خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه دوم۱۴۰۱، روز شهادت
آیینه ام، اگرچه سراسر مکسری
اما هنوز قوت زانوی حیدری
می سوزم از حرارت آهی که می کشی
تبدار مرتضی شدی و بین بستری
مثل لباسِ در بدنت، زار می زنم
زهرا، چه آمده سرت اینقدر لاغری؟!
گفتم خدا بخیر کند، خوب می شوی
نسبت به قبل، دیدمت انگار بدتری
از شرمِ دستِ زخمی تو آب می شوم
بین قنوت، نام علی را که می بری
آرام تر نفس بکش و کم تکان بخور
با هر تکان، دچار عذابی مکرری
دست حسن چه می کند این گوشواره ات؟!
از من چه کرده ای تو نهان، زیر روسری؟!
پلکت سه ماه، خواب خوشی را به خود ندید
هر شب به یاد محسنت از خواب می پری
بر پشتِ دست می زنم و آه می کشم
دشمن گرفت از منِ بی کس، چه همسری
داری وصیتی که فقط سهم زینب است
با چشم خیس، خیره به چشمان دختری
ذکر حسینِ زیر لبت گفت با علی
زهرا به فکر بوسه ی زینب به حنجری
باشد قرار ما لب گودال قتلگاه
وقتی حسین باشد و ضربات خنجری
محمد جواد شیرازی