سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۹۲۱ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ تیرماه ۹۹

از دست هجر، دلهره دارم، چه می شود؟
آقا بگو که آخر کارم چه می شود؟

یابن الحسن سیاه شده زندگی، اگر...
پایان دهی بر این شب تارم، چه می شود؟

چیز زیادی از تو نمی خواهم ای کریم
بنشینی از کرم به کنارم، چه می شود؟

بی ارزشم قبول ولی لطف کن بیا...
هنگام مرگ سوی مزارم، چه می شود؟

نذرم نشد ادا که شوم زائر رضا
با این بساط، قول و قرارم چه می شود؟

دلتنگ کربلا شدم و جنة الحسین
سر روی مرقدش بگذارم چه می شود؟

لطفی کن و مرا برسان زیر قبه اش
با هیچ چیز کار ندارم چه می شود

جانم فدای دلهره ی زینب غریب
می گفت: جسمِ بی سر یارم چه می شود؟

از من مخواه شمر که لب تر کنم به آب
یاد لبان خشک نگارم چه می شود؟

با ضرب تازیانه مرا می بری ولی
ظالم بگو به من، کس و کارم چه می شود؟
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۹ ، ۲۰:۳۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی 

بی پناهم، بی کسم، یا رب کس و کارم کجاست؟
مرگ نزدیک است، فرصت نیست، دلدارم کجاست؟

جنس مانده در ته دکانم و چشم انتظار
آن کریمی که شود آخر خریدارم کجاست؟

دیده ام محروم ماند از یار و قلبم شد سیاه
روشنیِ قلب زار و دیده ی تارم کجاست؟

زندگی بی یوسف زهرا سراسر سختی است
صبحِ پایان بخش بر این شام دشوارم کجاست؟

نامه ی امسالِ من خالی است از رزق نجف
وعده ی دیدار با مولای کرارم کجاست؟

من فقط نزد نگارم معصیت آورده ام
راه بخشیده شدن در محضر یارم کجاست؟

روضه از عباس باید خواند، دیگر چاره چیست
خوب فهمیدم که تنها چاره ی کارم کجاست

ناله زد أدرک أخا، ارباب با حیرت دوید
ای زمین علقمه، تنها هوادارم کجاست؟

این همه خنده برای چیست لشکر بس کنید
یک نفر با من بگوید که علمدارم کجاست؟

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۹ ، ۱۵:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ مسجد ارک تیر ماه ۹۹

آسمان دیده ام از شرم غرق کوکب است
قلبم از خوف عقوبت، باز در تاب و تب است

گرچه گمراه و گنهکارم ولی ذکر لبم
یا کریم و یا حلیم و یا غفور و یا رب است

دور از چشم خلائق آمدم توبه کنم
بهترین ساعات توبه، خلوتِ نیمه شب است

چاره ی دلدادگان، تنها همین اشک است و بس
گریه کردن های عاشق، رکن عشق و مذهب است

زیر لب گفتم مدد حیدر، خدا از من گذشت
بس که مولایم علی، آقا و والا مرتبه است

عشق، یک هم قافیه دارد که آن باشد دمشق
قلب من مجنونِ یک یار است، آن هم زینب است

آه... از آن ساعتی که دید زینب، دلبرش
غرق خون افتاده در گودال، زیر مرکب است

آن لبی که مست و مدهوشش رسول الله بود
جای چوب و نیزه ی امت چرا بر آن لب است؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۹ ، ۲۲:۰۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی 

آواره ای فراری ام و بی نشانی ام

یاذالکرم، کنار خودت می نشانی ام؟

 

سرمایه ام همین به کنارت نشستن است

بیچاره می شوم اگر از خود برانی ام

 

سوز و نوا و لحن مناجاتی مرا

انداخت آخر از نظرت، بد دهانی ام

 

حرفی نمی زنی؟ چقدر دلخور از منی

چیزی بگو که تشنه ی یک لَن تَرانی ام

 

باور نمی کنم که قیامت به موی سر

مسجود من، به سوی جهنم کشانی ام

 

در سردی زمانه، دلم گرم حیدر است

حب علی است برکت این زندگانی ام

 

مثل خرابه بودم و مطرود از همه

شاه نجف به رسم کرم، گشت بانی ام

 

روحم اگر چه غرق غبار معاصی است

با یاحسین می خری و می تکانی ام

 

با یک سلام و عرض ادب محضر حسین

امشب به صحن کرب و بلا می رسانی ام

 

یاد غریب ماندنِ ساعات آخرش

هر روز و شب به گریه گذشته جوانی ام

 

می گفت تشنه لب: جگرم سوخت، العطش

دلخون ز رسم کوفه و این میهمانی ام

 

برگرد زینبم، برو خیمه، نظر نکن...

بر قتلگاه، خواهر قامت کمانی ام

 

نگذاشت این سنان که تماماً ادا شود

تسبیح آخرین نفس آسمانی ام

 

طوری به بند بند تنم تیر و نیزه خورد

باید دگر مقطع الاعضا بخوانی ام

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۳
عبدالرقیه

خسته ام خسته کسی هست امانم بدهد؟
بین طوفان گنه راه نشانم بدهد

هر که افتاد زمین دست به دامان کسی است
من آلوده حسین است که جانم بدهد

شب جمعه است دلم کرببلا می خواهد
فقط ارباب تواند که توانم بدهد

دل من تنگ ضریح است حرم می خواهم
کیست تا کعبه ی شش گوشه نشانم بدهد

بوی سیب حرمش در همه جا پیچیده
ناله ی مادر او سوز و فغانم بدهد

مادرش گفت بنیَّ ذبحوکَ سحقوک
ناله اش شعله بر این سوز نهانم بدهد

پسرم تشنه تو را ذبح عظیمت کردند
داغ تو رعشه بر این قد کمانم بدهد

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۵۷
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۸ رمضان ۹۹

آخر ماه، گدا مانده و تنها مانده
همه رفتند فقط بنده ی رسوا مانده

درب مهمانی خود را کمی آرام ببند
یک نفر از صف بخشیده شدن جامانده

دستگیری بکنی یا نکنی هر دو رواست
دست تسلیم منِ غم زده بالا مانده

هیچ کس واسطه ی بنده ی آلوده نشد
مثل هر سال فقط یوسف زهرا مانده

همه ی زندگی ام حاصل لطف مهدی است
تازه آقایی او در صف عقبی مانده

عاقبت آبرویم ریخت و در چشم امام...
بی بها کرد مرا چشم بد وامانده

سخت دلتنگ نجف هستم و ایوان علی
بر دل غم زده ام، شوق تماشا مانده

آخر ماه هم از غربت ارباب بگو
بین گودالِ پر از خون، تن مولا مانده

اکبر و قاسم و عبداله و عون و عباس
همه رفتند... فقط زینب کبری مانده

چه کند زینب مضطر که سنان دور شود
لب زخمی حسینش به دعا وا مانده


محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۹
عبدالرقیه

یک تار موی مرتضی بودند آیا؟

ممسوسِ در ذات خدا بودند آیا؟

 

حیدر که زخمی در اُحد شمشیر می زد

آن دو به دور مصطفی بودند آیا؟

 

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۴۷
عبدالرقیه

رشته ی توحید عینا تار موی حیدر است
قبله ی عشاق بی شک رو به سوی حیدر است
جنت الاعلی برای عبد کوی حیدر است
هم نشینی با گدا از خلق و خوی حیدر است

من غلام حیدرم، یعنی که شاه عالمم
هک شده یامرتضی روی عقیق خاتمم

فخر او را بس، شده زهرای اطهر همسرش
بانویی که مصطفی خوانده است او را مادرش
مریم و هاجر کنیزانند در دور و برش
اولیا الله محتاج اند بر خاک درش

هیچ کس شایسته ی زهرا نبود اِلا علی
نقش بسته بر نگین فاطمه هو یا علی

بانویش رفت و برایش زندگی غمبار شد
قاتلش شمشیر نه، بلکه نوک مسمار شد
هر زمانی روبه رو با آن در و دیوار شد
روضه ی مکشوفه ای در ذهن او تکرار شد

لحظه ی جان دادنش با قد خم زهرا رسید
من نفهمیدم چرا از بازویش خون میچکید!؟

اشهد اَنَ موذن گفت اذان بغضش شکست
تا علیاً روی لب آمد زبان بغضش شکست
هر یتیمی از غم او بی گمان بغضش شکست
ساقی کوثر ولی در آن زمان بغضش شکست

یاد ساعاتی که زینب زار و مضطر می شود
از روی تل خیره بر ذبح برادر می شود

می رود شمر لعین با خنجرش در قتلگاه
می بُرد راس حسین ابن علی را بی گناه
می زند طفل یتیمی را که گشته بی پناه
می بَرد ناموس حیدر را اسیری بی سپاه

حرمله با اسب دور خیمه جولان می دهد
دختر مسلم به زیر دست و پا جان می دهد

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۴۴
عبدالرقیه

شرمنده از خدایم، گریه شده گواهم
مُستغفرٌ لِذَنبی، لبریز از گناهم

باشد قبول پستم، دل را به هر که بستم
اما بگیر دستم، بی لطف تو تباهم

آلوده بودم اما، کردی مرا صدایم
تو کشتیِ نجاتی، دادی مرا پناهم

یا واهب العطایا، بی لطف و بی عطایت
در هرکجا که باشم، بیچاره قعر چاهم

مشهد دخیل بستم، با اشک ندبه کردم
محتاج کربلایم، دلتنگ صحن شاهم

هجران شده دلیلِ چشمان تار یعقوب
شش گوشه را نبینم، این دیده را نخواهم

باب الحوائج من دردانه ی حسین است
رویش حساب کردم با آن که روسیاهم

می گفت در خرابه، عمه، کجاست بابا؟!
تا که مرا ببیند، لبریز درد و آهم

باید به او بگویم، این زجر بی مروت
جوری زده مرا که، تیره شده نگاهم

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۵ رمضان ۹۹

بر لب اهل مناجات و سحر جان می رسد
رفته رفته وقت مهمانی به پایان می رسد

عبد رسوا و گریزانی که هر جا رفته است
آخر مهمانی مولا، پشیمان می رسد

در شب قدرش، همه بستند بار خویش را
یک نفر جا مانده و با چشم گریان می رسد

تا گنهکاری، پشیمان از گناهش می شود
سوی او فورا خدا لبیک گویان می رسد

بر سر این سفره تا هستیم، بر دل های مان.‌‌..
دائما انوار لطف حی سبحان می رسد

سائل معرفت از بیت بتول و حیدریم
هرچه بر ما می رسد از لطف ایشان می رسد

تا که یک ذره فقط احساس غربت می کنیم
بر سر ما دست آقای خراسان می رسد

رزق آب و نان رعیت های این خانه فقط
از عطای سفره ی بابای سلطان می رسد

غربت موسی بن جعفر بر دلم آتش زند
تا که هر دفعه به گوشم اسم زندان می رسد

از رخ زرد و تن همچون خیالش شد عیان
ارث از مادر به اولادش فراوان می رسد

ساق پایش را چه کرده سندی ملعون مگر
تا به محراب دعا افتان و خیزان می رسد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۲۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۲ ماه رمضان ۱۴۰۱

دگر ز مسجد کوفه نوا نمی آید
نوای ناله ی شیرخدا نمی آید

برای عزت و ترویج راه بسم الله
صدای نقطه ی پایین با نمی آید

چه کرده زهر که رنگ علی چنین شده است؟!
چه کرده که نفسِ رفته، جا نمی آید؟!

هر آن چه شیر، به او می دهد طبیب اصلا
به هوش، حیدر آل عبا نمی آید؟!

چه کرده است مگر تیغ، خون فرق علی...
چگونه بند به طب و دوا نمی آید؟!

هر آن چه زینب کبری پدر پدر گوید
دگر ز جانب بابا صدا نمی آید

آهای طفل یتیم نجف، گرسنه بخواب
ازین به بعد دگر مرتضی نمی آید

ازین به بعد اگر پیرمرد نابینا
غریب و خسته بگوید بیا، نمی آید

دگر میان هوای گرفته ی این شهر
شمیم هم نفس مصطفی نمی آید

چه خوب پیر لعینی به سوی جسم امام
برای ضربه زدن با عصا نمی آید

هزار شکر کفن هست بین کوفه هنوز
تن امام روی بوریا نمی آید

پس از پدر به تسلی و تعزیت، احدی...
به تازیانه سوی بچه ها نمی آید

اسیر چیست؟! عزادار بعد دفن پدر
به احترام دوباره به خانه می آید

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۰۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۲ رمضان ۹۹

کریم و مهربان بود و مرا هم
میان بندگانش داد، راهم

نمک گیرم، بدهکارم، همیشه...
نجاتم داده الطاف الهم

برای بنده ی آلوده ی خود
لباس مغفرت کرده فراهم

ثوابی که ندارم، شرمسارم
شب قدر است اما رو سیاهم

شرر بر توشه ام زد بی حیایی
مرا انداخت از چشمش، گناهم

همه گفتند محتاج دعایند
منِ بیچاره محتاج نگاهم

ضرر کردم کنارش کم نشستم
پشیمان از چنین عمری تباهم

پریشان حالی ام را چاره کرده
دعایم کرده زهرا، روبراهم

زمین خوردم، علی دارم غمی نیست
دلم گرم است بر پشت و پناهم

نجف شد قبله گاه و ملجأ من
امیرالمؤمنین شد تکیه گاهم

شبیه کودکان زار کوفه
یتیمانه است امشب اشک و آهم

شکاف کعبه ی فرق بلندش
شرر انداخته بر قبله گاهم

چه کرده ابن ملجم با امیرم
نمانده قوتی در جسم شاهم

گمانم لحظه های آخر اوست
رخ زرد علی باشد گواهم

زبانم لال تنها نیست مولا
ولی فکر امامی بی سپاهم

خدا را شکر حیدر تشنه لب نیست
به یاد تشنه ی در قتلگاهم

چه کردی با حسین ای شمر ملعون
نمی آید از او دیگر صدا هم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۵۹
عبدالرقیه

به سبک "میخانه دگر جای من بی سر و پا نیست"

 

خونین شده محراب ز خون سر حیدر
بر سینه زند دختر او با دل مضطر
در پیش حسن، باده ی مستان ز سبو ریخت
ارکان هدایت به سر خلق فرو ریخت

غرق خون شده روی مهتاب
واژگون شده بین محراب

تا خانه، به دوشِ حسنش بین تب آمد
با دیدن او جان عقیله به لب آمد
شمشیر، چگونه سر کرار گشوده است
چون فاطمه رخسار علی زرد و کبود است

انگشتر حق، بی نگین شد
قنبرش نبود این چنین شد

زهرا به گمانم که شده موعد دیدار
راحت شدم آخر ز غم و غربت بسیار
خیبرشکنت را دمِ شمشیر کجا کشت؟!
بازوی کبودت وسط کوچه مرا کشت

شد صبح سپید فاطمه جان
حیدرت رسید فاطمه جان

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۱۷ رمضان ۹۹

بیچاره ام و رسوا
آلوده ز سر تا پا
دیگر شده ام تنها
باید چه کنم حالا؟
إشفَعی لی یا زهرا

تا بوده چنین بوده
کو خاطر آسوده؟
فرّارم و آلوده
رفته است دلم هرجا
إشفَعی لی یا زهرا

از عادت معصیت
از تیرگی و غفلت
از ماندن در ظلمت
شد قبله گهم دنیا
إشفَعی لی یا زهرا

یادِ دم تلقینم
دلواپس و غمگینم
کس نیست به بالینم
در آن دم وانفسا
إشفَعی لی یا زهرا

روزی که شوم حیران
بی ملجأ و سرگردان
از غفلت خود گریان
در بی کسی فردا
إشفَعی لی یا زهرا

هرچند گنهکارم
قلبی علوی دارم
دیوانه ی کرارم
عبدم به در مولا
إشفَعی لی یا زهرا

حق علی و خاکش
حق نفس پاکش
حق نجف و تاکش
آن وادی أو أدنی
إشفَعی لی یا زهرا

عمری است پریشانم
آتش زده بر جانم
ای وای نمی دانم
شد شعله چرا برپا؟!
إشفَعی لی یا زهرا

ای داغ گران، کوچه
لال است زبان، کوچه
مرثیه ی آن کوچه
شد داغ و غم عظمی
إشفَعی لی یا زهرا

مادر چه شده رویت؟!
درد است به بازویت؟!
خونی شده پهلویت؟!
آرام دل طه
إشفَعی لی یا زهرا

بر تشنه ی در گودال
بر زمزمه اش بی حال
بر آن بدن پامال
بر کشته ی عاشورا
إشفَعی لی یا زهرا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب ۱۶ رمضان ۹۹

 دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی _ رمضان ۹۹ 

 

بار معصیت به دوشم بار شد
صفحه ی قلبم سیاه و تار شد

بس که تیر از سوی شیطان خورده ام
چشم هایم خشک شد، بیمار شد

هر چه بخشیدی مرا با حلم خود
باز هم فعل بدم تکرار شد

نیمی از ماهت سریعا طی شد و...
غم میان سینه ام انبار شد

دیر جنبیدم به خود از دست نفس
کار توبه کردنم دشوار شد

آخرش افتادم از چشمان تو
عاقبت بدجور کارم زار شد

عشق بازی های زین العابدین
باز هم چاره گشای کار شد

هر کجا رفتم کسی کاری نکرد
با ابوحمزه دلم بیدار شد

زیر بارانِ ابوحمزه فقط
نخل خشکِ دیده ام پربار شد

تا که گفتم بالحسین و بالحسن
دستگیرم حیدر کرار شد

نام آقازداه هایش بردم و...
لطف مادر بر دلم بسیار شد

وقت مغرب یاد کردم از حسن
روزه ام با روضه اش افطار شد

با کرامت با همه رفتار کرد
با خیانت با حسن رفتار شد

زهر، کاری کرد رنگش سبز شد
از درون می سوخت و تب دار شد

آن قدر خون از دهانش می چکید
جامه اش مانند لاله زار شد

زهر، کاری بود اما مجتبی
کشته ی داغ در و دیوار شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۳۱
عبدالرقیه

"سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قَلْبِی"

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب ۱۱ ماه رمضان ۹۹

بی تاب لقاییم الهی بخدیجه
دنبال فناییم الهی بخدیجه

ما را برهان از قفس علقه به دنیا
تا پر بگشاییم الهی بخدیجه

جمعیت درمانده و بیچاره شنیدی؟
آن طایفه، ماییم الهی بخدیجه

یک سوم مهمانی خوبت سپری شد
محتاج عطاییم الهی بخدیجه

شرمنده از اعمال خطاییم، مدد کن
تا توبه نماییم الهی بخدیجه

اذنی بده تا باز سوی مرقد سلطان
با گریه بیاییم الهی بخدیجه

محروم ز نوریم، خدا مرحمتی کن
دلتنگ رضاییم الهی بخدیجه

لطفی بکن امسال شب قدر ببینیم
در کرب و بلاییم، الهی بخدیجه

محتاج عطا و کرم مادر زهرا
در هر دو سراییم الهی بخدیجه

از اشک یتیمیِ غریبانه ی زهرا
در حال بکاییم الهی بخدیجه

***

هر جا سخن از روضه و از داغ حسین است
با آل کساییم الهی بخدیجه

با یاد غم غارت انگشتر ارباب
مشغول عزاییم الهی بخدیجه

عمری است که دلخون و پریشان شده از آن...
انگشت جداییم الهی بخدیجه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۰۰
عبدالرقیه

کیست این عاشق که می از جانب طور آورد
عرشیان را نغمه ی قدسیش در شور آورد

در بهشتش، حق برای سینه زن های حسین
تحفه ای از روضه های حاج منصور آورد

حاج منصوری که با یک نعره ی یامرتضی
از نجف تا ارک، صدها جام انگور آورد

حنجرش وقتی نوای یا رقیه سر دهد
جبرئیل از عرش بر اهل زمین نور آورد

****

مَسند او قلب عاشق هاست، خصم احمقش...
هرچه می خواهد به سوی ارک مأمور آورد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۰۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

تنها نه انتظار، فراموش مان شده
تنهایی نگار، فراموش مان شده

در سردی گناه چنان منجمد شدیم
برگشتنِ بهار، فراموش مان شده

از بس گناهکاری ما را عیان نکرد
الطاف پرده دار فراموش مان شده

آخر چرا تشرف شیخ بهایی و...
فرزند مهزیار، فراموش مان شده؟!

در اوج مشکلات، فراموش مان نکرد
درد است اینکه یار، فراموش مان شده

بر هر که رو زدیم حقارت کشیده ایم
هر وقت مُستجار فراموش مان شده

طوری فریب خورده ی این زندگی شدیم
سختی احتضار فراموش مان شده

از برکت دعای امام زمان مان
غم های بی شمار فراموش مان شده

آن قدر بی قرار حسینیم و مرقدش
کاشانه و دیار فراموش مان شده

از ماتم عموی نبی، حمزه ی غریب
آرامش و قرار فراموش مان شده

یاد شهید مثله شده داد می زنیم
از گریه اختیار فراموش مان شده

نام حسین بس که به دل ها شرر زده
ما آب خوش گوار، فراموش مان شده

اصلا که گفته روضه ی گودال و پیکر و...
توهین ده سوار فراموش مان شده؟!
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۴۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب ۱۴ رمضان ۹۹

گفتی: فقط با من بگو درد دلت را
گفتی: بیا تا حل نمایم مشکلت را

گفتی: گنهکاری؟ بیا در خانه ی من
تا شستشو سازم خودم آب و گلت را

گفتی: بیا ای غافل از روز قیامت
بیدار می سازم وجود غافلت را

گفتی: به هرکس دل سپردی، خوار گشتی
دیگر بده دست اباصالح، دلت را

گفتی: نمی خواهم بدون حب زهرا
یک لحظه حتی روزه ی بی حاصلت را

گفتی: که بخشیدم به حیدر عزتم را
از او گدایی کن شرف را، منزلت را

گفتی: بیا و آمدم، شرمنده هستم...
آلوده آخر دیدی عبد جاهلت را

چیزی ندارم غیر آهی در بساطم
با آه، باید گرم سازم محفلت را

یک بار دیگر کربلا را روزی ام کن
بر من عنایت کن عطای کاملت را

من پیرو طفل امام مجتبایم
بر او ببخش امشب دوباره سائلت را

جانم فدایش، با عمو در قتلگه گفت:
جانم فدای تو، ندارد قابلت را

من که نمردم شمر می آید به سویت
بیچاره سازم دشمنان بزدلت را

عبدللهم، دست و سر و جان می دهم تا...
بیرون کنم از قتلگاهت، قاتلت را

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۰۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاچ آقا منصور ارضی_ شب ۴ رمضان ۹۹

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ رمضان ۹۹

گفتم الهی... دستگیری شد نصیبم
لطف و عطای بی نظیری شد نصیبم

آماده ی توبیخ بودم، جای توبیخ
از جانبش خیر کثیری شد نصیبم

او جابر العظم الکسیر است و ازین رو...
با بال زخمی، اوج گیری شد نصیبم

پیش خدا از هر گزندی در امانم
دور از خدا تنها حقیری شد نصیبم

دنبال جوشن بودم و از لطف زهرا
با پنج تن، جوشن کبیری شد نصیبم

حب علی مست نجف کرده دلم را
از برکتش، روح غدیری شد نصیبم

فخرم شده این مرتبه، عبدالحسینم
الحق، عجب نعم الامیری شد نصیبم

تشنه شدم وقت غروب و رزق گریه...
بر جسم مانده بر حصیری شد نصیبم

یاد رقیه کردم و از برکت او
سرمایه های چشم گیری شد نصیبم

می گفت با بابای خود طفل سه ساله
دیدی چه شد؟! رخت اسیری شد نصیبم

من که سر دوش عمو عزت چشیدم
در شام و کوفه سر به زیری شد نصیبم

گرچه گرسنه از غذا ماندم به جایش
از ضربه ی شلاق، سیری شد نصیبم

وقتی مرا با تازیانه قاتلت زد
افتادن دندان شیری شد نصیبم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۳۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲ رمضان ۹۹

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی _ رمضان ۹۹

دنبال بد هستی اگر، من بدترینم
بی آبرو نزد کرام الکاتبینم

یک ذره حاجات مرا تا دیر دادی
بلوا به پا کردم، کجا رفته یقینم؟!

زانو بغل کردم ببینی بی پناهم
از بار سنگین گناهم، شرمگینم

دست مرا امشب نگیری، شک ندارم...
روز قیامت در صفوف مذنبینم

ممنونم از لطفت، اجازه داده ای باز
در پای سفره، پیش خوبان می نشینم

پابند حبت کن دل هرجایی ام را
شیطان نشسته دست بسته، در کمینم

با اذن زهرا سینه چاک بوترابم
نام علی حک گشته بر روی نگینم

حیدر که جای خود، غلام قنبرم من
عبد غلامان امیرالمؤمنینم

تا کربلا پر می کشم هر جا که باشم
تا می گذارم بر روی تربت، جبینم

از محضرت یک خواهشی دارم، خدایا
زنده نگه دارم محرم را ببینم

زنده نگه دارم، ببینم کربلا را
دلتنگ دیدار حسین و اربعینم

با هر سلام لحظه ی افطار، هر شب
لبیک گوی ناله ی هَل مِن مُعینم

امشب کنار علقمه روضه گرفتم
گریان چشمان یل اُم البنینم

اُم البنین با چشم تر یک عمر می گفت:
چشمت چه شد، شیرِ حماسه آفرینم

ای کاش بودم کربلا تا آخرین بار
از ماهِ روی خونی ات بوسه بچینم

ای کاش بودم، پاک می کردم ز رویت
خون سر پاشیده را با آستینم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۳۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ۳۰ شعبان ۹۹

دانلود صوت شعر با نوای کربلابی سید رضا نریمانی_ رمضان ۹۹

پشت درب خانه ات بر خاک، صورت می کشم
تا که تحویلم بگیری، از تو منت می کشم

بندگان مخلصت آماده ی مهمانی اند
آن قدر خالی است دستانم، خجالت می کشم

غفلتم باعث شد از چشمت بیافتم با گناه
هر چه خواری می کشم از دست غفلت می کشم

کور خوانده نفسِ اماره، دلم دست علی است
هرچه هم باشم مگر دست از ولایت می کشم؟!

با ولای مرتضی آقای این عالم شدم
بی علی یک لحظه هم باشم، حقارت می کشم

دور ماندم از وطن، از صحن ایوان نجف
یاد انگور ضریحش، آهِ حسرت می کشم

تا که چشمم تر شود یاد لب خشک حسین
جای سرمه، بر دو چشمم خاک تربت می کشم

دور از هیئت شدن یعنی نفس تنگیِ من
زیر این پرچم، نفس، آرام و راحت می کشم

یک توسل بر رقیه حاجتم را می دهد
بی خودی گاهی پیِ حاجت، ریاضت می کشم

دیده ای بابا مرا؟! همراه عمه های خود...
در سنین کودکی درد اسارت می کشم

چند جای استخوان های نحیفم له شده
هر تکانی می خورد جسمم، مشقت می کشم

چند روزی می شود چیزی نگفتم با کسی
من خجالت از سخن گفتن به لکنت، می کشم
 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۵۲
عبدالرقیه

چیزی ندارم تا بریزم زیر پایت
ای دلبر و دلدار من جانم فدایت

با آن که در اعمال زشتم غرق بودم
اما دوباره کرده ای بر من عنایت

کشکول من خالی است، گفتم با دلِ پر
حتما کریمان می کنند از من حمایت

ماه رجب رفت و دلم سمت نجف رفت
من را ببر صحن و سرای مرتضایت

ارباب دستم را بگیر این آخر ماه
لب تشته ام لب تشنه ی کرب و بلایت

حالا که سهمم دوری از کرب و بلا شد
من ماندم و یاد آوری روضه هایت

با خنجر کندش نشسته روی سینه
در حیرتم از لطف تو... شمر و هدایت؟!

با خنده سر را می برید اما عقیله
می کرد از تل با دو چشم تر صدایت

دردانه ی شیرین زبانت را نظر کن
با گریه، مشکی آب آورده برایت

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۴۹
عبدالرقیه

دانلود فایل تصویری شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی


بازارها باز و تمام کارها دایر
آیا روا باشد حرم این گونه بی زائر...؟!

پیداست از بی اعتقادی ها، زبانم لال...
تنها حرم ناامن می باشد علی الظاهر

افتاده کار ما به دست آن منافق که
با شمرهای روز دارد هرهر و کرکر

دل، بی گمان مغلوب دنیا می شود آری
بر شأن اهل بیت وقتی نیست مُستَبصِر

حق کریمان است این رفتارهای ما؟!
کم برکت و خوبی شده از سویشان صادر؟!

حالا توجه کن میان این همه غفلت
زهرای مرضیه است بر رفتار ما ناظر

گفتند در خانه بمانید و نفهمیدند
بیت امامان است حصن بنده ی شاکر

آرامش و امنیت ما صحن سلطان است
مرگ است این دنیای بی آرامشِ خاطر

دلتنگ صحن حضرت موسی الرضا هستیم
بیتاب رفتن در شعاع رحمتی وافر

هر روز عاشوراست... مردم فکر خود باشند...
فرزند زهرا می شود تنها، بِلاناصر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۱۱
عبدالرقیه

روز خود را به غم هجر و فغان، شب کردم
یاد ایوان نجف سوختم و تب کردم

نکند دوست ندارد...؟! نکند رانده شدم...؟!
پای صدها نکند، گریه مرتب کردم

تا نگاهی کند آقا و ورق برگردد
زیر لب زمزمه ی زینب... زینب... کردم

کیست آبادتر از من که خراب علی ام
قامتم را سر این عشق مورب کردم

چه کنم طفل گنهکار امیر نجفم
هوس مغفرت و مرحمت أب کردم

وعده ی ما نجفش یا که به هنگام ممات
هرچه او خواست... توکل به خودِ رب کردم

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۴۷
عبدالرقیه

نذر یار است، میان تن اگر جان داریم
هرچه داریم ازین نیمه ی شعبان داریم

اشتیاق دل دیوانه ی ما دیدنی است
خنده بر چهره ولی دیده ی گریان داریم

از عطا و کرم حضرت نرجس خاتون
عشق دلدار، در این سینه فراوان داریم

هر که هر چیز دلش خواست بگوید اما
ما به برگشت گل فاطمه ایمان داریم

عهد بستیم که جان بر کف مهدی باشیم
با نبی و علی و فاطمه پیمان داریم

خودمانیم چه عیدی؟! چه سرور و جشنی؟!
تا که دلبر نرسد، حال پریشان داریم

سر و سامان همه از اوست، اگر سر نرسد...
تا ابد زندگیِ بی سر و سامان داریم

تا که فریاد زند بانگ أناالمهدی را
تا همان دم به خدا غصه ی هجران داریم

کاش با آمدنش، روشنی دیده شود
تا به کی گریه ی خود، از همه پنهان داریم؟

کاش یک بار به ویرانه ی ما سر بزند
کاش این جمعه ببینیم که مهمان داریم

مطمئنیم شب نیمه ی شعبان، حرمِ...
کربلا رفته و ما پاره گریبان داریم

ای ملائک برسانید بر آن شاه کرم
روسیاهیم و همه حاجتِ غفران داریم

برسانید که در صحن قدیم الاحسان
التماسِ کرم از معدن احسان داریم

سالیانی است که ما منتظران، دیده ی تر...
یاد خشکیِ لب سیدالعطشان داریم

آتشی را که میان دل خود داشته ایم
از غم غارت ارباب، کماکان داریم

نعل، خوش یُمن نبوده است، بدانید که ما
دل پُر از سُم و از نعل ستوران داریم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۰۳
عبدالرقیه

مژده ای منتظران مقصد و مقصود رسید

معدن رحمت و خیر و کرم و جود رسید

 

کاش روزی برسد تا که ببینیم همه

از سوی کعبه ی حق مهدی موعود رسید

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۴۶
عبدالرقیه

نام بلندش نقل هر منبر علی اکبر
در آسمان معرفت، اختر علی اکبر
از ساکنان عرش بالاتر، علی اکبر
نور خدا را خوب بنگر در علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

چشم فلک هرگز ندیده مثل و همتایش
آورده با خود خنده را، بر وجه بابایش
دل بُرده از آل عبا با روی زیبایش
بر بیت بابایش شده زیور علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

دلداده ی حیدر شدن، توحید یعنی این
مست از می کوثر شدن، توحید یعنی این
عبد علی اکبر شدن، توحید یعنی این
در ذات حق ممسوس چون حیدر، علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

یاد زیارت عقل را برده است از هوشم
دلتنگ آغوش حرم گردیده آغوشم
مستِ می ساقی پایین پای شش گوشه ام
همچون علی شد ساقی کوثر، علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

در معرکه باشد سراسر معنی غیرت
وقت رجز خوانیِ او دشمن کند حیرت
در هیبت و در شوکت و در سیرت و صورت
عینا شده مانند پیغمبر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

بر لب رسید از ترس، جان لشگر دشمن
افتاد رخنه در میان لشگر دشمن
بند آمد از وحشت، زبان لشگر دشمن
وقتی به میدان زد چو شیر نر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

در کربلا جسم علی را لاله گون کردند
از روی مرکب پیکرش را واژگون کردند
چشم حسین بن علی را غرق خون کردند
شد مثل یاسِ رازقی پرپر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

کارگاه شعر منتظران

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۰۰
عبدالرقیه

ای معدن ظهور وفا صاحب الزمان
آقا بگیر دست مرا صاحب الزمان

فَصلُ الخِطاب عِندَکُم، إنّی لَکُم مُطیع
آیینه ی صفات خدا صاحب الزمان

بی لطف و رحمتت به هدایت نمی رسم
بی تو شوم اسیر بلا صاحب الزمان

آلوده ام قبول ولی مُؤمنٌ بِکُم
دارم به سینه حب شما صاحب الزمان

رسوا منم که رحمتت از یاد می برم
کردی به من همیشه عطا صاحب الزمان

هر شب صدات می زنم و گریه می کنم
کی می رسی به داد گدا صاحب الزمان؟

یادی کن از گدای خودت در نوافلت
وقت سحر، زمان دعا صاحب الزمان

دارم امید، نیمه ی شعبان ببینمت
عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحب الزمان

این آرزوی منتظران است با شما
روزی روند کرب و بلا صاحب الزمان

دارم یقین که بانی هر روضه ای تویی 
پیشم نشسته ای چه بسا صاحب الزمان

خنجر رسیده تشنه لبی را فدا کند
آخر بگو چرا ز قفا، صاحب الزمان؟!

با ضربه ی دوازدهم بین قتلگاه
رأس حسین گشت جدا، صاحب الزمان

کارگاه شعر منتظران

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۵۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، پنجم شعبان ۱۴۰۰

نزد کریمانِ دوعالم خوشه چینم
پای بساط اهل بیت از راغبینم
بر پنجم شعبان گره خورده است دینم
مدیون خیر و لطف زین العابدینم

از برکتش شد خانه ی مولایمان شاد
آمد علیِ دوم ارباب، سجاد

آمد به ما آموخت طرز بندگی را
پای مناجات و دعا، پایندگی را
آورد با خود راه و رسم زندگی را
آموخت با رفتار خود بخشندگی را

ایثار و بخشش در وجودش منجلی بود
کیسه به دوش نیمه شب، مثل علی بود

گَرد فراموشی ازین آیین زدوده
دین را دوباره با دعا احیا نموده
ابواب رحمت را سوی مردم گشوده
در هر مناجاتش، گریز روضه بوده

با سجده هایش خلق را دلگرم می کرد
سنگ دل هر غافلی را نرم می کرد

تابید نورش، بازتابش شد صحیفه
خیر کثیرِ آفتابش شد صحیفه
پیغمبری کرد و کتابش شد صحیفه
ارکان ناب انقلابش شد صحیفه

دل های ما را با مناجاتش تکان داد
راه خدا را با ابوحمزه نشان داد

از سجده هایش روح ایمان، جان گرفته
با گریه هایش، دین سر و سامان گرفته
از یک دعای نوکرش، باران گرفته
با مادر او آبرو ایران گرفته

لطفی ندارد روزی ام بی شهربانو
دست من و احسانِ بی بی شهربانو

کار جهادی کرد و دین را تقویت کرد
خیلی غلام، آقا خرید و تربیت کرد
نسبت به داغ کربلا با معرفت کرد
با روضه، هر جامانده را خوش عاقبت کرد

خیره به ظرف آب می شد، تشنه می ماند
از کام بابایش همیشه روضه می خواند

با روضه اش تا سال های سال، می سوخت
یاد لباس خونی و پامال، می سوخت
یاد تن بی سر، ته گودال، می سوخت
یک عمر یاد غارت اطفال، می سوخت

با گریه اش تبلیغ کرد و کم نیاورد
با گریه اش ما نوکران را گریه کن کرد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۴:۴۱
عبدالرقیه