دلش یاد یعسوب دین کرده بود
به راهش سپاهی کمین کرده بود

فدایش که بی دست و حیران شد و
دم علقمه تیرباران شد و‌
خجالت کشیده ز طفلان شد و
ز یک مشک پاره پریشان شد و...

به ضرب عمودی سرش باز شد
به بالین زهرا سرافراز شد

دلش سوخت از داغ بی حد، حسین
به دستان او بوسه می زد حسین
خمیده به بالینش آمد حسین
نشد چشم او را گشاید حسین

عقیله ندارد کفیلی دگر
شده آسمان حرم بی قمر

قسم بر ابالفضل، روح صلاة
که آن سرو خوش قامت کائنات
کنار شریعه، کنار فرات
تنش خُرد شد از جمیع جهات

مگر قبر او قبر یک کودک است؟!
چرا اینهمه مدفنش کوچک است؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۰۱:۳۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ماه صفر ۱۴۰۱

 

این حسین است که در روضه نجاتم بدهد
با مسیحا نفسش باز حیاتم بدهد

شده هر ذکر و دعا از جهتی منشأ خیر
ذکر او خیر ز مجموع جهاتم بدهد

ذات من ذات حسینی است، نبینید بدم
یک نفر کاش که ارجاع به ذاتم بدهد

دلبری هست مرا، بردن نامش به خدا
طعم شیرین تری از نقل و نباتم بدهد

کیست جز او که شده شهره به ارباب وفا
لحظه ی مرگ نجات از سکراتم بدهد؟

روز محشر که شود، نوکری بزم حسین...
قدر و ارزش به مناجات و صلاتم بدهد

سخت دلتنگ سحرهای حریمش شده ام
اربعین کاش برات عتباتم بدهد

در شب قدر من از فاطمه خواهش کردم
رزق گریه به قتیل العبراتم بدهد

کاش تا اینکه خدا جای کفن، لحظه ی مرگ
یاد ارباب، حصیری ز دهاتم بدهد

شرح یک گوشه از اعضاء مقطع شده را
داغ انگشت و غم غارت خاتم بدهد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز هشتم محرم ۱۴۰۱

رسیده ام به تن نامنظمت ولدی
بلند شو که زمین زد مرا غمت ولدی

چقدر خشکی کامت دل مرا سوزاند
حلال کن که نبود آب مرهمت ولدی

کنار جسم تو عمامه از سرم افتاد
نشد هرآنچه که کردم ببوسمت ولدی

شکست چوب عصایم، شکست تکیه گهم
شکست قامت رعنا و محکمت ولدی

به دست و پا زدنت من به رعشه می افتم
چقدر سخت شده داغ و ماتمت ولدی

اذان بگو و مرا زنده کن دوباره علی
گرفته جان مرا صوت مبهمت ولدی

قسم به زخم عمیق به روی پهلویت
رسیده فاطمه بر خیر مقدمت ولدی

نگاه کن که کسای یمانی آوردم
بگو چکار کنم با تن کمت ولدی

تمام خیمه کمک داده اند اما باز
نشد که جمع شود جسم درهمت ولدی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۲۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز هفتم محرم ۱۴۰۱

درد از ما، دوا علی اصغر
آیه ی حق نما، علی اصغر

هست در بین ظلمت عالم
شاهراه لقا، علی اصغر

گره ها از مصائبش وا شد
هر کسی گفت یا علی اصغر

مطلق حق، علی مع الحق است
حیدر کربلا علی اصغر

به خدا یک تنه عوض کرده
حاصل جنگ را علی اصغر

عمر سعد دست و پا گم کرد
تا که زد دست و پا علی اصغر

گریه اش داشت شرح عرفانی
داشت بر لب دعا علی اصغر

اقتدا بر علیِ اکبر کرد
تا شود جانفدا علی اصغر

خون او بر زمین نریخت، نریخت
داشت از بس بها علی اصغر

وای از آب و بی نصیبی او
شرح کن روضه ی غریبی او


شیرخواری گرسنه و مغموم
رفته از حال با رخی معصوم

جان فدای حسین و اطفالش
شده اند از فرات هم محروم

از عطش آن قدر به خود پیچید
گریه اش شد سکوت نامفهوم

درد فرزند، غصه ی پدر است
این دو هستند لازم و ملزوم

با نسیمی که داغ و سوزان بود
شد سفیدی حنجرش معلوم

بی هوا سر روی زمین افتاد
با سه شعبه بریده شد حلقوم

قامتش قدر یک سه شعبه نبود!
ذبح شد طفل، ذبح نامرسوم

مات و حیران میان میدان ماند
پدری خسته، بی کس و مظلوم

پشت خیمه چه صحنه هایی دید
حق بده که رباب شد مغموم

جلوی چشم مادرش ای وای
رفت بر روی نی سرش ای وای

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۹
عبدالرقیه

ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید مدافع حرم عبدالله اسکندری

 

آیه ی فضل عظیمم، غم عظمی شده ای
تازه داماد حرم بودی و تنها شده ای

مثل باباحسنت ذکر لبت فاطمه بود
بر زمین خوردی و چون اُم ابیها شده ای

جگر تشنه ات از سوز عطش گفت: حسن
با لب تشنه ی خود جلوه ی بابا شده ای

آسمان بدنت پر شده از شکل هلال
چه سرت آمده اینگونه معما شده ای؟!

دست و پا میزنی از دردِ دهانی که شکست
سوختم بس که تو مشغول تقلا شده ای

فأنا بن الحسنی که به رجز می خواندی
کرد اثبات در این سن کم آقا شده ای

تا که افتاد نقابت به سویت سنگ زدند
علت بغض من و زینب کبری شده

همه جا پر شده از رایحه ی عطر حسن
بس که آمیخته با تربت صحرا شده ای

جوشنی لحظه ی رفتن نشد اندازه ی تو
چه سرت آمده هم قامت سقا شده ای؟!

خوش ذوق حرمم، نور دلم، عمر عمو
طعم شیرین تری از شهد عسل ها شده ای

از همین خنده ی وقت سفرت فهمیدم
پدرت آمده و مست تولا شده ای

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز پنجم محرم ۱۴۰۱

ای که داری به دل وفا به حسین
قسمت می دهم بیا به حسین

خیرخواهی و رحمتت انداخت
گذرم را در این عزا به حسین

از مرید گناهکار خودت
دل نکن حجت خدا، به حسین

حاجت مادر مرا دادی
قسمت داد هرکجا به حسین

پدری کرده ای و با نفست
وصل کردی دل مرا به حسین

تو بخواهی همین گدا روزی
می رسد صحن کربلا، به حسین

گریه ات رفته است قطعا بر
گریه ی حضرت رضا به حسین

گریه کردی و گریه کن شده ایم
گریه با اهل کبریا به حسین

آه از آن پیرمرد که می زد
ضربه ها با نوک عصا به حسین

خورد از هر طرف بدون مجال
بارش تند سنگ ها به حسین

طاقت از دست داد همسر او
داد زد ناگهان ربابه: "حسین"

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۰۷:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب پنجم محرم ۱۴۰۱

عهد و پیمان خود نمی شکنیم
پای عشق حسین، هم سخنیم

دل سپرده به روضه ها شده ایم
فارغ از غصه های خویشتنیم

مُهر عشق حسین بر تن ماست
تا نفس می کشیم سینه زنیم

با دو ارباب بندگی زیباست
هم غلام حسین، هم حسنیم

دم به دم یاد ما دعا کردند
همه مدیون لطف پنج تنیم

به کسی جز حسین دل ندهیم
به کسی جز حسین رو نزنیم

وطن ماست کربلای حسین
سخت دلتنگ دیدن وطنیم

سنت اهل بیت، گریه بر اوست
دلسپرده به أحسنُ السُّنَنیم

بدنش سنگ خورد و با گریه
مرهم زخم های آن بدنیم

یاد داغی دوباره می سوزیم
یاد تاراج کهنه پیرهنیم

داغ یک بوریا به سینه ی ماست
گریه کن های شاه بی کفنیم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۰۷:۱۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب پنجم محرم ۱۴۰۱

بساط هلهله در قتلگاه برپا شد
به دور جسم عمویم چقدر غوغا شد
به نیزه تکیه زد و بی سپاه و تنها شد
در آن محاصره، مشغول ذکر و نجوا شد

صدای ناله و آهش به گوش آمده بود
سرش شکسته و خونم به جوش آمده بود

دویدم از سوی عمه به سمت قربانگاه
صدا زدم فأنا ابن الحسن به گریه و آه
به اشتیاقِ شهادت، مسیر شد کوتاه
چه خورد بر نظرم؟! لااله الا الله

کسی عموی مرا داشت با حسد می زد
حرامزاده به بال و پرش لگد می زد

شدیم تشنه و بی حال از حرارت جنگ
محاصره شده و عرصه بود تنگاتنگ
زدند ضربه به پیشانی ام چنان با سنگ...
که شد تمام رخم چون حسین خونین رنگ

صدای یا حسنم تا رسید بر گوشش
مرا کشید عمو در میان آغوشش

به فکر رأس عمو بود خولی بی درد
وضو گرفت در این راه، اشعث نامرد
صدای قهقهه ی شمر را چه باید کرد؟!
هر آنچه داد کشیدم نداشت دستاورد

شدم سپر به امامی غریب، با سر و جان
به ضربه ای پر من شد به پوست آویزان

اگر بناست کسی بشکند سبویم را
بگو به حرمله آورده ام گلویم را
بگو مرا بزند، ول کند عمویم را
خرید پیش پدر عِزّ و آبرویم را...

همین سری که جدا از تنم شد و افتاد
به خونِ ریخته ام خون یار قیمت داد

رسید قاتل بی رحم و مست بعد از من
به چکمه آمد و حرمت شکست بعد از من
به روی سینه ی مولا نشست بعد از من
گرفت گیسوی او را به دست بعد از من

عزیز فاطمه را دید گشته بی حربه
زد از قفا به گلویش دوازده ضربه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۰۷:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب چهارم محرم ۱۴۰۱

در بزم عشق بازان فرصت فراهم افتاد
قرعه به نام ما و ماه محرم افتاد

پرچم نماد قبر و شش گوشه ی حسین است
بغضم شکست هر بار چشمم به پرچم افتاد

بزم شهود یعنی تنها حسین بود و...
قبل از وجود عالم، مِهرش به قلبم افتاد

هر سائلی مسیرش بر منزلی می افتد
راهم به لطف حق بر بیتی مکرم افتاد

صدها هزار عاشق در خون خود تپیدند
تا این علم به دست امثال ما هم افتاد

گرمای ماتم او آتش زده به جانم
غیر از غمش ز چشمم هر داغ و ماتم افتاد

آیات ابتدایِ مریم که گشت نازل
دلشوره ای مکرر بر جان خاتم افتاد

لب تشنه شد حسین و چشمش غبار می دید
با ضربه از روی اسب، شاه دو عالم افتاد

تاریکی مجسم آمد به سوی مقتل
با خنجرش به جان آن نور اعظم افتاد

تا که حسینِ خود را تنها و بی رمق دید
زهرا کنار مقتل با قامت خم افتاد

آن قدر دست و پا زد تا با صدای مادر
لرزه بر آستانِ عرش معظم افتاد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب سوم محرم ۱۴۰۱

نوکر همیشه عشق خود ابراز می کند
با یا حسین نوکری آغاز می کند

دل خوش نکرده ایم به اعمال خیر خود
ما را غم حسین سرافراز می کند

هر کار کوچکی که در این خیمه می کنیم
زهرا به دست خویش، پس انداز می کند

دل، دور مانده از حرم اما در این دو ماه
تا کربلا دو مرتبه پرواز می کند

سرّ است روضه ها و دلم را امام عصر
محرم به درک قدری ازین راز می کند

ویرانه ی دلی که پر از معصیت شده
ذکر حسین، قلعه ی نوساز می کند

درهای معرفت که به عالم گشوده نیست
گریه به داغ دختر او باز می کند

ما را محبتی که به دل بر رقیه هست
نزد عزیز فاطمه ممتاز می کند

جانم فدای شأن عظیمش که سال هاست
با دست های کوچکش اعجاز می کند

فرمود رو به نیزه ی بابا ببین که زجر
با ضرب تازیانه مرا ناز می کند

پرده نشین عرش خداییم، پس چرا
بر ما نگاه، شمر نظرباز می کند؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۱۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز دوم محرم ۱۴۰۱

قسم به رایحه ی عطر یاس خوشبویت
تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت

همیشه خیر دعایت نجات داده مرا
مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت

خوشا به قسمت بحرالعلوم و نائینی
نگاه ما که نیفتاده است بر رویت

چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق
که جان دهم دم مرگم به روی زانویت

بیا گذر کن ازین روسیاهِ بد رفتار
قسم به حسن جمالت، به خلق نیکویت

سحر همیشه به یاد حسین، گریانی
رسیده است به ما هم طریقه و خویت

فدای عمه ی مظلومه ات که گفت: حسین
چه آمده به سر آن دو چشم دلجویت

همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت
شکافته سر من هم شبیه ابرویت

دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟
به پنجه، خولی ملعون گرفته گیسویت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب دوم محرم ۱۴۰۱

چه شد که ریخت دلم بی هوا، نمی دانم
چقدر دلهره دارم، چرا پریشانم
من از شلوغی این نخل ها هراسانم
حسین گریه نکن جان من، نسوزانم

چه بوی سیب عجیبی گرفته این صحرا
چقدر نام حزینی است نام کرب و بلا

بیا و مرهم غم های بی شمارم باش
قرار، رفته ز جان و دلم قرارم باش
همیشه روشنی چشم های تارم باش
شبیه فرصت این سال ها کنارم باش

به زیر سایه ی لطفت، خیال من تخت است
نبودنت به کنارم، تصورش سخت است

نبین که در دل این دشت اسیر خَناسیم
نبین که در به درِ خلقِ قدر نشناسیم
اگرچه آینه هستیم اگرچه حساسیم
هزار شکر که ما در پناه عباسیم

به سوی تشنه لبان با شتاب می آید
به هیبت پدرم بوتراب می آید

دلم خوش است به دیدار روی پیغمبر
بگو قدم بزند باز هم علی اکبر
صدای رحمت وحی است گریه ی اصغر
سکینه ات چقدر رفته است بر مادر

فدای روی رقیه که مثل خورشید است
گمان کنم کمی از اهل کوفه ترسیده است

چرا به چشم ترت خیره سوی گودالی؟!
اگر غلط نکنم فکر روز جنجالی
در آن زمان که لبت تشنه است و بی حالی
خدا کند که نبینم غریب و پامالی

خدا کند ته گودال زیر و رو نشوی
اسیر شمر و سنان درنده خو نشوی

نگاه کن همه مهمان قوم نامردیم
دروغ بود همه نامه ها و دلسردیم
اگر صلاح بدانی بیا که برگردیم
خودت ببین که عزیزم، کفن نیاوردیم

نصیب پیکرت اینجا حصیر خواهد شد
به دست حرمله، زینب اسیر خواهد شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، صبح روز اول محرم ۱۴۰۱

سر دارالعماره زار و بی جانم، حلالم کن
نوشتم که بیا اما پشیمانم، حلالم کن

نکردم لحظه ای گریه برای غربتم اصلا
برای غربتت اینگونه گریانم، حلالم کن

فقط یک پیرزن در کوفه از مسلم حمایت کرد
اسیر خدعه های ابن مرجانم، حلالم کن

سر فرزند یک بدکاره عهد خود رها کردند
من از این قوم کوفی روی گردانم، حلالم کن

هر آن کس حرف حق گوید، دهانش سنگ خواهد خورد
به فکر زینبین و سنگ بارانم، حلالم کن

علی اکبر، علی اصغر، نبینی داغ اولادت
فدای بچه هایت جان طفلانم، حلالم کن

همینکه بی هوا چشمم به چوب خیزران افتاد
میان ظرف آب افتاد دندانم، حلالم کن

به قطره قطره خونی که میان مشت من پر شد
نوشتم بر زمین، با دست لرزانم حلالم کن

اگر این آب، خونی شد فدای کام عطشانت
مُواساتم شد اینگونه که عطشانم، حلالم کن

شهیدانت همه بر روی پایت جان دهند اما
غریبانه اسیر درد هجرانم، حلالم کن

اراذل با منِ مسلم چه ها کردند در کوفه
به یاد خواهرت خیلی پریشانم، حلالم کن

تنم را بر زمین در پشت مرکب می کشند اما
برای پیکرت پاره گریبانم، حلالم کن

زبانم لال این ها تشنه ی تاراج تو هستند
بخوان این نکته را از جسم عریانم، حلالم کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، صبح روز اول محرم ۱۴۰۱

ما را برای روضه، مادر اگر خبر کرد
دارم یقین دعای صاحب زمان اثر کرد

هرچند پر گناه و پر اشتباه بودیم
آن قدر مهربان بود آقا به ما نظر کرد

وقتی که پشت کردند بر ما تمام عالم
خیلی حمایت از ما فرزندها پدر کرد

هر کس تلاش کرده، جز در رضای مهدی
در بندگی عقب ماند، در زندگی ضرر کرد

ای کاش تا ببینیم در این دو ماه روضه
شام فراق ما را شمس رخش سحر کرد

دیگر وصال جنت را آرزو ندارد
هر کس به اذن آقا تا کربلا سفر کرد

خشکیده بود چشمم، لطف امام عصرم
چشم مرا میانِ بزم حسین، تر کرد

قربان آن شکافِ پیشانیِ شکسته
سنگی زدند و ما را آن سنگ خونجگر کرد

تیری که حرمله بر قلب مطهرش زد
آنقدر اذیتش کرد، خارج ز پشت سر کرد

فرمود قاتل من آن دو خلیفه هستند
مجروح بود و یاد زهرا به پشت در کرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۲
عبدالرقیه

غدیری هستم و عبدم امام المتقینی را
که پیمودم به حب او مسیر راستینی را

نبی روز غدیر خم، کمال بعثتش رو شد
به امر حق بیان فرمود امر جانشینی را

دو دست مرتضی در دست خاتم بود، یعنی حق...
سزا دانست بر خاتم، چنین دُر و نگینی را

فقط باشد علی لایق که بر دوشش بیاندازد
ردای وصف زیبای امیرالمؤمنینی را

بگو لبیک با یک یاعلی، مَن کُنتُ مولا... را
خدا را شکر کن داری چنین نور مبینی را

چه می فهمیم حیدر کیست؟! چه می فهمیم حقش چیست؟!
خدا رحمت کند امثال علامه امینی را

غذای بچه هایش را به ایتام و فقیران داد
ندیده چشم عالم شاهمردِ اینچنینی را

شب معراج، حق بود و نبی بود و سکوتی محض
شنید احمد به ناگه یک صدای دلنشینی را

صدایی که تمام انبیا دلگرم آن بودند
همان که شاد می فرمود هر اندوهگینی را

از آن لب های نورانی، از آن حلقوم ربانی
الهی بشنوم آوای رب العالمینی را

علی حتی به مور در مسیرش هم نظر می کرد
یقین دارم علی دارد فقط این تیزبینی را

چنین مردی رئوف و مهربان در نزد یارانش
نشان داده است در میدان حماسه آفرینی را

درِ خیبر به دستش بود و بر لب ذکر هو می گفت
کجا داری سراغ اینگونه شیر بی قرینی را

چه گویم از کراماتش، چه گویم از مقاماتش
به چالش می کشد اوصاف او عقل زمینی را

شدم دلتنگ کوی حیدر و آرامش محضش
ندیدم از نجف بهتر به عمرم سرزمینی را

تصور کن نشستی در میان حجره ی صحنش
خدا قسمت کند دیدار او در اربعینی را

تمام عمر، پیغمبر سفارش کرد بر حبش
رها کردند این امت عجب حبل المتینی را

امان از ناسپاسی کردن و حمله به بیت وحی
گرفتند از علی آخر چه یار و همنشینی را

پس از زهرا علی زانو بغل می کرد طوری که
نوشته صاحب مقتل تصور کن جنینی را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۱ ، ۱۰:۵۰
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، مشهد ماه رجب ۱۴۰۱

بسم آن وجه خدا، باب مراد
بندگانیم به دربار جواد

نزد ما شأن و مقامش والاست
عُلقه اش در دل ما لطف رضاست

با جوادش همه مأنوس شدیم
کاظمینی شده از طوس شدیم

می دهد برکت و خیر از هر سو
گریه کن های جوادش را او

باز با رخصت آقاجانم
روضه ای از پسرش می خوانم

نور چشمان رضا بی کس ماند
همسرش سخت دلش را سوزاند

محتضر بود امامش، کف زد
نه دعا خواند، نه قرآن، دف زد

نمک از کینه به زخمش پاشید
در حرم بین کنیزان رقصید

سوخت چون شمع، دل پروانه
جای رقاصه نبود آن خانه

تشنه شد از جگرش آه کشید
سوخت و ناله ی جانکاه کشید

ناله اش بر جگرش تاب نداد
یک نفر هم به امام آب نداد

میوه ی قلب امام هشتم
ناله اش بین صداها شد گم

او که داغ پدرش را دیده
مثل بابا به خودش پیچیده

وقت رفتن شده باید چه کند؟
خواهری هم که ندارد چه کند؟

روضه اش روضه ی غمناکی شد
همه ی بال و پرش خاکی شد

آه، عمامه اش از سر افتاد
وسط هلهله آخر جان داد

بر تنش داغ پر ابهام رسید
با چه وضعی به روی بام رسید

دل، ازین روضه ی حساس گرفت
پله ها بوی گل یاس گرفت

گرچه از منزلتش شرم نشد
زیر مرکب بدنش نرم نشد

شد رها پیکر او عریان نه
بین شمشیر و سنان پنهان نه

نیزه از قوم نظر تنگ نخورد
خوب شد بر بدنش سنگ نخورد

گرچه بر بام، تنش تنها بود
خوب شد بال کبوترها بود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۱ ، ۲۲:۳۲
عبدالرقیه