سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷۰۷ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ شب ۴ محرم ۹۹

ربی که کار یار ما را دلبری کرد
ما را به بازار عزایش مشتری کرد

بی ارزشیم اما گرفتار حسینیم
چشمان زهرا خوب، ذره پروی کرد

حاشا که در داغ حسینش کم گذاریم
زهرا برای تک تک ما مادری کرد

عمری است دود پاک اسفند مُحرم
از هر بلایی جسم و جانم را بری کرد

مثل دم عیسی که جانبخش است بر جسم
چای عزایش سال ها پیغمبری کرد

بی اعتقادی ها تماما ریشه کن شد
تا پرچمش هر سال سایه گستری کرد

پاکار باشیم ای رفیقان، مشکل این است
کم کاری ما، دشمن دین را جری کرد

مداح... شاعر... سینه زن... خدام هیئت...
پرشورتر امسال باید نوکری کرد

بدجور جا مانده است از سِیر حسینی
هر کس در این دربار، حس برتری کرد

کاری نمی ماند زمین، محتاج ماییم
هربار کاری را نکردم، دیگری کرد

آتش زده بر سینه ها صوت بُنَیَّ...
در قتلگاهش فاطمه نوحه گری کرد

هر کس به مقتل رفت فورا باز می گشت
اما چه کرد این شمر؟! آخر خودسری کرد

وقتی لباس کهنه اش را پاره کردند
باید به یاد غارتش جامه دری کرد

تا که نفس باقی است باید با تعصب
گریه برای زینب و بی معجری کرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۴۷
عبدالرقیه

با حال زار و مضطرم بوسه گرفتم

از عکس صحن دلبرم بوسه گرفتم

 

با گریه خوابم برد دیشب ، تا خود صبح

در خواب از کل حرم بوسه گرفتم

 

روی نگین خاتمم نام حسین است

با نیت از انگشترم بوسه گرفتم

 

کارم جلو افتاد تا از مهر تربت

در سجده با چشم ترم بوسه گرفتم

 

من که نشد از مرقدش بوسه بگیرم

جایش ز دست مادرم بوسه گرفتم

 

خیلی دلم بر غربت و تنهایی اش سوخت

از قاب عکس رهبرم بوسه گرفتم

 

جانم فدایش زیر لب ارباب می گفت :

از لاله های پرپرم بوسه گرفتم

 

مانند صفحه صفحه ی قرآن پاره

از قطعه های اکبرم بوسه گرفتم

 

می گفت با مشک پُر از تیر علمدار

از بازوی آب آورم بوسه گرفتم

 

جای رباب و اهل خیمه پشت خیمه

از کام خشک اصغرم بوسه گرفتم

 

وقت وداع آخرم با نیمه ی خود

از چشم خیس خواهرم بوسه گرفتم

 

شاید برای آخرین بار است ، شاید

از روی ناز دخترم بوسه گرفتم...

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۵۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ عید غدیر ۹۹

وقت و بی وقت است کار دل، هوایش می کنم
دلبری دارد دلم، حیدر صدایش می کنم

بردن نام علی از واجبات هر شب است
هر شبی یادم رود، فورا قضایش می کنم

جان فدای مهربانی و سَلونی گفتنش
باب علم است و به جهل خود ثنایش می کنم

پای حیدر سنگ خوردن، طعنه خوردن، برکت است
کور خوانده هر کسی گفته رهایش می کنم

با علی تا آخر خط هستم و در این مسیر
اقتدا بر وصله ی روی عبایش می کنم

دست اگر سوی طعام دشمن مولا رود
پیش چشمان همه از تن جدایش می کنم

راحت و آسوده ام از فکر نان، چون تکیه بر...
دست های رازق و مشکل گشایش می کنم

آن کسی که نام حیدر را برایم مشق کرد
تا ابد، بعد از نماز خود دعایش می کنم

آن قدر می گویم از روز غدیرش، عاقبت
بی خبر هرکس که باشد، آشنایش می کنم

نفسِ احمد بودنش بالاتر از هر رتبه ایست
مثل پیغمبر دلم را مبتلایش می کنم

در اُحد با جسم مجروحش نبی را حفظ کرد
تا ابد صحبت از ایمان و وفایش می کنم

باب خیبر... خطبه ی بی نقطه... یا که ردّ شمس...
شک به بنده بودنش با کارهایش می کنم

‌خلقتش، تأیید توحید است و الله الصمد
با ثنای مرتضی، شکر خدایش می کنم

خاک، سجده گاه مؤمن شد، علی هم بوتراب
در نمازم، روز و شب سجده برایش می کنم

نیستم پیغمبر اما مرتضی فرمان دهد
کودکم را ذبح در پایین پایش می کنم

او که جای خود اگر که قنبرش لب تر کند
هرچه را دارم همه یک جا فدایش می کنم

آه، بر لب... اشک، بر دیده... به لب جان می رسد
تا نظر بر عکس ایوانِ طلایش می کنم

گر که شرط وصل در مرگ است، پس با این حساب
آرزوی مرگ با شوق لقایش می کنم

تا نفس در سینه ام باقی است، در هر حالتی
گریه بر جسم حسینِ سرجدایش می کنم

روضه را سر بسته می گویم کفن پیدا نشد
شرم از تشریح داغ بوریایش می کنم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۴۸
عبدالرقیه

قطره حریف شوکت دریا نمی شود
نور علی به ظرف دلی جا نمی شود
مدحش درون دفتری املا نمی شود
گفتم نخوانمش به لب اما نمی شود
زیباترین تجلی گفتار حیدر است

نام علی که می شنوم شاد می شوم
شیرینی اش چشیده و فرهاد می شوم
از بند نفس سرکشم آزاد می شوم
پاک از گناه خویش چو نوزاد می شوم
حصن حصین عبد گنهکار حیدر است

مهر علی دهد به دلِ مرده ام حیات
جز خوان رحمت و کرمش تا دم وفات
هرگز نمی کنم به سوی خوانی التفات
دارم به این یقین که در امواج حادثات
آرامش و قرار دل زار حیدر است

ذکر علی اگر به لب آید عبادت است
از عشق او درون دل ما حرارت است
هرکس که شیعه نیست خودش بی لیاقت است
سرتاسر کتاب همین یک عبارت است:
در این جهان امیر جهاندار حیدر است

تنها علی امیر و امام من است و بس
جز او نمی روم سوی دربار هیچکس
از حبّ غیر نیست به دل قدر یک عدس
تنها به عشق او زده ام هر نفس، نفس
یار و قرار هر دل بیدار حیدر است

من روز و شب برای نجف گریه می کنم
یاد غروب های نجف گریه می کنم
تا مردنم به پای نجف گریه می کنم
تا که شوم فدای نجف گریه می کنم
اشک مرا یگانه خریدار حیدر است

مثل امیر ما که فقیرانه کرد زیست
گشتم نبوده هیچ امیری نگرد نیست
رزمش عیان نموده به عالم نبرد چیست
فهمیده ایم از آیه ی نجوا که مرد کیست
تنها محب احمد مختار حیدر است

هرچه دم از علی بزنم باز هم کم است
نامش برای هر دل غمدیده مرهم است
کوری هرچه منکر حیدر در عالم است
گویم فقط علی است که فاروق اعظم است
بر منصب امام، سزاوار حیدر است

هر دو خلیفه از دل خیبر گریختند
هی لاف می زدند، در آخر گریختند
پیش نگاه آن همه لشکر گریختند
احمد نداشت واهمه ای گر گریختند...
...یار نبی دلاور کرّار حیدر است

تیغ علی فقط سرِ فرمانده می زند
هرگز کسی حریف نبردش نمی شود
زانو مقابلش زده عمرو بن عبدوَد
مرحب به گرد دلدل حیدر نمی رسد
یکه سوار، در دل پیکار حیدر است

تبلیغ در غدیر بیان حقیقت است
یک عده گفته اند که پمپاژ نفرت است
قائل به این سخن چقدَر بی بصیرت است
از اعتقاد رد شده دنبال وحدت است
وحدت، به محور شه ابرار حیدر است

در پیش منکرش علنی جار می زنم
نام غدیر را حسنی جار می زنم
همچون اویسم و قرنی جار می زنم
در دسته های سینه زنی جار می زنم
ذکر لب تمامی احرار حیدر است

شأن نزول آیه ی اکمال دین شده
بر خاتم رسول مکرّم نگین شده
کوری چشم هرکه در آن جا حزین شده
حیدر امیر بر همه ی مؤمنین شده
در چشم هر حسودِ لعین خار حیدر است

اول پیمبر اذن ز بالا گرفت و بعد
یک خطبه خواند و ذکر تولا گرفت و بعد
اقرار بر ولایت عظمی گرفت و بعد
بر روی دست، دستِ علی را گرفت و بعد
اعلان نمود ماه شب تار حیدر است

توحید بی ولای علی یک توهّم است
دوریّ از غدیر متاعش تجسّم است
شیعه اگر که فاتح بحث و تکلّم است
با تیغ خطبه های علی در تهاجم است
محور برای پاکی افکار حیدر است

حب علی نوشته شده در صحیفه ام
لعنت به منکران علی شد وظیفه ام
عشق ولایِ مادر پاک و عفیفه ام
باعث شده که مبغض اهل سقیفه ام
از قاتلین فاطمه بیزار حیدر است

در روز حشر منکر او رو سپید نیست
حتی درون جنگ بمیرد شهید نیست
اصلا کسی به جز علویّون سعید نیست
بهر نجات منکر حیدر امید نیست
راه نجات عبد گرفتار حیدر است

آن دم که بر مخالف حیدر شود عتاب
شیعه درون جنت و او می چشد عذاب
یا لیتنی... بگوید و قلبش شود کباب
این است وجه و جلوه ی نام ابوتراب
در روز حشر حاکم و معیار حیدر است

در راه انتشار مطاعن نشد تلاش
ما جار می زدیم در این روزگار کاش...
...خون دلی که خورد پیمبر از این قماش
بر آن زنی که سرّ نبی را نموده فاش
اعلان کنید محرم اسرار حیدر است

در راه بغض دشمن او کرده تنبلی
هرکس نبرده است به لب لعن اولی
با ذکر لعن دل بشود پاک و صیقلی
ما را بر این حساب مذمّت کنی ولی
آن کس که کرده لعنت بسیار حیدر است

دنیای بی غدیر جسارت به خاتم است
از نحسی سقیفه جهان غرق ماتم است
دنیای بی غدیر تهش داغ فاطمه است
با چاه کوفه حیدر کرار همدم است
گریان روضه ی در و دیوار حیدر است

دنیای بی غدیر به جنجال می رسد
تیر خلیفه تا ته گودال می رسد
هر دم صدای گریه ی اطفال می رسد
وقتی زمان غارت خلخال می رسد...
... دلخون از این جنایت اشرار حیدر است

شاعر: مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۷
مهدی علی قاسمی

با سجده بر خاک نجف شاه زمینم
در باغ انگور ولایت خوشه چینم
با خط زهرا حک شده روی جبینم:
من تا ابد عبد امیرالمومنینم

هرکس قدم برداشته در راه مولا
قطعا نشسته زیر ابر لطف زهرا

از روز اول که نجف رفتم خمارم
طی می شود با حب حیدر روزگارم
بی او خزانی هستم و با او بهارم
در قبر هم جز با علی کاری ندارم

در روز غربت دلخوشی ماست حیدر
تنها پناه و ملجا دنیاست حیدر

دنیای بی صحن نجف ذاتش عذاب است
از غصه و هجر حرم حالم خراب است
با هر نفس یاد علی کردن ثواب است
شرح همین قول پیمبر صد کتاب است...

..."حبُّ علیِّ بن ابیطالب عباده"
الحمدللهِ علی طیبِ الولاده

ای نفس پیغمبر نظر کن بر گدایت
فکری بکن بر عاشق گنبد طلایت
یک شب مرا مهمان نما پایین پایت
من دوستت دارم علی جان بی نهایت

پیش کسی سر خم نکردم من به جز تو
در زیر ایوان گفته ام واللهِ فُزتُ

ریزه خور این در شدم الحمدلله
دیوانه ی حیدر شدم الحمدلله
مست از خم کوثر شدم الحمدلله
خاک در قنبر شدم الحمدلله

خوشبخت یعنی من که بر کویش اسیرم
من عبد دربار و علی باشد امیرم

وقتی میان صحن مولا مینشینی
در عرش هستی گرچه بر روی زمینی
بر حق حیدر تو اگر اهل یقینی
هستی به زیر دِین علامه امینی

با الغدیرش شیعه هر دم رو سپید است
با تیغ برهانش حماسه آفریده است

دیگر نباشد فایده در شبهه سازی
علامه ی هندی نموده سرفرازی
متن کتاب او ندارد هم طرازی
مالیده شد بر خاک پوز فخررازی

کرده دفاع از حق مولا در شدائد
جان همه گردد فدای میرحامد

هر تشنه که سیراب از جام غدیر است
دنبال بالا بردن نام غدیر است
برخیز ای شیعه که هنگام غدیر است
از برترین اعمال اطعام غدیر است

آن کس که میبرده به دوشش کیسه ی نان
خیلی سفارش کرده ما را بر فقیران

رسم پیمبر دائما مدح علی بود
با دیدن روی علی میگشت خشنود
وابستگی او به مولا بود مشهود
در پیش روی قوم خود اینگونه فرمود:

اَنتَ وَلیٌّ لِلَّذی کُنتُ نَبیَّه
یَا مُرتضی شیعَتُکَ خَیرُالبَریَّه

در کل عالم شهریاری جز علی نیست
در سختی محشر حصاری جز علی نیست
بر کعبه ی ایمان مداری جز علی نیست
بهر پیمبر جان نثاری جز علی نیست

در جنگ ها تنها شود هم غم ندارد
حیدر که باشد، هیچ چیزی کم ندارد

هرکه طرف شد با علی کارش تمام است
کار علی کشتارِ یل های به نام است
با منکر حیدر خطابم یک کلام است
تنها یل خیبر گشا بر ما امام است

نه آن که در هر معرکه نیرنگ می کرد
مثل بز کوهی فرار از جنگ می کرد

ای من فدای مرتضی و خلق و خویش
هستم زمان مرگ خود در جست و جویش
من آرزو دارم که باشم کلب کویش
مرهم به نیش دشمنان نوش سبویش

مست امیرم در دو عالم شاد هستم
چون آهوی دامش پی صیاد هستم

ما عاشقان مرتضی مشتاقِ داریم
ما دست از لعن و تبری بر نداریم
بر چشم های منکرین شیعه خاریم
با این تبری های خود امیدواریم...

...فردا بگیرد دست ما را در قیامت
وقتی که زهرا می رسد بهر شفاعت

فضل علی بن ابیطالب عیان است
غیر از علی گفتن به هر منبر زیان است
در سینه ی شیعه دو گوهر جاودان است...
...از یک طرف بغض فلانی و فلان است

از یک طرف حب علی و عترت اوست
این حب و بغض ما نشان از رحمت اوست

ما بر در میخانه ی حیدر اسیریم
ما باده نوشان مست از دست امیریم
اهل سقیفه نیستیم اهل غدیریم
آخر تقاص از قاتل زهرا بگیریم

امروز روز شرح و بسط و موشکافی است
فردا که مهدی می رسد، روز تلافی است

مردم همه با مرتضی بیعت نمودند
ده ها هزاران بی وفا بیعت نمودند
زن ها ز پشت پرده ها بیعت نمودند
حیدر نشد مولا؟ چرا بیعت نمودند؟

اصلا چه شد که دومی می گفت: " بَخٍّ
أَصْبَحْتَ مَوْلاَیَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِن.."

حق پیمبر را چه زود امت ادا کرد
بیعت شکستند آن همه مردان بی درد
آنکس که بَخٍّ گفت آخر هیزم آورد
هر کینه ای که از ولایت داشت نامرد...

...پشت در خانه تلافی کرد با پا
می سوخت بر روی زمین دنیای مولا

شاعر: مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۳۵
مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

هرچند از معایب، در من نشان زیاد است
اما همیشه لطفت، ای مهربان زیاد است

یک کوه درد دارم، شد آه و گریه کارم
چیزی به لب نگویم، سر نهان زیاد است

هر بار آمدم تا با توبه بازگردم
با خدعه گفت نفسم: حالا زمان زیاد است

این قدر پیش مردم، باآبرو نخوانم
خیلی گناه و جرمِ من بی گمان زیاد است

دستم تهی است اما دلخوش به مرتضایم
در کیسه اش برای ما قرص نان زیاد است

در می زنم مکرر، رو می زنم به حیدر
دور از سرای مولا شر و زیان زیاد است

دنبال راه عشقم، در به در حسینم
هرچند در مسیرش زخم زبان زیاد است

هر لحظه در عذابم، بی کربلا خرابم
دلتنگی ام برای آن آستان زیاد است

آب روان زد آتش بر قلب سینه زن ها
شرم نگاه ما بر آب روان زیاد است

نوع سلاح باید در حد عرف باشد
نیزه زدن برای حجم دهان، زیاد است

جای تعجبی نیست، پاشیده خون به هر سو
وقتی که کُند باشد خنجر تکان زیاد است

مذبوحِ بالقفا را باید به پشت چرخاند
بس کن رسید زهرا، داد و فغان زیاد است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۵۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ مسجد ارک تیر ماه ۹۹

آسمان دیده ام از شرم غرق کوکب است
قلبم از خوف عقوبت، باز در تاب و تب است

گرچه گمراه و گنهکارم ولی ذکر لبم
یا کریم و یا حلیم و یا غفور و یا رب است

دور از چشم خلائق آمدم توبه کنم
بهترین ساعات توبه، خلوتِ نیمه شب است

چاره ی دلدادگان، تنها همین اشک است و بس
گریه کردن های عاشق، رکن عشق و مذهب است

زیر لب گفتم مدد حیدر، خدا از من گذشت
بس که مولایم علی، آقا و والا مرتبه است

عشق، یک هم قافیه دارد که آن باشد دمشق
قلب من مجنونِ یک یار است، آن هم زینب است

آه... از آن ساعتی که دید زینب، دلبرش
غرق خون افتاده در گودال، زیر مرکب است

آن لبی که مست و مدهوشش رسول الله بود
جای چوب و نیزه ی امت چرا بر آن لب است؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۹ ، ۲۲:۰۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی 

آواره ای فراری ام و بی نشانی ام

یاذالکرم، کنار خودت می نشانی ام؟

 

سرمایه ام همین به کنارت نشستن است

بیچاره می شوم اگر از خود برانی ام

 

سوز و نوا و لحن مناجاتی مرا

انداخت آخر از نظرت، بد دهانی ام

 

حرفی نمی زنی؟ چقدر دلخور از منی

چیزی بگو که تشنه ی یک لَن تَرانی ام

 

باور نمی کنم که قیامت به موی سر

مسجود من، به سوی جهنم کشانی ام

 

در سردی زمانه، دلم گرم حیدر است

حب علی است برکت این زندگانی ام

 

مثل خرابه بودم و مطرود از همه

شاه نجف به رسم کرم، گشت بانی ام

 

روحم اگر چه غرق غبار معاصی است

با یاحسین می خری و می تکانی ام

 

با یک سلام و عرض ادب محضر حسین

امشب به صحن کرب و بلا می رسانی ام

 

یاد غریب ماندنِ ساعات آخرش

هر روز و شب به گریه گذشته جوانی ام

 

می گفت تشنه لب: جگرم سوخت، العطش

دلخون ز رسم کوفه و این میهمانی ام

 

برگرد زینبم، برو خیمه، نظر نکن...

بر قتلگاه، خواهر قامت کمانی ام

 

نگذاشت این سنان که تماماً ادا شود

تسبیح آخرین نفس آسمانی ام

 

طوری به بند بند تنم تیر و نیزه خورد

باید دگر مقطع الاعضا بخوانی ام

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۳
عبدالرقیه

خسته ام خسته کسی هست امانم بدهد؟
بین طوفان گنه راه نشانم بدهد

هر که افتاد زمین دست به دامان کسی است
من آلوده حسین است که جانم بدهد

شب جمعه است دلم کرببلا می خواهد
فقط ارباب تواند که توانم بدهد

دل من تنگ ضریح است حرم می خواهم
کیست تا کعبه ی شش گوشه نشانم بدهد

بوی سیب حرمش در همه جا پیچیده
ناله ی مادر او سوز و فغانم بدهد

مادرش گفت بنیَّ ذبحوکَ سحقوک
ناله اش شعله بر این سوز نهانم بدهد

پسرم تشنه تو را ذبح عظیمت کردند
داغ تو رعشه بر این قد کمانم بدهد

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۵۷
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۸ رمضان ۹۹

آخر ماه، گدا مانده و تنها مانده
همه رفتند فقط بنده ی رسوا مانده

درب مهمانی خود را کمی آرام ببند
یک نفر از صف بخشیده شدن جامانده

دستگیری بکنی یا نکنی هر دو رواست
دست تسلیم منِ غم زده بالا مانده

هیچ کس واسطه ی بنده ی آلوده نشد
مثل هر سال فقط یوسف زهرا مانده

همه ی زندگی ام حاصل لطف مهدی است
تازه آقایی او در صف عقبی مانده

عاقبت آبرویم ریخت و در چشم امام...
بی بها کرد مرا چشم بد وامانده

سخت دلتنگ نجف هستم و ایوان علی
بر دل غم زده ام، شوق تماشا مانده

آخر ماه هم از غربت ارباب بگو
بین گودالِ پر از خون، تن مولا مانده

اکبر و قاسم و عبداله و عون و عباس
همه رفتند... فقط زینب کبری مانده

چه کند زینب مضطر که سنان دور شود
لب زخمی حسینش به دعا وا مانده


محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۹
عبدالرقیه

یک تار موی مرتضی بودند آیا؟

ممسوسِ در ذات خدا بودند آیا؟

 

حیدر که زخمی در اُحد شمشیر می زد

آن دو به دور مصطفی بودند آیا؟

 

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۴۷
عبدالرقیه

رشته ی توحید عینا تار موی حیدر است
قبله ی عشاق بی شک رو به سوی حیدر است
جنت الاعلی برای عبد کوی حیدر است
هم نشینی با گدا از خلق و خوی حیدر است

من غلام حیدرم، یعنی که شاه عالمم
هک شده یامرتضی روی عقیق خاتمم

فخر او را بس، شده زهرای اطهر همسرش
بانویی که مصطفی خوانده است او را مادرش
مریم و هاجر کنیزانند در دور و برش
اولیا الله محتاج اند بر خاک درش

هیچ کس شایسته ی زهرا نبود اِلا علی
نقش بسته بر نگین فاطمه هو یا علی

بانویش رفت و برایش زندگی غمبار شد
قاتلش شمشیر نه، بلکه نوک مسمار شد
هر زمانی روبه رو با آن در و دیوار شد
روضه ی مکشوفه ای در ذهن او تکرار شد

لحظه ی جان دادنش با قد خم زهرا رسید
من نفهمیدم چرا از بازویش خون میچکید!؟

اشهد اَنَ موذن گفت اذان بغضش شکست
تا علیاً روی لب آمد زبان بغضش شکست
هر یتیمی از غم او بی گمان بغضش شکست
ساقی کوثر ولی در آن زمان بغضش شکست

یاد ساعاتی که زینب زار و مضطر می شود
از روی تل خیره بر ذبح برادر می شود

می رود شمر لعین با خنجرش در قتلگاه
می بُرد راس حسین ابن علی را بی گناه
می زند طفل یتیمی را که گشته بی پناه
می بَرد ناموس حیدر را اسیری بی سپاه

حرمله با اسب دور خیمه جولان می دهد
دختر مسلم به زیر دست و پا جان می دهد

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۴۴
عبدالرقیه

شرمنده از خدایم، گریه شده گواهم
مُستغفرٌ لِذَنبی، لبریز از گناهم

باشد قبول پستم، دل را به هر که بستم
اما بگیر دستم، بی لطف تو تباهم

آلوده بودم اما، کردی مرا صدایم
تو کشتیِ نجاتی، دادی مرا پناهم

یا واهب العطایا، بی لطف و بی عطایت
در هرکجا که باشم، بیچاره قعر چاهم

مشهد دخیل بستم، با اشک ندبه کردم
محتاج کربلایم، دلتنگ صحن شاهم

هجران شده دلیلِ چشمان تار یعقوب
شش گوشه را نبینم، این دیده را نخواهم

باب الحوائج من دردانه ی حسین است
رویش حساب کردم با آن که روسیاهم

می گفت در خرابه، عمه، کجاست بابا؟!
تا که مرا ببیند، لبریز درد و آهم

باید به او بگویم، این زجر بی مروت
جوری زده مرا که، تیره شده نگاهم

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۵ رمضان ۹۹

بر لب اهل مناجات و سحر جان می رسد
رفته رفته وقت مهمانی به پایان می رسد

عبد رسوا و گریزانی که هر جا رفته است
آخر مهمانی مولا، پشیمان می رسد

در شب قدرش، همه بستند بار خویش را
یک نفر جا مانده و با چشم گریان می رسد

تا گنهکاری، پشیمان از گناهش می شود
سوی او فورا خدا لبیک گویان می رسد

بر سر این سفره تا هستیم، بر دل های مان.‌‌..
دائما انوار لطف حی سبحان می رسد

سائل معرفت از بیت بتول و حیدریم
هرچه بر ما می رسد از لطف ایشان می رسد

تا که یک ذره فقط احساس غربت می کنیم
بر سر ما دست آقای خراسان می رسد

رزق آب و نان رعیت های این خانه فقط
از عطای سفره ی بابای سلطان می رسد

غربت موسی بن جعفر بر دلم آتش زند
تا که هر دفعه به گوشم اسم زندان می رسد

از رخ زرد و تن همچون خیالش شد عیان
ارث از مادر به اولادش فراوان می رسد

ساق پایش را چه کرده سندی ملعون مگر
تا به محراب دعا افتان و خیزان می رسد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۲۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۲ ماه رمضان ۱۴۰۱

دگر ز مسجد کوفه نوا نمی آید
نوای ناله ی شیرخدا نمی آید

برای عزت و ترویج راه بسم الله
صدای نقطه ی پایین با نمی آید

چه کرده زهر که رنگ علی چنین شده است؟!
چه کرده که نفسِ رفته، جا نمی آید؟!

هر آن چه شیر، به او می دهد طبیب اصلا
به هوش، حیدر آل عبا نمی آید؟!

چه کرده است مگر تیغ، خون فرق علی...
چگونه بند به طب و دوا نمی آید؟!

هر آن چه زینب کبری پدر پدر گوید
دگر ز جانب بابا صدا نمی آید

آهای طفل یتیم نجف، گرسنه بخواب
ازین به بعد دگر مرتضی نمی آید

ازین به بعد اگر پیرمرد نابینا
غریب و خسته بگوید بیا، نمی آید

دگر میان هوای گرفته ی این شهر
شمیم هم نفس مصطفی نمی آید

چه خوب پیر لعینی به سوی جسم امام
برای ضربه زدن با عصا نمی آید

هزار شکر کفن هست بین کوفه هنوز
تن امام روی بوریا نمی آید

پس از پدر به تسلی و تعزیت، احدی...
به تازیانه سوی بچه ها نمی آید

اسیر چیست؟! عزادار بعد دفن پدر
به احترام دوباره به خانه می آید

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۰۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۲ رمضان ۹۹

کریم و مهربان بود و مرا هم
میان بندگانش داد، راهم

نمک گیرم، بدهکارم، همیشه...
نجاتم داده الطاف الهم

برای بنده ی آلوده ی خود
لباس مغفرت کرده فراهم

ثوابی که ندارم، شرمسارم
شب قدر است اما رو سیاهم

شرر بر توشه ام زد بی حیایی
مرا انداخت از چشمش، گناهم

همه گفتند محتاج دعایند
منِ بیچاره محتاج نگاهم

ضرر کردم کنارش کم نشستم
پشیمان از چنین عمری تباهم

پریشان حالی ام را چاره کرده
دعایم کرده زهرا، روبراهم

زمین خوردم، علی دارم غمی نیست
دلم گرم است بر پشت و پناهم

نجف شد قبله گاه و ملجأ من
امیرالمؤمنین شد تکیه گاهم

شبیه کودکان زار کوفه
یتیمانه است امشب اشک و آهم

شکاف کعبه ی فرق بلندش
شرر انداخته بر قبله گاهم

چه کرده ابن ملجم با امیرم
نمانده قوتی در جسم شاهم

گمانم لحظه های آخر اوست
رخ زرد علی باشد گواهم

زبانم لال تنها نیست مولا
ولی فکر امامی بی سپاهم

خدا را شکر حیدر تشنه لب نیست
به یاد تشنه ی در قتلگاهم

چه کردی با حسین ای شمر ملعون
نمی آید از او دیگر صدا هم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۵۹
عبدالرقیه

به سبک "میخانه دگر جای من بی سر و پا نیست"

 

خونین شده محراب ز خون سر حیدر
بر سینه زند دختر او با دل مضطر
در پیش حسن، باده ی مستان ز سبو ریخت
ارکان هدایت به سر خلق فرو ریخت

غرق خون شده روی مهتاب
واژگون شده بین محراب

تا خانه، به دوشِ حسنش بین تب آمد
با دیدن او جان عقیله به لب آمد
شمشیر، چگونه سر کرار گشوده است
چون فاطمه رخسار علی زرد و کبود است

انگشتر حق، بی نگین شد
قنبرش نبود این چنین شد

زهرا به گمانم که شده موعد دیدار
راحت شدم آخر ز غم و غربت بسیار
خیبرشکنت را دمِ شمشیر کجا کشت؟!
بازوی کبودت وسط کوچه مرا کشت

شد صبح سپید فاطمه جان
حیدرت رسید فاطمه جان

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۱۷ رمضان ۹۹

بیچاره ام و رسوا
آلوده ز سر تا پا
دیگر شده ام تنها
باید چه کنم حالا؟
إشفَعی لی یا زهرا

تا بوده چنین بوده
کو خاطر آسوده؟
فرّارم و آلوده
رفته است دلم هرجا
إشفَعی لی یا زهرا

از عادت معصیت
از تیرگی و غفلت
از ماندن در ظلمت
شد قبله گهم دنیا
إشفَعی لی یا زهرا

یادِ دم تلقینم
دلواپس و غمگینم
کس نیست به بالینم
در آن دم وانفسا
إشفَعی لی یا زهرا

روزی که شوم حیران
بی ملجأ و سرگردان
از غفلت خود گریان
در بی کسی فردا
إشفَعی لی یا زهرا

هرچند گنهکارم
قلبی علوی دارم
دیوانه ی کرارم
عبدم به در مولا
إشفَعی لی یا زهرا

حق علی و خاکش
حق نفس پاکش
حق نجف و تاکش
آن وادی أو أدنی
إشفَعی لی یا زهرا

عمری است پریشانم
آتش زده بر جانم
ای وای نمی دانم
شد شعله چرا برپا؟!
إشفَعی لی یا زهرا

ای داغ گران، کوچه
لال است زبان، کوچه
مرثیه ی آن کوچه
شد داغ و غم عظمی
إشفَعی لی یا زهرا

مادر چه شده رویت؟!
درد است به بازویت؟!
خونی شده پهلویت؟!
آرام دل طه
إشفَعی لی یا زهرا

بر تشنه ی در گودال
بر زمزمه اش بی حال
بر آن بدن پامال
بر کشته ی عاشورا
إشفَعی لی یا زهرا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب ۱۶ رمضان ۹۹

 دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی _ رمضان ۹۹ 

 

بار معصیت به دوشم بار شد
صفحه ی قلبم سیاه و تار شد

بس که تیر از سوی شیطان خورده ام
چشم هایم خشک شد، بیمار شد

هر چه بخشیدی مرا با حلم خود
باز هم فعل بدم تکرار شد

نیمی از ماهت سریعا طی شد و...
غم میان سینه ام انبار شد

دیر جنبیدم به خود از دست نفس
کار توبه کردنم دشوار شد

آخرش افتادم از چشمان تو
عاقبت بدجور کارم زار شد

عشق بازی های زین العابدین
باز هم چاره گشای کار شد

هر کجا رفتم کسی کاری نکرد
با ابوحمزه دلم بیدار شد

زیر بارانِ ابوحمزه فقط
نخل خشکِ دیده ام پربار شد

تا که گفتم بالحسین و بالحسن
دستگیرم حیدر کرار شد

نام آقازداه هایش بردم و...
لطف مادر بر دلم بسیار شد

وقت مغرب یاد کردم از حسن
روزه ام با روضه اش افطار شد

با کرامت با همه رفتار کرد
با خیانت با حسن رفتار شد

زهر، کاری کرد رنگش سبز شد
از درون می سوخت و تب دار شد

آن قدر خون از دهانش می چکید
جامه اش مانند لاله زار شد

زهر، کاری بود اما مجتبی
کشته ی داغ در و دیوار شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۳۱
عبدالرقیه

"سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قَلْبِی"

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب ۱۱ ماه رمضان ۹۹

بی تاب لقاییم الهی بخدیجه
دنبال فناییم الهی بخدیجه

ما را برهان از قفس علقه به دنیا
تا پر بگشاییم الهی بخدیجه

جمعیت درمانده و بیچاره شنیدی؟
آن طایفه، ماییم الهی بخدیجه

یک سوم مهمانی خوبت سپری شد
محتاج عطاییم الهی بخدیجه

شرمنده از اعمال خطاییم، مدد کن
تا توبه نماییم الهی بخدیجه

اذنی بده تا باز سوی مرقد سلطان
با گریه بیاییم الهی بخدیجه

محروم ز نوریم، خدا مرحمتی کن
دلتنگ رضاییم الهی بخدیجه

لطفی بکن امسال شب قدر ببینیم
در کرب و بلاییم، الهی بخدیجه

محتاج عطا و کرم مادر زهرا
در هر دو سراییم الهی بخدیجه

از اشک یتیمیِ غریبانه ی زهرا
در حال بکاییم الهی بخدیجه

***

هر جا سخن از روضه و از داغ حسین است
با آل کساییم الهی بخدیجه

با یاد غم غارت انگشتر ارباب
مشغول عزاییم الهی بخدیجه

عمری است که دلخون و پریشان شده از آن...
انگشت جداییم الهی بخدیجه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب ۱۴ رمضان ۹۹

گفتی: فقط با من بگو درد دلت را
گفتی: بیا تا حل نمایم مشکلت را

گفتی: گنهکاری؟ بیا در خانه ی من
تا شستشو سازم خودم آب و گلت را

گفتی: بیا ای غافل از روز قیامت
بیدار می سازم وجود غافلت را

گفتی: به هرکس دل سپردی، خوار گشتی
دیگر بده دست اباصالح، دلت را

گفتی: نمی خواهم بدون حب زهرا
یک لحظه حتی روزه ی بی حاصلت را

گفتی: که بخشیدم به حیدر عزتم را
از او گدایی کن شرف را، منزلت را

گفتی: بیا و آمدم، شرمنده هستم...
آلوده آخر دیدی عبد جاهلت را

چیزی ندارم غیر آهی در بساطم
با آه، باید گرم سازم محفلت را

یک بار دیگر کربلا را روزی ام کن
بر من عنایت کن عطای کاملت را

من پیرو طفل امام مجتبایم
بر او ببخش امشب دوباره سائلت را

جانم فدایش، با عمو در قتلگه گفت:
جانم فدای تو، ندارد قابلت را

من که نمردم شمر می آید به سویت
بیچاره سازم دشمنان بزدلت را

عبدللهم، دست و سر و جان می دهم تا...
بیرون کنم از قتلگاهت، قاتلت را

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۰۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاچ آقا منصور ارضی_ شب ۴ رمضان ۹۹

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ رمضان ۹۹

گفتم الهی... دستگیری شد نصیبم
لطف و عطای بی نظیری شد نصیبم

آماده ی توبیخ بودم، جای توبیخ
از جانبش خیر کثیری شد نصیبم

او جابر العظم الکسیر است و ازین رو...
با بال زخمی، اوج گیری شد نصیبم

پیش خدا از هر گزندی در امانم
دور از خدا تنها حقیری شد نصیبم

دنبال جوشن بودم و از لطف زهرا
با پنج تن، جوشن کبیری شد نصیبم

حب علی مست نجف کرده دلم را
از برکتش، روح غدیری شد نصیبم

فخرم شده این مرتبه، عبدالحسینم
الحق، عجب نعم الامیری شد نصیبم

تشنه شدم وقت غروب و رزق گریه...
بر جسم مانده بر حصیری شد نصیبم

یاد رقیه کردم و از برکت او
سرمایه های چشم گیری شد نصیبم

می گفت با بابای خود طفل سه ساله
دیدی چه شد؟! رخت اسیری شد نصیبم

من که سر دوش عمو عزت چشیدم
در شام و کوفه سر به زیری شد نصیبم

گرچه گرسنه از غذا ماندم به جایش
از ضربه ی شلاق، سیری شد نصیبم

وقتی مرا با تازیانه قاتلت زد
افتادن دندان شیری شد نصیبم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۳۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲ رمضان ۹۹

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی _ رمضان ۹۹

دنبال بد هستی اگر، من بدترینم
بی آبرو نزد کرام الکاتبینم

یک ذره حاجات مرا تا دیر دادی
بلوا به پا کردم، کجا رفته یقینم؟!

زانو بغل کردم ببینی بی پناهم
از بار سنگین گناهم، شرمگینم

دست مرا امشب نگیری، شک ندارم...
روز قیامت در صفوف مذنبینم

ممنونم از لطفت، اجازه داده ای باز
در پای سفره، پیش خوبان می نشینم

پابند حبت کن دل هرجایی ام را
شیطان نشسته دست بسته، در کمینم

با اذن زهرا سینه چاک بوترابم
نام علی حک گشته بر روی نگینم

حیدر که جای خود، غلام قنبرم من
عبد غلامان امیرالمؤمنینم

تا کربلا پر می کشم هر جا که باشم
تا می گذارم بر روی تربت، جبینم

از محضرت یک خواهشی دارم، خدایا
زنده نگه دارم محرم را ببینم

زنده نگه دارم، ببینم کربلا را
دلتنگ دیدار حسین و اربعینم

با هر سلام لحظه ی افطار، هر شب
لبیک گوی ناله ی هَل مِن مُعینم

امشب کنار علقمه روضه گرفتم
گریان چشمان یل اُم البنینم

اُم البنین با چشم تر یک عمر می گفت:
چشمت چه شد، شیرِ حماسه آفرینم

ای کاش بودم کربلا تا آخرین بار
از ماهِ روی خونی ات بوسه بچینم

ای کاش بودم، پاک می کردم ز رویت
خون سر پاشیده را با آستینم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۳۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ۳۰ شعبان ۹۹

دانلود صوت شعر با نوای کربلابی سید رضا نریمانی_ رمضان ۹۹

پشت درب خانه ات بر خاک، صورت می کشم
تا که تحویلم بگیری، از تو منت می کشم

بندگان مخلصت آماده ی مهمانی اند
آن قدر خالی است دستانم، خجالت می کشم

غفلتم باعث شد از چشمت بیافتم با گناه
هر چه خواری می کشم از دست غفلت می کشم

کور خوانده نفسِ اماره، دلم دست علی است
هرچه هم باشم مگر دست از ولایت می کشم؟!

با ولای مرتضی آقای این عالم شدم
بی علی یک لحظه هم باشم، حقارت می کشم

دور ماندم از وطن، از صحن ایوان نجف
یاد انگور ضریحش، آهِ حسرت می کشم

تا که چشمم تر شود یاد لب خشک حسین
جای سرمه، بر دو چشمم خاک تربت می کشم

دور از هیئت شدن یعنی نفس تنگیِ من
زیر این پرچم، نفس، آرام و راحت می کشم

یک توسل بر رقیه حاجتم را می دهد
بی خودی گاهی پیِ حاجت، ریاضت می کشم

دیده ای بابا مرا؟! همراه عمه های خود...
در سنین کودکی درد اسارت می کشم

چند جای استخوان های نحیفم له شده
هر تکانی می خورد جسمم، مشقت می کشم

چند روزی می شود چیزی نگفتم با کسی
من خجالت از سخن گفتن به لکنت، می کشم
 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۵۲
عبدالرقیه

چیزی ندارم تا بریزم زیر پایت
ای دلبر و دلدار من جانم فدایت

با آن که در اعمال زشتم غرق بودم
اما دوباره کرده ای بر من عنایت

کشکول من خالی است، گفتم با دلِ پر
حتما کریمان می کنند از من حمایت

ماه رجب رفت و دلم سمت نجف رفت
من را ببر صحن و سرای مرتضایت

ارباب دستم را بگیر این آخر ماه
لب تشته ام لب تشنه ی کرب و بلایت

حالا که سهمم دوری از کرب و بلا شد
من ماندم و یاد آوری روضه هایت

با خنجر کندش نشسته روی سینه
در حیرتم از لطف تو... شمر و هدایت؟!

با خنده سر را می برید اما عقیله
می کرد از تل با دو چشم تر صدایت

دردانه ی شیرین زبانت را نظر کن
با گریه، مشکی آب آورده برایت

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۴۹
عبدالرقیه

نذر یار است، میان تن اگر جان داریم
هرچه داریم ازین نیمه ی شعبان داریم

اشتیاق دل دیوانه ی ما دیدنی است
خنده بر چهره ولی دیده ی گریان داریم

از عطا و کرم حضرت نرجس خاتون
عشق دلدار، در این سینه فراوان داریم

هر که هر چیز دلش خواست بگوید اما
ما به برگشت گل فاطمه ایمان داریم

عهد بستیم که جان بر کف مهدی باشیم
با نبی و علی و فاطمه پیمان داریم

خودمانیم چه عیدی؟! چه سرور و جشنی؟!
تا که دلبر نرسد، حال پریشان داریم

سر و سامان همه از اوست، اگر سر نرسد...
تا ابد زندگیِ بی سر و سامان داریم

تا که فریاد زند بانگ أناالمهدی را
تا همان دم به خدا غصه ی هجران داریم

کاش با آمدنش، روشنی دیده شود
تا به کی گریه ی خود، از همه پنهان داریم؟

کاش یک بار به ویرانه ی ما سر بزند
کاش این جمعه ببینیم که مهمان داریم

مطمئنیم شب نیمه ی شعبان، حرمِ...
کربلا رفته و ما پاره گریبان داریم

ای ملائک برسانید بر آن شاه کرم
روسیاهیم و همه حاجتِ غفران داریم

برسانید که در صحن قدیم الاحسان
التماسِ کرم از معدن احسان داریم

سالیانی است که ما منتظران، دیده ی تر...
یاد خشکیِ لب سیدالعطشان داریم

آتشی را که میان دل خود داشته ایم
از غم غارت ارباب، کماکان داریم

نعل، خوش یُمن نبوده است، بدانید که ما
دل پُر از سُم و از نعل ستوران داریم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۰۳
عبدالرقیه

مژده ای منتظران مقصد و مقصود رسید

معدن رحمت و خیر و کرم و جود رسید

 

کاش روزی برسد تا که ببینیم همه

از سوی کعبه ی حق مهدی موعود رسید

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۴۶
عبدالرقیه

نام بلندش نقل هر منبر علی اکبر
در آسمان معرفت، اختر علی اکبر
از ساکنان عرش بالاتر، علی اکبر
نور خدا را خوب بنگر در علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

چشم فلک هرگز ندیده مثل و همتایش
آورده با خود خنده را، بر وجه بابایش
دل بُرده از آل عبا با روی زیبایش
بر بیت بابایش شده زیور علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

دلداده ی حیدر شدن، توحید یعنی این
مست از می کوثر شدن، توحید یعنی این
عبد علی اکبر شدن، توحید یعنی این
در ذات حق ممسوس چون حیدر، علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

یاد زیارت عقل را برده است از هوشم
دلتنگ آغوش حرم گردیده آغوشم
مستِ می ساقی پایین پای شش گوشه ام
همچون علی شد ساقی کوثر، علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

در معرکه باشد سراسر معنی غیرت
وقت رجز خوانیِ او دشمن کند حیرت
در هیبت و در شوکت و در سیرت و صورت
عینا شده مانند پیغمبر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

بر لب رسید از ترس، جان لشگر دشمن
افتاد رخنه در میان لشگر دشمن
بند آمد از وحشت، زبان لشگر دشمن
وقتی به میدان زد چو شیر نر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

در کربلا جسم علی را لاله گون کردند
از روی مرکب پیکرش را واژگون کردند
چشم حسین بن علی را غرق خون کردند
شد مثل یاسِ رازقی پرپر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

کارگاه شعر منتظران

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، پنجم شعبان ۱۴۰۰

نزد کریمانِ دوعالم خوشه چینم
پای بساط اهل بیت از راغبینم
بر پنجم شعبان گره خورده است دینم
مدیون خیر و لطف زین العابدینم

از برکتش شد خانه ی مولایمان شاد
آمد علیِ دوم ارباب، سجاد

آمد به ما آموخت طرز بندگی را
پای مناجات و دعا، پایندگی را
آورد با خود راه و رسم زندگی را
آموخت با رفتار خود بخشندگی را

ایثار و بخشش در وجودش منجلی بود
کیسه به دوش نیمه شب، مثل علی بود

گَرد فراموشی ازین آیین زدوده
دین را دوباره با دعا احیا نموده
ابواب رحمت را سوی مردم گشوده
در هر مناجاتش، گریز روضه بوده

با سجده هایش خلق را دلگرم می کرد
سنگ دل هر غافلی را نرم می کرد

تابید نورش، بازتابش شد صحیفه
خیر کثیرِ آفتابش شد صحیفه
پیغمبری کرد و کتابش شد صحیفه
ارکان ناب انقلابش شد صحیفه

دل های ما را با مناجاتش تکان داد
راه خدا را با ابوحمزه نشان داد

از سجده هایش روح ایمان، جان گرفته
با گریه هایش، دین سر و سامان گرفته
از یک دعای نوکرش، باران گرفته
با مادر او آبرو ایران گرفته

لطفی ندارد روزی ام بی شهربانو
دست من و احسانِ بی بی شهربانو

کار جهادی کرد و دین را تقویت کرد
خیلی غلام، آقا خرید و تربیت کرد
نسبت به داغ کربلا با معرفت کرد
با روضه، هر جامانده را خوش عاقبت کرد

خیره به ظرف آب می شد، تشنه می ماند
از کام بابایش همیشه روضه می خواند

با روضه اش تا سال های سال، می سوخت
یاد لباس خونی و پامال، می سوخت
یاد تن بی سر، ته گودال، می سوخت
یک عمر یاد غارت اطفال، می سوخت

با گریه اش تبلیغ کرد و کم نیاورد
با گریه اش ما نوکران را گریه کن کرد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۴:۴۱
عبدالرقیه

ِمی برای همه ی اهل خرابات رسید
روح بر پیکر بی جان عبادات رسید
مژده بر اهل جهان قبله ی حاجات رسید
روی دست شه ما شاه کرامات رسید 
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

 

سحر پنجم شعبان مه شعبان آمد
پنجم ماه چرا ماه نمایان آمد؟!
با لبی خنده کنان جان حسین جان آمد
با نمایان شدنش عشق به اثبات رسید
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

 

باز هم خنده به روی لب ارباب آمد 
حضرت خون خدا را خلفی ناب آمد
آن که زد طعنه به رخساره ی مهتاب آمد
بعد بابا به زمین محیی اموات رسید
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

 

روی دستان پدر عین قمر در قمر است
رازق اشک وبکا ء عاشق اهل سحر است
هم ابوحمزه و هم صاحب خمسه عشر است
بنده ی حضرت حق روح اطاعات رسید
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

 

سیرت او نبوی صورت اومادری است
چهره ی او حسنی صولت او حیدری است
هیبتش مثل حسین بن علی محشری است
شکر بر حضرت حق سرور سادات رسید
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۵۲
مجتبی قاسمی