کشته ی محزون کجا و کشته ی دلخون کجا؟!
حضرت نرجس کجا و جعده ی ملعون کجا؟!
محمد جواد شیرازی
چند صباحی بمان، یا حسن عسکری
بار مبند ای جوان، یا حسن عسکری
لحظه ی دردسرت، آمده بالاسرت
مهدیِ صاحب زمان، یا حسن عسکری
شکرِ خدا در گذر، حضرت نرجس ندید
دست تو در ریسمان، یا حسن عسکری
تشنه لب سامرا، ماه ربیعت چرا
گشته شبیه خزان؟! یا حسن عسکری
در دل زهرایی ات، خاطره ی محسنش
ریخته داغی گران یا حسن عسکری
داغِ دلت این شده، از غم محسن شده...
فاطمه، قامت کمان، یا حسن عسکری
رنگِ رخت را عجیب، زهر بهم ریخته
تشنه لبی بی گمان، یا حسن عسکری
خورد اگر ظرف آب، بر لب و دندان تو
نیست ولی خیزران... یا حسن عسکری
گرچه لبت سوخته، پنجه مکش روی خاک
شد پسرت نیمه جان، یا حسن عسکری
راحت ازین پس بخواب، نیست دگر پاسبان
خسته ای از پادگان یا حسن عسکری
در وسط قتلگاه، جد شما مانده بود...
تشنه و بی سایه بان یا حسن عسکری
آه که از هر طرف، بر بدنش می زدند
سنگ، زمانِ اذان یا حسن عسکری
خورد تکان آسمان، تا که سنان با سنان
داد تنش را تکان، یا حسن عسکری
خوب شد اصلا نبود آخرِ این ماجرا
دور و برت ساربان، یا حسن عسکری
محمد جواد شیرازی
نرفته غربتش از یاد، یا رسول الله
ز داغ فاطمه فریاد، یا رسول الله
به ضربه ای درِ آتش گرفته با مسمار
به روی دخترت افتاد یارسول الله
****
چه شد که حُرمت این بیت، در مدینه شکست؟!
درِ حریمِ الهی به خشم و کینه شکست
چه شد وصیتِ بر دوستی به اهل کسا؟!
سه روز بعد شما استخوان سینه شکست
***
پیام غربت او شد به عاشقان ابلاغ
که پر کشید پرستو نیامده از باغ
شکست شاخه و افتاد سِرّ مُستَودع
نشست فاطمه بر خاک، آه از این داغ
***
برای دفن، تنش دستِ خادمه مانده
به گاهواره ی او خیره فاطمه مانده
می آید آخرِ سر روز دادخواهیِ او
به روز حشر نخستین محاکمه مانده
***
ندید چشم فلک رحمت نگاهش را
ندید چهره ی معصوم و بی گناهش را
اگرچه منزلتش هم تراز معصوم است
هنوز شیعه نفهمیده جایگاهش را
***
دل امام زمان در مصیبتش خون است
هر آن که حرمت او را شکست ملعون است
تن مطهر این میوه ی بَنِی الزَّهرا
در آستانه ی بیت بتول مدفون است
محمد جواد شیرازی
قال الرضا علیه السلام: إِنَّ یَوْمَ قَتْلِ اَلْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا أَرْضُ کَرْبَلاَءَ أَوْرَثَتْنَا اَلْکَرْبَ وَ اَلْبَلاَءَ إِلَى یَوْمِ اَلاِنْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ اَلْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ اَلْبَاکُونَ فَإِنَّ اَلْبُکَاءَ عَلَیْهِ یَحُطُّ اَلذُّنُوبَ اَلْعِظَامَ
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ۳۰ صفر ۹۸
بر روی خاک بال و پرت می کشی چرا؟!
با اشک، سرمه بر نظرت می کشی چرا؟!
با تو چه کرده زهر که رنگت پریده است
اینقدر آه از جگرت می کشی چرا؟!
بیرون زدی ز کاخ و نشستی به روی خاک
پنجه به خاکِ دور و برت می کشی چرا؟!
مانند بچه مرده فقط داد می زنم
داری عبا به روی سرت می کشی؟! چرا؟!
در هر قدم، دوبار می افتی به روی خاک
تا حجره جسمِ محتضرت می کشی چرا؟!
گریه نکن، مپیچ به خود، تشنه می شوی
کار از دو چشمِ شعله ورت می کشی چرا؟!
از حال می روی به سر و صورتت نزن
عکسِ غلاف در گذرت می کشی چرا؟!
تا حجره آمدی، در و دیوار روضه خواند
وقتِ ورود، تیزی مسمار روضه خواند
چشمت اگرچه تار ولی روی یار دید
خواهر نبود محضرت اما پسر رسید
قربان پلکِ زخمی ات از ماتمِ حسین
بر خاک حجره باز نمِ گریه ات چکید
سنگی به قصد بوسه زدن بر رُخت نخورد
آمد جواد و از رُخت ای ماه بوسه چید
پیراهنت دریده نشد بین گرگ ها
بالاسرت عزیزِ دلت، پیرهن درید
قلبت به یاد روضه ی اربابِ بی کفن...
وقتِ وداع با پسرش، تند می طپید
آمد حسین با سر زانو، نفس زنان
وقتی علی به روی زمین داد می کشید
صورت به صورت پسرش زار می زد و...
با چشم خیس هلهله و خنده می شنید
پاشیده بود میوه ی قلبش به زیر پا
تکه به تکه چید علی را روی عبا
محمد جواد شیرازی
نفس راحت رسول، حسن
رازدارِ دل بتول حسن
مات از رحمتت عقول، حسن
پایه ی اصلیِ اصول، حسن
گُل خوشبوی خانه ی زهرا
برکت آشیانه ی زهرا
ای که دریایی از کرم داری
حُسن ها را همه رقم داری
در دل نوکران، حرم داری
سینه چاکانی از عجم داری
أحسنُ الخُلق، نور لَم یَزَلی
دوست دارم تو را شبیه علی
از خودی های خود بلا دیدی
لطف کردی ولی جفا دیدی
هرچه دیدی از آشنا دیدی
نیش زهر، از نوک عصا دیدی
من بمیرم، سرت چه آورده؟!
ران پایت چرا ورم کرده؟!
گریه در زیر آفتاب نکن
بعد از این، یاری انتخاب نکن
دل ما را دگر کباب نکن
روی یاران خود حساب نکن
لشگرت با تو زاویه دارند
دست خط، از معاویه دارند
طشت، خون جگر، گرفتاری
باز هم زهر، باز دشواری
شده خونابه از لبت جاری
جگری پاره در دهن داری
چه بلاهای اعظمی دیدی...
هفت باری که زهر نوشیدی
داغ تو زهر نیست فدات شوم
غربتِ دهر نیست فدات شوم
طعنه ی شهر نیست فدات شوم
این همه قهر نیست فدات شوم
سال ها گریه، دیده ات را بست
داغ تو داغِ " یَومُ الإثنَین" است
آن دوشنبه که مادرت افتاد
یاسِ چون لاله در برت افتاد
گوشوارش برابرت افتاد
سرش افتاد تا، سرت افتاد
وقت رفتن تو را خودش می برد
وقت برگشت، هی زمین می خورد
دشمنی رو سیاه، پیرت کرد
سرخی روی ماه، پیرت کرد
چادری بین راه، پیرت کرد
مادری پا به ماه، پیرت کرد
دیدنش داغِ کارسازی شد
با غرورت عجیب بازی شد
وقت رفتن حسین شد سخنت
تا که دیدی به دست او کفنت
به دل ما، زمان پر زدنت...
شعله زد این کلامِ دل شکنت
نیست روزی شبیه روز حسین
آه از داغ سینه سوز حسین
تشنه بین دو نهر آب، سرش...
می شود از قفا جدا، نظرش...
سوی خیمه است خیره و جگرش...
سوخت از زینب و دو چشم ترش
کفنش تکه ای حصیر شود
وای اگر زینبت اسیر شود
وای اگر خواهرت به شام رود
بین مردانِ بی مرام رود
سرِ بازار و ازدحام رود
وسط مجلس حرام رود
چه کند خواهری که معصومه است؟!
آه زینب چقدر مظلومه است
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب بیست و هشتم صفر ۹۸
السلام ای امین وحی خدا
السلام ای وصیتت تقوا
معدن خیر، رحمت سرشار
ای پسر عمّ حیدر کرار
آبروی همه بنی هاشم
روح اسلام، یا ابالقاسم
باطنِ آیه های قرآنی
هرچه گویم فراتر از آنی
ای مقرّب به صاحبِ معراج
أنتَ بابُ الکَرَم، أنَا المُحتاج
گر نباشی شهید، یا احمد
پس شهادت چه ارزشی دارد؟!
چقدر حرص دین ما خوردی
سنگ از روی بام ها خوردی
تیره شد دیده ی محبانت
در اُحد تا شکست دندانت
کور دل ها به داغت افزودند
سال ها فکر کشتنت بودند
کرد نورت به تیرگی غلبه
شام تاریکِ تنگه ی عَقبه
حال از فتنه ی فلان و فلان
جگرت آمده میان دهان
همسرانت بلا به تو دادند
زهر، جای دوا به تو دادند
ننگ بر دختران لات و هبل
پا مکش روی خاک، وقت اجل
شعله بر سینه ات زده، ای ماه
جمله ی "حَسبُنا کتابَ الله"
به که گویم غمِ " لَیَهجُر" را
بستنِ معدنِ پُر از دُر را
باز هم دم بزن علی حق است
بی علی هر مسیر مُنشَق است
حسنِین اند مست آغوشت
بنشان هر دو را سر دوشت
دم آخر به گریه افتادی
به علی حکم صبر را دادی
حرف رفتن نزن رسول خدا
باردار است دخترت زهرا
می روی گریه اش عجیب شود
بین شهر پدر، غریب شود
شاید اصلا به او جسارت شد
دخترت پشت در اذیت شد
یک زمان در شرر بماند چه؟!
دخترت زیر در بماند چه؟!
وقت غسلت سقیفه بر پا شد
مرتضی یکه ماند و تنها شد
در کنارت، چهار تن داری
خوب شد لااقل کفن داری
لب گشودی به حمد و ذکر و دعا
نیزه داری نبود شکر خدا
تا به لب نامِ آب را بُردی
آب از دست مرتضی خوردی
نور خورشید بر تنت نرسید
اسب بر پشت و سینه ات ندوید
محمد جواد شیرازی
والمستقرین فی امر الله...
برگشته ام به بنده ی خود اعتنا کنی
با یک نگاه، جان مرا مبتلا کنی
من مرغ پر شکسته ام و آمدم که باز
از بال زخمی ام گره کور وا کنی
ای مُستَقر به امر خدا، آمدم مرا
ثابت قدم به میکده ی هل أتی کنی
صد بار یا رضا مددی یا رضا کنم
با آرزوی اینکه مرا هم صدا کنی
دل را به هر کسی که سپردم، رهام کرد
غیر از تویی که نیست گمانم رها کنی
عمری است ای رئوف، گدایان خسته را
با شاهراه قرب خدا آشنا کنی
حالا که قسمتم نشده کربلا روم
روضه بخوان، درون مرا کربلا کنی
قربان ناله هات، بگو فَابکِ لِلحُسَین
تا در وجود سینه زنت کیمیا کنی
حاشا به من اگر بخرم بهر خود کفن
وقتی که گریه بر غم یک بوریا کنی
فرموده ای: حسین سرش تشنه شد جدا
تا یادی از مصیبت خون خدا کنی
شاید که در فرازِ "أذلّوا عَزیزنا"
گریه به غربتِ بدنی زیر پا کنی
شاید که یاد روضه ی ذبح سر حسین...
با ضربه ی دوازدهم از قفا کنی
دیگر بس است مادرت از حال می رود
باید که فکر حضرت خیرالنسا کنی
محمد جواد شیرازی
وَ رَفَعَ ذِکْرَکَ فِی عِلِّیِّینَ...
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز عرفه ۹۹
ای که نامت پناهِ عِلّیین
پاشو از جا سپاهِ عِلّیین
پاشو ای ماه، جلوه ی شب باش
پاشو از جا، کفیل زینب باش
پاشو تا سایه ی سرم باشی
تا نگهبانِ معجرم باشی
خواهرت آمده نگاهش کن
تکیه بر چادرِ سیاهش کن
آه... ای کُشته ی امان نامه
سر فرو بردی از چه در جامه؟!
زانویت را چرا بغل کردی؟!
تو که بر قول خود عمل کردی
خاطرت جمع، مردِ با احساس
هیچ کس باورش نشد، عباس
پاشو دلگرمی دلِ همه باش
قوّتِ قلب آل فاطمه باش
ماه من، بر رخت نقاب بزن
حرز انداز زود، بر گردن
کوفیان، چشمْ شور و نامردند
تیرهای سه شعبه آوردند
چشم هایت چقدر زیبایند
بازوانت مرا تسلایند
بوسه ی مرتضی بر آن خورده
چشم هایت دل خدا برده
من همین گونه هم پریشانم
تو نباشی دگر چه می دانم...
... شاید از گریه غرقِ غم بشوم
شاید اصلا اسیر هم بشوم
شاید اصلا سرم شکسته شود
دست من با طناب بسته شود
شاید از روی تل نگاه کنم
گریه، بالای قتلگاه کنم
چه کنم گر حسین تنها شد؟!
چه کنم قتلگاه غوغا شد؟!
شاید اصلا مرا زمین بزنند
کعب نی بر منِ حزین بزنند
پاسبانِ نمازم، ای عباس
تو نباشی چه سازم، ای عباس؟!
محمد جواد شیرازی
چون منِ بی سرو پا که نشدم دعوت، کیست؟
هرچه کردم نشد آخر، چه کنم؟ قسمت نیست
از گدایی که خودش سوخته و جا مانده
هی نپرسید چرا و چه شده؟ علت چیست؟
محمد جواد شیرازی
وقت ضیافت آمد و در پشت در ماندم
تنها میان این قفس بی بال و پر ماندم
جا ماندم از کرب و بلا و در به در ماندم
این روزها جانم به لب آمد اگر ماندم
انگار که روی زمین تنها ترین هستم
محروم از خیر کثیر اربعین هستم
مونس ندارم غیر این چشمان گریانم
خیره شدن بر عکس شش گوشه است درمانم
زوار، راهی بهشتند و پریشانم
خیلی خجالت می کشم من از رفیقانم
کارم فقط اشک است و ناله از فراق دوست
تربت ببوسم هر سحر از اشتیاق دوست
اصلا ندیده پستی و روی سیاهم را
دیده همیشه خواهش و شوق نگاهم را
قبل از دعایم داده هر آنچه بخواهم را
او مطمئنا خوب می داند صلاحم را
من راضی ام بر آن چه که جانان پسندیده
امسال قربانش شوم هجران پسندیده
تنها پناه و ملجأ جا مانده ها مشهد
در وقت غربت دلخوشی هر گدا مشهد
شاه خراسانی صدا زد که بیا مشهد
تنها شدم رفتم به جای کربلا مشهد
خیلی رئوفانه به فریادم رسید آقا
خیلی عطوفانه سرم دستی کشید آقا
دستم به دامانت رضا کاری برایم کن
قدری از این درد و غمِ در سینه ام کم کن
و انظر إلیَّ...سائلت را باز محرم کن
سلطان! برات کربلایم را فراهم کن
تسکین هر درد و غمی روضه است، می دانی
ابن شبیبم، چند خطی روضه می خوانی؟
فابک علی المظلوم.. جدم دست و پا می زد
فابک علی المحروم.. زینب را صدا می زد
فابک علی المهموم.. خولی بی هوا می زد
فابک علی المغموم.. پیری با عصا می زد
او نیزه می خورد و علی آن لحظه آن جا بود
عطشانِ زیر دست و پا فرزند زهرا بود
علی سپهری
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز بیست و هشتم صفر ۹۸
سوگند به نام دلربایش
نور است وجود و ابتدایش
با خَلقِ حسن کرد مباهات
در روز ازل، ذاتِ خدایش
آنان که نوشتند کریمش
ما را بنویسند گدایش
بخشید "سه بار" هرچه را داشت
جانِ همه ی خلق فدایش
حقاً که پسندِ قلب زهراست
شد هرکه عزیزِ مجتبایش
هستند تمام انبیا هم
محتاج عطای دست هایش
هم او شده راضی از خدا هم...
حق بوده رضایش به رضایش
چشمان حسین بر لب اوست
وقتی حسن است مقتدایش
در معرکه ی جمل که آمد
دیدند به شکل مرتضایش
آن قدر رئوف است که می خورد...
در پیشِ جذامیان غذایش
آن مرد، هر آنچه ناسزا گفت
آخر نشنید ناسزایش
تازه به کرم نوازشش کرد
جا داد به او بینِ سرایش
صد بحر اگر که مدح گویم
یک قطره نگفتم از ثنایش
هفت صفر است آی مَردم...
روز غم و غربت و عزایش
آن قدر بلا به او رسیده
ماندم که بگویم از کجایش
از کوچه نپرسید ازین مرد
یک عمر، شده است مبتلایش
جانسوزتر است داغ زهرا...
از کل غم جهان برایش
یاران مُقربش کشیدند
سجاده و فرشِ زیر پایش
درد است که زهر خورده آقا
از همسر بی مهر و وفایش
خونی شده با سرفه ی سختش
دست کرم و گره گشایش
قاسم به سر و صورت خود زد
خونی شده دید تا عبایش
پا می کشد این مردِ پر از درد
در حجره، به روی بوریایش
آن قدر جگر به دامنش ریخت
تا جوهره رفت از صدایش
بگذار بماند به قیامت
دنیا که نفهمید بهایش
آتش زده بر تمام عالم
لایَوم کَیَومِ کربلایش
گر کرب و بلا همیشه جاری است
صلح حسن است مقتضایش
صد شکر که سنگ ها نخوردند
بر صورت مثل مصطفایش
صد شکر که نیزه ای نیامد
تا قطع کند صوت رسایش
صد شکر نبود خنجری کند
تا بوسه بگیرد از قفایش
محمد جواد شیرازی
دائم چهل منزل بلا بر ما رسیده
خواندم نمازم را نشسته، قد خمیده
جای نوازش کردنِ دستان بابا
شعله، میان گیسویم شانه کشیده
****
هجران دلبر، قد کمانی ساخت من را
از ناقه، ضعف و تشنگی انداخت من را
طوری کتک خوردم دو چشمم تار گشته
حق داشت عمه، لحظه ای نشناخت من را
****
درد کف پا، خسته ام کرده حسابی
دارم میان پهلویم دردِ حسابی
گفتم نکش اینگونه از سر چادرم را
دادِ مرا دشمن در آورده حسابی
****
آخر چرا رحمی به چشمِ تر نداری؟!
پایم شکسته، از چه رو باور نداری؟!
من دخترم، خیلی پر و بالم نحیف است
نامرد... اصلا تو خودت دختر نداری؟
****
با که بگویم این همه داغ گران را
با که بگویم حرفِ مرد بد دهان را
بر ما اهانت شد میان کوچه هایش
ویران کند حق خانه های عَسقلان را
****
خیلی بدم می آید از اشرار، خیلی
از ازدحامِ شامی و انظار، خیلی
دروازه ی ساعات، ساعاتِ بدی بود
سختی کشیدم بر سر بازار، خیلی
****
از چه بگویم،! از ستم یا ناسزا یا...
از سنگ و خاکستر ز بام خانه آیا؟
غصه شده در سینه ام با که بگویم
حرف از کنیزی می زنند این جا خدایا
****
طاقت ندارم بیش از این بابا کجایی؟!
من چشم بگذارم به آغوشم بیایی؟!
بار سفر بستم بیا آماده ام من
پایان بده بر این چهل منزل جدایی
محمد جواد شیرازی
از جلوه های عرشی پیغمبرِ حسین
زنده شده است خاطره ی مادر حسین
با احترام رفته علی در بر حسین
آماده ی نبرد شده لشگر حسین
تا اذن خواست، نور دو عالم اجازه داد
لب تر نکرده بود، همان دم اجازه داد
قله نشین معرفتِ کائناتِ حق
مجذوبِ راه پرخطر و با ثبات حق
آیینه ی تمام نمایِ صفات حق
مانند مرتضی شده ممسوس ذات حق
شأن علی، ز کل مراتب، فراتر است
فیضِ شهادت است که مشتاقِ اکبر است
وقت وداع شد، همه جا ریخته بهم
از غربت و بلا، دو سرا ریخته بهم
قلب تمام اهل ولا ریخته بهم
این غصه، آل فاطمه را ریخته بهم
اکبر گلایه ی همه را استماع کرد
با خواهرش رقیه، به سختی وداع کرد
وقتی علی، زمان رجزخوانی اش رسید
بر گوش دهر غُرش ربانی اش رسید
ابن زیاد، وقت پشیمانی اش رسید
بر کل دشت نعره ی طوفانی اش رسید
نعره کشید، من به پیمبر نتیجه ام
از نسل پاک مادر زهرا، خدیجه ام
خشمش شبیه حضرت جبار، جلوه کرد
همچون رسول، لحظه ی پیکار، جلوه کرد
چون شیر، مثل حیدر کرار، جلوه کرد
گهگاه در سیاق علمدار، جلوه کرد
با کام تشنه معرکه را زیر و رو نمود
دیگر توان جنگ برایش نمانده بود
برگشت محضر پدرش تا رها شود
از این همه مصیبت اعظم جدا شود
باید حسین دل ببُرد، تا فدا شود
ورنه زمانِ واقعه بی انتها شود
کامِ پدر ترک ترک و خشک، زین سبب
بعد از وداع سختِ پدر، رفت تشنه لب
لیلا میان خیمه زند دست روی دست
آیینه ی پر از ترکش عاقبت شکست
شمشیر آمد و به سر اکبرش نشست
مانند مرتضی شد و فرق سرش گسست
خون سرش به روی دو چشم فرس چکید
چیزی فرس ندید، فقط بی هوا دوید
او را به جرم نام علی سیر می زدند
با نیزه ها به آیه ی تطهیر می زدند
یک عده زخم با سر شمشیر می زدند
یک عده نانجیب به او تیر می زدند
روی فرس محیط تنش خانه خانه شد
افتاد انار آل عبا، دانه دانه شد
حالا حسین آمده با دیده ی ترش
با ناله ی علی ولدی سوی اکبرش
سر را گذاشت لحظه ی آخر روی سرش
پا می کِشد علی به زمین در برابرش
ای میوه دلم چقدر پخش گشته ای
نامت علی شد و صد و ده بخش گشته ای
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۶ محرم ۹۸
دشمنانش همه درمانده و نیرنگ زدند
به تلافی جمل، ضربه هماهنگ زدند
دوره کردند، دویدند سویش با عجله
دسته ای که همه جا، پای ولا لنگ زدند
جای نُقل شب دامادی او، با دلِ پُر...
نوه ی فاطمه را از همه سو سنگ زدند
یوسف نجمه، نقابش به روی خاک افتاد
گرگ ها بر بدن زخمی او چنگ زدند
پهلویش بوی حسن داشت، بوی فاطمه داشت
نیزه بر پهلوی او قومِ نظر تنگ زدند
اسب ها جای حنا بر سر و بر صورت او
تاختند آن قدر از خون، به رخش رنگ زدند
نعل ها داغ که گشتند جگرسوز شدند
با صدای ترکِ سینه اش آهنگ زدند
جای یک جرعه فقط آب، هزاران ضربه...
بر دهانی که شده تشنه ی از جنگ زدند
نجمه ماند و دل خون... تا که پس از ساعاتی
شعله بر چادر آن مادرِ دلتنگ زدند
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ۲۵ محرم ۹۸
تمام عمر خود، آزار دیدم
جهان را بر سرم آوار دیدم
عزیزان خدا را زار دیدم
میان مجلس اغیار دیدم
چهل منزل که نه، عمری حزینم
چهل سال است من چله نشینم
شبانه روز، یاد اربعینم
همیشه چشم خود، پُربار دیدم
کنارِ گریه دوشادوش ماندم
فقط خیره شدم، خاموش ماندم
گمانم ساعتی بیهوش ماندم
همینکه آب، بالاجبار دیدم
شده اشکم روان، با که بگویم
غمِ هفت آسمان با که بگویم
ازین داغ گران با که بگویم
حرم را بر سرِ بازار دیدم
الهی که زنی مضطر نماند
میان کوچه، بی یاور نماند
اگر هم ماند، بی معجر نماند
خودم این درد را ناچار دیدم
ازین غصه گریبان می دهم چاک
میان خنده های قوم ناپاک
عقیله عمه ام را بر روی خاک...
به زیر کعب نی، بسیار دیدم
نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه
نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه
نرفت از خاطر من، حرمله... نه
از آن ملعون غمی دشوار دیدم
مداوا کرد چشم تار ما را
تسلا داد قلب زار ما را
خدا خیرش دهد، مختار ما را
سر شمر و سنان بر دار دیدم
رباب و گریه اش... ای داد، ای وای
صدای گریه ی نوزاد، ای وای
کشیدم از جگر فریاد ای وای...
پرِ گهواره را هر بار دیدم
نمی دانم، گمانم خواب بودم
میان خیمه ها بی تاب بودم
مریض اما پیِ ارباب بودم
به حال زار، داغ یار دیدم
به روی سینه اش دیدم دویدند
تنش را سمت گودالی کشیدند
سرش با خنجر کندی بریدند
خودم دیدم، اگرچه تار دیدم
بمیرم عاقبت انگشترش را
لباسِ دستباف مادرش را
عبا، عمامه ی پیغمبرش را
میان دکه ی تجار دیدم
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شهادت امام سجاد علیه السلام ۹۸
محل بده به منِ بینوا، فدات شوم
دلم شکست ز دوری، بیا... فدات شوم
اگر چه دامن تو بارها رها کردم
رها نمی کنی آقا مرا، فدات شوم
میان نافله ی نیمه ی شبت آقا
برای نوکر خود کن دعا، فدات شوم
چه حرف ها! سر من فرش راه تو بشود؟!
سرم کجا، کف پایت کجا؟! فدات شوم
خوش است کشته شوم در رهت هزاران بار
دوباره زنده شوم بارها فدات شوم
تو هم شبیه حسینی، سجیّتت کرم است
ببر مرا سحری کربلا، فدات شوم
میان سلسله فرمود حضرت سجاد
امامِ مانده روی بوریا، فدات شوم
چکید خون حسین از بلندی نیزه
عقیله با دل خون زد صدا: فدات شوم
عزیزِ بی کفنِ مادرم جُعِلتُ فِداک
غریبِ تشنه لبِ سرجدا فدات شوم
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۳ محرم ۹۸
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ شب ۳ محرم ۹۹
خراب آمده ام باز رو به راهم کن
مسیح من بِدَم و عاری از گناهم کن
نیامدم به تمنای آب و نان سویت
کمی به حرمت ام البنین نگاهم کن
فدای جُون شوم، روسپید عالم شد
نگاهِ لطف به ظرفِ دلِ سیاهم کن
عطا به جای خودش، جای این همه گریه...
برای سینه زنت، ذوالکرم دعا هم کن
به زیر بارِ گران علامتت گفتم:
گذر ز توشه ی سنگین اشتباهم کن
مُقدم است به کارم، همیشه کار شما
بیا و پیرِ همین راه و دستگاهم کن
عجیب دلهره دارم به کربلا نرسم
برات کرب و بلای مرا فراهم کن
میان گودیِ قبرم، زمان تلقینم
اسیرِ روضه ی گودیِ قتلگاهم کن
زمان تشنگیِ حشر، یاد تشنگی ات
جواز گریه بده، غرقِ اشک و آهم کن
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۳ محرم ۹۸
قرآن چه باشد؟ اول و آخر رقیه
اسلام احمد چیست؟ سرتاسر رقیه
سیر و سلوکش رفته بر حیدر رقیه
معراج ما باشد توسل بر رقیه
یک دم نشد با رب گسسته اتصالش
زهراست پیدا و نمایان از خصالش
با آیه آیه جلوه های هر سه سالش
تطبیق شد بر سوره ی کوثر رقیه
نامش معطر می کند صحن دهان را
درس ولایت می دهد سینه زنان را
رد می کند هر منزل از هفت آسمان را
بر شانه ی عباسِ آب آور، رقیه
بر داغ او اهلِ مناسک گریه کردند
ذاتِ الهی با ملائک گریه کردند
آل عبا بر او یکایک گریه کردند
مرثیه خوان تا گفت بر منبر رقیه
یاسِ سه ساله، رنگ و بوی لاله دارد
هر کس که رویش دید، آه و ناله دارد
خیلی سوال از عمه اش، غساله دارد
رنگین کمان پیداست ازچه در رقیه؟!
با این همه زخمی که مانده در وجودش
با این همه دردسرش، وقتِ سجودش
با این پرِ زخمی و با روی کبودش
شد وارثِ ارثیه ی مادر رقیه
آن قدر، سنگِ شامیان بر ابرویش خورد
آن قدر، بر روی زمین با زانویش خورد
آن قدر محکم، ضربِ پا بر پهلویش خورد
مثل گلی در شعله شد پر پر رقیه
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
خیلی خراب کرده ام آقا، درست کن
من را به مهر حضرت زهرا درست کن
صدها گره به روی گره خورده بر دلم
ای چاره ساز، این گره ها را درست کن
رویم سیاه باد، دلت را شکسته ام
یک جونِ عاشق از منِ رسوا درست کن
آن گونه که تو خواسته ای من نبوده ام
من را به حق زینب کبری درست کن
بر سینه ی خرابه ام آقا نظاره کن
از این خرابه، عرش معلی درست کن
ای علت نزول نم اشکِ نوکران
در چشم بی ثمر شده، دریا درست کن
در روضه ی حسین ازین چشم کور من
منت گذار و چشم تماشا درست کن
ای آسمان کرب و بلا... شاه، تشنه است
قدری ببار و آب گوارا درست کن
محمد جواد شیرازی
"فرقة بالسیوفِ وفرقة بالرماحِ وفرقة بالحجارهِ وفرقة بالخَشَبِ والعصا..."
پر شده دامن همه با سنگ
می زند هر کسی به آقا سنگ
"همه کج می روند" حتی سنگ
می خورد بر عزیز زهرا، سنگ
قتلگه شد ز سنگ مالامال
آه... زهراست شاهد گودال
ناگهان تکیه داد بر نیزه
یک حرامی زدش به سرنیزه
ریختند آه... آنقدر نیزه
دفن شد جسم شاه در نیزه
نیزه ها می رسند در جنجال
آه... زهراست شاهد گودال
نیتِ قربِ پیرها با چوب
استخاره بگیرها با چوب
ضربه های حقیرها با چوب
خُرد شد چوبِ تیرها با چوب
تشنه لب ضربه خورد و رفت از حال
آه... زهراست شاهد گودال
قاتل از ره رسید با خنجر
رنگ زینب پرید با خنجر
شمر نعره کشید با خنجر
از قفا سر برید با خنجر
ذات حق آمده است استقبال
آه... زهراست شاهد گودال
سرخ شد رنگ آسمان... مرکب
سینه و صورت و دهان... مرکب
آه یا صاحب الزمان... مرکب
داد او را تکان تکان، مرکب
شد تن شاه کربلا پامال
آه... زهراست شاهد گودال
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورا محرم ۹۸
حسین... از تو خودم را جدا ببینم چه؟!
اگرکه صبح شود، من بلا ببینم چه؟!
بیا و این شب آخر سخن بگو با من
اگر به نیزه، تو را بی صدا ببینم چه؟!
عبا به دوش نشستی، نماز می خوانی
تو را بدون لباس و عبا ببینم چه؟!
تنی که زینت دوش نبی اکرم بود
به روی خاک بیابان، رها ببینم چه؟!
عجیب دلهره دارم سر تو را ببُرند
خدا نکرده تو را زیر پا ببینم چه؟!
همیشه بوده سرت سایه ی سر زینب
اگر سرت به روی نیزه ها ببینم چه؟!
منی که تاب ندارم تنت کبود شود
به ضرب نیزه، تنت نخ نما ببینم چه؟!
میان سجده دعا کن تنت کفن بشود
اگر تنت وسط بوریا ببینم چه؟!
اگر قرار شود بی تو من سفر بروم
کنار محمل خود شمر را ببینم چه؟!
سید پوریا هاشمی
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورا محرم ۹۸
هرکجا سینه زنت دستِ دعا بالا بُرد
مادرت با عجله دستِ عطا بالا برد
بارها بوسه زد و پیش همه جسم تو را
بر سرِ دوش، رسولِ دو سرا بالا برد
ما کجا ظرفیتِ عشقِ تو را داشته ایم؟!
نظر فاطمه، ظرفیتِ ما بالا بُرد
از روی خاک جدا کرد و حسینیه رساند
" ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد "
پشت در ماند رخت تا که خجالت نکشیم
دست لطفت همه جا شأن گدا بالا برد
رو به کعبه نزدم جز به تمنای خودت
نرخِ توحید مرا کرب و بلا بالا برد
کم ندیدیم گنهکار پشیمان شده را...
اشکِ در روضه ی جانسوز شما بالا برد
گریه کرده است چو اسپندِ میان آتش
هر که از تشنگی ات سوخت، صدا بالا برد
حرمله تیر زد و از کمرت بیرون زد
همه ی خون تو را زود خدا بالا برد
مانده ام مات، زمانی که دعا می کردی
این سنان بین دعا، نیزه چرا بالا برد؟!
محمد جواد شیرازی
شرر به خرمن آل عبا زدی ای شمر
چه آتشی به دل ماسوی زدی ای شمر
مگر که زینت دوش نبی نبود حسین
چرا قدم روی عرش خدا زدی ای شمر؟
حسین فکر نجات تو بود اما حیف
لگد به بال و پرش بی هوا زدی ای شمر
هنوز جان به تنش بود مرتضی آمد
به ناله گفت: عزیز مرا زدی ای شمر
نفس نفس زد و ناله کشید "یا أماه"
میان پهلوی او نیزه جا زدی ای شمر
نسوخت قلب تو از ناله ی " بُنیَّ حسین"
به پیش دیده ی خیر النسا زدی ای شمر
حسین آب طلب کرد در ته گودال
تو در عوض شه لب تشنه را زدی ای شمر
هزار و نهصد و پنجاه زخم کاری داشت
چرا تو رحم نکردی، چرا زدی ای شمر؟
چه کردی از نفس افتاد خنجر کندت؟!
رویت سیاه باد چند تا زدی ای شمر؟
سرش به نیزه شد و وقت غارت خیمه...
تمام لشکر خود را صدا زدی ای شمر
برای دخترکان خواهرش سپر بود و...
عقیله را جلوی بچه ها زدی ای شمر
علی سپهری
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۸ روز هفتم
از کربلا رنگ خوشی دیدم؟! ندیدم
بی شیر ماندم، بین هر خیمه دویدم
دیشب فقط تا صبح طفلم داد می زد
خیلی خجالت از بنی هاشم کشیدم
***
ای کاش این داغی که دیدم خواب باشد
طفلم سلامت، محضر ارباب باشد
گفتم: حسینم، حاضرم در بین این دشت...
تشنه بمیرم، اصغرم سیراب باشد
***
مولای من حیران و سرافکنده آمد
رو زد سوی دشمن ولی شرمنده آمد
وقتی که بر می گشت با چشم پر از آب
از لشگر دشمن صدای خنده آمد
***
تیری در این لشگر نبود الا سه شعبه؟!
چیدند آخر غنچه ام را با سه شعبه
ای حرمله انصاف داری بی مروت؟!
اصغر سه شعبه... حضرت سقا سه شعبه؟!
***
مانده حسین و کل آغوشش پر از خون
صورت پر از خون، بر روی دوشش پر از خون
چشمم پر از خون شد که شد از ضرب آن تیر...
شش ماهه ام از گوش تا گوشش پر از خون
***
باور کنم شش ماهه ی من، اصغرم رفت؟!
از نعره ی تکبیر این لشگر سرم رفت
خیلی مرا سوزانده این غصه که طفلم...
با حالت قهر آخرین بار از برم رفت
***
نشنیدم آخر، صحبت نشنیده اش را
بستند بر نی، حنجر پاشیده اش را
خیلی خجالت می کشم آبی بنوشم
بر نیزه اش، دیدم لب خشکیده اش را
***
مَردم... منِ محزونِ غمدیده ربابم
هم قافیه نه... همنشینِ آفتابم
تا آب می بینم، سرم پایین می افتد
هم قافیه نه... داغدارِ مشک آبم
محمدجواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز ششم محرم ۹۸
دلت سیاه شده؟ نور هل أتی کافی است
ز خَلق رانده شدی؟ حجت خدا کافی است
نیازِ بنده ی عاشق به مال و زیور نیست
دلی که بر غم مولاست مبتلا کافی است
که گفته وصل، دوای تمامِ درد من است
هر آنچه یار بخواهد، همان مرا کافی است
از آستانِ امامی که معدنِ خیر است
برای نوکرِ درمانده یک دعا کافی است
بیا به خاطر قلب امام، قول دهیم
اگرچه دیر شد اما دگر خطا کافی است
برای هرکه هوای دلش نفسگیر است...
نفس کشیدنِ در مشهد الرضا کافی است
حرم کجا و منِ روسیاه می دانم
همین که سوختم از هجرِ کربلا کافی است
دوید زینب و با گریه گفت با قاتل
نزن عزیز مرا، شمر بی حیا کافی است
همه کفن بخرند و همه کفن بشوند
فقط برای حسین است بوریا کافی است؟!
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۸ شب ششم
سیزده ساله ی امامِ کریم
شده آماده بلای عظیم
رفت و افتاد روی پای حسین
بوسه می زد به دست های حسین
سوختند از غم و کباب شدند
هر دو از گریه خیسِ آب شدند
گریه در حالت عطش کردند
آن قدر گریه تا که غش کردند
گریه های عمو مکرر شد
تشنه ی دیدنِ برادر شد
زیر لب روضه ی حسن را خواند
قاسمش را به سینه اش چسباند
دست خطِ حسن به کار آمد
ناگهان بر دلش قرار آمد
جلوی خیمه، جان تازه گرفت
آخرش از عمو اجازه گرفت
اذن میدان گرفت و عازم شد
نوبت نعره های قاسم شد
حال باید خودی نشان می داد
دشت، را یک تنه تکان می داد
وقت برچیدنِ هبل شده بود
فأنا بن الحسن... جمل شده بود
همه گفتند آمده حیدر
پسر پورِ ارشدِ حیدر
هرکه افتاد سوی او گذرش
ازرق و هر چهار تا پسرش...
همه بر روی خاک افتادند
غرقِ در خون، هلاک افتادند
نعره می زد، علی مع الحق را
کند از ریشه نسل ازرق را
وقت رزمش قمر، بلند شده
مادرش نجمه سربلند شده
فخر دارد به خود عروس حرم
که شده نذر اهل بیت کرم
طالب مرگ، بین لشگر کیست؟!
دید دشمن، حریف قاسم نیست
حیله شد چاره، دوره اش کردند
همه یک باره، دوره اش کردند
ابرویش بین جنگ، زخمی شد
سرش از نقلِ سنگ، زخمی شد
ضربِ شمشیر نانجیبی، آه
بر سرش خورد و گفت: یاعماه
از روی اسب، دور از حضرت
بر زمین خورد با سر و صورت
تا صدا زد، سواری از خیمه
مثل بازِ شکاری از خیمه...
آمد و اشک، از دو دیده فشاند
قاتلش را به قعر دوزخ راند
رفت بالا صدای فریادش
آمدند اشقیا به امدادش
بس که مرکب به رفت و آمد بود
شد هوا ناگهان غبار آلود
بود دشت از غبار مالامال
وسط دشت، نجمه رفت از حال
نوعروسِ حرم زمین افتاد
بر روی خاک، با جبین افتاد
چه گذشت آن وسط؟! نمی دانم
روضه را بازتر نمی خوانم
دشت در حالتِ سکونی بود
همه جا رد نعلِ خونی بود
داشت قاسم به خاک می غلطید
شانه های حسین می لرزید
در دهان تا زبان، تکان می خورد
دنده هایش تکان تکان می خورد
آه... آخر به دوش مولایش
بر زمین می کشید پاهایش
غرقِ خون، وصل یار، شیرین بود
سرّ احلی مِن العسل این بود
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور
نوشته به روی نگینم حسین
شد از کودکی کل دینم حسین
نمازم حسن شد، یقینم حسین
تجلیِ خُلد برینم حسین
از آن کودکی عبد این درگهم
من عبدالحسینم که عبداللهم
حسین است رازِ سرآغاز ما
جز او نیست در دیده ی باز ما
جنون، وقتِ رزم است اعجاز ما
به سن نیست معیارِ پرواز ما
مگر یادتان رفته بابای من؟!
بیایید سویم، أنا بنُ الحسن
بمانم چرا؟! عمه مانع نشو
عمو شد فدا، عمه مانع نشو
نکن پا به پا، عمه مانع نشو
مرا کن رها، عمه مانع نشو
نمردم که رفته تنش زیر پا
عموی مرا می زند بی حیا؟!
دلم سوخت تا دیدم ابروش را...
پُر از خون و خاکی سر و روش را
به دست کسی تاب گیسوش را
سرِ نیزه ی بین پهلوش را...
چه سازم، که کمتر اذیت شود؟!
عمویم ازین درد، راحت شود
نمردم که پاکوبِ مرکب شود
دلیلِ غم عمه زینب شود
تنش زیر پا نامرتب شود
لباسش نماند، مُعذّب شود
بمیرم که تشنه شده، سوخته
نگاهش به سمت حرم دوخته
اگر باورم انگِ تکفیر خورد
سرم سنگ از کوفیان، سیر خورد
اگر بازویم زخم شمشیر خورد
به صحن دلم، تیزی تیر خورد
فدای دل مضطر عمه ام
فدای دو چشم تر عمه ام
شدم ذبح راه ولا، تشنه کام
سلامٌ علی اهلِ بیت الکرام
رسیدم پدرجان حسن السلام
بده بر منِ سوخته، التیام
یتیمت رسیده که نازش کنی
در آغوش خود سرفرازش کنی
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب پنجم محرم ۹۸
می نشینیم سر کوی اباعبدالله
به امید رخ نیکوی اباعبدالله
از کریمیِ خودش بوده که ما هم شده ایم
همه ی عمر ثناگوی اباعبدالله
صحنِ پیشانی ما بوی حسینیه گرفت
از گِل تربتِ خوشبوی اباعبدالله
اهل معراج نشد هیچ رسولی الا...
با توسل به سرِ موی اباعبدالله
نزد پیغمبر ما خوب تر از هر عملی است
زدنِ بوسه به بازوی اباعبدالله
دستگیر است اگر از همه ی خلق حسین
بوده چون فاطمه الگوی اباعبدالله
رحمت واسعه اش، جلوه و یاد حسن است
رفته بر خوی حسن، خوی اباعبدالله
نیست انصاف، نگوییم از ایمانِ رباب
ذوبِ مولا شده بانوی اباعبدالله
فاطمه در صف محشر به سویش خواهد رفت
هر که رفته قدمی سوی اباعبدالله
مُحرمِ کعبه ی بی دلبر زینب نشویم
قبله ی ماست فقط روی اباعبدالله
زودتر خورد زمین، خواهر مظلوم حسین
دید تا، خم شده زانوی اباعبدالله
دست بر پهلوی خود بُرد عقیله، ناگاه...
نیزه ای خورد به پهلوی اباعبدالله
آسمانِ رُخش از لطمه غروبین شده بود
سنگ چون خورد به ابروی اباعبدالله
آتش از بام سرش ریخت، سرِ مویش سوخت
دید تا سوخته گیسوی اباعبدالله
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز چهارم محرم ۹۸
بغض نفس گیری گلویم را فشرده
تنها شدی ای یار، زینب که نمرده
طفلان من هستند مولا سرسپرده
تا بی کسی ات آبرویم را نبرده...
بگذار تا میدان روند این دو، برادر
قربانی راهت شوند این دو، برادر
خواهر نباشم من اگر درمانده باشی
طفلان من باشند، أشهد خوانده باشی؟!
یادم نمی آید مرا گریانده باشی
یا وقت حاجت، خواهرت را رانده باشی
جان سه ساله دخترت بر غم رضایم
نامردم از خیمه اگر بیرون بیایم
بعد از علی اکبر دو چشمی تار دارند
میل پریدن از قفس بسیار دارند
در سینه حب حیدر کرار دارند
یک عمر، شِکوه از نوک مسمار دارند
شمشیرِ خود را دیده ای مایل گرفتند؟
تعلیم از رزم ابوفاضل گرفتند
هستی امیر و والهِ نعمَ الامیرند
از جان خود این دو کبوتر سیرِ سیرند
بر چادرم حساس و بر مویم اسیرند
بگذار با هم بین این صحرا بمیرند
بگذار تا ناموس، بی معجر نبینند
رخت اسیریِ مرا بهتر نبینند
بر سجده افتادم زمین، مریم زمین خورد
از غصه ام پیغمبر خاتم زمین خورد
تسبیح من پاره شد و عونم زمین خورد
در خیمه حس کردم محمد هم زمین خورد
گرچه زمان جنگشان بیرون نبودم
در خیمه بوی خونشان را حس نمودم
محمد جواد شیرازی
منم و خجلت بسیار، حلالم فرما
در شبِ آخر دیدار حلالم فرما
اولین بار شده آمدی و پا نشدم
حال و روزم شده دشوار، حلالم فرما
بوسه بر گونه ی من؟! آه... فراموشش کن
صورتم خورده به دیوار، حلالم فرما
از سپیدی رخم نیست خبر، رنگِ کبود...
بر رخم گشته پدیدار، حلالم فرما
چادرم سوخت پدر، صورت خود را بگذار...
روی این دامنِ گلدار، حلالم فرما
نه مرا موی بلند و نه تو را پنجه ی ناز
بگذر از موی من اینبار، حلالم فرما
سنگ خوردم سرِ بازار که سنگت نزنند
سنگ خوردی سرِ بازار؟! حلالم فرما
خار، در پای من و نیزه نصیب تو شده
وارثِ روضه ی مسمار، حلالم فرما
دست من بسته شد و چوب به دندانت خورد...
وسط مجلس اغیار، حلالم فرما
بر لبم آمده با ناله ی بابا بابا...
نفس آخرم انگار، حلالم فرما
محمد جواد شیرازی