سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲۲۳ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 1- محرم» ثبت شده است

اول شعر که یارب بشود خوب تر است
عشق بازی به دل شب بشود خوب تر است

هر کسی در پی وصل است بگویید به او:
با توسل که مقرّب بشود خوب تر است

سجده بر تربت ارباب سراسر نور است
سجده با اشک، مرکّب بشود خوب تر است

ذکر خوب است... بگویید... ولی معتقدم
نام ارباب که بر لب بشود خوب تر است

پیر ما گفت: اگر قامت رعنای شما
در حسینیه مورّب بشود خوب تر است

سینه و صورت ما پر شده از مشق حسین
آسمان غرق ز کوکب بشود خوب تر است

اربعین گر که بنا نیست بخوانند مرا
اشک و تب روزی هر شب بشود خوب تر است

باده ی ناب حسین است و بدانید اگر
ساغر از باده لبالب بشود خوب تر است

سائل روضه شریف است ولی سائل اگر
سائل حضرت زینب بشود خوب تر است

گر بنا هست کسی خادم این خانه شود
عبد زینب که ملقّب بشود خوب تر است

****

عمه گیسوی مرا شانه بزن، موی سرم
قبل دیدار مرتّب بشود خوب تر است

دستم آرام بگیر و به روی سینه گذار
دست بر سینه مودّب بشود خوب تر است...

 

محمد جواد شیرازی

۹۳/۰۹/۰۴

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۵:۱۰
عبدالرقیه

بسمک یارب

 

دانلود شعر با صدای حاج سید مهدی میرداماد 

بی ذکر یا حسین عطایی نخواستیم

 

جز گوشه ی حسینیه جایی نخواستیم

 

 

 

درد و دوای جمله ی ما گشته با حسین

 

ما بی حسین درد و دوایی نخواستیم

 

 

 

حا، ضمه، سین و فتحه و یا و سکون و نون

 

 جز یک "حسین" هیچ نوایی نخواستیم

 

 

 

بی "معجزه" تمامی ما بنده ات شدیم

 

ما از شما که "چوب عصایی" نخواستیم

 

 

 

ما را رها مکن ز در خانه ات حسین

 

قلاده را ببند، رهایی نخواستیم

 

 

 

یک عمر می شود که زمان دعای خویش

 

غیر از برات کرب و بلایی نخواستیم

 

 

 

 عطر و نسیم سیب حرم رَهنمای ماست

 

بهرِ نماز، قبله نمایی نخواستیم

 

 

 

 جز راه دوست راه دگر کفر مطلق است

 

اصلا بدون دوست خدایی نخواستیم

 

 

 

 ما سائلان نانِ تنور سه ساله ایم

 

ما قرص نانِ حاتم طایی نخواستیم

 

 

محمد جواد شیرازی 23/8/93

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۳ ، ۰۱:۴۵
عبدالرقیه

وای زینب...

سنگ ها را زدم کنار اما جان زهرا بگو دگر چه کنم؟

بارش تیر و نیزه آمده است، نیزه ها را بگو دگر چه کنم؟

 

این همه جا میان این هامون، قعر گودال رفته ای چه کنی؟!

گرگ ها بد به جانت افتادند، بین صحرا بگو دگر چه کنم؟

 

هرچه گفتم به روی سینه نرو، چکمه را در بیاور از پایت

هرچه گفتم محل نداد آخر، رفت با پا بگو دگر چه کنم؟

 

دیدم آخر که نعل تازه زدند، ده سوار حرامی ملعون

لب و دندان تو زبانم لال، شد معما بگو دگر چه کنم؟

 

این طرف دور تو چه غوغا شد، آن طرف بین خیمه بلوا شد

دختری زیر دست و پا جان داد، اصلا حالا بگو دگر چه کنم؟

 

هم ردا، هم عبا و هم خودت، هم زره را ربوده اند این ها

سر آن یادگاری مادر، گشته دعوا بگو دگر چه کنم؟

 

ساربان بین خون چه می خواهی؟ غارتش کرده اند چیزی نیست

از روی خنده اش مشخص شد، کرد پیدا... بگو دگر چه کنم؟

 

حرف بد زد ولی نرفتم من، با لگد زد ولی نرفتم من

از کنارت مرا جدا کردند، کعب نی ها بگو دگر چه کنم؟

 

بهتر از جان من برادر من، چاره ای نیست بین این اعدا

غیر از این که گذارمت اینجا، تک و تنها... بگو دگر چه کنم؟

 

محمد جواد شیرازی  ۹۳/۰۸/۱۲

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۳ ، ۰۲:۳۲
عبدالرقیه

لاحول های خواهرش هم بی اثر شد

صد چشمِ بد بر قامت شاهانه افتاد

 

بال یمینش را زدند و درپی آن

دست چپش هم بعد، بی صبرانه افتاد

 

بر مشک تیری آمد و آهی کشید و...

یاد رباب و اصغرِ دردانه افتاد

 

تیری به سینه خورد و داغِ او دوتا شد

انگار یاد میخ درب خانه افتاد

 

ترسویِ رذلی با عمود خود رسیده

حالا که دست حضرتش از شانه افتاد

 

ابِن طُفیل پست تنها گیرش آورد

بر جان او با نیزه بی رحمانه افتاد

 

آخر چگونه از روی زین بر زمین خورد؟!

وقتی بدون بال و پر پروانه افتاد

 

شاید همینکه بوی زهرا سویش آمد

با صورتش محض ادب رندانه افتاد

 

سیراب از سرچشمه ی علم علی بود

کوه بصیرت...عالم فرزانه... افتاد

 

تا آخرین دم ساقی ما یاعلی گفت

والله، مثل مرتضی مردانه افتاد

 

دیگر علمداری به دور خیمه ها نیست

غارت به فکر دشمن بیگانه افتاد

 

ای کاش روی نیزه این ها را نبیند 

صد چشم بد بر عمه بی شرمانه افتاد

 

یا اینکه دنبال سه ساله می دویدند

دنبال او کردند و آن ریحانه افتاد

 

محمد جواد شیرازی- 3 آبان 93

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۱:۴۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی

رفته تابِ شیرخواره وای بیچاره رباب

نیست وقتِ استخاره وای بیچاره رباب

 

برد آقا تا که سیرابش کند، با ناله کرد...

بر لب خشکش اشاره وای بیچاره رباب

 

تا که فرمود: "...إرحموا هذا الرضیع" تیری رسید

حرف او شد نیمه کاره وای بیچاره رباب

 

حرمله با تیر مرد افکن علی را ذبح کرد

حنجرش شد پاره پاره وای بیچاره رباب

 

میخِ محکم را به روی تخته ی نازک بکوب

رفته تاب از استعاره، وای بیچاره رباب

 

پیکرش را برد بابا تا که پنهانش کند

قلبِ مادر زد شراره، وای بیچاره رباب

 

عاقبت در پشت خیمه قبرِ مخفی شد عیان

نیست دیگر راه چاره وای بیچاره رباب

 

رأسِ او را روی نی بستند، این بی رحم ها

کرد با حسرت نظاره وای بیچاره رباب

 

همسر ارباب ما دیگر شبی راحت نخفت

هر شبش شد پر ستاره وای بیچاره رباب

 

جای چنگ آخرش روی گلویش سوخت باز

خیره شد بر گاهواره وای بیچاره رباب

 

بیتِ آخر را فقط فهمید هرکس مادر است

شیر در سینه دوباره... وای بیچاره رباب

 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۳ ، ۱۶:۵۲
عبدالرقیه

...

«عز و الله علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا ینفعک‏»....

 

بین میدان با نقابی ماه تابان آمده

سیزده ساله ترین پیرِ جوانان آمده

 

 

بس که با هیبت رسیده من نفهمیدم دگر

یک تنه او آمده یا کل گردان آمده؟!

 

 

آن قدَر شوق پریدن در دلش دارد که او

بند کفشش را نبسته سوی میدان آمده

 

 

تا که خواند: "إن تنکرونی فأنا ابن المجتبی"

پیرمردان جمل گفتند: طوفان آمده

 

 

هرکسی که تن به تن جنگید با او گفته اند...

بین میدان، عمرِ ننگینش به پایان آمده

 

 

چهار فرزندِ لعین را کشت با ذکرِ علی

ازرقِ شامی خودش حالا هراسان آمده

 

 

بندِ نعلین تو باز است... ازرقِ شامی تویی؟!

کفر، از ترفندِ قاسم مات و حیران آمده

 

 

این بت کفار هم زد بر زمین ابن الحسن

تیغِ ابراهیمی اش بر فرقِ شیطان آمده

 

دوره اش کردند و هر کس سنگ در دامان گرفت

نیزه ای خورد و به لب هایش عموجان آمده

 

 

شاخِ شمشادِ حرم در هم شکست آیینه اش

تا که سویش جای نقل از سنگ باران آمده

 

 

پیکرش را بس که بر روی زمین چرخانده اند

خارها بر روی هر زخمش فراوان آمده

 

 

پای اسبی روی کندوی لبش رفت و عسل...

از لب و دندان چکیده تا به مژگان آمده

 

 

روی هر بند تنش جای هلال افتاده است

بس که بر روی تنش نعلِ ستوران آمده

 

 

دست و پا که می زند حالِ عمو بد می شود

بعدِ اکبر غصه اش حالا دو چندان آمده

 

 

قاسم است اما به دست گرگ ها قسمت شده

آیه هایش کم شده... تحریفِ قرآن آمده...

 

 

محمد جواد شیرازی - ۲۶ مهر ۹۳

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۳:۲۴
عبدالرقیه

یا امام حسن مددی

عمه بنگر که عمو از روی زین افتاده
همه ی عرش ز بالا به زمین افتاده

دست من نیست، نفس بین دلم حبس شده
پر زخم است عموجان و چنین افتاده

جای آن سنگ، مرا سخت بهم ریخته است
از زمانی که نگاهم به جبین افتاده

زخم هایش که شمردم شده هفتاد و دوتا
یاد اصحاب شهیدش به یقین افتاده

جرعه ای آب ندادند و همه سیرابند
حضرت آب خودش تشنه ترین افتاده

به خدا من پسرِ فاتح جنگ جملم
من نمردم که عدو فکر کمین افتاده

ساربان در سر خود فکر و خیالی دارد
به گمانم که نگاهش به نگین افتاده

به خدا تابِ جداییِ عمو نیست مرا
طاقت دیدن خنجر به گلو نیست مرا

محمد جواد شیرازی - شهریور ۹۳

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۱
عبدالرقیه

اللهّمّ یا ربّ الحسین بحقّ الحسین إشف صدر الحسین بظهور الحجّة

 

 صوت شعر با صدای کربلایی محمد حسین پویانفر

 

در سینه، نیتم همه اش نذر تو حسین
حالِ عبادتم همه اش نذر تو حسین

خرده فروش نیستم و عمده می دهم
یکجا محبتم همه اش نذر تو حسین

روزِ ازل خدا گل من را که می سرشت
بنوشته قسمتم همه اش نذر تو حسین

تا زنده ام برای شما سینه می زنم
نیرو و قوتم همه اش نذر تو حسین

از لطف مادرم همه ی زندگی شده
این جمله عادتم: همه اش نذر تو حسین

مادر، پدر، برادر و خواهر، قبیله ام
این جان و ثروتم همه اش نذر تو حسین

فرموده است پیر جماران به عالمی:
ارکان نهضتم همه اش نذر تو حسین

در اوج روضه، گاه فقط آه می کشم
این آه حسرتم همه اش نذر تو حسین

***

کنج خرابه بغض گلویش گرفت و گفت:
این اوج غربتم همه اش نذر تو حسین

مویم به یاد زلف تو بابا سپید شد
غرق شباهتم... همه اش نذر تو حسین

هر ضلع و هر وجب ز تنم درد می کند
دردِ مساحتم همه اش نذر تو حسین

لکنت زبان گرفته ام از بعدِ... بگذریم
اصلا فصاحتم همه اش نذر تو حسین

 

گفتم گله کنم ز تو اشکم امان نداد
خوردم شکایتم... همه اش نذر تو حسین

محمد جواد شیرازی - ۲۴ مهر ۹۳

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۸
عبدالرقیه

یا رحمة الله الواسعه

مشکلاتم با توسل کردن آسان می شود
دردهایم غالبا در روضه درمان می شود

 

ابر چشمانم فقط بهر شما باریده است
شکر، در ماه عزا باران دوچندان می شود

 

شهر آلوده دوباره پاک و سالم می شود
با علم هایت مزین هر خیابان می شود

 

بار عام است و گنهکاران همه برگشته اند
هرکه می گوید حسین از نو مسلمان می‌شود

 

خوش به حالم هر سحر بر تو سلامی می دهم
شب به شب ذکرم فقط جانم حسین جان می شود

 

شب به شب در روضه ها تا عرش بالا می روم
قالی در روضه ات فرش سلیمان می شود

 

هر کسی که طعنه زد بر این لباس مشکی ام
می رسد یک روز از حرفش پشیمان می شود

 

در عزایت عرشیان لطمه به صورت می زنند
حضرت جبریل هم پاره گریبان می شود

 

آب، کم می نوشم و حالم دگرگون می شود
کام من یاد لبت وقتی که عطشان می ‌شود

 

هرکه دارد کیشِ خود، من پای عشقت مانده ام
سینه ام یاد تنت تا حشر عریان می شود

 

دستباف فاطمه آخر به غارت می برند
زینبت هم از تعجب مات و حیران می شود

 

می کُشد تا می کِشد خنجر مرا شمر لعین
سینه ام می سوزد آقا، شمر خندان می شود

 

روضه هایی هست اما کو توان گفتنش
الغرض فعلا میان سینه کتمان می شود

 

ذکرِ لعن من نصیب ابن سعد و حرمله
بر یزید و شمر و زجر و ابن مرجان می شود

 

نوجوانان حسینیه همه «فهمیده» اند
«روضه ی قاسم» به پا در «هشت آبان» می شود

 

خوش به حال هر کسی که یار او را می خرد
ظهر عاشورا برایش عید قربان می شود

محمد جواد شیرازی - ۲۴ مهر ۹۳

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۲۳:۴۱
عبدالرقیه

چون تو هستی به کنارم گله ای نیست هنوز

با تو چون من، که دلِ یکدله ای نیست هنوز


 لحظه ای از تو اگر دور شوم می میرم

شُکر، بینِ من و تو فاصله ای نیست هنوز


 طاقِ ابروی تو صد سجده ی واجب دارد

وقت تنگ و سخن از نافله ای نیست هنوز


 پیش من راه برو... سیر تماشات کنم

تا که بالای سرت هلهله ای نیست هنوز


 بین محمل همه ی دخترکان آرامند

بهتر از این به خدا قافله ای نیست هنوز


 بر سر و دست همه اهلِ حرم زیور هاست

دورِ دستانِ کسی سلسله ای نیست هنوز


 هست عباس و کسی فکر جسارت نکند

دور تا دور حرم ولوله ای نیست هنوز


 بر سر دوش علمدار رقیه خواب است

 در کف پای کسی آبله ای نیست هنوز


 کوفیان گرچه شکستند دلم را اما

چون تو هستی به خدا مسئله ای نیست هنوز

 

محمد جواد شیرازی - ۲۹ مهر ۹۳

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۳ ، ۱۵:۰۷
عبدالرقیه


یا رحمة الله الواسعة

"حسین جان"

 

صوت شعر با صدای کربلایی حسن حسین خانی 

صوت شعر با صدای کربلایی جواد مقدم(صوتی و تصویری)

 

 

دوباره بغض و کمی آه، علتش این است

حرم نرفته بمیرم...خجالتش این است

 

«سلام می دهم از بام خانه سمت حرم

ببخش نوکرتان را بضاعتش این است»

 

هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا

محبت و کرم یار سرعتش این است

 

به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین

تمام لذت فرهاد و خلوتش این است

 

رقیق شد دل آلوده از گناهم باز

کمی ز معجزه ی چای هیئتش این است

 

به قطره قطره ی اشکم ملک خورَد غبطه

که اشکِ روضه ی ارباب قیمتش این است

 

شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست

چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است

 

عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد

که جذبه ی نظرِ یار، قدرتش این است

 

محبتش زِ ازل با گلم شد آغشته

که ماجرای من و عشق قدمتش این است

 

خوشا میانِ عزا جان دهم، همه گویند:

غلامِ کویِ حسینیه قسمتش این است

 

محمد جواد شیرازی

 26شهریور 93

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۵۷
عبدالرقیه

یا اباعبد الله

دوباره حال دلم را خراب می بینم
که هر چه دارم ازین عشق ناب می بینم

 

ذلیل بودم و در درگهت بزرگ شدم
بزرگی ام ز تو عالیجناب می بینم

 

اگر چه باز بدی کردم و خراب شدم
ولی دوباره به نیکی جواب می بینم

 

دلم برای نگینِ عقیق  می سوزد
همینکه نام تو را بر رکاب می بینم

 

چقدر نقشه کشیدم که زائرت بشوم
و نقشه ام همه نقش بر آب می بینم

 

خدا کند که نمیرم، به کربلا برسم
که مرگ را پیِ خود چون عقاب می بینم

 

به مادرم سر شب گفتم التماس دعا
دعای مادر خود مستجاب می بینم

 

سعادت است شب جمعه روضه های حسین
به سینه ام ز غمش التهاب می بینم

 

مصیبتش به درون غزل نمی گنجد
مصائبی که به صدها کتاب می بینم

 

"بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد"
تمام عرش به روی تراب می بینم

 

 

نگاه کرده ام از بین گرد و خاک انگار
شفیع حشر به زیر رکاب می بینم

 

صدای مادری از قتلگاه می آید:
محاسنِ پسرم را خضاب می بینم

محمد جواد شیرازی ۱۳شهریور ۹۳

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۲۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی جواد مقدم

 

وقتی گناهِ شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد

 

صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یکبار عبور کرد

 

چشمی نمانده است تماشا کنم تو را
چشم مرا را فراق حریم تو کور کرد

 

آباد باد خانه ی آن ذاکری که با...
یک یا حسین،  قلب مرا غرق نور کرد

 

دیدم میان هروله از من جوان تر است
پیری که خاطرات حرم را مرور کرد

 

"لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد"
لطفی فرای آنچه سلیمان به مور کرد

 

من یک سوال دارم و آن هم چرا دگر
باید که نعل تازه به پای ستور کرد؟!

 

هر اسب چهار نعل و هر اسب هم دوبار
هشتاد نعل تازه ز جسمت عبور کرد

 

با اشک روضه، منتقمش را صدا بزن
شاید به حرمت غم عظمی ظهور کرد

  

محمد جواد شیرازی- مرداد 93 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۳
عبدالرقیه