سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷۰۷ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز شهادت حضرت ۱۴۰۰

در دلم تا درد و ماتم پا گرفت
غم میان سینه ام تا جا گرفت
درد دنیا قوتم را تا گرفت
حضرت معصومه دستم را گرفت

احتیاجم، احتیاج دائمم
بنده ی اولاد موسی الکاظمم

سیره ام بر حق توکل کردن است
درد و غم ها را تحمل کردن است
دوری از رنگ تجمل کردن است
بر بزرگ قم توسل کردن است

تا که در راه قم و آن حومه ام
در پناه حضرت معصومه ام

جان فدای گریه های هر شبش
سوختن از درد هجران و تبش
ناله ی أمّن یُجیبِ بر لبش
با دل خون گریه ی بر زینبش

سالها با کوهی از آزار و درد
صبر کرد و صبر کرد و صبر کرد

در کنارش، سال ها بابا نبود
در دلش از غصه دیگر جا نبود
داغ او هجران یک مولا نبود
آه، نزد او رضا حتی نبود

آن قدر گریان دو محبوب شد
از غم هجران چنان یعقوب شد

من بمیرم که برادر را ندید
التیام قلب مضطر را ندید
آمد اما روی دلبر را ندید
بار آخر سبط حیدر را ندید

دور ماند از دلبر و از درگهش
شد شهادت آخرین منزلگهش

خوب شد در قم نگاه بد نبود
رد شدند از کوچه های شهر، زود
شکر حق اصلا نشد رویی کبود
تازیانه ها نمی آمد فرود

سنگ بر پیشانی حضرت نخورد
زیر پا نام برادر را نبرد

سوخت بین نار؟! نه یک لحظه نه
زینتش شد خار؟! نه یک لحظه نه
رفت تا بازار؟! نه یک لحظه نه
ماند در انظار؟! نه یک لحظه نه

بین بستر ناله زد با هر نفس
وقت رفتن، یاد زینب بود و بس

یاد آن خواهر که دید از خیمه گاه
نیست اصلا حال یارش رو به راه
مانده در گودالِ مقتل، بی پناه
میزدش با کینه شمر روسیاه

خسته شد ملعون، روی سینه نشست
آنچنان زد که دل زینب شکست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۰۰ ، ۰۶:۲۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ ۳۰ صفر ۱۴۰۰

از تب زهرِ نفسگیر، تنت می لرزد
همچنان مار گزیده، بدنت می لرزد

چه کنم ناله ز دل، وقت تردد نکشی؟!
چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟!

رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده
مهربان، دست رئوفت چقدر سرد شده

شمس نورانی افلاک، زمین افتادی
باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی

بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است
تا به حجره، پر خود را مکش اینقدر بس است

به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی
یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شدی

میخ در، ناله ی جانسوز چرا سر داده؟!
جای در، شعله به جان جگرت افتاده

عمر پر برکت و پر مرحمتت شد طی، وای
رو به قبله شده ای، قبله ی عالم، ای وای

خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟!

نه رد سرمه به چشم است، نه رد اخم است
کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است

خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد
اندکی صبر کن آقا که جوادت برسد

غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد
تشنه ای؟ زود به دستت قدحی آب دهد

بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند

حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت

دم آخر احدی دست به خنجر نَبَرد
بین این حجره کسی پیرهنت را ندرد

داغدار غم جدت شده ای؟ نیست عجیب
بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب...

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۰ ، ۲۰:۲۸
عبدالرقیه

میخواست نظاره کند آقا شدنش را
تا کیف کند جلوه ی طه شدنش را

می دید به صد شوق و شعف در دل میدان
هم قامت و هم سیرت سقا شدنش را

اما چه بگویم که حسین از نفس افتاد
تا دید علی را، غمِ عظمی شدنش را

افتاد زمین، با سر زانو به سویش رفت
تا چاره کند طرز معما شدنش را

هم اهل حرم، هم همه ی لشگر دشمن
دیدند کنار پسرش تا شدنش را

بر سر زد و فهمید محال است ببیند
از روی زمین، بار دگر پاشدنش را

سر نیزه چه بی رحم بهم ریخت پرش را
تا شرح دهد وارث زهرا شدنش را

افتاد حسین از نفس و خواست خداوند
زنده به دمِ زینب کبری شدنش را

فرمود جوانان همه از خیمه بیایند
تا چاره کند روی عبا جا شدنش را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۰۰ ، ۲۲:۰۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ ایام قبل از اربعین ۱۴۰۰

گریه ی بی صدا قبول نشد
هرچه کردم دعا قبول نشد

عده ای در مسیر دلدارند
نوکری های ما قبول نشد

شد پذیرفته کار بی منت
کار با ادعا قبول نشد

بهر وصلش چه نذرها کردم
نذری ام منتها قبول نشد

بنویسید باز هم امسال
عبد سر به هوا قبول نشد

منم آن روسیاه و بی کس که
نزد مولا رضا قبول نشد

صحن حیدر چقدر زیبا بود
حیف! دیگر گدا قبول نشد

هرچه گفتم وَ لا تؤدّبنی...
حاجتم از قضا قبول نشد

تا سحر ناله کردم از جگرم
کربلا... کربلا... قبول نشد

شعرها یک به یک خریده شدند
شعر این بی بها قبول نشد

حرف زینب که گفت با قاتل
بس کن ای بی حیا... قبول نشد

زیورم را بگیر و سر نبرش...
لااقل از قفا، قبول نشد

با عصا پیری آمد و می زد
گفت ضربات پا قبول نشد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۰۰ ، ۱۸:۴۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ ۷ صفر ۱۴۰۰

حسن وجه است، وجه کردگارش
همیشه بوده عالم ریزه خوارش
صلاح کارها در اختیارش
فلک چرخیده عمری بر مدارش
جهان دارد امان در سایه سارش

حسن را میوه ی دل خوانده خاتم
سپس نامیده اش عقل مجسم
عزیزش را بغل می کرد محکم
به روی شانه می بردش دمادم
چنان بوده پیمبر دوستدارش

ندارد صحن، گنبد هم ندارد
رواقی مثل مشهد هم ندارد
بمیرم رفت و آمد هم ندارد
نه تنها اینکه مرقد هم ندارد
ندارد سنگ قبری بر مزارش

شده فریادهایش بی اجابت
گرفته روزگارش رنگ غربت
به او فرمانده اش کرده خیانت
خیالش از خودی ها نیست راحت
غریبه گشته حتی در دیارش

مُعزّالمؤمنین، سهمش جفا شد
جواب لطف هایش ناسزا شد
نصیبش زهرِ در نیش عصا شد
سر سجاده، بد حقش ادا شد!
زمین افتاد با چشمان تارش

به یاد کوچه و دیوارِ خونی
به یاد چشم های تار خونی
به یاد مادر و رخسار خونی
به یاد داغی مسمار خونی
شده گریه تمام روزگارش

به سینه ریخت عمری مشکلش را
غریبی برده حال منزلش را
میان خانه دیده قاتلش را
به که گوید حسن درد و دلش را؟!
ربابی که ندارد در کنارش

گرفته زهر از رخ، رنگ و رویش
شده لب تشنه، می سوزد گلویش
حسین آمد به چشم تر به سویش
نظر کن تا ببینی رو به رویش
میان تشت، داغ بی شمارش

میان تشت تا پاره جگر ریخت
حسینش خاک ها را روی سر ریخت
دل زینب به آهی شعله ور ریخت
به دامن، اشک از چشمانِ تر ریخت
حسن را دید وقت احتضارش

خدا را شکر اینجا ساربان نیست
عقیله هست... بین دشمنان نیست
به دورش، حرمله خنده کنان نیست
کنار تشت، چوب خیزران نیست
خدا صبرش دهد در داغ یارش
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۵۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب چهارم صفر ۱۴۰۰

چه شب هایی رقیه از فراقت، سخت در تب بود
چه تقدیری که وصل ما، خرابه، در دل شب بود

چنان تار است چشمانم که باور کن نفهمیدم
سکینه شانه زد موی مرا یا عمه زینب بود

همیشه وقت دیدارت لباسِ خوب پوشیدم
حلالم کن اگر امشب لباسم نامرتب بود

چه شب ها که گرسنه ماندم اما شکر حق کردم
رقیه محضر پروردگارِ خود، مؤدب بود

اسیر ظالمی بودم که بی علت کتک می زد
میان لشگر کوفه به بی رحمی ملقب بود

نپرس از ازدحام مردم و بازارِ طولانی
چه بازاری! چه بازاری! شلوغ و پر مخاطب بود

نمیگویم در آن مجلس چه گفت آن مردک شامی
فقط بابا بدان که دخترت خیلی معذب بود

به جای این همه هجران، تو را محکم بغل کردم
خلاصه این بغل کردن، مرا پایان مطلب بود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۲۹
عبدالرقیه

نام حسین آغاز شیرین سخن هاست
شیرین ترین واژه برای کوه کن هاست

سرخی روی سینه ی ما، داغ یار است
ممنون اربابیم، مُهرش بر بدن هاست

رنگی که با آن نزد زهرا روسپیدیم
رنگ سیاه شال ها و پیرهن هاست

در لحظه های سخت دنیا، در بلایا
زهرا دعاگوی تمام سینه زن هاست

ما دور ماندیم از وطن، از کربلایش
گریه دوباره قسمت دور از وطن هاست

دلتنگ صحن کربلا، باید بداند
کرب و بلا در قبضه ی ابن الحسن هاست

بر پرچم مشکی قسم، نزد خداوند
بالاترین طاعت، همین سینه زدن هاست

قاسم... علی اکبر... ابوفاضل... کجایید؟!
تکیه به نیزه داده آقا... بس که تنهاست

سهم محبانش کفن شد، من بمیرم
سهمش فقط یک بوریا بین کفن هاست

وای از دل زینب، پس از داغ برادر
دیگر اسیر و هم مسیر بد دهن هاست
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۰ ، ۱۹:۰۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب ۲۷ محرم ۱۴۰۰

همان که از سر حکمت گهی جوابم کرد
به مِهر خویش، خوش اقبال و کامیابم کرد

حسین وضع خراب مرا ندیده گرفت
مرام و معرفتش تا ابد خرابم کرد

نبرد آبرویم را، همیشه راهم داد
کنار سینه زنان، محترم حسابم کرد

میان ظلمت این روزگار، در روضه
مرا مجاور انوار آفتابم کرد

گرفت هر چه که رنگ تعلقم می داد
علم به دوشِ عزاخانه ی ربابم کرد

خدا کند که ببینم، نگاه لطف رباب
دوباره زائر صحن ابوترابم کرد

به دلبرم برسانید جان به لب شده ام
ز بس که دوری کرب و بلا عذابم کرد

دعا کنید ببینم که اربعین امسال
حسین از کرمش خواند و انتخابم کرد

چقدر روضه ی شش ماهه اش جگرسوز است
چقدر داغ علی اصغرش کبابم کرد

رباب گفت بخواب اصغرم که بی شیری
به پیش اهل حرم، از خجالت آبم کرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۱۰
عبدالرقیه

همیشه ‌نازل از عطای وافر حسین شد
هرآنچه خیر شد عطا به خاطر حسین شد

به سجده روی تربتش حجاب ها کنار رفت
غنی شد از بقیه هر که شاکر حسین شد

هزار سال، زهدِ زاهد از اساس باطل است
اگر به قدرِ لحظه ای مغایر حسین شد

بلند منزلت شود به یک نگاه فاطمه
هر آن که خم به حرمت شعائر حسین شد

برای ذات حق، حسین آنقدر عزیز بود
خدا خودش به هر وسیله ذاکر حسین شد

حرام شد میان شعله های نار سوختن
برای هر که در حرم، مجاور حسین شد

نداشت یار و ناصری، به نیزه تکیه داده بود
به گریه طفل شیرخواره، ناصر حسین شد

تنش به زیر دست و پا، سرش به روی نیزه ها
رسید فاطمه به گریه ناظر حسین شد

غبار و خاک بادیه، به حرمت ابوتراب
نشست بر تمام جسم و ساتر حسین شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۰ ، ۱۷:۴۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۵ محرم ۱۴۰۰

هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم
هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم

دستی به سوی آب، بی گریه نبردم
مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم

قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند
یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند

جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم
مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم

با هر بهانه مجلس روضه گرفتم
خانه به خانه مجلس روضه گرفتم

اشک ربابه در وجودم آتش افروخت
هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت

این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما
بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما

آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند
رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند

دستان عمه زینبم را تا که بستند
نامردهاخیلی غرورم را شکستند

مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام
گفتم به شاگردان خود، الشام الشام

یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد
از پیرزن های یهودی چنگ می خورد

از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت
مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت

بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم
من کشته ی بزم شراب و خیزرانم

شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه
شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه

این زخم ها، آثار جنجال است با ماست
یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست

سوزاند داغش تا دم آخر دلم را
ناله کشیدم از درونم واحسینا

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۰۹
عبدالرقیه

دلم شد پر از غم دمادم، حسابی
شدم زیر و رو زیر پرچم، حسابی

چنان ماتمت در دلم رخنه کرده
دگر خو گرفتم به ماتم حسابی

غم تو فقط روزی اولیا نیست
عوض کرده بدکاره را هم حسابی

کشاندی مرا در میان عزایت
شدم بین این خیمه، آدم حسابی

نه تنها نبی گفته از جایگاهت
خدا از مقامت زده دم حسابی

خوشا آن که بی ادعا نوکری کرد
برای عزایت محرم حسابی

به دست کریمت، به لطف قدیمت
بدهکار هستم دوعالم حسابی

دم یاحسینم به کارم می آید
قسم بر همین اسم اعظم حسابی

اگر هم به دوزخ روم، از فراقت
به سینه بکوبم جهنم حسابی

لب تشنه ات سالیانی مدید است
درآورده از دیده اشکم حسابی

تنت را که زینت به دوش نبی بود
به گودال کردند درهم حسابی

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۲ محرم ۱۴۰۰

یقین دارم که با دعوت رسیده
هر آن کس بر در هیئت رسیده

اگر بر روضه ها ایمان نداریم
به باورهایمان آفت رسیده

محرم ماه بیعت با حسین است
زمان ترک معصیت رسیده

نشد صادر به جز رحمت ازین در
اگرچه از گدا زحمت رسیده

به قدر لحظه ای غافل نشد، نه
به ما ارباب، با دقت رسیده

هر آنچه هست از لطف حسین است
هر آنچه هست، بی منت رسیده

گذشت از کل دارایی خود تا
به ما فرهنگ این نهضت رسیده

فیوضاتش که خسران ناپذیرند
به هر کس قدر ظرفیت رسیده

حسن در روضه هایش سفره دار است
چقدر از سفره اش برکت رسیده

به یاد مرقد شش گوشه اش باز
سرم در سجده بر تربت رسیده

بزرگی در بکاء بر حسین است
به ما هم برترین عزت رسیده

چه ها کردند با سبط پیمبر
به غارت کردنش صحبت رسیده

زبانم لال پای بی حیایی
به روی سینه ی حضرت رسیده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۴۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ محرم ۱۴۰۰

ماه تمامم، خسته و مهجور ماندم
ای وای از آغوش گرمت دور ماندم

خسته شدم از بس که طفلان را شمردم
جای تمام بچه ها شلاق خوردم

اطراف محمل قاتلانی مست بودند
بی رحم هایی پست و سنگین دست بودند

دیدی که در گرمای سخت و بی امانم
فورا سرت از روی نی شد سایه بانم

سختی هجرانت چه کاری داد دستم
دیدم سرت را روی نیزه، سر شکستم

از بس مرا این داغ ها پیر و کمان ساخت
اُم حبیبه هم مرا در کوفه نشناخت

کوفه نگو شهر مریدان دروغی
کوچه به کوچه هی شلوغی هی شلوغی

شهری که ریزه خوار خوان مرتضی شد
وادی سخت دختران مرتضی شد

طاقت نیاوردم وجود لات ها را
با گریه برگردانده ام خیرات ها را

تسبیح می گفتم به لب، شد نیمه کاره
با دست، سوی خواهرت کردند اشاره

خیلی هوای غیرتت را کرده بودم
وقتی میان محملِ بی پرده بودم

هر کوچه که دیدم زنی، اهل عفافی
گفتم ببینم مقنعه داری اضافی؟!

همسایه ی دیروز، بر ما انگ می زد
شاگرد تفسیرم مرا با سنگ می زد

من که به روی دامنت سر می نهادم
آشفته حال از مجلس ابن زیادم

با ذوالفقار خطبه ام پیکار کردم
ابن زیاد بد دهان را خوار کردم

وای از اسیری، از مصیبات جگر سوز
زندان ندیده بود زینب، دید امروز

بی تو دگر با که دلم آرام باشد؟!
قرآن بخوان تا که دلم آرام باشد

امید قلبم، نور چشمم، جان خواهر
در قلب خواهر تا ابد هستی برادر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۰۰ ، ۲۱:۳۶
عبدالرقیه

ثواب شعر هدیه به روح ملکوتی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
 

دانلود صوت بخشی از شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۱ محرم ۱۴۰۰

سه ساعت است که در قتلگاه افتادی
محاصره شدی و بی پناه افتادی

سه ساعت است که خون از تنت شده جاری
میان هجمه ی سر نیزه ها گرفتاری

سه ساعت است که زینب عجیب دلتنگ است
جواب هر سخن و آیه ات، فقط سنگ است

سه ساعت است که ناله زدی " أنا العطشان"
ترک ترک شده لب هات، قاری قرآن

سه ساعت است پرت را به خاک می مالی
چه نیمه جان شده ای و چقدر بی حالی

سه ساعت است که دلواپس حرم هستی
به چشم تار، نگهبان معجرم هستی

سه ساعت است که در فکر غارتند این ها
به فکر بردن سود از غنیمتند این ها

سه ساعت است که بالاسرت شده دعوا
شدی مقابل زینب، مُقَطَّعُ الأعضا

سه ساعت است که جز تیر و نیزه مرهم نیست
هزار و نهصد و پنجاه ضربه که کم نیست

سه ساعت است نظاره سوی گلویت کرد
به ضربه ی لگدش، شمر پشت و رویت کرد

سه ساعت است تو را می زند به هر حربه
به حنجرت زده قاتل دوازده ضربه

سه ساعت است ولی پیر کرده زینب را
سرت به نیزه زمینگیر کرده زینب را

چقدر داد زدم تا سه ساعتت طی شد
میان قتلگهت، گریه ام پیاپی شد

به گریه خواندمت از روی نی بیا پایین
سرت ز نیزه زمین خورد و رفت در خرجین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۰ ، ۰۵:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورای محرم ۱۴۰۰

خورشید صبح فردا، بالا نیاید ای کاش
وقت جدایی از هم، بر ما نیاید ای کاش

یک لحظه هم نباشی در دردسر میافتم
دلشوره ام زیاد است، فردا نیاید ای کاش

***

بگذار تا بمانم خیره به چشم نازت
قرآن بخوان برایم با صوت دلنوازت

گفتی که در نمازم باشم به یادت اما
خیلی مرا دعا کن امشب سرِ نمازت

***

کرده غمت دلم را هر لحظه سخت تهدید
خیلی دلم سر شب با گریه هات لرزید

طاقت نداشتم خب، آتش به سینه ام زد
خاری که پشت خیمه، دست تو را خراشید

***

ای وای اگر بسوزی، در التهاب باشی
لب تشنه باشی اما محروم از آب باشی

خواهر بمیرد اما این صحنه را نبیند
از درد زخم هایت در پیچ و تاب باشی

***

از من مخواه باشم خیره به قتلگاهت
در فکر خیمه باشی فردا به هر نگاهت

موی تو را دهد تاب، در دور پنجه ی خود
قاتل به روی سینه، خندد به اشک و آهت

***

خواهر نباشم اصلا ساکت اگر بمانم
اذنم بده شبیه حیدر رجز بخوانم

باید چگونه قتلِ صبر تو را کنم صبر؟!
در زیر چکمه باشی، من که نمی توانم...

***

با چشم های خیسم، آیم به جست و جویت
از هر طرف بیاید تیر و سنان به سویت

ای وای اگر ببینم، کرده است بین مقتل
از روی کینه قاتل، با ضربه پشت و رویت

***

اصلا بگو چگونه گودال را ببینم؟!
باید چگونه بوسه از حنجرت بچینم؟!

فردا که چادرم سوخت، بین سپاه دشمن
باید که رو بگیرم با پاره آستینم

***

هم تو نمی پسندی، هم حق نمی پسندد
نگذار تا که خولی بر خواهرت بخندد

شمر حرامزاده اصلا حیا ندارد
راضی مشو که فردا کتف مرا ببندد

***

پنجاه سال، با هم دیدیم هر بلایی
پنجاه سال، با هم رفتیم هر کجایی

پنجاه سال طی شد، راهی نمانده لابُد
باید ببینم انگار مقتول نیزه هایی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۵۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز تاسوعا محرم ۱۴۰۰

قمرم غرقِ به خون در دل صحرا شده است
صورتش ریخته بر هم، چه معما شده است

با دو چشمی که شده تار، پِی اش می گشتم
آه چون مصحفِ پرپر شده، پیدا شده است

جای بوسه زدنم را به تنش پر کردند
تیرهایی که به هر عضو تنش جا شده است

به بغل هم که بگیرم، سر او می پاشد
چه کنم؟! وای چه بدجور سرش وا شده است

شده کوتاه چه آیات بلند قمرم
پیکرش کم شده است و کمرم تا شده است

می کشد پا به زمین و به خودش می پیچد
مُردم اینگونه که مشغولِ تقلا شده است

چشم هایش چقدر نافذ و زیبا بودند
چشم هایش چقدر ماتم عظمی شده است

این طرف گریه به دستان جدایش کردم
آن طرف قهقهه و هلهله برپا شده است

همه ی عمر، ارادت به بَنی الزّهرا داشت
ولی امروز دگر نوبت زهرا شده است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۰۰ ، ۰۸:۱۳
عبدالرقیه

ثواب شعر تقدیم به روح ملکوتی شهید مدافع حرم حاج قاسم سلیمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب تاسوعای ۱۴۰۰

تمام عالم این شب ها پریشان ابالفضل است
دلم تنگِ نشستن زیر ایوان ابالفضل است

مسیر قرب می خواهی، برو از شارعُ العباس
صراط مستقیم حق، خیابان ابالفضل است

شفاعت کار زهرا باشد اما در صف محشر
به دست حضرت مرضیه، دستان ابالفضل است

به او ام البنین درس ادب آموخته، آری
ادب ریزه خور حُسنِ نمایان ابالفضل است

صد و سی و سه بار از دل بخوان باب الحوائج را
تمام روزی عالم از احسان ابالفضل است

نمی دانم چه دینی دارد اصلا ارمنیِ شهر
همیشه روز تاسوعا، مسلمان ابالفضل است

به جز این خانه نشناسیم، همه مدیون عباسیم
هر آن کس سینه زن گشته است مهمان ابالفضل است

نه تنها ذکر خاکی ها سخن از عبد صالح شد
میان عرشیان صحبت از ایمان ابالفضل است

فدای بچه های فاطمه بودن، مرام اوست
کفیل زینب است و حرمتش جان ابالفضل است

رقیه دارد آرامش، سر دوش ابوفاضل
دم لالایی اش ترتیل قرآن ابالفضل است

نشد تنها گذارد لحظه ای حتی حسینش را
فدایی اش شدن، همواره پیمان ابالفضل است

وفاداریِ او را جستجو از مشک آبش کن
نظر کن بر روی آن، جای دندان ابالفضل است

ابالفضلی ترین مرد جهان مهدی موعود است
امام عصر ما، پاره گریبان ابالفضل است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۲۱:۲۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز هشتم محرم ۱۴۰۰

دوباره عبد گنهکار و روسیاه حسین
شده میان حسینیه، سر به راه حسین

همیشه مادرم از کودکی سفارش کرد
هر آنچه شد نرو از بین خیمه گاه حسین

زهیر را به نگاهی بزرگ عالم کرد
سعادت ابدی چیست؟ یک نگاه حسین

چه ورطه های مهیبی که از تمامی شان
نجات داد مرا نور روی ماه حسین

گرفت روزه به سن کم و نکرد افطار
که از معاصی ما بگذرد، اله حسین

بنوش آب و بخوان شعرِ "شیعتی مهما..."
رسیده است به ما هم صدای آه حسین

بگو امام رضا را، که فکر چاره کند
دلم عجیب شده تنگِ بارگاه حسین

عقیله بود و دلی قرص، قبلِ عاشورا
نداشت هیچ غمی، بود در پناه حسین

آهای تربت کرب و بلا مراقب باش
به روی دوش نبی بوده جایگاه حسین

غریب بودن او را ببین، بسوز ای دل
که چوبِ نیزه شکسته است، تکیه گاه حسین

خدا به خیر کند در میان گرد و غبار
رسید زینب کبری به قتلگاه حسین

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۰۷:۵۰
عبدالرقیه

دانلود صوت بخشی از شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۸ محرم ۱۴۰۰

گویا که نگینِ روی انگشترم افتاد
وقتی به روی خاک، علی اکبرم افتاد

با ضربه ی نیزه، وسط معرکه دیدم
از پشت فرس، جلوه ی پیغمبرم افتاد

هم میوه ی دل بود مرا، هم پر پرواز
هم میوه ی دل چیده شد و هم پرم افتاد

دیدم که شده خُرد عصایم سر پیری
در هر قدمی تا بدنش پیکرم افتاد

بر صورت خونیِ علی بر سر زانو
با حالت حیرت زده، چشم ترم افتاد

آن قدر که با کینه بر او تیغ کشیدند
هر گوشه ای از دشت، گل پرپرم افتاد

شد گریه ی من باعث خندیدن دشمن
عمامه، کنار بدنش از سرم افتاد

دلشوره ی جان دادنم از خس خس اکبر
بر سینه ی پر عاطفه ی خواهرم افتاد

مبهوط شدم تا که چه سازم بدنش را
با اذن خداوند، عبا در برم افتاد

در خیمه بنی فاطمه با گریه به لیلا
گفتند که پیغمبر اهل حرم افتاد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۵۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب هفتم محرم ۱۴۰۰

اگرچه ظاهرا طفلی رضیع است
میان عرشیان شأنش رفیع است
قیامت اختیاراتش وسیع است
تمام سینه زن ها را شفیع است

علی را بی ولی، میلِ نفس نیست
حسینی تر ازین شش ماهه کس نیست

به گوش عالمی مانده صدایش
صدای غربت بی انتهایش
هدایت کرده ما را روضه هایش
چه ها کرده است با رأس جدایش

چنان عباس برپا این علم کرد
یزید و لشگرش را متهم کرد

چه ابیات پر از دردی سرود و
به روی گونه، رد خاک و دود و
دو چشم بی رمق، رنگ کبود و
لبش مانند چوب خشک بود و

به حال سختیِ جان کندن افتاد
سرش از تشنگی بر گردن افتاد

دو چشمش رفته، بی تغییر مانده
علی لالا چه بی تأثیر مانده
بمیرم مادرش بی شیر مانده
میان خیمه غافلگیر مانده

ربابه خیره سوی اصغرش شد
چه خاکی بود آخر بر سرش شد

حسین آمد علی را دید بیهوش
گرفتش با دو چشم تر در آغوش
همین که برد او را بر روی دوش
سه شعبه ذبح کردش گوش تا گوش

به دستی ماند جسم پاک اصغر
سر اصغر میان دست دیگر

پدر ماند و رضیعی سر بریده
مردد مانده و رنگش پریده
عبایش را روی اصغر کشیده
به پشت خیمه ها رفته خمیده

وداع آخر است و مادر آمد
کنار زینب آمد بر سرش زد

ازین پس غصه هایش بی حساب است
عزداری فقط کار رباب است
تمام روز، زیر آفتاب است
همیشه خیره سوی ظرف آب است

بمیرم که چهل منزل پیاپی
سر شش ماهه اش را دید بر نی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۴۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب پنجم محرم ۱۴۰۰

حق تعالی روز اول آفریدم با حسین
مکتب توحید حق را برگزیدم با حسین

با حسین بن علی سرمایه دار عالمم
دست از دنیا و اهل آن کشیدم با حسین

برکت این زندگی هم از محرم شد شروع
می شود تحویل، هر سال جدیدم با حسین

سجده روی تربت او پرده ها را زد کنار
تا کجاها که نمیدانم رسیدم با حسین

گریه کردن، روضه خواندن، نوکری، سینه زدن
طعم های بی نظیری را چشیدم با حسین

نوکری را از پدر آموختم، یادش بخیر
نوکری کردم، فراوان خیر دیدم با حسین

هر کسی دنبال شادی بود نوش جان او
بی خیال دیگران، من غم خریدم با حسین

کار او را من اگر بر خود مقدم ساختم
روز محشر، نزد زهرا روسپیدم با حسین

قطره ی اشک عزایش شست و شویم می دهد
بعد هیئت، باز انسانی جدیدم با حسین

تا که بین سینه ام گرمای حبش حاکم است
هر نفس، هر لحظه در حکم شهیدم با حسین

کاش می شد تیرها را دفع می کردم از او
تا که در محشر بگویم چون سعیدم با حسین

روز و شب گریان آن جسم مقطع گشته ام
از هرآنچه غیر گریه، دل بریدم با حسین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۴ محرم ۱۴۰۰

این وادی غمبار دلم را زده آتش
چشم ترت ای یار دلم را زده آتش

یک وقت نوک نیزه نگیرد به لباست
عمری غم مسمار دلم را زده آتش

***
بنشینم و حیران بشوی، من که نمردم
خیره سوی میدان بشوی، من که نمردم

تا زنده در این معرکه هستم نگذارم
یک لحظه پریشان بشوی، من که نمردم

***
تو رحمت موصوله ای و خیر کثیری
باید چه کنم نذر مرا هم بپذیری؟!

طفلان مرا اذن بده اوج بگیرند
بگذار نبینند مرا وقت اسیری

****
هستند مریدان ابالفضل و زبانزد
شیران دلیر علوی، عون و محمد

آن قدر که لب تشنه ی میدان نبردند
اوصاف دلیری پدر، خاطرم آمد

***
با اینکه دلم تاب ندارد، نگرانم
باید بروم خیمه و در خیمه بمانم

صدبار بمیرم که تو شرمنده نباشی
من دیدنِ شرمندگی ات را نتوانم

***
در خیمه به هر ثانیه، بسیار دلم ریخت
هر بار صدا آمد و هربار دلم ریخت

با ذکر خدا شد دلم آرام دوباره
بدجور ولی عاقبتِ کار دلم ریخت

***
هرقدر کشیدند ز دل ناله ی اُماه
از خیمه نرفتم قدمی هم سوی شان راه

هی پا شدم از جا بروم باز نشستم
در خیمه کشیدم ز جگر آه فقط آه

***
صد شکر که جان هستی و هستی به کنارم
در دل ضربان هستی و هستی به کنارم

کس جرأت آزار مرا هیچ ندارد
تا کهف امان هستی و هستی به کنارم

***
خیلی نگرانم برسد کار به گودال
یک وقت برادر نشوی تشنه و بی حال

ترسم همه این است که با گریه ببینم
جسمت شده در زیر سم اسب لگدمال

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۰ ، ۰۹:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب سوم محرم ۱۴۰۰

 

چهل منزل کتک خوردم، نبودی
به زیر دست و پا مُردم، نبودی

منی که غنچه بودم، تشنه ماندم
توانم رفت و پژمردم، نبودی

چرا وقتی که بد ترسیده بودم
چرا نام تو را بردم، نبودی؟!

شب تاریک، در بین بیابان
من از محمل زمین خوردم نبودی

نپرس از پهلویم، تقصیر زجر است
به ضرب چکمه آزردم، نبودی

چرا ساکت، چرا اینگونه سردی؟!
مگر با دختر خود، قهر کردی؟!


سه ساله بودم و قدم کمان شد
تسلای غمم، زخم زبان شد

نبودی جان بگیرم در کنارت
رقیه از یتیمی نیمه جان شد

حجابم را نشد محکم بگیرم
دو دستم بسته بین ریسمان شد

چه دستان بزرگی دارد این شمر
تمام صورتم زهرا نشان شد

حواسم بود روی نیزه بودی
سرت بالاسر من سایه بان شد

سرت را می گذارم روی شانه
که گویم حرف های دخترانه


اگرچه درد دارم قدر کافی
نمی خوابم که مویم را ببافی

نپرس از وضع موهایم که دیگر
ندارد حاجتی بر موشکافی

پر پروانه وارم را شکستند
ندارم استطاعت بر طوافی

شدم خسته ازین سربار بودن
خودم حس می کنم هستم اضافی

مرا با خود ببر، با من بگو که
دگر از این مصیبت ها معافی

بیا امشب به قول خود عمل کن
مرا در لحظه ی آخر بغل کن
 

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۳۷
عبدالرقیه

از بیت کریمش خبر آمد
هر کار کمی در نظر آمد

با نور حسین، کل عالم
از تیرگیِ چاه، درآمد

بوسید حسین و سینه اش را
هر بار سویش پیمبر آمد

بر بخشش زوار حریمش
دستور ز حی داور آمد

از بس که ندیده کربلا را
دیگر به ستوه نوکر آمد

گفتند سزای نوکرش چیست
دیدیم دعای مادر آمد

تسبیح نوشتند به جایش
هر آه که از سینه بر آمد

طاووس اگر شده است زیبا
با حب حسین می خرامد

آنقدر حرارت از غمش دید
تا جوش، دل سماور آمد

از تربت او مریض خورد و
دوران مریضی اش سر آمد

بودند ملائکه غضبناک
روزی که به زیر خنجر آمد

دلتنگِ رقیه بود آنقدر
با سر به سراغ دختر آمد

گفتند سکینه و ربابه
برخیز رقیه، پدر آمد

با گریه چنان حسین را خواند
بر شام فراقش سحر آمد

ای کاش بمانیم و ببینیم
دلداده ی ما هم آخر آمد 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۳۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز دوم محرم ۱۴۰۰

 

از آن زمان که رسیدیم، دلهره دارم
شبیه ابر بهارم که اشک می بارم

حسین قول بده سایه ی سرم باشی
هرآنچه شد ته این قصه، در برم باشی

قرار قلب مرا صحبتی در اینجا برد
شنیده ام که کسی نام کربلا را برد

رسید آخر خط، غربتم پیاپی شد
تمام فرصت پنجاه ساله ام طی شد

بگو که معنی هجده هزار نامه چه شد؟!
کسی نیامده حق را کند اقامه، چه شد؟!

هوا، هوای عناد است بین این صحرا
چقدر نخل زیاد است بین این صحرا

رقیه را نظری کن، چه ناز خوابیده
به روی دوش ابالفضل باز خوابیده

نشسته در بر گهواره ی علی اصغر
رباب خیره به رخساره ی علی اصغر

تمام راه، کنارم حجابِ محمل شد
برای من، علی اکبر رکابِ محمل شد

چقدر محضرت آرامش و امان دارم
دلم کنار تو قرص است، سایه بان دارم

منی که بند دلم را به تو گره زده ام
منی که در همه جا پابه پایت آمده ام

خدا نکرده کنارم اگر نباشی چه؟!
زمان واقعه و دردسر نباشی چه؟!

نخواه تا که ببینم میان گودالی
غریب مانده ای و تشنه کام و بی حالی

نخواه تا که عقب باشم و نظاره کنم
به التماس سوی قاتلت اشاره کنم

چگونه صبر کنم پیکرت دریده شود؟!
چگونه صبر کنم تا سرت بریده شود؟!

گرفته جان مرا داغ هاهُنا... بس کن
غریب ماندن تو می کشد مرا بس کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۱۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب اول محرم ۱۴۰۰

نیا ای یار و دلدارم، حبیبم
نیا کوفه پسر عمّ غریبم

من از حق شما گفتم ولیکن
لب و دندان خونی شد نصیبم

.

نگو کوفی، بگو بی دین و بی درد
عوض شد چهره ی این شهرِ نامرد

خودم با چشم خود دیدم لعینی
تو را با کیسه ای گندم عوض کرد

.

نه سقفی دارم و نه سایه بانی
شدم تنها و بی کس مثل هانی

به یاد حیدر کرار بودم
دو دستم بسته شد در ریسمانی

.

فقط نام تو را هر لحظه بردم
حسابی بین کوچه سنگ خوردم

شنیدی که میان قصر کوفه
نخوردم آب و تشنه جان سپردم

.

اگر بین عمارت گریه کردم
به یادت از خجالت گریه کردم

برای داغ و غم های خودم نه
برای دخترانت گریه کردم

.

به زیر آسمانی پر ستاره
به خاک افتادم از دارالعماره

تنم تا کوچه ی قصاب ها رفت
مرا بستند بر روی قناره

.

همه آماده ی جنگند اینجا
شدیدا اهل نیرنگند اینجا

نیاور دخترانت را به این شهر
که بی رحمند و دل سنگند اینجا

.

نده از خون طفلانت هزینه
برو با اهل بیت خود مدینه

بماند یک دقیقه بی ابالفضل
چه می آید سرش آخر سکینه

.

به جان خواهرت، برگرد برگرد
فدای اصغرت، برگرد برگرد

ندارد صبر دوری و جدایی
سه ساله دخترت، برگرد برگرد

.

شدم شرمنده ات با سر به زیری
بگو عذر مرا هم می پذیری

الهی لحظه ای حتی در این شهر
نبیند خواهرت رخت اسیری

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۲
عبدالرقیه

شمیم غصه و غمش رسید و گریه ام گرفت
دوباره ماه ماتمش رسید و گریه ام گرفت

در آسمان همینکه ذکر یاحسین شد بلند
طلیعه ی محرمش رسید و گریه ام گرفت

چه خیر مقدمی که خیر فاطمه است سوی ما
زمان خیر مقدمش رسید و گریه ام گرفت

بدون اختیار، بین خیمه اش به گوش من
نوای نوحه و دمش رسید و گریه ام گرفت

دوباره دست خالی ام که دور مانده از حرم
به رشته های پرچمش رسید و گریه ام گرفت

سفیة النجاتِ او همیشه قبل از اینکه من
به سوی خود بخوانمش، رسید و گریه ام گرفت

قرار بود مرهمی به زخم های او شوم
ولی حسین مرهمش رسید و گریه ام گرفت

حرارت غمش میان سینه ام زیاد شد
به سینه، داغ اعظمش رسید و گریه ام گرفت

میان قتلگاه خواهری میان خاک و خون
به جسم نامنظمش رسید و گریه ام گرفت

بلند آه می کشم، بلند ناله می کنم
که ساربان به خاتمش رسید و گریه ام گرفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۲
عبدالرقیه

ثواب شعر هدیه به روح محب امیرالمؤمنین مرحوم کربلایی علی محمد علی قاسمی

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ روز عیدغدیر ۱۴۰۰

گواهی می دهم بر ذات حق خواهِ علی تنها
میسر می شود توحید، از راه علی تنها

هر آنچه خیر از روز ازل نازل بر عالم شد
تماماً بوده از خیرات درگاه علی تنها

تمام صحبت و پندار اهل فضل این عالم
ندارد فضل یک گفتار کوتاه علی تنها

هم از تاریکی زندان و هم از چاه، یوسف را
خلاصی داده نور چهره ی ماه علی تنها

تمام عمر بر مردم تفاخر می کنم آری
اگر یک دم شوم خاک قدمگاه علی تنها

علی از قبل خلقت هم میان عرش، حاکم بود
علی دست خدا در خَلق افلاک و عوالم بود

 


خدا خود خواست حیدر با رسولش همنشین باشد
قرین فاطمه باشد، امیرالمؤمنین باشد

زمان وحی قرآن بر نبی از جانب خالق
ثناگوی علیِ مرتضی، روح الامین باشد

بهای حب او را میثم تمار می فهمد
اراده کرده حق، حب علی معیار دین باشد

به زیر باب خیبر بر تمام خلق ثابت شد
علی دست خداوند جلی در آستین باشد

بدون حب او هر طاعتی معصیت و فسق است
اراده کرده خالق تا قیامت اینچنین باشد

دل خود را به حبش با صفا و صیقلی کردند
تمام انبیا سجده بر انوار علی کردند


علی در معرکه بر پشت خود می بست جوشن؟ نه
فرارش را مگر دیده است وقت جنگ، دشمن؟ نه

اُحد دور نبی خالی شد و اصحابِ بی تقوا
به فکر جان خود بودند اما سرور من نه

مگر آن شب که طرح قتل احمد را عیان کردند
کسی جز مرتضی جای نبی خوابید؟ اصلاً نه

قسم بر منصب قنبر، محال است اینکه کس گوید
علی یک جامه، بهتر از غلامش کرده بر تن، نه

نه اینکه او فقط حق است بلکه حق ملاکش اوست
نبی خوانده است حیدر را قَسیمُ النّارِ والجَنّة

میان اعتقاد ما علی بالاترین اصل است
ولای او پس از طه بلاشک و بلافصل است


علی گفتن به شور و شوق می آورد طه را
برای او فقط خوانده نبی "مَن کُنتُ مولا..." را

نبی فرموده حب او چو آتش محو خواهد کرد
چنان هیزم که می سوزد، گناهان و بدی ها را

نبی فرموده در حیدر نظر کن چون که خواهی دید
علوم آدم و ادراک نوح و زهد یحیا را

نبی فرمود از قول امین وحی جبرائیل
امیرالمؤمنین تنها سزاوار است زهرا را

خلاصه کل جریان در عَلیٌ مِنّی اش پیداست
سپس فرمود أنا مِنهُ که گوید سرّ اعلا را

علی لایوصف است و تا ابد اینگونه خواهد بود
وجود نازنینش برترین اعجاز احمد بود


بزرگی چیست؟ یک عمری حقیر مرتضی بودن
نمک گیر و بدهکار غدیر مرتضی بودن

یقین دارم که برتر از تمامی عبادات است
ثناگوی صفات بی نظیر مرتضی بودن

امین اللهِ فی أرضه، سفیر الله فی خلقه
سعادت چیست؟ تنها در مسیر مرتضی بودن

چه رؤیای قشنگی، تحت ایوان نجف ماندن
چه تعبیر بلندی، مستجیر مرتضی بودن

به ابن ملجم ملعون هم از شیر یتیمان داد
تفاوت می کند حتی اسیر مرتضی بودن

علی وجه خداوند است و او از هر طرف پیداست
فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا... وجه آقای نجف پیداست


فرار از جنگِ ترسوها لطیفه نیست اصلا نیست
فراری لایق وصف خلیفه نیست اصلا نیست

میان قوم و اجداد و تمام اهل و اولادم
خدا را شکر از اهل سقیفه نیست اصلا نیست

وظیفه گفتن از حق علی و از غدیر اوست
هر آنچه غیر از این واجب، وظیفه نیست اصلا نیست

چه احمق بود ملعونه، به جنگ مرتضی آمد
حریف دلدلش هم آن ضعیفه نیست اصلا نیست

به جز عشاق حیدر فاطمه ننوشته نامی را
از اهل فسق نامی در صحیفه نیست اصلا نیست

چه ها کرده، عطا کرده، برایم مادری کرده
دعا فرموده زهرا تا دلم را حیدری کرده


خدا نام علی را در تمام دهر گنجانده
برای غیر از او خورشید خود را برنگردانده

اگر سلمان و جُندب معرفت بر نور حق دارند
علی از نور خود قدری به قلب آن دو تابانده

چنان جان بر کف و مستانه از احمد حمایت کرد
حدیث منزلت را در مقاماتش نبی خوانده

ولی الله اعظم با دَم خود معجزه کرده
اگر آتش، خلیل الله عالم را نسوزانده

به غارت کردنِ عَمرو لعین در معرکه هرگز
علی قلب و وجود خواهر او را نلرزانده

شبیه مرتضی مرد و جوانمردی نمی بینم
به جز حیدر به اهل درد، همدردی نمی بینم


بخوان اوصاف حیدر را، خضوعش را، خشوعش را
بخوان تفسیر خاتم بخشیِ بین رکوعش را

به خاطر دارد آری جای جای مسجد کوفه
نوای ذکر تسبیح و مناجات و دموعش را

نداد از سهم بیت المال حتی سکه ای ناحق
برادر هم ندید از حق عدولش را، رجوعش را

اگر خورشید بالا رفت هر صبح و نمایان شد
گرفت از گنبد شاه نجف اذن طلوعش را

نپرس از ختم این دیوانگی از دوری صحنش
بپرس از صاحب ایوان طلا راز شروعش را

علی معیار حزب الله و تنها راه این حزب است
صَدَق اللهِ بی نام علی بر پایه ی کذب است


چنان شمعی که بر بال و پر پروانه ارزش داد
علی بر ذات اعمال خداخواهانه ارزش داد

نجف ویرانه ای دور از نگاه اهل معنا بود
نفس های علی بر خاک این ویرانه ارزش داد

مگر کعبه نبود اول پر از بت های رنگارنگ
خلیل اللهیِ حیدر بر این بتخانه ارزش داد

قدم های علی خیرِ فراوان داشت بر هرجا
قدم های علی بر مسجد حنانه ارزش داد

ندارد ارزشی بی مرتضی پیمانه ی کوثر
وجود ساقی کوثر بر این پیمانه ارزش داد

به عشق دیدن رویش خراب و خانه بر دوشم
من از دست کسی غیر از علی کوثر نمی نوشم


تمام عرشیان دلتنگ رخسار علی هستند
ملائک یک به یک مجنون و تبدار علی هستند

نبی فرموده در معراج، دیدم با دو چشم خود
تمام انبیا مشتاق دیدار علی هستند

نزول "هل اتی" در شأن او اینگونه ثابت کرد
کریمان دو عالم هم گرفتار علی هستند

نه تنها شیعیان او، مخالف های آیینش
نمک گیر سخن های گهربار علی هستند

سلیمان را معلم بود، علی آن خضرِ موسی بود
رسولان تا خود محشر، بدهکار علی هستند

علی ذکر درختان و علی تسبیح امواج است
علی مانند کعبه در میان اهل معراج است


همان روزی رسانی که کرم، کار مدامش شد
میان سفره، قرص نان خشکِ جو طعامش شد

زمین از شرق تا غربش کمی از ملک این آقاست
تمام عالم هستی، همان اول به نامش شد

چنان ملجأ به موجودات عالم وقت غربت بود
که حتی گرگ وحشیِ بیابان همکلامش شد

تمام آیه های سابقون و حکمت و تطهیر
به صوت حضرت جبریل، نازل در مقامش شد

چه نیکو مطلعی کعبه شده زایشگه حیدر
شهیدِ بین سجاده شدن حُسن ختامش شد

علی باور شدن پایان گمراهی و هر شکی است
علی تنها درِ شهر علوم احمد مکی است


سفارش های پیغمبر فراموش و دگرگون شد
غریبیِ علی بعد از سقیفه روز افزون شد

بیان ظلم هایی که به او کردند در تاریخ
شبیه حُسن هایش از توان وصف بیرون شد

چه ها کردند با خیبرشکن، زانو بغل می کرد
دل حیدر پس از احمد به داغ همسرش خون شد

صدای ناله ی فضه خُذینی کشت مولا را
علی خیره به دست غرق خون فضه خاتون شد

اگرچه مرتضی در خاک غربت دفن شد اما
حسینش بین تیر و نیزه و شمشیر مدفون شد

حسینش را غریبانه به روی بوریا چیدند
بنی هاشم کنار پیکرش چون ابر باریدند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۹
عبدالرقیه

علت این است اگر جَلد و اسیر نجفم
مست از باده ی میخانه ی پیر نجفم

جز علی وقت گدایی به کسی رو نزدم
سالیانی است که محتاج و فقیر نجفم

کار من نیست به جز پوزه کشیدن به درش
چه کسی گفته ثناگوی امیر نجفم

آبرو نیست مرا بین خلایق اما
فخرم این است که عمری است حقیر نجفم

چند وقتی است ز پابوسی او محرومم
آرزومند حرم، روز غدیر نجفم

بی سبب نیست بلند است به هر سو آهم
نجفم دیر شده اذن حرم میخواهم


مثل مادر پدر و طایفه و اجدادم
عبد آل علی و نوکر مادر زادم

صید دل کار کسی نیست به غیر از زهرا
او دلش خواست که در دام علی افتادم

بارها برد خطاهای مرا از یادش
پدری های امامم نرود از یادم

هر که پرسید چه داری بدهی در راهش؟
چشمِ پر اشک و دلِ زار نشانش دادم

کلب کهف علوی باشم اگر، من را بس
"چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم"

او سبب هست و خلائق‌ همگی معلولش
عرشیان تا به ابد سجده کنان مشغولش


شأن او بیشتر از عقل کم انسان است
مدحش آیات الهی است که در قرآن است

بارها گفت پیمبر که عَلِیٌّ مِنِّی
جز علی کیست که پیغمبر ما را جان است؟

بی علی معرفتی نیست برای مؤمن
حبّ او بین خلائق محک ایمان است

اهل محشر همگی روز جزا گریانند
هرکسی شد علوی روز جزا خندان است

منفعت نیست به اعمال کسی جز شیعه
ذات او در صف محشر به یقین میزان است

با علی راه ندارد به دلم غم هرگز
غیر او نیست پناهی به دو عالم هرگز


نور او در دل ظلمت زدگان جا نشود
دُرّ نایاب که در مزبله پیدا نشود

بنده در حشر چه خاکی به سرش خواهد ریخت
با ولای علی از قبر اگر پا نشود؟

با علی تلخ ترین ثانیه ها شیرین است
بی علی چشمه ی تسنیم، گوارا نشود

بین اصحاب فقط بود علی کفو بتول
جز علی هیچ کسی همسر زهرا نشود

به خداوند قسم جز به توسل به علی
از رسولان اولوالعزم مسیحا نشود

آدم آن روز که بهرش مَلَک آمد به سجود
در دلش نور علی بن ابی طالب بود


دَم بگیرید همه ذکر مسیحا دَم را
سجده بر اوست که انسان بکند آدم را

گر خدا گفت به پیغمبر خود: "نادَ علی..."
ذکر او می برد از هر دل غمگین، غم را

مثل او نیست کرامات کسی اینگونه
سیره ی زندگی اش درس دهد حاتم را

روز خیبر همه دیدند میان اصحاب
که پیمبر به علی داد فقط پرچم را

امر کرده است خدا تا همه برتر دانند
کاشف کرب نبی، تاج سر خاتم را

حاکمی مثل علی در دل این امت نیست
جز علی هیچکسی لایق این خلعت نیست


عاجز از وصف درون گرچه شده گفتارم
ولی از سِرّ درون، داده خبر رخسارم

بی برائت ندهد حبّ علی منفعتی
داده کج فهمی این مدعیان آزارم

بارها گفته ام و بار دگر می گویم
که من از غاصب بستان فدک بیزارم

گرچه شاد است دل شیعه ولی در فکرِ
روضه ی حوریه ی بین در و دیوارم

کار زهرا شده لعن دو نفر بعد نماز
لعنشان بعد نمازم شده هر شب کارم

با ولایت شده ام مست خدایا شکرت
بغض ثانی به دلم هست خدایا شکرت

شیخ مهدی علی قاسمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۱۵
عبدالرقیه

اهل غدیرم و سر بازار حیدرم
تا روز حشر بنده ی دربار حیدرم
گرچه نمی برم عملی در خورش ولی
من فخر می کنم که گنهکار حیدرم

هستم همیشه جزء گدایان مرتضی
در سفره ام نبوده مگر نان مرتضی
در زیر منت کس دیگر نرفته ام
چشمم همیشه بوده به احسان مرتضی

باده نخورده مست شوم با فضائلش
عشقش شود رهاییِ از نار، حاصلش
باید که جان دهم سر سجده به رسمِ شُکر
وقتی شنیده ام که گِلم هست از گِلش

ذکر علی است مزه ی شیرین بر لبم
فکر علی است طاعت هر روز و هر شبم
عشق امیر را زپدر ارث برده ام
عبد سرای آل علی هست منصبم

حیدر همان کسی است که حق را اقامه بود
لحظه به لحظه زندگی اش رنج نامه بود
در سفره اش ندید کسی غیر نان جو
فکر فقیرهای حجاز و یمامه بود

طی شد به قرص نان ‌و نمک روزگار او
همسفره با فقیر شدن بود کار او
جز یک لباس کهنه دگر جامه ای نداشت
جانم فدای پیرهن وصله دار او

هم مظهر است رب غفور و رحیم را
هم آینه است یا علی و یا عظیم را
جز او‌ ندیده ایم امیری که اینچنین
بر روی شانه اش بگذارد یتیم را

هرکس که عبد او شده اصلا فقیر نیست
در به در است هرکه به راه غدیر نیست
بیچاره آن که خواجه ی افلح امام اوست
ما را به غیر خواجه ی قنبر، امیر نیست

پشت و پناه لشکر اسلام در نبرد
غیر از علی نبود به دنبال کس نگرد
نفس رسول و فاتح خیبر امام ماست
نه آن کسی که چون بز کوهی فرار کرد

از خاطرم دوباره کرامات او گذشت
باید نوشت از علی و ماجرای طشت
فهمیده ایم بسط یدش بی نهایت است
وقتی که با اراده ی او شمس بازگشت

غرق گناه هم که شدی رو به شاه کن
دل را به نام و یاد علی رو به راه کن
حالا که او قسیم بهشت و جهنم است
"شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن"

شیخ مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۰۰ ، ۱۳:۲۰
عبدالرقیه