ای نفسِ سرکش فارغ از شکل و ادا باش
برگرد و در این آستان، بی ادعا باش
دیدی ضرر کردی ازین خانه که رفتی
حالا که برگشتی به این در مبتلا باش
فرمود پیر ما که عالم محضر اوست
در محضر حق، عاری از جرم و خطا باش
مانند موسی بین نیلِ مشکلاتت
تنهای تنها هم که بودی با خدا باش
بیش و کم این چند روزه دائمی نیست
هر قدر از دنیا نصیبت شد رضا باش
هرگز به پیش دیگران گردن مکن کج
دنیا و عقبی سائل آل عبا باش
یا لَیتَنی کُنتُ تُرابا یعنی ای نفس
تا می توانی خاک کوی مرتضی باش
از فتنه های سخت، خواهانِ امانی
در سایه سارِ رحمت ایوان طلا باش
خواهی که در آتش نسوزی روز محشر
تا عمر داری زائر کرب و بلا باش
هر وقت ابر گریه در چشمت عیان شد
گریانِ مظلومِ ذبیحاً بِالقَفا باش
بالای مقتل خیره مانده چشم زهرا
بر دست شمر و ضربه های بی محاباش
شب های جمعه تا نوای مادر آمد
دلخون بر آن جسم به زیر دست و پا باش
حتی دم جان دادنت، ساعات آخر
یاد حسین و یاد کهنه بوریا باش
محمد جواد شیرازی