سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲۳۹ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 1- محرم» ثبت شده است

عمو عباس... سرم درد میکنه

عمو جون بال و پرم درد میکنه

 

شبا وقت خوابیدن کلافه ام

جای سنجاق رو سرم درد میکنه

 

بچه های شام به من می خندیدن

وقتی نیستی جیگرم درد میکنه

 

نه درست بسته میشه نه وا میشه

پلک من کرده ورم... درد میکنه

 

دستمُ سمت موهام دیگه عمو

نمی تونم ببرم... درد میکنه

 

نمیتونم روی نِی ببینمت

آخه خیلی کمرم درد می کنه

 

دعا کن بمیرم و راحت بشم

چند شبه خیلی سرم درد می کنه

 

#محمد_جواد_شیرازی

۹۴/۷/۲۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۰۱:۵۹
عبدالرقیه

مبتدای زندگی من خبر از پیری است

حال موهایم پدر آشفته از درگیری است

 

فعل إضرب را مؤکد من چشیدم در مسیر

یک تمیزش در دهان، دندان لق شیری است

 

صورت نیلی و پهلویم عذابم می دهند

درد پهلو بیشتر، هرچند این تقدیری است

 

تا که می خوردم زمین گیسوی من را می کشید

واقعا این زجر یک دیوانه ی زنجیری است

 

خواب بودم بین صحرا بر سرم فریاد زد

حربه ی این نانجیب از پشت غافل گیری است

 

 عمه گوشم را گرفت اما شنیدم جمله ای

جمله ای که درخور یک دشمن تکفیری است

 

خوابِ وصل تو پریشان کرده من را نیمه شب

"سر رسیدی"... خواب من را هم عجب تعبیری است

 

دردهایم گفته ام حالا بگو بابا چرا

چشم هایت جای نیزه... گونه ات شمشیری است؟!

 

بعد تو نه عمه میخواهد بماند نه که من

مرگ من باسرعت اما مرگ او تاخیری است

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۵۰
عبدالرقیه

السلام علیک یا بنت الحسین رقیه

 

اول تو را سرود لبم انتها لبم

از شوقِ پر کشیدن سویت لبالبم

 

در سینه ام محبت و بر لب ثنای تو

صد آفرین به سینه و صد مرحبا لبم

 

امشب فقط تو را سر سجاده خوانده ام

این بار پا نداد به ذکر و دعا لبم

 

من پا به پای عمه ی خود جنگ کرده ام

نشنید دشمنت به خدا هیچ جا لبم...

 

...بگشایم و شکایتی از دردها کنم

راضی است دست و پهلو و حتی رضا لبم

 

خیلی دلم برای تو تنگ است، حق بده

بوسید اگر که باز لبت بی هوا لبم

 

چشم و مشام پر شده از بوی آب و نان

اما نخورده است به آب و غذا لبم

 

"صد بار لب گشودم و بیرون نریختم

خون ها که موج میزند از سینه تا لبم"

 

 با من نگو که از چه لبت این چنین شده؟!

دارد هزار قصه و صد ماجرا لبم

 

خونی و خشک و پر ترک و حاصلش شده

چیزی شبیه نقشه ى جغرافیا لبم

 

دستش بزرگ بود، نگینش بزرگ بود

بیهوده نیست این که شده جا به جا لبم

 

بابا ببخش این لب و دندان خونی ام

می خواست تا کند به لبت اقتدا لبم

 

محمد جواد شیرازی

۲ رمضان ۹۴

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۱۳
عبدالرقیه

بسم الکریم... مَن هوَ إحسانُه قَدیم

ما را نگار، کرد به میخانه اش مقیم

بوی لباس خونی ارباب می رسد

صوت حزین مادر سادات.... بگذریم

 

من آمدم که با همه ی روسیاهی ام...

...راهم دهید با همه ی پرگناهی ام

اصلا خودت بگو که چه خاکی بسر کنم؟!

یک روز اگر برانی و من را نخواهی ام

 

اشکم چکید و سنگ دلم را لطیف کرد

نام حسین بندگی ام را شریف کرد

غفلت زده به ماه عزا آمدم ولی...

... زهرا رسید و کار مرا هم ردیف کرد

 

از سوی فاطمه که به سائل نظر شود

چشمش میان روضه ی ارباب تر شود

عاشق اگر گرسنه بخوابد عجیب نیست

هیهات بی حسین شب ما سحر شود

 

ازخاک قتلگاه برایم بیاورید

در روضه اشک و آه برایم بیاورید

پرچم بیاورید، کتیبه بیاورید

پیراهن سیاه برایم بیاورید

 

من ماتِ ماتمش که بمانم مرا بس است

در راه محکمش که بمانم مرا بس است

ثروت، مقام، شهرت دنیا نخواستم

در زیر پرچمش که بمانم مرا بس است

 

فریاد و بحث ماست فقط مکتب حسین

استاد درس ماست فقط زینب حسین

با لعن بر یزید فقط آب می خوریم

لب تشنه می شویم به یاد لب حسین

 

آقا اگر نبود شفیقی نداشتیم

سوی خدای خویش طریقی نداشتیم

"نعم الامیر" ما شده "نعم الرفیق" ما

آقا اگر نبود رفیقی نداشتیم

 

بی نام یار، نار گلستان نمی شود

بی کربلا بهشت که رضوان نمی شود

صد بار گفته ایم که ذکری برای ما

همچون حسین موجب غفران نمی شود

 

#محمد_جواد_شیرازی

۹۴/۷/۱۸

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۰۸:۰۶
عبدالرقیه

شکر خدا زهرا دوباره رزق این نوکر نوشت

با دست بشکسته مرا روزی خور این در نوشت

 

هرگز نمی کردم گمان اینجا مرا راهم دهند

نام مرا در بین نوکر ها خودش آخر نوشت

 

روز ازل وقتی خدا روزیِ عالم را نوشت

ارباب را ارباب و ما را بر درش قنبر نوشت

 

در عرش حق پیراهن خونین او آویختند

بیخود نبوده گر خدا این قلب را  مضطر نوشت

 

نام حسین فاطمه اشک مرا جاری کند

رحمت به شیر مادرم، صد شکر بر این سرنوشت

 

هرکس که شد در این دهه دیوانه ی کوی حسین

زینب برای او "نمازِ صبحِ بالاسر" نوشت

 

حبُّ الحسین نعمتی ، قبرُ الحسین قبلتی

این جمله را هر نوکری در قلب خود با زر نوشت

 

من زاره فی کربلا زار العلیّ فی عرشه

این را همان اول خدا در عرش بر سردر نوشت

 

حُبُّ الحسینِ جُنَّنی» عابس بیان کرده ولی

بر چوب محمل خواهرش این جمله را با سر نوشت

 

می گفت زینب از فراز تل برادر جان ببین

آنکس که تقدیر تو بی انگشت و انگشتر نوشت... 

 

...من را میان عده ای نامرحم و دور از حیا

آواره و بیچاره و بی یار و بی معجر نوشت

 

#مهدی_علی_قاسمی ۹۴/۷/۱۵

 

پ.ن : به امام صادق علیه السلام عرض شد: آقای من! بفدایتان شوم.. وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او میگیرند. و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا میکنید.

 

حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده میشود ملائکه پیراهن امام حسین علیه السلام را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است. ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت و نه بصر می بینیم پس اشک های ما سرازیر میشود.(ثمرات الاعواد/۳۶)

 

پ.ن: خدا رو شکر می کنم که هنوز کاسه لیس در این خونه هستم و هنوز ارباب حواله ام رو دست کس دیگه ای نداده

 

خدا رو شکر می کنم که امسال هم بهم اجازه داده شده که تو این راه نوکری کنم و ان شاء الله تو مجلس ابی عبدالله جون بدم

 

#شعر_محرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۸
مهدی علی قاسمی

 

بابا غرور دخترت آخر شکسته شد

 

دستم به دست حرمله با خنده بسته شد

 

در مجلس یزید که پر ازدحام بود

 

عمه نبود کار رقیه تمام بود...

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۸
علی سپهری

السلام علیک یا  مسلم بن عقیل

محکوم بر نقض است عهدِ "بی وفا" حتما

جا می زند در وقت سخت ابتلا حتما

 

مردان کوفه غالبا این گونه می باشند

این خلق و خو حاکی است از صد ماجرا حتما

 

نان حرام و شبهه قوتِ مردم این جاست

نانی که محبوسش شود ذکر و دعا حتما

 

آقا شما، مولا شما لیلا شما هستی

مجنون شدم تا زنده ام هستم به راهت من

 

این روزها خیلی به یاد مرتضی هستم

این ها تو را هم می کنند آخر رها حتما

 

رأس مرا با میخ بر دروازه می بندند

پیغام ها دارد همین رأس جدا حتما

 

مهمان از این مردم اگر چیزی بخواهد هم

با سنگ هاشان می شود حاجت روا حتما

 

اشکی که خون شد روی پلکم علتش این است

دلشوره دارم از برای خیمه گاهت من

 

وقتی تنی را از بلندی ها بیاندازند

می شکند هر عضو آن از چندجا حتما

 

جسم مرا مشتی اراذل بر زمین بردند

خون می شود از جسم بی سر هرکجا حتما

 

این تیرهای حرمله مصرف نشد این جا

پس استفاده می شود در کربلا حتما

 

شمر ابن ذی الجوشن برایت نقشه ها دارد

در فکر جاه و قدرت است آن بی حیا حتما

 

گیرم که بوسه حرزِ در زیر گلو باشد

با تیغِ کُندش می بُرد سر از قفا حتما

 

یٰس پیغمبر ته گودال می مانی

حاء سرت را می برد سر نیزه ها حتما

 

کوفه میا جان من این جا صحبت از دین نیست

محکوم بر نقض است عهدِ "بی وفا" حتما

 

#محمد_جواد_شیرازی

۹۴/۰۶/۳۱

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۲۱:۳۰
عبدالرقیه

یا رقیه مددی

سر و پا رنگ فاطمی دارد

 

قصد و آهنگ فاطمی دارد

 

چادرش از سرش نمی افتد

 

بسکه فرهنگ فاطمی دارد

 

 

 

حاجیان در طواف چشمانش

 

پوشیه شد غلاف چشمانش

 

ذوالفقار است و بر زمین خوردند

 

شامیان در مصاف چشمانش

 

 

 

دست هایش نحیف و کوچک بود

 

جنگجو بود اگرچه کودک بود

 

همه جا حامی ولایت شد

 

نام زهرا به سینه اش حک بود

 

 

 

با خودش لج نمی کند که کسی

 

راه را کج نمی کند که کسی

 

کعبه وقتی کنار ما باشد

 

عزمِ بر حج نمی کند که کسی

 

 

 

جنس بد بودم و مرا نفروخت

 

آتشی بین سینه ام افروخت

 

حرف ساده بلد نبودم من

 

معجزه کرد و شاعری آموخت

 

 

 

تا شنیدم رقیه بود فقط

 

هرچه دیدم رقیه بود فقط

 

جنت حق که هیچ، روی زمین

 

تا رسیدم رقیه بود فقط

 

 

 

نرخ دنیا نداد تغییرم

 

لعن آل امیه می گیرم

 

گفته ام بارها و می گویم:

 

"من برای رقیه می میرم"

 

 

 

می رسد رحمت خصوصی دوست

 

لب من محوِ "پای بوسی دوست"

 

گیرم اصلا که کافرم خوانند

 

افتخاری است "چاپلوسی دوست"

 

محمدجواد شیرازی

۹۴/۵

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۵
عبدالرقیه

مهر کسی شبیه تو بر ما شدید نیست

 

بُرده است نوکری که ز تو ناامید نیست

 

در فتح باب رحمت حق دست سائلان

 

غیر از محبت به کریمان کلید نیست

 

بی شک که باوفاتر از آن کس که قامتش

 

در راه نوکری تو آخر خمید نیست

 

زیر لبان نوکرتان غیر “یا حسین”

 

فردا اگر مقابل جنت رسید نیست

 

هرکس غلام و خادم این روضه ها نشد

 

محشر به پیش مادرتان روسفید نیست

 

حنانه تر از آن که به لطف نگاه خود

 

ما را به سوی مجلس روضه کشید نیست

 

زهرا کریمه ای است که محشر اگر خدا

 

بخشد گناه خلق به عشقش بعید نیست

 

از دوری حریم تو جان بر لبم حسین

 

صبری برای وصل ضریح جدید نیست

 

با اشک بر تو بود که آدم نجات یافت

 

توبه بدون گریه ی بر تو مفید نیست

 

گریه میان روضه ات اوج سعادت است

 

هر کس که گریه بر تو نکرده سعید نیست

 

وقتی نوشته اند که “چندین هزار زخم”

 

پس تا ابد شبیه تو آقا شهید نیست

 

از روضه های رأس تو چیزی شبیه آن

 

خونابه ای که روی زمین می چکید نیست

 

دیگر مجال روضه ی آن دختری که زجر

 

دنبال او میان حرم می دوید نیست

 

زینب اشاره کرد به سقا و گفت أخا

 

جای مخدرات که بزم یزید نیست

 

شاعر:علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۷
علی سپهری

الا یا اهل العالم ، انَّ جدّی الحسین قتلوه عطشاناً .

الا یا اهل العالم ، انَّ جدّی الحسین طرحوه عریاناً .

الا یا اهل العالم ، انَّ جدّی الحسین سحقوه عدواناً ...

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی

امان از بادها... سوزان وزیدند

امان از تیغ ها برّان رسیدند

 

ألا یا اهلَ العالم جد من را

به روی خاک ها عریان کشیدند

 

ألا یا اهلَ العالم اهل کوفه

سرش را با لب عطشان بریدند

 

سواره ده نفر ناپاک زاده

به روی آن تن بی جان دویدند

 

جسارت بر تنش کردند اما

فقط از رأس او قرآن شنیدند

 

سرش را داده اند و با بهایش

نمیدانم چقدری نان خریدند؟!

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۴

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۳۷
عبدالرقیه

السلام علیک یا اباعبدالله

سنگ فیروزه ز نیشابور باشد بهتر است
با تو این ویرانِ دل، معمور باشد بهتر است

حرفتان نور است و جایش در میان سینه است
هرچه این دل، بیشتر پر نور باشد بهتر است

طالب هر چیز در محشر پیِ آن می رود
عاشقت چون با شما محشور باشد بهتر است

حال که دیدار لیلا قسمت مجنون نشد
بر همین دیوانگی مشهور باشد بهتر است

اشک هایم را نگیر اما دو چشمم را بگیر
بی رخ یوسف زلیخا کور باشد بهتر است

ظرفیت میخواهد اصلا با شما همدم شدن
خانه ام از خانه ات پس دور باشد بهتر است

آخرش سر میگذارم زیر پایت ای طبیب
زیر پاهای سلیمان مور باشد بهتر است

کربلا قسمت نشد... پس لااقل روزی ما
تا سحر سینه زنی و شور باشد بهتر است

دوست دارم بشنوم یک یا حسین و جان دهم
این حسین جان از لب منصور باشد بهتر است

دست های قاتلت لرزید... اصلا بگذریم
روضه گودال اگر مستور باشد بهتر است

محمد جواد شیرازی _ 26/1/93

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۳۴
عبدالرقیه

تقدیم به مرحوم خادم الحسین محمد جواد طائی 

یا بنت الحسین

کاغذ، تر است و سوخته قلب مدادها
بوی فراق می وزد از جان بادها

چیزی به جز محبت بر یک سه ساله  نیست
مقصود از زکات و نماز و جهادها

معتاد گشته ایم به الطاف بی حدش
دار و ندار ماست همین اعتیادها

یک روز می رسد که همه عاشقش شوند
از هر قبیله... از همه رنگ و نژادها

بی بی قسم به جان خودت دوست دارمت
ساده است حرف عاشقی بی سوادها

اثبات کرد در شب سوم به عالمی
بنت الحسینی اند محمد جوادها

محمدجواد شیرازی ۹۳/۱/۱۹

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سیب سرخی

ساقی بریز باده که فصل شراب شد

بر ما مدال نوکریت انتساب شد

 

سلمان پس از نگاه کریمانه ی تو بود

در خانه ی علی به گدایی حساب شد

 

دستت جدا شده که بگیری تو از کرم

دست کسی که در به درِ بوتراب شد

 

وقتی شنید امّ بنین قصه ی تو را

از ماجرای دست تو قلبش کباب شد

 

رفتی کنار آب ولی تشنه آمدی

از غصه قلب آب برای تو آب شد

 

یابن علی ، شبیه پدر این محاسنت

با ضربه ای به خون سرتو خضاب شد

 

تیر سه شعبه ای که به چشم تو زد عدو

بعد از تو سهم حنجر طفل رباب شد

 

وقتی زروی اسب فتادی تو بر زمین

دشمن به فکر غارت و کشف حجاب شد

 

بی تو درون شام بلا لفظ «خارجی»

بر خاندان پاک پیمبر خطاب شد

 

ای تکیه گاه زینب کبری بیا ببین

خواهر چگونه وارد بزم شراب شد

 

مهدی علی قاسمی 94/5/1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۵۵
مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد طاهری

دانلود صوت شعر با نوای حاج علی قربانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج سید مجید بنی فاطمه

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی

 

صل الله علیک یا اباعبدالله 

شب جمعه است... هوایت نکنم می میرم
یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم

 

ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی
از فراق تو شکایت نکنم می میرم

 

سجده بر خاک درت سیره ی هر معصومی است
سجده بر تربت پایت نکنم می میرم

 

دوری ات درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم می میرم

 

به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم

 

"وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد
من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم"

 

جان ناقابل من کاش فدای تو شود
اگر این جان به فدایت نکنم... می میرم!

 

شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم

 

محمد جواد شیرازی _ 2/11/93

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۰۱
عبدالرقیه

السلام علیک یا باب الحوائج اباالفضل العباس

 

ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد 1
دردِ فراق، شرحش این مختصر نباشد

 

صحن و سرایت آقا، خواب از سرم ربوده
هر شب به جز حریمت فکری به سر نباشد

 

جا ماندم از زیارت، در بین عاشقانت
از من که روسیاهم بیچاره تر نباشد

 

هر چند پر گناهم، اما تویی پناهم
فرجام دوری از تو غیر از شرر نباشد

 

خورشید سائلت شد، در عرش منزلت شد
همچون تو در سماوات دیگر قمر نباشد

 

بی مهر و بی ولایت، در بندگی عارف
هر قدر هم بگردی، غیر از ضرر نباشد

 

بر ما نظر بینداز ای صاحب کرامت
زیباتر از نگاهت بر ما نظر نباشد

 

با چشم خیس روضه، از تو حرم بگیرم
درخواست، وقتِ باران چون بی اثر نباشد

 

بر چله ی کمان ها چندین هزار تیر است
این رسم جنگ کردن با یک نفر نباشد

 

این "نیزه_ تیرِ" دشمن، با چشم تو چه کرده؟
بیرون کشیدن آن جز دردسر نباشد

 

از حال رفت خورشید، وقتی عمود کوبید
رأسی شکسته چون تو شق القمر نباشد

 

با نیزه پیکرت را بدجور جا به جا کرد
جسمی شبیه جسمت زیر و زبر نباشد

 

در خیمه دختری گفت در گوش مادر خود:
تکلیف ما بگو چیست سقا اگر نباشد؟

 

برخیز ای سپهدار، ای میر و ای علمدار
بعد از تو بهر زینب دیگر سپر نباشد

 

یٰا حامِیَ الظُعَیْنة 2، عَجّلْ عَلَیٰ سُکَیْنَة
برگرد تا رقیه بی هم سفر نباشد

 

محمد جواد شیرازی

12/9/93


1 مصرع اول برگرفته از غزلی از سلمان ساوجی شاعر قرن هشت هجری شمسی هست.

"ما را بجز خیالت، فکری دگر نباشد

در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد"

2 حامی الظعینة از القاب حضرت عباس علیه السلام هست به معنای حامی زنان خیمه نشین و اهل حرم

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۲:۱۹
عبدالرقیه

رسیده موج موهایت به دست خسته ی ساحل

به دنبال تو می گشتم تمام این چهل منزل

 

به تو حق می دهم با سر به سوی دخترت آیی

که یک عاشق شبیه تو ندیدم شاه دریادل

 

به اشکِ چشم و مژگانم زنم من آب و جارویت

کمی خاک است و خاکستر میان ما شده حائل

 

فقط قاری من باش و دگر قرآن نخوان جایی

اگر هم آیه ای بر تو به روی نیزه شد نازل

 

ز چشمت خواندم انگاری که پرسیدی ز احوالم

خبر داری که با صورت، زمین خوردم من از محمل؟

 

پدر بعد از عمو جانم، رسیده بر گلو جانم

زمین خوردم مرا از مو کشید آن رومی جاهل

 

عدو دنبالم افتاد و ز ترسش زیر لب گفتم:

أغثنی یا اباالقربة، أغثنی یا ابافاضل

 

لگد زد سمت پهلویم، ولی من در تکاپویم

چرا بوی تو را دارد شیار چکمه ی قاتل؟

 

پدر شیرین زبان بودم ولی دستان سنگینش

گرفت از من توان گفتن یک جمله ی کامل

 

شبیه مادرت دستم مرا از پا در آورده

نمازم دردسر دارد، قنوت من شده مشکل

 

ز دلسوزی زنی آمد به دستش نان و خرمایی

به سوی من تعارف کرد: "بگیر این لقمه را سائل"

 

اگر عمه نبود اصلا نمی دانم چه می کردم

جسارت کرد آن شامی در آن بزم و در آن محفل

 

شدم خسته دگر بابا، مرا باخود ببر بابا

هزاران حرف ناگفته، شود کتمان میان دل

 

***

 

تمام شاعران بی بی فدای تار گیسویت

هزاران چون فرزدق ها هزاران همچنان دعبل

 

محمد جواد شیرازی -  5- 9 - 93

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۵:۱۶
عبدالرقیه

اول شعر که یارب بشود خوب تر است
عشق بازی به دل شب بشود خوب تر است

هر کسی در پی وصل است بگویید به او:
با توسل که مقرّب بشود خوب تر است

سجده بر تربت ارباب سراسر نور است
سجده با اشک، مرکّب بشود خوب تر است

ذکر خوب است... بگویید... ولی معتقدم
نام ارباب که بر لب بشود خوب تر است

پیر ما گفت: اگر قامت رعنای شما
در حسینیه مورّب بشود خوب تر است

سینه و صورت ما پر شده از مشق حسین
آسمان غرق ز کوکب بشود خوب تر است

اربعین گر که بنا نیست بخوانند مرا
اشک و تب روزی هر شب بشود خوب تر است

باده ی ناب حسین است و بدانید اگر
ساغر از باده لبالب بشود خوب تر است

سائل روضه شریف است ولی سائل اگر
سائل حضرت زینب بشود خوب تر است

گر بنا هست کسی خادم این خانه شود
عبد زینب که ملقّب بشود خوب تر است

****

عمه گیسوی مرا شانه بزن، موی سرم
قبل دیدار مرتّب بشود خوب تر است

دستم آرام بگیر و به روی سینه گذار
دست بر سینه مودّب بشود خوب تر است...

 

محمد جواد شیرازی

۹۳/۰۹/۰۴

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۵:۱۰
عبدالرقیه

بسمک یارب

 

دانلود شعر با صدای حاج سید مهدی میرداماد 

بی ذکر یا حسین عطایی نخواستیم

 

جز گوشه ی حسینیه جایی نخواستیم

 

 

 

درد و دوای جمله ی ما گشته با حسین

 

ما بی حسین درد و دوایی نخواستیم

 

 

 

حا، ضمه، سین و فتحه و یا و سکون و نون

 

 جز یک "حسین" هیچ نوایی نخواستیم

 

 

 

بی "معجزه" تمامی ما بنده ات شدیم

 

ما از شما که "چوب عصایی" نخواستیم

 

 

 

ما را رها مکن ز در خانه ات حسین

 

قلاده را ببند، رهایی نخواستیم

 

 

 

یک عمر می شود که زمان دعای خویش

 

غیر از برات کرب و بلایی نخواستیم

 

 

 

 عطر و نسیم سیب حرم رَهنمای ماست

 

بهرِ نماز، قبله نمایی نخواستیم

 

 

 

 جز راه دوست راه دگر کفر مطلق است

 

اصلا بدون دوست خدایی نخواستیم

 

 

 

 ما سائلان نانِ تنور سه ساله ایم

 

ما قرص نانِ حاتم طایی نخواستیم

 

 

محمد جواد شیرازی 23/8/93

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۳ ، ۰۱:۴۵
عبدالرقیه

وای زینب...

سنگ ها را زدم کنار اما جان زهرا بگو دگر چه کنم؟

بارش تیر و نیزه آمده است، نیزه ها را بگو دگر چه کنم؟

 

این همه جا میان این هامون، قعر گودال رفته ای چه کنی؟!

گرگ ها بد به جانت افتادند، بین صحرا بگو دگر چه کنم؟

 

هرچه گفتم به روی سینه نرو، چکمه را در بیاور از پایت

هرچه گفتم محل نداد آخر، رفت با پا بگو دگر چه کنم؟

 

دیدم آخر که نعل تازه زدند، ده سوار حرامی ملعون

لب و دندان تو زبانم لال، شد معما بگو دگر چه کنم؟

 

این طرف دور تو چه غوغا شد، آن طرف بین خیمه بلوا شد

دختری زیر دست و پا جان داد، اصلا حالا بگو دگر چه کنم؟

 

هم ردا، هم عبا و هم خودت، هم زره را ربوده اند این ها

سر آن یادگاری مادر، گشته دعوا بگو دگر چه کنم؟

 

ساربان بین خون چه می خواهی؟ غارتش کرده اند چیزی نیست

از روی خنده اش مشخص شد، کرد پیدا... بگو دگر چه کنم؟

 

حرف بد زد ولی نرفتم من، با لگد زد ولی نرفتم من

از کنارت مرا جدا کردند، کعب نی ها بگو دگر چه کنم؟

 

بهتر از جان من برادر من، چاره ای نیست بین این اعدا

غیر از این که گذارمت اینجا، تک و تنها... بگو دگر چه کنم؟

 

محمد جواد شیرازی  ۹۳/۰۸/۱۲

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۳ ، ۰۲:۳۲
عبدالرقیه

لاحول های خواهرش هم بی اثر شد

صد چشمِ بد بر قامت شاهانه افتاد

 

بال یمینش را زدند و درپی آن

دست چپش هم بعد، بی صبرانه افتاد

 

بر مشک تیری آمد و آهی کشید و...

یاد رباب و اصغرِ دردانه افتاد

 

تیری به سینه خورد و داغِ او دوتا شد

انگار یاد میخ درب خانه افتاد

 

ترسویِ رذلی با عمود خود رسیده

حالا که دست حضرتش از شانه افتاد

 

ابِن طُفیل پست تنها گیرش آورد

بر جان او با نیزه بی رحمانه افتاد

 

آخر چگونه از روی زین بر زمین خورد؟!

وقتی بدون بال و پر پروانه افتاد

 

شاید همینکه بوی زهرا سویش آمد

با صورتش محض ادب رندانه افتاد

 

سیراب از سرچشمه ی علم علی بود

کوه بصیرت...عالم فرزانه... افتاد

 

تا آخرین دم ساقی ما یاعلی گفت

والله، مثل مرتضی مردانه افتاد

 

دیگر علمداری به دور خیمه ها نیست

غارت به فکر دشمن بیگانه افتاد

 

ای کاش روی نیزه این ها را نبیند 

صد چشم بد بر عمه بی شرمانه افتاد

 

یا اینکه دنبال سه ساله می دویدند

دنبال او کردند و آن ریحانه افتاد

 

محمد جواد شیرازی- 3 آبان 93

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۱:۴۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی

رفته تابِ شیرخواره وای بیچاره رباب

نیست وقتِ استخاره وای بیچاره رباب

 

برد آقا تا که سیرابش کند، با ناله کرد...

بر لب خشکش اشاره وای بیچاره رباب

 

تا که فرمود: "...إرحموا هذا الرضیع" تیری رسید

حرف او شد نیمه کاره وای بیچاره رباب

 

حرمله با تیر مرد افکن علی را ذبح کرد

حنجرش شد پاره پاره وای بیچاره رباب

 

میخِ محکم را به روی تخته ی نازک بکوب

رفته تاب از استعاره، وای بیچاره رباب

 

پیکرش را برد بابا تا که پنهانش کند

قلبِ مادر زد شراره، وای بیچاره رباب

 

عاقبت در پشت خیمه قبرِ مخفی شد عیان

نیست دیگر راه چاره وای بیچاره رباب

 

رأسِ او را روی نی بستند، این بی رحم ها

کرد با حسرت نظاره وای بیچاره رباب

 

همسر ارباب ما دیگر شبی راحت نخفت

هر شبش شد پر ستاره وای بیچاره رباب

 

جای چنگ آخرش روی گلویش سوخت باز

خیره شد بر گاهواره وای بیچاره رباب

 

بیتِ آخر را فقط فهمید هرکس مادر است

شیر در سینه دوباره... وای بیچاره رباب

 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۳ ، ۱۶:۵۲
عبدالرقیه

...

«عز و الله علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا ینفعک‏»....

 

بین میدان با نقابی ماه تابان آمده

سیزده ساله ترین پیرِ جوانان آمده

 

 

بس که با هیبت رسیده من نفهمیدم دگر

یک تنه او آمده یا کل گردان آمده؟!

 

 

آن قدَر شوق پریدن در دلش دارد که او

بند کفشش را نبسته سوی میدان آمده

 

 

تا که خواند: "إن تنکرونی فأنا ابن المجتبی"

پیرمردان جمل گفتند: طوفان آمده

 

 

هرکسی که تن به تن جنگید با او گفته اند...

بین میدان، عمرِ ننگینش به پایان آمده

 

 

چهار فرزندِ لعین را کشت با ذکرِ علی

ازرقِ شامی خودش حالا هراسان آمده

 

 

بندِ نعلین تو باز است... ازرقِ شامی تویی؟!

کفر، از ترفندِ قاسم مات و حیران آمده

 

 

این بت کفار هم زد بر زمین ابن الحسن

تیغِ ابراهیمی اش بر فرقِ شیطان آمده

 

دوره اش کردند و هر کس سنگ در دامان گرفت

نیزه ای خورد و به لب هایش عموجان آمده

 

 

شاخِ شمشادِ حرم در هم شکست آیینه اش

تا که سویش جای نقل از سنگ باران آمده

 

 

پیکرش را بس که بر روی زمین چرخانده اند

خارها بر روی هر زخمش فراوان آمده

 

 

پای اسبی روی کندوی لبش رفت و عسل...

از لب و دندان چکیده تا به مژگان آمده

 

 

روی هر بند تنش جای هلال افتاده است

بس که بر روی تنش نعلِ ستوران آمده

 

 

دست و پا که می زند حالِ عمو بد می شود

بعدِ اکبر غصه اش حالا دو چندان آمده

 

 

قاسم است اما به دست گرگ ها قسمت شده

آیه هایش کم شده... تحریفِ قرآن آمده...

 

 

محمد جواد شیرازی - ۲۶ مهر ۹۳

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۳:۲۴
عبدالرقیه

یا امام حسن مددی

عمه بنگر که عمو از روی زین افتاده
همه ی عرش ز بالا به زمین افتاده

دست من نیست، نفس بین دلم حبس شده
پر زخم است عموجان و چنین افتاده

جای آن سنگ، مرا سخت بهم ریخته است
از زمانی که نگاهم به جبین افتاده

زخم هایش که شمردم شده هفتاد و دوتا
یاد اصحاب شهیدش به یقین افتاده

جرعه ای آب ندادند و همه سیرابند
حضرت آب خودش تشنه ترین افتاده

به خدا من پسرِ فاتح جنگ جملم
من نمردم که عدو فکر کمین افتاده

ساربان در سر خود فکر و خیالی دارد
به گمانم که نگاهش به نگین افتاده

به خدا تابِ جداییِ عمو نیست مرا
طاقت دیدن خنجر به گلو نیست مرا

محمد جواد شیرازی - شهریور ۹۳

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۱
عبدالرقیه

اللهّمّ یا ربّ الحسین بحقّ الحسین إشف صدر الحسین بظهور الحجّة

 

 صوت شعر با صدای کربلایی محمد حسین پویانفر

 

در سینه، نیتم همه اش نذر تو حسین
حالِ عبادتم همه اش نذر تو حسین

خرده فروش نیستم و عمده می دهم
یکجا محبتم همه اش نذر تو حسین

روزِ ازل خدا گل من را که می سرشت
بنوشته قسمتم همه اش نذر تو حسین

تا زنده ام برای شما سینه می زنم
نیرو و قوتم همه اش نذر تو حسین

از لطف مادرم همه ی زندگی شده
این جمله عادتم: همه اش نذر تو حسین

مادر، پدر، برادر و خواهر، قبیله ام
این جان و ثروتم همه اش نذر تو حسین

فرموده است پیر جماران به عالمی:
ارکان نهضتم همه اش نذر تو حسین

در اوج روضه، گاه فقط آه می کشم
این آه حسرتم همه اش نذر تو حسین

***

کنج خرابه بغض گلویش گرفت و گفت:
این اوج غربتم همه اش نذر تو حسین

مویم به یاد زلف تو بابا سپید شد
غرق شباهتم... همه اش نذر تو حسین

هر ضلع و هر وجب ز تنم درد می کند
دردِ مساحتم همه اش نذر تو حسین

لکنت زبان گرفته ام از بعدِ... بگذریم
اصلا فصاحتم همه اش نذر تو حسین

 

گفتم گله کنم ز تو اشکم امان نداد
خوردم شکایتم... همه اش نذر تو حسین

محمد جواد شیرازی - ۲۴ مهر ۹۳

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۸
عبدالرقیه

یا رحمة الله الواسعه

مشکلاتم با توسل کردن آسان می شود
دردهایم غالبا در روضه درمان می شود

 

ابر چشمانم فقط بهر شما باریده است
شکر، در ماه عزا باران دوچندان می شود

 

شهر آلوده دوباره پاک و سالم می شود
با علم هایت مزین هر خیابان می شود

 

بار عام است و گنهکاران همه برگشته اند
هرکه می گوید حسین از نو مسلمان می‌شود

 

خوش به حالم هر سحر بر تو سلامی می دهم
شب به شب ذکرم فقط جانم حسین جان می شود

 

شب به شب در روضه ها تا عرش بالا می روم
قالی در روضه ات فرش سلیمان می شود

 

هر کسی که طعنه زد بر این لباس مشکی ام
می رسد یک روز از حرفش پشیمان می شود

 

در عزایت عرشیان لطمه به صورت می زنند
حضرت جبریل هم پاره گریبان می شود

 

آب، کم می نوشم و حالم دگرگون می شود
کام من یاد لبت وقتی که عطشان می ‌شود

 

هرکه دارد کیشِ خود، من پای عشقت مانده ام
سینه ام یاد تنت تا حشر عریان می شود

 

دستباف فاطمه آخر به غارت می برند
زینبت هم از تعجب مات و حیران می شود

 

می کُشد تا می کِشد خنجر مرا شمر لعین
سینه ام می سوزد آقا، شمر خندان می شود

 

روضه هایی هست اما کو توان گفتنش
الغرض فعلا میان سینه کتمان می شود

 

ذکرِ لعن من نصیب ابن سعد و حرمله
بر یزید و شمر و زجر و ابن مرجان می شود

 

نوجوانان حسینیه همه «فهمیده» اند
«روضه ی قاسم» به پا در «هشت آبان» می شود

 

خوش به حال هر کسی که یار او را می خرد
ظهر عاشورا برایش عید قربان می شود

محمد جواد شیرازی - ۲۴ مهر ۹۳

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۲۳:۴۱
عبدالرقیه

چون تو هستی به کنارم گله ای نیست هنوز

با تو چون من، که دلِ یکدله ای نیست هنوز


 لحظه ای از تو اگر دور شوم می میرم

شُکر، بینِ من و تو فاصله ای نیست هنوز


 طاقِ ابروی تو صد سجده ی واجب دارد

وقت تنگ و سخن از نافله ای نیست هنوز


 پیش من راه برو... سیر تماشات کنم

تا که بالای سرت هلهله ای نیست هنوز


 بین محمل همه ی دخترکان آرامند

بهتر از این به خدا قافله ای نیست هنوز


 بر سر و دست همه اهلِ حرم زیور هاست

دورِ دستانِ کسی سلسله ای نیست هنوز


 هست عباس و کسی فکر جسارت نکند

دور تا دور حرم ولوله ای نیست هنوز


 بر سر دوش علمدار رقیه خواب است

 در کف پای کسی آبله ای نیست هنوز


 کوفیان گرچه شکستند دلم را اما

چون تو هستی به خدا مسئله ای نیست هنوز

 

محمد جواد شیرازی - ۲۹ مهر ۹۳

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۳ ، ۱۵:۰۷
عبدالرقیه


یا رحمة الله الواسعة

"حسین جان"

 

صوت شعر با صدای کربلایی حسن حسین خانی 

صوت شعر با صدای کربلایی جواد مقدم(صوتی و تصویری)

 

 

دوباره بغض و کمی آه، علتش این است

حرم نرفته بمیرم...خجالتش این است

 

«سلام می دهم از بام خانه سمت حرم

ببخش نوکرتان را بضاعتش این است»

 

هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا

محبت و کرم یار سرعتش این است

 

به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین

تمام لذت فرهاد و خلوتش این است

 

رقیق شد دل آلوده از گناهم باز

کمی ز معجزه ی چای هیئتش این است

 

به قطره قطره ی اشکم ملک خورَد غبطه

که اشکِ روضه ی ارباب قیمتش این است

 

شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست

چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است

 

عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد

که جذبه ی نظرِ یار، قدرتش این است

 

محبتش زِ ازل با گلم شد آغشته

که ماجرای من و عشق قدمتش این است

 

خوشا میانِ عزا جان دهم، همه گویند:

غلامِ کویِ حسینیه قسمتش این است

 

محمد جواد شیرازی

 26شهریور 93

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۵۷
عبدالرقیه

یا اباعبد الله

دوباره حال دلم را خراب می بینم
که هر چه دارم ازین عشق ناب می بینم

 

ذلیل بودم و در درگهت بزرگ شدم
بزرگی ام ز تو عالیجناب می بینم

 

اگر چه باز بدی کردم و خراب شدم
ولی دوباره به نیکی جواب می بینم

 

دلم برای نگینِ عقیق  می سوزد
همینکه نام تو را بر رکاب می بینم

 

چقدر نقشه کشیدم که زائرت بشوم
و نقشه ام همه نقش بر آب می بینم

 

خدا کند که نمیرم، به کربلا برسم
که مرگ را پیِ خود چون عقاب می بینم

 

به مادرم سر شب گفتم التماس دعا
دعای مادر خود مستجاب می بینم

 

سعادت است شب جمعه روضه های حسین
به سینه ام ز غمش التهاب می بینم

 

مصیبتش به درون غزل نمی گنجد
مصائبی که به صدها کتاب می بینم

 

"بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد"
تمام عرش به روی تراب می بینم

 

 

نگاه کرده ام از بین گرد و خاک انگار
شفیع حشر به زیر رکاب می بینم

 

صدای مادری از قتلگاه می آید:
محاسنِ پسرم را خضاب می بینم

محمد جواد شیرازی ۱۳شهریور ۹۳

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۲۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی جواد مقدم

 

وقتی گناهِ شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد

 

صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یکبار عبور کرد

 

چشمی نمانده است تماشا کنم تو را
چشم مرا را فراق حریم تو کور کرد

 

آباد باد خانه ی آن ذاکری که با...
یک یا حسین،  قلب مرا غرق نور کرد

 

دیدم میان هروله از من جوان تر است
پیری که خاطرات حرم را مرور کرد

 

"لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد"
لطفی فرای آنچه سلیمان به مور کرد

 

من یک سوال دارم و آن هم چرا دگر
باید که نعل تازه به پای ستور کرد؟!

 

هر اسب چهار نعل و هر اسب هم دوبار
هشتاد نعل تازه ز جسمت عبور کرد

 

با اشک روضه، منتقمش را صدا بزن
شاید به حرمت غم عظمی ظهور کرد

  

محمد جواد شیرازی- مرداد 93 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۳
عبدالرقیه