سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷۱۸ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا :: 6- محمد جواد شیرازی» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی 

 

در سینه مانده آهم، خیلی دلم گرفته

خسته از اشتباهم، خیلی دلم گرفته

 

بر نفس خود اسیرم، از شرم سر به زیرم

از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته

 

خیلی مرا صدا کرد، آخر خودش حیا کرد

شرمنده از الٰهم، خیلی دلم گرفته

 

در بندگی ضعیفم، شیطان شده حریفم

 گمراه بین راهم، خیلی دلم گرفته

 

نامحرمان به لبخند، اشک مرا گرفتند

خشکیده شد نگاهم، خیلی دلم گرفته

 

وقتی اطاعتم رفت، دوران عزتم رفت

درمانده قعر چاهم، خیلی دلم گرفته

 

شاه نجف امیدم، دیشب به خواب دیدم

ایوان طلای شاهم، خیلی دلم گرفته

 

تشنه شدم دوباره، دلتنگ و بی قرارِ

ارباب و قتلگاهم، خیلی دلم گرفته

 

یک سو سه ساله افتاد، خواهر به ناله افتاد:

برخیز ای پناهم خیلی دلم گرفته

 

بعد از علیِ اکبر، بعد از تو ای برادر

در بند یک سپاهم، خیلی دلم گرفته

 

من می روم اسیری، جای کفن حصیری

شاید شود فراهم، خیلی دلم گرفته

 

محمد جواد شیرازی

رمضان ۹۵

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۲۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سیب سرخی

 

بدون عشق دلسردم، کمی آقا نگاهم کن

سرا پا غصه و دردم، کمی آقا نگاهم کن

 

درختی بی ثمر هستم، برایت دردسر هستم

خزانم... شاخه ای زردم، کمی آقا نگاهم کن

 

نشستم با دو چشم تر، خجالت می کشم دیگر

ازین طرزِ عملکردم، کمی آقا نگاهم کن

 

نکن قلب گدا را خون، نگو سائل برو بیرون

فقیرم... از همه طردم، کمی آقا نگاهم کن

 

برای وصل جنت نه، وُفور ناز و نعمت نه

به عشقت نوکری کردم، کمی آقا نگاهم کن

 

ز هجرانت نمردم من، به دردت هم نخوردم من

فدای غربتت گردم، کمی آقا نگاهم کن

 

به سوز سینه ی زهرا، به آه زینب کبری

صدایت می زنم هر دم، کمی آقا نگاهم کن

 

امان از شام و ویرانه، عقیله بود و بیگانه

دو جمله روضه آوردم، کمی آقا نگاهم کن

 

من از ضرب لگد خواندم، دوباره روضه بد خواندم

صدایت را در آوردم، کمی آقا نگاهم کن

 

به یاد غربت زینب، خرابه می روم هر شب

شبیه جغد شبگردم، کمی آقا نگاهم کن¹

 

محمد جواد شیرازی

95/3

 

۱. امام صادق علیه السلام در مورد جغد فرمودند:

آیا هیچ یک از شما او را در روز دیده اید؟ عرض شد: خیر در روز آشکار نمی شود و فقط در شب ظاهر می گردد. حضرت فرمودند: اما اینکه این حیوان پیوسته در خرابه ها مسکن گرفته و در آبادی نمی آید جهتش آن است که وقتی حضرت امام حسین علیه السلام شهید شدند این حیوان به واسطه قسم بر خود حتم نمود که ابدا در آبادی سکنا نکرده و منزلش تنها در خرابه ها باشد. پس پیوسته در روز صائم و حزین است تا شب فرا برسد و وقتی شب درآمد از ابتدای آن تا صبح بر مصیبت امام حسین علیه السلام زمزمه و نوحه سرائی و مرثیه خوانی می کند.

 

کرامات الحسینیة

 کامل الزیارات-ترجمه ذهنى تهرانى، ص:۳۱۹

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۸
عبدالرقیه

بدون عشق تمام وجودم افسرده است

بدون عشق دلم مثل پیکری مرده است

 

چه می شود که کریمان به داد من برسند؟

چرا که باغ دلم از گناه پژمرده است

 

منم جوانم و بد جور بر زمین خوردم

سرم به سنگ، سرِ خوابِ غفلتم خورده است

 

نمی شود بشود عبد خانه ی ارباب

به شاهزاده دلش را کسی که نسپرده است

 

من آمدم که غلامش شوم ولی دیدم

کریم بود و مرا تا خود خدا برده است

 

خوشم نشسته به عرش دلم علی اکبر

نشان عاشقی یار بر دلم خورده است

 

نشسته ام که برای رضایت حیدر

بخوانم از نوه ی فاطمه، علی اکبر

 

اجازه هست که میخانه را بهم بزنم؟

دم از رسیدن مولود محترم بزنم؟

 

اجازه هست بیافتم به آستانه و بعد

به زیر قبه و پایین پا قدم بزنم؟

 

همیشه کار من افتاده با علی اکبر

چگونه حرف از این شاهزاده کم بزنم

 

بدون دوست، مُخیر به آب لب نزنم

کنار دوست ولی باده پشت هم بزنم

 

غلام هستم و پس حق بده که در گوشم

نشان حلقه ی ارباب ذوالکرم بزنم

 

کسی که بوسه زده روز و شب به دست حسین

به زیر پاش فقط بوسه می برم بزنم

 

خصال و وصفِ کمالش محمدی است، علی

جمال و نور هلالش محمدی است، علی

 

اذان بگو که مسیحا شوی علی اکبر

مسیح عالم بالا شوی علی اکبر

 

 رجز بخوان وسط کارزار تا این که

دلیل بهجت لیلا شوی علی اکبر

 

دعای ام بنین بوده که میان نبرد

قرین حضرت سقا شوی علی اکبر

 

رقابتی است که قبل از عمو بیایی و

رکاب زینب کبری شوی علی اکبر

 

بمان کنار پدر تا که نیرویش باشی

عصای پیری بابا شوی علی اکبر

 

از این نسیمِ گل یاس پهلویت پیداست

شبیه حضرت زهرا شوی علی اکبر

 

خودت کمک بده هر طور می شود به حسین

درون سطح عبا جا شوی علی اکبر

 

هنوز جای لبت بر لب پدر مانده

ببین کنار تنت "...بَعْدَکَ الْعَفٰا" خوانده

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۴۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

یا صاحب الزمان

 

گناه، پشتِ گناه و گناه، پشت گناه

چه توبه ای؟! که فقط هست آه، پشت گناه

 

جوانی است زمان رسیدن به خدا

جوانی ام همه اش شد تباه، پشت گناه

 

رجب گذشت... یکی هم به داد من برسد

چرا که نیست دلم رو به راه، پشت گناه

 

رسید سوی من آقا و رفت از دستم

دوباره روزی دیدار ماه، پشت گناه

 

حکایتی است پر از دردِ خنده عاشقی ام

دو چشم خیسِ نشسته به راه... پشت گناه!!!

 

دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم

به پیش یار شدم رو سیاه، پشت گناه

 

گناه هیچ کسی نیست، با خودم قهرم

همیشه رفته سر من کلاه، پشت گناه

 

چقدر گفتمت ای دل برو به کرب و بلا

حرم نرفته شدی بی پناه پشت گناه

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رستمی

 

آغاز می کنم سخنم را به نام ماه

دم می زنم دوباره ز لطف مدام ماه

 

سر می زنم به دور سرایش تمام سال

شعبان که می شود به خدا در تمام ماه...

 

...خیره به دست رازق باب الحوائجم

چون دست گیری است فقط در مرام ماه

 

فردا که می رسد همگی غبطه می خورند

هم اولیاء و هم شهدا بر مقام ماه

 

در سجده خواستم که در این شام با شکوه

کلب سرای دوست شوم یا غلام ماه

 

دار و ندار خود همه را بذل می کنم

هر بنده را مرید ابالفضل می کنم

 

تا که صدای شیر دلاور شنیده شد

لبخند بر لب اسدالله دیده شد

 

تبریک را به حضرت ام البنین بگو

کوه ادب ز کوه ادب آفریده شد

 

با صد امید ارمنی آمد به مجلسش

عباس مشتری است، یقین کن خریده شد

 

این چشم کال ما به نوایی نمی رسید

با آب مشک حضرت ساقی رسیده شد

 

کف می زنیم و باز کمی گریه می کنیم

دیوانگی ما به کجاها کشیده شد

 

دینم کنار ماه فقط کامل است و بس

صحن دلم به نام ابوفاضل است و بس

 

عمری دخیل و سائل کاشانه ات شدیم

مست از سبوی کوثر میخانه ات شدیم

 

از بس به ما بزرگی و شوکت رسانده ای

معتاد بر مواهب پیمانه ات شدیم

 

ما پست ها کجا... تو کجا... پس خودت بگو

اصلا چه شد که ما همه دیوانه ات شدیم؟!

 

حاشا به تو اگر که مریض از درت رویم

امشب که جمع، بین شفاخانه ات شدیم

 

آتش بزن تو این همه پَر را کنار خود

حالا که شمعی و همه پروانه ات شدیم

 

بالای کعبه خطبه بخوان بنده ات شویم

ما آمدیم تا که پناهنده ات شویم

 

در کاروان عشق سپاه عقیله ای

این روزها محافظ راه عقیله ای

 

در لفظ عام اگر چه که ماه قبیله ای

اما علی الخصوص تو ماه عقیله ای

 

در این مسیر قوت قلب رقیه ای

در این مسیر ضربِ سلاح عقیله ای

 

فکر کسی به هتک حریمش نمی رسد

تا علت شکوه نگاه عقیله ای

 

گیرم که روی نیزه رَوی باز حیدری

در مجلس یزید، پناه عقیله ای

 

ای تو رکاب زینت بیت ابوتراب

آبی بریز، تشنه شده کودک رباب

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

السلام علیک یا اباعبدالله

 

حال ما را گاه گاهی باده می ریزد به هم

گاه گاهی تربت سجاده می ریزد به هم

 

هر کجایی می رسم می گویم از آقایی اش

عالمی را عبد نوکر زاده می ریزد به هم

 

در گذرگاهش کمی پیراهنش خاکی شده

عابران را عطر سیب جاده می ریزد به هم

 

گاه از بس که سرم را سوی پایش می کشم

حلقه های دور این قلاده می ریزد به هم

 

در رحِم از بس انا العطشان انا المظلوم گفت

مادرش را روضه های ساده می ریزد به هم

 

از غم زهرا دل احمد، دل حیدر گرفت

از غمش هر عاشق دل داده می ریزد به هم

 

نیمه شعبان... کربلا... من را نینداز از قلم

مجلسی را از قلم افتاده می ریزد به هم

 

راهی ام کن از نجف با عطر سیب کربلا

سوی وادی جنون، صحن غریب کربلا

 

 

پشت درب خانه ات سر می زنم تا وقت هست

سر به میخانه مکرر می زنم تا وقت هست

 

با پر و بال شکسته روی خاک افتاده ام

دور این گهواره پر پر می زنم تا وقت هست

 

من حسینی هستم و بر سینه ام در هر کجا

مهر و سنگ عشق دلبر می زنم تا وقت هست

 

نان نمی خواهم خودت از پشت در بیرون بیا

بی حیایم پشت هم در می زنم تا وقت هست

 

این بزرگی های تو من را موحد کرده است

حرف از "اللهُ اکبر" می زنم تا وقت هست

 

تا سحر بر عاشقانت جام کوثر می دهند

پس شراب از جام کوثر می زنم تا وقت هست

 

تا که بر حال من هجران زده رحمی کنی

به جنون خود را من آخر می زنم تا وقت هست

 

روسیاهم، پستم و بی ارزشم ای پادشاه

می نشینم پشت این خانه به امید نگاه

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۲۸
عبدالرقیه

شبیه پیر کنعان نه که من یوسف دو تا دارم

غم معصومه را دارم، به دل شوق رضا دارم

 

از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم

در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم

 

امان از سِجن هارون و امان از سندی ملعون

در این غربتکده دیوانی از درد و بلا دارم

 

به هم می ریزد احوال مرا با ناسزاهایش

خبر دارد که غیرت روی نام مرتضی دارم

 

برای هتک حرمت، سمت من بدکاره آوردند

دعا کردم به سجده رفت و شد حالا هوادارم

 

زمان سجده می افتم شبیه یک عبا بر خاک

به درگاه خدایم روز و شب دست دعا دارم

 

هزاران رد پا و چکمه بر روی عبا دارم

هزاران رد شلاقِ جفا زیر عبا دارم

 

کمی از چهره ام نیلی، کمی سرخ و کمی زرد است

شده رنگین کمان رویم، خزانِ رنگ ها دارم

 

شبانه قعر این گودال، سرپا ماندنم سخت است

نمی فهمند انگاری که دردِ ساق پا دارم

 

میان هر نمازم خوانده ام "عجل وفاتی" را

تمسک بر طریق مادرم خیرالنسا دارم

 

لبان تشنه ام مثل دو تا چوب است و حق دارم

اگر که گریه بر لبْ تشنه ی کرب و بلا دارم

 

به دور گردنم جای غل و زنجیر می سوزد

گریز روضه بر شاه ذَبیحاً بِالْقَفا دارم

 

تنم بر روی تخته پاره ای رفته ولی دیگر

کجا جای کفن تکه حصیر و بوریا دارم؟!

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۵۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمد حسین پویانفر

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی حسین طاهری

 

بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر

در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر

 

تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج"

بانی احسان می شود موسی بن جعفر

 

مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان

والی ایران می شود موسی بن جعفر

 

یک قطره از دریای آقایی اش این است

یار فقیران می شود موسی بن جعفر

 

فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی

کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر

 

باید که با پای برهنه رفت سویش

وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر

 

خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش

بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر

 

جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که

زندان به زندان می شود موسی بن جعفر

 

وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد

دردش فراوان می شود موسی بن جعفر

 

وقتی که می افتد میان سجده انگار

در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر

 

حالا که زندان بان غرورش را شکسته

داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر

 

کارش فقط گریه است بر جد غریبش

وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر

 

جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟!

یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟!

 

یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر 

قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟!

 

واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است

حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۵۱
عبدالرقیه

وَلاتَجْعَلْنى‏ مِنَ‏ الْغافِلینَ الْمُبْعَدینَ...

دانلود فایل صوتی شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود فایل تصویری شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی 

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

 

بنده ی نفسم شدم، سوز و نوایم رفت... رفت

از نفس افتادم و حال دعایم رفت... رفت

 

غفلتم توفیق توبه کردنم را برده است

از قنوتم رَبَّنٰا إغْفِرْ لَنٰایم رفت... رفت

 

بار من را آتش ناشکری ام سوزانده است

از کفم سرمایه ی روز جزایم رفت... رفت

 

عبد رسوایم... فقط دردسر مولا شدم

آبرویم پیش او وقتی حیایم رفت، رفت

 

در سحرها خلوتی با دلستانم داشتم

آن قدر بد کردم آخر از سرایم رفت... رفت

 

سوی نامحرم نظر کردن سلاحم را گرفت

برکت از این زندگی تا اشک هایم رفت، رفت

 

دل خوشم "صحن دلم" وقف علی و فاطمه است

گیرم اصلا جای دیگر دست و پایم رفت... رفت

 

کعبه، بی حیدر فقط سنگ است پس با این حساب

سوی "نی جف" هم اگر قبله نمایم رفت... رفت

 

با پر و بال شکسته مرغ قلبم هر سحر

در پی فطرس که سوی مقتدایم رفت، رفت

 

یاد کام تشنه اش یک عمر قلبم سوخت... سوخت

زیر خنجر دلبر درد آشنایم رفت... رفت

 

زیر گرمای بیابان پیکرش شد زیر و رو

روی نیزه رأس شاه سر جدایم رفت... رفت

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۵۰
عبدالرقیه


دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی


مخمسی تضمینی با تضمین از غزل جناب استاد لطیفیان

✅ تقدیم به عشاق مولا الموحدین امیرالمومنین علیه السلام

 

بسم حق... بسم محمد... بسم سلطان نجف

سینه ام آتش گرفت از داغ هجران نجف

تشنه ام من تشنه ی خورشید تابان نجف

"گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف

می ‌دمد خورشید از چاک گریبان نجف"

 

 

مرتضی انداخت با یاری زهرا سفره ای

بین صحرا، بین دریا، در ثریا سفره ای

پهن شد در عرش، نزد حق تعالی سفره ای

"سفره مولاست گر پهن است هر جا سفره‌ای

عرش هم باشیم اگر هستیم مهمان نجف"

 

 

تشنه ایم و دست از کوزه کشیدن کار ماست

صبح تا شب سختی روزه کشیدن کار ماست

از طعام دیگران پوزه کشیدن کار ماست

"دور تا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست

می‌شود نوح نبی وقتی نگهبان نجف"

 

 

بی ولای مرتضی نیت نکردم هیچ وقت

جز برای مرتضی خدمت نکردم هیچ وقت

در نجف حس غم و غربت نکردم هیچ وقت

"آرزوی دیدن جنت نکردم هیچ‌وقت

من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف"

 

 

می شود ذکر قنوتش یا علی و فاطمه

منتهای حاجتش تنها علی و فاطمه

کار دارد در دو عالم با علی و فاطمه

"نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه

هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف"

 

 

در قنوتم، در میان ربنا اغفرلنا

دیده ام افتاد بر انگشترم بین دعا

زیر لب با چشم تر خواندم همین یک بیت را

"به قنوت ما نمی‌آید عقیق هیچ جا

می‌خرم انگشتر از ملک سلیمان نجف"

 

 

در دو عالم عبد دربار بتول و حیدریم

سالیانی هست سربار بتول و حیدریم

شاکر الطاف بسیار بتول و حیدریم

"ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم

سر به قربان مدینه جان به قربان نجف"

 

 

هستی الله در هست حسین است و علی

خلقت عالم همه پست حسین است و علی

هر دل آزاده ای مست حسین است و علی

"رزق آب ‌و نان ما دست حسین است و علی

سال‌ها خوردیم آبِ کربلا... نانِ نجف"

 

 

از نفس هایم دوباره آه دارد می رسد

وقت دیدار گدا و شاه دارد می رسد

بوی عطر سیب ثارالله دارد می رسد

"نیمه ی ماه رجب از راه دارد می‌رسد

کربلای ما چه شد دستم به دامان نجف"

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۵/۱/۳۱

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۰
عبدالرقیه

بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِین...

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

 

از دلم زنجیر عشق این و آن را باز کن

من به پایان آمده کارم، خودت آغاز کن

 

شوق وصل تو مرا کشته است بس کن ای حبیب

با دلم بازی نکن این قدر... در را باز کن

 

بی نیازِ مطلقی اما ز باب عاشقی

گفته ای: "من می خرم... بنده برایم ناز کن"

 

من صدایم در نمی آید... خجالت می کشم

در مناجاتت مرا داوود خوش آواز کن

 

هر شبم بی ذکر و یادت طی شد و عمرم گذشت

پس بیا و امشبم را یک شب ممتاز کن

 

من جوانی کرده ام آخر سرم خورده به سنگ

با دو دست رحمتت قدری سرم را ناز کن

 

معجزه می خواهد آخر این دل آلوده ام

با ولای مرتضی در سینه ام اعجاز کن

 

یا قدیمَ المَنِّ وَ الرَّحْمَة بِمَولانا الحُسَین

جلوه ی رحمانی ات را باز هم ابراز کن

 

سینه زن! گیرم که بالت را شکسته معصیت

یک حسین امشب بگو تا کربلا پرواز کن

 

فاطمه روضه گرفته، ای خدا لطفی کن و...

...بهر یاری کردنش چشم مرا سرباز کن

 

"سنگ هم خوردی عزیزم پیرهن بالا نزن

چاره ای بر تیر آن ملعون تیر انداز کن

 

دستبافم را به غارت برده اند، ای بی کفن

چادر من را بگیر و زود رو انداز کن"

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۱

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۱۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محسن صائمی

 

علت روی زمین ریختنم معلوم است

اثر زهر به هر عضو تنم معلوم است

 

جگرم سوخته از زهر... تنم می سوزد

لخته های جگرم در دهنم معلوم است

 

چقدر درد از این شهر به خاطر دارم

از دل سوخته درد و محنم معلوم است

 

حق من رفتن در خان صعالیک نبود¹

در نگاهم غم هجر وطنم معلوم است

 

وسط سجده به کاشانه ی من ریخته اند

رد پا روی عبا و بدنم معلوم است

 

از همین کوچه و توهین و دو دسته بسته

روضه ی ارثیه از پنج تنم معلوم است

 

هتک حرمت جلوی اهل و عیالم شده ام

شرم در چهره ی هر یاسمنم معلوم است

 

مردک پست به من باده تعارف کرده

خجلتم در دل شعر و سخنم معلوم است

 

یک نفر هست کنار من و شکرش باقی است

دور بالین من اشکِ حسنم معلوم است

 

حسنم روضه بخوان، روضه ی جسمی عریان

من که بر روی تنم پیرهنم معلوم است

 

در میان کفنم تربت یک بی کفن است

غربت جد من از این کفنم معلوم است

 

یاد تشنه شدن و پا زدنش افتادم

تشنه ام علت پر پر زدنم معلوم است

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۱

 

۱. طبق دستور «متوکل لعنة الله علیه» روز ورود به سامراء به بهانه اینکه هنوز محل اقامت امام آمده نیست! حضرت را در محل پستى که به «خان الصعالیک» (کاروانسراى گدایان و مستمندان) معروف بود، وارد کردند و حضرت آن روز را در آنجا به سر برد. البته هدف از این کار تحقیر موذیانه و دیپلمات مآبانه حضرت بود.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۵۸
عبدالرقیه

سامرا

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۰۲
عبدالرقیه

السلام علیک یا فاطمة الزهرا

خسران زده است هر که توکل نمی کند

بر خاک چادر تو توسل نمی کند

یا بلبلی که طوف سر گل نمی کند

قلبم میان سینه تحمل نمی کند...

 

...امشب نخواند از جلوات خدایی ات

از تابش و تلالؤ خیرالنسایی ات

 

ای که کنیز خانه ات از عالمی سر است

نامت نجات بخش هزاران پیمبر است

یک گوشه از تجلی تو قدر و کوثر است

کوثر شدی و ساقی این چشمه حیدر است

 

حوریه ای و دور و برت جای خار نیست

غیر از علی نصیب تو در روزگار نیست

 

صاحبْ کتاب... باطن قرآنِ مرتضی

زیبا ترین ستاره ی تابان مرتضی

جان تو هست جان نبی جان مرتضی

لبخند صبح و شام تو رضوان مرتضی

 

وصله بزن به چادرت اما فقط بخند

رخت عروسی ات بده زهرا... فقط بخند

 

بر سائلت بزرگی و سرمایه می رسد

آنقدر که عطای گرانمایه می رسد

در مدح بنده پروری ات آیه می رسد

نان می پزی و باز به همسایه می رسد

 

این بار نه... نده همه اش را به این و آن

افطار کن بس است عطای دو لقمه نان

 

حتی به مریمش زکریا نگفته است

اصلا کسی به دخترش این را نگفته است

قطعا رسول صحبت بی جا نگفته است

بی خود به تو که "ام ابیها" نگفته است

 

تو مادر یتیم حجازی و کوثری

از مریم و خدیجه و آسیه برتری

 

مهر تو در خرابه ی این دل عنایت است

روح تمام بندگی از این محبت است

نامت به لب رسید، همین هم عبادت است

خدمت به آستان تو عین شرافت است

 

این ظرف دل به یمن وجودت شریف شد

کار دلم به لطف نگاهت ردیف شد

 

امشب بیا دوباره حدیث کسا بخوان

سیب بهشتی نبوی هل اتی بخوان

در جمع ما بیا و کمی ربنا بخوان

مادر به جای ما همه اغفرلنا بخوان

 

 از بخشش تو قلب خدا شاد می شود

ویرانه خانه ی دلم آباد می شود

محمد جواد شیرازی

۹۵/۱/۱۰

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۰۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

 

مستجیرٌ بکم... سلام آقا، ناجی انبیا علی جانم

مهبط الوحی، معدن الرحمة، یا أخَ المصطفیٰ علی جانم

 

مستم و حالت طرب دارم، میل بوسیدن عنب دارم

لائذٌ عائذٌ... به لب دارم، أنتَ کهفُ الوریٰ علی جانم

 

با دلی پر گناه آمده ام، باز هم رو سیاه آمده ام

به امید پناه آمده ام، مَن أتٰکُم نَجیٰ علی جانم

 

عصمة المؤمنین امین الله، شاه اهل یقین امین الله

آبروی همین امین الله، آبروی دعا علی جانم

 

مدح تو بر لسان جبریل است، بین تورات بین انجیل است

بین قرآن سخن به تفصیل است از تو یا مرتضی علی جانم

 

گرچه آلوده ام ولی گفتم، در نجف بی معطلی گفتم

 صد و ده بار یاعلی گفتم، ذکر مشکل گشا علی جانم

 

جلوه ی پنج تن شما هستی، قل هو الله من شما هستی

 اولین بت شکن شما هستی، قاتلُ الأشقیا علی جانم

 

ای نمایانگر مسیر از چاه، بی تو هر بنده می شود گمراه

نقطه ی تحت باء بسم الله، زوج خیرالنسا علی جانم

 

شاکرم در دلم تو را دارم، بین آب و گلم تو را دارم

گرچه من سائلم تو را دارم، همنشین گدا علی جانم

 

لالم از گفتن ثنای شما، پدر و مادرم فدای شما

هر چه دارم همه برای شما، لَکَ روحی فِدا علی جانم

 

هادیِ راه سر به راهم کن، تو فقط لحظه ای نگاهم کن

برده ات می شوم سیاهم کن، همدم برده ها علی جانم

 

به قلم میخورم قسم، به کتاب... سائلت را نمی کنی تو جواب

تَرْزُقُ مَنْ تَشَا بِغَیْرِ حِساب، تَرْزُقُ مَنْ تَشا علی جانم

 

محمد جواد شیرازی_ نجف اشرف

 

۹۴/۱۲

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۵۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

مثل ابر بهار می بارم، رحم کن بر دل علی زهرا

چاره ی لحظه های دشوارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

اندکی تا دم سحر مانده، تازه آغاز دردسر مانده

لحظه ها را چگونه بشمارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا

 

وقت تنگ است و کار بسیار است، غسلت ای باغ لاله دشوار است

گره افتاده است در کارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

وقت غسلت چقدر لرزیدم، خون تازه به پهلویت دیدم

ای زمین گیرِ زخمِ مسمارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

فاطمه جان مُحوّل الاحوال، بازویت... بازویت!!! زبانم لال

چه شد آخر شریک اسرارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا

 

بین محراب زینب من را... فضه دریاب زینب من را...

 جان این دختر عزادارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

غسل دادم تو را حسین افتاد، صورتت دیدم و حسن جان داد

نظری کن بر این دل زارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

به من مرده جان تازه بده، لااقل لحظه ای اجازه بده

سر روی شانه ی تو بگذارم ، رحم کن بر دل علی زهرا

 

با قد خم قدم قدم رفتم، زیر تابوت همسرم رفتم

کمرم تا شد ای هوادارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

رکن من یار و یاورم زهرا، من چگونه به دست خود حالا

هستی ام را به خاک بسپارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا

 

وسط قبر بین این گودال، پدرت آمده است استقبال

چه کنم می روی و ناچارم... رحم کن بر دل علی زهرا

 

جان حیدر مرا حلالم کن، دم آخر مرا حلالم کن

خیلی آخر به تو بدهکارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۲/۲۳

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۵۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی در هیات ریحانة الحسین

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد کمیل

 

باز در شهر رسیدی و نفهمید کسی

آشنایی طلبیدی و نفهمید کسی

 

درد این است که ما مدعی هجرانیم!

درد هجران تو چشیدی و نفهمید کسی

 

غافل از چشمِ خدابین تو مستیم همه

فعل ما را همه دیدی و نفهمید کسی

 

بی حیاییم و به جای همه ی ما آقا

لبت از شرم گزیدی و نفهمید کسی

 

هر سحر توبه به جای همه ی ما کردی

جور یک شهر کشیدی و نفهمید کسی

 

بارها وقت زمین خوردن ما با عجله

بهر امداد دویدی و نفهمید کسی

 

چه شد آخر وسط روضه ی ما غوغا شد؟

به گمانم که رسیدی و نفهمید کسی

 

هر زمان روضه گرفتیم برای زهرا

سرمان دست کشیدی و نفهمید کسی

 

صبح و شب گریه برای غم مادر کردی

مثل یک شمع چکیدی و نفهمید کسی

 

دیده ای واقعه را... آجرک الله آقا

شاهد قتلِ شهیدی و نفهمید کسی

 

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۲

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

پا شدی از میان این بستر، نکند اتفاقی افتاده؟!

بسته ای چادرت به دور کمر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

پاشدی تا کمی قدم بزنی، آب و جارو به این حرم بزنی

بازویت خوب شد مگر مادر؟! نکند اتفاقی افتاده؟!

 

دست خود را نگیر بر دیوار، کار این خانه را به من بسپار

زینبت که نمرده است آخر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

نان نپز جان من خطر دارد، سرفه هایت فقط ضرر دارد...

... نان نپز بین دود و خاکستر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

رحم کن بر دل حسن بس کن، شانه بر موی من نزن بس کن

دست خود را تکان نده دیگر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

لیلة القدر... باطنِ قرآن، به لبت آمده است الرحمن

چه شده شأن سوره ی کوثر؟ نکند اتفاقی افتاده؟!

 

دست زخمی خود به آب نزن، تا بشویی خودت حسین و حسن

تو چرا نور خانه ی حیدر؟ نکند اتفاقی افتاده؟!

 

به تن خود لباس نو کردی، روی لب یاس خنده آوردی

بهتری؟ نه... نمی کنم باور، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

بوی رفتن گرفته کاشانه، پرشکسته... نپر از این لانه

عزم کردی بدون ما به سفر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

غصه ام را چرا دوتا کردی؟ صحبت از عصر کربلا کردی

روضه خواندی..‌‌ دلم شده مضطر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

دستبافت به من سپردی و... روضه ها را خودت شمردی و...

...گفتی از داغ بوسه بر حنجر، نکند اتفاقی افتاده؟!

 

محمد جواد شیرازی

94/11

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۰۵:۳۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمد حسین یونسی

 

مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند

چادرش حتی یهودی را هدایت می کند

 

ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش

تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند

 

نور زهرا ابتدائا خلق عالم کرده است

عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند

 

انبیا هر یک گروهی را شفاعت می کنند

انبیا را یک به یک زهرا شفاعت می کند

 

گفت پیغمبر که زهرا پاره‌ی جان من است

این روایت بر همه اتمام حجت می کند

 

محو نورانیت او می شود هفت آسمان

ساعتی که بین محرابش عبادت می کند

 

روزه می گیرد سه روز اما طعام خانه را

بین مسکین و یتیم و بنده قسمت می کند

 

ظاهرا نان می دهد دست گدا و باطنا

سائلش را فاطمه صاحبْ کرامت می کند

 

چشم هایش نه... همین خاک به روی چادرش

خلقِ صدها مجتهد مانند بهجت می کند

 

پای حیدر که وسط باشد هزینه می دهد

هرچه دارد فاطمه خرج ولایت می کند

 

ماجرای کوچه و مادر بیانش مشکل است

بغض پنهانِ حسن آن را روایت می کند

 

درد زهرا را کمی مقداد می فهمد فقط

رو گرفتن هایش از چیزی حکایت می کند

 

ضربه ای خورد و سرش بدجور بر دیوار خورد

تنگیِ کوچه بر این صحبت دلالت می کند

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

آمده موسم تنهایی و حیران شده ام

دادم از دست تو را، سخت پریشان شده ام

رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام

نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام

 

چشم بد بعد تو دنبال من افتاد حسین

خواهرت را نکند برده ای از یاد حسین؟!

 

چند مرکب پیِ من پشت سرم تاخته اند

عده ای چشم به سوی حرم انداخته اند

این طرف روی تنت کوه سنان ساخته اند

سنگ دل ها سرفرصت به تو پرداخته اند

 

یک نفر هستم و از چند طرف درگیرم

به خود فاطمه سوگند که بی تقصیرم

 

رکن من بودی و از رکن و اساس افتادم

کعب نی خوردم و عشق تو نرفت از یادم

" زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم"

گم شده بین شلوغی سخن و فریادم

 

شاهدی داد زدم... گریه کنان می گفتم

با صدایی که گرفته سویشان می گفتم:

 

جوشن مانده به روی بدنش را نبرید

سخت جا رفته... عقیق یمنش را نبرید

با سر نیزه توان سخنش را نبرید

هرچه بردید ولی پیرهنش را نبرید

 

بگذارید نگاهی به سویش بندازم

لااقل چادر خود را به رویش بندازم

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۳۴
عبدالرقیه

دانلود فایل صوتی شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود فایل تصویری شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی قاسم گودرزی

 

برکه ای خشکیده ام دریا به دردم می خورد

جام من خالی شده صهبا به دردم می خورد

 

سوی هر کس می روم، فورا رهایم می کند

بنده ای زارم فقط مولا به دردم می خورد

 

فتنه ها می آید و هر کس به سویی می رود

لحظه های امتحان تقوا به دردم می خورد

 

شرط توبه در رضای حجت الله است، پس...

... رخصت صاحب زمان تنها به دردم می خورد

 

سائلم... دار و ندارم این دل ویرانه است

ظاهرا بی ارزش است اما به دردم می خورد

 

گرچه فردا بیشتر محتاج لطف مادرم

مادری اش از همین حالا به دردم میخورد

 

مطمئنم بیشتر از هر عمل، روز جزا

نوکری خانه ی زهرا به دردم می خورد

 

مُهر و امضایی که بر روی دلم زد فاطمه

بیشتر از هر زمان فردا به دردم می خورد

 

عرش حق لرزید وقتی فاطمه با خنده گفت:

طرحِ تابوتی که گفت اسماء به دردم می خورد

 

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۴۷
عبدالرقیه

 فصل خزان باغ مرا دلگیر کرده

حال و هوای خانه ام تغییر کرده

 

از کوچه بیزارم خدا... این کوچه ی تنگ

یاس جوانم را کمان و پیر کرده

 

صبر و سکوت من برای حفظ اسلام

روباهِ یثرب را برایم شیر کرده

 

ریحانه ام در بستر است و درد دارد

سرتاسرش از ضربه ها تغییر کرده

 

این که چرا زهرایم از من رو گرفته

این روزها فکر مرا درگیر کرده

 

پهلو به پهلو کرد... رنگش مثل گچ شد

سرّ درونش را رخش تفسیر کرده

 

در خواب دیدم فضه با اسماء می گفت:

مرهم به زخم بازویش تأثیر کرده

 

سجاده اش را نیمه شب انداخت زهرا

دیدم نشسته نیت تکبیر کرده

 

رفته به سجده دست بر پهلو گرفته

هنگام برگشتش چرا تأخیر کرده؟!

 

شأن نزول آیه‌ی تطهیر قرآن

با خون خود بیت مرا تطهیر کرده

 

با گفتن عجل وفاتی در قنوتش

از زندگی کردن مرا هم سیر کرده

 

فهمیدم از رنگ در و دیوار خانه

مسمار بدجوری به یاسم گیر کرده

 

قنبر خدا خیرش دهد با چشم گریان

میخ در این خانه را تعمیر کرده

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۵۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

غربت کشیده آشنایش فرق دارد

آهش... صدایش... گریه هایش فرق دارد

 

فهمیده هر کس ذره ای دوری چشیده

هجران زده حال و هوایش فرق دارد

 

گیرم که مجنون در مسیر عشق لیلا

طعنه شنید اصلا برایش فرق دارد؟!

 

بالش بسوزد، سر برای شمع دارد

پروانه وادیِ فنایش فرق دارد

 

با من نگویید این قَدَر از طب و مرهم

بیماریِ هجران دوایش فرق دارد

 

پایان دلتنگیِ یعقوب است یوسف

اما دل من ماجرایش فرق دارد

 

قلبی که خون شد از فراق حضرت دوست

"یابن الحسن آقا بیا" یش فرق دارد

 

لطف و کرم بر اغنیا فرقی ندارد

اما گدا خیلی برایش فرق دارد

 

چیزی ندارم غیرِ اشک و مهر زهرا

عشقِ نگار است و بهایش فرق دارد

 

بارِ محبت هر کسی برداشت، دینش...

...از ابتدا تا انتهایش فرق دارد

 

پرواز ما بسته به وتر اهل بیت است

پربسته، رفتن تا خدایش فرق دارد

 

گمراه کن من را به زلف تابدارش

عاشق شدن هم إهْدنایش فرق دارد

 

سردابِ سامرا... سحر... با سینه زن ها

سرگشته سرتاسر صفایش فرق دارد

 

زائر اگر یک بار نه یک لحظه حتی...

...با یار باشد، کربلایش فرق دارد

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۱۰/۲۷

 

 
۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۰۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

روزی ام را روزگارم تا که آجر می کند
ظرف خالی مرا صاحب زمان پر می کند

من کمی سختی که می بینم شکایت می کنم
آدم عاقل ولی اول تفکر می کند

مدعی عاشقی هستم ولی تنها دلم...
...روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر می کند

آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد
آدم از این نوع برخوردش تحیر می کند

سنگ دل هستم، ولی دارد نگاه رحمتش...
... سنگ این قلب مرا با گریه ها دُر می کند

یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد
در میان روضه ی مادر مرا حُر می کند

نوکری فاطمه محشر به دادم می رسد
از غلام مادرش آقا تشکر می کند

سینه ام می سوزد این ایام تا ذهنم کمی
چادری را زیر دست و پا تصور می کند

مطمئنم زیر دست پا که می افتد زنی
بازویش را ضربه ها همرنگ چادر می کند

 

محمد جواد شیرازی

94/10

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۱۵
عبدالرقیه

گدای اهل بیت تا به آستانه می رسد
عطا و لطف هل اتی ز هر کرانه می رسد

چرا دو دست ما به سوی دشمنان دراز شد؟!
مگر که رزق و روزی از سوی سما نمی رسد؟

ولیِ عصر، هر کجا همیشه شد گره گشا
به سوی ما عنایتش به هر بهانه می رسد

اگرچه بی لیاقتم، برای یار زحمتم
خوشم سلام هر سحر به آن یگانه می رسد

به خاک غم نشسته ام، چراکه پر شکسته ام
مگر پرنده این چنین به آشیانه می رسد؟!

شده امید من همه، نوای یابن فاطمه
به داد من همین نوای عاشقانه می رسد

رسیده وقت پا شدن، به هوش باش سینه زن
به شهر ما دوباره خیر مادرانه می رسد

فقط نه بیت هل اتی، به شعله سوخت از جفا
تمام نار دوزخ از همین زبانه می رسد

بس است بهرِ گل همین، که خوب پرپرش کند
به سمت صورتش که باد تازیانه می رسد

به روی خاک مادری نشسته است ای خدا
گمان کنم به سختی آخرش به خانه می رسد

دلیل غاضریه در وجود فاطمیه است
بدون فاطمیه کس به کربلا نمی رسد


محمد جواد شیرازی
۹۴/۱۰

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۳۸
عبدالرقیه

آیه ای از طرف جنت الاعلی آمد

هر ملک سوی زمین بهر تماشا آمد

غنچه ی خنده به روی لب زهرا آمد

مژده، ای اهل زمین زینب کبری آمد

 

اشک شوق علی و ذوق نبی دیدنی است

شب، شبِ رحمت حق است، شبی دیدنی است

 

میکده از سر شوق است مرتب گشته

ساغر از کوثر ناب است لبالب گشته

گوش کن... ذکر لب فاطمه زینب گشته

ملک از عطر نفس هاش مقرب گشته

 

فاطمه شاد که باشد همه عالم شادند

باغ های دو جهان از نفسش آبادند

 

زینب از نسل خدیجه است، شرافت دارد

هیبتش فاطمی و رتبه ی عصمت دارد

نزد ما خاک قدم هاش قداست دارد

در دل سینه زنان، تخت حکومت دارد

 

تا قیامت همه محتاج و حقیرش هستیم

پیرو مکتب و در خط و مسیرش هستیم

 

راهِ بی زینب کبری به خدا بی راهه است

سالک خالیِ از معرفتش گمراه است

زینب آن است که عشق دل ثارالله است

سرّ أب بوده و از سرّ سما آگاه است

 

حافظ و محرم اسرار امامت، زینب

صاحب حکمت و دریای بصیرت، زینب

 

خطبه اش مثل علی، فن بیانش غوغاست

صاحب علم لدنی است شبیه زهراست

نائب فاطمه در واقعه ی عاشوراست

یک تنه آینه ی پنج تن اهل کساست

 

شد به یک جلوه ی خود، عابده ی آل علی

او که در هر نفسی بود به دنبال ولی

 

در صف اول هر معرکه حاضر بودن

کوه غم، کوه بلا دیدن و شاکر بودن 

کم نیاوردن و جنگیدن و صابر بودن

همه جا در پی تعظیم شعائر بودن

 

این همه ذره ای از وصف کمالش هم نیست

قطره ای از اقیانوس جلالش هم نیست

 

شصت و نه آیه به دنبال دمش می آیند

شصت ونه معجزه با بازدمش می آیند

شصت و نه ذبح پی هر قدمش می آیند

شصت و نه نور طواف حرمش می آیند

 

زینب است و همه محتاج به نورانیتش

جمع ها واله و دلداده ی وحدانیتش

 

همه هستیم گدای حرم بی بی جان

همه ی ما به فدای حرم بی بی جان

ما کجا... کرب و بلای حرم بی بی جان

خوش به حال شهدای حرم بی بی جان

 

دور ماندیم رفیقان... سرمان رفت کلاه

رانده از سوی بهشتیم و پی بذر گناه

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۱۱/۲۴

 

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۱۳
عبدالرقیه

روضه از زبان امیرالمؤمنین علیه السلام:

 

از غصه سرتاسر شدی این چند ماهه

دلتنگ پیغمبر شدی این چند ماهه

 

وقتی شنیدی دست من را صبر بسته

یک پارچه حیدر شدی این چند ماهه

 

با خطبه هایت هرکجا فتنه به پا شد

پیغمبرِ دیگر شدی این چند ماهه

 

دیدی که تنها مانده ام، زهرا برایم...

... سینه سپر، لشکر شدی این چند ماهه

 

حق داری اصلا خنده روی لب نداری

خسته از این بستر شدی این چند ماهه

 

من که خبر دارم... نپوشان صورتت را

یاسِ علی! پرپر شدی این چند ماهه

 

دارد علی دق می کند از این مصیبت

این قدر که لاغر شدی این چند ماهه

 

شرمنده ام زهرا در این کوچه... در این راه...

خاکی سرِ معبر شدی این چند ماهه

 

داغت قد من را شکست اما تو انگار

از من خمیده تر شدی این چند ماهه

 

فهمیدم از این لاله ها، حق داشتی که

پنهان در این معجر شدی این چند ماهه

 

غیر از خیال و سایه ای از تو نمانده

از سایه هم کمتر شدی این چند ماهه

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۱۱

 
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۳۸
عبدالرقیه

مناجات با امام زمان

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

فانی ام... آغاز و پایانی ندارم جز خودت

غیر مقدورم که امکانی ندارم جز خودت

 

سال ها محتاج نانم از تنور خانه ات

از کسی در سفره ام نانی ندارم جز خودت

 

باز هم دارم غزل ها را بهانه می کنم

قصدی از شعر و غزل خوانی ندارم جز خودت

 

هر کسی که دل به او بستم دلم را زد شکست

با دل ویرانه خواهانی ندارم جز خودت

 

یک زمانی هم اگر حرفی ز آبادی شود

در خراب آبادِ دل، بانی ندارم جز خودت

 

چاره ای کن، غفلتم از تو جدایم کرده است

چاره ای هنگام حیرانی ندارم جز خودت

 

تا به کی باید باید تو را این قوم انکارت کنند؟

مثل یعقوبم که برهانی ندارم جز خودت

 

پاره کردم این گریبان را بدانی عاشقم

بهرِ کس پاره گریبانی ندارم جز خودت

 

از گناهانم پشیمانم، نگاهم کن کریم

 مقصدی از این پشیمانی ندارم جز خودت

 

بین خلوتگاه قبرم شک ندارم آخرش

فاتحه خوانی و مهمانی ندارم جز خودت

 

در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن

خوب می دانی که رضوانی ندارم جز خودت

 

آرزویم کربلا رفتن به همراه شما است

همسفر در تا کوی جانانی ندارم جز خودت

 

مادرت در پشت در فرمود مهدی جان بیا...

...منتقم بر زخم پنهانی ندارم جز خودت

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۱۰

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۱۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی

 

خواب بودم، در میانِ خواب دستم را گرفت

وقت غفلت "حضرت توّاب" دستم را گرفت

 

قبلِ توبه کردنم دل را به سوی خود کشید

من نگفتم که مرا دریاب، دستم را گرفت!

 

سر به زیر و دل شکسته، از همه رانده شدم

دید تنهایم خودش بی تاب دستم را گرفت

 

روز... نه... می خواست شرمنده نباشم پیش خلق

صبر کرد و در شبِ مهتاب دستم را گرفت

 

معصیت کردم... قساوت در دلم آمد ولی

اشک، این سرمایه ی نایاب دستم را گرفت

 

وقتِ معصیت عبایش را به دورِ من گرفت

آبرویم را خرید ارباب... دستم را گرفت

 

گفتنِ یک بار ذکر دلربای "یاحسین"

بیشتر از سجده در محراب دستم را گرفت

 

تشنه بودم، بالب تشنه به سویم آمد و...

... قبل از آنی که بگویم آب دستم را گرفت

 

روضه خوان بالای منبر از سر بر نیزه خواند

روضه ی خورشید عالم تاب دستم را گرفت

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۱۱

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۰۹
عبدالرقیه

اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد

در خشکسالِ عاطفه باران درست کرد

 

بشکن دل مرا که شکایت نمی کنم

کار مرا همین دل ویران درست کرد

 

حالم گرفته بود و دلم غرق خون ولی

حال مرا نوایِ "حسن جان" درست کرد

 

کاری که با رکوع و سجود و دعا نشد

آخر توسلِ به کریمان درست کرد

 

شک داشتم به سینه که برهان نظم چیست؟

زلف نگار در دلم ایمان درست کرد

 

حق است خالقی که برای عِباد خویش

شاهی ز نسل شاه خراسان درست کرد

 

در حیرتم چه کرد دو چشمش که اینچنین

از مرغ لال، مرغ غزلخوان درست کرد

 

دستی به روی سینه ی گمراه من کشید

از کفر محض عبد پشیمان درست کرد

 

روی لبم رسید نوای حسن حسن

در هر تپش...به هر نفس و دم زدن حسن

 

 

 

دل دل کنان رسیده ام اما نمی روم

با جام خالی از لب دریا نمی روم

 

با صد امید آمده ام سمت سامرا

میخانه دایر است به صحرا نمی روم

 

از پای سفره های حسن های اهل بیت

عالَم اگر زنند بفرما... نمی روم

 

آلوده اش شدم که شفاعت کند مرا

بیهوده سمت توبه و تقوا نمی روم

 

در دوزخِ فراق بسوزم مرا خوش است

 بی دردِ عشق، جنتُ الاعلی نمی روم

 

کهفُ الوریٰ حسن، شب احیای من حسن

بی مهر دوست مجلس احیا نمی روم

 

خود را کشانده ام به در خانه ی کریم

سنگم زنند هم من از این جا نمی روم

 

امشب به دور خال لبش چرخ می زنم

فردا طواف چشم، جداگانه می روم

 

وقتش رسیده است، عجب محشری شده است

میلاد حضرت حسن عسکری شده است

 

 

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۱۰/۲۷

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۴ ، ۲۲:۱۱
عبدالرقیه