سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۹۴۰ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا» ثبت شده است

ورودیه

نشست دلهره در جان زینب کبری
رسید قافله ی اهل بیت، کرب و بلا

 

عجیب رنگ غریبی به خود گرفت افلاک
عجیب بوی جدایی می آید از این خاک

 

چقدر نزد خدا این زمان بها دارد
رقیه قصدِ نزول از کجاوه را دارد

 

ملائکه پرِ خود زیرِ پاش، باز کنید
"وَ إن یَکاد بخوانید و در فراز کنید"

 

خدا کند که نیفتد به حالِ دشواری
خدا نکرده نگیرد به چادرش خاری

 

به زیر سایه ی عباس و قاسم و اکبر...
رباب آمده در خیمه با علی اصغر

 

علی که غنچه ی لبخند را نشان می داد
عروس فاطمه، گهواره را تکان می داد

 

بُریر و جون و وهب در طواف اربابند
چه خوب... محضر ارباب، جمعِ اصحابند

 

حمیده تا که دلش ریخت گفت یا عباس
سکینه تشنه شده، غصه نیست با عباس

 

اگرچه دشمن این خانواده بی شرم است
دل همه به علمدارِ خیمه ها گرم است

 

دل عقیله شده مثل سوره ی زلزال
همین که خیره شده سوی گودیِ گودال

 

نشست روی زمین مثل طفل درمانده
حسین، روضه ی جانسوز هاهُنا... خوانده

 

حسین گفت که باید فدا شویم اینجا
حسین گفت که باید جدا شویم اینجا

 

امان ز غربت آن خواهری که بی حد شد
ز دیده فرصت پنجاه ساله اش رد شد

 

نگاه کرد عقیله به سوی آن گودال
نگاه کرد و به چشم پر آب، رفت از حال

 

نگاه کرد که گودال پر شده از تیر
ز هر کرانه رسد سنگ و نیزه و شمشیر

 

نگاه کرد حسینش غریب و عطشان است
دوباره نیزه میان دهان قرآن است

محمدجواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۳۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۸

برگرد تا در سینه ام ماتم نماند
بر گونه ام رد نم و شبنم نماند

یک دم تصور کن که زینب بی تو باشد!
اکبر نباشد تازه سقا هم نماند

برگرد تا زخم گلوی خشک اصغر
تشنه برای جرعه ای مرهم نماند

نزد رقیه باش تا آرام باشد
در سینه اش یک ذره درد و غم نماند

برگرد تا اینکه زبانم لال، زینب...
وقت شلوغی بین نامحرم نماند

انگشترت دستت نمی ماند، ردش کن
تا ساربان در فکر این خاتم نماند

آخر وصیت را به ابن سعد گفتم!
یارب کسی اینگونه بی همدم نماند

ای کوفه شاهد باش جسمم ریخت برهم
تا جسم شاه و دلبرم درهم نماند

بر من بزن هر قدر سنگ تیز داری
یک سنگ، در این شهر می خواهم نماند

خیلی تنم مبهم شده روی قناره
تا جسم اربابم دگر مبهم نماند

طفلان من نذر علی، ای کوفه بگذار
پیش علی اکبر، قدِ او خم نماند

لب تشنه جان دادم که آقای غریبم...
هر طور شد، لب تشنه، دستِ کم نماند

دلشوره دارم غارتش سازند این ها
حتی لباس کهنه می ترسم نماند

دلشوره دارم وقت تکفین امیرم
غیر از حصیری بین این عالم نماند

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۱۵
عبدالرقیه

حسین جان...

هر که بر کار تو پرداخت، یقینا بُرده است
زیر پا، کارِ خود انداخت، یقینا بُرده است

وسط ساختنِ خیمه ی ماه ماتم
خادمی که دلِ خود ساخت، یقینا بُرده است

سائلی که به کسی رو نزد و راهی را
غیر ازین میکده نشناخت، یقینا بُرده است

بِأبی أنتَ و اُمی، همه ی اموالش...
آن که در راه تو پرداخت، یقینا بُرده است

نوکری که به دلش، مادرت از باب کرم
نظر مرحمت انداخت، یقینا بُرده است

عمر، کالای گرانی است، ولی در راهت
هر کسی عمر خودش باخت، یقینا بُرده است

خونِ اعضای تو را نعل، به هفتاد ذراع
مرکب از بس به تنت تاخت، یقینا بُرده است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۲۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی غدیر ۹۸

گِل آدم و رد پای نجف

گِل نوح، از ناخدای نجف

گِل هود و صالح، فدای نجف

به جان همین انبیای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

رسیدم به خیرِ کثیرِ غدیر

که بیعت کنم با امیر غدیر

موحد شدم از مسیر غدیر

به هر ذره ی حق نمای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

قسیم است بین سعید و شقی

نرفته سرم زیر هر بیرقی

غدیریه خوانده علیَ النَّقی...

که باشم به زیر لوای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

نمک گیر، از سفره ی حیدرم

علی رازقِ اول و آخرم

به ‌خوش یمنی عصمتِ مادرم...

شدم از ازل مبتلای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

به نور کمیل و مناجات خود

به تفسیر قرآن و آیات خود

به این عبدِ آیینه از ذات خود...

مباهات دارد خدای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

چه ننگی است، جویای فانی شدن

گرفتار هر آستانی شدن

مرید فلان و فلانی شدن

چه دانند قدر و بهای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

چه خوب است میل عنب داشتن

ارادت به ماه رجب داشتن

علیٌ مَعَ الحَق به لب داشتن...

سر کوی دارالشفای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

ره عاشقی را رصد می کنم

به خود، "ذکرِ هو" گوشزد می کنم

توسل به بنت اسد می کنم...

که جویم دلِ مقتدای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

به نور علی شد قرین، فاطمه

علی دین و معیار دین، فاطمه

در این راه، تنها معین، فاطمه

دهد بوی او جای جای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

هلاک بتولم، هلاک علی

شدم فاطمی، سینه چاک علی

به یک جرعه باده ز تاک علی...

شدم مست ایوان طلای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

دوباره دچار مُحرم شدم

دچارِ نگارِ محرم شدم

ببین بیقرار محرم شدم

حسینی شو از کربلای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

اگر غم چشیدی، بگو یاحسین

اگر آب دیدی، بگو یاحسین

کفن گر خریدی، بگو یا حسین

برو گریه کن پا به پای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

محمد جواد شیرازی

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

(به سبک میخانه دگر جای من بی سرو پا نیست)

 
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت
رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت
 
ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم
مستانه به دور سر آقام بچرخم
 
ای کعبه ی من، روی حیدر
بهتر از وطن، کوی حیدر
 
****
با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم
آقا نظری کن که دلم ریخته برهم
 
دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم
تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم
 
بر من خراب کن نگاهی
یا ابوتراب کن نگاهی
 
****
گیرم که دلم عصمت دیدار ندارد
اصلا تو بگو باغ مگر خار ندارد؟!
 
باشد دل من لایق بر طور نجف نیست
گر قسمت من باده ی انگور نجف نیست
 
جان من بگیر، من تمامم
ساقی غدیر، تشنه کامم
 
****
من تشنه لب چشمه ی جوشان غدیرم
جز باده کوثر ز کسی باده نگیرم
 
هم جان منی، هم نفس و معنی دینم
با هرکه تو را دوست ندارد ننشینم
 
ای قبله و میزان، لک لبیک
ای باطن قرآن، لک لبیک
 
****
دلگرم توام گرچه شدم از همه دلسرد
عمری است که بابای منی، بی برو برگرد
 
با لطف خودت نوکر این درگهم آقا
بر چادر زهرا قسمت می دهم آقا
 
ای حی و مجیر یاعلی جان
دست من بگیر یاعلی جان
 
****
 
ای چشمه ی جوشان نوه ات تشنه فدا شد
رأس علی آن کودک بی شیر جدا شد

از خون علی صورت ارباب خضاب است
بعد ازین فقط حسرت و غم کار رباب است

دلبرم بخواب، لایی لایی
اصغرم بخواب، لایی لایی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۲۱
عبدالرقیه

منم که سائل یار و گدای خوبانم
عبید روسیهی در سرای خوبانم
تمام عمر اسیر نوای خوبانم
خوشم که تا به ابد مبتلای خوبانم

فقیرم و شده ام اشکبار شاه نجف
من از ازل شده ام بی قرار شاه نجف

علی است کوه کرامت علی است سرِّ ممات
علی است باب امامت علی است راه نجات
علی است شاه قیامت علی است رمز حیات
علی است مرد شهامت علی است معنی ذات

چو لعن دشمن او تا همیشه کار من است
غلامی حرمش تاج افتخار من است

کبوتر حرمم آب ودانه می خواهم
زیارت حرم او شبانه می خواهم
منی که از سر کویش نشانه می خواهم
برای گریه به پایش بهانه می خواهم

همیشه در حرمش چشمهای تر دارم
عجیب حال وهوای نجف به سر دارم

رسید آیه که حیدر پس از نبی مولاست
کسی است سرور عالم که همسرش زهراست
محمد است نبی و علی ولی خداست
که مدعی ِ به جز او ریاستش به خطاست

حرام زاده بُوَد منکر امامت او
خدا کند که شوم کشته ی زعامت او

غدیر روز مبارک برای مستان است
غدیر معنی توحید و عمق ایمان است
غدیر راه رسیدن به اوج عرفان است
غدیر روح اطاعت برای انسان است

تمام زندگی من فدای شاه نجف
خدا کند که بمیرم به پای شاه نجف

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۱۷
مجتبی قاسمی

از خدعه های مردم بی عار، ای امام

کار پسرعموی تو ناچار شد تمام

 

مسلم، اسیر خدعه ی طومارها شده

مِنّی، عَلیکَ یا أبا الأحرار ألسّلام

 

فهمیده ام ازین همه لب تشنه ماندنم

باید سرم رَود به سرِ دار، تشنه کام

 

این جا به جای مرهم بر زخم و جای تیر

با سنگ می دهند به بیمار، التیام

 

هَل مِن مُعینِ تو به جوابی نمی رسد

چون بطنِ کوفه پُر شده بسیار از حرام

 

هر جای کوفه رفتم و هر لحظه می رسید

بوی سلاح و شعله ز بازار بر مشام

 

یک نانجیب، تیر سه شعبه خریده بود

گفتم به گریه دست نگهدار، بی مرام

 

کوفه نیایِ من که به مولا نمی رسد

بادِ صبا رسان سوی دلدار این پیام

 

بگذار تا حمیده یتیمِ حرم شود

نزد رقیه سایه ات، ای یار مستدام

 

دیدی تنم به دکه ی قصاب ها رسید؟!

در شهر کوفه، دفن شد انگار احترام

 

واژه به واژه در دل من روضه می شوند

بازار... کوچه... زینب و انظار... ازدحام...

 

آتش ز بام... ناقه ی عریان... نگاه بد...

رقاصه... سنگ... خنده ی اشرار... شهر شام...

 

این سِیر را، به خاطر حلقوم اصغرت

از خیر کوفه بگذر و بگذار ناتمام

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۳۰
عبدالرقیه

خیر، یعنی ذوالجلالی داشتن

بابتِ توبه مجالی داشتن

 

بهر پوزش، زیر نور آفتاب

وقتِ ناب و ایده آلی داشتن

 

خیر یعنی با دل آلوده هم

با کریمان اتصالی داشتن

 

علت این سر به زیریِ من است

محضرت دستانِ خالی داشتن

 

می شود درد و غم صاحب زمان

بنده هایِ بی خیالی داشتن

 

حقِ فرزند است بر بابای خود

گاه آغوشِ وصالی داشتن

 

خیر، یعنی از تنور فاطمه

لقمه ی نان حلالی داشتن

 

از تمامِ خیرها بالاتر است

چون علی مولی الموالی داشتن

 

خیر یعنی با مناجات حسین

لذت شوریده حالی داشتن

 

باز هم جا ماندم از کرب و بلا

کربلا یعنی تعالی داشتن

 

باید اصلا رو کند سوی حسین

کوفه وقتِ خشکسالی داشتن

 

می شود حاصل به اشک روضه اش

باطن و روح زلالی داشتن

 

زینب و فریاد، یعنی بین خون...

نورِ چشمِ پایمالی داشتن

 

درد یعنی این وسط، دنبالِ یک...

کهنه پیراهن، جدالی داشتن

 

روضه را بدجور مشکل می کند

دورِ پهلو... آه... شالی داشتن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۲۴
عبدالرقیه

 

سلام بر دل خونِ امامِ معصومی
که سوخت از ستم و جورِ همسر شومی
 
کنار محتضر آواز و رقص و پاکوبی؟!
عجب طریقه ی آزارِ غیر مرسومی!
 
کسی توجهی اصلا نمی کند این جا
به سوزِ پاره جگرهای مردِ مسمومی
 
دوباره روی زمین ظرف آب می ریزند...
به پیش تشنه، چه رفتار زشت و مذمومی 
 
چه فرق می کند اصلا هلال یا که کنیز؟
قرار نیست که آبی رسد به مظلومی
 
ندارد او به برش خواهری چنان زینب
کنار بستر او نیست اُم کلثومی
 
چگونه جسم رشیدش به پشت بام رسید؟!
چه ماجرای پُر ابهام و غیر مفهومی!
 
هزار شکر که بغداد پشت بامی داشت
نرفته تا ته گودال شاه مهمومی
 
هزار شکر که بر بام رفت و آمد نیست
سُم فرس ننشسته میان حلقومی
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۲۲
عبدالرقیه

من را نگاهی کن که محتاج نگاهم

غیر از تو را در این جهان هرگز نخواهم

 

بیچاره ای هستم که از تو دور ماندم

آقا ببین افتاده ای در عمق چاهم

 

خوبان همه خود را کنار تو رساندند

راهم بده آقای خوبم، روسیاهم

 

آلوده ای غرق گناه وشرمگینم

بی تو علی موسی الرضا من بی پناهم

 

من از گدایان در باب الجوادم

در انتظار لطف بی پایان شاهم

 

از زهر ، خیلی ناتوان گشتی بمیرم

تا صبح محشر از غم تو غرق آهم

 

خواهر نبود اما پسر آمد کنارت

باناله می فرمود : رفتی تکیه گاهم؟

 

اما نبودی کربلا جد غریبت

فریاد زد خواهر برو از قتلگاهم

 

زینب صدا زد در میان دود و آتش 

بنگر برادر دشمن و این خیمه گاهم

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۸ ، ۰۴:۵۶
مجتبی قاسمی

 

بیمار می شویم، دوا لطف می کنند
دلمرده می شویم، دعا لطف می کنند
 
هر قدر هم که پشت، بر این خاندان کنیم
بر ما همیشه آل عبا لطف می کنند
 
ما غافلیم و زود فراموش می کنیم
این قوم، بی صدا به گدا لطف می کنند
 
آن قدر با وقار و بزرگند، وقت جود...
از پشت درب و زیر عبا لطف می کنند
 
هرجا حسین گفته شود صحن کربلاست
هرجا که هست کرب و بلا لطف می کنند
 
با این همه گناه شدم زائر حسین
خیلی به من امام رضا لطف می کنند
 
برگ برات خویش گرفتم به روی دست
امضای شاه طوس روی برگه ی من است
 
 
با کسب اذن از سوی آب آور حسین
رفتیم زیر قبه و بالاسر حسین
 
این حب باطنی است، همان گرمی دل است
با گریه می رسیم همه محضر حسین
 
خیلی برای این که حسینی شویم ما
زحمت کشیده اند پدر مادر حسین
 
بالانشین شدن اثر یک توسل است
پایینِ پا، کنار علی اکبر حسین
 
این بوی سیب چیست که پیچیده در حرم؟
گویا هنوز مانده زمین، پیکر حسین
 
آتش گرفته ایم ازین خشکی و تَری
خشکی کام و غربتِ چشم تر حسین
 
گر که حسین طرفه نگاهی عطا کند
از این خراب، حُر حسینی بنا کند
 
 
جسمم به کوی یار وطن داشت، کاش داشت
لفظم توانِ عرض سخن داشت، کاش داشت
 
در پیشگاه حضرت ارباب ذوالکرم
جانم بهای هدیه شدن داشت، کاش داشت
 
اشکم، به زیر قبه ی کرب و بلا سرود:
یک بارگاه، صحنِ حسن داشت، کاش داشت
 
شمر لعین اگر طمع ملک ری نداشت
شرم از حسین مطمئنا داشت، کاش داشت
ای کاش کربلا عوض تکه ای حصیر
بر این غریبِ تشنه، کفن داشت، کاش داشت
 
زهرا رسید‌ه است، حسینِ شهید کاش
حداقل سری به بدن داشت، کاش داشت
 
جسمش سه روز روی زمین ماند تا شود
سهمش حصیر و دفن به دست بنی اسد
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۱۶:۲۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

حال خوش، در گرو فیض سحر داشتن است

قرب حق، لازمه اش دیده ی تر داشتن است

 

آی کنعانِ پر از غم شده، حق یعقوب

گاه، حدّ اقل از یار خبر داشتن است

 

امرِ معشوق رقم خورده جدایی، یعنی

سهم عشاق فقط چشم به در داشتن است

 

بند اگر بندِ نگار است پرت را بشکن

گاه گمراه شدن حاصلِ پر داشتن است

 

اولین مرحله ی بنده ی مهدی بودن

همه جا خاطرِ او، مد نظر داشتن است

 

این که لبخند رضایت بنشانی به لبش

دوره ی غربت او، اوج هنر داشتن است

 

یار او نیستم و امر فرج می طلبم!

شرط، در امرِ ظهورش به نفر داشتن است

 

پدر ماست علی شیر خدا، شاه نجف

خیرِ اولاد در این گونه پدر داشتن است

 

علت اصلی نان شب پُر برکت مان

صبح، از روضه ی ارباب گذر داشتن است

 

کربلا راه نجات است و نجات از آتش...

در قدم سوی گل فاطمه برداشتن است

 

بدترین درد و مصیبات برای مادر

بین گودالِ پر از نیزه پسر داشتن است

محمدجواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۸ ، ۱۸:۰۴
عبدالرقیه
وقت دیدار با پدر، گریه
کار ما هست بیشتر، گریه
گریه گریه به پشتِ در، گریه
سرِ شب تا خودِ سحر، گریه
 
اشک، راه وصول عاشق هاست
اشک، اذن دخول عاشق هاست
 
عاصی ام، تازیانه می خواهم
عفو کردی؟! نشانه می خواهم
بغضِ محضم که شانه می خواهم
بغلی حیدرانه می خواهم
 
ای نبی سیرت و خدا صورت
بچشان باده ای ز انگورت
 
خاک بودم، ابوتراب شدی
بر منِ ذره، آفتاب شدی
من گنه کردم و تو آب شدی
فقط از دست من عذاب شدی
 
با وجودی که عبدِ رسوایم
پدری کرده ای و اینجایم
 
فکرِ سیر تعالی ام، حیدر
سائل این حوالی ام، حیدر
خسته و دستِ خالی ام، حیدر
آه... مُولی الموالی ام حیدر...
 
مات و مبهوت مانده ام در راه
مستجیرٌ بکم ولی الله
 
چه خوش است این دل و گرفتاری
در نجف با امید بسیاری
جامعه خواندن و سبک باری
خوش بر اقبالِ شیخ انصاری
 
سالیانی است غرقِ در کرم است
پاسبان ورودی حرم است
 
مشهدت هست مشهد زهرا
مرقدت عینِ مرقد زهرا
ریزه خوارم به مسند زهرا
پرچمم را گره زده زهرا
 
حَرمت بوی فاطمه دارد
جلوه از کوی فاطمه دارد
 
دلم از غصه هست مالامال
روضه ی فاطمه، زبانم لال
چادری روی خاک، شد پامال
مانده رد غلاف، با این حال...
 
دست از دامن ولا نکشید
ناله ای غیر مرتضی نکشید
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۸ ، ۰۲:۴۳
عبدالرقیه

"فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم"

بنده ی کوی حسین ، از دو جهان آزادم

 

پرچم سرخ حسینی است فقط روی سرم

مزه ی تربت او در دهن از میلادم

 

راه او راه حیات است و خودش فُلک نجات

متوسل به حسینند همه اجدادم

 

یا حسین بن علی ذکر شب و روز من است

اثر ذکر حسین است اگر آبادم

 

عاشقش گشته ام از صبح ازل تا به ابد

از الست است که من دل به جمالش دادم

 

تشنه ی چهره ی نورانی او می مانم

شده تشکیل زِ حبش همه ی بنیادم

 

گفت: زهراست شب جمعه مصیبت خوانش

پس بلند است برای غم او فریادم

 

تا که از اسب زمین خورد سرش ریخت بهم

خواهرش گفت شکستند قد شمشادم

حاج مجتبی قاسمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۸ ، ۰۵:۲۶
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

به نام خالق عالم، به حق حضرت سرمد

بیا که سینه ی ما پُر شد از مصیبت بی حد

 

اگرچه قسمت این دل، همیشه بوده جدایی

زبان به شکوه ندارم، هر آنچه یار بخواهد

 

رسیده ام به ته خط، ولی برای رضایت

نشد دلم به خلاصیِ از گناه، مقید

 

همیشه نامه ام آزرد قلب فاطمی ات را

ولی دوباره نکردی مرا ز خانه ی خود، رد

 

نشسته ام به دو چشم پُر آب تا که بمیرم

به پای روضه ی جانسوز جعفر بن محمد

 

رئیسِ مکتب حق باشی و غریب؟! بمیرم

نه زائری، نه رواقی، نه گنبدی و نه مرقد

 

خیال کن سرِ پیری میان سجده که هستی

کسی به چکمه به روی عبات پا بگذارد

 

دوباره واژه ی چکمه مرا رساند به گودال

به روی عرش برین شمر... وای فاطمه آمد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۸ ، ۰۰:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

از غربتت، چشمان ما را اختیاری نیست

بر روی قبرِ خاکی ات، سنگ مزاری نیست

 

کاشانه ام آباد باشد، قبر تو خاکی؟!

جانم به قربانت مرا دیگر قراری نیست

 

با این همه شاگرد، ماندم از چه در کوچه...

در شام فتنه، عاشقی و جان نثاری نیست

 

اشرار یثرب، ناسزا و هیزم و آتش

این رسم، رسم بردنِ پرهیزکاری نیست

 

در هست، آتش هست اما میخِ بر در نه

ضرب لگد نه، هول دادن نه، فشاری نیست

 

غصه نخور، این دود می خوابد، خدا را شکر...

پشت در این خانه یار بارداری نیست

 

شیخ و بزرگ شهر را وقتی که می افتد

ضربه زدن با تازیانه افتخاری نیست

 

روی سفیدت از چه رو اینقدر سرخ است؟!

برخیر ما را طاقت این داغِ کاری نیست

 

افتاده ای بر خاک کوچه، بهتر از صحراست

حداقل در معبرت، تیزیِ خاری نیست

 

خاکی شده پیشانی ات اما به رخسارت

از ضربِ سنگی تیز، خونِ تازه جاری نیست

 

عمامه ات افتاده از روی سرت اما

دورت برای غارتت، داد و هواری نیست

 

روی زمین آرام و راحت حمدِ حق را گو

بالاسرت، در انتظارت نیزه داری نیست

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۸ ، ۲۱:۲۰
عبدالرقیه

ما عاشق و دلبسته و حیران شماییم

تا روز ابد ریزه خور خوان شماییم

عشق است غلامی ز غلامان شماییم

در هر دو جهان دست به دامان شماییم

ای آیت حق ، گوش به فرمان شماییم

 

ای خاک مزارت شده آرامش دل ها

احیای بقیع و حرمت خواهش دل ها

حبت سبب مستی و آسایش دل ها

اشک غمتان علت بخشایش دل ها

ما تا به ابد مضطر و گریان شمائیم

 

در نیمه ی شب قلب شریفت که شکستند

سجاده کشیدند و ره میکده بستند

این بد دهنان جملگی از نطفه ی پستند

رفتید پیاده همه بر اسب نشستند

زین غم همگی پاره گریبان شماییم

 

آتش به در خانه یتان تا که رسیده

اشک بصرت از غم ناموس چکیده

یاد علی و کوچه و آن قد خمیده

رنگ از رُختان با غم مسمار پریده

ما نیز خراب غم پنهان شماییم 

 

با بغض پدر حرمت فرزند دریدند

پشت سر مرکب نفست را که بریدند

با بد دهنی خدمتتان تا که رسیدند

از محضرتان غیر ادب هیچ ندیدند

ما ریزه خور این همه احسان شمائیم

 

ناموس شما شکر که آواره نگردید

با خنجرشان حنجرتان پاره نگردید

طفلت ز عطش واله و بیچاره نگردید

حتی سخن از غارت گهواره نگردید

ما سینه زن جد پریشان شماییم

 

ای بر غمتان گشته ملائک همه گریان

با زهر شدی کشته و عالم همه نالان

تا لحظه ی آخر دو لبت گفت حسین جان

قربان تو گردم که شدی تشنه وعریان

ما هیاتی از خیل محبان شماییم

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۸ ، ۰۰:۲۵
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

بی تو دل من زار شود، بی برو برگرد

پیش همه کس خوار شود، بی برو برگرد

 

خورشیدی و هرکس ننشیند به شعاعت

مانند شب تار شود، بی برو برگرد

 

قلبی که نباشد ضربانش به هوایت

در قبر، گرفتار شود، بی برو برگرد 

 

آن چشم که از عکسِ گنه شرم ندارد

خود، مانعِ دیدار شود بی برو برگرد

 

وقتی که دعایت بشود شامل عبدی

فی الحال سبکبار شود، بی برو برگرد

 

هر کس که رود کرب و بلا، صحن ابالفضل

مجنون علمدار شود، بی برو برگرد

 

با روضه ی شرمندگی اش از رخ طفلان

یک عمر عزادار شود، بی برو برگرد

 

عباس نباشد چه کنند این زن و بچه؟!

کار همه دشوار شود، بی برو برگرد

 

زینب چه کند داغِ خودش، بعدِ کفیلش

زندانی اغیار شود، بی برو برگرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۸ ، ۰۹:۰۴
عبدالرقیه
گرچه میان مُلک رضا رعیتی بدم
اما هنوز خیره سوی عکس گنبدم
 
هجر حرم صدای مرا در می آورد
با چشم خیس، پاره گریبانِ مشهدم
 
دیشب شکست بغض من و در تخیلم...
در صحن جامعِ رضوی اش قدم زدم
 
با چشم خیس جامعه خواندم نفس نفس
رفتم به پایبوسی سلطان قدم قدم
 
وقتی نسیم، روی سرم دست می کشید
شاید خودش رسید برای خوشامدم
 
ریزه خورِ رضایم و بیچاره می شوم...
یک دم خدا نکرده اگر که نخواهدم
 
با ذکر یا امام رضا کیف می کنم
هر صبح و شام بر صلواتش مقیدم
 
در آرزوی خدمت و سلمانی اش شدن
در انتظار پیچشِ زلفی مجعدم
 
کفر است اگر که عشق رضا، رافضی منم
دین گرکه مهر و عشق رضا نیست، مرتدم
 
آقاست آن قدر که می آید سه مرتبه
هر مرتبه به سوی خراسانش آمدم
 
هربار پشت پنجره فولاد مانده ام
از شهر طوس کرب و بلا گشته مقصدم
 
یابن الشبیب خوانده ام و سال های سال
از غربت حسین پر از داغ بی حدم
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۱۱
عبدالرقیه

أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِی الْعُظْمَى...

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۷ رمضان ۹۸

ماندم میان خوف و رجا، دست من بگیر

وقتم کم است آه خدا دست من بگیر

 

چیزی نمانده جمع شود خوان رحمتت

حالا که هست سفره به پا دست من بگیر

 

درهم بخر، سوا بکنی گریه می کنم

امشب کنار این رفقا دست من بگیر

 

من صاحبِ مصائب سنگین و بی حدم

با این همه گناه و خطا، دست من بگیر

 

ای دستگیر، باخبری کرده اند خلق...

دست مرا دوباره رها، دست من بگیر

 

باد صبا هوای نجف را می آورد

مستم به بوی باد صبا، دست من بگیر

 

باشد... دخیل پنجره فولاد می شوم

در روضه ی امام رضا دست من بگیر

 

بر رشته ی محبت او چنگ می زنم

چنگی که لَا انْفِصامَ لَها، دست من بگیر

 

بر خاکِ کوچه رو به اباصلت ناله زد

در زیر پام مانده عبا، دست من بگیر

 

پنجاه بار بینِ گذر خورده ام زمین...

یاد غریب کرب و بلا، دست من بگیر

.

.

.

عباس نیست، زینب و یک محملِ بلند!

گوید سکینه عمه بیا دست من بگیر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۴۶
عبدالرقیه

 عَظُمَ یا سَیدی اَمَلی وَسآءَ عَمَلی فَاَعْطِنی مِنْ عَفْوِکَ بِمِقْدارِ اَمَلی وَلا تُؤاخِذْنی بِاَسْوَءِ عَمَلی

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۴ رمضان ۹۸

 

وقت توبیخ نبین زشتی اعمالم را

وقت بخشش بنگر کثرت آمالم را

 

با تعمد دم در ماندم و داخل نشدم

تا که جویا بشوی لحظه ای احوالم را

 

با نظر سوی گناهان خودم، داد زدم

عفو کن این همه گستاخی و جنجالم را

 

کرمت زود رسید و به طمع افتادم

چشم پوشی بنما دوزخ افعالم را

 

زیر و رو کن دل من را، خبری در پیش است

خوانده ام قبل نبأ، سوره ی زلزالم را

 

با تسامُح، حسناتم دو سه مثقال شود

جلوه ای بخش خدا این دو سه مثقالم را

 

من زمینگیر گناهم، نجفم را بده زود

تا بمالم به حرم گوشه ای از بالم را

 

پیشکش کرده ام از روز ازل بهر حسین

پدر و مادر و جان و تن و اموالم را

 

باز هم لطف کریمانه ی موسی الکاظم

می دهد روزی پر برکت یکسالم را

 

جان فدایش که غریبانه میان زنجیر

گفت باید چه کنم درد سیهچالم را؟!

 

رد شود داغ جهان از جلوی چشمانم

تا تکانی بدهم ساق لگدمالم را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۰ رمضان ۹۸

همین که گفتم الهی... اجابتم کردی

سریع آمدی و غرق رحمتم کردی

 

کسی که دست منِ پر گناه را نگرفت

خودت همیشه رسیدی، حمایتم کردی

 

بزرگواری و اصلا ندیده ای انگار

زمانِ معصیتم گرچه رؤیتم کردی

 

به پشتوانه ی فضلت گناه کردم من

به پشتوانه ی حِلمت رعایتم کردی

 

حیا نکردم و مهلت به بنده ات دادی

حیا به جای من و این وقاحتم کردی

 

به برکتِ نفس و رحمت امام زمان

محب فاطمه و اهل هیئتم کردی

 

همین که ناله زدم عائذٌ بِأسمائک

گدای دائمیِ آل عصتم کردی

 

صدا زدم مددی... زود آمدی حیدر

به لطف باده ی کوثر طهارتم کردی

 

پناه می برم امشب به زیر ایوانت

که زیر سایه ی ایوان شفاعتم کردی

 

اگرچه عبد بدم، باز مُنتسب به توام

تویی همان که همیشه ضمانتم کردی

 

تو قدر بودی و قدر تو را ندانستند

خودت برای شب قدر، دعوتم کردی

 

چقدر ناله زدی بین چاه، مظلومم

چقدر گریه کنِ این مصیبتم کردی

 

فدای زخم عمیق سرت شوم آقا

پرت به خاک مکش، غرق غربتم کردی

 

صدا زدی به سوی قاتلت، ز دنیایی...

که فاطمه به برم نیست، راحتم کردی

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۴۹
عبدالرقیه

با چشم تر بر روی سر قرآن گرفتیم

ذکر بِکَ یا رب و یا رحمن گرفتیم

 

با ذکر آن سرچشمه ی رحمت، محمد

در راه دریای خدا جریان گرفتیم

 

جانی نمانده بود بین سینه هامان

گفتیم فورا بِعَلیٍ، جان گرفتیم

 

بِفاطِمَه گفتیم، مادر سر رسید و

از دست هایش رزق آب و نان گرفتیم

 

ذکر لب ما سینه زن ها بِالحَسَن شد

خیر دو دنیا را از آقامان گرفتیم

 

گفتیم یاد رأسِ بر نی، بالحُسَینِ

آتش گرفتیم و سپس باران گرفتیم

 

از خیر ذکر بِعَلیِ بنِ الحُسَینِ

از خوان زین العابدین ایمان گرفتیم

 

وقتی به ذکر حضرت باقر رسیدیم

فهم معارف را ز رب آسان گرفتیم

 

بردیم نام حضرت شیخ الائمه

قول نجات از آتش سوزان گرفتیم

 

بر روی لب آمد دم موسی بن جعفر

از برکت این دم، سر و سامان گرفتیم

 

تا نوبت ذکر علی موسی الرضا شد

رفتیم با هم دامن سلطان گرفتیم

 

آمد میان، نام جواد و از سخایش

خیر کثیر و برکت و احسان گرفتیم

 

با بردن نام علیِ بنِ محمد

قول وصالِ جنت و رضوان گرفتیم

 

گفتیم ذکر بِالحَسَن را، روزی خود

از سامرا با دیده ی گریان گرفتیم

 

یعقوب وار از هجر یوسف گریه کردیم

بِالحُجةِ... بوی غم کنعان گرفتیم

 

قرآن بالاسر گواه این بیان است

قُرب خدا را از خداوندان گرفتیم

 

قرآن به سر، سر شد... الهی بِالرقیه

از غربتش بر آستین دندان گرفتیم

 

از شام قدرش که سر بابا بغل کرد

ویرانه غوغا شد، دل ویران گرفتیم

 

آن قدر ناله زد " أبَ..." کنج خرابه

ما نوکرانش درد بی پایان گرفتیم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۱۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب هفتم رمضان ۹۸

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید مهدی حسینی

 

إِلَی مَنْ یَذْهَبُ الْعَبْدُ إِلا إِلَی مَوْلاهُ...

 

راه گم کرده ام و زار شدم، برگشتم

دور ازین خانه گرفتار شدم، برگشتم

 

آن قدر دور گناهان کبیره گشتم

عاقبت عاصی و بیمار شدم، برگشتم

 

گفته بودی که نرو، عزت عالم اینجاست

رفتم و پیش همه خوار شدم، برگشتم

 

روحِ پاکی که دمیدی به دلم، تار شده

عفو کن مثل لجن زار شدم، برگشتم

 

بارها داشت می آمد گل زهرا سویم

بارها مانع دیدار شدم، برگشتم

 

نیتِ ترک خطا کردم و نفسم نگذاشت

خسته از نفسِ طمعکار شدم، برگشتم

 

تا منادی به ندا گفت: گنهکار کجاست؟!

زودتر از همه بیدار شدم، برگشتم

 

دیشب از هجر نجف نادعلی می خواندم

زائرِ حیدر کرار شدم، برگشتم

 

بار، سنگین شد و با عرض سلامی به حسین

دم افطار، سبک بار شدم، برگشتم

 

جان فدای دل زینب که چهل روز فقط

به همه گفت عزادار شدم، برگشتم

 

ای برادر تو نبودی و به شام و کوفه

خسته از ظلمت انظار شدم، برگشتم

 

دیده ای؟! سوخته ام، آب شدم، گریه شدم

موجب خنده ی اغیار شدم برگشتم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۲۵
عبدالرقیه

ماه رمضان آمده ای یار کجایی

ای روح سحر، معنی افطار کجایی

 

ای صاحب این ماه ، عزیزدل حیدر

عالم شده از هجر تو بیمار کجایی

 

دنبال تو با اشک روم خانه به خانه

بی تو شده ام از همه بیزار کجایی

 

ای کاش ببینم شب قدری رخ نازت

تا فخر کنم بر همه اغیار کجایی

 

دربین مناجات و دعا در دل شب ها

خواهم فرجت را به دل زار کجایی

 

صهیون شده حاکم به جهان درشب غیبت

معبود شده ثروت و دینار کجایی

 

عالم همه در پنجه ی شهوت به اسارت

ایمان شده بازیچه ی اشرار کجایی

 

این آل سعود است شده چون سگ هاری

چنگال کشد بر رخ احرار کجایی

 

داغ یمن اکنون همه را پیر نموده

این داغ دلم را دهد آزارکجایی

 

ای کاش شود کرببلا قسمتم امسال

تا آن که ببینم رخ دلدار کجایی 

 

جد تو عطش داشت ولی آب نخورده است

چشمان حسین است شده تار کجایی

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۳۹
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب دوم رمضان ۹۸

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مهدی سلحشور

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدمجید بنی فاطمه 

 

به اذن عالیِ اَعلی، به احترامِ علی

شروع می کنم این ماه را به نام علی

 

ببخش با عجله، دست خالی آمده ام

شنیده ام که مهیاست بارِ عامِ علی

 

چقدر نان شبش را به سائلان بخشید

دلم خوش است به الطاف مستدام علی

 

سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر

دعای مسجد کوفه شرابِ جامِ علی

 

دعای ما که دعا نیست... باز مقبول است

به احترام دعا کردن و صیام علی

 

دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی

هوای باده ی انگورِ با دوامِ علی

 

ز حنجرش نفس گرمِ وحی می جوشد

نبی شده است به معراج، همکلام علی

 

یهود و آل سعود از هراس می میرند

اگر طلوع کند، تیغ از نیامِ علی

 

خوشا به روزی زوار سیدالشهدا

به زائران حسین است چون سلامِ علی‌

 

چنان علی شده ممسوسِ حق، علی اکبر

همان علی که شده وارث مرام علی

 

چقدر تشنه ی بوسیدن پدر شده بود

فدای خشکیِ وقت وداعِ کام علی

 

زدند از سر کینه علیِ اکبر را

زدند یاس حرم را به انتقامِ علی

 

چقدر بین عبا چیدنش نفسگیر است

چگونه جمع شود در عبا تمامِ علی؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۳۴
عبدالرقیه

امشب این دل عجیب شد حیران 

مست مستم به عشق آن سلطان

به جنون می کشد مرا هجران

اشک ها روی گونه ام غلتان

 

از ته دل دهم نوا لرزان

السلام علیک یا عطشان

 

در پناهت رسیده ام بیتاب

وتصدّق علیَّ یا ارباب

شب تارم، تویی همان مهتاب

این غلامِ سیاه را دریاب

 

در پِیَت عالمی است سرگردان

السلام علیک یا عطشان

 

باز محتاج کربلا شده ام

محو آقای با وفا شده ام

باز هم غرق در خدا شده ام

غرق در نور ربنا شده ام

 

گویم از دل به دیده ی گریان

السلام علیک یا عطشان

 

حرمت در همه جهان یکتاست

دور شش گوشه ات عجب غوغاست

مامن هفت آسمان خداست

در طوافت علی، حسن، زهراست

 

می شوم باز دست بر دامان

السلام علیک یا عطشان

 

شب جمعه ، حرم ، سحرچه خبر؟

دل ما گشته پر شررچه خبر؟

مرتضی گشته خونجگر چه خبر؟

مادرت می زند به سر چه خبر؟

 

 

ناله زد فاطمه شدم نالان

السلام علیک یا عطشان

 

بر زمین جسم اطهرت افتاد

خنجری تا به حنجرت افتاد 

روی تل دید خواهرت افتاد

غرق خون وای مادرت افتاد

 

عاقبت گشت جسم تو عریان

السلام علیک یا عطشان

 

تا که بر روی نیزه ها سر رفت

سمت خیمه تمام لشگر رفت

چشم دشمن به سوی معجر رفت

خواهرت سمت کوفه آخر رفت

 

گشت قتلت برایشان آسان

السلام علیک یا عطشان

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۷:۴۴
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

درد بفرست که ترجیح به درمان بدهم
تا که تسکین به دل زار و پریشان بدهم
 
دور ماندم ز امام و سر من رفت کلاه
حقم این است ازین فاصله تاوان بدهم
 
سال ها منتظرم ماند به سویش بروم
کِی شود خاتمه بر این همه هجران بدهم؟!
 
کاش اشک بصرم باز مرا یار شود
تا جلایی به دلِ خسته ز عصیان بدهم
 
نکند قسمت من نیست کنارش بودن
چقدر وعده بر این دیده‌ ی گریان بدهم؟!
 
چه کنم؟! آخر شعبان شد و من غرقِ گناه
ترسم این است که قبل از رمضان، جان بدهم
 
بی پناهم، نجفم را بده تا که بروم...
تکیه بر گوشه ای از نرده ی ایوان بدهم
 
مرغِ روحم به سوی کرب و بلا پر زده باز
تا سلامی به سوی شاه شهیدان بدهم
 
کاش می شد بدهم زندگی ام را، عوضش
جرعه ای آب بر آن حضرت عطشان بدهم
 
کاش می شد که چنان حر و حبیب و عابس
سر خود را به دفاع از سرِ جانان بدهم
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۰۴
عبدالرقیه

ای دل! ببین بهر فرج کاری نکردی

سربار او بودی و سرداری نکردی

 

ای نفس! بدخوردی زمین و صاحبت را

در اوج تنهایی هواداری نکردی

 

بغضت فرو خوردی نریزد اشک چشمت

اشکت به سینه حبس شد، جاری نکردی

 

مشغول دنیا بودی و در بین بازار

رفتی ولی یوسف خریداری نکردی

 

یک عمر شاهد بر گناهت بود آقا

از معصیت یک بار خودداری نکردی

 

دیدی که تنها مانده و یاری ندارد

اما برای غربتش کاری نکردی

 

گفتی پشیمانم از اعمال قبیحم

میثاق بستی و وفاداری نکردی

 

هرجمعه دستان دعا برداشتی، حیف

دیدی نیامد، هیچ اصراری نکردی

 

گفتند روز و شب عزادار حسین است

او را در این ماتم چرا یاری نکردی؟!

 

گفتند باب خیر، در صحن حسین است

بهر زیارت از چه رو زاری نکردی؟!

فائزه سادات معززی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۹:۴۳
عبدالرقیه