سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲۵۳ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 1- محرم» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور

نوشته به روی نگینم حسین

شد از کودکی کل دینم حسین

نمازم حسن شد، یقینم حسین

تجلیِ خُلد برینم حسین

 

از آن کودکی عبد این درگهم

من عبدالحسینم که عبداللهم

 

حسین است رازِ سرآغاز ما

جز او نیست در دیده ی باز ما

جنون، وقتِ رزم است اعجاز ما

به سن نیست معیارِ پرواز ما

 

مگر یادتان رفته بابای من؟!

بیایید سویم، أنا بنُ الحسن

 

بمانم چرا؟! عمه مانع نشو

عمو شد فدا، عمه مانع نشو

نکن پا به پا، عمه مانع نشو

مرا کن رها، عمه مانع نشو

 

نمردم که رفته تنش زیر پا

عموی مرا می زند بی حیا؟!

 

دلم سوخت تا دیدم ابروش را...

پُر از خون و خاکی سر و روش را

به دست کسی تاب گیسوش را

سرِ نیزه ی بین پهلوش را...

 

چه سازم، که کمتر اذیت شود؟!

عمویم ازین درد، راحت شود

 

نمردم که پاکوبِ مرکب شود

دلیلِ غم عمه زینب شود

تنش زیر پا نامرتب شود

لباسش نماند، مُعذّب شود

 

بمیرم که تشنه شده، سوخته

نگاهش به سمت حرم دوخته

 

اگر باورم انگِ تکفیر خورد

سرم سنگ از کوفیان، سیر خورد

اگر بازویم زخم شمشیر خورد

به صحن دلم، تیزی تیر خورد

 

فدای دل مضطر عمه ام

فدای دو چشم تر عمه ام

 

شدم ذبح راه ولا، تشنه کام

سلامٌ علی اهلِ بیت الکرام

رسیدم پدرجان حسن السلام

بده بر منِ سوخته، التیام

 

یتیمت رسیده که نازش کنی

در آغوش خود سرفرازش کنی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب پنجم محرم ۹۸

می نشینیم سر کوی اباعبدالله
به امید رخ نیکوی اباعبدالله

از کریمیِ خودش بوده که ما هم شده ایم
همه ی عمر ثناگوی اباعبدالله

صحنِ پیشانی ما بوی حسینیه گرفت
از گِل تربتِ خوشبوی اباعبدالله

اهل معراج نشد هیچ رسولی الا...
با توسل به سرِ موی اباعبدالله

نزد پیغمبر ما خوب تر از هر عملی است
زدنِ بوسه به بازوی اباعبدالله

دستگیر است اگر از همه ی خلق حسین
بوده چون فاطمه الگوی اباعبدالله

رحمت واسعه اش، جلوه و یاد حسن است
رفته بر خوی حسن، خوی اباعبدالله

نیست انصاف، نگوییم از ایمانِ رباب
ذوبِ مولا شده بانوی اباعبدالله

فاطمه در صف محشر به سویش خواهد رفت
هر که رفته قدمی سوی اباعبدالله

مُحرمِ کعبه ی بی دلبر زینب نشویم
قبله ی ماست فقط روی اباعبدالله

زودتر خورد زمین، خواهر مظلوم حسین
دید تا، خم شده زانوی اباعبدالله

دست بر پهلوی خود بُرد عقیله، ناگاه...
نیزه ای خورد به پهلوی اباعبدالله

آسمانِ رُخش از لطمه غروبین شده بود
سنگ چون خورد به ابروی اباعبدالله

آتش از بام سرش ریخت، سرِ مویش سوخت
دید تا سوخته گیسوی اباعبدالله

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۲۰:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز چهارم محرم ۹۸

بغض نفس گیری گلویم را فشرده

تنها شدی ای یار، زینب که نمرده

طفلان من هستند مولا سرسپرده

تا بی کسی ات آبرویم را نبرده...

 

بگذار تا میدان روند این دو، برادر

قربانی راهت شوند این دو، برادر

 

خواهر نباشم من اگر درمانده باشی

طفلان من باشند، أشهد خوانده باشی؟!

یادم نمی آید مرا گریانده باشی

یا وقت حاجت، خواهرت را رانده باشی

 

جان سه ساله دخترت بر غم رضایم

نامردم از خیمه اگر بیرون بیایم

 

بعد از علی اکبر دو چشمی تار دارند

میل پریدن از قفس بسیار دارند

در سینه حب حیدر کرار دارند

یک عمر، شِکوه از نوک مسمار دارند

 

شمشیرِ خود را دیده ای مایل گرفتند؟

تعلیم از رزم ابوفاضل گرفتند

 

هستی امیر و والهِ نعمَ الامیرند

از جان خود این دو کبوتر سیرِ سیرند

بر چادرم حساس و بر مویم اسیرند

بگذار با هم بین این صحرا بمیرند

 

بگذار تا ناموس، بی معجر نبینند

رخت اسیریِ مرا بهتر نبینند

 

بر سجده افتادم زمین، مریم زمین خورد

از غصه ام پیغمبر خاتم زمین خورد

تسبیح من پاره شد و عونم زمین خورد

در خیمه حس کردم محمد هم زمین خورد

 

گرچه زمان جنگشان بیرون نبودم

در خیمه بوی خونشان را حس نمودم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۴۰
عبدالرقیه

منم و خجلت بسیار، حلالم فرما
در شبِ آخر دیدار حلالم فرما

اولین بار شده آمدی و پا نشدم
حال و روزم شده دشوار، حلالم فرما

بوسه بر گونه ی من؟! آه... فراموشش کن
صورتم خورده به دیوار، حلالم فرما

از سپیدی رخم نیست خبر، رنگِ کبود...
بر رخم گشته پدیدار، حلالم فرما

چادرم سوخت پدر، صورت خود را بگذار...
روی این دامنِ گلدار، حلالم فرما

نه مرا موی بلند و نه تو را پنجه ی ناز
بگذر از موی من اینبار، حلالم فرما

سنگ خوردم سرِ بازار که سنگت نزنند
سنگ خوردی سرِ بازار؟! حلالم فرما

خار، در پای من و نیزه نصیب تو شده
وارثِ روضه ی مسمار، حلالم فرما

دست من بسته شد و چوب به دندانت خورد...
وسط مجلس اغیار، حلالم فرما

بر لبم آمده با ناله ی بابا بابا...
نفس آخرم انگار، حلالم فرما

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۱۰
عبدالرقیه

ورودیه

نشست دلهره در جان زینب کبری
رسید قافله ی اهل بیت، کرب و بلا

 

عجیب رنگ غریبی به خود گرفت افلاک
عجیب بوی جدایی می آید از این خاک

 

چقدر نزد خدا این زمان بها دارد
رقیه قصدِ نزول از کجاوه را دارد

 

ملائکه پرِ خود زیرِ پاش، باز کنید
"وَ إن یَکاد بخوانید و در فراز کنید"

 

خدا کند که نیفتد به حالِ دشواری
خدا نکرده نگیرد به چادرش خاری

 

به زیر سایه ی عباس و قاسم و اکبر...
رباب آمده در خیمه با علی اصغر

 

علی که غنچه ی لبخند را نشان می داد
عروس فاطمه، گهواره را تکان می داد

 

بُریر و جون و وهب در طواف اربابند
چه خوب... محضر ارباب، جمعِ اصحابند

 

حمیده تا که دلش ریخت گفت یا عباس
سکینه تشنه شده، غصه نیست با عباس

 

اگرچه دشمن این خانواده بی شرم است
دل همه به علمدارِ خیمه ها گرم است

 

دل عقیله شده مثل سوره ی زلزال
همین که خیره شده سوی گودیِ گودال

 

نشست روی زمین مثل طفل درمانده
حسین، روضه ی جانسوز هاهُنا... خوانده

 

حسین گفت که باید فدا شویم اینجا
حسین گفت که باید جدا شویم اینجا

 

امان ز غربت آن خواهری که بی حد شد
ز دیده فرصت پنجاه ساله اش رد شد

 

نگاه کرد عقیله به سوی آن گودال
نگاه کرد و به چشم پر آب، رفت از حال

 

نگاه کرد که گودال پر شده از تیر
ز هر کرانه رسد سنگ و نیزه و شمشیر

 

نگاه کرد حسینش غریب و عطشان است
دوباره نیزه میان دهان قرآن است

محمدجواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۳۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۸

برگرد تا در سینه ام ماتم نماند
بر گونه ام رد نم و شبنم نماند

یک دم تصور کن که زینب بی تو باشد!
اکبر نباشد تازه سقا هم نماند

برگرد تا زخم گلوی خشک اصغر
تشنه برای جرعه ای مرهم نماند

نزد رقیه باش تا آرام باشد
در سینه اش یک ذره درد و غم نماند

برگرد تا اینکه زبانم لال، زینب...
وقت شلوغی بین نامحرم نماند

انگشترت دستت نمی ماند، ردش کن
تا ساربان در فکر این خاتم نماند

آخر وصیت را به ابن سعد گفتم!
یارب کسی اینگونه بی همدم نماند

ای کوفه شاهد باش جسمم ریخت برهم
تا جسم شاه و دلبرم درهم نماند

بر من بزن هر قدر سنگ تیز داری
یک سنگ، در این شهر می خواهم نماند

خیلی تنم مبهم شده روی قناره
تا جسم اربابم دگر مبهم نماند

طفلان من نذر علی، ای کوفه بگذار
پیش علی اکبر، قدِ او خم نماند

لب تشنه جان دادم که آقای غریبم...
هر طور شد، لب تشنه، دستِ کم نماند

دلشوره دارم غارتش سازند این ها
حتی لباس کهنه می ترسم نماند

دلشوره دارم وقت تکفین امیرم
غیر از حصیری بین این عالم نماند

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ شب اول محرم ۹۹

از سرِ شب، غربت و دلشوره ام بسیار شد
غصه ی یک عمر، بین سینه ام انبار شد

خواب بودم، غافل از احوال خود، تا ناگهان
با صدای ناله ای محزون، دلم بیدار شد

ناله می فرمود: یا عَطشان... بُنیَّ یاحسین
از همین ناله، دو چشم عرشیان خونبار شد

چشم وا کردم لباسی غرق خون دیدم به عرش
تا نظر کردم بر آن، از گریه چشمم تار شد

آی نوکرها میان سجده، شکر حق کنید
باز هم ایام خوبِ نوکری تکرار شد

پیرهن مشکیِ ما تعظیم راه کربلاست
علتش این است در چشمانِ دشمن، خار شد

نام شیرینت، رسولِ ترک می سازد حسین
گفت هرکس یا حسین، از معصیت بیزار شد

نذر کردم یک دهه فارغ شوم از غیر تو
شاید آخر چشم کورم، لایق دیدار شد

حضرت سلطان سفارش کرده، فَابک لِلحسین
ابر چشمانم برای روضه ات پربار شد

سنگ از روزی که آمد خورد بر پیشانی ات
استعاره از دل بی رحم و بی افسار شد

راستی آقا خبر داری سفیرت تشنه است؟
مسلمِ مظلوم، آواره سرِ بازار شد

ظهر پشت مسلمت یک شهر بیرون آمدند
وقتِ مغرب بین کوفه، بی کس و بی یار شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۰۵
عبدالرقیه

حسین جان...

هر که بر کار تو پرداخت، یقینا بُرده است
زیر پا، کارِ خود انداخت، یقینا بُرده است

وسط ساختنِ خیمه ی ماه ماتم
خادمی که دلِ خود ساخت، یقینا بُرده است

سائلی که به کسی رو نزد و راهی را
غیر ازین میکده نشناخت، یقینا بُرده است

بِأبی أنتَ و اُمی، همه ی اموالش...
آن که در راه تو پرداخت، یقینا بُرده است

نوکری که به دلش، مادرت از باب کرم
نظر مرحمت انداخت، یقینا بُرده است

عمر، کالای گرانی است، ولی در راهت
هر کسی عمر خودش باخت، یقینا بُرده است

خونِ اعضای تو را نعل، به هفتاد ذراع
مرکب از بس به تنت تاخت، یقینا بُرده است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۲۴
عبدالرقیه

از خدعه های مردم بی عار، ای امام

کار پسرعموی تو ناچار شد تمام

 

مسلم، اسیر خدعه ی طومارها شده

مِنّی، عَلیکَ یا أبا الأحرار ألسّلام

 

فهمیده ام ازین همه لب تشنه ماندنم

باید سرم رَود به سرِ دار، تشنه کام

 

این جا به جای مرهم بر زخم و جای تیر

با سنگ می دهند به بیمار، التیام

 

هَل مِن مُعینِ تو به جوابی نمی رسد

چون بطنِ کوفه پُر شده بسیار از حرام

 

هر جای کوفه رفتم و هر لحظه می رسید

بوی سلاح و شعله ز بازار بر مشام

 

یک نانجیب، تیر سه شعبه خریده بود

گفتم به گریه دست نگهدار، بی مرام

 

کوفه نیایِ من که به مولا نمی رسد

بادِ صبا رسان سوی دلدار این پیام

 

بگذار تا حمیده یتیمِ حرم شود

نزد رقیه سایه ات، ای یار مستدام

 

دیدی تنم به دکه ی قصاب ها رسید؟!

در شهر کوفه، دفن شد انگار احترام

 

واژه به واژه در دل من روضه می شوند

بازار... کوچه... زینب و انظار... ازدحام...

 

آتش ز بام... ناقه ی عریان... نگاه بد...

رقاصه... سنگ... خنده ی اشرار... شهر شام...

 

این سِیر را، به خاطر حلقوم اصغرت

از خیر کوفه بگذر و بگذار ناتمام

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۳۰
عبدالرقیه

"فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم"

بنده ی کوی حسین ، از دو جهان آزادم

 

پرچم سرخ حسینی است فقط روی سرم

مزه ی تربت او در دهن از میلادم

 

راه او راه حیات است و خودش فُلک نجات

متوسل به حسینند همه اجدادم

 

یا حسین بن علی ذکر شب و روز من است

اثر ذکر حسین است اگر آبادم

 

عاشقش گشته ام از صبح ازل تا به ابد

از الست است که من دل به جمالش دادم

 

تشنه ی چهره ی نورانی او می مانم

شده تشکیل زِ حبش همه ی بنیادم

 

گفت: زهراست شب جمعه مصیبت خوانش

پس بلند است برای غم او فریادم

 

تا که از اسب زمین خورد سرش ریخت بهم

خواهرش گفت شکستند قد شمشادم

حاج مجتبی قاسمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۸ ، ۰۵:۲۶
مجتبی قاسمی

امشب این دل عجیب شد حیران 

مست مستم به عشق آن سلطان

به جنون می کشد مرا هجران

اشک ها روی گونه ام غلتان

 

از ته دل دهم نوا لرزان

السلام علیک یا عطشان

 

در پناهت رسیده ام بیتاب

وتصدّق علیَّ یا ارباب

شب تارم، تویی همان مهتاب

این غلامِ سیاه را دریاب

 

در پِیَت عالمی است سرگردان

السلام علیک یا عطشان

 

باز محتاج کربلا شده ام

محو آقای با وفا شده ام

باز هم غرق در خدا شده ام

غرق در نور ربنا شده ام

 

گویم از دل به دیده ی گریان

السلام علیک یا عطشان

 

حرمت در همه جهان یکتاست

دور شش گوشه ات عجب غوغاست

مامن هفت آسمان خداست

در طوافت علی، حسن، زهراست

 

می شوم باز دست بر دامان

السلام علیک یا عطشان

 

شب جمعه ، حرم ، سحرچه خبر؟

دل ما گشته پر شررچه خبر؟

مرتضی گشته خونجگر چه خبر؟

مادرت می زند به سر چه خبر؟

 

 

ناله زد فاطمه شدم نالان

السلام علیک یا عطشان

 

بر زمین جسم اطهرت افتاد

خنجری تا به حنجرت افتاد 

روی تل دید خواهرت افتاد

غرق خون وای مادرت افتاد

 

عاقبت گشت جسم تو عریان

السلام علیک یا عطشان

 

تا که بر روی نیزه ها سر رفت

سمت خیمه تمام لشگر رفت

چشم دشمن به سوی معجر رفت

خواهرت سمت کوفه آخر رفت

 

گشت قتلت برایشان آسان

السلام علیک یا عطشان

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۷:۴۴
مجتبی قاسمی

فرار می کنم آقا فقط به سوی شما

چقدر خسته ام از دوری سبوی شما

 

بریده از همه، جز تو مگر کسی دارد؟

به انتها شده عمرم به عشق روی شما

 

منم که شهره به آنم که بد زمین خوردم

شده است چاره ی من یک کلام، کوی شما

 

حسین ذکر لبم هستی و نماز شبم

جوانیم همه طی شد به جست وجوی شما 

 

فراق کرببلایت ببین چه پیرم کرد

مرا بخر که نمیرم در آرزوی شما

 

چه قدر زحمت ما را کشیده ای تو حسین

که زنده مانده ام آقا فقط به هوی شما

 

نشست وخنجر خود را کشید آن ملعون

شمیم سیب وزیده است از گلوی شما

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۷ ، ۲۱:۱۹
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ حرم سیدالکریم سال ۹۷

چهل سال است در تب گریه کردم

چهل سال است هر شب گریه کردم

 

چهل سال است من بیدار ماندم

صحیفه را نوشتم روضه خواندم

 

چهل سال است غرق اشک و آهم

شبانه روز یاد قتلگاهم

 

چهل سال است خواب شمر دیدم

به دستش خنجری دیدم پریدم

 

چهل سال است گفتم دادِ بیداد

همیشه ظرف آب از دستم افتاد

 

چهل سال است تا مذبوح دیدم

نشستم بر زمین، ضجه کشیدم

 

چهل سال است دشت کربلایم

به یاد روز دفن و بوریایم

 

چهل سال است فکر اصغرم من

عزادار ذبیحی پرپرم من

 

چهل سال است مانند ربابم

به کام تشنه، زیر آفتابم

 

چهل سال است می گویم خدایا

عطا کن خیر، سهلِ ساعدی را

 

چهل سال است یاد شهر شامم

کنار عمه ها در ازدحامم

 

چهل سال است بر زخمم نمک خورد

بمیرم عمه ام زینب کتک خورد

 

چهل سال است می گویم رقیه

زنم بر دست می گویم رقیه

 

چهل سال است در بزم شرابم

به یاد خیزران خانه خرابم

 

چهل سال است می سوزد وجودم

به روی ناقه با غل بسته بودم

 

چهل سال است داد از سنگ دارم

به روی خود نشان از چنگ دارم

 

نگو این زهر امانم را بریده

چهل سال است عمرم سر رسیده

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۷ ، ۲۱:۳۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی رسولی

به خاک تربتت هر بار بگذارم جبینم را

درونم حس کنم انوار رب العالمینم را

 

معاد و عدل و توحید و نبوت را تو معیاری

نخواهم داد بر شک بقیه این یقینم را

 

منِ گمراه و حیران را به راه راست آوردی

ز گیسویت گرفتم رشته ی حبل المتینم را

 

همیشه روح من حس امانت کرد با مهرت

نگیر از من به جان مادرت روح الامینم را

 

شکسته دل شدن را از سخای مادرت دارم

گدایی کرده ام از فاطمه قلب حزینم را

 

اگرچه دست خالی آمدم، چشم پُری دارم

بخر چشم ترم را، این متاع کمترینم را

 

گره افتاده در کارم، گرفتارِ گرفتارم

پذیرا باش نذرِ سفره ی اُم البنینم را

 

همه آماده ی رفتن شدند و باز جا ماندم

بیا امضا کن از لطفت برات اربعینم را

 

نگیر از عمر من اوقات خیر و برکتم، یعنی

همین که در میان روضه هایت می نشینم را

 

سرش را دید و با گریه سکینه گفت با بابا

تماشا کن میان شام حال شرمگینم را

 

همین که معجرم در آن شلوغی سوخت با شعله

به روی سر گرفتم تکه های آستینم را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۷ ، ۲۰:۲۰
عبدالرقیه

 

قَالَ الرِّضَا عَلَیه السَّلام:
...إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ‏ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا بِأَرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ...
 
از نفاق بی فضیلت ها، فضیلت کشته شد
خاک عالم بر سرم دریای رحمت کشته شد
 
بی بصیرت ها به قصد قُرب سنگش می زدند
زینت دوش نبی از جهل امت کشته شد
 
چند عضو حضرتش از تشنگی حسی نداشت
عاقبت هم با لبان تشنه حضرت کشته شد
 
هرچه تیر و نیزه مانده بود رویش ریختند
با هزار و نهصد و چندین جراحت کشته شد
 
آه از آن حرفی که فرموده است مولانا الرضا
روز عاشورا عزیز ما به ذلت کشته شد
 
گفته مقتل خنجری کُند از قفا با ضربه ها...
نصّ مقتل گفته آقا با مشقت کشته شد
 
دختری که معجرش آتش گرفته ناگهان
زیر سم اسب، در هنگام غارت کشته شد
 
خواهری با دست بسته در کناره ناقه گفت:
ساقی لشگر کجایی، شرم و غیرت کشته شد
 
قاسم و عباس و جعفر، اکبر و عون و حسین
هرچه مَحرم داشتم، در چند ساعت کشته شد
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۴۷
عبدالرقیه

آخر ذبیح وحشت این رخش شد تنت

نامت علی است یکصد و ده بخش شد تنت

 

باید چگونه جمع کنم پیکر تو را؟!

مثل انار دانه شده پخش شد تنت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۵۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب هفتم محرم ۹۷

تشنه شدی و ساقه ی شعله ورت شکست

چون چوبِ خشک هر دو لب لاغرت شکست

 

هر سو دوید مادر تو زمزمی نبود

طفل ذبیح خیمه، دل هاجرت شکست

 

با گریه ی تو هر دویمان آب می شویم

با گریه ات غرور پدر مادرت شکست

 

نامت علی است، محترمی مثل مرتضی

این احترام، ارثیه ی حیدرت شکست

 

می خواستم برای تو کاری کنم، نشد

خیلی دلم برای دو پلک ترت شکست

 

تا باد تیر حرمله از چله اش گذشت

مانند یاس خشک شده حنجرت شکست

 

تیزی یک پر از سه پر تیر، ذره ای

بر بازویت کشید، عزیزم پرت شکست

 

این حجم تیر کل تنت را گرفته است

مانند مادرم همه ی پیکرت شکست

 

خون گلوی تو به روی صورت من است

از بس که بی هوا قدح کوثرت شکست

 

با فکر پاسخی که بگویم به مادرت

بُهتم کنار جسم و تن بی سرت شکست

 

حالا که می روی ز چه لبخند می زنی؟!

قد مرا همین نظر آخرت شکست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۵۲
عبدالرقیه

تقدیم به دوستان خوبم در هیئت منتظران حضرت مهدی عج که دیشب به لطف حضرت قاسم علیه السلام مهمان شهید گمنام بودند.

 

قاسم است و به قسمت نظرش

سر به راه و مریدمان کرده

 

جز عنایات اهل بیت کرم

از همه ناامیدمان کرده

 

از گناهان خرابه ای بودیم

یک بنای جدیدمان کرده

 

رو سیاه آمدیم نزد حسین

از کرم رو سپیدمان کرده

 

دو سه شب نام او به لب بردیم

میهمان شهیدمان کرده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۰۷:۱۷
عبدالرقیه

 

روحِ سالم به ما عنایت کرد
عشقِ دائم به ما عنایت کرد
 
رزق یک سال را امام حسن
شب قاسم به ما عنایت کرد
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۰۷:۰۸
عبدالرقیه

حرام زادگی خویش بر ملا نکنید

نگاه شوم به داماد کربلا نکنید

 

آهای لشگریانِ سواره ی کوفه

طمع به کشتن فرزند مجتبی نکنید

 

همیشه و همه جا حق، مسیرِ آل علی است

دوباره فتنه، شبیه جمل به پا نکنید

 

همین که گفت أنا بن الحسن فرار کنید

به راه ازرق بیچاره اقتدا نکنید

 

شبیه مرد بجنگید یا به خانه روید

مسیر حیله و نیرنگ دست و پا نکنید

 

همین که شد پدر او دچار کوچه بس است

برای کشتن او باز کوچه وا نکنید

 

به جای نُقلِ شب اول عروسیِ او

به قصد قُرب سویش سنگ را رها نکنید

 

سنان به پهلوی زهرا نشان او نزنید

ز زین اسب تن زخمی اش جدا نکنید

 

پُر از کبودی سنگ است جسم بی جانش

به سُم اسب دگر جسمش آشنا نکنید

 

زمان بردن نام حسین، با مرکب

به روی صحن دهانش برو بیا نکنید

 

تمام دشت، عسل شد بس است نامردان

به کندوی عسلش باز نیزه جا نکنید

 

به دور دست، سر گیسویش نپیچانید

برای غارت رأسش خدا خدا نکنید

 

کریم زاده عطایش به پست هم برسد

بزن بزن سر عمامه و عبا نکنید

 

حسین از نفس افتاد هلهله کافی است

به پیش چشم عمویش سر و صدا نکنید

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۴۷
عبدالرقیه

دانلود فایل صوتی شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ روز چهارم محرم ۹۷

زینب شده ام چون گوهری فاضله دارم

از سیرت زهرا و علی شاکله دارم

 

من دختر کرارترین مرد جهانم

شیران جگر دار در این قافله دارم

 

قربانی من را نپذیرفتی و حالا

خیلی سر این غصه ز دستت گله دارم

 

این دو بروند از حرمم مسئله ای نیست

من با غم تنها شدنت مسئله دارم

 

دایی شده ای تا که بیفتند به پایت

بگذار بیفتند به خون، حوصله دارم

 

نگذار بمانند و ببینند که در شام

بر دستِ ورم کرده ی خود سلسله دارم

 

بهتر که نباشند ببینند دو طفلم

تنها شدم و پای پر از آبله دارم

 

جان می دهم ای یار سر افکنده نباشی

در خیمه روم تا که تو شرمنده نباشی

 

من با خبرم از جگرِ عُون و محمد

بنشین و نظر کن هنر عون و محمد

 

جز فکر تو یک لحظه میان سرشان نیست

عشق است فقط در نظر عون و محمد

 

سردار حریم دل خواهر به سلامت

نذرِ سرت ای عشق، سرِ عون و محمد

 

حاشا که بگیرد به پرت تیزی سنگی

تا هست به تن بال و پر عون و محمد

 

داغ تو نبیند دل و صد بار ببیند

در خون بدن غوطه ور عون و محمد

 

آنقدر دلم سوخته از داغ جوانت

سهل است برایم خبر عون و محمد

 

این بار سپردم که ابالفضل بیاید

جای منِ دلخون به بر عون و محمد

 

هر قدر در این جا سرشان سنگ بریزند

در شام سر مادرشان سنگ بریزند

 

ای وای از آن دم که در انظار می افتند

در دام پُر از حیله ی اشرار می افتند

 

تشنه شده اند و همه جا تار شد اما

یادِ عطش قافله سالار می افتند

 

گفتند علی، ضربه به فرق سرشان خورد

با فرق شکسته، صد و ده بار می افتند

 

هر دانه ی تسبیح من افتاد، دلم ریخت

با دانه ی تسبیح من انگار می افتند

 

نیزه که میان بدن و سینه شان رفت

یاد دلِ سنگِ نوک مسمار می افتند

 

وقتی که چشیدند فشار سم مرکب

یک مرتبه یاد در و دیوار می افتند

 

آن قدر بهم ریخته شد پیکر این دو

بین گذر از دوش علمدار می افتند

 

من مهر برادر به جهانی نفروشم

رخصت بده من هم زره رزم بپوشم

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۰۲
عبدالرقیه

#حضرت_رقیه سلام الله علیها

#زمینه

دانلود زمینه صوت شعر زیر

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

بابایی

عجب... سری به ما زدی

بابایی

به دیدنم خوش اومدی

بابایی مشکل غربتم رو حل کن

 

بابایی

یه دست بکش روی سرم

بابایی

موهام رو شونه کن یکم

بابایی یه بار دیگه منو بغل کن

 

خبر داری

دلم گرفته این شبا شدیدا

به زخم من همه نمک پاشیدن

چادرمو تو ازدحام کشیدن

 

چیزی دیگه

به انتهای ماجرام نمونده

مرهمی غیر گریه هام نمونده

یه جای سالمم برام نمونده

 

آه من از دست بسته

ز بال شکسته

شدم دیگه خسته

 

وای بابا دیر رسیدی ۳

 

می دونی

چرا دلم گرفت زیاد

می دونی

کسی منو بازی نداد

من میرم بیا یکم دنبال من کن

 

میدونی

به قامتم میخندیدن

میدونی

به لکنتم میخندیدن

بابا جون یه فکری ام به حال من کن

 

به روم نیار 

درسته کل صورتم کبوده

این همه سیلی حق من نبوده

روسریمو یه بی حیا ربوده

 

چی کار کنم

تا که لبت رو بدی یه تکونی

بوسم کنی با این لبای خونی

دیگه پیش خودم باید بمونی

 

وای تو انظار نبودی

تو بازار نبودی

گرفتار نبودی

 

وای بابا دیر رسیدی ۳

 

جون من

رو پام نمیتونم پاشم

جون من

نذار دوباره تنهاشم

جون من ببین که دست و پام خضابه

 

جون من

نمونده طاقتی برام

جون من

سه سال بسه بذار بیام

جون من ببر منو از این خرابه

 

خسته شدم

آروم نمیشه چرا درد زانوم؟!

بسته نمیشه چرا زخم پهلوم؟!

بهتر نمیشه بابا دیگه بازوم؟!

 

گریه کنم؟!

که پیکرم دوباره رعشه دار شه

دوباره قلب عمه بی قرار شه

دوباره زجر لعنتی بیدار شه

 

وای

قدم زود کمون شد

بهارم خزون شد

تنم رنگ خون شد

 

وای بابا دیر رسیدی ۳

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۷ ، ۱۳:۴۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۳ محرم ۹۷

به غارت برده دشمن دودمانم، دیده ای یا نه؟!

غروب عمر را در آسمانم دیده ای یا نه؟!

 

همان دُ دختر شیرین زبا بان تُ تو هستم

گرفته آبرویم را زبانم دیده ای یا نه؟!

 

پدر موی سرم شانه زدن دیگر نمی خواهد

شرر را در میان گیسوانم دیده ای یا نه؟!

 

شدم سرگرمی خندیدن طفلان این کوچه

دلیل خنده های این و آنم، دیده ای یا نه؟!

 

هر آن که رد شد از ویرانه با حیرت نشانم داد

ورم کرده سر و چشم و دهانم دیده ای یا نه؟!

 

دوتایی سنگ ها خوردیم، بابا من تو را دیدم

تو هم من را، بگو تا که بدانم دیده ای یا نه؟!

 

بیا تا زجر خوابیده بگیرم بین آغوشت

به لب آمد ز هجران تو جانم، دیده ای یا نه؟!

 

اگر من را پذیرفتی، شهادت را نصیبم کن

صلاحم را به ترکِ آشیانم دیده ای یا نه؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۴۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ شب ۱ محرم ۹۷

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رستمی_ شب ۱ محرم ۹۷


سلام ای نازنین شاه و حبیبم

بیابان گرد تنهای غریبم

 

نوشتم که بیا، شرمنده هستم

من از این نامه ها شرمنده هستم

 

تمام قول ها از دم دروغ است

سرِ آهنگران خیلی شلوغ است

 

نوشتند و تو را ای یار خواندند

ولیکن پای این پیمان نماندند

 

ولایت در وجودم منجلی بود

گناهم بردن نام علی بود

 

هر آنچه کوشش و همت نمودند

شنیدی که حریف من نبودند

 

تمام دشمنان را خوار کردم

شبیه مرتضی پیکار کردم

 

امان دادند، عهد خود گسستند

به کعب نیزه دندانم شکستند

 

از اولاد زنا نیرنگ خوردم

من از زن های کوفه سنگ خوردم

 

صدای العطش آمد به گوشم

خبر داری نشد آبی بنوشم

 

خدا را شاکرم آبی نخوردم

فدای کام خشکت، کام خشکم

 

سر دارالعماره گریه کردم

به یاد شیرخواره گریه کردم

 

عجب جشنی به پا شد عید قربان

سرم از تن جدا شد نذر جانان

 

تنم را بین هر کوچه کشیدند

به روی سینه ام طفلان دویدند

 

همه دارایی ام را غصب کردند

سرم را روی نیزه نصب کردند

 

در این شهر جفا و نا امیدی

کنار مزبله ماندم، شنیدی؟!

 

نگویم مابقی ماجرا را

نگویم کوچه ی قصاب ها را

 

به زیر نور مهتاب و ستاره

تنم آویخته شد بر قناره (۱)

 

نیا کوفه که کوفه قحط آب است

نفاق و خدعه هاشان بی حساب است

 

نیا تا دخترت در تب نیفتد

نظر بر سایه ی زینب نیفتد

 

رقیه طاقت دوری ندارد

توان درد مهجوری ندارد

 

نیا تا شمر شمشیری نسازد

نیا تا حرمله تیری نسازد

 

برای دیدنت در انتظارند

برای کشتنت برنامه دارند

 

نیا تا پیکرت عریان نماند

سنان در پهلوی قرآن نماند

 

تو آقا زاده ی بنتُ الرسولی

نده گیسوی خود را دست خولی

 

خلاصه ای امیر هر دو عالم

حلالم کن، حلالم کن، حلالم

محمد جواد شیرازی

۱. چنگک قصابی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۳۹
عبدالرقیه

حی علی الحسینیه ماتم شروع شد

بغضم شکست و بارش نم نم شروع شد

 

فصل رسیدن به خدا در حسینیه

در سایه سار بیرق و پرچم شروع شد

 

مثل همیشه فاطمه بانی روضه هاست

از آه و ناله ی جگرش، دم شروع شد

 

پیراهن حسین پُر از خون میان عرش

آویخته شده، غم عالم شروع شد

 

پیراهن سیاه بپوشید نوکران

عرض ادب کنید، محرم شروع شد

 

توبه بهانه بود حسینی شود دلش

با یا حسین گریه ی آدم شروع شد

 

با یا حسین سوره ی والفجر شد تمام

با یا حسین سوره ی مریم شروع شد

 

تا قطره اشک کوچکی از دیده ام چکید

لطف خدا و خیر دمادم شروع شد

 

هر دفعه که حسین زمین خورد بعد از آن

در قلب خواهرش تپش غم شروع شد

 

از کودکی شنیده قضایای کربلا

ای وای، شرح روضه ی مبهم شروع شد

 

این رو سیاه کیست به گوال می رود؟!

لعنت به شمر، ماتم اعظم شروع شد

محمد جواد شیرازی

 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۳۰
عبدالرقیه

خاک زمانه بر سر سینه زن حسین

خون مثل چشمه بود روان از تن حسین

 

لب تشنه ماند و آه که سیراب گشته بود

حتی در آن زمان فرس دشمن حسین

 

نفرین به پست بودن دنیا و قصرهاش

چون غیر ریگ داغ نشد مسکن حسین

 

از بس که نیزه ها به تنش گیر داده بود

چون گل ورق ورق شده پیراهن حسین

 

تا که سرش نشست نوک نی، همان زمان

افتاد خواهرش به روی دامن حسین

 

خورشید رنگ خون شد و دنیا به خود دگر

یک روز خوش ندید پس از کشتن حسین

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۲۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

گندم ری ثمنت شد، بابی انت و امی
غرق خون کل تنت شد، بابی انت وامی

تو نفس می زدی اما، بین دشمن چه جدالی
بر سر پیرهنت شد، بابی انت وامی

وای از آن واعطشا گفتن تو، قاتلِ جانم...
ناله ی دلشکنت شد، بابی انت و امی

بر لبت ذکر مناجات و دعا بود ولی حیف
نیمه کاره سخنت شد، بابی انت وامی

جلوی چشم همان خواهر دلداده ات آقا
قطعه قطعه بدنت شد، بابی انت و امی

مادرت آمد و با قامت خم در دل صحرا
اولین سینه زنت شد، بابی انت و امی

پیکرت ماند غریبانه روی خاک و در آخر
بوریایی کفنت شد، بابی انت و امی

محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۶ ، ۱۱:۴۹
عبدالرقیه

معراج من یعنی که غمخوار تو باشم

آواره ی کوی علمدار تو ‌باشم

 

گفتم سگ کوی تو هستم تا کمی هم

در زندگانی ام وفادار تو باشم

 

در این دو ماهه زیر و رو کردی دلم را

آوردی ام در روضه تا یار تو باشم

 

آقا اگر سربار تو بودم ببخشید

می خواستم من هم عزادار تو باشم

 

من را چه کار اصلا به مزدِ این دو ماهه

کاری نکردم که طلبکار تو باشم

 

یک خواهشی دارم فقط، جان رقیه

بگذار تا آخر گرفتار تو باشم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۶ ، ۱۸:۵۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج مهدی سلحشور

 

در عمق غصه ها، فرّ الی الحسین

در اوج هر بلا، فرّ الی الحسین

 

خسته اگر شدی از دست این و آن

رو کن به کربلا فرّ الی الحسین

 

از سوی آسمان بر ما زمینیان

هر دم رسد ندا فرّ الی الحسین

 

از دست معصیت خونین دل و حزین

تا که شوی رها فرّ الی الحسین

 

موسی اگر شدی از ترس اژدها

هر چند بی عصا فرّ الی الحسین

 

وقتی دلت گرفت از شهر و کوچه ها

از قوم بی حیا فرّ الی الحسین

 

گر آخر الزمان بیمار گشته ای 

با نیت شفا فرّ الی الحسین

 

ایمان فقط حسین قرآن فقط حسین

از کفر و از خطا فرّ الی الحسین

 

فریاد می زند فطرس علی الدوام 

فی الارضِ و السَّما فرّ الی الحسین

 

بگرفته دست ما با دست غرق خون

در بین بوریا... فرّ الی الحسین

حاج مجتبی قاسمی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۶ ، ۱۳:۴۹
مجتبی قاسمی

نسیم حزن وزیده، حسین چشم تو روشن

شرر به خیمه رسیده، حسین چشم تو روشن

 

تو رفتی و نشنیدی که خواهرت سر گودال

چقدر طعنه شنیده، حسین چشم تو روشن

 

برای رأس تو بر نی رباب ضجه کشید و

سکینه سینه دریده، حسین چشم تو روشن

 

قسم به عصمت زهرا، کسی ز روز تولد

مرا اسیر ندیده، حسین چشم تو روشن

 

که گفته است؟! دروغ است این که حرمله اصلا

سرم هوار کشیده، حسین چشم تو روشن

 

به زیر بوته ی خاری فدا شدند دو دختر

غریب و رنگ پریده، حسین چشم تو روشن

 

رسیده صحبت غارت میان لشکر دشمن

 به جسم چند شهیده، حسین چشم تو روشن

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۶ ، ۰۵:۱۸
عبدالرقیه