سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

بده بر محبان کاظم بشارت
که خیر تمام است در این ولادت

سلام خداوند بر نجمه خاتون
بر آن بانوی طاهر و با فضیلت

رسیده امامی که با نوکری اش
شدم صاحب عزت و با اصالت

علی بن موسی الرضا المرتضی را
چنان دوست دارم، ندارد نهایت

کم از بچه آهوی وحشی صحراست
کسی که نفهمیده اوصاف حضرت

عذاب است پایان هر روسیاهی
که بر ساحتش کرده باشد اهانت

اهانت کننده بر او در سقوط است
کم از عنکبوت است و از قوم لوط است

***

گدایم گدای علی بن موسی
وجودم فدای علی بن موسی

نگین چیست در این جهان و قیامت؟
به سینه ولای علی بن موسی

هوای مرا از همان کودکی داشت
فدای وفای علی بن موسی

شده سالیانی است چون والدینم
دلم مبتلای علی بن موسی

در ایران به لطف خدا سربلندیم
به زیر لوای علی بن موسی

فقط از عنایات معصومه بوده
شدم خاک پای علی بن موسی

هر آنچه که شأن و مدارج گرفتیم
از اولاد باب الحوائج گرفتیم

***

صلاة دل بنده، پابوس باشد
به صحن امامی که در طوس باشد

همان کس که گرمای عشقش به سینه
همیشه عیان است و محسوس باشد

جهان از قدومش پر از نور گشته
جهان بی وجودش چو کابوس باشد

در این روزگاری که تاریک و سرد است
حریمش چنان نور فانوس باشد

هر آنجا که باشد به یاد امام است
دلی که به میخانه مأنوس باشد

به بالین سلمانی اش، لحظه ی مرگ
خودش رفت و نگذاشت مأیوس باشد

به قول و قرارش عمل می کند او
مرا وقت مرگم بغل می کند او

***

الهی که حبش به قلبم بماند
به من طعم دیدار خود را چشاند

دلم چون کبوتر به صحنش نشسته
الهی دلم را ز صحنش نراند

نشد قسمتم کربلا چند سال است
ولی او بخواهد اگر، می تواند

نمی دانم اصلا که امسال آقا
به ماه محرم مرا می رساند؟

الهی بخواند خودش روضه ها را
مرا مثل ابن شبیبش بداند

الهی به آهی به غم های شاهی
دلم را دوباره به مقتل کشاند

بخواند از ارباب و آتش بگیرم
برای لب خشک جدش بمیرم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۰۹
عبدالرقیه

امام علی علیه السلام: الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ لا دارُ مَقَرٍّ وَالنّاسُ فیها رَجُلانِ: رَجُلٌ باعَ فیها نَفسَهُ فَأَوبَقَها، ورَجُلٌ اِبتاعَ نَفسَهُ فَأَعتَقَها.

دنیا مقر نبود، مَمر بوده، ای رفیق
اینجا فقط برای گذر بوده، ای رفیق

بدجور دل به مال و منالش سپرده ایم
پیمان ما که حرف دگر بوده، ای رفیق

آخر خدا چگونه ازین بنده می خرد
عمری که در معاصی و شر بوده، ای رفیق

غافل شدیم ازینکه برای وصال یار
عالی ترین مجال، سحر بوده، ای رفیق

فرموده اند راز شهیدان درگهش
در فیضِ اشک و دیده ی تر بوده، ای رفیق

دل را حریم ذکر علی کن که بی علی
عمری نماز و روزه ضرر بوده، ای رفیق

جز ثامن الحجج به کسی رو مزن دگر
از نزد اوست خیری اگر بوده، ای رفیق

از او بخواه کرب و بلا را که از ازل...
دست رضا برات سفر بوده، ای رفیق

یاد حسین آه بکش چون که بی رمق
در بین سی هزار نفر بوده، ای رفیق

باور کن آن زمان که لگد خورد پهلویش
یاد مصاف مادر و در بوده، ای رفیق

اصلا نپرس شیون زینب برای چیست
او شاهد بریدنِ سر بوده، ای رفیق

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۱ ، ۰۴:۰۸
عبدالرقیه

مِی عشقی که در سبو داریم
گر وجودی حسین جو داریم
از خمینی است آبرو داریم
هیئت و روضه را از او داریم

 

کوری چشم دشمنان نظام
هست الگوی ما مرام امام

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۱ ، ۱۹:۵۵
عبدالرقیه

هر که ز عشقت شده دلسوخته
بر دو جهان مِهر تو نفروخته

جز نظر مرحمتت یا رضا
نیست مرا توشه و اندوخته

سرد نشد آتش عشقی که رب
روز ازل در دلم افروخته

آهوی آواره ی صحن دلم
چشم به لطف نظرت دوخته

رحمت حق بر نفس مادرم
نوکری ات را به من آموخته

عشق، کشانده است مرا سوی طوس
عبد توام حضرت شمس الشموس

***

حل بشود یا نشود مشکلم
فرق ندارد، به درت سائلم

دار و ندارم فقط این گریه است
رد نکن این هدیه ی ناقابلم

نقص مرا حال که پوشانده ای
با نظر خویش نما کاملم

دُر گران است بهای صدف
معرفتت هست عیار دلم

خواست حق بوده که عبدت شوم
ریخته از خاک درت در گلم

کاش بماند به سرم سایه ات
کاش شوم خادم و همسایه ات

***

ای که پناه دل هر مضطری
هر دو جهان دین مرا محوری

کس نخریده است متاع مرا
بار یخ عمر مرا می خری؟

حالِ مرا با نفسی چاره کن
زیر و رویم کن به دمی حیدری

جان جوادت که مراد من است
باز مرا کرب و بلا می بری؟

بر رد زخم روی پلکت قسم
از همه ی خلق حسینی تری

روضه بخوان ابن شبیبت شوم
گریه کن جد غریبت شوم

***

شرح بده علت جنجال را
داغ حسین و غم گودال را

چکمه نفهمید مقامات او
ریخت بهم آن همه اجلال را

خنجر اگر کُند شود، بی حساب
زجر دهد تشنه ی بدحال را

با که بگویم غم آن سینه ی...
زیر سم اسب لگدمال را

غارت پیراهن او بس نبود؟!
برد کسی از کمرش شال را

هلهله در معرکه تا پا گرفت
خولی ملعون سر او را گرفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۱ ، ۱۱:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

نه فقط در پی آنم که امانم بدهند
بیشتر در پی آنم که عنانم بدهند

غافل از مرگم و ای کاش تکانی بخورم
قبل از آن که وسط قبر، تکانم بدهند

ترسم این است که در نزد رُؤوس الأشهاد
هر چه کردم، همه را خوب نشانم بدهند

کاش تا هست زمان توبه ی مردانه کنم
نیست تضمین که دگر بار زمانم بدهند

رزقم از سفره ی زهراست، به عالم ندهم
قرص نانی که از آن سفره و خوانم بدهند

مستم از جام امیر نجف و جز مولا
جرعه ای باده نخواهم دگرانم بدهند

منشأ زندگی ام از نجف و کرب و بلاست
این دو عشقند که در دل ضربانم بدهند

روز محشر به لبم ذکر حسین است، اگر...
قدرتی بهر تکلم به زبانم بدهند

حال که نیست کسی زائر فردوس بقیع
کاش در آن عتبه، جا و مکانم بدهند

صادق آل عبا گفت: خدا آمده اند
تا که زحمت به من و قد کمانم بدهند

مشکلی نیست مرا هر چه که شلاق زنند
ناسزا بر پدرانم نگرانم بدهند

ای خدا آبرویم را بخر آن ثانیه که
بی عبا، پشت فرس، داغ گرانم بدهند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۰۱ ، ۰۴:۲۰
عبدالرقیه

ثواب شعر تقدیم به شهید سرافراز حاج حسین همدانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب شهادت امام صادق علیه السلام ۱۴۰۱، مسجد ارک تهران

صدا زدم سر سجاده ی دعا، زهرا
چرا که هست به ما حجت خدا زهرا
همینکه ناله زدم یاد روضه ها، زهرا
میان شعله، درِ خانه سوخت، یا زهرا

به روی آتشِ برخاسته میان حریم
قدم زدم که بدانند أنا ابنُ ابراهیم

گرفته اند دم سجده ام، مجالم را
به ناسزا چه بهم ریختند حالم را
کسی نکرد مراعات سن و سالم را
گرفته اند به سخره، قد هلالم را؟!

به من مجال ندادند قدر یک نفسی
میان نافله، سجاده را کشید کسی

تمام شهر به ما ظلم بی عدد کردند
به یکدگر سر این ظلم ها مدد کردند
چرا عبای مرا زیر پا لگد کردند؟!
چقدر با منِ شیخ الائمه بد کردند

رفیق های پُر از ادعا کجا بودند؟!
زمان واقعه، شاگردها کجا بودند؟!

شدم زمان تهاجم عذاب، مثل علی
زمانه بر سر من شد خراب، مثل علی
غمم به سینه شده بی حساب، مثل علی
دو دستِ بسته میان طناب، مثل علی

چقدر مثل علی ماتمم شد اما نه
فقط زدند مرا با لگد، زنم را نه

به پشت اسب، شبانه دوانده اند مرا
به روی خاک به کینه کشانده اند مرا
شبیه آینه بودم، شکانده اند مرا
به یاد داغ رقیه رسانده اند مرا

مرا میان گذرگاه، کو به کو بردند
چقدر داد کشیدند و آبرو بردند

اگرچه سوختم از غصه، خون جگر نشدم
به آتش غم فرزند، شعله ور نشدم
عذاب، با غم جان کندنِ پسر نشدم
کنار کاظم خود، مثل محتضر نشدم

به یاد داغ و عزای حسین نوحه کنید
تمام عمر برای حسین نوحه کنید

خودم اسیر شدم، خواهرم اسیر نشد
کسی به نیت نیزه زدن اجیر نشد
چنان حسین کسی زیر دشنه، پیر نشد
نصیب پیکر من تکه ای حصیر نشد

زدند بعد کشاکش برای پیرهنش
هزار و نهصد و پنجاه ضربه بر بدنش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۱۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۹ ماه رمضان ۱۴۰۱

آخر ماه آمده، شرمنده و زارم هنوز
آه... بر این نفس وامانده گرفتارم هنوز

بارِ بد جز صاحبش خواهان ندارد ای خدا
مانده روی دست من سرمایه و بارم هنوز

سائلان شهر هم خوابند این ساعات شب
آنقدر درمانده ام از خویش، بیدارم هنوز

شرمسارم از اباصالح امام عصر خود
چون نکرده ذره ای تغییر، رفتارم هنوز

بندگانت توبه کردند و همه برگشته اند
سر به زیر انداختم از بس گنهکارم هنوز

هرچه می خواهی بخوان اما نخوان بی صاحبم
هرچه هم باشم پدر دارم، علی دارم هنوز

سیدی دلتنگ ایوانِ طلای حیدرم
در نجف مانده دل مجنون و بیمارم هنوز

خورده بر کارم گره، از کربلا جا مانده ام
هرچه کردم وا نشد این عقده از کارم هنوز

از شروع ماه، گریان وداعش بوده ام
شد تمام این ماه رحمت، سخت می بارم هنوز

یاد زینب بوده ام هر وقت شد وقت وداع
داغدارش در وداعی سخت و دشوارم هنوز

وقت رفتن آمده، آرام تر قدری حسین
دل نکندم، صبر کن، مشتاق دیدارم هنوز

مثل این پنجاه و شش سالی که بودم خواهرت
هرچه غم در سینه ات داری خریدارم هنوز

مادرم کرده وصیت تا ببوسم حنجرت
از گلویت بوسه ای را من طلبکارم هنوز

دیگر از ذبحت نزن حرفی، نمی دانی مگر
می دهد یک خار در پای تو آزارم هنوز

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۲:۱۵
عبدالرقیه

نمانده فرصتی، هنوز توشه برنداشتم
لیاقتی برای بهره از سحر نداشتم

چه حیف شد، چه زود ماه رحمتت تمام شد
حلال کن مرا که غیر دردسر نداشتم

تو خواستی که جوشن از عذاب روزی ام شود
اگر نبود رزق روزه ات، سپر نداشتم

از آن طرف چه میزبانی و چه خوان رحمتی
ازین طرف مرا ببخش جز ضرر نداشتم

خلاصه عرض می کنم تمام عزتم تویی
چقدر خوار می شدم تو را اگر نداشتم

ضمانتی نداشتم برای قبر و محشرم
اگر به سوی مشهد الرضا سفر نداشتم

تمام عمر، هر زمان دلم شکست از غمی
به غیر ثامن الحجج، به کس نظر نداشتم

به من رضا جواز گریه بر حسین داده است
وگرنه از بساط عاشقی خبر نداشتم

پر از غبار می شدم، ذلیل و خوار می شدم
اگر به روضه ی حسین، چشم تر نداشتم

فدای آه خواهرش که با سر حسین گفت:
مرا ببخش بیش از این دوتا پسر نداشتم

غیور من چه خوب شد نبودی و ندیدی ام
که بر سرم بجز حجاب شعله ور نداشتم

سرم به گریه بند شد، شب غمم بلند شد
ولی کنار خود ستاره و قمر نداشتم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۳:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

تنها نه که نظاره بر آهم نمی کنی
آنقدر دلخوری که نگاهم نمی کنی

آتش زدم به توشه ی عمرم، مرا ببخش
فکری برای عمر تباهم نمی کنی؟

در چاه نفس خویش اسیرم، ولی مرا
هرگز رها به ظلمت چاهم نمی کنی

با این بزرگواری تو آب می شوم
وقتی مؤاخذه به گناهم نمی کنی

بی منت است لطف کثیرت، نظاره بر
اعمال کمتر از پَر کاهم نمی کنی

از هرکسی که دور کنی، ای فدای تو
دور از علی که هست پناهم نمی کنی

تا بر دلم ولای علی نور می دهد
دیگر نظر به روی سیاهم نمی کنی

خیری ندیدم از سفری غیر کربلا
خیر مرا دوباره فراهم نمی کنی؟

رو کرد سوی نیزه و زینب به گریه گفت:
بالانشین! نگاه به ما هم نمی کنی؟

دیدی که همسفر شده ام با سنان و شمر!
فکری برای سختی راهم نمی کنی؟

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۰:۰۵
عبدالرقیه

جان همه ی تشنه لبان در این ماه
قربان لب خشک اباعبدالله

آن تشنه که با ضربه ی سخت نیزه
افتاد زمین از روی مرکب ناگاه

خود را به سر زانو و با صد زحمت
هر طور که شد، کشید تا قربانگاه

لب تشنه به نیزه تکیه داد و با سنگ
می زد به سویش هر که می آمد از راه

اوباش همه دور و برش خندیدند
تا خواهر او کشید آهی جانکاه

با ناله ی خواهرش همه از مقتل
رفتند ولی سنان نیامد کوتاه

آنقدر که زخم جای هر زخم زدند
مدفونِ میان تیر و خنجر شد شاه

محروم فقط نه اینکه از آب شود
حتی بدنش شد از کفن محروم، آه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۰:۳۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۰ ماه رمضان ۱۴۰۱

یا أبصرَ الناظِرین
از همه رانده و تنها شدنم را دیدی
زیر بار گنهم تا شدنم را دیدی

پای نفسی که تمام ثمرم را سوزاند
دامن آلوده و رسوا شدنم را دیدی

شرمسارم که پس از این همه توبه هربار
خارج از حیطه ی تقوا شدنم را دیدی

روز و شب غافلِ از مرگ و شب اول قبر
قاطیِ بازی دنیا شدنم را دیدی

ملجأ طفل گرفتار، فقط مادر اوست
دست بر دامنِ زهرا شدنم را دیدی

مرده ای بودم و مادر به دعا یادم کرد
با دعا کردنش احیا شدنم را دیدی

به علی کرد سفارش که بگیرد دستم
از زمین با مددش پا شدنم را دیدی

از علی، کرب و بلا دارم و با خرج پدر
زائر عرش معلا شدنم را دیدی

علتش کام حسین است که وقت افطار
خیره بر آب گوارا شدنم را دیدی

دل مجنونِ من افتاده به پایین پایش
بنده ی اکبر لیلا شدنم را دیدی

علی اکبر به پدر گفت: پدر، شکر خدا
سال ها طی شد و رعنا شدنم را دیدی


نگرانم چه می آید به سرت آن ساعت
بر عبایت که معما شدنم را دیدی

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۲:۱۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ظهر شهادت امیرالمؤمنین ۱۴۰۱

بسم ربی که بی قرار علی است
رمضان ماه شاهکار علی است

شده این ماه اگر که ماه کرم
ماه الطاف بیشمار علی است

روزه پر فضل و برکت است اما
قدر و شأنش به اعتبار علی است

روسیاهم ولی رها نشدم
چون زمامم در اختیار علی است

بر لب هر کسی مناجات است
تا خود حشر وامدار علی است

حاجیان دور کعبه می چرخند
چرخش کعبه بر مدار علی است

غایت سیر ماست شهر نجف
مقصد عاشقان، مزار علی است

هر که دلتنگ وصل دلدار است
وقت مرگش در انتظار علی است

خسته است از جنایت و تزویر
هر کجا هر که دوستدار علی است

گردن بی رگ سعودی ها
تشنه ی خشم ذوالفقار علی است

مؤمنین را امیر جز او نیست
این خصیصه در انحصار علی است

روضه ی سخت تشنگی حسین
راز چشمان اشکبار علی است

هر که آمد به قتلگه می گفت
بزنیدش که از تبار علی است

آن عبایی که از ته گودال
می بَرد شمر، یادگار علی است 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۳۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمدرضا طاهری

دور بودم از سرایت، حس غربت داشتم
ماه ها بود انتظار ماه رحمت داشتم

خود مرا خواندی به درگاهت و الا من کجا
از برای صحبت با تو لیاقت داشتم؟

بارها کردم گناه و بارها پوشاندی اش
کن حلال این بنده را خیلی اذیّت داشتم

وقت خلوت بندگانت هم کلامت می شوند
جز گنه کاری مگر در وقت خلوت داشتم؟

کاش مثل کودکی هایم میان مجلست
سینه ای سرشار از شور و حرارت داشتم

خوب فهماندی به من در سال هایی که گذشت
سر پناهی امن در ساعات هیئت داشتم

چشم امیدم همیشه بوده بر دست علی
شکر بر شاه نجف عمری ارادت داشتم

جنس بنجل بودم و فورا خریدی ام خودت
تا که دیدی بین دستم خاک تربت داشتم

آخرش از دوری کرب و بلا دق می کنم
روز و شب رؤیای یک لحظه زیارت داشتم

روضه های دختر ارباب دنیای من است
شد روا در روضه هایش هرچه حاجت داشتم

گفت آن طفل سه ساله با سر بابای خود
رفته بودی و به تن رخت اسارت داشتم

قد من کوتاه بود و نیزه ات خیلی بلند
حسرت یک بوسه بر روی لبانت داشتم

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۰۱ ، ۲۲:۲۱
عبدالرقیه

حال خوش ما برکتی از حال خدیجه است
امشب شب خیراتِ سر سالِ خدیجه است

تنها نه پیمبر که خداوند تعالی
در هر دو سرا در پی اجلال خدیجه است

احمد برسد در صف محشر به نجاتش
در بندگی اش هر که به دنبال خدیجه است

ای اهل سحر، اهل مناجات بدانید
حتی نمک سفره ی ما مال خدیجه است

او مادری اش منحصرا مختص شیعه است
حب علی انگیزه ی غربال خدیجه است

زهرا چه یتیمانه کنار تن مادر
گریه کن آشفتگیِ حال خدیجه است

در وقت سفر چشم نبی ملتمسانه
خیره سوی بستر به پر و بال خدیجه است

والله قسم راز حسینی شدن ما
یک گوشه ای از برکت اموال خدیجه است

شاه دو سرا گفت: أنا إبنُ خدیجه
تا خلق بدانند که از آل خدیجه است

هر جا کفنی بود بگریید بر ارباب
این سیره تأسیِ بر اعمال خدیجه است

هر مرثیه خوانِ نوه اش خوب بداند
بر روی لبش روضه ی گودال خدیجه است
 

شیخ مهدی علی قاسمی

محمدجواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۱ ، ۰۲:۵۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب هشتم ماه رمضان ۱۴۰۱

گناه های مرا دیدی و عتاب نکردی
عذاب بود سزایم ولی عذاب نکردی

به سینه ام چقدر دست رد زدند خلائق
فقط تو از من آواره اجتناب نکردی

همیشه با عجله آمدی زمان اجابت
برای قهر ولی ذره ای شتاب نکردی

نخواستی که دل سائلی شکسته بماند
هر آنکه بود خریدی و انتخاب نکردی

هزار بار مرا خواندی و جواب ندادم
صبور بودی و این بنده را جواب نکردی

فدای معرفتت هرچه هم خراب نمودم
به پیش حیدر و زهرا مرا خراب نکردی

مرا که سوختم از دوری نجف دو سه سالی
چه شد که زائر صحن ابوتراب نکردی؟!

فقط بهای همین اشک در عزای حسین است
اگر به حشر گناه مرا حساب نکردی

آهای شمر حرامی که رفته ای ته گودال
نظر به رحمت انوار آفتاب نکردی؟!

تمام شد دگر از سینه ی حسین جدا شو
مگر محاسن او را به خون خضاب نکردی؟!

هرآنچه ناله زد از اوج تشنگی جگرم سوخت
توجهی به نگاهش به سوی آب نکردی

تمام کرب و بلا از نوای فاطمه پُر شد
چگونه شد که حیایی از آن جناب نکردی؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۰۱ ، ۰۴:۳۶
عبدالرقیه

ثواب شعر هدیه به روح خادم الحسین مرحوم مهدی فلاحیان

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ششم ماه رمضان ۱۴۰۱

شد بنده پشیمان و خدایش بخشید
هر کس که رسید و زد صدایش، بخشید

انگار نه انگار گنهکاری دید
زود از سر مغفرت خطایش بخشید

مخلوق حیا نکرد هنگام گناه
درد است که خالق از حیایش بخشید

تا بنده دلش نرم شود، گریه کند
شیرینی و لذت دعایش بخشید

هر کس که خدا خیر و صلاحش را خواست
از دوستی آل عبایش بخشید

بخشید به هر بهانه ای هر کس را
ما را به علی و ربنایش بخشید

هر آنچه خدا از شرف و عزت داشت
بر ساحت پاک مرتضایش بخشید

من بنده ی آن شهم که هنگام رکوع
انگشتری از زیر عبایش بخشید

مستی مرا، اشک مرا، رزق مرا
در گوشه ی ایوان طلایش بخشید

از شاه نجف هر که فلاحش را خواست
فی الفور برات کربلایش بخشید

بی نام حسین، هر مناجاتی بود
باید که عطایش به لقایش بخشید

آن قدر به مقتلش حسین آه کشید
تا حق، همه را به ناله هایش بخشید

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۱ ، ۰۳:۴۹
عبدالرقیه

بیشتر از هر کسی با بنده اش تا کرده است 
مرده بودم مرده را باعشق احیا کرده است 

حقِ من اصلا نبود این عزت و این احترام 
عیب پوشی اش مرا اینگونه آقا کرده است 

داشت می رفت آبرویم بارها پیش همه 
آبرویش را همیشه خرج رسوا کرده است 

چشم هایم خشک بود از معصیت های کثیر
چشم خشک سائلش را همچو دریا کرده است 

در گنه گُم بودم و آمد به دنبالم خودش 
عبد رسوای خودش را زود پیدا کرده است 

با ابوحمزه، مجیر و افتتاح و جوشنش 
خوب زخم بال هایم را مداوا کرده است 

خواست تا شاهی کنم فردای محشر، آمد و 
سینه ام را معدن عشق به مولا کرده است 

وقت افطاری دلم را برد تا کرب و بلا 
روزه ام را با غم کرب و بلا وا کرده است 

کرد منصوبم که باشم نوکر کوی حسین 
این چنین با آبرویم نزد زهرا کرده است 

یاد جسم درهم ارباب زهرا روضه خواند
روضه ای جانسوز در گودال برپا کرده است 

شمر با خنجر رسید و فاطمه از حال رفت
ناله ای زد تا ابد آن ناله غوغا کرده است 

پیش چشمان حسینش آب را بر خاک ریخت
بی حیایی را حرامی خوب معنا کرده است

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۰۱ ، ۲۱:۳۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب سوم ماه رمضان ۱۴۰۱

صدای گریه شنیدی اگر صدای من است
مرا بزن به مرامت قسم سزای من است

دلت شکسته از این بنده ی نمک نشناس
دلت شکسته، دلیلش فقط خطای من است

بدی من که به دردت نمی خورد اما
تو خوبی ات همه جوره گره گشای من است

فدای رحمت و مهمان نوازی ات که فقط
عنایتت سبب این برو بیای من است

هر آن که گفت بگو مونس و پناهت کیست؟
همیشه گفته ام آن مهربان خدای من است

تمام حاجتم این ماه، دیدن نجف است
نجف مزار علی، شاه و مقتدای من است

دلیل اشکِ سر سفره، وقت افطارم
لبان تشنه ی ارباب با وفای من است

نجات چیست؟ رسیدن به کشتی ارباب
حسین راه نجات است و ناخدای من است

که گفته روزی من نیست دیدن حرمش
به دست دختر او رزق کربلای من است

فدای اشک رقیه که با پدر می گفت:
چه خوب شد که سرت سهم گریه های من است

گرسنه مانده ام اما غذا نمی خواهم
چرا که کنج خرابه، کتک غذای من است
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۱ ، ۰۳:۴۲
عبدالرقیه

بسم عشقی که نشسته در دلم
عُلقه اش آمیخته شد با گلم
هست کل آبرو و حاصلم
فخر دارم تا قیامت سائلم

خوشه چینم، خوشه چینم، خوشه چین
خوشه چین بر خوان زین العابدین

بهره می گیرد زمین از خنده اش
شمس، سائل بر رخ تابنده اش
بنده ی حق است و عالم بنده اش
هست زین العابدین زیبنده اش

شکر، نامم عبد خانه زاد شد
نام او هم حضرت سجاد شد

آشنا کرده دلم را با حسین
یاد داده تا بگویم یا حسین
گفته در هر غم بگو تنها حسین
پشت بر هر کس نما الا حسین

هر که هستی هر چه هستی بنده باش
با حسین بن علی پاینده باش

او به ما لحن دعا آموخته
در صحیفه رازها آموخته
هم ابوحمزه به ما آموخته
هم بساط روضه را آموخته

با علی بن حسین بن علی
شد به دل ها نور ایزد منجلی

ما همه انسان سجادیم و بس
تشنه ی عرفان سجادیم و بس
در پی رضوان سجادیم و بس
دست بر دامان سجادیم و بس

کاش ما را در کلاسش جا دهد
مشق حب حیدر و زهرا دهد

حال خوبم بد شد از یک داغ و غم
قامتم را یک مصیبت کرده خم
با که گویم ای خدا از این ستم
مانده آقای دو عالم بی حرم

بر خلاف هر کسی مولای من...
سنگ قبری هم ندارد، وای من

در بقیعش مشهدی خواهیم ساخت
صحن های بی حدی خواهیم ساخت
روی قبرش مرقدی خواهیم ساخت
بر فرازش گنبدی خواهیم ساخت

قبر او هم چون خراسان می شود
شهربانو شاد و خندان می شود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۰۰ ، ۲۳:۱۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۵ رجب ۱۴۰۰، حرم مطهر امام رضا علیه السلام

بر ناله های روز و شبش اعتنا نشد
هر روز آب تر شد و دردش دوا نشد

ابعاد جسم مختصرش وقت سجده اش
در یک نگاه، بیشتر از یک عبا نشد

خاک نمور و سرد سیهچال شد سبب
از دردهای کهنه، شبی هم رها نشد

دلتنگ بود سخت به دیدار دخترش
اما ندیدش آخر و حاجت روا نشد

بین فشارِ حلقه ی زنجیرها کسی
چون او به ساقِ خُرد شده مبتلا نشد

تا مغز استخوان تنش تیر می کشید
بی دردسر نشد که شود جابجا، نشد

بدکاره هم عوض شد و ذکر جلاله گفت
بیچاره آنکه با کرمش آشنا نشد

مردی که با حیا به نماز ایستاده بود
حتی زمان نافله از او حیا نشد

وقتی که زهر، تشنه لبش کرد، لحظه ای
گریان به جز به تشنه لب کربلا نشد

هرچند سینه اش به روی تخته پاره رفت
دیگر شکسته زیر سم اسب ها نشد

شکر خدا نماند تنش بر روی زمین
شکر خدا که سهم تنش بوریا نشد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۰۰ ، ۲۲:۳۱
عبدالرقیه

بعد از حسین غربت عالم به دل نشست
کِشتی روزهای خوش من به گِل نشست

یاد تنش که ماند زمین، نیمه جان شدم
تا مبتلا به بسترِ بی سایه بان شدم

از آن زمان که آب نخورد آبروی من
پایین نرفته آبِ خوشی از گلوی من

یادم نرفته آینه بودم برابرش
یادم نرفته بوسه زدم زیر حنجرش

آنقدر گریه می کنم از حال می روم
انگار بازهم سوی گودال می روم

او شد اسیر خنجر و من هم اسیرتر
هر ضربه ای که خورد شدم پیر و پیرتر

همچون رقیه خواهر او هم یتیم شد
یک عمر گریه، روزیِ یک سال و نیم شد

باور کنید قبل رسیدن به کربلا
هرگز ندیده بود کسی سایه ی مرا

آن جاه و احترام مداوم تمام شد
با من یزید هم سخن و هم کلام شد

از شهر شام غصه ی عالم به من رسید
روی کبود و چهره ی مبهم به من رسید

وقت طلوع چهره ی نورانی حسین
سنگی رسید و خورد به پیشانی حسین

اشک رباب دیده ام و دلشکسته ام
بزم شراب دیده ام و دلشکسته ام

تا بین طشت آیه ی کهف الرقیم خواند
جوری زدند روی لبش جای چوب ماند

لحظات آخرم، همه چیز مرا گرفت
پیراهنی که بوی عزیز مرا گرفت

هستم خراب روضه و مجنون، هنوز هم
بوی حسین می دهد این خون، هنوز هم

در سینه آخرین ضربانم حسین شد
وقت وداع، ذکر لبانم حسین شد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۰۰ ، ۱۷:۳۱
عبدالرقیه

حرف از وفات زینب کبری جفا به اوست

زینب شهیده ای است که شاهد بر عالم است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۵۴
عبدالرقیه

آمدی و زمین شکوفا شد
سر توحید تازه معنا شد
باب رحمت به روی ما وا شد
از همان ابتدا معما شد

کیستی تو خدا؟ و یا که بشر
محو زیبایی تو گشته قمر
.
ولی الله قبله گاه زمین
حجت حق برای اهل یقین
شاه بودی و هم دم مسکین
حک شده روی قلب شیعه چنین

"حق علی و علی مع الحق است
الحق این حرف چون عسل حق است"
.
نوکرت پادشاه هر دو جهان
نجفت تکیه گاه هر دوجهان
چهره ات گشته ماه هر دوجهان
به تو نازد الهِ هر دوجهان

خوش به حالم که سائلت هستم
دل به اولاد اطهرت بستم
.
از برای نبی تو جان بودی
در کرامت چه بی کران بودی
چقدر فکر سائلان بودی
صوت رب موقع بیان بودی

کرده حتی نبی از این حیرت
با صدایت خدا کند صحبت
.
غیرتت در جهان زبانزد شد
شوکتت در جهان زبانزد شد
عصمتت در جهان زبانزد شد
هیبتت در جهان زبانزد شد

مثل تو پای دین کسی جنگید؟
جز تو جای نبی چه کس خوابید؟
.
اهل بیت تو مظهر عصمت
گشته زیبایی اذان اسمت
نیست جز بخشش و کرم رسمت
کاش می شد ولی نشد قسمت

که کنم یاعلی تماشایت
بکشم پوزه بر کف پایت
.
شد هوایی دلم به سوی نجف
پُر شده دل از آرزوی نجف
تشنه ام تشنه ی سبوی نجف
پدرم بوده عبد کوی نجف

یاعلی را پدر به من آموخت
مثل شمعی به پای عشقت سوخت
.
نذر ایوان طلای تو جانم
پای عشقت همیشه می مانم
از حسینت همیشه می خوانم
بازهم تر شده است چشمانم

تشنه لب جان سپرد اربابم
یاد جسمش همیشه بی تابم

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۰۰ ، ۰۵:۵۴
عبدالرقیه

ای مهبط وحی، ای نسیم رحمت
ای صاحب جامعه، ولیّ نعمت

ای هادی و‌ علت موحد شدنم
مهرت شده آمیخته با جان و تنم

شد طاعت هر بنده به حبت موکول
با بندگی ات، بندگی ام شد مقبول

آموخته ای به ما علی گفتن را
در راه ولی فقط پذیرفتن را

خوب است که دلتنگ حریمت شده ام
دیوانه ی سیدالکریمت شده ام

یادم که نرفته سرپناهم دادی
یک عمر نجات از گناهم دادی

فخر است مرا همین گدایت بودن
هر لحظه گدای سامرایت بودن

ذهنم شده از غریبی ات درمانده
دل را غم تنها شدنت سوزانده

یک فاجعه بر پلک ترت آتش زد
تخریب حرم بر جگرت آتش زد

با حمله سوی قبر اباعبدالله
کردند خراب، حال و روزت را آه

از ظلم و ستم بریدی و خسته شدی
در پشت فرس دویدی و خسته شدی

بر تکه ی ناخنت قسم دق کردم
با یاد غمت شبانه هق هق کردم

از آن همه بی مهری و آزار نگو
از حمله سوی خانه ات، ای یار نگو

شد درب حرم بدون اذنت تا باز
بردند تو را شبانه در بین نماز

از ظلمت قلب های تاریک ای وای
رفتی به سوی خان صَعالیک ای وای

با صد غم انباشته در دل رفتی
رنجیده به بزم متوکل رفتی

تا جام شراب را مقابل دیدی
بر غربت عمه جانتان باریدی

گیرم که شراب بود و ماتم بوده
اصلا تو بگو که خیزران هم بوده؟!

سهل است گریز روضه را خواندن، نه
صد مرد اسیری برود، یک زن نه

زن باشی و در رخت اسیری سخت است
با معجر پاره رو بگیری سخت است

زن باشی و بی پناه و تنها بشوی
زن باشی و در زیر کتک تا بشوی

هر غم که ندیده ای تو زینب دیده
حتی گلوی بریده را بوسیده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۱۳
عبدالرقیه

از خدا خواسته ام ایمن و راحت باشی
فارغ از درد و بلایا و مصیبت باشی

در شبی که همه با چشم امید آمده اند
آرزو می کنم ای یار، سلامت باشی

بی پناهی نشود ثانیه ای سهم دلم
تا که بر روی سرم سایه ی رحمت باشی

آرزو می کنم از بندگی ات دل نکنم
تا نفس هست مرا پیر طریقت باشی

از خدا خواسته ام کاش که از مرحمتت
ضامن سینه زنان روز قیامت باشی

تا به کی روی همه دیدن و رخسار تو نه؟!
تا به کی این همه مخفی ز جماعت باشی

از سر شب به امیدی به خودم می گویم
می روم هیئت و ای کاش که هیئت باشی

دو سه ساعت ته گودال حسین آه کشید
سالها گریه کن آن دو سه ساعت باشی

پلک زخمی و دو چشمان پر اشکت گویاست
روز و شب سوخته از غارت جدت باشی
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۰۵:۵۵
عبدالرقیه

ای عصای پیری اُم البنین
پای حرف و صحبتم قدری نشین

تا بگویم از جوانی های خود
خاطرات پهلوانی های خود

ای عصا این قامت خم را نبین
حالِ امروز مرا تنها نبین

روزگاری من پسرها داشتم
دورتادورم قمرها داشتم

دلخوشی ام بود یک عمری همین
شهر یثرب بود و یک اُم البنین

نذر کردم بچه هایم را همه
نذرِ راه بچه های فاطمه

فخر دارم از ملک برتر شدم
چون کنیز خانه ی حیدر شدم

بچه هایم غرق نور رب شدند
پاسبان محمل زینب شدند

عزتم دادند بین عالمین
خون آن ها ریخت در راه حسین

حال تا که می نشینم در بقیع
اشک چشمم می شود جاری سریع

با نوک انگشت خود بر روی خاک
می کشم تصویرِ داغی دردناک

می کشم قبر چهار الماس را
می زنم از دل صدا عباس را

بر دلم رنگ غم و ماتم زدند
لشگری عباس را باهم زدند

دست هایش شد جدا از پیکرش
با عمودی شد دوتا فرق سرش

سال ها بر غربتش باریده ام
خونِ بر روی سپر را دیده ام

شد دلم همچون خرابه سال ها
شرم کردم از ربابه سال ها

خوانده ام اشعار شرم یاس را
با سکینه روضه ی عباس را

چشم بر دنیای بی او بسته ام
ای عصا دیگر بریدم، خسته ام

خیره ام بر مشک، می گویم حسین
زیر لب با اشک می گویم حسین

اشک می ریزم به یاد حنجرش
می دهم جان یاد جسم بی سرش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۰۰ ، ۲۳:۳۵
عبدالرقیه

دانلود سبک شعر

ای عشق مرتضی، نمیگی دردات و این روزا به ما
تو خونه از من رو میگیری چرا؟ ای عشق مرتضی

حال من درهمه، خنده های تو درمون دردمه
تو نباشی سهمم از دنیا غمه، حال من درهمه

نرو از پیش من ای خانومم، بی تو تنها می مونم

مرو زهرا زهرا...
****

شرمندس شوهرت، شده لاغر مثل سایه پیکرت
دوباره انگار خونیه بسترت شرمندس شوهرت

شد قد تو کمون، روزی صد بار حیدر داره میده جون
شده چشمات زهرا جان هم رنگ خون، شد قد تو کمون

پشت در بودی و در روت افتاد، با لگد محسن جون داد

مرو زهرا زهرا ...
****

ای حوریه ی من، دیده که می بافی این روزا حسن
با همین بازوی زخمی پیرُهن، ای حوریه ی من

تا گودال میری و دیدن اون جسم پامال میری و
هر شب جمعه تو از حال میری و تا گودال میری و

سر پیراهنش دعوا میشه، کربلا غوغا میشه

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۰ ، ۱۹:۰۱
عبدالرقیه

بدون ذکر دلبرش، هرآن که شب سحر کند
به سود هم اگر رسد، حقیقتا ضرر کند

همیشه دست و پا زدم به یک امید و آرزو
که صاحب الزمان دمی به نوکرش نظر کند

کسی که طالب رضایت عزیز فاطمه است
از ارتکاب معصیت، به عشق او حذر کند

در این زمانه که همه به فکر حاجت خودند
فقط دعای اوست که برای ما اثر کند

دلم عجیب پر زده برای صحن مرتضی
یکی نجف رَود ابوتراب را خبر کند

بگو به شیر حق که در غم غریب ماندنش
دل شکسته ی مرا، خودش شکسته تر کند

نمی کنم بسنده بر دو قطره اشک روضه اش
نصیب گریه ی مرا بگو که بیشتر کند

چگونه بعد فاطمه نظر کند به بسترش
چگونه از درِ شکسته مرتضی گذر کند

کسی که نیست بشنود غم غریب شهر را
شبانه تا سحر، کنار چاه، دیده تر کند

نوای العطش که از لب حسین می رسد
دل شکسته ی علی به کربلا سفر کند

به مقتلش حسین هم برای ما دعا نمود
همیشه اقتدا به سیره ی پدر، پسر کند

اگرچه روز جمعه شد مِنَ القَفا سرش جدا
دل حسین را غم دوشنبه شعله ور کند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۰ ، ۱۸:۴۵
عبدالرقیه

اهل این خانه عزادارند بعد از فاطمه
یک به یک بیمار و تبدارند بعد از فاطمه

در کنار بستری که بوی مادر می دهد
نیمه شب تا صبح بیدارند بعد از فاطمه

گاه با هم روضه می گیرند، گاهی هم جدا...
گوشه ای از خانه می بارند بعد از فاطمه

با مشقت خونِ بر در پاک شد، دیوار نه
فضه و اسما گرفتارند بعد از فاطمه

بچه ها با چشم پر اشک و دلی لبریز بغض
خیره بر تیزیِ مسمارند بعد از فاطمه

مردم ناشکرِ شهری که به او سیلی زدند
بر عذابِ حق سزاوارند بعد از فاطمه

تسلیت گفتند با زخم زبان و طعنه ها
تا که حیدر را بیازارند بعد از فاطمه

هم علی، هم کودکان، در لحظه ی برخاستن
دست بر دیوار بگذارند بعد از فاطمه

نه حسن در کوچه بازی کرد دیگر نه حسین
بچه ها از کوچه بیزارند بعد از فاطمه

کوچه های شام و کوفه سهم زینب می شود
داغ هایش سخت و بسیارند بعد از فاطمه

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۰ ، ۱۸:۱۰
عبدالرقیه

شمس نورانی من بودی و مهتاب شدی
چقدر ناحلةالجسم شدی، آب شدی

تا نفهمم که سه ماه است چه آمد سر تو
گفته ای نیمه ی شب غسل دهم پیکر تو

تازه فهمیده ام از شوهر خود پوشاندی
بازویت بستی و هرطور که شد پوشاندی

مثل یک مشکل لایَنحل و مبهم شده ای؟!
یاس خوش قامت حیدر چقدر خم شده ای!

اشک، از چشم من و روح الامین می ریزد
آب میریزم و خونابه زمین می ریزد

آستین بین دهان، زینب من ناله کشید
تا که چشمم به رخت خورد، حسن ناله کشید

جگرم سوخت ازین داغ عظیم و جانسوز
پهلویت خوب نشد بعد نود روز هنوز

دسته دسته ز لباست گل لاله چیدم
با همین دست، تو را بین کفن پیچیدم

باورم نیست که باید به دو چشمان ترم
چوب تابوت تو را بر سر دوشم ببرم

بگذر از من که شب و روز اذیت بودی
جان حیدر چه بگویم که امانت بودی

سرخ شد با رخ من رنگ تمام افلاک
هستی ام را به چه رویی بگذارم در خاک؟!

شد تمام این همه آشفتگی احوالت
فاطمه جان پدرت آمده استقبالت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۰۵:۰۰
عبدالرقیه