شب های دل ماست، پیاپی شب هجران
یک قرن دگر رفت و نشد طی شب هجران
سال نو اگر سال ظهور است، مبارک
سر می شود ای یوسف دل کی شب هجران؟!
محمد جواد شیرازی
شب های دل ماست، پیاپی شب هجران
یک قرن دگر رفت و نشد طی شب هجران
سال نو اگر سال ظهور است، مبارک
سر می شود ای یوسف دل کی شب هجران؟!
محمد جواد شیرازی
در هر نفس، دلگرمی طه، علی بود
حتی میان عرش، آن بالا علی بود
اصلی ترین اعجاز احمد در رسالت
قرآن نبوده بلکه بودن با علی بود
قرآن مگر بی مدح حیدر سوره دارد
هر جای قرآن گشته ام، پیدا علی بود
"ألیَوم أکمَلتُ لَکُم" یعنی محمد
شرط کمال بعثتش، تنها علی بود
در جنگ های سخت آن دوران، همیشه
ذکر پیمبر، لافتی إلا علی بود
از ماجرای فتح خیبر شد نمایان
تنها یل بی باک و بی همتا علی بود
در سختی جنگ احد، از گِرد احمد
رفتند اصحاب نبی اما علی بود
آن کس که نفس مصطفی بود و به جایش
در بسترش خوابید بی پروا، علی بود
با او کسی احساس تنهایی نمی کرد
بر بی پناهان، ملجأ و مأوا علی بود
حیرت زده هستند سلمان و اباذر
هر منزلی رفتند در آن جا علی بود
با یا علی، موسی کلیم الله گشت و...
ذکر لب عیسی بن مریم یا علی بود
آن کس که مست سجده هایش بود جبریل
آن عاشق دلداده، مولانا علی بود
سُبحانَ رَبّی... جای حیرت نیست، محشر
دیدی اگر که رَبّی الأعلی، علی بود
بالاتر از هر رتبه ای را مرتضی داشت
آرامش انسیة الحورا علی بود
ممسوس حق بودند در یک نور واحد
حیدر، بتول و حضرت زهرا علی بود
محمد جواد شیرازی
پشیمان شد گنهکار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
رسیده عبد فرّار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
بداحوالم بداحوال، پریشانم پریشان
گرفتارم گرفتار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
بیا با من که زار و حقیر و بی پناهم
نکن با قهر رفتار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
به هر سو رفتم و باز، پشیمان باز گشتم
به اشک و شرم بسیار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
مرا امشب ادب کن، ولی از خود مران و...
به دست غیر مسپار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
اگر دستم نگیرد، اگر در را ببندد
علی مولای کرار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
چه طولانی شد آخر، فراق صحن حیدر
در این هجران دشوار إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
پناه و ملجأ من، فقط کهف الحسین است
به جز مأوای این غار إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
چه شد رزق زیارت؟! دلم تنگ حسین است
بگو با این دل زار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
فدای جون گردم، ادب کرد و چنین گفت
زمان غربت یار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
مرا تا آخر عمر، عزادار حسین و...
لب خشکش نگهدار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ماه رجب ۹۹
مثل آفت که بگرداند گلستان را خراب
معصیت هم می کند آرام ایمان را خراب
مرد می خواهد که یاد حق کند وقت گناه
با خداترسی بسازد مکر شیطان را خراب
پای عهدِ با خدا هستند در هر مشکلی
اهل دل، هرگز نمی سازند پیمان را خراب
دور از انصاف باشد اینکه پیش چشم خلق
با غضب مولا کُند، عبد پشیمان را خراب
من خراب از غفلتم هستم، ملائک شاهدند
بیشتر از این مکن آلوده دامان را خراب
روی خوش قدری نشانم ده که اخم میزبان
وقت مهمانی کند احوال مهمان را خراب
رکن اصلی تمام طاعتم، حب علی است
دوری از آقا نماید کل ارکان را خراب
مستی ام از طعم انگور نجف مانده به جا
جام حیدر کرده حالِ می پرستان را خراب
سخت محبوسم میان بند نفس و آمدم...
تا کنم با یا حسین این بند و زندان را خراب
آرزوی ماست تنها دیدن کرب و بلا
کرده هجران، روزگار اهل ایران را خراب
داغ غم های حسین و غربت او کرده است
تا قیامت خانه ی شادی انسان را خراب
پیرمردی با عصا زد بر لب خشک حسین
با شماتت کرد حال شاه عطشان را خراب
ننگ بر آنان که کردند از سر بغض و ستم
زیر مرکب، چینش آیات قرآن را خراب
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ ماه رجب ۹۹
دوریم از رخ ماه، أین بقیة الله
ماندیم در دل چاه، أین بقیة الله
دلتنگ یار بودیم، هر روز، وقت و بی وقت
گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیة الله
یارب تفضلی کن، خسته شدیم ازین غم
با ما کمی بیا راه، أین بقیة الله
ماه علی است این ماه، از برکتش به مهدی
ما را رسان در این ماه، أین بقیة الله
یک شب نجف عطا کن، تا در حریم حیدر
گوییم تا سحرگاه، أین بقیة الله
مانند طفل لجباز دم میزنم مکرر
أین بقیة الله، أین بقیة الله
آب از سرم گذشته، عمرم به سر رسیده
از سینه می کشم آه، أین بقیة الله
هر بار روضه رفتیم، هربار گریه کردیم
گفتیم ناخودآگاه، أین بقیة الله
یک عمر این مصیبت، سوزانده قلب ما را
مانده است تشنه لب شاه... أین بقیة الله
افتاده گیسوی یار، آن رشته ی هدایت
در دست شمر گمراه، أین بقیة الله
محمد جواد شیرازی
دانلود فایل تصویری شعر_ حاح آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ دیدار با مداحان فاطمیه ۱۴۰۰
بی فاطمه نان شب این خانه، درد است
کاشانه ام بی فاطمه بدجور سرد است
زهرای من، بی گریه یک شب هم نیاسود
ای روزگار پست، حق حیدر این بود؟!
مظلوم هستم، داغِ بی اندازه دارم
هر جای یثرب روضه هایی تازه دارم
دیوار خانه زخمی و در هم شکسته
یک دشت لاله بر روی بستر نشسته
چشمم همین که بر نوک مسمار افتاد
خوردم زمین و زانویم از کار افتاد
بر میخ بی احساس، رد خون زهراست
حتی روی دستاس، رد خون زهراست
بر چادرش باید دو چشمم خون ببارد
هر جای این چادر، هزاران روضه دارد
با گریه می بویم، لباس محسنم را
می گیرم آن دنیا، تقاص محسنم را
گیسوی زینب نامرتب مانده، ای وای
خیلی حسن از غصه در تب مانده، ای وای
پایان ندارد گریههای ام کلثوم
زانو بغل کرده حسینم، طفلِ معصوم
از طعنه ی همسایه ها، حالم خراب است
از دیدن نامردها، قلبم کباب است
قنفذ به من می خندد و یاری ندارم
تنها شدم، دیگر هواداری ندارم
زهرا و محسن در کنارم، چه خیالی است
هم بستر زهرا و هم گهواره خالی است
گهواره ی خالی، چه تصویر عجیبی!
مادر بدون طفل، چه حال غریبی!
گهواره بوی شیرخواره می دهد، خب
بر قلب مادر غم دوباره می دهد، خب
گهواره یعنی اصغرم خواب است آرام
شیری نخورده، سخت بی تاب است آرام
از هم جدایی ناپذیرند این سه آخر
گهواره ی خالی، رباب و یاد اصغر
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ فاطمیه دوم ۹۹
بعد از سه ماه پا شده ای مادرم، چه خوب
از بسترت جدا شده ای مادرم، چه خوب
بعد از سه ماه راز و نیازم نتیجه داد
آخر، دعای بعدِ نمازم نتیجه داد
بعد از سه ماه بازویت انگار جان گرفت
شکر خدا که خانه ی ما بوی نان گرفت
بعد از سه ماه بوی غم از خانه دور شد
با نور چهره ات، همه جا غرق نور شد
بعد از سه ماه بوسه به روی حسن زدی
مانند قبل، شانه به گیسوی من زدی
حالا که بهتری تو، چرا رو گرفته ای؟!
حالا که دست بردی و جارو گرفته ای...
جارو بزن به خاطره های هجوم و در
جارو بزن تمام غم خانه را ببر
ای وای... سرفه هات دوباره شدید شد
خوردی زمین و خادمه هم ناامید شد
رنگ از رخت پرید و دلم بی اجازه ریخت
از زیر معجرت به زمین خون تازه ریخت
فهمیدم از نفس زدنت، اصل قصه چیست
تبدار خانه، وضعیتت روبراه نیست
جانم فدات، باز که رویت شده کبود!
بدتر شده است حال تو، نان پختنت چه بود؟!
دستت توان شانه به گیسو زدن نداشت
این خانه ی خراب که جارو زدن نداشت
بر کودکان غمزده ی خود پناه شو
مادر بیا به جان حسن رو به راه شو
با من بگو هر آنچه غم است از فراق نه
با من بگو وصیت خود، از عراق نه
حالا که باز ذکر تو نام حسین شد
اشکت روانه بر غم کام حسین شد
غصه نخور، دو چشم من است و اطاعتت
یادم نمی رود نفسی این وصیتت
شب تا سحر به دست حسین آب می دهم
مانند تو به تشنگی اش، تاب می دهم
اما بیا و چاره نما این ملال را
پاسخ بده به دختر خود این سوال را
آخر مگر که داغ و مصیبات من کم است؟!
در بقچه ات بگو که چرا یک کفن کم است؟!
قولی بده به من که بیایی به کربلا
یاری کنی کنار تن بی سرش مرا
مادر بیا به کرب و بلا راه چاره کن
در بین کوه نیزه، تنش را نظاره کن
محمد جواد شیرازی
ای کاش وقتی شعله ور شد در، نیفتد
افتاد اگرهم، بر روی مادر نیفتد
زهراست آن بانو که بین دود و آتش
یک لحظه حتی چادرش از سر نیفتد
افتاد بین شعله ها کوثر که یک وقت
شعله به موی ساقی کوثر نیفتد
ای کاش در وقت هجوم لاله چین ها
از شاخه ی گل، غنچه اش آخر نیفتد
"فضه خُذینی" یعنی ای فضه بیا تا
صدیقه در مقتل به دردسر نیفتد
ای کاش وقتی می بَرد دشمن علی را
بر روی زهرا، دیده ی حیدر نیفتد
افتاده ناموسش زمین، آخر چگونه...
جسمش به لرزه، فاتح خیبر نیفتد؟!
می سوخت ای کاش آن غلاف و صاحبش تا
از کار، دستِ نفس پیغمبر نیفتد
همسایه ها گفتند با فضه، محال است
زهرا دگر برخیزد از بستر، نیفتد
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
سخت است هر بلا و عزا، کوچه سخت تر
سخت است غصه و غم ما، کوچه سخت تر
سخت است داغ آل عبا، کوچه سخت تر
سخت است شرح کرب و بلا، کوچه سخت تر
کوچه، چه کوچه ای که دلم زار و مضطر است
کوچه نگو که مقتل زهرای اطهر است
دید آسمانِ چشم حسن، رنگ لاله اش
با تازیانه، سرخ شده ماه، هاله اش
افتاد روی خاک ز دستش قباله اش
از درد شد بلند نواهای ناله اش
تا که قباله ی فدکش پاره پاره شد
در کوچه چشم های حسن، پر ستاره شد
ای آسمان، در این غم دشوار خون ببار
در بین خاک های شده رنگ لاله زار...
دنبال چیست فاطمه با چشم های تار؟!
شاید شکسته در اثر ضربه، گوشوار
آخر چه شد که دست، گرفته است بر کمر؟!
شاید شکست، بار ترک خورده اش دگر
لعنت به این زمانه و این روزگار پست
دار و ندار اهل کسا می رود ز دست
تا خانه چند مرتبه زهرا زمین نشست
هر دفعه که نشست، غرور حسن شکست
آری قسم به صورت زهرا که شد کبود
پایان روزگار حسن، آن دوشنبه بود
بوسید دست فاطمه را مصطفی، زدند...
بوسید روی فاطمه را، گرگ ها زدند
هر جا که بوسه گاه نبی بود را زدند
کام حسین خشک شد و با عصا زدند
از روضه های بوسه نگو، روز ما شب است
بوسه زدن به زیر گلو، سهم زینب است
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه ۹۹
یک عمر، عار ماندن، اصلا روا نباشد
سربارِ یار ماندن، اصلا روا نباشد
با کفر و ناسپاسی، با این همه معاصی
چشم انتظار ماندن اصلا روا نباشد
وقتی نگار تنهاست، مظلوم مثل مولاست...
دور از نگار ماندن، اصلا روا نباشد
هرجا ولی وسط بود، حرف علی وسط بود
از حق کنار ماندن، اصلا روا نباشد
می سوخت قلب مولا، فرمود علی به زهرا
چون لاله زار ماندن، اصلا روا نباشد
ای ذوالفقار حیدر، بر شیر مرد خیبر
بی ذوالفقار ماندن اصلا روا نباشد
خیره به خون دیوار، خیره به سوی مسمار
با چشم تار ماندن، اصلا روا نباشد
بانوی زخمی من، در آرزوی رفتن
روزی سه بار ماندن اصلا روا نباشد
بعد از حسین و عباس، وقتی عقیله تنهاست
با نیزه دار ماندن، اصلا روا نباشد
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه سال ۹۹
گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز
مولای من لطفی کن و دورم نینداز
عمر مرا وقف اباصالح نوشتند
در به درت بودم گل نرگس از آغاز
سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است
دریای لطفت را نما ای یار ابراز
ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز
با یک دعایت می شود قفل دلم باز
خالی است دستانم، چه سازم در قیامت
بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز
دارایی ام اشک است، شاید این عنایت
سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز
روضه بخوان از ماجرای داغ مادر
از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز
در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟!
در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز
آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر
با بال زخمی بود تنها فکر پرواز
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد
میان زندگی اش صاحب الزمان دارد
به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است...
تمام عمر نظر سوی آسمان دارد
هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی
هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد
نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش
که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد
به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست
کجاست آن که چنین یار مهربان دارد
نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز
حکایتی شده این عشق، داستان دارد
چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا
دلم هوای حریمِ حسین جان دارد
از آتشی که فراگیر باشد و باقی
هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد
به سوی زائر او مادری جوان آید
تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟!
تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟!
ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟!
میان مجمع زوار کربلا، زهرا
می آید و همه ی روضه را بیان دارد
چه کرده است مگر با حسین و دندانش
چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟!
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ فاطمیه اول ۹۹_ روز شهادت
حسبی الله مرا یار بس است
غصه ی دوری دلدار بس است
خسته از تیرگی ام، صبح کجاست؟!
ظلمت عمر و شب تار بس است
بی ولی ماندن و آواره شدن
این همه غربتِ دشوار بس است
تا به کی هفته به هفته دوری
جمعه هایم شده تکرار، بس است
ظرف ما کوچک و غم ها دشوار
لحظه ای دست نگهدار، بس است
اشتباهات خودم یادم رفت
شده ام باز طلبکار!!! بس است
بر منی که همه طردم کردند
نجف حیدر کرار بس است
شیر حق گفت به زهرای بتول
از رُخت پوشیه بردار، بس است
هستی من، چقدر آب شدی
گریه با این تن تب دار، بس است
جان حیدر، طلب مرگ نکن
جان من، این همه اصرار بس است
خواست زینب که بیاید بغلت
باز شد ملحفه گلدار، بس است...
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ فاطمیه اول ۹۹
تبدارِ خانه ام نشده کم حرارتت
پایان نداشته غم و داغ و مصیبتت
اینجا محارمت همه جمعند فاطمه
آخر چرا نقاب زدی روی صورتت
هجده بهار دیدی و رنگ خزان شدی
حوریه ی علی چه شده قد و قامتت
این بچه ها به شوق نگاه تو زنده اند
هستند باز تشنه ی جام محبتت
یادم نرفته ضربه ی دیوار و میخ داغ
یادم نرفته لحظه ی سخت اصابتت
ای کاش مرده بود علی و نمی شنید
تا آرزوی مرگ کنی وقت خلوتت
با هر تکان، دوباره تنت تیر می کشد
بهتر نشد گمان کنم اصلا جراحتت
تا سرفه می کنی و رخت زرد می شود
من آب می شوم به خدا از خجالتت
خورشید خانه ام نرو، وقت غروب نیست
از ما نگیر فاطمه جان نور رحمتت
با تو بهشت بود فقط خانه ی علی
ویرانه است خانه ی بعد از شهادتت
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ سال ۹۹
فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر
بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر
هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است
هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر...
سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در
سرخ شد دیوار اما سینه ی در بیشتر
هرچه زهرا می کشید ازین طرف مولای خود
می کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر
نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست
تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر
در شلوغی ناگهان با ضربه ی سخت غلاف
ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر
بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید
بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر
ارث بردند از مصیبات بتول این بچه ها
یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر
زخم های سنگ و تیغ و نیزه ها جای خودش
سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر
محمد جواد شیرازی
با تو چه کرده زهر، پدر دست و پا نزن
با این گلوی خشک، کسی را صدا نزن
مانند محتضر سرت افتاده، وای من
رعشه به جان پیکرت افتاده، وای من
نگذار تا که کعبه شود از تو بی نصیب
این گونه پر نکش نرو از خانه، ای غریب
پایان به شعله ی دل بی تاب می دهم
با دست های خویش به تو آب می دهم
مسموم زهرِ غربت این پادگان شدی
سِنی نداشتی که شبیه خزان شدی
داری چه سخت میکشی از سینه ات، نفس
خسته شدی سه سال ازین بند و این قفس
راحت شدی ازین همه سرباز و پادگان
راحت شدی ز نعره ی هر روز پاسبان
راحت شدی ازین همه حکام مستبد
راحت شدی ازین همه نیرنگ معتمد
وقت وداع آخرمان گریه می کنی
داری به یاد مادرمان گریه می کنی
یاد علی و غربت دستان بسته ای؟!
یاد وداع مادر پهلو شکسته ای؟!
در یاد محسنی که غریبانه پر کشید
در پشت درب خانه ی صدیقه شد شهید
تربت به دست داری و در حال احتضار
رو می کنی به کرب و بلا با دو چشم تار
یاد حسین و تشنگی اش بین قتلگاه
با چشم خیس می کشی از سینه آه، آه
در آخرین نظر، شده ای خیره بر کفن
نام حسین، شد به لبت آخرین سخن
محمد جواد شیرازی
ای داغدار داغ پدر یابن العسکری
داری دوباره دیده ی تر، یابن العسکری
ما هم به غربت پدرت گریه می کنیم
ما را میان گریه بخر یابن العسکری
خسته شدیم، از غمِ دنیای بی امام
از این همه بلا و ضرر، یابن العسکری
صبر همه تمام شد و شب سحر نشد
کی می رسد زمان سحر یابن العسکری
دیدی، ندیده در به در و عاشقت شدیم
چشمان ماست خیره به در، یابن العسکری
آقا به گریه باز به سرداب می روی
از صحن سامرا چه خبر یابن العسکری
ما را که از فراق حرم جان به لب شدیم
تا کربلا دوباره ببر یابن العسکری
از ما قبول کن، کم ما را زیاد کن
ای داغدار داغ پدر یابن العسکری
محمد جواد شیرازی
در کودکی، عزیز بزرگان حساب شد
آیینه ی تمام نمای رباب شد
از گوهر عبادت و از نور اهل بیت
آن قدر بهره بُرد، خودش آفتاب شد
گاهی که لب گشود به صحبت، خطابه شد
گاهی که لب گشود، غزل های ناب شد
آرامش پدر شد و نور دل رباب
در خانه ی حسین، سکینه خطاب شد
با تیغ شعر و خطبه و با روضه خوانی اش
پیروز هر نبرد چنان بوتراب شد
مثل رباب سوخت فقط بعد کربلا
یاد گلوی پاره ی اصغر کباب شد
تصویر کام تشنه ی اصغر، برادرش
یک عمر در نگاه ترش ماند و قاب شد
ازبس که محو ذات خدا شد به قتلگاه
آخر مبلغ پدرش انتخاب شد
هر بار روی دوش کسی مشک آب دید
یاد عمو، پیاله ی چشمش پر آب شد
وقتی که دید با دل خون شهر شام را
مانند اهل قافله، خانه خراب شد
گیرم که سوخت معجرش اما به صورتش
بال و پر تمام ملائک نقاب شد
ای دل بسوز، عابده ی اهل بیت حق
با دست بسته، راهی بزم شراب شد
آن جا چه دیده و چه شنیده است، بگذریم...
تنها بدان که سخت سکینه عذاب شد
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ مجالس آخر ماه صفر ۹۹:
سینه ها پُر شده از غصه و تشویش، بمان
عالم آل محمد، نفسی بیش بمان
نفست گشته بریده، به خودت می پیچی
مثل یک مارگزیده به خودت می پیچی
نوکرت از غم و از غربت تو می میرد
خواهرت نیست، سرت را روی دامن گیرد
ناله ی یا ولدی با تن بی حال مزن
بین این حجره ی در بسته، پر و بال مزن
جمع کن بقچه ی خود را، کفنت را تا کن
پسرت آمده چشمان ترت را وا کن
تو که نورت به زمین و به زمان می تابید
چه شده این همه خاکی شده ای، ای خورشید؟!
یک دو باری که نه، تکرار شده تا پنجاه
هی نشستی به زمین، ناله زدی "وا اُماه"
یاد یک کوچه دوباره، چه بهم ریخته ای
خاک ها را به سرت، تا به حرم ریخته ای
خیره بر در شدی و سرخ شدی، می سوزی
چشم بر میخ در حجره چرا می دوزی؟!
خوب شد با همه ی غربتت آمد پسرت
نیزه ای زخم نزد بر جگر محتضرت
بین این حجره ی در بسته بگو دشمن کیست؟
پیکر محترمت، زیر سم مرکب نیست
قاتلت چکمه که نگذاشت به روی پر تو
پیش چشمِ حرمت داد نزد بر سر تو
قاتلت پنجه بر این طره ی مویت نکشید
خنجری کند به اطراف گلویت نکشید
محمد جواد شیرازی
شرر زده به دلم، جام زهر بوالهوسی
نمانده است دگر بین سینه ام نفسی
میان خانه ی خود هم نبوده ام ایمن
غریب تر ز من مجتبی ندیده کسی
***
چقدر پول معاویه، لشگرم را راند
زمانه شاهد بی مهریِ سپاهم ماند
امیر لشگرم از دور تا نگاهم کرد
مسیر خویش عوض کرد و روی برگرداند
***
نمک به زخم دلم، از سر حسد زده اند
به سینه ام همه ی شهر، دست رد زده اند
چقدر نان مرا خورده اند این مردم
ولی به پشت سرم حرف های بد زده اند
***
نشان ماتم عظماست زخم پلک ترم
زمان کودکی ام شد، سفید موی سرم
گرفت خواب و خوراک مرا غم کوچه
همان زمان که زمین خورد مادرم به برم
***
همان زمان که سرش خورد آه بر دیوار
همان زمان که زمین خورد مادرم با بار
مرا ندید در آن کوچه و صدایم کرد
مرا ندید... بمیرم که شد نگاهش تار
***
میان طشت، غم سالیان دورم ریخت
میان طشت، غم سینه ی صبورم ریخت
شرر کشید به جانم غم حسین غریب
همین که با دل خون اشک در حضورم ریخت
***
اگرچه خون دل از غصه ای کهن دارم
حسین گریه نکن من که سر به تن دارم
شبیه روز تو را هیچ کس نخواهد دید
غریب هستم و تنها ولی کفن دارم
محمد جواد شیرازی
از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد
توحید روضه خوان شد، کوثر به گریه افتاد
از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد...
می سوخت آن چنان که بستر به گریه افتاد
وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر"
جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد
هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر
بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد
یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می سوخت
آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد
تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش
خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد
در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را
از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد
رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش...
آن قدر ناله سر داد، تا در به گریه افتاد
بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را
از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد
روز دهم شد و شمر آمد میان مقتل
آن قدر ضربه زد که خنجر به گریه افتاد
با قد خم رسید و در بین قتلگه دید...
فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد
جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..."
تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ایام اربعین ۹۹
ای کربلایی دلبرم، جا ماندم آقا
یابن الحسن تنها و رسوا ماندم آقا
دیدی چه شد؟! آخر گناهانم سبب شد...
محروم از الطاف زهرا ماندم آقا
خوبان درگاهت سر و سامان گرفتند
دور از حرم... من، بی سر و پا ماندم آقا
سستی ایمانم مرا از چشمت انداخت
بس که اسیر اهل دنیا ماندم آقا
چله گرفتم، چله ام کامل نشد، حیف
بی کربلا، بی طور سینا ماندم آقا
یاد من جامانده هم در کربلا باش
دلتنگ یک لحظه تماشا ماندم آقا
گفتم چه سازم تا که تحویلم بگیری
گریان برای مشک سقا ماندم آقا
بیچاره ی سقای عطشانی که آخر
حتی نخورد آب گوارا، ماندم آقا
می گفت با گریه حلالم کن برادر
شرمنده ی اطفال و زن ها ماندم آقا
محمد جواد شیرازی
ای کشتی نجات مرا بادبان، نرو
ماه شب عشیره، ازین آسمان نرو
بازو به خاک می کشی و می کشی مرا
اینگونه نه... دلاور من، پهلوان نرو
بعد از تو خاک بر سر این روزگار پست
ای بهترین برادر دنیا بمان، نرو
از داغ اکبرم به خدا نیمه جان شدم
دیگر تو از کنار منِ نیمه جان نرو
با پیکری که پُر شده از پَر سراسرش
بی من مپر، به دایره ی لامکان نرو
دشمن به قدکمانی من خنده می کند
ذُخر الحسین، دلبر ابروکمان، نرو
خیره به مشکی و پُر اشک است دیده ات
فکر سکینه ای؟! عموی مهربان نرو
اهل حرم بدون تو آواره می شوند
حداقل به خاطر این دختران نرو
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۱۸ صفر ۹۹
با یا حسین بندگی آغاز می شود
با یا حسین در دلم اعجاز می شود
روزی که بر دهان همه، مُهر می زنند
هر کس حسین گفت سرافراز می شود
دستی که طعم سینه زدن را چشیده است
بر دوش صاحبش، پرِ پرواز می شود
هر دم که بی پناه و بدون امان شوم
کهف الحسین در دلم ابراز می شود
صدها گره که کور شد و راه حل نداشت
در روضه های خانگی اش، باز می شود
فرموده اند رتبه ی ایمان شیعیان
با گریه بر مصائبش احراز می شود
قطره به قطره، گریه ی ما در غم حسین
در دست اهل بیت پس انداز می شود
هر کس که رفت یک قدمی سوی کربلا
با گوشه چشم فاطمه، ممتاز می شود
وای از دل سکینه و زینب، سر حسین...
وقتی نصیب خولی لجباز می شود
بعد از عموی خیمه، تمام یتیم ها
با تازیانه، صورتشان ناز می شود
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ایام اربعین ۹۹
بلا و داغ مکرر، به خاطرم مانده
خزانِ غنچه ی پرپر، به خاطرم مانده
نپرس علت بی تابی مرا زینب
صدای گریه ی اصغر به خاطرم مانده
چهل شب است علی را به خواب می بینم
چهل شب است که دلبر به خاطرم مانده
به چشم های کبودش قسم مرا شیری...
نبود و از همه بهتر به خاطرم مانده
سه شعبه ای، همه ی هستی مرا سوزاند
هنوز شدت آن ضربه، خاطرم مانده
چقدر حرمله خندید بر دو چشم ترم
جفای خصم ستمگر به خاطرم مانده
برای خنده مرا با زه کمانش زد
صدای خنده ی لشگر به خاطرم مانده
شبیه روز نخستِ علی که یادم هست
وداع لحظه ی آخر به خاطرم مانده
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی صفر ۹۹
در این زمانه که عادی شده است نامردی
همیشه از سر رحمت مرا دعا کردی
شبانه روز مرا بین معصیت دیدی
دلت شکست، به رویم ولی نیاوردی
سرم نرفته به زیر علامت احدی
که بر سرم، همه ی عمر سایه گستردی
حرام باد به من دلخوشی این دنیا
غریب ماندی و دنبال یار می گردی
مرا مریضِ بدون علاجِ عشقت کن
تباه گشته ام از دست درد بی دردی
نگو که از قلم افتادم اربعین، امسال
قسم به فاطمه اشک مرا در آوردی
فقط تو گریه کن زینبی و با گریه...
دل مرا به بکا بر عقیله پروردی
صدای گریه ی زینب هنوز می آید
میان خنده ی اوباش مست و ولگردی
کجاست ساقی لشگر، کجاست ماه حرم
عقیله مانده بدون کفیل و همدردی
محمد جواد شیرازی
می روی و قلب خود را بیت الاحزان می کنم
با دل خون، یک تنه تشییع قرآن می کنم
قول دادم تا که سیرابت کنم، دیدی چه شد؟!
مات و حیران مانده ام، گریه فراوان می کنم
گوش تا گوش تو را تیر سه شعبه پاره کرد
از غم جان کندنت، پاره گریبان می کنم
تا نبیند مادرت وضع تو را، مذبوح من
پیکرت را در عبای خویش پنهان می کنم
از گلوی نازکت چیزی نمانده، جای آن
دست های کوچکت را بوسه باران می کنم
پیکرت را دور از چشم ربابه مادرت
دفن در پشت حرم، با دست لرزان می کنم
اوج شیرینی کودک در همین شش ماهگی است
می روی و قلب خود را بیت الاحزان می کنم
محمد جواد شیرازی
تنها نه این که داده رزق نوکران را
بخشیده آب و نان بنده پروران را
معشوق ها دلداده ی حب الحسین اند
عشقش مسخر کرده قلب دلبران را
هر کس که مشمول نگاه رحمتش شد
هرگز نمی خواهد عطای دیگران را
گریه برایش خیرِ بی مانند دارد
حتی مقرب می کند پیغمبران را
نامش که زینت بخشِ عرش و اهل آن است
تا اوج مستی می برد نوحه گران را
دیوانگی ما در این میخانه، لطف است
بخشیده زهرا این جنون بیکران را
یک عمر داغ سینه ی عریان ارباب
آتش زده جان و دل جامه دران را
باید چگونه با پر زخمی، عقیله
پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را
باید چگونه زینب کبری ببیند
در شام، بر کام امامش، خیزران را
محمد جواد شیرازی
فقالوا: " انّا نَقْتُلُکَ بُغْضاً لاَبِیکَ..."
کس منزلتت ندید، بُغضاً لابیک
از کینه شدی شهید، بُغضاً لابیک
از هر طرفی بر بدنت سنگ زدند
وقتی که شدی وحید، بُغضاً لابیک
تا زیر و رویت کند سنان، با نیزه
پهلوی تو را درید، بُغضاً لابیک
آن قدر عصا بر بدنت زد یک شیخ
تا خون ز لبت چکید، بُغضاً لابیک
با خشم و غضب، شمر سوی قتلگهت
آمد به تنت رسید، بُغضاً لابیک
تا که بدنت را بکشد سوی خودش
گیسوی تو را کشید، بُغضاً لابیک
چرخاند تنت را که سرت را ببرد
با یک لگدی شدید، بُغضاً لابیک
با خنجر کندش چقدر ضربه زد و...
سر از بدنت برید، بُغضاً لابیک
یک لشگر بی رحم، زمان غارت
بر روی تنت دوید، بُغضاً لابیک
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز عاشورای ۹۹ مسجد ارک
عمری است رعیتش همگی بهره برده اند
از خیر و رحمتش همگی بهره برده اند
"آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند"
از خاک تربتش همگی بهره برده اند
آن نوکران که در دل خاک آرمیده اند
ذیل شفاعتش همگی بهره برده اند
ما که به جای خویش، رسولان و اولیاء
از نور خلقتش همگی بهره برده اند
صاحب پیاله های بهشتی، برای قرب
از چای هئیتش همگی بهره برده اند
عابس، بُریر، جُون، حبیب، ابن عوسجه
تحت ولایتش همگی بهره برده اند
اصحاب یک به یک به مواسات، شهره اند
از سختی عطش، همگی بهره برده اند
***
خالی نمانده دست کسی بین قتلگاه
هنگام غارتش، همگی بهره برده اند
محمد جواد شیرازی