سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷۱۸ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا :: 6- محمد جواد شیرازی» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز دوم محرم ۱۴۰۰

 

از آن زمان که رسیدیم، دلهره دارم
شبیه ابر بهارم که اشک می بارم

حسین قول بده سایه ی سرم باشی
هرآنچه شد ته این قصه، در برم باشی

قرار قلب مرا صحبتی در اینجا برد
شنیده ام که کسی نام کربلا را برد

رسید آخر خط، غربتم پیاپی شد
تمام فرصت پنجاه ساله ام طی شد

بگو که معنی هجده هزار نامه چه شد؟!
کسی نیامده حق را کند اقامه، چه شد؟!

هوا، هوای عناد است بین این صحرا
چقدر نخل زیاد است بین این صحرا

رقیه را نظری کن، چه ناز خوابیده
به روی دوش ابالفضل باز خوابیده

نشسته در بر گهواره ی علی اصغر
رباب خیره به رخساره ی علی اصغر

تمام راه، کنارم حجابِ محمل شد
برای من، علی اکبر رکابِ محمل شد

چقدر محضرت آرامش و امان دارم
دلم کنار تو قرص است، سایه بان دارم

منی که بند دلم را به تو گره زده ام
منی که در همه جا پابه پایت آمده ام

خدا نکرده کنارم اگر نباشی چه؟!
زمان واقعه و دردسر نباشی چه؟!

نخواه تا که ببینم میان گودالی
غریب مانده ای و تشنه کام و بی حالی

نخواه تا که عقب باشم و نظاره کنم
به التماس سوی قاتلت اشاره کنم

چگونه صبر کنم پیکرت دریده شود؟!
چگونه صبر کنم تا سرت بریده شود؟!

گرفته جان مرا داغ هاهُنا... بس کن
غریب ماندن تو می کشد مرا بس کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۱۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب اول محرم ۱۴۰۰

نیا ای یار و دلدارم، حبیبم
نیا کوفه پسر عمّ غریبم

من از حق شما گفتم ولیکن
لب و دندان خونی شد نصیبم

.

نگو کوفی، بگو بی دین و بی درد
عوض شد چهره ی این شهرِ نامرد

خودم با چشم خود دیدم لعینی
تو را با کیسه ای گندم عوض کرد

.

نه سقفی دارم و نه سایه بانی
شدم تنها و بی کس مثل هانی

به یاد حیدر کرار بودم
دو دستم بسته شد در ریسمانی

.

فقط نام تو را هر لحظه بردم
حسابی بین کوچه سنگ خوردم

شنیدی که میان قصر کوفه
نخوردم آب و تشنه جان سپردم

.

اگر بین عمارت گریه کردم
به یادت از خجالت گریه کردم

برای داغ و غم های خودم نه
برای دخترانت گریه کردم

.

به زیر آسمانی پر ستاره
به خاک افتادم از دارالعماره

تنم تا کوچه ی قصاب ها رفت
مرا بستند بر روی قناره

.

همه آماده ی جنگند اینجا
شدیدا اهل نیرنگند اینجا

نیاور دخترانت را به این شهر
که بی رحمند و دل سنگند اینجا

.

نده از خون طفلانت هزینه
برو با اهل بیت خود مدینه

بماند یک دقیقه بی ابالفضل
چه می آید سرش آخر سکینه

.

به جان خواهرت، برگرد برگرد
فدای اصغرت، برگرد برگرد

ندارد صبر دوری و جدایی
سه ساله دخترت، برگرد برگرد

.

شدم شرمنده ات با سر به زیری
بگو عذر مرا هم می پذیری

الهی لحظه ای حتی در این شهر
نبیند خواهرت رخت اسیری

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۲
عبدالرقیه

شمیم غصه و غمش رسید و گریه ام گرفت
دوباره ماه ماتمش رسید و گریه ام گرفت

در آسمان همینکه ذکر یاحسین شد بلند
طلیعه ی محرمش رسید و گریه ام گرفت

چه خیر مقدمی که خیر فاطمه است سوی ما
زمان خیر مقدمش رسید و گریه ام گرفت

بدون اختیار، بین خیمه اش به گوش من
نوای نوحه و دمش رسید و گریه ام گرفت

دوباره دست خالی ام که دور مانده از حرم
به رشته های پرچمش رسید و گریه ام گرفت

سفیة النجاتِ او همیشه قبل از اینکه من
به سوی خود بخوانمش، رسید و گریه ام گرفت

قرار بود مرهمی به زخم های او شوم
ولی حسین مرهمش رسید و گریه ام گرفت

حرارت غمش میان سینه ام زیاد شد
به سینه، داغ اعظمش رسید و گریه ام گرفت

میان قتلگاه خواهری میان خاک و خون
به جسم نامنظمش رسید و گریه ام گرفت

بلند آه می کشم، بلند ناله می کنم
که ساربان به خاتمش رسید و گریه ام گرفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۲
عبدالرقیه

ثواب شعر هدیه به روح محب امیرالمؤمنین مرحوم کربلایی علی محمد علی قاسمی

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ روز عیدغدیر ۱۴۰۰

گواهی می دهم بر ذات حق خواهِ علی تنها
میسر می شود توحید، از راه علی تنها

هر آنچه خیر از روز ازل نازل بر عالم شد
تماماً بوده از خیرات درگاه علی تنها

تمام صحبت و پندار اهل فضل این عالم
ندارد فضل یک گفتار کوتاه علی تنها

هم از تاریکی زندان و هم از چاه، یوسف را
خلاصی داده نور چهره ی ماه علی تنها

تمام عمر بر مردم تفاخر می کنم آری
اگر یک دم شوم خاک قدمگاه علی تنها

علی از قبل خلقت هم میان عرش، حاکم بود
علی دست خدا در خَلق افلاک و عوالم بود

 


خدا خود خواست حیدر با رسولش همنشین باشد
قرین فاطمه باشد، امیرالمؤمنین باشد

زمان وحی قرآن بر نبی از جانب خالق
ثناگوی علیِ مرتضی، روح الامین باشد

بهای حب او را میثم تمار می فهمد
اراده کرده حق، حب علی معیار دین باشد

به زیر باب خیبر بر تمام خلق ثابت شد
علی دست خداوند جلی در آستین باشد

بدون حب او هر طاعتی معصیت و فسق است
اراده کرده خالق تا قیامت اینچنین باشد

دل خود را به حبش با صفا و صیقلی کردند
تمام انبیا سجده بر انوار علی کردند


علی در معرکه بر پشت خود می بست جوشن؟ نه
فرارش را مگر دیده است وقت جنگ، دشمن؟ نه

اُحد دور نبی خالی شد و اصحابِ بی تقوا
به فکر جان خود بودند اما سرور من نه

مگر آن شب که طرح قتل احمد را عیان کردند
کسی جز مرتضی جای نبی خوابید؟ اصلاً نه

قسم بر منصب قنبر، محال است اینکه کس گوید
علی یک جامه، بهتر از غلامش کرده بر تن، نه

نه اینکه او فقط حق است بلکه حق ملاکش اوست
نبی خوانده است حیدر را قَسیمُ النّارِ والجَنّة

میان اعتقاد ما علی بالاترین اصل است
ولای او پس از طه بلاشک و بلافصل است


علی گفتن به شور و شوق می آورد طه را
برای او فقط خوانده نبی "مَن کُنتُ مولا..." را

نبی فرموده حب او چو آتش محو خواهد کرد
چنان هیزم که می سوزد، گناهان و بدی ها را

نبی فرموده در حیدر نظر کن چون که خواهی دید
علوم آدم و ادراک نوح و زهد یحیا را

نبی فرمود از قول امین وحی جبرائیل
امیرالمؤمنین تنها سزاوار است زهرا را

خلاصه کل جریان در عَلیٌ مِنّی اش پیداست
سپس فرمود أنا مِنهُ که گوید سرّ اعلا را

علی لایوصف است و تا ابد اینگونه خواهد بود
وجود نازنینش برترین اعجاز احمد بود


بزرگی چیست؟ یک عمری حقیر مرتضی بودن
نمک گیر و بدهکار غدیر مرتضی بودن

یقین دارم که برتر از تمامی عبادات است
ثناگوی صفات بی نظیر مرتضی بودن

امین اللهِ فی أرضه، سفیر الله فی خلقه
سعادت چیست؟ تنها در مسیر مرتضی بودن

چه رؤیای قشنگی، تحت ایوان نجف ماندن
چه تعبیر بلندی، مستجیر مرتضی بودن

به ابن ملجم ملعون هم از شیر یتیمان داد
تفاوت می کند حتی اسیر مرتضی بودن

علی وجه خداوند است و او از هر طرف پیداست
فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا... وجه آقای نجف پیداست


فرار از جنگِ ترسوها لطیفه نیست اصلا نیست
فراری لایق وصف خلیفه نیست اصلا نیست

میان قوم و اجداد و تمام اهل و اولادم
خدا را شکر از اهل سقیفه نیست اصلا نیست

وظیفه گفتن از حق علی و از غدیر اوست
هر آنچه غیر از این واجب، وظیفه نیست اصلا نیست

چه احمق بود ملعونه، به جنگ مرتضی آمد
حریف دلدلش هم آن ضعیفه نیست اصلا نیست

به جز عشاق حیدر فاطمه ننوشته نامی را
از اهل فسق نامی در صحیفه نیست اصلا نیست

چه ها کرده، عطا کرده، برایم مادری کرده
دعا فرموده زهرا تا دلم را حیدری کرده


خدا نام علی را در تمام دهر گنجانده
برای غیر از او خورشید خود را برنگردانده

اگر سلمان و جُندب معرفت بر نور حق دارند
علی از نور خود قدری به قلب آن دو تابانده

چنان جان بر کف و مستانه از احمد حمایت کرد
حدیث منزلت را در مقاماتش نبی خوانده

ولی الله اعظم با دَم خود معجزه کرده
اگر آتش، خلیل الله عالم را نسوزانده

به غارت کردنِ عَمرو لعین در معرکه هرگز
علی قلب و وجود خواهر او را نلرزانده

شبیه مرتضی مرد و جوانمردی نمی بینم
به جز حیدر به اهل درد، همدردی نمی بینم


بخوان اوصاف حیدر را، خضوعش را، خشوعش را
بخوان تفسیر خاتم بخشیِ بین رکوعش را

به خاطر دارد آری جای جای مسجد کوفه
نوای ذکر تسبیح و مناجات و دموعش را

نداد از سهم بیت المال حتی سکه ای ناحق
برادر هم ندید از حق عدولش را، رجوعش را

اگر خورشید بالا رفت هر صبح و نمایان شد
گرفت از گنبد شاه نجف اذن طلوعش را

نپرس از ختم این دیوانگی از دوری صحنش
بپرس از صاحب ایوان طلا راز شروعش را

علی معیار حزب الله و تنها راه این حزب است
صَدَق اللهِ بی نام علی بر پایه ی کذب است


چنان شمعی که بر بال و پر پروانه ارزش داد
علی بر ذات اعمال خداخواهانه ارزش داد

نجف ویرانه ای دور از نگاه اهل معنا بود
نفس های علی بر خاک این ویرانه ارزش داد

مگر کعبه نبود اول پر از بت های رنگارنگ
خلیل اللهیِ حیدر بر این بتخانه ارزش داد

قدم های علی خیرِ فراوان داشت بر هرجا
قدم های علی بر مسجد حنانه ارزش داد

ندارد ارزشی بی مرتضی پیمانه ی کوثر
وجود ساقی کوثر بر این پیمانه ارزش داد

به عشق دیدن رویش خراب و خانه بر دوشم
من از دست کسی غیر از علی کوثر نمی نوشم


تمام عرشیان دلتنگ رخسار علی هستند
ملائک یک به یک مجنون و تبدار علی هستند

نبی فرموده در معراج، دیدم با دو چشم خود
تمام انبیا مشتاق دیدار علی هستند

نزول "هل اتی" در شأن او اینگونه ثابت کرد
کریمان دو عالم هم گرفتار علی هستند

نه تنها شیعیان او، مخالف های آیینش
نمک گیر سخن های گهربار علی هستند

سلیمان را معلم بود، علی آن خضرِ موسی بود
رسولان تا خود محشر، بدهکار علی هستند

علی ذکر درختان و علی تسبیح امواج است
علی مانند کعبه در میان اهل معراج است


همان روزی رسانی که کرم، کار مدامش شد
میان سفره، قرص نان خشکِ جو طعامش شد

زمین از شرق تا غربش کمی از ملک این آقاست
تمام عالم هستی، همان اول به نامش شد

چنان ملجأ به موجودات عالم وقت غربت بود
که حتی گرگ وحشیِ بیابان همکلامش شد

تمام آیه های سابقون و حکمت و تطهیر
به صوت حضرت جبریل، نازل در مقامش شد

چه نیکو مطلعی کعبه شده زایشگه حیدر
شهیدِ بین سجاده شدن حُسن ختامش شد

علی باور شدن پایان گمراهی و هر شکی است
علی تنها درِ شهر علوم احمد مکی است


سفارش های پیغمبر فراموش و دگرگون شد
غریبیِ علی بعد از سقیفه روز افزون شد

بیان ظلم هایی که به او کردند در تاریخ
شبیه حُسن هایش از توان وصف بیرون شد

چه ها کردند با خیبرشکن، زانو بغل می کرد
دل حیدر پس از احمد به داغ همسرش خون شد

صدای ناله ی فضه خُذینی کشت مولا را
علی خیره به دست غرق خون فضه خاتون شد

اگرچه مرتضی در خاک غربت دفن شد اما
حسینش بین تیر و نیزه و شمشیر مدفون شد

حسینش را غریبانه به روی بوریا چیدند
بنی هاشم کنار پیکرش چون ابر باریدند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ایام شهادت حضرت ۱۴۰۰

در خاطرم مانده غمی سخت و نفسگیر
از کربلا و ماتمی سخت و نفسگیر

یک عمر، دلداری به هر بیتاب دادم
تا تشنه لب دیدم، به دستش آب دادم

روز دهم، داغ حسین و روز غربت
در خاطرم مانده تنی غرق جراحت

بی جان شد و لشگر به سویش می دویدند
با حوصله کل تنش را می دریدند

ای وای بر من پیکرش بی پیرهن شد
بر بوریا چیدند و جسمش بی کفن شد

در خاطرم مانده رقیه رفت از حال
وقتی دوید و رفت تشنه سوی گودال

وای از اسارت بین شهر کوفه و شام
چشمان خیره، محمل مکشوفه و شام

دارم گلایه از شلوغی های بسیار
خیلی جسارت شد به ما در بین بازار

پاها ورم کرده، بدن ها خسته بودند
بابای من را با چه وضعی بسته بودند

پنجاه و سه سال است دائم گریه کردم
یاد اسیریِ محارم گریه کردم

در زیر دست و پا زمین افتاده بودم
عمه نبود از ضربه ها جان داده بودم

در خاطرم مانده کتک خوردن، کبودی
رفتن میان کوچه ی تنگ یهودی

یک خاطره هر روز و شب داده عذابم
من کشته ی این زهر نه، بزم شرابم

از بی حیاها، عمه ام زخم زبان خورد
قاری قرآن بر دهانش خیزران خورد

وای از شب تاریک و سرمای خرابه
وای از نفس های پر از بغض ربابه

زخمی ترینِ آل هاشم از حرم رفت
هم بازی ام با دیدن سر از برم رفت

دل سنگی آل امیه آتشم زد
جان کندن عمه رقیه آتشم زد

مانند بابایم حسینی مذهبم من
در وقت جان دادن به یاد زینبم من

در سایه جان دادم به روی ریگ ها نه
در بستر افتادم به زیر دست و پا نه

ذی الحجه نه، پاییز من یوم الحسین است
روضه برای او به پا در نشأتین است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۰ ، ۲۳:۴۴
عبدالرقیه

ثواب شعر هدیه به روح ملکوتی شهید جواد قاسم کاظمی

 

سوزانده تب زهر، تمام گلویش را
برده است مکافاتِ عطش، رنگ و رویش را

از شرم، سرش رو به زمین است، بمیرم
با رقص، زمین ریخته اند آبرویش را

آن قدر صدای دهل و ساز بلند است
پوشانده صدای لبِ تسبیح گویش را

از هر طرفی پا شد و برخاست، زمین خورد
بُرده است چنان تشنگی از دیده سویش را

در پیش دو چشمش به زمین ریخته اند آب
تا که نکند جستجو این آرزویش را

با آب زمین ریخته آورد به خاطر
مرثیه ی پُر ماتم شرم عمویش را

آن قدر که پیچید به خود در کف حجره
هر گوشه ای از حجره گرفته است بویش را

بردند تنش را به چه وضعی به روی بام
تا که نکند هیچ کسی جستجویش را

خوب است که بر بام ز دورش همه رفتند
خوب است که پوشانده لباسش، گلویش را

سوی تن ارباب ولی آه سنان رفت
تا با نوک نی، قطع کند گفت و گویش را

از بس که به پیشانی او زخم نشسته است
گویا که گرفته است به خونش، وضویش را

با سنگ، کسی آمد و بر صورت او زد
وقتی که نمی دید دگر روبرویش را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۰ ، ۱۴:۰۹
عبدالرقیه

یَا صَاحِبِی فِی شِدَّتِی...

اگرچه جنس بی بهای دور ریز و مانده ام
فدای صاحبم شوم که از درش نرانده ام

هر آن زمان که بی پناه و خسته خورده ام زمین
به دست خود مرا بلند کرده و تکانده ام

بلای آخر الزمان مرا اسیر خود نکرد
نگاه صاحب الزمان از این بلا رهانده ام

به غیر از او که وقت حاجتم، معطلم نکرد
به هر کسی که رو زدم همیشه سر دوانده ام

خراب و لاابالی گناه بوده ام ولی
دلش نیامد و خودش به روضه ها کشانده ام

ازین برو بیا دلم مقید حسین شد
به اشک روضه های خود، حسین پرورانده ام

اگرچه دورم از حرم، دلم میان کربلاست
سلام وقت هر سحر، به کربلا رسانده ام

فدای داغ و غربت امام های تشنه لب
مصیبت جواد را به سینه ام نشانده ام

غریب مثل مجتبی و تشنه لب چنان حسین
برای داغ اعظمش همیشه روضه خوانده ام

چگونه می شود که همدمت مقابلت شود؟!
در این غریبی زیاد و بی حساب مانده ام

به یاد جسم روی بام و جسم زیر آفتاب
همیشه از دو دیده، اشک بی امان فشانده ام
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۰ ، ۱۳:۴۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ولادت امام رضا علیه سلام ۱۴۰۰

روزی فراوان گدایان قدیمت
یک عمر رسید از کرم دست کریمت

داده است بها نوکری ات شیخ بها را
داده عظمت بر علما شأن عظیمت

هم اهل تضرع شد و هم اهل سحر شد
هر کس که نفس زد سحری بین حریمت

تنها نه که بی تاب نموده دل ما را
هستند ملائک همگی مست شمیمت

حیف است نگاهت که شود خرج شفایم
وقتی که شفا داده مرا خاک گلیمت

دلمرده ام آقای خراسان مددی کن
جانم به فدای تو و آن قلب سلیمت

شاد است دل مادر تو حضرت نجمه
این فرصت خوبی است، شماریم غنیمت

لبخند، به روی پدر خود زدی آقا
ای نور دل فاطمه، خوش آمدی آقا


آرامش هر روز و شب حضرت کاظم
دور از تو جهان است سراسر متلاطم

ای عالِم با منزلت آل محمد
اسرار خدا در دل و جانت متراکم

شد شرط پذیرفتن توحید، ولایت
تصریح مقامت به خلائق شده لازم

جبریلِ امین که شرف کل ملک شد
در صحن و سرایت به تفاخر شده خادم

ای رحمت سرشار، کریمان دو عالم
هستند از انعامِ نعیمت، متنعم

خورشید، خودش سائل نورانیت توست
بخشیده ای از نور، بر او نور مداوم

حج فقرایی و مقرب شود آخر
در طوس هر آن کس که شود زائر و مُحرم

پاییز مرا عاقبت کار، بهار است
هر بارِ مرا پاسخ دیدار، سه بار است


کوری به تماشا شده، بینا شدنش را
نقاره گواه است مداوا شدنش را

با چرخ، علیلی به حرم آمد و دیدم
در گوشه ی ایوان طلا، پا شدنش را

عیسی به ازل با دل بیتاب، گرفته
از پنجره فولاد مسیحا شدنش را

یک ذره ای از خاک و گلت در گهرش ریخت
یوسف شده مدیون تو، زیبا شدنش را

بستم به ضریحت دل آواره ی خود را
ای کاش نبینم نفسی وا شدنش را

سلمانی ات از تیغ مطلا شده بگذشت
تا چاره کند لحظه ی تنها شدنش را

آورده جواز سفر کرب و بلایش
عاشق که تمنا کند امضا شدنش را

گریانم و دلواپس بین الحرمینم
چندی است که جا ماندم و دلتنگ حسینم
‌‌

آهو شده ام تا که شوی کهف امانم
از دام بلایای گناهم، برهانم

آشوب جهان می شوم از دوری دلبر
آرام شود با تو دلم، راحت جانم

دلبسته ی دربار خراسانی ام آقا
دل کندن و رفتن؟! نتوانم نتوانم

من را بخر و فرش ورودی حرم کن
با جاروی خدام حریمت بتکانم

طردم نکن از خانه ات ای شاه به پیری
بگذار نمک گیر همین خانه بمانم

دلتنگ وصایای تو بر ابن شبیبم
دلتنگ حسینم، به محرم برسانم

داغ حرمش بر دلم ای کاش نماند
بدجور بهم ریخته و دل نگرانم

یا معتمدی بر دل سائل نظری کن
تا حل شود این عقده و مشکل نظری کن

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۰ رمضان ۱۴۰۰

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

آلوده دامانم، در این که اختلافی نیست
اقرار دارم، حاجتی بر موشکافی نیست

چیزی ندارم، دست خالی آمدم پیشت
در دست های خالی ام حتی کلافی نیست

یک بار شد توبه کنم مردانه برگردم؟
شرمنده ام که توبه ام چون بُشر حافی نیست

هرچه بدی کردم، فقط خوبی جوابم شد
رسمت به غیر از مهربانی در تلافی نیست

گیرم که بخشیدی مرا، حرفی بزن یا رب
چیزی بگو، بخشیدنِ تنها که کافی نیست

سرچشمه ی توحید امیرالمؤمنین باشد
این است عیناً باورم، حرف گزافی نیست

تا نور راهم از نجف هست و از ایوانش
راه مرا دیگر هراس از انحرافی نیست

گفته می آید وقت مرگ و در کنارم هست
حق است حیدر، وعده هایش را خلافی نیست

لعنت به ابن ملجم نامرد، در محراب...
طوری علی را زد که قادر بر مصافی نیست

درد علی اما، شکاف سینه ی زهراست
زخم سرش اصلا برای او شکافی نیست

یک ضربه کافی بود تا پرپر کند گل را
یاس حرم را طاقت ضرب غلافی نیست

دور سر حیدر چنان پروانه می چرخید
آخر چه شد بین پرش تاب طوافی نیست؟!

بهر حسینش گریه کرد و پیرهن می دوخت
سهم حسینش جز لباس دست بافی نیست

ای کاش رحمی داشت قاتل یا که می فهمید
پیراهنی که در تنش مانده، اضافی نیست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۳:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۸ ماه رمضان ۱۴۰۰

روزم از دوری ات ای خورشید من، شب می شود
کاسه ی صبرم ازین هجران لبالب می شود

دیر شد دیگر، جوانی رفت، مویم شد سپید
دارد آقا قامتم، کم کم مورب می شود

از خودت دورم مکن که حاصلش آوارگی است
بنده، دور از بیت مولایش معذب می شود

خسته ای از دست این نوکر، حسابی خسته ای
قول داده نوکرت، دیگر مؤدب می شود

بنده ای که جز گناه اصلا به روی لب نداشت
ذکر بر روی لبش "العفو یا رب" می شود

بدترین هستم ولی ای بهترین، این بدترین
با نگاهت عاقبت روزی مقرب می شود

هر سحر بوی نجف می آید و دق می کنم
روزی ام از هجر ایوان، گریه و تب می شود

حال و روز من مرتب بود با صحن حسین
از فراقش حال و روزم نامرتب می شود

منتقم برگرد و بر این داغ ها پایان بده
خنده ی اشرار سهم اشک زینب می شود

بی کس و بی یار بر روی زمین، جسم حسین
بین مقتل زیر و رو با سُم مرکب می شود

قاری قرآن لبش زخمی است، مرهم پس چه شد؟!
بوسه های خیزران مرهم بر آن لب می شود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۹:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۷ ماه رمضان ۱۴۰۰

همان خالق که بر سر، سایه ی رحمت نگه دارد
مرا از منجلاب سخت معصیت نگه دارد

زمانی با عطای خود، زمانی با عقاب خود
کنار خود گدایش را، به هر صورت نگه دارد

به عزت می رسد هر کس که در این ماه، با تقوا
به دور از معصیت باشد، کمی حرمت نگه دارد

به ذکر حق، زبانش می شود گویا زمان مرگ
اگر بنده، زبان از تهمت و غیبت نگه دارد

اگرچه عبد نافرمان، فقط سربار ارباب است
امیرالمؤمنین ما را چه بی منت نگه دارد

دعای فاطمه تا هست دیگر غصه ی نان چیست
خودش در سفره ی سینه زنان برکت نگه دارد

زمانه، دوره ی سختی است اما از مصیبت ها
مرا این روضه رفتن ها، در امنیت نگه دارد

کسی که کربلا را دیده و دلتنگ ارباب است
چگونه دست از دلتنگی و حسرت نگه دارد

همیشه یاد دوری از حسین و کربلا، نوکر
برای سجده، در سجاده اش تربت نگه دارد

عزا و داغ سنگین رقیه، تا دم مرگم
میان سینه ام رنگ غم و غربت نگه دارد

چه داغ اعظمی دیده مگر این دختر کوچک
که دستش را روی پهلو به صد زحمت نگه دارد

به سختی رو گرفته با حجابِ آستین هایش
نمی شد چادرش را لحظه ی غارت نگه دارد

چه تلخ است اینکه بعد از مدتی شیرین زبان بودن
زبانِ بچه را از گفت و گو لکنت نگه دارد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۰۶
عبدالرقیه

نیمه ی ماه را قمر حسن است
طاعت ما سلام بر حسن است

هر چه از پنج اصل دین خواندیم
با فروعش، نهفته در حسن است

حمد و توحید و قدر و اعطیناست
کل قرآن به مختصر، حسن است

در سحر برکتی است لایُوصَف
علت برکت سحر حسن است

روح لبخند مرتضی و بتول
بهجت مادر و پدر حسن است

سائلی که جذام هم دارد
همدم سفره اش نگر، حسن است

هم غذا با سگی گرسنه شدن
مردِ اینگونه با هنر حسن است

فحش می خورد و مرحمت می کرد
این چه خُلقی است این قدر حسن است

دید تاریخ در میان جمل
فاتح خیبری دگر حسن است

رعد تکبیرهاش، زلزال است
خار چشم فَمَن کَفَر، حسن است

قاسمی که غیور کرب و بلاست
وارث تیغ شیر نر، حسن است

تیغ صلحش به عالمی فهماند
صاحب شوکت و ظفر حسن است

عزت مؤمنین ولایت اوست
صدفِ شأن را گهر حسن است

آن کسی که میان آل کسا
از همه شد شکسته تر حسن است

آن کسی که به چشم خود دیده
مادر افتاده در گذر حسن است

کوچه... دیوار... طشت... زهر جفا...
معنی لفظ خون جگر حسن است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۲۹
عبدالرقیه

"أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ"

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۴ ماه رمضان ۱۴۰۰


تو چنانی که منم شیفته و در به درت
نظری کن که بیایم نظری در نظرت

هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم
باز دیدم کرمِ بیشتر و بیشترت

این همه جرم و خطا کرده ام و در عجبم
نشد اصلا که مجازات شوم با تشرت

کیستم؟! این همه تحویل مگیرم که منم...
بنده ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت

شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف
بوده ام در همه ی عمر فقط دردسرت

لطف کردی و رساندی منِ تنها شده را
به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت

قسمت می دهم امشب بِعَلیٍ بِعَلی
قسمت می دهم آری، قسم معتبرت

ثمر خلقت هستی است در انگور نجف
بچشان بر لب من، جرعه ای از این ثمرت

گفتمت راه تقرب به سویت چیست بگو
گفتی از کرب و بلا راه بجویم به درت

گفتم اصلا چه زمان یاد حسینت باشم
گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت

گفتمت تشنه که گشتم چه کنم یاد غمش
گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان ترت

گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود
گفتی از تشنه لبِ در دل خون غوطه ورت

گفتم اصلا چه شده خم شده آقا کمرش
گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت

کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک
مثل تسبیح تنش ریخته در دور و برت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۱۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب ۱۳ ماه رمضان ۱۴۰۰

دیدی از غصه و غم خسته و مالامالم
آمدی باز خودت زود به استقبالم

از وفایت چه بگویم که شبیه مادر
هر کجا رفته ام و آمده ای دنبالم

مرگ همسایه و اقوام مرا زنده نکرد
بس که با حرص و طمع، در طلب آمالم

از سیه رویی و احوال بدم هیچ مپرس
شرمسارم، چه بگویم؟! به همان منوالم

چه گرفتاری و بیماری سختی دارم
شب به شب، وقت مناجات و دعا بی حالم

نظری کن که فقط جلد نجف باشم و بس
نکند گم بشوم، مُهر بزن بر بالم

بی علی هر دم و هر بازدمی معصیت است
با علی حکم عبادات گرفت اعمالم

سفر کرب و بلا تذکره اش با زهراست
آه مادر چه شده تذکره ی هر سالم؟!

من همان سینه زن داغ حسینت هستم
که پریشان شده از تشنگی اش، احوالم

کاش بودم به کنارش که تنش پا نخورد
سال ها گریه کن آن بدن پامالم

کاش بودم که به او این همه نیزه نزنند
یاد آن جسم مقطع شده در گودالم

کاش بودم که شوم غارت و غارت نشود
داغدار تن غارت شده در جنجالم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۵:۲۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۱ ماه رمضان ۱۴۰۰

معصیت بین دلم آمد و تسخیرم کرد
بال پرواز مرا بست، زمینگیرم کرد

روزگاری، دل بامعرفتی بود مرا
چه شد آخر که خطا اینهمه دلگیرم کرد

عملم رنگ قبولی نگرفت از بس که
نفس، سرگرم ریا کردن و تزویرم کرد

حب دنیا عقب انداخت مرا در طلبت
حب اغیار مرا در غل و زنجیرم کرد

خواب دیدم که نجف رفتم و صحن علی ام
ریخت اشکم به روی گونه و تعبیرم کرد

مرتضی وضع مرا تاب نیاورد و خودش
پدرانه به سویم آمد و تطهیرم کرد

سال ها ریزه خور خوان خدیجه شده ام
کرمش بر سر این سفره نمک گیرم کرد

تشنه ام شد، جگرم سوخت و گفت آه حسین
اقتدا بر جگرم، ناله ی شبگیرم کرد

اولین بار، حرم، بر در باب القبله
نظر فاطمه در خیر، سرازیرم کرد

هیچ جایی، دلم آرام نشد جز حرمش
دیدن کرب و بلا از همه جا سیرم کرد

چه کنم دست خودم نیست نسوزم ز غمش
روضه ی تشنگی اش زود مرا پیرم کرد

فکر آن پیکر و ده مرکب و نعل تازه
روز و شب در نظرم آمد و درگیرم کرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۵:۲۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ششم ماه رمضان ۱۴۰۰

دلم خوش بود بر عمه، که او را دست کم دارم
بیابان است و تاریک است و تازه ترس هم دارم

لباسم پاره و سرما مرا بدجور آزرده
چه بد... گرمای آغوش عمو را باز کم دارم

همیشه وقت مشکل های سخت و وقت تنهایی
توسل بر علی و فاطمه، چون عمه ام دارم

توسل کردم و آمد به سویم مادرم زهرا
رسید و گفتمش باید که فرصت مغتنم دارم

چه میبینم؟! خمیده آمدی؟! من درد یادم رفت
سوال از ماجرای کوچه و درب حرم دارم

نپرس از حال من، بابا ندارم، بعد عاشورا...
دو چشم تار و روی نیلی و آوای بم دارم

خدایا بازهم دارد، صدای زجر می آید
چه ترسی از صدای پای او در هر قدم دارم

به زیر چادرت مادر مرا پنهان کن و برگرد
ازین ملعون، کبودی در تنم چندین رقم دارم

به پهلویم لگد خورد و ببین یا فاطمه دیگر
شبیه تو ازین پس من همیشه قد خم دارم

برو مادر برو اما اگر دیدی تو بابا را
بگو از قول من، بعد از تو هر ثانیه غم دارم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۰۰ ، ۱۷:۱۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب پنجم ماه رمضان ۱۴۰۰

الهی و ربی ببین بی نوایم
ثوابی ندارم، سراپا خطایم

من آنقدر توبه شکستم که دیگر
به پیش تو رنگی ندارد حنایم

به اخم و سکوتت، ز من رو مگردان
مرانم از این در ، بده ناسزایم

به پشت در خانه ات می نشینم
بگو تا که داخل بیایم نیایم؟

وفایت همیشه به دادم رسیده
ببخشم که عمری فقط بی وفایم

بدم من ولی صاحبانم کریمند
گدای بتولم، سگ مرتضایم

نبین روسیاهم، نبین پر گناهم
محب قدیمی اهل کسایم

چنان چاه کوفه دلم مرتضایی است
ولای علی داده قدر و بهایم

چه هجران سختی، تمامی ندارد
شب و روز، دلتنگِ کرب و بلایم

قسم بر سحرهای ماه مبارک
گرفتم من از خاک تربت، شفایم

حسین است گرمای اشک روانم
به داغ غمش سال ها مبتلایم

غروبی لبم خشک شد، برایش
ز بس گریه کردم، گرفته صدایم

چه داغ بزرگی، چه تصویر سختی
به فکر تنِ مانده بر بوریایم

چه آه حزینی، بُنیّ بُنیّ...
پریشان این آه خیرالنسایم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۸:۴۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۴ رجب ۱۴۰۰ حرم مطهر امام رضا علیه السلام

دیدی چقدر در به درم، ایها الرئوف
دیدی که سوخته جگرم، ایها الرئوف
خواندی مرا به سوی حرم، ایها الرئوف
منت گذاشتی به سرم ایها الرئوف

آلوده را روانه ی دربار کرده ای
بر خود، مرا دوباره بدهکار کرده ای

ای نور لم یَزالِ دلم، شمع انجمن
ای نظم در صدای تپش های قلب من
جمع وجود آل عبا، جمع پنج تن
هستی همیشه صاحب من، یا ابالحسن

عشقت نجات داده مرا از مسیر کج
مهمان خانه ات شده ام ثامن الحجج

هستند انبیا همه در طوف مرقدت
کل ملک، فقیر عنایات بی حدت
جنت کجاست؟! گوشه ای از شهر مشهدت
با چشم خیس خیره شدم سوی گنبدت

تا که دل سیاه مرا شست و شو کنی
با یک نگاه قلب مرا زیر و رو کنی

من عاجزم به گفتن و وصف صفات تو
محتاجم ای کریم به حبل نجات تو
زر می کند وجود مرا التفات تو
عمرم تمام، پرشده از معجزات تو

یادم نمی رود جلوات خدایی ات
الطاف بی نهایت موسی الرضایی ات

ذکری نداشتیم به جز یا رضا و بس
افتاده ایم در طلبت بر نفس نفس
چشم امید ماست فقط بر شما و پس...
"لطفی کن ای کریم به فریاد ما برس"

حالم بد است، حال مرا روبراه کن
وجه خدا، به بی سروپا یک نگاه کن

دلگرمی ام به مرحمتِ بی بهانه ات
احساس کردنِ نظر عاشقانه ات
بوسه زدن به تربت بر آستانه ات
مجنون شدن به نغمه ی نقاره خانه ات

دل را خراب لطف رئوفانه می کند
بیتاب یک نگاه عطوفانه می کند

بیمارم از گناه، شفای مرا بده
لطفی نما، جواب صدای مرا بده
پاسخ به التماس دعای مرا بده
برگ برات کرب و بلای مرا بده

چندی است دورم از حرم و درد می کشم
از سینه، آه غمزده و سرد می کشم

فهمیدم از سفارشِ "إن کُنتُ باکیاً..."
باید فقط گریست بر آن شاه بی کفن
بر آن غریب تشنه لبِ دور از وطن
یک کوه تیر و نیزه و شمشیر و یک بدن؟!

گفتی حسین با لب تشنه شهید شد
با ضربه ی مکرر دشنه شهید شد

کار غریب فاطمه بالا گرفته بود
نیزه میان پهلوی او جا گرفته بود
قاتل به پنجه، گیسوی او را گرفته بود
خیلی صدای زینب کبری گرفته بود

تنها نه اینکه بر روی جسمش قدم زدند
با نعل تازه، نظم تنش را بهم زدند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۵۸
عبدالرقیه

شب های دل ماست، پیاپی شب هجران

یک قرن دگر رفت و نشد طی شب هجران

 

سال نو اگر سال ظهور است، مبارک

سر می شود ای یوسف دل کی شب هجران؟!

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۵۲
عبدالرقیه

در هر نفس، دلگرمی طه، علی بود
حتی میان عرش، آن بالا علی بود

اصلی ترین اعجاز احمد در رسالت
قرآن نبوده بلکه بودن با علی بود

قرآن مگر بی مدح حیدر سوره دارد
هر جای قرآن گشته ام، پیدا علی بود

"ألیَوم أکمَلتُ لَکُم" یعنی محمد
شرط کمال بعثتش، تنها علی بود

در جنگ های سخت آن دوران، همیشه
ذکر پیمبر، لافتی إلا علی بود

از ماجرای فتح خیبر شد نمایان
تنها یل بی باک و بی همتا علی بود

در سختی جنگ احد، از گِرد احمد
رفتند اصحاب نبی اما علی بود

آن کس که نفس مصطفی بود و به جایش
در بسترش خوابید بی پروا، علی بود

با او کسی احساس تنهایی نمی کرد
بر بی پناهان، ملجأ و مأوا علی بود

حیرت زده هستند سلمان و اباذر
هر منزلی رفتند در آن جا علی بود

با یا علی، موسی کلیم الله گشت و...
ذکر لب عیسی بن مریم یا علی بود

آن کس که مست سجده هایش بود جبریل
آن عاشق دلداده، مولانا علی بود

سُبحانَ رَبّی... جای حیرت نیست، محشر
دیدی اگر که رَبّی الأعلی، علی بود

بالاتر از هر رتبه ای را مرتضی داشت
آرامش انسیة الحورا علی بود

ممسوس حق بودند در یک نور واحد
حیدر، بتول و حضرت زهرا علی بود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۹ ، ۰۷:۰۰
عبدالرقیه

پشیمان شد گنهکار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!
رسیده عبد فرّار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!

بداحوالم بداحوال، پریشانم پریشان
گرفتارم گرفتار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!

بیا با من که زار و حقیر و بی پناهم
نکن با قهر رفتار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!

به هر سو رفتم و باز، پشیمان باز گشتم
به اشک و شرم بسیار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!

مرا امشب ادب کن، ولی از خود مران و‌...
به دست غیر مسپار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!

اگر دستم نگیرد، اگر در را ببندد
علی مولای کرار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!

چه طولانی شد آخر، فراق صحن حیدر
در این هجران دشوار إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!

پناه و ملجأ من، فقط کهف الحسین است
به جز مأوای این غار إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!

چه شد رزق زیارت؟! دلم تنگ حسین است
بگو با این دل زار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!

فدای جون گردم، ادب کرد و چنین گفت
زمان غربت یار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!

مرا تا آخر عمر، عزادار حسین و...
لب خشکش نگهدار، إلی مَن یَذهَبُ العَبد؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ماه رجب ۹۹

مثل آفت که بگرداند گلستان را خراب
معصیت هم می کند آرام ایمان را خراب

مرد می خواهد که یاد حق کند وقت گناه
با خداترسی بسازد مکر شیطان را خراب

پای عهدِ با خدا هستند در هر مشکلی
اهل دل، هرگز نمی سازند پیمان را خراب

دور از انصاف باشد اینکه پیش چشم خلق
با غضب مولا کُند، عبد پشیمان را خراب

من خراب از غفلتم هستم، ملائک شاهدند
بیشتر از این مکن آلوده دامان را خراب

روی خوش قدری نشانم ده که اخم میزبان
وقت مهمانی کند احوال مهمان را خراب

رکن اصلی تمام طاعتم، حب علی است
دوری از آقا نماید کل ارکان را خراب

مستی ام از طعم انگور نجف مانده به جا
جام حیدر کرده حالِ می پرستان را خراب

سخت محبوسم میان بند نفس و آمدم...
تا کنم با یا حسین این بند و زندان را خراب

آرزوی ماست تنها دیدن کرب و بلا
کرده هجران، روزگار اهل ایران را خراب

داغ غم های حسین و غربت او کرده است
تا قیامت خانه ی شادی انسان را خراب

پیرمردی با عصا زد بر لب خشک حسین
با شماتت کرد حال شاه عطشان را خراب

ننگ بر آنان که کردند از سر بغض و ستم
زیر مرکب، چینش آیات قرآن را خراب

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۳۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ ماه رجب ۹۹

دوریم از رخ ماه، أین بقیة الله
ماندیم در دل چاه، أین بقیة الله

دلتنگ یار بودیم، هر روز، وقت و بی وقت
گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیة الله

یارب تفضلی کن، خسته شدیم ازین غم
با ما کمی بیا راه، أین بقیة الله

ماه علی است این ماه، از برکتش به مهدی
ما را رسان در این ماه، أین بقیة الله

یک شب نجف عطا کن، تا در حریم حیدر
گوییم تا سحرگاه، أین بقیة الله

مانند طفل لجباز دم میزنم مکرر
أین بقیة الله، أین بقیة الله

آب از سرم گذشته، عمرم به سر رسیده
از سینه می کشم آه، أین بقیة الله

هر بار روضه رفتیم، هربار گریه کردیم
گفتیم ناخودآگاه، أین بقیة الله

یک عمر این مصیبت، سوزانده قلب ما را
مانده است تشنه لب شاه... أین بقیة الله

افتاده گیسوی یار، آن رشته ی هدایت
در دست شمر گمراه، أین بقیة الله

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۲۸
عبدالرقیه

دانلود فایل تصویری شعر_ حاح آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ دیدار با مداحان فاطمیه ۱۴۰۰

بی فاطمه نان شب این خانه، درد است
کاشانه ام بی فاطمه بدجور سرد است

زهرای من، بی گریه یک شب هم نیاسود
ای روزگار پست، حق حیدر این بود؟!

مظلوم هستم، داغِ بی اندازه دارم
هر جای یثرب روضه هایی تازه دارم

دیوار خانه زخمی و در هم شکسته
یک دشت لاله بر روی بستر نشسته

چشمم همین که بر نوک مسمار افتاد
خوردم زمین و زانویم از کار افتاد

بر میخ بی احساس، رد خون زهراست
حتی روی دستاس، رد خون زهراست

بر چادرش باید دو چشمم خون ببارد
هر جای این چادر، هزاران روضه دارد

با گریه می بویم، لباس محسنم را
می گیرم آن دنیا، تقاص محسنم را

گیسوی زینب نامرتب مانده، ای وای
خیلی حسن از غصه در تب مانده، ای وای

پایان ندارد گریه‌های ام کلثوم
زانو بغل کرده حسینم، طفلِ معصوم

از طعنه ی همسایه ها، حالم خراب است
از دیدن نامردها، قلبم کباب است

قنفذ به من می خندد و یاری ندارم
تنها شدم، دیگر هواداری ندارم

زهرا و محسن در کنارم، چه خیالی است
هم بستر زهرا و هم گهواره خالی است

گهواره ی خالی، چه تصویر عجیبی!
مادر بدون طفل، چه حال غریبی!

گهواره بوی شیرخواره می دهد، خب
بر قلب مادر غم دوباره می دهد، خب

گهواره یعنی اصغرم خواب است آرام
شیری نخورده، سخت بی تاب است آرام

از هم جدایی ناپذیرند این سه آخر
گهواره ی خالی، رباب و یاد اصغر 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ فاطمیه دوم ۹۹

بعد از سه ماه پا شده ای مادرم، چه خوب
از بسترت جدا شده ای مادرم، چه خوب

بعد از سه ماه راز و نیازم نتیجه داد
آخر، دعای بعدِ نمازم نتیجه داد

بعد از سه ماه بازویت انگار جان گرفت
شکر خدا که خانه ی ما بوی نان گرفت

بعد از سه ماه بوی غم از خانه دور شد
با نور چهره ات، همه جا غرق نور شد

بعد از سه ماه بوسه به روی حسن زدی
مانند قبل، شانه به گیسوی من زدی

حالا که بهتری تو، چرا رو گرفته ای؟!
حالا که دست بردی و جارو گرفته ای...

جارو بزن به خاطره های هجوم و در
جارو بزن تمام غم خانه را ببر

ای وای... سرفه هات دوباره شدید شد
خوردی زمین و خادمه هم ناامید شد

رنگ از رخت پرید و دلم بی اجازه ریخت
از زیر معجرت به زمین خون تازه ریخت

فهمیدم از نفس زدنت، اصل قصه چیست
تبدار خانه، وضعیتت روبراه نیست

جانم فدات، باز که رویت شده کبود!
بدتر شده است حال تو، نان پختنت چه بود؟!

دستت توان شانه به گیسو زدن نداشت
این خانه ی خراب که جارو زدن نداشت

بر کودکان غمزده ی خود پناه شو
مادر بیا به جان حسن رو به راه شو

با من بگو هر آنچه غم است از فراق نه
با من بگو وصیت خود، از عراق نه

حالا که باز ذکر تو نام حسین شد
اشکت روانه بر غم کام حسین شد

غصه نخور، دو چشم من است و اطاعتت
یادم نمی رود نفسی این وصیتت

شب تا سحر به دست حسین آب می دهم
مانند تو به تشنگی اش، تاب می دهم

اما بیا و چاره نما این ملال را
پاسخ بده به دختر خود این سوال را

آخر مگر که داغ و مصیبات من کم است؟!
در بقچه ات بگو که چرا یک کفن کم است؟!

قولی بده به من که بیایی به کربلا
یاری کنی کنار تن بی سرش مرا

مادر بیا به کرب و بلا راه چاره کن
در بین کوه نیزه، تنش را نظاره کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۹ ، ۱۷:۱۸
عبدالرقیه

ای کاش وقتی شعله ور شد در، نیفتد
افتاد اگرهم، بر روی مادر نیفتد

زهراست آن بانو که بین دود و آتش
یک لحظه حتی چادرش از سر نیفتد

افتاد بین شعله ها کوثر که یک وقت
شعله به موی ساقی کوثر نیفتد

ای کاش در وقت هجوم لاله چین ها
از شاخه ی گل، غنچه اش آخر نیفتد

"فضه خُذینی" یعنی ای فضه بیا تا
صدیقه در مقتل به دردسر نیفتد

ای کاش وقتی می بَرد دشمن علی را
بر روی زهرا، دیده ی حیدر نیفتد

افتاده ناموسش زمین، آخر چگونه...
جسمش به لرزه، فاتح خیبر نیفتد؟!

می سوخت ای کاش آن غلاف و صاحبش تا
از کار، دستِ نفس پیغمبر نیفتد

همسایه ها گفتند با فضه، محال است
زهرا دگر برخیزد از بستر، نیفتد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۹ ، ۱۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

سخت است هر بلا و عزا، کوچه سخت تر
سخت است غصه و غم ما، کوچه سخت تر
سخت است داغ آل عبا، کوچه سخت تر
سخت است شرح کرب و بلا، کوچه سخت تر

کوچه، چه کوچه ای که دلم زار و مضطر است
کوچه نگو که مقتل زهرای اطهر است

دید آسمانِ چشم حسن، رنگ لاله اش
با تازیانه، سرخ شده ماه، هاله اش
افتاد روی خاک ز دستش قباله اش
از درد شد بلند نواهای ناله اش

تا که قباله ی فدکش پاره پاره شد
در کوچه چشم های حسن، پر ستاره شد

ای آسمان، در این غم دشوار خون ببار
در بین خاک های شده رنگ لاله زار...
دنبال چیست فاطمه با چشم های تار؟!
شاید شکسته در اثر ضربه، گوشوار

آخر چه شد که دست، گرفته است بر کمر؟!
شاید شکست، بار ترک خورده اش دگر

لعنت به این زمانه و این روزگار پست
دار و ندار اهل کسا می رود ز دست
تا خانه چند مرتبه زهرا زمین نشست
هر دفعه که نشست، غرور حسن شکست

آری قسم به صورت زهرا که شد کبود
پایان روزگار حسن، آن دوشنبه بود

بوسید دست فاطمه را مصطفی، زدند...
بوسید روی فاطمه را، گرگ ها زدند
هر جا که بوسه گاه نبی بود را زدند
کام حسین خشک شد و با عصا زدند

از روضه های بوسه نگو، روز ما شب است
بوسه زدن به زیر گلو، سهم زینب است

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۹ ، ۱۰:۱۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه ۹۹

یک عمر، عار ماندن، اصلا روا نباشد
سربارِ یار ماندن، اصلا روا نباشد

با کفر و ناسپاسی، با این همه معاصی
چشم انتظار ماندن اصلا روا نباشد

وقتی نگار تنهاست، مظلوم مثل مولاست...
دور از نگار ماندن، اصلا روا نباشد

هرجا ولی وسط بود، حرف علی وسط بود
از حق کنار ماندن، اصلا روا نباشد

می سوخت قلب مولا، فرمود علی به زهرا
چون لاله زار ماندن، اصلا روا نباشد

ای ذوالفقار حیدر، بر شیر مرد خیبر
بی ذوالفقار ماندن اصلا روا نباشد

خیره به خون دیوار، خیره به سوی مسمار
با چشم تار ماندن، اصلا روا نباشد

بانوی زخمی من، در آرزوی رفتن
روزی سه بار ماندن اصلا روا نباشد

بعد از حسین و عباس، وقتی عقیله تنهاست
با نیزه دار ماندن، اصلا روا نباشد

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۹ ، ۱۰:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه سال ۹۹

گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز
مولای من لطفی کن و دورم نینداز

عمر مرا وقف اباصالح نوشتند
در به درت بودم گل نرگس از آغاز

سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است
دریای لطفت را نما ای یار ابراز

ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز
با یک دعایت می شود قفل دلم باز

خالی است دستانم، چه سازم در قیامت
بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز

دارایی ام اشک است، شاید این عنایت
سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز

روضه بخوان از ماجرای داغ مادر
از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز

در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟!
در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز

آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر
با بال زخمی بود تنها فکر پرواز

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۹ ، ۱۰:۰۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد
میان زندگی اش صاحب الزمان دارد

به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است...
تمام عمر نظر سوی آسمان دارد

هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی
هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد

نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش
که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد

به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست
کجاست آن که چنین یار مهربان دارد

نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز
حکایتی شده این عشق، داستان دارد

چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا
دلم هوای حریمِ حسین جان دارد

از آتشی که فراگیر باشد و باقی
هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد

به سوی زائر او مادری جوان آید
تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟!

تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟!
ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟!

میان مجمع زوار کربلا، زهرا
می آید و همه ی روضه را بیان دارد

چه کرده است مگر با حسین و دندانش
چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟!

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۹ ، ۰۰:۲۴
عبدالرقیه