سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۹۲۰ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا» ثبت شده است

دریاب سه ساله دخترت را
بگذار به دامنم سرت را

باید که تلافی اش نمایم
آن بوسه ی روز آخرت را

قبل از منِ تشنه، چوب دستی
بوسیده لبان پرپرت را

با روسریِ سوخته بستم
با گریه سرِ مکسّرت را

دیدم سر شاخه تاب دادند
خورشیدِ سر منورت را

نفرین به کسی که نامنظم
از پشت، بریده حنجرت را

گفتند شبانه جمع کردند
در بین حصیر پیکرت را

خونابه ی داغ اهل بیتت ...
پر کرده دو دیده ی ترت را

با ضربه ی بی هوا شکستند
آیینه ی در برابرت را

افتادنِ از فراز محمل
له کرده پر کبوترت را

هر کس که رسید با غضب زد
این دختر رنجورترت را

تا اینکه مرا به تو رساند
خواندم به خرابه مادرت را

وقت سفر رقیه ات شد
دریاب سه ساله دخترت را

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۴ ، ۱۸:۲۲
عبدالرقیه

بازهم مرحمت یار نصیبم شده است
لطف بی منت غفار نصیبم شده است

بس که غافل شدم و دیر سویش آمده ام
محضرش چهره ی غم بار نصیبم شده است

شرمسارم که به دنبال رها کردنِ نفس...
دل آلوده و بیمار نصیبم شده است

یخِ عمرم، سرِ دنیاطلبی آب شد و ...
حسرتش عاقبتِ کار نصیبم شده است

گرچه از جانب من شر به سویش بالا رفت
خیر از جانب دلدار نصیبم شده است

با وجود دل آلوده و این روی سیاه
باز آقاییِ ستار نصیبم شده است

کاش الساعه ببینم سحری وقت اذان
نجفِ حیدر کرار نصیبم شده است

بوی انگور ضریح حرمش مستم کرد
طوفِ آن میکده هربار نصیبم شده است

شب به شب یاد حسین و جگر سوخته اش
رزق اشکی سرِ افطار نصیبم شده است

لطف زهراست نشسته به لبم ذکر حسین
بهترین ذکر در اذکار نصیبم شده است

صاحب رزق، رقیه است، مقدر کرده
روزیِ گریه ی بسیار نصیبم شده است

درِ گوشی به پدر گفت: شنیدی بابا
شرم از طعنه ی اشرار نصیبم شده است

حمدُلله که با چشم ورم کرده و تار
آخرین فرصت دیدار نصیبم شده است

در سه ساله شدنم پیر و زمینگیر شدم
بس که رنج و غم و آزار نصیبم شده است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۰۳ ، ۲۲:۰۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ماه مبارک رمضان ۱۴۰۳

مسمطی با تضمین از غزل جناب آقای رضا دین پرور

الا که گردش چشمت دلیل تکوین است
اذان مأذنه با ذکر نامت آذین است
ندیدن رخ ماهت غم محبین است
" تمام دلخوشی زندگی من این است
که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است"

تمام دار و ندار منی، قرار منی
سرشته اند دلم را ازل، ابالحسنی
دلم ز هجر نجف سوخته چه سوختنی
" مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی
بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است"

محبت پدر و شرم طفل بازیگوش
برای طفل خطاکار، باز کن آغوش
لهیبِ شعله شود با محبتتت خاموش
" به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش
سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است"

دلم به ساحت ربانی ات توسل کرد
کویر سینه ام از بذر رحمتت گل کرد
به سائلت، پسر ارشدت تفضل کرد
" شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد
بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است"

قسم به شوکت آقایی و مقام علی
چنان نشسته به جان و دلم مرام علی
که ایستاده بمیرم به احترام علی
" سلام وادی من؛ وادی السلام علی!
کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است"

علی است جان من و مطلبم رسیده به جان
رخش شراب من و مشربم رسیده به جان
تمام گردش روز و شبم رسیده به جان
" رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان
مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است"

کجاست کعبه ی ما؟ رو به قبله ی حرمش
کجاست راه خدا؟ رو به قبله ی حرمش
دلت شکست، بیا رو به قبله ی حرمش
" کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش
نجف چه جای قشنگی برای تدفین است"

علی است آن که نبی خوانده "حُبُّهُ ایمان"
علی است شآن نزول سراسر قرآن
علی است آن که به جانم همیشه شد جانان
" فراق و وصل مرا می کُشند یک میزان
سرم به دامن حیدر، به روی بالین است"

به شوق دیدن رخسار قرص ماه نجف
رسیده ام به ته خط، به شاهراه نجف
خوشا دلم که فقط بوده در پناه نجف
" سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف…
سرم مقابل زهرا همیشه پائین است"

علی که نام بلندش ز عالیِ اعلاست
علی که وجه خداوند در رخش پیداست
علی که محرم اسرار خالق یکتاست
" علی که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست
اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است"

ازل که نام علی را به عرش، کنده خدا
به قلب تک تک ما حب او فکنده خدا
هر آن که هست پسندش شود پسند خدا
" بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا
گدای خانه ی او هر که هست تضمین است"

به سوی شاه کرم رو زدن نباشد زشت
هزار شکر گِلم را ابوتراب سرشت
فدای او که مرا بنده ی حسین نوشت
" ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت
کسی که دل به علی بسته است خوش بین است"

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۰۳ ، ۰۳:۲۰
عبدالرقیه

گرچه از وضع اسفبار خودم می نالم
بر خدایی که مرا پس نزده، می بالم

من نه آنم که دمی لایق بزمش باشم
کرمش را بنگر، آمده استقبالم

شمعِ عمرم همه اش سوخت سر حرص و طمع
چه بلاها سرم آورده همین امیالم

قفل، از سلسله ی غفلت من باز نشد
نفسِ اماره ز بس کرد مرا اغفالم

معصیت کرد مشوش دل آرامم را
بی سبب نیست که هنگام دعا بی حالم؟!

توشه ای از عمل خیر ندارم به کفم
وای از روز تهیدستی و استیصالم

جابِر العَظم، الهی که جوابم نکند
که زمین خورده ام و سخت شکسته بالم

عادت سرور من بنده رها کردن نیست
شاهمردِ نجف آمد به مدد دنبالم

می شناسند به آقای خودش نوکر را
علوی هستم و صد شکر که خوش اقبالم

روزی ام باز اگر دیدن صحنش بشود
چهره بر خاک در بارگهش می مالم

جگرم سوخته یاد حرم ثارالله
تا نبینم حرمش را به همین منوالم

برترین توشه ی ما هست بکاء به حسین
گریه بر تشنگی شاه غریب عالم

ناله زد با جگر سوخته و دیده ی تار
بوی زهراست که پیچیده ته گودالم

جلوی مادر من پیرهنم رفت بس است
بی حیا شرم کن و چنگ نزن بر شالم

نه عبایی به تنم مانده، نه عمامه به سر
کاش اینگونه نبینند مرا اطفالم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۰۳ ، ۱۱:۰۵
عبدالرقیه

بی کسان را پناه خواهد داد
همه را گفته راه خواهد داد 

در سرایش هر آنچه را خواهیم
بهترش را اله خواهد داد 

چه کنم که خجالتم نزدش
کوله باری گناه خواهد داد 

مانده ام از چه رو محلی باز
به منِ روسیاه خواهد داد 

وای ازآن دم که مرگ، پایان بر
روزگاری تباه خواهد داد 

نیستم ناامید و خیر من است ...
هر چه آن خیرخواه خواهد داد 

مطئنم کسی نجاتم از
غفلت و اشتباه خواهد داد 

مادرانه ز رحمتش زهرا
به دلم سرپناه خواهد داد 

پادشاه دلم یکی است، علی است
ضربانم گواه خواهد داد 

روزی بندگان کویش را
آخر سال، شاه خواهد داد 

به دل تیره ام، امیر نجف
جلوه با یک نگاه خواهد داد 

شخصِ زهرا به زائران حسین
عزت و جایگاه خواهد داد 

سحری عاقبت مرا اذنِ
طوف آن بارگاه خواهد داد 

خواهرش بین روضه های حسین
روزی اشک و آه خواهد داد 

وای ازآن لحظه ای که بر نیزه
تکیه، آن بی سپاه خواهد داد 

خبر ذبح شاه را به حرم
شیهه‌ی ذوالجناح خواهد داد 

چه عذابی به سیدالشهدا
شمر در قتلگاه خواهد داد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۳ ، ۱۶:۱۹
عبدالرقیه

همین که بر دو دست شیر حق، طناب بسته شد
به تازیانه، بازوی حبیبه اش شکسته شد

چنان زدند بی هوا لگد به بار شیشه اش
نوشته اند بعد از آن نماز او نشسته شد

همین که بر زمین بدون اختیار خود نشست
تمام بند بند آسمان ز هم گسسته شد

جوان خانه ی علی، دعا برای مرگ کرد
ز بس که از عذاب پهلوی شکسته، خسته شد

چکید قطره های خون مرتباً به بستر و
شبیه لاله های لاله زار، دسته دسته شد

وصیتش به زینب و سؤال بی جواب او
چرا کفن کم آمده؟ چه زود بقچه بسته شد

پس از حسین که تنش کفن نشد به کربلا
کفن برای نوکر حسین، ناخجسته شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۰۳ ، ۰۵:۰۶
عبدالرقیه

ای نفسِ سرکش فارغ از شکل و ادا باش
برگرد و در این آستان، بی ادعا باش

دیدی ضرر کردی ازین خانه که رفتی
حالا که برگشتی به این در مبتلا باش

فرمود پیر ما که عالم محضر اوست
در محضر حق، عاری از جرم و خطا باش

مانند موسی بین نیلِ مشکلاتت
تنهای تنها هم که بودی با خدا باش

بیش و کم این چند روزه دائمی نیست
هر قدر از دنیا نصیبت شد رضا باش

هرگز به پیش دیگران گردن مکن کج
دنیا و عقبی سائل آل عبا باش

یا لَیتَنی کُنتُ تُرابا یعنی ای نفس
تا می توانی خاک کوی مرتضی باش

از فتنه های سخت، خواهانِ امانی
در سایه سارِ رحمت ایوان طلا باش

خواهی که در آتش نسوزی روز محشر
تا عمر داری زائر کرب و بلا باش

هر وقت ابر گریه در چشمت عیان شد
گریانِ مظلومِ ذبیحاً بِالقَفا باش

بالای مقتل خیره مانده چشم زهرا
بر دست شمر و ضربه های بی محاباش

شب های جمعه تا نوای مادر آمد
دلخون بر آن جسم به زیر دست و پا باش

حتی دم جان دادنت، ساعات آخر
یاد حسین و یاد کهنه بوریا باش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۳ ، ۰۸:۴۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه ۱۴۰۳

دانلود صوت شعر با نوای حاج سیدرضا نریمانی

خزان شدیم و بهار لقا نیامده است
به دهرِ غربت ما، آشنا نیامده است

تمام عمر، به دل مردگی گذشت ولی
به سینه ها، دم آن جان فزا نیامده است

هر آنچه هست به دربار رحمت مهدی است
درست آمده سائل، خطا نیامده است

نمی رویم از این باب مرحمت، جایی
گدایی از کس دیگر به ما نیامده است

خدا کند که مرا از کرامتش بخرد
زمان وحشت در قبر تا نیامده است

نشد عزیز خدا هر کسی به عشق علی
به پایبوسی ایوان طلا نیامده است

چه خاک بر سر خود می کنم اگر دو ملک
صدا زنند که او کربلا نیامده است

به سوی مملکت صاحب الزمان، عمری است
به لطف گریه به زهرا بلا نیامده است

چنین هجوم جفا و ستم، به سوی زنی
به غیر حوریه ی مرتضی نیامده است

چه کرده با پر و بالش غلاف، بعد سه ماه
هنوز حالش از آن ضربه جا نیامده است

چنان زدند که هر روز و شب صدایی جز
صدای گریه ی خیرالنسا نیامده است

هزار شکر کفن داشت و خیالِ تنش...
زمان دفن، روی بوریا نیامده است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۰۳ ، ۱۷:۰۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه ۱۴۰۳

زهراست آن که عرش خدا بوده محفلش
تعظیم کرده اند ائمه مقابلش

روح الامین در اوج تعالی و قرب خود
شد مفتخر به خادمیِ بین منزلش

جز او کدام زن، شب عقدش عطا نمود
پیراهن عروسی خود را به سائلش

او را خدا به مصحف خود مدح کرده است
این شعرهای ما که ندارند قابلش

بوسه به دست اُم ابیها زدن شده
بالاترین مقام نبی در فضائلش

مشمول رحمت است کنار پل صراط
هر کس دعای حضرت زهراست شاملش

وقت هجوم، حرمت او حفظ شد؟ نشد
تا روز حشر لعنت شیعه به قاتلش

افتاد درب سوخته روی گل علی
تا که شود به لحظه ی پیکار، حائلش

جا خورد فضه تا که به زهرا نظاره کرد
تغییر کرده بود ز بس که شمایلش

باری شبیه شیشه، زمان شکستنش
تحمیل می کند چه غمی را به حاملش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۳ ، ۰۵:۳۰
عبدالرقیه

اگرچه بر دلم گناه، چهره ی ممات داد
ولی دعای صاحب الزمان مرا حیات داد

فدای آن طبیب که به هر محله سر زد و ...
دوای هر مریض را به لطف و التفات داد

زمان لغزشم کنار منجلاب معصیت
به پای سست و بی ثباتِ این گدا ثبات داد

نداشتم لیاقتِ غلام پنج تن شدن
به لطف خود، جواز نوکریِ آن ذوات داد

همین که خواب غفلت از امام، بست دیده ام
صدای زنگ ساعت نجف مرا نجات داد

خدا نویدِ فتح مرتضی میان جنگ را
به حضرت رسول با نزول عادیات داد

نگو چرا دلت همیشه مست خاک حیدر است
به خاک خلقتم ابوتراب مختصات داد

بساط رزق کربلا به دست های مادر است
همیشه لطف فاطمه به دست ما برات داد

دو ماه و نیم دیده اش کبود بود و تار دید
همان زنی که نور بر تمام کائنات داد

به پهلوی شکسته، هر تکان عذاب آور است
چه رنج ها به فاطمه اقامه ی صلاة داد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۰۳ ، ۱۸:۵۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه ۱۴۰۳

زهرا مگیر از حرمم آفتاب را
بر چهره ات مبند عزیزم نقاب را

شرمنده ام که پای غریبیِ مرتضی
کردی تحمل این همه رنج و عذاب را

در روزهای صبر علی، با خطابه ات
دادی جواب دشمن حاضر جواب را

دیدی فراریان اُحد با چه کینه ای
بستند دور گردن و دستم طناب را

لعنت بر آن که با لگدی فتح باب کرد
با که بگویم آخرِ این فتح باب را

در خانه ام زدند زنم را مقابلم
زهرا حلال کن، منِ خانه خراب را

سوزاند آن که غنچه ی نشکفته ی مرا
خواهد چشید آتش یوم الحساب را

زینب کنار بسترت از حال رفته است
از بس که خوانده سوره ی اُم الکتاب را

فهمیدم از نفس زدنت، درد پهلویت...
از پلک تار و بی رمقت برده خواب را

ریحانه ی مجلله و سرو قامتم
بیچاره کرده قد خمت، بوتراب را

حالا دگر سفارش تابوت می دهی؟!
بغضم شکسته، فاطمه کم کن شتاب را

هر شب حسین تشنه لب از خواب می پرد
بگذار بازهم به برش ظرف آب را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۳ ، ۲۳:۲۱
عبدالرقیه

مِن أینَ لِیَ الخیر به غیر از حرمت
مِن أینَ لِیَ النَّجاة جز کهف غمت

آن گونه که شیرینی عمرم شده ای
باید بشمارم همه دم مغتنمت

در سینه ی من که زنده از ماتم توست
مانند غمت، نیست غمی با عظمت

ای سوره ی فجر، علت بسط جهان
زنده شده عالم از دمِ صبح دمت

آن عشق مقدسی که در بزم شهود
لطف علوی زده برایم رقمت

دیدی که کسی مرا خریدار نبود
گفتی که بیا روضه، خودم می خرمت

برکت بده با یک نظرت بر قدمم
تا اینکه شوم نوکر ثابت قدمت

با گریه، تمنای شهادت دارم
انداخته بر طمع، مرا هم کرمت

وا شد گره های کور از زندگی ام
دادم به رقیه هر زمانی قسمت

تا میر و علمدار غمت عباس است
بالاست همیشه تا قیامت علمت

یک عمر ازین روضه بهم ریخته ام
در قتلگهت ریخته قاتل بهمت

آن گونه تنت پخش به صحرا شده که
مانده چه کند عقیله با جسم کمت

اصلا به چه رویی جلوی مادر تو
بردند لباس از بدن محترمت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۰۳ ، ۱۸:۱۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

اگر که منتظری، از گناه صرف نظر کن
بیا به خاطرم از اشتباه صرف نظر کن

به یک نگاهِ حرامت دلم شکست دوباره
هم از گناه و هم از آن نگاه صرف نظر کن

به خود بیا... به گناهی مرا معاوضه کردی؟!
از آنچه برده تو را قعر چاه صرف نظر کن

چگونه مرگِ عزیزان خویش دیدی و خوابی؟!
نرو دگر به سوی پرتگاه، صرف نظر کن

پناه و حاجت خود را مبر به منزل دیگر
به غیر ما تو ز هر جایگاه صرف نظر کن

به کربلا برو و از هر آنچه خیرِ دگر هست
به جز زیارت آن بارگاه صرف نظر کن

بیا برای حسین و غمش دو ماه بگرییم
ز کارهای دگر این دو ماه صرف نظر کن

فدای صوت ضعیعش که رو به قاتل خود گفت:
هنوز زنده ام، از خیمه گاه صرف نظر کن

هر آن که رفت به مقتل سریع صرف نظر کرد
آهای شمر نرو قتلگاه، صرف نظر کن

به روی عرش معلای سینه اش ته گودال...
به چکمه ات نرو، ای روسیاه صرف نظر کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۳ ، ۱۳:۱۴
عبدالرقیه

بدتر از شام، غمی بین مصیبات نبود
بین این شهر، کسی اهل مراعات نبود

جگرم سوخته، بعد از سه شب و روز، حسین
حق ما دیدنِ دروازه ی ساعات نبود

مردها مست و زنان جامه ی نو پوشیدند
شام که جای گذر کردنِ سادات نبود

تا شنیدیم، فقط فحش و اهانت بوده
بر لب هیچ کسی ذکرِ تحیات نبود

نیزه ها را وسط قافله می آوردند
در مسیری که بجز لشگر الواط نبود

در برِ ناقه ام ای کاش علی اکبر بود
سایه ی بر سر این قافله، هیهات نبود

بین اطفال هراسان، سر بازار شلوغ
سهم زینب به خدا غیر مکافات نبود

با که گویم که رساندند مرا بزم شراب
بدتر از این غمِ جانسوز، مجازات نبود

باده را روی لبت ریخت و شد آب وضو
بی خیالت ولی آن دشمن بد ذات نبود

بی سبب نیست جراحات لبت بدتر شد
چوب دستی که مداوای جراحات نبود

چند موضع ز دهانت شده پرخون و غمی...
بدتر از این به دل اهل مناجات نبود

بست احرام رقیه که به وصلت برسد
گرچه این وادیِ ویران شده میقات نبود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۳ ، ۱۵:۰۴
عبدالرقیه

میان خنده ی دشمن گرفتارم به دشواری
کنار علقمه جان می دهی یارم به دشواری
مرا انداخته داغت علمدارم به دشواری
چگونه از نگاهت تیر بردارم به دشواری

میان آسمانم ماه بودی، مُنشقت کردند
به ضرب گرز سنگینی به حیدر ملحقت کردند

خمیده آمد سویت، تنت را مختصر دیدم
نشستم بر تن آشفته ات چون ابر باریدم
چنان مصحف دو دستت را به اشک دیده بوسیدم
چرا شرمنده ای؟! از آب که چیزی نپرسیدم

به پای عهد خود آخر گذشتی از سر و جانت
خودم دیدم که مانده روی مشکت جای دندانت

دو بالت شد جدا از پیکرت با ضربه ی شمشیر
کمانداران رها کردند از چله هزاران تیر
اگرچه پیکرت شد از هجوم تیرها تسخیر
به چوب پرچمت تیری نخورده ماه عالمگیر

سه شعبه، دیده ات را زیر و رو کرده ابوفاضل
سکینه دیدنت را آرزو کرده ابوفاضل

نمانده خیلی از آن قد و بالای دل آرایت
نمانده چیزی از آن چشم های ناز و زیبایت
تو که تا علقمه رفتی چرا خشک است لب هایت؟!
یل ام البنین، زهرا شود دیگر پذیرایت

پس از غم های طولانی بیا یک خواب راحت کن
سرت را روی دامانش گذار و استراحت کن

برای ماندن و برگشتنت انگار راهی نیست
میان خیمه، غیر از چند تا کودک، سپاهی نیست
برای زینبم بعد از کفیلش تکیه گاهی نیست
عمود خیمه ات را می کشم، یعنی پناهی نیست

ببین عباس این زن ها ز بس که آبرومندند
گره روی گره بر روسریِ خویش می بندند

نصیبت علقمه بود و نصیبم می شود گودال
چه گودالی که خواهد شد ز سنگ و نیزه مالامال
امان از هتک حرمت ها، امان از غارت و جنجال
شود در پیش چشم اهل خیمه پیکرم پامال

دو چشم نافذت را بستی و خون شد دلم عباس
قد رعنای کوچک گشته ات شد قاتلم عباس

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۳ ، ۲۲:۰۴
عبدالرقیه

دانلود سبک شعر

محترم شدم به زیر این پرچم
خوب و بد رو باز خرید حسین درهم

گرچه غرق در گناهی
تنها و بی سرپناهی
فرّو الی روضه
فاطمه میکنه دعوت
هرکسی میاد تو هیئت
فرّو الی روضه

سیدی مولا مولا مولا

تا ابد به این آقا بدهکارم
زندگیمو از امام حسین دارم

میشنوی صدای قلبم
هر تپش میگه منظم
حسین حسین جانم

کاش میشد کربلا باشم
اربعین پایین پا باشم
حسین حسین جانم

سیدی مولا مولا مولا

گریه میکنم به یاد اون ساعت
که عزیز فاطمه میشه غارت

توی اون گودی گودال
پیکرش میشه لگد مال
جلو چشم زینب

جون میده با لب عطشان
میکنن تنش رو عریان
جلو چشم زینب

سیدی مولا مولا مولا

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۳ ، ۰۵:۴۷
عبدالرقیه

بعد از غمی که بین گلو استخوان شده
هر صحنه ای برای دلم روضه خوان شده

در دست های خادمه ی خانه، بازهم
یک ظرف آب دیدم و اشکم روان شده

با دیدن حصیرِ کف حجره، زانویم...
بین نمازِ نیمه شبم ناتوان شده

دیدم گرسنه مانده کمی شیرخواره ای
قلبم پر از شراره چون آتش فشان شده

دیدارِ صنف و حجره ی غصاب های شهر
خیلی غم بزرگ و بلایی گران شده

سخت است دیدن گلویِ خونی پدر
آن گونه که به لحظه ی دفنش بیان شده

گفتند روی نی پدرت سنگ می خورد
دیدند پای نی، پسرش نیمه جان شده

سخت است بین شام ببینی در ازدحام
از آن چه ترس داشته بودی، همان شده

دیدم که عمه ام که امان قبیله بود
افتاده زیر ضرب کتک، بی امان شده

جز من که دیده گوشه ی ویرانه، خواهرش
در سن و سال کودکی اش قدکمان شده؟!

گرمای زهر را به دل سوخته چه کار
بعد از چهل بهار که قلبم خزان شده

دیدند وقت غسلِ تنم، جای سلسله
در زیر جامه، بر پر و بالم عیان شده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۳ ، ۲۱:۵۲
عبدالرقیه

کنجِ تنورم، خواهرم زینب کجایی؟
قطعا تو هم بر رنج و سختی مبتلایی

دیدی دوتایی بوی خاکستر گرفتیم
دیدی دوتایی سوختیم از این جدایی

کرده رخت را ارغوانی، تازیانه
کرده رخم را رنگ خون، ضرب عصایی

دیدم زمان غارت افتادی به زحمت
از کربلا دیدی چه کربی چه بلایی

الحق که زین العابدین را حفظ کردی
خواهر نشان دادی که دخت مرتضایی

در وجه مادر بودی اما با قد خم...
بیش از گذشته جلوه ی خیرالنسایی

خیرش دهد حق همسر خولی رسیده
تا که سرم را بخشد از گرما رهایی

خواهر ندیدی مادر آمد، با حضورش
پر شد کنارم عطر یاسِ جان فزایی

روضه به پا کرده برایم کنج حجره
اشکش شده بر زخم لب هایم دوایی

مریم، خدیجه، آسیه جمعند این جا
خالی است جایت بین این محفل، کجایی؟!

غصه نخور جسمم اگر که بی کفن ماند
شاید مهیا شد برایم بوریایی

دلتنگ صوتم هستی و از روی نیزه
می خوانم از قرآن برایت آیه هایی

باید بسوزیم و بسازیم از غم هجر
تا اربعینی که به دیدارم می آیی

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۱۷
عبدالرقیه

رفته ام تا پرتگاه اما خدا نگذاشته
لطف او هرگز مرا بر خویش وا نگذاشته

دوست دارم عادت او را که بنده پروری است
فرقی اصلا بین دارا و گدا نگذاشته

کارِ این صاحب‌کرم همواره دارد حکمتی
بنده ای را بی جهت در تنگنا نگذاشته

شد مقرب هر کسی که بعد از توبه کردنش
عهد خود را با خدایش زیر پا نگذاشته

نیمه شب ها بی قراریم و برای عاشقان
خواب راحت، دوری از کرب و بلا نگذاشته

سربلند عالم است آن کس که وقت بندگی
سر به جز بر تربت خون خدا نگذاشته

کِشتی این روضه ها امن است و ظلمت بارها
خواست غرقم سازد اما ناخدا نگذاشته

او که باب رحمت و باب نجات امت است
بین سختی ها مرا هرگز رها نگذاشته

دوستان رفتند از دورم، فقط مانده حسین
باز هم تنها مرا آن باوفا نگذاشته

روضه ی لب های خشک و تشنه اش در کربلا
روزِ خوش اصلا بر اهل کبریا نگذاشته

مادرش اینجاست برگردان سخن را روضه خوان
خنجرش را شمر اصلا بر قفا نگذاشته

پیکرش حتما کفن شد، آن تن صدپاره را...
حضرت سجاد، بین بوریا نگذاشته

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۳ ، ۰۳:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

رنگ از رخم پریده، بهارم خزان شده
من زینبم که همسفرم ساربان شده

بالم شکسته و بدنم تیر می کشد
طوری مرا زدند که قدم کمان شده

از وقت حمله سوی حرم، هر چه گشته ام
انگار چند طفل، کم از کاروان شده

گویای داغ زخمِ سرت در دل من است
این خونِ تازه ای که ز محمل روان شده

إبن نُمیرِ خیر‌ندیده به گونه ات...
تیری زده که داغ و بلایی گران شده

تا جان نداده حرف بزن با رقیه ات
از قتلگاه رد شده و نیمه جان شده

دیدی به آل فاطمه خیرات داده اند؟!
بین گلویم این همه غم استخوان شده

سهم منی که کرسیِ تدریس داشتم
در کوفه، هتک حرمت و زخم زبان شده

اُم حبیبه دید و نفهمید زینبم
بس که رخم شکسته و چون ارغوان شده

با خواهرم به کوفه چنان خطبه خوان شدیم
ذکر ابالحسن سخن کوفیان شده

مردان سالخورده ی کوفه به یکدگر
گفتند: حیدر آمده، تیغش عیان شده

زیباییِ عروج تو را گفتم آن چنان
ابن زیاد مانده و لال از بیان شده

خیلی دلم گرفته، علی اکبرم کجاست؟!
ای ماه روی نیزه، زمان اذان شده

کار مرا ببین به کجاها کشیده که
زندان، سرای زینبِ بی خانمان شده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۳ ، ۰۳:۴۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورا ۱۴۰۳

شب آخر شده و فرصت ما در گذر است
زینبت سخت بهم ریخته و خون جگر است

بیشتر در برم ای یار مناجات بخوان
چشم بر هم بزنی سوره ی فجرم، سحر است

روی شاداب و رخ ماهِ برافروخته ات
همه از شوق رسیدن به وصال پدر است

شده که وقت دعا باشد و یادت نکنم؟!
یادت ای مونس قلبم، همه جا در نظر است

چندمین بوته ی خار است که امشب کندی؟!
حق بده که دل من مضطرب و شعله ور است

جدمان گفته چه سخت است غم روز دهم
خواهرت از همه ی واقعه ها باخبر است

نه غمت هست چو یحیی و نه چون اسماعیل
غم قربان شدنت، سخت تر و سخت تر است

ظهر فردا که شود از غم سقای حرم
دست من روی سر و دست تو روی کمر است

با غم سینه و با تیر سه شعبه چه کنم؟!
آن که هر شعبه ی آن شاخه ای از میخ در است

نکند حنجرت از پشتِ سرت ذبح شود
نکند بوسه‌ی من زیر گلو دردسر است

عصر فردا بدنت زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوعِ به لبم بی ثمر است

می نویسند تواریخ پس از رفتن تو
خواهرت با عمر سعد و سنان همسفر است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۳ ، ۲۲:۱۶
عبدالرقیه

ماه عزا، ماه ضیافت توست
ماه عطای بی نهایت توست

بالاتر از نماز شب، ابالفضل
عرض ادب به شأن و ساحت توست

اُم بنین مادر تو بوده که ...
در همه جا حرف مروت توست

"یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ"
حکایت از دو دست رحمت توست

ماه بلند آسمان ابالفضل
دلم اسیر قد و قامت توست

اینکه شدی حسرت هر شهیدی
گوشه ای از اوج شرافت توست

عالِمةٌ غَیرَ مُعلمَة، هم
به امر حق، تحت کفالت توست

امید هر کسی شده گرفتار
به روز تاسوعای هیئت توست

ارامنه، بر علمت دخیلند
این از عواقب کرامت توست

بهای تو به یک امان نامه نیست
محبت حسین، قیمت توست

گرفته گر علقمه بوی زهرا
نشانی از مقام عصمت توست

مریضم و تنها دوای دردم
یک اربعین آقا زیارت توست

یا نافِذَالبَصیرة، چشمت چه شد؟
دلم شکسته از جراحت توست

تیری که حرمله به مشکت زده
دلیل حیرت و خجالت توست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۳ ، ۰۹:۲۳
عبدالرقیه

لشگر کوفه، یلِ در کارزارم را گرفت
جلوه ی پیغمبرِ ایل و تبارم را گرفت

اُف بر این دنیا که برهم ریخت قرآن مرا
مصحفِ ممسوس در پروردگارم را گرفت

فرق او مثل علی شد باز، تیغ کوفیان...
باز هم چشم و چراغِ روزگارم را گرفت

اولین مشتاقِ یاری کردنم بود اکبرم
کوچه ای شد باز و اول‌جان نثارم را گرفت

میوه ی دل خواندمش، شد دانه دانه چون انار
هر کجای دشت، عطر جسم یارم را گرفت

دست و پا گم کرده ام از بس علی زد دست و پا
خِس خِسش بین گلو، تاب و قرارم را گرفت

تا که دیدم لخته ی خون را میان حنجرش
از دو پلکم خون چکید و چشم تارم را گرفت

دست من که نیست عمامه می افتد از سرم
پهلویش شد مثل مادر، اختیارم را گرفت

خیر از نسلش نبیند إبن سعد بی حیا
آخر عمری همه دار و ندارم را گرفت

داشت جان از پیکرم می رفت بین هلهله
خواهرم آمد دو دستِ رعشه دارم را گرفت

جمع شد بین عبا خیر کثیرم؟ نه نشد
وسعت صحرا در آغوشش نگارم را گرفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۳ ، ۲۲:۰۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

تغییر کرده انگار، از تشنگی صدایش
شیری نخورده اصغر تا که شود قوایش

در گرمی بیابان آن قدر ضعف کرده
رنگی نمانده حتی در روی دلربایش

از حال رفته انگار یا اینکه قهر کرده؟!
شد بی صداتر از قبل، شش ماهه گریه هایش

وقتی که چنگ می زد از تشنگی به سینه
می زد رباب با بغض بوسه به دست و پایش

خیمه به خیمه می رفت با اضطراب تا که
شاید شبیه هاجر پیدا کند دوایش

از شرمساری و از چشم ترش عیان شد
در مشک ها نمانده یک قطره هم برایش

افتاده روی شانه، ساکن سرِ نحیفش
شش ماهه تشنه مانده، این است اقتضایش

گهواره ی علی را دست حسین دادند
باهم رباب و زینب بر سجده سر نهادند


گفتند اهل کوفه این نور آفتاب است؟
این نور آشنا چیست؟ نور ابوتراب است

شد همهمه زیاد و برخی به خویش گفتند:
جرمی نکرده این طفل، حقش دو جرعه آب است

برخاست ابن سعد و با بغض و واهمه گفت:
بردار حرمله تیر، تیری که پرشتاب است

تیر سه شعبه را از قوس کمان رها کرد
تا دید شیرخواره، در حال پیچ و تاب است

تیر سه پر برای رویین تنان بسازند
عباس نیست این طفل، این کودک رباب است

حیران شده حسین و مانده میان میدان
کل محاسنش با خون علی خضاب است

چیزی نمانده خیلی از صورت عزیزش
مثل شکسته‌سنگی که مانده بر رکاب است

مانند محسن او هم پای غم ولی رفت
تیری شبیه مسمار، در حنجر علی رفت


زیر عبا گرفته یاس معطرش را
تا که کسی نبیند حلقوم پرپرش را

یک گام رو به خیمه، یک گام رو به میدان
مانده بَرد چگونه تا خیمه ها سرش را

تا پشت خیمه دائم، بیتاب گریه می کرد
از خاطرش نبرده لبخند آخرش را

تا قبر کوچکی را با دست خود کند حفر
با اشک دیده کرده در خاک، خنجرش را

سخت است این که جای آغوشِ پر ز مهرش
در بین قبر خواباند این دفعه دلبرش را

آمد رباب و افتاد بی تاب نزد قبرش
بوسید بار آخر دستان اصغرش را

ای وای اگر بیاید آن لحظه که ببیند
بستند روی نیزه رأس منورش را

حال رباب آتش زد بر وجود شیعه
آن لحظه که گشوده شد بر حرم شریعه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۳ ، ۰۸:۳۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، محرم ۱۴۰۳

نه که خود آییم، ما را لطف یار آورده است
رو به ما آن جلوه ی پروردگار آورده است

با دعای حضرت صاحب زمان نوکر شدیم
بهر ما این نوکری ها اعتبار آورده است

روزی لایَحتَسِب یعنی در اوج مشکلات
یک دعایش رحمتی دنباله دار آورده است

در سرای بی قراری، ساکن روضه شدیم
رحمتش ما را به این دارُالقرار آورده است

یاد او مُحی القلوب است، اشک هایت را ببین
از نخیل خشک ما خرما به بار آورده است

خوش بر اقبال کسی که شامل رحمت شد و
نام مهدی را به وقت احتضار آورده است

در مسیر و راه ثارالله، شأنش ویژه است
هر کسی که یک نفر را پای کار آورده است

کربلای ما چه شد؟ دل شد دوباره زیرو رو...
با نسیمی که شمیمِ آن دیار آورده است

داغ سنگین حسین و ابتلای زینبش
بر دل صاحب زمان، خیلی فشار آورده است

اُف بر این دنیا که زینب را جدا کرد از حسین
چه بلایی بر سرش این روزگار آورده است

دید از تل با تحیر، بهر تحقیر حسین
لشگر کوفه به مقتل، ده سوار آورده است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۰۳ ، ۲۱:۰۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز ششم محرم ۱۴۰۳

زانو بغل گرفته و این بوده حسرتش
مولا نداده اذن برای شهادتش
هر قدر گریه کرد، نکرده اجابتش
تا که رسید نجمه و داد این بشارتش

برخیز و نامه ی پدرت را بده حسین
رخصت بگیر زودتر از شاه عالمین

بعد از مشقت و غم و بی تابی زیاد
قاسم به دست خط پدر کرد استناد
بر روی پای کوچک خود محکم ایستاد
آنقدر گریه کرد که مولا اجازه داد

می دید نجمه از حرمش با دو چشم تر
غش کرده اند هر دو در آغوش یکدگر

آمد همان زمان که به قلبی جریحه دار
بوده همیشه منتظرش، سیزده بهار
بسته نقاب بر رخش آن ماه آشکار
بی جوشن و زره شده راهی کارزار

طوری به جنگ، کشته گرفت از یزیدیان
شد خاطرات رزم حسن در جمل عیان

ذکر حسن حسن به رجز یک نشانه بود
دلتنگ بود و جنگ برایش بهانه بود
مثل پدر غمش غم یک تازیانه بود
رزمش میان کرب و بلا حیدرانه بود

ازرق چقدر وضعیتش دردناک شد
بعد از چهارتا پسرش، خود هلاک شد

کار سپاه دشمن خود را چه زار کرد
هر کس شنید نعره ی او را فرار کرد
نجمه میان خیمه به خود افتخار کرد
سختی جنگ عاقبت او را دچار کرد

از آفتاب داغ، وجودش امان نداشت
دیگر برای جنگ دو دستش توان نداشت

تشنه شد و محاصره شد تا که بی پناه
از ضرب سنگ شد همه ی پیکرش سیاه
افتاد از فرس به زمین بین یک سپاه
رو بر حسین کرده و ناله کشید آه

نیزه میان پهلوی او تا که جا گرفت
همچون پدر به لب، دم خیرالنسا گرفت

بالا گرفت کار و غمش بی مثال شد
دیگر نجات یافتنش هم محال شد
تنها نه که تمام تنش پایمال شد ...
با نعل های داغ، تنش پر هلال شد

وضع تنش به خاک بیابان وخیم بود
این روضه، شرح داغ بلایی عظیم بود

دست دعا به سوی خدا مادرش گرفت
أحلی مِن العسل که عمو در برش گرفت
بوسه ز روی خونی و چشم ترش گرفت
بر روی دوش خود بدن پرپرش گرفت

زود است این زمانِ به سقا رسیدنش
پا بر زمین کشیدن و این قد کشیدنش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۰۳ ، ۰۷:۴۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، محرم ۱۴۰۳

شب زیارتی است و حرم صفا دارد
دلم هوای سحرهای کربلا دارد

فدای معرفتت، در بهشت روضه ی تو
هنوز لات محله برو بیا دارد

به حشر، روزی حبت به پاست در قلبش
هر آن که خیمه ی این روضه را به پا دارد

حسین... زندگی من، حسین... یار دلم
کجا بدون تو این زندگی بها دارد؟!

بگو به مادرت این سینه زن، زمین خورده
بگو حساب مرا از همه سوا دارد

به گونه ام نم اشکی چکید و این گریه
هر آن چه سِر نهان است، برملا دارد

هزار بار بمیرم به شوق دیدارت
دوباره زنده شوم از نو، باز جا دارد

اگرچه میل دل نوکران زیارت توست
دلت تمایلِ دیدار مجتبی دارد

به جز حرارت جاوید ماتمت، هر غم
زوال دارد و تاریخ انقضا دارد

بهای گریه برایت ز بس گرانقدر است
حبیب، آرزوی گریه بر تو را دارد

عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم
کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد

هزار و نهصد و پنجاه ضربه یعنی چه؟!
نظاره بر بدنت بِنت مرتضی دارد

تن به روی زمین مانده، دیدنش سخت است
سر به نیزه، خودش روضه ای جدا دارد

کفن نشد بدنت، فاطمه دلش خون شد
فقط برای تو این کوفه بوریا دارد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۳ ، ۲۰:۰۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۵ محرم ۱۴۰۳

منم عبداله و از ذریه ی پنج تنم
نوه ی حیدر کرار، یل بت شکنم
جوشنم هست به پیکار، همین پیرهنم
یادشان مانده جمل، من پسر آن حسنم

او که تا عمق صف منحرفان را طی کرد
شتر فتنه گری را به نگاهی پِی کرد

دور از جنگ شدن، کار دلاورها نیست
رسم ما، سازش با قوم ستمگرها نیست
در دلم واهمه ای از صفِ لشگرها نیست
سن کم، مانع پرواز کبوترها نیست

تا به کی صبر کنم، حوصله ام سر رفته
سوی این معرکه حتی علی اصغر رفته

خاک، عمامه ی مولای مرا پوشانده
غم تنها شدنش، قلب مرا سوزانده
زیر لب، أشهد خود را ته مقتل خوانده
چه کسی جز من ازین فیض مگر جامانده؟

از غریبیِ عمو پر شده از غم، نفسم
عمه، آماده ی پرواز ز کنج قفسم

چه شنیدم؟! به عمو باز جسارت شده است
همه جای بدنش، غرق جراحت شده است
تشنگی اش سبب رنج و مشقت شده است
ماندنش در دل مقتل، دو سه ساعت شده است

من نمردم که به پیشانی او سنگ زنند
تا که هستم نگذارم به مویش چنگ زنند

چشم بر زندگی ام بعد شهیدان، بستم
سخت دلتنگ علی اکبر و قاسم هستم
حسنی زاده، حسینی و سراپا مستم
می شوم نزد عمویم سپرش با دستم

تیغ بر پوست بیاویزد اگر بازویم
زیر لب، مرثیه ی فاطمه را می گویم

نفس آخر من ناله ی زهرا زهرا
گفتم آخر به لب از جانب بابا، زهرا
دیدمش با قد خم آمده اینجا، زهرا
تیری آمد گلویم ریخت بهم، یا زهرا

یازده سال شدم واله و مدهوش حسین
تا که جان دادم ازین عشق در آغوش حسین

بعد من، شمر پر از کینه به سویش آمد
خنجری کُند پی ذبح گلویش آمد
چکمه ای بی ادبی کرد و به رویش آمد
چه بلایی به سر روی نکویش آمد

عمه ام دید غمی را که بر آن مرهم نیست
جای سالم به تنش قدر نگینی هم نیست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۳ ، ۲۳:۴۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۴ محرم ۱۴۰۳

السلام ای برادر زینب
سایه ی خیرِ بر سر زینب
یار دیرینه، دلبر زینب
گریه کم کن برابر زینب

نزد خواهر، خمیدنت سخت است
داغ سنگین چشیدنت سخت است

داغ اکبر شکسته بنیانت
ای فدای دو چشم گریانت
کشته ما را دل پریشانت
این دو تا دسته گل به قربانت

خواهرت ملتمس چنان جون است
وقت رزم محمد و عون است

هست از اشتیاقِ بی حدشان
که شهادت شده است مقصدشان
کرده مَنعت ولی مقیدشان
قسمت می دهم نکن ردشان...

به نفس های خسته ی مادر
به نماز نشسته ی مادر

شکر حق شد دلت رضا و مجاب
ورنه می شد عقیله، خانه خراب
تا نبینم دل تو را بی تاب
می روم خیمه گاه، پیش رباب

می نشینم به روی سجاده
تا شوند این دو شیر آماده

می روند از سوی یسار و یمین
سوی اصحاب ابن سعد لعین
در فرارند لشگری بی دین
دایی عباس می کند تحسین

تیغ شان تیز، بهر خناس است
رزم هر دو به سبک عباس است

بین میدان به زحمت افتادند
از عطش بر مشقت افتادند
گیر اهل رذالت افتادند
بر زمین با جراحت افتادند

دل من ریخت در حرم ناگاه
سنگ باران شدند هر دو آه

خون چکید از شکاف ابرویشان
پر شد از خون، همه سر و و رویشان
نیزه ها رفت بین پهلویشان
وای بر من اگر روم سویشان

هر دوتا نذر یک نگاهت باد
هرچه دارم فدای راهت باد

خوب شد هر دوتا شهید شدند
مبتلا بر غمی شدید شدند
محضر فاطمه سعید شدند
پای عشق تو روسپید شدند

شام غربت، مرا نمی بینند
در اسارت مرا نمی بینند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۳ ، ۲۳:۳۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۳ محرم ۱۴۰۳

گرچه در این خرابه دگر احترام نیست
شکر خدا ولی خبر از ازدحام نیست

بوی غذا تمام محل را گرفته است
اما برای اهل نبوت طعام نیست

رنگ از رخم پریده، حسابی کلافه ام
از درد استخوان، نفسم بادوام نیست

از هر طرف که پا شده ام خورده ام زمین
در جسم زیر و رو شده ام انسجام نیست

شب تا سحر به یاد لبت گریه کرده ام
کام تو چوب خورد و حیاتم به کام نیست

گفتم سلام... کاش یکی یادشان دهد
سیلی و تازیانه جواب سلام نیست

من دختر مطهره ی آل عصمتم
شأنم که درک کردن بزم حرام نیست

طوری لگد زدند نمازم نشسته است
دیگر توان برای قعود و قیام نیست

تقصیر لکنت است، گذر کن ز دخترت
مانند قبل با تو اگر همکلام نیست

آماده ی سفر شده ام چون رقیه را
طاقت برایِ ماندن در بین شام نیست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۳ ، ۲۳:۵۰
عبدالرقیه